فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص(

اختصاصی از فایلکو نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص( دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص)

در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»

سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»

2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید بسیارناراحت‏شد و صورتش را خراشید، و خاک بر سر خود ریخت، و سخت‏گریه کرد.

هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر (ص) آورد،پیامبر (ص) از صفیه پرسید: «چرا صورتت را خراشیده‏اى و این‏گونه خاک‏آلود و افسرده هستى؟! » صفیه ماجراى عبورش از کنارجنازه‏ها را بیان کرد، رسول اکرم (ص) از رفتار غیر انسانى و خلاف‏اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت‏ شده و بلال را سرزنش کرده و فرمود: «ا نزعت منک الرحمة یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى‏رجالهما; اى بلال! آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت‏بربسته که آن‏ها را از کنار کشته‏شدگانشان عبور مى‏دهى؟! چرابى‏رحمى کردى؟»

جالب این که پیامبر اکرم (ص) براى جبران رنج‏ها و ناراحتى‏هاى‏صفیه، با او ازدواج کرد، سپس او را آزاد، و بار دیگر باپیش ‏نهاد صفیه با او ازدواج نمود و به این ترتیب، ناراحتى‏هاى اورا به طور کلى از قلبش زدود.

3- در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، شیماءدختر حلیمه که خواهر رضاعى پیامبر (ص) بود، با جمعى از دودمانش‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، پیامبر (ص) هنگامى که شیماء را درمیان اسیران دید، به یاد محبت‏هاى او و مادرش در دوران‏شیرخوارگى، احترام و محبت‏شایانى به شیماء کرد. پیش روى اوبرخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و شیماء را روى آن‏نشانید، و با مهربانى مخصوصى از او احوال‏پرسى کرد، و به اوامر فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى به من محبت‏کردى...» (با این که از آن زمان حدود شصت‏سال گذشته بود).

شیماء از پیامبر (ص) تقاضا کرد، تا اسیران طایفه‏اش را آزادسازد، یامبر (ص) به او فرمود:«من سهمیه خودمرا بخشیدم،و در مورد سهمیه سایر مسلمانان،به تو پیشنهاد مى‏کنم که بعد از نماز ظهر برخیز و در حضورمسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بده تا آنها نیز سهمیه خودرا ببخشند.

شیماء همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز به‏پیروى از پیامبر (ص) سهمیه خود را بخشیدیم.»

سیره‏نویس معروف‏ابن هشام مى‏نویسد: «پیامبر (ص) به شیماء فرمود: اگر بخواهى باکمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوست‏دارى تو را از نعمت‏ها بهره‏مند مى‏سازم و به سلامتى به سوى قوم‏خود بازگرد؟» شیماء گفت: مى‏خواهم به سوى قوم خود بازگردم.پیامبر (ص) یک غلام و یک کنیز به او بخشید و این دو با هم‏ازدواج کردند، و به عنوان خدمتکار خانه شیماء به زندگى خودادامه دادند.

4- مهربانى و اخلاق نیکوى پیامبر (ص) در حدى بود که امام صادق (ع)فرمود:روزى رسول خدا (ص) نماز ظهر را با جماعت‏خواند، مردم بسیارى به‏او اقتدا کردند، ولى آن‏ها ناگاه دیدند آن حضرت بر خلاف معمول‏دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد (مردم از خودمى‏پرسیدند، به راستى چه حادثه مهمى رخ داده که پیامبر (ص)نمازش را با شتاب تمام کرد؟!) پس از نماز از پیامبر (ص)پرسیدند: «مگر چه شده؟ که شما این گونه نماز را (با حذف‏مستحبات) به پایان بردى؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود:«اما سمعتم صراخ الصبى; آیا شما صداى گریه کودک رانشنیدید؟» معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران‏گریه مى‏کرده، و کسى نبود که او را آرام کند، صداى گریه او دل‏مهربان پیامبر (ص) را به درد آورد، از این رو نماز را با شتاب‏تمام کرد، تا کودک را از آن وضع بیرون آورده، و نوازش نماید.

5- عبد الله بن سلام از یهودیان عصر پیامبر (ص) بود، عواملى ازجمله جاذبه‏هاى اخلاق پیامبر (ص) موجب شد که اسلام را پذیرفت ورسما در صف مسلمانان قرار گرفت، او دوستى از یهودیان به نام‏«زید بن شعبه‏» داشت، عبدالله پس از پذیرش اسلام همواره زیدرا به اسلام دعوت مى‏کرد، و عظمت محتواى اسلام را براى او شرح‏مى‏داد بلکه به اسلام گرویده شود، ولى زید هم چنان بر یهودى‏بودن خود پافشارى مى‏کرد و مسلمان نمى‏شد.

عبدالله مى‏گوید: روزى‏به مسجدالنبى رفتم ناگاه دیدم، زید در صف نماز مسلمانان نشسته‏و مسلمان شده است، بسیار خرسند شدم، نزدش رفتم و پرسیدم «علت‏مسلمان شدنت چه بوده است؟» زید گفت: تنها در خانه‏ام نشسته‏بودم و کتاب آسمانى تورات را مى‏خواندم، وقتى که به آیاتى که‏در مورد اوصاف محمد (ص) بود رسیدم، با ژرف‏اندیشى آن را خواندم‏و ویژگى هاى محمد (ص) را که در تورات آمده بود به خاطر سپردم،با خود گفتم بهتر آن است که نزد محمد (ص) روم و او رابیازمایم، و بنگرم که آیا او داراى آن ویژگى‏ها که یکى از آنها«حلم و خویشتن‏دارى‏» بود هست‏یا نه؟ چند روز به محضرش رفتم،و


دانلود با لینک مستقیم


نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص(

مقاله درباره مقایسه کتاب اخلاق ناصری

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره مقایسه کتاب اخلاق ناصری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

بررسی تطبیقی کتاب اخلاق محسنی (اخلاق عالم آرا ) با اخلاق ناصری

ارایه دهنده: لیلا رضایی

چکیده:

خواجه نصیرالدین طوسی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است که به سبب هم عصری با دوره انحطاط، مغفول ماند و قدر و منزلت او به نحو شایسته مورد کاوش قرار نگرفت . این موضوع در مورد فانی کشمیری نیز به مراتب با شدت و حدت بیشتری نمود دارد. کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری در نسخه های بسیار معدود انتشار یافته است و اغلب اساتید و صاحب نظران از وجود این کتاب اطلاعی ندارند. گمنامی و بی نامی کتاب اخلاق عالم ارای فانی کشمیری ، سبب گردیده است تا تحقیقات و مطالعات بسیار اندکی پیرامون ان صورت پذیرد . هدف از این مطالعه بررسی و مقایسه تطبیقی محتوای کتاب اخلاق ناصری و اخلاق عالم ارای تالیف محسن فانی کشمیری می باشد. این تحقیق به روش کتابخانه ای صورت پذیرفته است. یافته های این تحقیق نشان می دهد که در هردو کتاب یاد شده ، مضامین و مفاهیم اخلاقی مشابه و مشترکی مورد بررسی قرار گرفته است. در هر دو کتاب اشارات مستقیم و غیر مستقیمی به دیدگاه های افلاطون و ارسطو شده است و نیز از ایات الهی در قران کریم و نیز منابع مشترک مورد استفاده قرار گرفته شده است. در عین وجوه شباهت بین این دو کتاب وجوه افتراقی نیز مورد تاکید می باشد. من جمله ستایش های بیش از اندازه و اغراض امیز فانی کشمیری از برخی شخصیتها دراین کتاب که این موضوع در کتاب اخلاق ناصری کمتر مشاهده شده است. علاوه بر این متن کتاب اخلاق ناصری از روایی و روانی بیشتری برخوردار بوده ، حال انکه کتاب فانی کشمیری دارای متنی به نسبت دشوار تر می باشد.

کلید واژه ها : اخلاق ناصری، اخلاق عالم ارا، فلسفه اخلاق ، مطالعات تطبیقی

مقدمه:

   هر نظام اخلاقی برای انسان کمال و مطلوبی ترسیم می کند که مدعی است با به کار بستن اصول آن نظام ، انسان فلاح ، بهروزی و سعادت خود را کسب می کند.

     برخی متفکران چون اپیکور(341 ق. م)غایت زندگی و مایه نیک بختی انسان را لذت( البته لذت معنوی)می دانند. :« ما بر آنیم که لذّت مبدأ و غایت زندگی سعادتمندانه است ، زیرا ما این را به عنوان نخستین «خیر» می شناسیم که ذاتی ما و همراه ماست .» 

  گروهی دیگر منفعت عمومیرا بر خلاف لذت شخصی اصل و مایه خیر و سعادت می دانستند ، در تاریخ اندیشه از دو نفر به نام های جرمی بنتام  و جان استوارت میلبه عنوان نظریه پردازان این مکتب یاد می کنند. از استوارت میل نقل می کنند که :« تنها کسانی خوشبخت هستند که اندیشه ی خود را بر هدفی غیر از خوشبختی خود متمرکز سازند.»

        نحله ای دیگر از اندیشمندان ، عاطفه را رمز رساندن انسان به سعادت می دانستند. از بزرگان این مکتب کسانی چون آدام اسمیت ، آگوست کنت و آرتور شوپنهاور را می توان نام برد . به عقیده آدام اسمیت : « همدردی یا قوه ای که به وسیله آن انسان در لذت و الم و شادی و غم دیگران شرکت می کند، اساس و مبنای اخلاق است .»

       نیچهفیلسوف نامدار آلمانی ، در مقابل اخلاق ستم پذبر مسیحیت معتقد به اصالت قدرت بود .

وی اعتقاد داشت گروهی انسان ها برای آقایی و گروهی برای نوکری خلق شده اند.

    رواقیون نیز معتقد به وحدت وجود و خیر بودن نظام هستی و تقدیر الهی و جبر و محدویت اختیار انسان بوده اند. ایشان تأثیر فراوانی بر اخلاق مسیحیت داشته اند.

در این میان کتاب اخلاق عالم ارا و اخلاق ناصری به طور اخص به موضوعات اخلاقی در اجتماع پرداخته اند . تاکنون پیرامون کتاب اخلاق ناصری تحقیقات و پژوهش های متعددی انجام شده است اما پیرامون کتاب اخلاق عالم ارای محسن کاشفی تحقیقات معدود و محدودی صورت گرفته و این کتاب به طرز شگفت آوری ناشناخته باقی مانده است. لذا انگیزه محقق از مطالعه این دو کتاب ، بررسی تطبیقی این دو کتاب ارزشمند می باشد.

معرفی کتاب اخلاق ناصری:

کتابی در اخلاق و حکمت عملی تالیف خواجه نصیرالدین طوسی(597-672) دانشمند ایرانی. این کتاب نخستین اثر مهم در حکمت عملی و اخلاق به زبان فارسی است. مطالب آن مبتنی بر تلفیقی است از دیدگاه فلسفی و علمی یونان و نظرگاه اسلامی درباره انسان و خانواده و جامعه.تالیف آن مربوط به زمانی است که خواجه نصیر در خدمت ناصر الدین عبدالرحیم بن ابن منصور، محتشم قهستان، می‌زیسته و به دعوت او که خود از دانشمندان عصر بوده "تهذیب الاخلاق" (طهارة الاعراق) اثر ابوعلی مسکویه را از عربی به فارسی برگردانده، ولی ترجمه این اثر را کافی ندانسته و دو باب دیگر در تدبیر منزل و سیاست مدن بر آن افزوده است. وی در این تالیف به تصدیق و تصریح خود، از آثار حکمای پیش سود جسته و به تالیفی در نوع خود بی سابقه دست زده است. تحریر اخلاق ناصری در 633 قمری به پایان رسیده است؛ بنابراین می‌توان آن را قدیم‌ترین اثر خواجه شمرد. وی «دیباچه‌ای بر صفتی موافق عادات» اسماعیلیان بر این اثر نوشته بوده است. ولی در 654، پس از حمله مغول به قلاع اسماعیلیان، از قید آنان رهایی یافته و به خدمت هولاکوخان درآمده و «دیباچه کتاب را که بر سیاقتی غیر مرضی بود» بدل گردانده و کتاب را به نام خان مغول کرده است.اخلاق ناصری مشتمل بر یک مقدمه و سه مقاله است. در مقدمه، سبب تالیف و موضوع کتاب و رئوس مباحث آن بیان شده است. مقاله اول در حکمت خلقی که بیشتر مطالب آن از "تهذیب الاخلاق" ابن مسکویه برگرفته شده است. مشتمل است بر مبادی در هفت و مقاصد در ده فصل. مقاله دوم در تدبیر منزل، مشتمل است بر پنج فصل که خواجه آن را به آداب متقدمان و متاخران موشح کرده است.مقاله سوم، در سیاست مدن مشتمل است بر هشت فصل که خواجه در تدوین آن، از رساله‌های "فصول المدنی" و "آراء اهل المدینه الفاضله" فارابی و "رسالة‌ السیاسة" ابن سینا بهره فراوان برده است. کتاب در پایان این بخش با فصلی از وصایای منسوب به افلاطون خاتمه می‌یابد. بعضی از مولفان آثار در حوزه اخلاقیات، اخلاق ناصری را از میان آنان،‌ قطب‌الدین شیرازی مولف "درة التاج"، جلال‌الدین دوانی مولف "اخلاق جلالی" و کمال الدین حسین واعظ کاشفی مولف "اخلاق محسنی" را باید نام برد. نثر کتاب سنگین است و ترکیبات عربی فراوان دارد ولی جز این،‌ درآن تصنع و تکلفی دیده نمی‌شود؛ حتی، در مواردی که از مطالب غیر فنی سخن می‌رود، قلم خواجه گیرا و شاعرانه هم می‌شود. ملک الشعرا بهار در "سبک‌شناسی" نثر اخلاق ناصری را نمونه‌ای از نثر علمی می‌شمارد که هم موجز و ساده است و هم بویی از سبک متقدمان دارد. به هر حال اخلاق ناصری یکی از مهم‌ترین و ارزنده‌ترین متون فارسی قرن هفتم است،‌ با زبانی که هنوز آثار انحطاط درآن راه نیافته است.نسخ متعددی از اخلاق ناصری در کتابخانه‌های ایران وجهان موجود است که در فهرست‌های نسخ خطی معرفی شده‌اند. این کتاب بارها در ایران و کشورهای قلمرو فرهنگی ایران به چاپ سنگی و سربی رسیده است. تلخیص این اثر به قلم خود خواجه نیز، با عنوان "اوصاف الاشراف" بارها در ایران و هندوستان چاپ و منتشر شده است. تصحیح انتقادی اخلاق ناصری، به کوشش مجتبی مینوی با مقدمه و تعلیقات در 1356 در تهران چاپ و منتشر شده است. چاپ دیگری از آن نیز همراه با مقدمه بزرگ علوی در 1360 انتشار یافته است. اخلاق ناصری به قلم ویکنز به انگلیسی ترجمه و 1964 در لندن در مجموعه میراث فرهنگی ایرانی به چاپ رسیده است. 

کتاب مشتمل بر سه مقاله و سی فصل به شرح زیر است: 1- مقالت اول در تهذیب اخلاق؛ مشتمل بر دو قسم: - قسم اول در مبادی؛ مشتمل بر 7 فصل: فصل اول: موضوع و مبادی این نوع فصل دوم: نفس انسانی که آن را نفس ناطقه خوانند فصل سوم: تعدید قوای نفس انسانی و تمییز آن از قوتهای دیگر فصل چهارم: انسان اشرف موجودات این عالم است فصل پنجم: نفس انسانی را کمالی و نقصانی هست فصل ششم: کمال نفس در چیست؟ 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مقایسه کتاب اخلاق ناصری

مقاله درمورد جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی

اختصاصی از فایلکو مقاله درمورد جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 44

 

جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی

چکیده:

در این مقاله، بخشی از قانون مجازات اسلامی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که تعداد قابل ملاحظه‏ای از مرتکبین و قربانیان آن جرائم را زنان و جوانان تشکیل می‏دهند. در این راستا ضمن تحلیل حقوقی مواد قانونی، موضوع در رویه محاکم نیز مورد مطالعه قرار گرفته است، لذا از برآیند مداقه در نظر و عمل، خلأها و کاستی‏‏ها‏ی این مبحث کشف و راه‏کارهای حل آن ارائه گردیده است.

شایان ذکر است که اگر نواقص مربوط به جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی و علیه مصالح خانواده به خوبی شناخته و مرتفع گردد، مقابله با جرائمی مانند: قاچاق زنان، اشاعه روسپی‏گری، توزیع و توسعه اشیایی که موجب ابتذال اخلاقی و فرهنگی جامعه است، سازمان یافته و از نظم خوبی برخوردار می‏گردد.

واژگان کلیدی:

عفت و اخلاق عمومی، اقدامات تأمینی ، رابطه نامشروع، جرائم جنسی، مجازات‏ها‏‏ی بدنی، فعل حرام، خانواده.

نزدیکترین عنوان حقوقی در زمینه انحرافات اجتماعی و هنجارشکنی‏های قانونی که زنان و خانواده را تحت تأثیر قرار می‏دهد،"جرائم علیه خانواده" می‏باشد که به معنای اعم آن مشتمل بر جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی و جرائم علیه مصالح خانوادگی می‏باشد. "جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی" کیان و بقاء خانواده را تهدید می‏کند و "جرائم علیه حقوق و تکالیف خانوادگی" روابط داخلی افراد خانواده را مورد هتک قرار می‏دهد.

این گروه از جرائم به یک جهت از زیر مجموعه‏های "جرائم علیه خانواده" می‏باشد؛ زیرا افزایش این جرائم گرچه اجتماع را متأزر و مسئولین انتظامی و قضایی جامعه را به جای اهتمام به امنیت اموال و نفوس مردم، به مقوله اعراض و عفت عمومی متوجه می‏نماید، ولی بطریق اولی خانواده‏ها را در رنج قرار می‏دهد. پیامدهای این گروه از جرائم، اولاً: سلامت اخلاقی و روانی جوانان جامعه را تهدید می‏کند؛ ثانیاً: ارتباط مقدس خانوادگی را بین زوجین یا فرزندان و والدین سخت تهدید می‏کند.

خطر فروپاشی خانواده در اثر ارتکاب جرائم علیه عفت عمومی توسط هریک از اعضای خانواده بسیار جدی تر از سایر جرائم، است زیرا خانواده‏ها چه بسا اعضای خود را به دلیل ارتکاب جرائم مالی، خلاف یا جرائم غیرعمدی جانی و … طرد نکنند، ولی در برابر جرائم حیثیتی به احتمال قریب به یقین طرد می‏کنند؛ مثلاً دختری که مرتکب یک نوبت فرار از منزل می‏شود و دستگیر می‏گردد یا مرد زن داری که به سبب رابطه نامشروع دستگیر می‏شود، احتمال طرد شدنش از سوی خانواده بسیار جدی تر از مردی است که به سبب صدور چک بلامحل متواری و تحت تعقیب یا زندانی است.

بنابراین ضرورت پرداختن به این موضوع مبتنی بر چند دلیل می باشد:

اولاً: از نظر حقوقی در مباحث جزای اختصاصی، فصول مربوط به "جرائم علیه عفت و اخلاق عمومی" مورد مداقه کافی قرار نمی‏گیرد. چنانچه در درس جزای اختصاصی دانشکده‏های حقوق، این فصول قانون، محجور است و تحولات قانونگذاری در این زمینه تا حدود زیادی دور از نقد و بررسی قرار گرفته است.

ثانیاً: از نظر اجتماعی گسترش اشکال جرائم فوق به نحو مخاطره آمیزی مشهود است. گرچه به لحاظ کمّی نمی‏توان این جرائم را دارای عدد و رقم بالایی در ایران دانست، ولی با توجه به اینکه پیشرفت تکنولوژی ارتباطات در خدمت شیوع انواع اشکال مجرمانه فوق بوده و در سطح بین المللی بسیار مؤثر می‏باشد و نیز همین امر نیز سبب شده که مرزهای "بایدها" و "نبایدهای" اخلاقی و به دنبال آن "جرائم" و "افعال آزادانه و مختارانة حقوق شهروندان" (با توجه به شیوع اشکال خطرناک مجرمانه) بهم ریزد؛ لذا نگرشی دوباره به این موضوعات جهت تبیین "مرزها" و "حریم‏های" مجاز و ممنوعه ضروری می‏نمایاند. به عنوان مثال گسترش پدیده "قاچاق زنان جهت بهره کشی جنسی" از جرائم نوین است. گرچه بردگی انسان، سابقه طولانی دارد، ولی با توجه به اینکه بسیاری از شبکه‏های ماهواره ای، تجهیزات اینترنتی در حال حاضر موضوع فوق را حمایت می‏کنند، ممنوعیت این امر و حرمت آن چه بسا مورد تشکیک قرار می‏گیرد. از سوی دیگر "سودآور بودن" آن تناسب جرم و مجازات‏ها‏‏ی قدیمی را منتفی می‏نماید. چنانکه گفته می‏شود در حال حاضر قاچاق زنان و صنعت سکس بسیار سودآورتر از قاچاق اسلحه است.

ثالثاً: از یک سو جرم شناسی بخش قابل توجهی از مجرمین جرائم خلاف عفت و اخلاق عمومی را زنان و جوانان تشکیل می‏دهند و اهمیت زنان در تربیت نسل آینده و تأمین سلامت اخلاقی نسل بعد بر هیچ کس پوشیده نیست و از سوی دیگر بخش قابل توجهی از قربانیان این جرائم را نیز "زنان و دختران


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد جرائم علیه اخلاق و عفت عمومی

اخلاق ناپسند قوم لوط

اختصاصی از فایلکو اخلاق ناپسند قوم لوط دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

موضوع: صفحه:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

اخلاق ناپسند قوم لوط ........................ 1

دعوت لوط علیه السلام ........................2

کیفر قوم لوط ............................... 3

میهمانان ناخوانده ........................... 6

فرار شبانه لوط و نزول عذاب الهی ............. 9

اخلاق ناپسند قوم لوط

آنگاه که ابراهیم علیه السلام از سرزمین مصر کوچ کرد، لوط نیز به همراه وی حرکت کرد، ایشان با مال فراوان و اندوخته ای بسیار از مصر خارج و به سرزمین مقدس فلسطین وارد شدند، ولی پس از مدتی به علت افزایش احشام و گوسفندان محیط فلسطین را بر خود تنگ دیدند، لذا لوط از سرزمین عموی خود ابراهیم کوچ کرد و در شهر سدوم رحل اقامت افکند. مردم سدوم دارای اخلاقی فاسد و باطنی ناپاک بودند؛ از انجام هیچ معصیتی پرهیز نمی کردند و در اعمال ناشایستی که انجام می دادند، نصیحت پذیر نبودند. این قوم در فسق و فجور و زشتی سیرت کم نظیر بودند. دزدی و راهزنی و خیانتکاری را پیشه خود ساخته بودند، بر راه هر رهگذری کمین و از هر سو به او حمله می کردند و اموالش را می ربودند. ایشان دین و آیینی نداشتند که مانع اعمال ناپسندشان شود و هرگز از ستمکاری شرمگین و سرافکنده نمی شدند، و پند هیچ واعظ و نصیحت هیچ عاقلی را گوش نمی دادند!

گویا روح قوم لوط تشنه جنایت بود و جنایات مکرر، روح عصیانگر و طبیعت ستمکار آن قوم را اقناع نمی کرد؛ دل های آنان آلوده به مفاسد بود و هر روز جنایت و عمل ناشایست تازه ای را مرتکب می شدند، تا جایی که عمل ناشایستی را که قبلاً کسی مرتکب نشده بود بر گناهان پیشین خود افزودند و به عمل نامشروع و غیر اخلاقی لواط روی آوردند. این قوم نابکار، زن ها را که خدا برای تسکین ایشان خلق کرده بود را ترک کرده و به رابطه با مردان روی آوردند. و در کمال بی شرمی این عمل ناپسند را آشکارا انجام می دادند و هرگز به فکر ترک این مفاسد نبودند بلکه بر انجام آن اصرار می ورزیدند. این قوم مردم را ناگزیر می ساختند با فاسدین همراهی کنند و آنها را به این کار دعوت می کردند و پیوسته به گمراهی خود می افزودند. آنقدر عمل زشت خود را تعقیب و تبلیغ کردند تا ارتکاب به منکرات علنی و آشکار شد، جنایات افزایش یافت و قلب آنان با گناه و فحشاء آمیخته شد.

دعوت لوط علیه السلام

هنگامی که قوم لوط غرق در معصیت گشتند، گمراهی را بر راه حق ترجیح دادند و جهالت را بر هدایت مقدم داشتند و شیطان در دل آنان نفوذ کرد و آنان را به تداوم اعمال ناشایست وادار ساخت و پیروی از شهوات را بر آنان چیره کرد. خداوند به لوط وحی کرد که آنان را به پرستش حق بخواند و از ارتکاب به آن جرائم باز دارد.

پس لوط علیه السلام دعوت خود را آغاز کرد و رسالت خویش را در میان قوم اعلان نمود، ولی گوش آنان از شنیدن سخن لوط عاجز و چشم هایشان از دیدن حق ناتوان بود، قلب های آنان در حجاب شهوات اسیر بود و به شدت به سوی مفاسد کشانده می شدند و به انجام اعمال زشت خود اصرار داشتند و هر روز در یاغیگری دستشان بازتر می شد و از گمراهی خود غافل بودند و نفس اماره، آنان را به انجام کارهای زشت و ناشایست وادار می کرد!

سرانجام لوط و پیروان او را تهدید به اخراج از شهر و تبعید نمودند در حالی که جرم لوط اجتناب از گناهان آنان بود. گناه وی دوری از رذیلت و دعوت به فضیلت بود و از زندگی توأم با اندیشه های فاسد آنان بیزار بود؛ به همین دلیل او مورد بی مهری مردم قرار گرفت و از شهر خود تبعید گشت.

آنگاه که لوط علیه السلام بی میلی قوم را به دعوت خود مشاهده کرد، از شکنجه و عذاب خدا بیمشان داد ولی قوم لوط از هشدار و اعلام خطر وی نهراسیدند و تهدید وی را جدی نگرفتند، اما لوط در پند و اندرز آنان اصرار کرد و آنان را از عاقبت و کیفر کردارشان برحذر داشت ولی قوم دست از زشتی ها و اعمال غیر انسانی خود بر نداشتند، بلکه به جنایات بیشتر چنگ زدند و تمایل بیشتری به انجام آن از خود نشان دادند و از سر تحقیر و استهزاء به لوط گفتند، عذاب خویش را بیاور! و آنچه کیفر ماست و مستحق آن هستیم برایمان نازل گردان!!

کیفر قوم لوط

لوط از پروردگار خویش درخواست کمک کرد تا بر آن قوم مفسد پیروز گردد و برای آنان عذابی دردناک طلبید تا آنان را به کیفر کفر و عنادشان برساند، و بر گمراهی و جنایت خود مجازات گردند، زیرا قوم لوط پیوسته بر فساد خود می افزودند و آن را توسعه می دادند و بیم سرایت این اخلاق فاسد به دیگران وجود داشت. این مردم قوم فاسدی بودند که باید ریشه کن می شدند. زیرا در زمین اخلالگری کردند و مردم را از راه راست بازداشتند، گوش آنان قادر به شنیدن حرف حق نبود و از طریق هدایت روی گردان بودند.

خداوند دعای لوط علیه السلام را به اجابت رساند و فرشتگان خویش را به سوی این قوم فاسد گسیل داشت، تا کیفر شایسته ی آنان را بر ایشان نازل گرداند.

فرشتگان قبل از این که به سرزمین لوط بروند، وارد منزل ابراهیم شدند، ابراهیم گمان کرد که آنها رهگذرند، لذا بهترین غذایی که برای مهمان در نظر داشت مهیا کرد و گوساله ای فربه ذبح و بریان نمود و نزد ایشان نهاد. اما فرشتگان به ظرف غذا دست نبردند، به همین جهت ابراهیم ترسید و از رفتار آنان متحیر شد. اما فرشتگان خدا با معرفی خود ابراهیم را از ترس و نگرانی در آوردند و او را بشارت دادند که: خدا به زودی فرزندی نیکو به تو عنایت خواهد کرد.

ابراهیم علیه السلام که سنین پیری عمر خود را می گذراند و همسری نازا و مسن داشت با ناامیدی پرسید چگونه چنین چیزی ممکن است. در این حال ساره نیز که به سخنان آنان گوش می داد تعجب کرد و گفت: چگونه من فرزند می آورم در حالی که سال های عمرم زیاد شده و شوهری سالخورده دارم. فرشتگان در


دانلود با لینک مستقیم


اخلاق ناپسند قوم لوط

تعریف اخلاق و حقوق جزا 6ص

اختصاصی از فایلکو تعریف اخلاق و حقوق جزا 6ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

تعریف اخلاق و حقوق جزا:

اخلاق در لغت جمع خُلق می باشد که به معنی خوی، طبیعت و مروّت و از اقسام حکمت عملیه شمرده شده و آن را علم معاشرت با مردم توصیف کرده اند. در تعریف، همه صاحب نظران اتفّاق نظر ندارند، بلکه هریک از آنها به جهت افکار و عقاید خاص خود درباره مفهوم اخلاق نظریات خاصّی ابراز کرده اند. بعضی اخلاق را منحصر به ملکات نفسانی و هدف آن را کمال یا سعادت بشر دانسته اند و برخی دیگر، اخلاق را منحصر به شیوه های رفتار مردم در زندگی اجتماعی، و هدف آن را فراهم آوردن زمینه سازش انسانها می دانند. عد ّه ای هم اساساً اخلاق را از مقوله آداب و رسوم و احساس مشترک مردم به شمار آورده و معتقد به وجود هدفی برای آن نشده اند1.

استاد شهید مرتضی مطهری در این باره معتقد به نظریه پرستش شده اند؛ یعنی کارهای اخلاقی که مورد تقدیس و ستایش دیگران قرار می گیرد از مقوله پرستش است.2 و بالاخره، بعضی دیگر گفته اند که اخلاق یا احکام اخلاقی سنخی از هنجارها به شمار می آیند که تنظیم رابطه فرد با دیگران را در دستور کار خود دارند، به گونه ای که این نظم و نسق سنجش براساس حقّانیت یا ناحقی، خوبی یا بدی احتمالی ایجاد می شود و این داوری باید بر پایه اصول معین از پیش داده شده و یا دریافت شده ای انجام شود تا هرکس نتواند گزینش اخلاقی خود را براصل خود گزیده، بنیان نهد.3

باید گفت که دولت است که در سرکوبی افعال بر خلاف مصالح اجتماعی صالح شناخته شده است. حتی اگر افعال مجرمانه به منافع خصوصی افراد زیان وارد آورده و حقی از آنها ضایع شده باشد، استیفای این حق جز با مداخله دولت یا نمایندگان آن میسر نیست و این امر از قواعد نظم عمومی محسوب می شود.4

ارتباط اخلاق با حقوق جزا:

در علم اخلاق سه رابطه مورد توجه است: یکی رابطه ای که انسان با خدای خود دارد.

این رابطه کاملاً بر پایه اعتقاد باطنی اشخاص استوار است که علی الاصول از قلمرو حقوق جزا خارج است، زیرا منطقاً کسی نمی تواند به ابعاد نفسانی و باطنی و درونی انسان پی ببرد و از قصد و نیّت او به انجام عمل مخالف اخلاق حسنه آگاه شود، بلکه تنها خداست که بر دلها و آنچه در باطن انسانها می گذرد آگاه است که مستوجب کیفر اخروی و در پاره ای از اوقات که نیّت و قصد باطنی شخص به انجام عمل خلاف در خارج به منصه ظهور برسد، با مجازات دنیوی همراه خواهد بود: مانند جرم ارتداد یا دروغگویی که تنها در وضع خاص برای آن مجازات دنیوی تعیین شده است. (ماده 649 ق.م.ا.ت). در این رابطه، قلمرو اخلاق از قلمرو خویش جزا گسترده تر است. دیگری، رابطه ای که مربوط به وظایف انسان نسبت به نفس خویش دارد. در نظامهای اخلاقی دینی تخلّف از بعضی اصول اخلاقی که انسان نسبت به نفس خود مرتکب می شود هرچند که ضرر و زیان آن منحصراً متوجه شخص مرتکب گردد، قابل مؤاخذه است مانند خودکشی که کیفر دنیوی نیز بر آن مقرّر شده است. بالاخره رابطه ای که انسان با همنوعان خود دارد که به اخلاق اجتماعی تعبیر گردیده است که بدون تردید با حقوق جزا مرتبط است. یعنی در قلمرو زندگی اجتماعی، تکالیفی وجود دارند که فاقد هر صبغه اخلاقی هستند. این گونه تکالیف عموماً در قلمرو اخلاق اجتماعی موضوع حقوق جزا واقع می شود و هدف از رعایت آن برقراری نظم و حقوق اجتماعی و تأمین عدالت اجتماعی است. مانند مقرّرات راهنمایی و رانندگی، حفظ محیط زیست که به نظر آقای دکتر کوشا؛ <در جایی که حقوق جزا بیانگر ارزشهای جامعه (نقش و کارکرد توصیفی حقوق جزا) است، می توان با مطالعه، ارزشهای اصولی را مورد شناسایی قرار داد و با مجازات کسانی که با این ارزشها مقابله می کنند، ارزشهای اساسی را توصیف کرد و رابطه بسیار نزدیکی بین این دو به وجود می آید.>5

حمایت کیفری از اخلاق:

بعضی از استدلالهای فایده گرایانه از الزام قانونی اخلاق حمایت می کنند و معتقدند که الزامات قانونی با رفتارهای شخصی و فردی خلاف اخلاق که به دیگری ضرر نمی زند و موجب فساد هم نمی شود بلکه در خلوت انجام می شود، کاری ندارد. دسته ای دیگر معتقدند که صرف نقص قاعده اخلاقی را مشمول حمایت و الزام قانونی می دانند ؛ خواه ضرری به دیگری وارد کرده باشد یا نه، خواه در خلوت باشد یا در آشکار، اخلاق به خودی خود باید حمایت دولت را با خود داشته باشد. به نظر می رسد که دولت (دولتی که به یک قاعده یا حکم اخلاقی باور دارد و علاقمند است از آن یا ابزار قانونی دفاع و حمایت کند) نمی تواند در حمایت از اخلاق و تأمین شرایط و لوازم اخلاقی بودن واخلاقی ماندن جامعه براساس اخلاق و قواعد مورد پذیرش خود، بدون مسئولیت باشد. البته باید توجه داشت که محدوده ای از اخلاق را نمی توان با ضمانت اجراهای حقوقی حمایت کرد. اخلاق فردی و آنچه به خلوت و زندگی خصوصی مردم مربوط می شود، نه تنها باید از گزند ایمن بماند، بلکه در این زمینه دولت باید امر اخلاقی را تشویق کرده و مردم را با روشهای مدنی از نقض آنها نهی کند. از طرفی، فشار فراوان برای تهذیب اخلاقی جامعه [به قول اسپینوزا] خود به ایجاد مفاسد اخلاقی می انجامد و راه را برای نخوت اجتماعی و بی توجهی جامعه در برابر <منکر> و تشویق به <معروف> بازگذاشته ایم.

جرم انگاری اخلاقیات، بدون توجه به اصول محدود کننده آن نیز موجب استفاده از واژه های مبهم و کلی در تعریف جرم شده و زمینه را برای نقض اصل قانونی بودن جرم فراهم مِی نماید. پس لازم است آن دسته از رفتارهایی را که اخلاق مشترک جامعه ممنوع می داند، مشروط بر اینکه منتهی به ضرر شدید دیگران شود و با دیگر روشهای اخلاقی، مدنی، اجتماعی و حقوقی نتوان از آنها پیشگیری کرد و آن دسته از رفتارهای غیراخلاقی که قوام و استحکام جامعه را برهم می زنند ولو اینکه موجبی برای ایراد ضرر به کننده آن تلقی شود و یا به باور دیگران در محدوده زندگی خصوصی آدمی قرار گیرند، جرم انگاری شوند و رفتارهایی که گروهی خاص یا هیئت حاکم خلاف اخلاق یا ممنوع انگاشته اند، اگر موافق با عقیده عمومی نباشد، نامشروع و ناموجه است6.

آقای ملکیان راجع به این مبحث معتقدند که باورها به دو دسته تقسیم می شوند: یکی از آنها باورهای نفسی یا ذهنی است که قابل ارزیابی نیستند و به ذوق و سلیقه آدمی و طرز تلقی او از چیزی مربوط می شوند و دیگری باورهای آفاقی یا عینی که در رابطه با عالم واقع اند که این خود به دو دسته <باورهای آفاقی غیرقابل تحقیق> که یا گزارش صادقی از عالم واقع می دهند یا کاذب ولی قدرت و امکان تشخیص درستی یا نادرستی آنها در حال حاضر در اختیار ما نیست و دگیری <باورهای آفاقی تحقیق پذیر> که


دانلود با لینک مستقیم


تعریف اخلاق و حقوق جزا 6ص