فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت 46 ص

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت 46 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت

مقدمه کتاب فلسفه اخلاق فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینکه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از کجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق 1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مکتبى 4- اخلاق فلسفى1- اخلاق نظرى اخلاق نظرى از کیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.2- اخلاق علمى اخلاق عملى از کیفیت پیاده کردن و عمل نمودن و به کار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.3- اخلاق مکتبى اخلاق مکتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مکتبى را مطرح میکند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مکتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مکتب الهیون کدام است ؟4- اخلاق فلسفى از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا کانت چه میگوید؟ مارکس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟اخلاق از دیدگاه مذاهب و مکاتب به دلیل اهمیت و وسیع بودن بحث فلسفه اخلاق در میان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصه شیعى را مورد بررسى قرار مى دهیم1- اخلاق از دیدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب و بد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خویش دلائل و شواهدى را اقامه مینماید همچنین گروهى نیز به حسن و قبح شرعى اعمال معتقدند، و میگویند عقل را قدرت و کشش بر درک محاسن اخلاقى و قبایح نیست ، و فقط شارع میتواند حسن و قبح اعمال را تشخیص دهد این گروه همان اشاعره هستند که عقل را کوچکتر و نارساتر از آن میدانند که بتواند همه مسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمایند.حسن قبح عقلى همانطورى که بیان شد امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلى اعمال هستند؛ این گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گویند: عقل همه بایدها و نبایدها و محاسن و شرور را تشخیص میدهد مثلا صدق عدل خوب و شایسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا میباشد.نظر برخى از دانشمندان در زمینه حسن و قبح عقلى 1 - دلائل حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى : وى معتقد است که عقل میداند که فعل فلانى که امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نیکو و احسن است ، اگر فعل مذکور قبیح بود یا خالى از جهات قبح بود، البته قبیح بود از حکیم طلب آن فعل . همچنین فعلى که نهى شرعى بر آن وارد شده عقل مى تواند بفهمد که مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2)  مجموع استدلال حکیم متاءله به ثبوت میرساند که عقل حسن و قبح را تشخیص مى دهد یعنى اگر عقل همه بایدها و نبایدها را بفهمد با ادله مستدل ایشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .2 - دلائل محقق بزرگوار طوسى : ایشان در کتاب کشف المراد اثبات نموده اند که حسن و قبح عقلى است نه شرعى ، به دلیل اینکه عقل حسن احسان و افعال ناشایسته و قبح ظلم را بخوبى تشخیص میدهد و هیچ نیازى به شرعى بودن آن نیست ؛ و دیگر اینکه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخیص عقل در آن هیچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مى شوند.(3) قاعده ملازمه : یکى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعدة ملازمه است ، که مى گوید ((کلما حکم به الشرع حکم به العقل )) یعنى هر چه را که شرع به آن حکم میکند، عقل هم همان را حکم میکند، این قاعده یکى از استدلالهاى بسیار مهم کلامى است که اهل استنباط و عقل از این قاعده استفاده میکنند. معتزله و امامیه و همه طرفداران حسن و قبح ، با همین قاعده ملازمه استدلال میکنند، که عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنین سخن امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز گواه بر مسئله میباشد که حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود: من لم یعرف مضره الشرلم یقدر على المتناع منه (4) کسى که زیان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهیز از آن نیست .حسن و قبح شرعى برخى معتقدند که حسن و قبح شرعى است ، یعنى هر حکم شرعى که بر آن وارد شده عقل هم باید او را بپذیرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حکم کردن ندارد. اشاعره از طرفداران و بنیان گذاران این عقیده میباشد.نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح گروهى از دانشمندان میگویند: حسن و قبح شرعى است که این نظریه یکى از دلائل اشاعره میباشد. و شبیه به نظریات دانشمندانى است که براى جامعه اصالت قائلند، زیرا سوسیالیستها (جامعه گرایان ) اخلاق رایک پدیده اجتماعى میدانند و میگویند خوب چیزى است که جامعه میطلبد و بد چیزى است که جامعه نفى میکند.نظریه فاضل قوشچى در خصوص حسن و قبح شرعى از دیدگاه وى هیچ حکمى در حسن و قبح اشیاء براى عقل ثابت نیست و حسن و قبح (به فعلیت ) بر نمى گردد به امر حقیقى قبل از ورود شرع ، که کاشف بر شرع مقدس باشد آنچنانکه معتزله مى پندارند، بلکه شرع آن چیزى است که از براى او حسن و قبح ثابت شده است . نتیجه اینکه قبل از ورود شرع براى افعال هیچگونه حسن و قبحى وجود ندارد و هر گاه شارع قضیه را عکس کند یا نفى آنچه قبیح است را نیکو و آنچه را که نیکو است قبیح مینماید (5) علیهذا اشاعره با استفاده از مکتب جبر، استدلال مینمایند که انسان در تمامى اعمالى که انجام میدهد، مجبور است ، و بر این اساس ، حسن و قبح فاقد معنا میشود، زیرا تمام چیزهایى که در خارج محقق میشود فاعل و ایجاد کننده آن خداست و هم اوست که خوب و بد و طاعات


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره اخلاق از دیدگاه قرآن پیامبر و عترت 46 ص

مقاله ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث

اختصاصی از فایلکو مقاله ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث


مقاله ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:43

ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث

1. مقام استاد و معلم نمونه از دیدگاه قرآن کریم :

استاد از لسان وسایط فیض الهی ، در ملکوت عظیم آسمانها ، عظیم خوانده می شود و او را به عظیم ندا می کنند .

استاد از نظر قرآن کریم شأن و منزلت والایی دارد و باید شأن و منزلت خود را بشناسد که خود را ارزان نفروشد و اگر خود را شناخت احساس مسئولیت می کند . برای اینکه هر چه منزلت بالاتر برود مسئولیت سنگین تر می شود .

از نظر قرآن یا پروردگار عالم کار استاد ، کار خداست ، نقش او در جامعه ، نقش انبیاء است . قرآن کریم در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

‹‹  بسم الله الرحمن الرحیم

  اقرأ باسم ربک الذی خلق .  خلق الانسان من علق .  اِقرأ و ربک الاکرم .  الذی علم بالقلم .  علم الانسان مالم یعلم .  . . .  ›› 1 

مراد ما در این آیات بیشتر آیات سه ‍‍‍، چهار ، پنج است . خداوند می فرماید :‌

‹‹  بخوان قرآن را و ( بدان که ) پروردگار تو که بهترین ، کریمان عالمست (3) آن

خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت (4) و به آدم آنچه را که نمی دانست بالهام خود تعلیم داد (5) ›› 2 

این آیاتی است که طبق قول مشهور در همان وهلة اول بر پیامبر اکرم نازل شد و در این آیات پروردگار عالم خود را یک معلم قلمداد می کند .

در جایی دیگر قرآن کریم هدف از بعثت رسول اکرم (ص) را و فرستادن همة کتاب های آسمانی را ، آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

‹‹  هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه ›› 3  .

آسمانی را آموزش و پرورش می داند . قرآن در این باره چنین اظهار نظر می نماید :

با توجه به این آیه و آیات دیگر 2 ، کار یک معلم آموزش و پرورش است که هر ردیف با کار پیامبران بر شمرده شده است .

مطلبی دیگر که از این آیات می توان فهمید این است که شاید هدف بعثت یکی تهذیب نفوس ( تربیت ) و دیگری بالا بردن سطح معلومات انسان ( آموزش ) است و اینها همه حاکی از نقش والای معلم و استاد است و کسی نباید آن را سبک بشمارد .

در جایی دیگر قرآن کریم درجه و مقامی به استاد و معلم می دهد که اگر شبانه روز هم به آن افتخار کند باز هم کم است ‍، قرآن کریم در این باره می فرماید :

‹‹   . . .  وَمن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا ›› 3

‹‹  . . . کسی که دیگری را احیاء کند ، گویی همه مردم را احیاء کرده است ›› .

تفسیری که از این آیه شده است در مجمع البیان به نقل از مجاهد و زجاج و مختار بن انباری و مروی از امام باقر (ع) بیان شده است :  ‹‹  اما کسی که انسانی را از غرق یا سوختن یا آوار یا هر عامل کشنده ای نجات دهد یا او را از سرگشتگی حفظ کند ، مثل این است که همة انسانها را زنده کرده است و خداوند اجر احیاء کنندة همة انسانها را به او می دهد ، زیرا وی به خاطر اینکه برادر مؤمنشان را حفظ کرده ، گویا همة آنها را حفظ کرده است . امام در دنباله بیان خودش فرمود :‌

از آن بهتر این است که انسانی را از گمراهی حفظ و او را به راه راست هدایت کند 4 ›› قرآن کریم در آیه دیگر دربارة مقام استادان چنین می فرماید :

‹‹  یرفعُ‌ اللهُ الذین آمنوا منکمٌ و الذین اوٌتٌو العلمَ‌ درجاتِ ››‌ 5

خدا به آنان که در جمع شما جامعة بشری ، به حق ایمان آوردند . نیز به آنانکه از علم و دانش بهره مند هستند ، رفعت مقام اعطا می کند {  تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند } . ابن عباس گوید :‌   خداوند بلند نموده کسانی را که با ایشان علم داده از مؤمنین بر کسانی که علم نداده درجه ها و مرتبه هایی . 1

به نقل از شهید ثانی ( ره ) ، در قرآن کریم علما و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروه ها ممتازند . 2 

1 . ایمان ، قرآن در این باره می فرماید :

‹‹  و الراسخونَ فِی العلم یقولٌونَ آمَنا ›› 3 

آنانکه گام های راسخ و نافذی را در پهنة علم برداشتند و به درون فضا و محیط علمی راه یافتند می گویند ما سرا پای قرآن را باور می داریم .

2 . اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند ، قرآن دربارة این مطلب می فرماید :

‹‹  شَهِدَ اللهُ اَنَهُ لا اِلهَ اِلا هُوَ و المَلئِِکَهُ و َ اُولٌوا العلم ››‌4

خدا بر وحدا نیت  و یگانگی خود گواهی می دهد . و نیز فرشتگان و دانشمندان گواهند که جز خداوند معبودی دگر نیست .

3 . اندوه و تأثر و گریستن از بیم پروردگار :

‹‹  اِن الذین اوتو العلم مِن قَبلهِ اِذا یُتلی عَلَیهم . . . و یَخروُن للاذ قان و یبکون و یزیدهم خشوعا ››‌  5 

‹‹  حتما مردمی که پیش از آن ، از علم بهره مند گشتند ، آنگاه که آیات خداوند بر آنان خوانده شود . سر طاعت بر حکم آن فرود آورند و گریستن را آ‌غاز کنند و خواندن قرآن بر خشوع و زاری و انعطاف آنها بیفزاید ›› .

4 . خشوع و انعطاف درونی ، قرآن در این باره نیز می فرماید :

‹‹  و یزیدٌهم خشوعا ››‌  1 

‹‹  تلاوت قرآن و تابش خورشید حقیقت کتاب آسمانی بر مراتب خشوع و انعطاف آنان می افزاید ›› 2  .

5 . ترس و بیم از خدا :‌  قرآن کریم در این باره چنین می فرماید :

‹‹  اِنَما یخشیَ اللهَ مِن عِبادِهِ العلَماء ›› 3

‹‹‌  در جمع بندگان الهی ،‌ فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند و حس تقوی و پرهیز کاری در دل آنها راه دارد ›› .

البته این پنج امتیاز برجسته صرفا از آن دانشمندان و استادان و معلمینی است که دارای بصیرت معنوی و بینش الهی هستند .

قرآن کریم در این باره این چنین اظهار نظر می نماید :

‹‹  بَل هوَ آیاتٌ بینَاتُ فی صدور الذین اوتوا العلم ››‌4

‹‹  بلکه قرآن ، نشانه های روشن و آشکاری است در سینه های مردمی که علم و دانش به آنها ارزانی شده است ›› .

البته این مطالب و تعابیر قرآنی که ارزش و فضیلت علما و استادان و معلمان و علم را به ما می نمایاند . بخشی از فضایل و امتیازهایی است یا مقاماتی است که در قرآن کریم به چشم می خورد ، وگرنه آیات الهی در ارج و بزرگداشت مقام و اعتبار و ارزش علما و دانشمندان و استادان و معلمان فزون تر از آن است و ما به خاطر اختصار برخی از آنها را ذکر نموده ایم .


 

1 .  قرآن ، علق ،  آیات ( 5- 1 )

2 .  ترجمه قرآن کریم ، الهی قمشه ای ، صفحه 1037 ،  چاپ فراهانی

3 .  جمعه / 2 ، ترجمه آیه در صفحه 2 ذکر گردید .

2 . بقره ، آیات 120 . 151

3 .  مائده .  32 

4 . مجمع البیان . علامه طبرسی . ترجمه دکتر احمد بهشتی . جلد 7 .  صفحات 13 و 14

5 .  سورة مجادله . آیه 12 . ترجمه و تفسیر بر گرفته از کتاب آداب تعلیم و تعلم در اسلام ، شهید ثانی ، ترجمه . سید محمد باقر حجتی ، صفحه 41

1 .  مجمع البیان ، علامه طبرسی ، ترجمه شیخ محمد رازی ، جلد 18  . صفحه 286

2 . آداب تعلیم و تربیت در اسلام . شهید ثانی . ترجمه سید محمد باقر حجتی . صفحه 43

3 . آل عمران  . آیه 7 . ترجمه الهی قمشه ای . صفحه 82

4 .  آل عمران . آیه 18 . همان منبع . صفحه 85

5 . بنی اسرائیل . آیه 107  تا 109  . همان منبع . صفحه 493

1 .  بنی اسرائیل . 109

2 . آداب تعلیم و تربیت در اسلام . شهید ثانی . ترجمه دکتر حجتی . صفحه 43

3 .  فاطر .  آیه 28 . ترجمه الهی قمشه ای . صفحه 741 . شهید ثانی . صفحه 37

4 . عنکبوت . آیه 49 . ترجمه الهی قمشه ای . صفحه 680 . شهید ثانی . صفحه 44


دانلود با لینک مستقیم


مقاله ویژگی های استاد ومعلم ایده آل و نمونه از دیدگاه قرآن کریم و احادیث

فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

اختصاصی از فایلکو فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

 

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن».

قرآن مجید کتاب زندگی و نسخه‏تکامل و سعادت آدمی است؛(۱) بنابراین به جا و ضروری است سؤال‏های اساسی زندگی از دیدگاه قرآن بررسی و جواب داده شود. یکی از سؤال‏های مهمی که همواره برای انسان مطرح بوده و هست فلسفه آفرینش است که یک سؤال ریشه‏دار و اساسی است و بشر همواره می‏خواسته بداند برای چه آفریده شده است و هدف از زندگی چیست؟

وقتی به قرآن مجید مراجعه می‏کنیم چند دسته از آیات پاسخ سؤال ما هستند که به طور کلی به سه دسته می‏توانیم تقسیم نماییم.

الف) عبادت‏

از جمله آیاتی که فلسفه انسان و جن را بیان می‏کند آیه‏کریمه‏۵۶ از سوره‏ذاریات می‏باشد که می‏فرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاِْنسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون؛ جن و آدمی را نیافریدیم مگر برای عبادت و پرستش کردن». این آیه‏مبارکه به صراحت غرض از آفرینش را عبادت و پرستش حضرت حق جل و علا بیان می‏کند، و عبادت را علت منحصر خلقت جن و انس ذکر می‏کند؛ زیرا جمله در قالب استثناء بعد از نفی می‏باشد که این ساختار در ادبیات عربی مفید حصر است و اختصاص را می‏رساند؛ یعنی علت آفر ینش جن و انس، فقط عبادت می‏باشد. عبادت چیست؟

«یعبدون» از ماده عبادت به معنی اطاعت است؛ در کتب لغت از جمله «قاموس» و «صحاح» عبادت به معنای طاعت معنا شده است؛ مصباح اللغه آن را به معنی خضوع و انقیاد گرفته است؛(۲) در کتاب شریف التحقیق فی کلمات القرآن المجید می‏خوانیم: اصل در ماده‏آن، نهایت تذلل در قبال مولا همراه با اطاعت می‏باشد؛(۳) بنابراین نتیجه می‏گیریم معنای عبادت، اظهار خضوع و ذلّت همراه با فرمانبرداری است.

عبادت به عنوان فلسفه خلقت انسان برای تکامل و نزدیکی به خدای متعال که کمال مطلق است می‏باشد؛ بنابراین عبادت راه و وسیله است. برای رسیدن به کمال نه اینکه هدف نهایی و غایهٔ الغایات باشد بلکه هدف مقدّمی است و چون راه نزدیک شدن به کمال مطلق فقط یکی است و آن ه مان خط مستقیم است لذا فرمود فقط برای عبادت خلق کردم(۴) و در سوره «یس» فرمود صراط مستقیم عبادت خداست؛(۵) راه فقط یکی است و آن هم طریق عبادت و بندگی خداست.

● غفلت اکثریت‏

در سوره‏اعراف می‏فرماید: «وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِ‏ّ وَالإِْنس» سؤال می‏شود چرا اکثر جن و انس به جهنّم می روند؟ چرا اکثریت دنبال غرض اصلی نیستند؟ مگر نه این است که خداجویی فطری بوده و دین مطابق فطرت آدمی است. کما این‏که می‏فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون؛(۶) پس رو سوی دین حق کن در حالی که ثابت و استوار بر آن هستی این سرشتی است که خدا مردم را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی‏نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی‏دانند

جواب: حرکت در مسیر کمال و غرض اصلی منوط به شناخت و تصدیق مطلوبیت آن است؛ امّا چون اکثریت کمال حقیقی را نمی‏شناسند و لذت رسیدن به آن را درک نمی‏کنند؛ لذا در صدد آن بر نمی‏آیند. هر چند یک امر فطری است؛ امّا نیاز به بیداری و توجّه دارد و در اکثر مردم نیازم ند راهنمایی و بیدار کردن است کما این‏که یکی از وظایف انبیاء الهی(ع) بیدار کردن فطرت آدمی است: «تا این‏که بخواهند عهد فطری او را ادا کنند و نعمت فراموش شده او را بیادشان آورند.»(۷)

به قول حضرت امام(ره) گرچه نقشِ انسانی مفطور به توحید است امّا در اول و شروع زندگی با تمایلات نفسانیه و شهوات حیوانیه نشو و نمو می‏کند و اگر انسان خود را تربیت نکند غرق در حیوانیت شده و هیچ یک از معارف الهیه در او بروز نمی‏کند و انوار فطری خاموش می‏شود.( ۸)

بنابراین انس بیشتر با مادیات و اعتبارات انسان را از فطرت الهی خود غافل می‏نماید و اثر این غفلت راه جهنّم را می‏پیماید. حال ممکن است این سؤال مطرح شود که چرا خدای متعال این غرایز حیوانی و مادی را در نهاد آدمی قرار داده است، بطوری که اکثریت را از هدف اصلی باز داشته است؟

در جواب به این سؤال توجّه به دو نکته در مورد کمال انسان لازم می‏باشد؛

۱) یکی این‏که ارزش کمال انسان به اختیاری بودن آن است و سرِّ این که می‏تواند از ملائکه سبقت گیرد همین مختار بودن در طی مسیر کمال است و لازمه‏اختیار و انتخاب، وجود راهها، کششها و انگیزه‏ها ی مختلف است و اگر آدمی فقط یک گرایش می‏داشت و آن هم کشش به سوی خدای متعال، دیگر نمی‏توانست انتخابگر باشد و حال آن‏که خصیصه و امتیاز اصلی انسان اختیار اوست؛ بنابراین ضرورت دارد تا کششهایی در جهت مخالف عبادت و بندگی هم در او باشد تا خود یک طرف را انتخاب ن موده و حرکت نماید.


دانلود با لینک مستقیم


فلسفه آفرینش انسان از دیدگاه قرآن

مقاله درباره کرامت و تکریم

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره کرامت و تکریم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

جایگاه خانواده از دیدگاه پیامبر

«و لقد کرّمنا بنى آدم» (اسراء /70)

و ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.

به طور کلى در برخوردها و رفتارهاى اجتماعى، روابطى که انسانها با هم برقرار مى‏کنند تابع

دو دیدگاه است . یا بر مبناى دیدگاه «کرامت» است و یا بر مبناى دیدگاه «اهانت» است . بر

اساس این دو نوع نگرش ، روابطى که انسانها با هم دارند یا مبتنى بر «تکریم» وگرامى

داشتن است و یا مبتنى بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یک نگاه،انسان موجودى

است با ارزش و شریف و صاحب کرامت ذاتى و «حاصل بر و بحر» 1 و در نگاه دیگر موجودى

است بى ارزش و حقیر و فاقد کرامت ذاتى و صرفاً طبیعى .

هرگونه که انسان را تلقى کنیم، همان گونه با او برخورد مى کنیم . اگر انسان را موجودى

صاحب کرامت بدانیم، تلاش مى کنیم این کرامت را در او تقویت کنیم، و به عکس اگر دیگران

را بى کرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را کوچک شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف

قرار مى‏دهیم . خداوند در مورد کرامت ذاتى انسانها، در آیه 70 سوره اسراء فرمود: «و لقد

کرمنا بنى آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - کرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به

عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفى کرده است:

«فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین.» 2

او (فرعون) قومش را استخفاف کرد، پس اطاعتش کردند که آنها قومى فاسق بودند.

فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است که بقاى نظام فرعونى و مناسبات سلطه و

استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهى کردن انسانها میسر نمى‏شود.

انسان خفیف است که مطیع فراعنه مى‏شود و این نیست مگر به سبب «فسق» 3 او.

انسانى که کرامت خود را زمین مى‏گذارد؛ انسانى که پذیراى اهانت مى‏شود، ابتداً باید

فاسق شده باشد، باید از محتواى الهى خود عدول کرده باشد، تا پذیراى استخفاف ستمگر و

حکومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حکومتهاى خودکامه و فاسد بر

این است که بارى ادامه تفرعن و خودکامگى خود، مردم را خفیف سازند، تهى کنند و آنها را

از نظر تفکر در سطحى نگاه دارند که خطرى برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد کردن

شخصیت حقیقى شان، آنان را به صورت ابزار وادواتى براى مقاصد خود سازند. جالب آنکه در

آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفى مى‏کند: «آنها

گروهى فاسق بودند»، که اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و

خود را از محتواى الهى، انسان خویش تهى نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونى نمى‏شدند

آنها خود کرامت خویش را لگدمال کرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونى شدند، آنها

فاسق بودند که تن به تبعیت فاسق دادند.

بنابر آنچه گذشت، به اعتبارى در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:

1- دیدگاه «الهى» که انسان را با کرامت مى‏داند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر

تکریم مى‏خواهد.

2- دیدگاه «فرعونى» که انسان را براى اینکه به زیر سلطه بکشد، استخفاف مى کند او را

حقیر مى‏داند و دست به تحمیقش مى‏زند، که اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبک شد ،

تن به هر خوارى و پستى مى‏دهد.

منطق عملى پیامبر (ص)

سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهى است . آنها «کریم» بودند و برخوردهایشان

«کریمانه» ؛ «صاحب کرامت» بودند و اهل «تکریم» مردم. انسان تا کرامت نداشته باشد،

نمى‏تواند تکریم کند و رسول خدا (ص) با کرامت‏ترین انسانها بود، چنانکه سیره نویسان در

وصف آن حضرت نوشته‏اند: «کان اکرم الناس» ؛ 4 و على (ع) در توصیف این شأن رسول اکرم

(ص) او را گرامى‏ترین فرد عشیره و خاندانش معرفى کرد. 5 او گرامى‏ترین خلق خدا بود، که

خداوند در کتاب شریفش به وجود گرامى او سوگند یاد مى‏کند و مى‏فرماید:

«لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون.»6

به جانت سوگند اینها در مستى خود سرگردانند.

قاضى عیاض پس از ذکر این آیه شریفه و بیان اینکه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تکریم را

نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل مى‏کند: «ما خلق الله

تعالى، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اکرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالى أقسم بحیاة

أحد غیره.» 7(خداوند تعالى وجودى را گرامیتر از محمد (ص) خلق نکرد و نیافرید و لباس

هستى نپوشانید، و من نشنیده‏ام که خداوند جز به وجود (گرامى) او به کس دیگرى سوگند

یاد کرده باشد). و از ابوالجوزاء 8 نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .9

آن حضرت «اکرم خلق» بود و بیشترین تکریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او که

مزین به وصف «لولاک لما خلقت الافلاک » 10 بود، در مناسبات اجتماعى خود آن قدر

بى‏پیرایه وعارى از هر تکلف و افتاده بود که گویا بشرى است مثل سایر مردم بى هیچ مزیتى

، 11 و سیره اجتماعى‏اش بر تکریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار

مى‏داد و گرامى مى‏داشت و شخصیت مى‏بخشید که تصورش نیز دشوار بود . حضرت

حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش کردم ، فرمود:

«(پیامبر) در مجلسش بهره هر کس را عطا مى کرد (هیچ کس بى بهره از مجلس رسول

خدا نمى ماند و چنان با کرامت با افراد برخورد مى کرد که ) هیچکس گمان نمى برد از او

گرامیتر هم کسى باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستى و امانت بود؛ در آن صداها

بلند نمى‏شد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را

گرامى مى داشتند و با کوچکترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم

داشته روا مى‏کردند وغریب و بى کس را نگهدارى و رسیدگى مى‏نمودند.

حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه

خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خش و درشتخو و سبکسر و فحاش و عیبجو نبود و کسى را

مدح نمى‏کرد... هرگز کسى را سرزنش نمى‏کرد و از او عیب نمى‏گرفت ، و لغزش و عیبهاى

مردم را جستجو نمى‏کرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شکیبا بود، تا آنجا

که اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) مى‏شدند، و (آن حضرت) مى فرمود: وقتى

حاجتمندى را دیدید یارى و کمکش کنید هرگز ثناى کسى را نمى‏پذیرفت مگر آنکه به عنوان

تشکر (از آن حضرت ) باشد. و کلام احدى را قطع نمى‏کرد مگر آنکه از حد گذشته باشد که

در آن صورت با نهى و یا برخاستن کلام او را مى‏برید.» 12

رفتار اجتماعى پیامبر مبتنى بر تکریم انسانها، چنین بود و توصیه مى کرد که برادران دینى

خود را گرامى بدارید که اگر کسى برادر مسلمان خود را تکریم کند ، خداى عز و جل را تکریم

کرده است :

«من أکرم أخاه المسلم فانما یکرم الله عز و جل.» 13

آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر کردن نمى‏داد و مسلمانان را از اینکه یکدیگر را تخفیف

کنند پرهیز مى‏داد:


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره کرامت و تکریم

مقاله درباره نماز از دیدگاه 1نهج البلاغه

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره نماز از دیدگاه 1نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره نماز از دیدگاه 1نهج البلاغه


مقاله درباره  نماز از دیدگاه 1نهج البلاغه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

نماز از دیدگاه نهج البلاغه

یکی از عبارتی که در اسلام به آن بسیار سفارش شده است و ائمه اطهار نسبت به آن خیلی سفارش می کردند در راس امامان و ائمه اطهار (ع) مولا حضرت امیر المومنین علی (ع) خیلی به نماز اهمیت می دادند و این مطلب از نهج البلاغه که کلام آن امام همام است استفاده می شود در حکمت 136 نهج البلاغه آمده است نماز ،موجب نزدیکی هر پارسایی به خدا ست طبق فرمایش مولا نماز موجب نزدیکی انسان و رفاقت انسان با خداوند می شود و در خطبه 199 نهج البلاغه می فرماید :

مردم خواندن و اقامه نماز را به عهده بگیرید و آن را حفظ کنید ،زیادنماز بخوانید وبا نماز خود را به خدا نزدیم کنید و در ادامه همین خطبه می فرماید :

آیا این آیه قران را نخوانده اید که وقتی در آن دنیا از جهنمی ها سوال می شود که چه چیزی شما را جهنمی کرده است ؟ جواب می دهند که ما نماز نمی خواندیم .

و سپس حضرت علی می فرماید : همانا نماز ها گناهان را مانند برگهای پاییز ی فرو می ریزد و غل و زنجیر گناهان را از گردن ها می گشاید .پیامبر اسلام (ص)نماز را چشمه آب گرمی که بر در سرای مردی جریان داشته باشد تشبیه کرد اگر روزی خود را دپنج بار خود را درآن شستشو دهد ،هرگز چرک و آلودگی در بدن او نماند .از دیدگاه امام ، نماز نقش بزرگی در نابودی و از بین بردن گناهان دارد . ویکی از چیزهایی که از روایات رسیده از آقا امیر المومنین در مورد نماز فهمیده می شود این است که نماز کفاره گناهان و جبران کننده گناه است آن جا که در حکمت 299 آمده است : از گناهی نمی ترسم که بعد از آن گناه به من مهلت خواندن دو رکعت نماز از طرف خداوند داده شده باشد . آنچه از کلام امیر المومنین در نهج البلاغه فهمیده میشود این است که محبوبترین و بهترین لحظات برای مولا،موقعی بود ه است که ایشان در نماز بوده اند لذا در تاریخ می خوانیم که حضرت تیری به پایش اصابت کرد و در نمی آمد . امام حسن (ع) فرمود :

اگر می خواهید تیر را در بیاورید بطوریکه حضرت علی (ع) درد نکشد و متوجه نشود موقعی است که ایشان در حالت نماز می باشد و آنها هم همانطور عمل کردند بطوری حضرت غرق در مناجات و نماز بودند و آن قدر از نماز لذت می بردند که متوجه در آوردن تیر از پای مبارک نشد و کافی ست این مطلب را بدانیم حضرت علی (ع) در هنگام نماز به شهادت رسید زیر را دشمنان او می دانستند که در نماز حالت نماز است که امیر المومنین متوجه هیچ چیزی غیر خدا نیست و آخرین وصیت آقا وقتی در بستر شهادت افتاده بودند همان طور که از نامه 47 حضرت فهمیده می شود ((نماز)) بود آن جا که می فرماید ((الله فی الله فی الصلات فانها عمود دینکم )) خدا را خدا را در باره نماز ،زیر را نماز عمود دین شماست و خلاصه از دیدگاه نهج البلاغه فواید و بهرههای ما از نماز چند مطلب است

1- موجب نزدیکی به خداوند است

2- باعث از بین رفتن گناهان است

3- باعث داخل شدن در بهشت است

4- موجب نزول رحمت الهی است و رحمت و برکت و نعمتهای خداوند را برخواننده نماز ،خداوند می فرستد آن جا که در کلمات قصار حضرت آمده است ((الصلاة تستنزل الرحمه)) نماز رحمت الهی را نازل می کند .

امیدوارم که خداوند به حق علی (ع) ما را از نماز گزاران قرار بدهد.

والسلام


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره نماز از دیدگاه 1نهج البلاغه