فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله حضرت ابوالفضل

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله حضرت ابوالفضل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله حضرت ابوالفضل


دانلود مقاله حضرت ابوالفضل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

شناسنامه حضرت ابوالفضل علیه السلامعباس بن علی ( علیه السلام) پدرش امیرالمؤمنین ( علیه السلام)، مادرش فاطمه‏ ام‏ البنین و کنیه‏ اش ابوالفضل و ملقب به قمر بنی‌ هاشم و سقای کربلا است . حضرت ابوالفضل در چهارم شعبان سال 26 هجری متولد شد. «عباس‏» جوانی دلاور، زیبا و بلند بالا بود . وقتی‏که سوار اسب می ‏شد، پاهایش به زمین می ‏رسید . او علاوه بر مزایای جسمی، از نظر ملکات روحی و کمالات نفسانی نیز بعد از برادرش امام حسین ( علیه السلام) در میان همه جوانان و رجال اهل‏بیت ( علیه السلام) نظیر نداشت. در جنگ‏های صفین و نهروان در رکاب پدر بزرگوارش مشارکت داشت.

به خاطر سیمای جذاب و نورایش، او را «قمر بنی هاشم‏» می‏ خواندند و به خاطر آوردن آب به خیمه‏ ها، «سقا» لقب یافت .

امام سجاد ( علیه السلام) می‏فرماید: «خدا رحمت کند عمویم را که جان خویش را در راه برادرش فدا کرد تا آنکه دست هایش قطع شد . خداوند دو بال به او داده است که به وسیله آن با فرشتگان در بهشت پرواز می‏کند . چنانکه خداوند برای جعفر بن ابیطالب قرار داده است .» حضرت ابوالفضل در کربلا سی و چهار ساله بود . (1)

کودکی و نوجوانی ابوالفضل (ع)

مادری ستوده خصال

از مطالبی که روان‏شناسان در خصوص دوران رشد کودکِ شیر خوار مورد تأکید قرار داده‏اند، این است که طفل تنها از شیر مادر استفاده نمی‏کند و خصوصیات شخصیتی وی همراه با محبت‏ها، عواطف و نوازش‏های او به فرزندش انتقال می‏یابد و به رشد روانی او کمک می‏کند. امام علی علیه‏السلام قرن‏ها قبل، این ویژگی را مورد توجه قرارداده و فرموده‏اند:

این مادر است که به تو از عصاره قلبش غذا داد؛ قوتی که دیگری از دادن آن امتناع می‏کند. این مادر است که که با تمامی اعضاء و جوارحش با نهایت شادمانی و خوشرویی تو را از جمیع حوادث و رخدادها محافظت نمود.1

حضرت علی علیه‏السلام در سیره عملی و زندگانی فردی خویش، این موضوع را مورد توجه قرار داد و چون به سوگ شهادت پاره تن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نشست، برادرش عقیل را که از آگاهان به انساب عرب بود و طوایف و قبایل شبه جزیره عربستان و نقاط مجاور را به خوبی می‏شناخت، فراخواند و از او خواست برای وی همسری بیابد که زاده دلاوران باشد تا فرزندی شجاع به دنیا آورد؛ چرا که به طور مسلّم سرشت و خصائص اجداد در فرزند تأثیر یافته و به او منتقل می‏شود. عقیل پس از تحقیق، فاطمه دختر حزام بن خالد بن ربیعه ـ از نوادگان عامر و منسوب به طایفه هوازن ـ را به برادرش معرفی نمود و خاطر نشان کرد: پدران و دایی‏های این زن از دلاوران عرب در قبل و بعد از اسلام بوده و مورّخان از آنان در هنگام نبرد، شجاعت و دلیری و رادمردی‏ها نقل کرده‏اند؛ آن چنان که حاکمان زمان آنان در برابرشان سرتسلیم فرود می‏آورده‏اند. در میان عرب شجاع‏تر و قهرمان‏تر از پدرانش یافت نشود. و مقصود امیرمؤمنان علیه‏السلام نیز چنین همسری بود؛ چرا که در میان تیره فاطمه که به «امّ‏البنین» هم موسوم است، شخصی وجود دارد به نام عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب ـ جدّ ثمامه، مادر این زن ـ که به سبب قهرمان‏سالاری و شجاعتش، او را بازی‏گیرنده سرنیزه‏ها (نیزه باز) لقب داده‏اند.

حزام پدر امّ‏البنین از استوانه‏های شرافت در میان عرب به شمار می‏رفت و در بخشش، دلاوری و حماسه آفرینی شهرت داشت. خاندانش از طوایف و قبایل ریشه‏داری بودند که علاوه بر رشادت و شجاعت در میادین نبرد، به دستگیری از مستمندان، میهمان‏نوازی و یاری رسانیدن به درماندگان نیز اشتهار داشتند. برخی از برجستگان این خاندان متّصف به صفات والا وگرایش‏های عالی انسانی بودند که به حکم قانون وراثت، ویژگی‏های اخلاقی خود را از طریق امّ‏البنین به فرزندان بزرگوارش انتقال دادند.2

علی علیه‏السلام وقتی از گزارش برادرش درباره خاندان همسر آینده‏اش مطلع گردید، به وی فرمود تا برای خواستگاری از امّ‏البنین به نزد بستگانش مراجعه کند. عقیل پذیرفت و به دیدن حزام بن خالد رفت و موضوع را با او مطرح کرد. وقتی حزام از مقصودش باخبرگردید، بدون لحظه‏ای درنگ، موافقت خود را با این وصلت اعلام داشت و برای این که دخترش را در شادمانی خود شریک نماید، این خبر مهم را به اطلاع او رساند. چون دختر حزام به هویت خواستگار با فضیلت خویش پی‏برد، در حالی که عرق شرم و حیا بر پیشانی‏اش نشسته بود، نتوانست از ابراز سرور و شعف خودداری کند؛ زیرا این وصلت مبارک برای او و خانواده‏اش افتخاری بزرگ و سعادتی فوق العاده محسوب می‏گردید. عقیل به وکالت از سوی برادرش مولا علی علیه‏السلام خطبه عقد را جاری کرد و بدین ترتیب، فاطمه دختر حزام رهسپار خانه امیرمؤمنان علیه‏السلام شد.3

بانویی پارسا و مهربان

امّ‏البنین پیش از آن که پای در خانه نخستین فروغ امامت نهد، «فاطمه» نام داشت. او که از خصال نیکو و ایمانی استوار برخوردار بود، در همان نخستین روزهای زندگی مشترکش با حضرت علی علیه‏السلام ، از ایشان خواست تا نام او را تغییر دهد. امیرمؤمنان علیه‏السلام با شگفتی علت آن را جویا شدند. امّ‏البنین با نهایت بصیرت و تیزهوشی، گفت: هرگاه مرا فاطمه صدا می‏زنی، حسن و حسین علیهماالسلام به یاد مادرشان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام می‏افتند و خاطره غم‏بار جدایی از او و رنج بی‏مادری، در ذهنشان تداعی می‏گردد و من راضی نیستم که آنان از این بابت آزرده شوند. پس نام آن بانوی گرامی به «امّ‏البنین» تغییر یافت.4


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حضرت ابوالفضل

حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد

اختصاصی از فایلکو حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد


حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد

حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام

 

امام على(ع)، کارگزاران حکومت و راهکارهاى اصلاحات

یکى از برنامه‏هاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصه‏هاى دیندارى و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از این‏رو، یکى از مقوله‏هاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، کارگزاران حکومت بود.

چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعمل‏هاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلى است که امام(ع) بدان‏ها پرداخته است.
حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول کلى را ارائه دهد. در این مقاله کوشش مى‏شود تا برنامه‏هاى اصلاحى امام على(ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیه‏ها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاست‏هاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.

مقدمه

یکى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حکومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احکام و مقررات قانونى، از امورى است که‏جز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.

ایشان هنگامى که سخن خوارج را که مى‏گفتند: «لا حُکْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است که از آن اراده باطل مى‏شود ... مردم چاره‏اى ندارند جز اینکه زمامدارى داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را مى‏یابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمع‏آورى و با دشمن پیکار شود، امنیت راه‏ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]

مواردى که در سخن حضرت آمده از ضرورى‏ترین نیازهاى هر اجتماعى است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهى‏ترین امورى است که‏عقل فطرى بدان حکم مى‏کند. این امر، به گروهى از انسان‏ها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلکه در همه زمان‏ها نیاز به زمامدار و تشکیلاتى که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.
اما حکومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصه‏ها در جامعه، به وجود زمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار کرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیت‏هاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعى و هماهنگى ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.
از آنجا که امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حکومت اهتمام جدى داشت، یکى از راهکارهاى عملى تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور مى‏دانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، کارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از این‏رو، آن حضرت که قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مى‏داد، آنگاه که امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یکى از برنامه‏هاى اصلاحى‏اش، برکنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.
او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مى‏داد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى که متصدى امور بودند، به کار مى‏بست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مى‏نمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مى‏کرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوک آنها با مردم و مشى والى‏گرى، سفارش‏ها و توصیه‏هاى لازم را به ایشان مى‏نمود و در نامه‏هایى که به عاملان خود مى‏نگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مى‏کرد.

نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهج‏البلاغه معروف به «عهدنامه مالک اشتر» آمده که منشورى است از شیوه حکومت‏دارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهج‏البلاغه به کارگزارانى نوشته شده که از جانب او در شهرهاى مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.

با ملاحظه متن نامه‏ها، به خوبى مى‏توان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیت‏آنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا و انحراف‏شوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.

امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مى‏نموده است:
1. انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى‏
2. اصل قرار دادن لیاقت‏ها، شایستگى‏ها و توانایى‏ها در واگذارى مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمان‏گرایى و اشرافیت‏سالارى)
3. برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحکومت)
4. تبیین وظایف و تکالیف رهبرى، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5. اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشه‏اى با فعل سیاسى)

  1. ارائه توصیه‏ها و رهنمودهاى لازم به کارگزاران حکومتى هنگام پذیرش مسؤولیت‏
    7. نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان‏
    8. سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.

با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مى‏توان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعمل‏ها و توصیه‏ها در رفتار و اخلاق اجتماعى کارگزاران با مردم، سیاست‏هاى نظارتى بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.

 


دانلود با لینک مستقیم


حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد

تحقیق درباره حضرت سلیمان علیه السلام

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره حضرت سلیمان علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

حضرت سلیمان علیه السلام

حضرت سلیمان یکی از پیامبران الهی است که از طرف پروردگار در این دنیا دارای حکومت و سلطنت بسیار وسیع و با عظمتی بود تا آنجا که چنین سلطنتی برای هیچکس بعد از او پیدا نشد. مجموعه امکانات و توانمندی حکومتی حضرت سلیمان آنچنان بی نظیر و چشمگیر بود که به فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام ( اگر کسی راهی برای زندگانی جاویدان در این دنیا می یافت و می توانست با مرگ مبارزه کند این شخص حتما سلیمان بن داوود بود چرا که خداوند حکومت بر جن و انس را همراه نبوت و مقام بلند قرب و منزلت الهی به او عطا کرده بود ) در آیات فراوانی از قرآن کریم نام او برده شده است و نیز نام شخصی که وزیر و خواهرزاده او بوده است به صورت غیر مستقیم مطرح شده است، این شخص نامش آصف بن برخیا می باشد که وزیر حضرت سلیمان بوده و خود دارای مقام والائی است و به تعبیر قرآن از علم الکتاب بهره ای داشته است در ماجرای آوردن تخت بلقیس ملکه سبا از یمن به فلسطین، آصف بن برخیا به حضرت سلیمان گفت که من می توانم در کمتر از چشم بر هم زدنی این کار را بکنم و این کار را انجام داد .

حضرت سلیمان علیه السلام، فرزند و جانشین حضرت داود علیه السلام و از انبیای بزرگ الهی در میان قوم بنی اسرائیل بود. وی همانند پدرش علاوه بر مقام نبوت، حکومت و سلطنت نیز داشت. مورخان نوشته اند که سلیمان در سیزده سالگی به جانشینی پدر انتخاب شد. این انتخاب بر عالمان و عابدان بنی اسرائیل سنگین آمد و آنها زبان به انتقاد گشودند، ولی مدتی بعد، بر خلاف انتظار، وی را پیامبری رئوف، سلطانی عادل و حکمرانی فرزانه یافتند و از رفتار خود پشیمان شدند. بخش هایی از زندگانی این پیامبر بزرگ الهی در قرآن کریم و اخبار و روایات اسلامی بازگو شده است. در قرآن کریم، 17 بار از سلیمان نام برده شده و آمده است که سلیمان پیامبر علم و حکمت بود که جن و انس و پرندگان و حیوانات و باد و حتی شیاطین مسخر و تحت فرمان او بودند. خداوند به او منطق الطیّر و زبان فهم حیوانات را ارزانی فرمود و او با هدهد و مورچه سخن می‌گفت. داستان هدهد و سلیمان و سلیمان و مور در قرآن ذکر شده است. همچنین از قضاوت خردمندانه او درباره از بین رفتن علف‌های تاکستان مردی از بنی اسرائیل به وسیله گوسفندان مردی دیگر، سخن به میان آمده است.( قضاوت سلیمان ). می‌گویند وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بسته بود و بسیاری از کارها را با آن سامان می‌بخشید. در تاریخ و ادبیات از انگشتر سلیمان سخن های زیادی گفته شده است. از دیگر حوادث زندگی این پیامبر بزرگ، ماجرای او با ملکه سبا و نیز بنای ساختمان بیت المقدس است. حضرت سلیمان سرانجام در 55 سالگی در حالی که بر عصای خود تکیه داده بود و از درون قصر به رژه لشگریان خود می‌نگریست، جان به جان آفرین تسلیم کرد، و مدتی اینچنین پا بر جا بود تا اینکه موریانه‌ای عصای وی را جوید و پیکر بی‌جان سلیمان نقش بر زمین شد. او را در بیت المقدس در کنار قبر پدرش به خاک سپردند.

قصه حضرت سلیمان

حضرت سلیمان (ع) از بلقیس خواستگارى کرد و بلقیس گفت: اگر مى‌خواهى من با تو ازدواج کنم باید تمام پرندگان، بالاى سرم سایه بیندازند. او نیز پذیرفت. زیرا تمام چرنده‌ها و پرنده‌ها زیر فرمان او بودند. بلقیس گفت: صیغه عقد جارى نمى‌شود تا اینکه همه حاضر شوند. حضرت سلیمان دستور مى‌دهد که همه حضور یابند. همه پرندگان حاضر مى‌شوند. الّا پرنده‌اى به‌نام شوبى (خفاش) که حاضر نشد بیاید. به او گفتند، چرا نمى‌آئی؟ او گفت، من احترام حضرت سلیمان (ع) را دارم ولى براى چه بیایم اما چون بلقیس ایراد گرفته است من نمى‌آیم. من از زنان وفائى ندیده‌ام به همین علت نمى‌آیم. به او گفتند: چگونه این حرف را مى‌زنی؟ گفت: پس قصه مرا گوش کنید که در مورد بى‌وفائى زنان است. فرستاده سلیمان که هدهد بود گفت: من هم قصه‌اى از وفادارى زنان خواهم گفت تا ببینم قصه کدام یک بهتر است اگر داستان من خوب بود بیا و به حضور سلیمان برو.

شوبى (خفاش) قصه‌اش را این‌طور شروع کرد که در زمان‌هاى گذشته یک دخترعمو و پسرعمو با هم زندگى مى‌کردند و هیچ مشکلى نداشتند و با هم شرط کرده بودند که هر کس زودتر بمیرد دیگرى ازدواج نکند. هر دو قبول کردند. بعد از مدتى مرد مى‌میرد و زن از شدت ناراحتى هر شب بالاى قبر شوهرش مى‌رود و گریه مى‌کند و فانوس کوچکى نیز همراه با خود برمى‌دارد و هر شب این کار را انجام مى‌دهد. از قضا دزدى از زندان فرار مى‌کند. نگهبانانى که او را دنبال مى‌کنند به قبرستان مى‌رسند. مى‌بینند وسط قبرها نورى است. جلوتر که مى‌روند مى‌بینند زنى است که بالاى قبر نشسته گریه مى‌کند و فانوسى در کنار اوست. از او مى‌پرسند، چرا گریه مى‌کنی؟ و زن قصه را براى آنها مى‌گوید که شوهرم فوت کرده و پسرعمویم بوده است و من آنقدر گریه مى‌کنم تا من نیز بمیرم. مرد به او گفت: این حرف‌ها چیست خودت اگر مرده بودى شوهرت بعد از چهلم مى‌رفت و زن مى‌گرفت. اگر من دنبال دزد نبودم خودم به خواستگارى تو مى‌آمدم. برو به خانه‌ات.

این کارها چیست که تو مى‌کنی؟ زن به او گفت: مى‌دانى چه کار بکنیم؟ بهتر است مرده شوهرم را از قبر درآوریم و اینجا بگذاریم تا هم فکر کنند دزدى که فرار کرده این مرد است که حال مرده است. مرد نیز قبول کرد و مرده را از خاک بیرون آوردند. وقتى مرده را از خاک درآوردند نگهبان گفت: ولى آنها باور نمى‌کنند، چون سر دزد تراشیده بود زن گفت: اینکه کارى ندارد و تمام موهاى شوهرش را کند، نگهبان گفت: بر پشت دزد علامت داغ بود. آن را چه کار کنیم؟ زن گفت: ناراحت نشو با آتش فانوس پشت او را داغ مى‌کنیم. به هر حال مرده را برداشتند و به داروغه دادند و گفتند: این دزدى است که فرار کرده است. زن نیز چند روز بعد به نزد آن نگهبان رفت و گفت: الوعده وفا. تو قول داده بودى که با من ازدواج کنى نگهبان گفت: این مرد پسرعموى تو بود به او رحم نکردى و به‌خاطر وعده ازدواجى که من به تو داده بودم آن بلا را سرش آوردی. حال من که با تو غریبه هستم با تو ازدواج کنم؟ زن دید علاوه بر اینکه او سر قول نایستاده است بلکه معلوم نیست چه بلائى بر سر جنازه شوهرش آمده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره حضرت سلیمان علیه السلام

تحقیق درباره احادیث امامان

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره احادیث امامان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 33

 

احادیث امام کاظم علیه السلام

1. مصیبت‌ براى‌ شکیبا یکى‌ است‌ و براى‌ بى‌تابى‌ کننده‌ دوتاست‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 437)

2. کم‌گویى‌ ، حکمت‌ بزرگى‌ است‌ ، بر شما باد به‌ خموشى‌ که‌ آسایش‌ نیکو و سبکبارى‌ و سبب‌ تخفیف‌ گناه‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 414)

3. از شوخى‌ خوددارى‌ کن‌ زیرا شوخى‌ جلوه‌ معنوى‌ ترا مى‌زداید .

(بحاالانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 321)

4. مشورت‌ با خردمند خیرخواه‌ ، یمن‌ و برکت‌ و رشد و توفیق‌ از جانب‌ خداست‌ ، چون‌ خردمند خیرخواه‌ به‌ تو نظرى‌ داد ، مبادا مخالفت‌ کنى‌ که‌ مخالفتش‌ هلاکت‌ بار است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 420)

5. چیزى‌ نیست‌ که‌ چشمانت‌ آن‌ را بنگرد ، مگر آن‌ که‌ در آن‌ پند و اندرزى‌ است‌ .

(بحاالانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 319)

6. همانا براى‌ خداوند بر مردم‌ دو حجت‌ است‌ ، حجت‌ آشکار و حجت‌ پنهان‌ ، اما حجت‌ آشکار عبارت‌ است‌ از : رسولان‌ و پیامبران‌ و امامان‌ ، و حجت‌ پنهانى‌ عبارت‌ است‌ از عقول‌ مردمان‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 407)

7. صبر بر تنهایى‌ ، نشانه‌ قوت‌ عقل‌ است‌ ، هر که‌ از طرف‌ خداوند تبارک‌ و تعالى‌ تعقل‌ کند از اهل‌ دنیا و راغبین‌ در آن‌ کناره‌ گرفته‌ و بدانچه‌ نزد پروردگارش‌ است‌ رغبت‌ نموده‌ ، و خداوند در وحشت‌ انیس‌ اوست‌ و در تنهایى‌ یار او ، و در ندارى‌ توانگرى‌ او و در بى‌تیره‌ و تبارى‌ عزت‌ او .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 407)

8. براى‌ هر چیزى‌ دلیلى‌ باید ، و دلیل‌ خردمند تفکر است‌ ، و دلیل‌ تفکر خاموشى‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 406)

9. به‌ راستى‌ که‌ با ارزش‌ترین‌ مردم‌ کسى‌ است‌ که‌ دنیا را براى‌ خود مقامى‌ نداند ، بدانید بهاى‌ تن‌ شما مردم‌ ، جز بهشت‌ نیست‌ ، آن‌ را جز بدان‌ مفروشید .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 410)

10. بهترین‌ چیزى‌ که‌ به‌ وسیله‌ آن‌ بنده‌ به‌ خداوند تقرب‌ مى‌جوید ، بعد از شناختن‌ او ، نماز و نیکى‌ به‌ پدر و مادر و ترک‌ حسد و خودبینى‌ و به‌ خود بالیدن‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 412)

11. خداوند بهشت‌ را بر هر هرزه‌گوى‌ کم‌حیا که‌ باکى‌ ندارد چه‌ مى‌گوید و یا به‌ او چه‌ گویند حرام‌ گردانیده‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 416)

12. از کبر و خودخواهى‌ بپرهیز ، که‌ هر کسى‌ در دلش‌ به‌ اندازه‌ دانه‌اى‌ کبر باشد ، داخل‌ بهشت‌ نمى‌شود .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 417)

13. همنشینى‌ با اهل‌ دین‌ ، شرف‌ دنیا و آخرت‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 420)

14. بپرهیز از معاشرت‌ با مردم‌ و انس‌ با آنان‌ ، مگر این‌ که‌ خردمند و امانت‌ دارى‌ در میان‌ آنها بیایى‌ که‌ ( در این‌ صورت‌ ) با او انس‌گیر و از دیگران‌ بگریز ، به‌ مانند گریز تو از درنده‌هاى‌ شکارى‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 420)

15. مؤمن‌ همانند دو کفه‌ ترازوست‌ ، هرگاه‌ به‌ ایمانش‌ افزوده‌ گردد ، به‌ بلایش‌ افزوده‌ گردد .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 432)

16. نماز نافله‌ راه‌ نزدیک‌ شده‌ هر مؤمنى‌ به‌ خداوند است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 425)

17. ندا کننده‌اى‌ در روز قیامت‌ ندا مى‌کند :

آگاه‌ باشید ، هر که‌ را بر خدا فردى‌ است‌ برخیزد ، و برنمى‌خیزد ، مگر کسى‌ که‌ گذشت‌ کرده‌ و اصلاح‌ بین‌ مردم‌ نموده‌ باشد ، پس‌ پاداشش‌ با خدا خواهد بود .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 435)

18. کمک‌ کردنت‌ به‌ ناتوان‌ از بهترین‌ صدقه‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 437)

19. سختى‌ ناحق‌ را آن‌ کس‌ شناسد که‌ بدان‌ محکوم‌ گردد .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 437)

20. هرگاه‌ مردم‌ گناهان‌ تازه‌ کنند که‌ نمى‌کردند ، خداوند بلاهایى‌ تازه‌ به‌ آنها دهد که‌ به‌ حساب‌ نمى‌آوردند .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 434)

21. در دین‌ خدا دنبال‌ فهم‌ عمیق‌ باشید ، زیرا که‌ فهم‌ عمیق‌ دین‌ ، کلید بصیرت‌ و بینایى‌ و کمال‌ عبادت‌ و سبب‌ تحصیل‌ درجات‌ بلند و مراتب‌ بزرگ‌ در امور دین‌ و دنیاست‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 434)

22. مهرورزى‌ و دوستى‌ با مردم‌ ، نصف‌ عقل‌ است‌ .

(تحف‌العقول‌ ، ص‌ 425)

23. هر که‌ مى‌خواهد که‌ قویترین‌ مردم‌ باشد بر خدا توکل‌ نماید .

(بحاالانوار ، ج‌ 71 ، ص‌ 143)


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره احادیث امامان

تحقیق آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام

اختصاصی از فایلکو تحقیق آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام


تحقیق آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام

مقدمه :

ابتدا باید مقصود خود را از مفهوم حکومت یا دولت که در اینجا به کار می بریم ، روشن کنیم . دست کم آنچه در اینجا ، در این باره می توان گفت، این است که مراد ما از حکومت چیزی وسیع تر از اصلاح دولت ، آن هم به معنای امروزی آن است.

حکومت عبارت از نوعی نظام حکومتی است که در گذشته ، در قالب های خلافت یا سلطنت شکل گرفته و در دوران آن شاهان و خلفای متعدد از یک نسل و در یک قالب و فرم ، فرمانروایی می‌کرده اند. در حال حاضر ، نظام جمهوری به عنوان یکی از اشکال اصلی نظام سیاسی در دنیا ، قالب وجودی حکومت اسلامی است. در کنار آن و به عبارتی در دل حکومت جمهوری اسلامی ، دولت ، به معنای به قدرت رسیدن یک فرد در درون این نظام حکومتی دانست؛ در آنجا، دولت، همان به قدرت رسیدن امین یا مامون یا فردی دیگری از سلسله است که ممکن است به دلایلی سقوط کند اما در اصل خلافت بر جا بماند .

درباره هر حکومت دیگری هم ، به همین ترتیب می توان از حکومت یا دولت سخن گفت. بر این اساس، نظام جمهوری اسلامی نوعی نظام حکومتی است که در درون آن، دولت های متعددی تا به حال به قدرت رسیده اند.

طبعا بحث از زوال و آسیب شناسی ، در اصل حکومت یا دولت ، قواعد مستقل خود را دارد؛ درست همان طور که میان اسباب و علل ضعف و فتور حکومت و دولت ، گاه ارتباط استواری برقرار است.

به طور طبیعی می توان آسیب شناسی در یک حکومت را از دو زاویه بررسی کرد. نخست آسیب شناسی کلی یک حکومت ، منهای آن که به چه دینی و آیینی و فلسفه ای اعتقاد دارد و آن را مبنای تصمیم گیری های خود قرار داده ، هدفش را در راستای آن دین تنظیم می کند.

در اینجا، آسیب شناسی مرز خاصی را نمی شناسد و به قواعد کلی مربوط به ساختار دولت و حکومت و ارتباط آن با مردم توجه دارد. به عبارت دیگر، در اینجا، قواعد کلی تغییر و تحول که در چارچوب اصول انسانی و اخلاقی اهمیت دارد، حاکم است. به عنوان مثال، عدالت و ظلم ، دو مفهوم کلیدی برای حفظ ثبات و امنیت در جامعه است که طبعا یک طرف آن ثبات حکومت و طرف دیگر آن آرامش میان مردم است. مفهوم فساد نیز تا آن مقدار که اصول اخلاقی و انسانی در میان همه ملل بر آن اتفاق نظر دارد، همین نقش را عهده دار است.

در همین زمینه ، باید به قواعد کلی تغییر و تطور در جامعه انسانی نیز توجه داشت . برای نمونه، به قدرت رسیدن یک فرد یا خاندان یا حزب، تابع نوعی ضوابط اجتماعی است، ضوابطی که همزمان برای تحول جوامع ابتدایی به جوامع پیشرفته و نیز بسط قدرت سیاسی متمرکز ، در درون جامعه اسنانی وجود دارد. نمونه ای از این قواعد را در متون سیاسی ، اعم از میراث یونانی و اسلامی و حتی متون ادبی مانند کلیله و دمنه و قصه ها و حکایات سیاسی مربوط به ملوک می توان یافت . شکول علمی بحث از این قواعد ، نخستین بار توسط ابن خلدون مطرح شد و بعدها و تا امروز ، کارهای بیشتری روی آن صورت گرفته است.

در این زمینه ، مطالبی هم در فرمایشات امام علی علیه السلام دیده می شود که به طور عمده در قالب کلمات کوتاهی است که از ایشان در نهج البلاغه یا غرر و درر آمدی ، وارد شده است . برای مثال به چند مورد اشاره می کنیم :

من دلایل اقبال الدوله ، قله الغفله

من علامات الاقبال ، سداد الاقوال و الرفق فی الافعال

افه الملک ضعف الحمایه

افه العمران جور السطان

افه العدل ، الظالم القادر

من ساء تدبیره تعجل تدمیره

و یک نمونه جالب این روایت : یستدل علی ادبار الدول باربع : تضییع الاصول ، و التسمک بالفروع، و تقدم الاراذل و تاخیر الافاضل .

اینها نمونه هایی که در غرر و درر آمدی ، آمده است.

اما بخش دیگری از قواعد زوال و به تعبیر امروزی ، عوامل آسیب زا برای حکومتها و دولتها ، مربوط به اصول و قواعدی است که یک حکومت یا دولت ، بر پایه آن اصول شکل گرفته و طبعا متناسب با وضعیت عمومی جامعه به لحاظ سیاسی ، رهنگی و اجتماعی و اخلاقی است.

در اینجا باید حکومت را به لحاظ اساس و اصولی که بر آن پایه شکل گرفته ، مشروعیت یافته و به تناسب زمان ، ضرورت وجودی خود را توجیه کرده و مقبول مردم واقع گشته ، مورد بررسی قرار داد. همچنان که وجود یک دولت را در دل یک نظام ، می بایست در همین چارچوب ارزیابی کرد.

یک دولت بر گایه چه اصول و شعارهایی به قدرت رسیده و این که آیا در تحقق آن اشعار خود توفیقی داشته است یا نه. چه بسا در نیمه راه، مسائل تازه ای مطرح شده است که مبنای ضرورت وجودی حکومت یا دولت ، تغییر کرده و همین امر سبب بقای آن شده است؛ کما آن که ممکن است با از بین رفتن ضرورت وجودی آن، به سرعت نابود شده باشد .

اینجاست که تفاوت میان حکومت دینی با حکومت لائیک در این زمینه به دست می آید. حکومت دینی ضرورت وجودی خود را تحت عنوان رسالت یا وظیفه ، برقراری نظام دینی و اجرای شریعت معرفی کرده و از دل آن، رسالت خود را در حفظ مناسبات دیگر ، از قبیل دفاع از حقوق مردم و تضمین اخلاقیات دینی در جامعه، توجیه کرده است. طبعا در حکومت لائیک، چنین تعهدی وجود ندارد و به عکس ، وفاداری به عدم اجرای شریعت الهی در شمار خصیصه های آن به شمار می رود. بر این اساس، می توان به آسیب شناسی حکومت دینی توجه کرد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آسیب شناسی حکومت دینی از نگاه امیر مومنان علیه السلام