فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود روش اجرای سازه نگهبان موقت 10 ص

اختصاصی از فایلکو دانلود روش اجرای سازه نگهبان موقت 10 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

روش اجرای سازه نگهبان موقت، نقشه های اجرائی، چک لیست

روش اجرا

پس از انتخاب نوع سازه نگهبان موقت، ابعاد پی سازه و طول شمع و جزئیات اجرائی و طراحی آن مطابق روشی که در بخشهای قبلی این قبل این فصل بیان شد و پس از آماده کردن کلیه ابزار و مصالح لازم، عملیات اجرا باید در یک مرجله به شرح زیر انجام شود:

1-برای احداث عضو قائم اولین خرپا از سازه نگهبان موقت، باید در روی زمین طبیعی که هیچگونه عملیات گودبرداری بر روی آن شروع نشده چاهی به قطر یک متر در محل مربوط حفر شود. عمق این چاه برابر خواهد بود با جمع ارتفاع سازه و طول شمع.

2-قفسه آرماتورهای مورد نیاز شمع و کف آن، مطابق نقشه آرماتورگذاری آماده شده و سپس در محل خود قرار داده شود. پس از آن عضو قائم خرپا داخل چاه مستقر گردد و پس از شاغول کردن آن بتون ریزی شمع با استفاده از پمپ بتون یا هر وسیله مناسب دیگر انجام شود. برای کنترل بتون مورد نیاز شمع، بتون لازم را می توان با توجه به ارتفاع شمع و قطرچاه و محاسبه حجم آن، مشخص کرد و بتون ریزی را به همان مقدار انجام داد.

3-گودبرداری باید پس از نصب عضو قائم، با شیب مطمئنی آغاز شود.(شیب پایدار خاکبرداری باید بر اساس عوامل مکانیک خاک و شرایط ویژه هر پروژه محاسبه شود. این شیب در تهارن بطور معمول 1 افقی به 2 قائم است.) گودبرداری تا رسیدن به تراز زیر پی ادامه خواهد یافت و چون عضو مایل خرپا با شیب 1 به 2 انتخاب شده، پس محل استقرار پی عضو مایل، قابل دسترسی خواهد بود.

4-در این مرحله می توان پی عضو مایل را بعد از آرماتورگذاری اجرا کرد.

پس از اجرای پی، عضو مایل را بعد از آرماتورگذاری اجرا کرد.

5-پس از اجرای پی، عضو مایل خرپای سازه نگهبان موقت نصب شود.

6-پس از نصب عضو مایل خرپا، باید خاک باقیمانده که به صورت گوه است، بطور مرحله ای برداشته شود و با رسیدن به رقوم نصب اولین بادبندی، این عضو در محل خود نصب و سپس عملیات ادامه داده شود تا به ترتیب عضوهای بعدی نیز نصب شوند. در صورت لزوم به منظور جلوگیری از ریزش خاک، به موازات گودبرداری، باید بین خرپاهای سازه نگهبان موقت الوارهای چوبی یا تیرگرد چوبی و پانلهای پیش ساخته بتنی قرار داده شود.

7-پس از اتمام عملیات برداشتن گوه خاک، برای تأمین صلبیت جانبی و به حداقل رساندن طول کمانش اعضای قائم و مورب، از هر 3 دهانه خرپاها یک دهانه باید بادبندی شود.

8-شناژ بین پی، عضو مایل خرپا و شمعها باید طوری اجرا شود که رقوم روی این شناژ برابر رقوم زیر پی اصلی باشند.

مراحل ذکر شده در فوق به شمل نمایشی در صفحات بعد نشان داده شده اند.

الف- توضیحات درباره نکات اجرائی:

1-الوارها باید به موازات انجام گودبرداری در محل خود نصب شوند.

2-به منظور پایداری عضو قائم و نیز جلوگیری از ریزش خاک به درون چاه، می توان پس از نصب عضو قائم، داخل چاه را با ملات ضعیف پر کرد.

شناژ بین پی و شمعها در پایان عملیات گودبرداری اجرا شوند.

4-پس از اجرای کلیه خرپاها در یک ردیف، به منظور تأمین صلبیت جانبی و برای آنکه طول کمانش اعضای قائم و مورب به حداقل برسد، توصیه می شود از هر سه دهانه، یک دهانه بادبندی شود.

در ضمن باید اعضای قائم نیز به همین نحو به یکدیگر بادبندی شوند.

ب- توضیحات درباره نقشه های اجرائی سازه نگهبان موقت:

همچنانکه قبلاً توضیح داده شد سازه های نگهبان موقت برای گودهائی به عمق 4 متر، 7 متر، 10 متر، 13 متر و 16 متر که معرف 1،2،3،4 و 5 طبقه زیر زمین هستند در نظر گرفته شده است برای هر یک از عمق های ذکر شده بر حسب شرایط مقاومتی خاک کارگاه سه تیپ سازه طراحی شده که بنام سازه های تیپ I و تیپ II و تیپ III نامگذاری شده اند (در واقع تیپ صفر مربوط به خاکهای بسیار مقاوم است که نیاز به سازه نگهبان موقت نداشته لذا برای این گروه از خاکها سازه ای نیز طراحی نشده است) برای هر عمق مشخص، نقشه های اجرائی سه تیپ سازه با مقیاس های بزرگ شامل نقشه قاب اصلی سازه، اتصالات، نما و برش مشخص شده و از آنجائیکه با افزایش عمق گود، سازه نگهبان میز مفصلتر می شود لذا تعدد نقشه های اجرائی نیز متفاوت می‌شود. در حاشیه سمت چپ و بالای نقشه های اجرائی عمق گود و تیپ های سه گانه سازه نگهبان جهت سهولت مراجعه مشخص شده اند. بخش اول نقشه های اجرائی بشرح زیر است:

1-نقشه های اجرائی برای یک طبقه زیر زمین و یا گود 4 متری

سازه های تیپ I و II و III هر یک از 2 برگ جمعاً 6 برگ

2-نقشه های اجرائی برای 2 طبقه زیرزمین و یا گود 7 متری


دانلود با لینک مستقیم


دانلود روش اجرای سازه نگهبان موقت 10 ص

تحقیق درباره فرق میان ازدواج دائم و موقت 67 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره فرق میان ازدواج دائم و موقت 67 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 66

 

فرق میان ازدواج دائم و موقت:

-مـن بـرخـلاف بـسـیـارى از افـراد، از تـشـکـیـکـات و ایـجـاد شـبـهـه هـایـى کـه در مـسایل اسلامى مى شود ـ با همه علاقه و اعتقادى که به این دین دارم ـ به هیچ وجه ناراحت نـمـى شـوم . بـلکه در ته دلم خوشحال مى شوم . زیرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مـشـاهـده کـرده ام کـه ایـن آئیـن مـقـدس آسمانى در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد حمله و تعرض واقع شده ، با نیرومندى و سرفرازى و جلوه و رونق بیشترى آشکار شده است .خاصیت حقیقت همین است که شک و تشکیک به روشن شدن آن کمک مى کند، شک ، مقدمه یقین ، و تـردیـد، پـلکـان تـحـقـیـق اسـت . در رسـاله زنـده بـیـدار از رسـاله مـیـزان العمل غزالى نقل مى کند که :(...گـفـتـار مـا را فـائده ایـن بس باشد که تو را در عقاید کهنه و موروثى به شک مى افـکـنـد. زیـرا شـک پـایـه تـحـقـیـق اسـت و کـسـى کـه شـک نـمـى کـنـد درسـت تاءمل نمى کند. و هر که درست ننگرد خوب نمى بیند و چنین کسى در کورى و حیرانى بسر مى برد).بـگـذاریـد بگویند و بنویسند و سمینار بدهند و ایراد بگیرند، تا آنکه بدون آنکه خود بخواهند وسیله روشن شدن حقایق اسلامى گردند.یکى از قوانین درخشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفرى ـ که مذهب رسمى کشور ماست ـ این است که ازدواج به دو نحو مى تواند صورت بگیرد: دائم و موقت :ازدواج مـوقـت و دائم در پـاره اى از آثار با هم یکى هستند و در قسمتى اختلاف دارند. آنچه در درجه اول ، این دو را از هم متمایز مى کند یکى این است که زن و مرد تصمیم مى گیرند بـه طـور مـوقـت بـا هـم ازدواج کـنـنـد و پـس از پـایـان مـدت ، اگـر مـایـل بـودنـد تـمـدیـد کـنـنـد تـمـدیـد مـى کـنـنـد و اگـر مایل نبودند از هم جدا مى شوند.دیـگـر ایـنـکـه از لحاظ شرایط، آزادى بیشترى دارند که به طور دلخواه به هر نحو که بخواهند پیمان مى بندند. مثلا در ازدواج دائم خواه ناخواه مرد باید عهده دار مخارج روزانه و لبـاس و مـسـکـن و احـتـیـاجـات دیـگـر زن از قـبـیل دارو و طبیب بشود، ولى در ازدواج موقت بـسـتـگـى دارد بـه قـرارداد آزادى کـه میان طرفین منعقد مى گردد. ممکن است مرد نخواهد یا نـتـوانـد مـتـحـمـل ایـن مـخـارج بـشـود، یـا زن نـخـواهـد از پول مرد استفاده کند.در ازدواج دائم ، زن خواه ناخواه باید مرد را به عنوان رئیس خانواده بپذیرد و امر او را در حـدود مـصـالح خـانـواده اطاعت کند. اما در ازدواج موقت بسته به قراردادى است که میان آنها منعقد مى گردد.در ازدواج دائم ، زن و شوهر خواه ناخواه از یکدیگر ارث مى برند. اما در ازدواج موقت چنین نیست . پس تفاوت اصلى و جوهرى ازدواج موقت با ازدواج دائم در این است که ازدواج موقت از لحـاظ حـدود و قـیود (آزاد) است ، یعنى وابسته به اراده و قرارداد طرفین است . حتى موقت بودن آن نیز در حقیقت نوعى آزادى به طرفین مى بخشد و زمان را در اختیار آنها قرار مى دهد.در ازدواج دائم ، هیچ کدام از زوجین بدون جلب رضایت دیگرى حق ندارند از بچه دار شدن و تـولیـد نـسـل جـلوگـیرى کنند، ولى در ازدواج موقت جلب رضایت طرف دیگر ضرورت ندارد. در حقیقت این نیز نوعى آزادى دیگر است که به زوجین داده شده است .اثـرى کـه از ایـن ازدواج تـولیـد مـى شود یعنى فرزندى که بوجود مى آید با فرزند ناشى از ازدواج دائم هیچ گونه تفاوتى ندارد.مـهـر، هـم در ازدواج دائم لازم است و هم در ازدواج موقت . با این تفاوت که در ازدواج موقت ، عـدم ذکـر مـهـر مـوجـب بـطـلان عـقـد اسـت و در ازدواج دائم ، عـقـد باطل نیست . مهرالمثل تعیین مى شود.هـمـان طـورى کـه در عـقد دائم ، مادر و دختر زوجه بر زوج ، و پدر و پسر زوج بر زوجه حـرام و مـحـرم مـى گـردنـد در عـقد منقطع نیز چنین است و همان طورى که خواستگارى کردن زوجـه دائم بـر دیـگـران حـرام اسـت ، خواستگارى زوجه موقت نیز بر دیگران حرام است ، هـمـان طـورى کـه زناى با زوجه دائم غیر، موجب حرمت ابدى مى شود، زناى با زوجه موقت نـیـز مـوجب حرمت ابدى مى شود. همانطور که زوجه دائم بعد از طلاق باید مدتى عده نگه دارد، زوجـه مـوقـت نـیـز بـعـد از تمام شدن مدت یا بخشیدن آن باید عده نگه دارد. با این تـفـاوت کـه عـده زن دائم سـه نـوبـت عـادت مـاهـانـه اسـت و عـده زن غـیر دائم دو نوبت یا چـهـل و پـنـج روز. در ازدواج دائم جـمـع مـیان دو خواهر جایز نیست ، در ازدواج موقت نیز روا نیست .ایـن اسـت آن چـیـزى کـه بـه نام ازواج موقت یا نکاح منقطع در فقه شیعه آمده است و قانون مدنى ما نیز عین آن را بیان کرده است .بـدیـهـى اسـت که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم ، و اما اینکه مردم ما به نـام ایـن قـانـون سـوء اسـتـفـاده هـایـى کرده و مى کنند، ربطى به قانون ندارد. لغو این قـانـون ، جـلوى آن سـوء اسـتـفـاده هـا را نـمـى گـیـرد بـلکـه شکل آنها را عوض مى کند. بعلاوه صدها مفاسدى که از خود لغو قانون برمى خیزد.مـا نـبـایـد آنـجـا کـه انـسـانـهـا را بـایـد اصـلاح و آگـاه کـنـیـم بـه دلیل عدم عرضه و لیاقت در اصلاح انسانها مرتبا بجان مواد قانونى بیفتیم ، انسانها را تبرئه کنیم و قوانین را مسئول بدانیم .اکـنـون بـبـیـنـیـم بـا بودن ازدواج دائم ، چه ضرورتى هست که . قانونى به نام قانون ازدواج مـوقـت بـوده بـاشـد، آیـا ازدواج مـوقـت ـ بـه قـول نویسندگان (زن روز) با حیثیت انسانى زن و با روح اعلامیه حقوق بشر منافات دارد؟ آیـا ازدواج مـوقـت اگـر هم لازم بوده است در دوران کهن لازم بوده است . اما زندگى و شرایط و اقتضاى زمان حاضر با آن موافقت ندارد؟ما این مطلب را تحت دو عنوان بررسى مى کنیم :الف . زندگى امروز و ازدواج موقت .ب . مفاسد و معایب ازدواج موقت .زندگى امروز و ازدواج موقتچنانکه قبلا دانستیم ، ازدواج دائم مسؤ ولیت و تکلیف بیشترى براى زوجین تولید مى کند، بـه هـمـیـن دلیـل پـسـر یـا دخـتـرى نـمـى تـوان یـافـت کـه از اول بـلوغ طـبـیـعـى کـه تـحت فشار غریزه قرار مى گیرد آماده ازدواج دائم باشد. خاصیت عـصـر جـدیـد ایـن اسـت کـه فـاصـله بـلوغ طـبـیـعـى را بـا بـلوغ اجـتـمـاعـى و قـدرت تـشـکـیـل عـائله زیـادتـر کـرده اسـت . اگـر در دوران سـاده قـدیـم یـک پـسربچه در سنین اوایل بلوغ طبیعى از عهده شغلى که تا آخر عمر به عهده او گذاشته مى شد برمى آمد، در دوران جـدیـد ابـدا امـکـان پـذیـر نـیـسـت . یـک پـسـر مـوفـق در دوران تـحـصـیـل کـه دبـسـتـان و دبـیـرستان و دانشگاه را بدون تاءخیر و رد شدن در امتحان آخر سـال و یـا در کـنـکـور دانـشـگـاه گـذرانـده بـاشـد در 25 سـالگـى فـارغ التـحـصـیـل مـى گـردد و از ایـن بـه بـعد مى تواند درآمدى داشته باشد. قطعا سه چهار سـال هم طول مى کشد تا بتواند سر و سامان مختصرى براى خود تهیه کند و آماده ازدواج دائم گـردد. هـمـچـنـیـن اسـت یـک دخـتـر مـوفـق کـه دوران تحصیل را مى خواهد طى کند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره فرق میان ازدواج دائم و موقت 67 ص

دانلود فرم صورتجلسه تحویل موقت پروژه

اختصاصی از فایلکو دانلود فرم صورتجلسه تحویل موقت پروژه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود فرم صورتجلسه تحویل موقت پروژه


دانلود فرم صورتجلسه تحویل موقت پروژه

پس از پایان اجرای هر پروژه و هنگامی که موضوع پیمان آماده بهره برداری شد، پیمانکار به منظور تحویل کار و آزادسازی بخشی از ضمانت نامه های خود درخواست کتبی خود را به کارفرما داده و کارفرما پس از بررسی و تایید، کمیته ای یا کارشناسانی از خود را جهت هماهنگی با پیمانکار و انجام پروسه تحویل موقت مسئول می نماید. معمولاً در هنگام تحویل موقت یک پروژه ، همیشه موضوع و مشخصات فنی کار انجام شده بصورت تمام و کمال توسط پیمانکار انجام نگردیده و قسمتهای کوچک و گاهاً بزرگی بصورت ناقص اجرا گردیده است و کار کمیسیون یا هیئت تحویل موقت، تنطیم صورتجلسه تحویل موقت پروژه به کارفرما به همراه درج لیست جزییات نواقص احتمالی کار و اعلام فرصت زمانی، جهت رفع آن نواقص می باشد. فرمی که این بار برای شما آماده شده است جهت تنطیم صورتجلسه مذکور می باشد که در آن برخی نکات ریز و فنی که باید در حین تنظیم آن حتما رعایت کنید از قبل در آن نوشته شده است.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فرم صورتجلسه تحویل موقت پروژه

تحقیق درباره ازدواج موقت و کاستی های حقوق زن و فرزندان ناشی از آن

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره ازدواج موقت و کاستی های حقوق زن و فرزندان ناشی از آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

ازدواج موقت و کاستی های حقوق زن و فرزندان ناشی از آن

موانع متعددی که در جامعه ایرانی امروز بر سر راه ازدواج ایجاد شده است از یک سو و تسهیلات ازدواج موقت از سوی دیگر سبب شده است که افراد بیشتری به این امکان شرعی فکر کنند و با بالا رفتن آمار ازدواج موقت، آمار شکایات مرتبط با این نوع ازدواج نیز افزایش می یابد. بسیاری از این مشکلات، ناشی از ناآگاهی نسبت به قوانین مرتبط با ازدواج موقت است.ازدواج موقت پیمان زناشویی با قید زمان معین است که برخی تعهدات لازم الاجرای ازدواج دائم را ندارد. در ازدواج دائم، مرد سرپرستی زن را در بخشی از امور زندگی می پذیرد و زن نیز در بسیاری از امور خود را ملزم به اطاعت از مرد می داند. در حالیکه در ازدواج موقت چنین مسئله ای مطرح نیست و آنچه میان زن و مرد قرار گذاشته می شود، عمل می شود.مدت معین و مهر مشخص 2 رکن اساسی ازدواج موقت است که باید حین اجرای عقد مورد توجه قرار گیرد و در صورت نامشخص بودن هر یک از آنها عقد باطل است. در ازدواج موقت زن و مرد از همه لحاظ آزادند و جز آنچه در عقد عنوان شده است، مطالبات دیگری از هم ندارند. تهیه مسکن، لباس، غذا و دیگر مایحتاج ضروری زندگی به عهده مرد نیست و زن نیز در روابط و معاشرت خود با دیگران جز در 2 مورد خاص آزاد است.

وجه مشترک ازدواج دائم و موقت

البته در برخی از موارد نیز ازدواج موقت و دائم مشترکند؛ مثلاً مهریه را باید مرد بپردازد و حقوق کودکی که از این ازدواج متولد می شود، درست مثل کودک حاصل از ازدواج دائم است. هر دو ازدواج ایام عده دارند؛ اما فقها در مورد مدت نگهداری ایام عده در ازدواج موقت آراء متفاوتی دارند؛ اما نظر اکثریت به نگهداری این ایام در ازدواج موقت است. ازدواج موقت در قوانین مدنی کشور جایگاه قانونی یافته و مورد توجه قرار گرفته و شرایط مختلف آن پیش بینی شده است. ماده 1075 قانون مدنی می گوید: «نکاح وقتی منقطع می شود که برای مدت معینی واقع شده باشد». این دقیقاً به همان معنای شرعی است و عبارت آن از کتب روائی و فقهی شیعی برگرفته شده است. برمبنای قانون مدنی، ازدواج موقت 2 شرط اساسی دارد و بدون فراهم شدن آن ازدواج تحقق نمی یابد.

در عقد ازدواج موقت باید زمان کاملاً روشن و معین شود و از طرفی اگر مقدار مهر نیز در عقد دائم گفته نشود، عقد دائم باطل نمی شود، لکن در ازدواج موقت این مسئله شرط صحیح بودن عقد عنوان شده است، مدت نکاح باید کاملاً معین شود. (ماده 1076) در نکاح منقطع ذکر نکردن مهر در عقد موجب بطلان است. (ماده 1059) در هر صورت این مسئله از نظر فقهای شیعه نیز بدین گونه است و باید رعایت شود.

در ازدواج موقت مسئله مالکیت زن به مهر خود نیز در قانون یادآوری شده است و به مجرد عقد زن مالک مهر وی شود و می تواند هر نوع تغییری را که بخواهد در آن بنماید. (ماده 1082) حتی این مسئله به گونه ای دیگر است که صرفاً جاری شدن عقد ثبت به زن تعهد نمی آورد و مادامی که زن مهر خود را دریافت نکرده است می تواند از تمکین امتناع کند و ماده 185 قانون از او حمایت کرده است. اگر زن پیش از دریافت مهر به اختیار خود به ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد، بپردازد و مرد به دلایلی از دادن حقوق وی سر باز زند، این حق در ذمه شوهر باقی است و زن در هر زمان می تواند آن را از شوهر بازگیرد. (ماده 1086)

قانون مدنی زن و شوهر موقت را همانند زن و شوهر دائم به حسن معاشرت دعوت می کند. همین که نکاح به طور صحیح واقع شد، روابط همسری میان آن دو موجه است و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر برقرار می شود. (ماده 1103) و زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.

همانگونه که در ازدواج دائم ملزم به تمکین هستند، ازدواج موقت نیز همین حکم را دارد. حتی از نظر قانونی وقتی مدت ازدواج موقت طولانی می شود، این به معنای تشکیل خانواده و زندگی آرام برای مدت محدود تلقی می شود و قانون، زن و شوهر موقت را به همکاری در زمینه خانواده و حتی در صورت داشتن فرزند در تربیت آن توصیه موکد می کند.

در ازدواج موقت آزادی زن، معاشرت و روابط خود با دیگران مورد بحث قرار گرفته و چنانچه اشاره شد در این قسمت از ازدواج، خبری از ریاست مرد به زن نیست؛ اما یک وجهی از ریاست که عهده دار بودن امور است در ازدواج موقت پیش بینی شده است. طبق ماده 1105 در روابط زوجین ریاست خانواده از خصایص شوهر است. در این پیش بینی آنچه که حائز اهمیت است، مکلف کردن مرد در مسئولیت پذیری و درگیر ساختن او با زندگی موقت است.

نفقه در ازدواج موقت

پرسش دیگری که در ازدواج موقت مطرح می شود، این است که آیا در ازدواج موقت شوهر ملزم به پرداخت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ازدواج موقت و کاستی های حقوق زن و فرزندان ناشی از آن

دانلودمقاله درمورد مالکیت موقت

اختصاصی از فایلکو دانلودمقاله درمورد مالکیت موقت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

مالکیت موقت (زمانى) (1)

تاریخ دریافت: 28/5/79

تاریخ تایید: 1/11/79

سید عبد المطلب احمدزاده بزاز (2)

چکیده

تاسیسات حقوقى از جمله مالکیت، برخاسته از نیازهاى بشرى و تحولات اجتماعى است. در این مقاله یکى از انواع نوپیداى مالکیت (مالکیت موقت‏یا زمانى) مورد بررسى قرار گرفته و براى تثبیت آن، این نکته تبیین گردیده که ممکن است مالکیت را به «زمان‏» مقید کرد، همان گونه که گاه مالکیت‏به «کسر مشاع‏» مقید مى‏شود تا نتیجه‏اش «مالکیت مشاع‏» باشد.

فصل نخست‏به کلیاتى درباره مالکیت اختصاص یافته تا معلوم شود این نوع مالکیت از نظر تعریف، عناصر و صفات با مالکیت دایمى همخوان است تنها در صفت دوام - آن هم به یکى از معانى سه گانه مذکور براى دوام مالکیت - با آن تفاوت دارد. در فصل دوم دیدگاههاى مخالفین و موافقین این تاسیس از نظر ثبوتى و اثباتى مورد بررسى قرار گرفته است. توجیه نظرى این نوع مالکیت در فصل سوم و برخى از نمونه‏هاى آن در فصل چهارم ارائه شده است.

واژگان کلیدى: مالکیت

سرآغاز

تعاون و همکارى بشر در بهره بردارى از منابع تازگى ندارد، براى نمونه مى‏توان به قدمت و ماهیت‏شرکتهاى مدنى و تجارى اشاره کرد. در شرکت‏هاى مدنى چند نفر با یکدیگر «به نحو اشاعى‏» سهیم هستند; از یک سو همگى مالکند و مى‏توانند در مایملک خود تصرف کنند، از سوى دیگر این تصرف بى‏اذن یا اجازه همه مالکان روا نیست. براى آنکه همه بتوانند از این مال استفاده کنند، با همکارى هم براى اداره «مال مشاع‏» مدیرى انتخاب مى‏کنند. در شرکت‏هاى تجارى این همکارى به گونه دیگرى دیده مى‏شود. با توجه به گسترده‏تر شدن روابط تجارى و در بیشتر موارد کافى نبودن سرمایه‏هاى اندک افراد، این فکر به ذهن بشر خطور کرد که سرمایه‏ها در یک جا جمع شود و یک شخصیت‏حقوقى با توانمندى بالا به جاى چندین شخصیت‏حقیقى با توان اندک به تجارت پردازد.

هر یک از این شرکتها به یکى از این دو جنبه بهاى بیشترى مى‏دهد: توجه به تمایل انسان نسبت‏به «دارا شدن و اختیار دارى‏» و «عدم نیاز به اذن تمامى مالکان نسبت‏به تصرفات در مال‏». در شرکت مدنى، حاکمیت اراده تک تک افراد محترم شمرده مى‏شود تا آنجا که ماده 576 ق.م اعلام مى‏داد: «طرز اداره اموال مشترک تابع شرایط مقرره بین شرکا خواهد بود». براى تصرف در مال مشاع اذن یا اجازه تمامى مالکان لازم است، اما در شرکتهاى تجارى این حاکمیت اراده به نحو چشمگیرى اهمیت‏خود را از دست مى‏دهد و اراده اکثریت‏بر اراده اقلیت غالب مى‏آید تا آنجا که ورقه سهم حاکى از آن است که نسبتى از دارایى شرکت از آن اوست نه قسمتى از اموال شرکت.

چه بسا بتوان با تاسیسى نو اهمیت هر دو جنبه را همسنگ ساخت: هم به احساس «دارا بودن و اختیار دارى‏» انسان پاسخ درخور داده شود و هم «بى نیازى از اذن تمامى مالکان براى تصرفات‏» تامین گردد. تاسیسى که مى‏تواند استفاده بهینه از منابع محدود را به ارمغان آورد از سویى فرد، مالک است تا با این احساس در حفظ مال کوشاتر باشد و از سوى دیگر هر چند با سایر مالکان سهیم است، براى تصرف نیازى به اذن آنان ندارد، البته تصرفاتى که به نابودى موضوع مالکیت نینجامد; این تاسیس را هر چه بنامند: «مالکیت موقت‏»، «مالکیت زمانى‏» یا «سهیم شدن زمانى‏».

آیا ممکن است چند نفر با یکدیگر در مالى سهیم باشند و حصه هر کدام براساس قید زمان مشخص گردد و در عین حال تمامى اختیارات مالکانه - جز از بین بردن آن مال - را داشته باشند و بى اذن یکدیگر بتوانند در چنین مالى تصرف کنند؟

مثلا دو کشاورز، هر کدام براى دوره معینى به زمین نیاز دارند. کشت، داشت و برداشت‏بیش از شش ماه به طول نمى‏انجامد. تمامى امکانات جز یک قطعه زمین کشاورزى مهیاست. هر کدام بتنهایى نسبت‏به خرید زمین قادر نیستند و از سوى دیگر اجاره زمین همیشه با مشکلاتى مواجه بوده و هست، گذشته از آنکه احساس مالکیت و دارا بودن تاثیر بسزایى در استفاده بهینه از امکانات دارد. حال اگر این دو کشاورز بتوانند زمینى را بخرند که هر کدام در دوره‏اى شش ماهه مالک آن باشند، هم امکان و توانمندى هر کدام در جاى خویش به کار گرفته شده است و هم هر دو مالکند تا با آن احساس «دارا شدن‏»، بهره‏ورى از توان و امکانات خویش را به نهایت درجه ممکن برسانند.

سودمندى این تاسیس منحصر به زمینهاى کشاورزى نیست. مى‏توان از این تاسیس در ساختمانها نیز استفاده برد. انسان طالب تفریح و گردشگرى است، مى‏خواهد تا آن جا که مى‏تواند رنج‏سفر را اندک سازد. براى این منظور گاه در برخى از مناطق ساختمانى را مى‏خرد تا براى یک هفته یا یک ماه در سال با آسودگى خاطر در آن محل بسر برد، بقیه ایام سال یا خانه خالى است و بى استفاده و یا بهره بردارى از آن در برخى موارد اندک. حال اگر چنین شخصى بتواند با این سرمایه به جاى خرید یک خانه در یک نقطه براى همیشه، در چند منطقه، منازلى را خریدارى کند که براى مدت زمان خاصى مالک آنها باشد، هم زمینه‏اى براى گردشگرى بیشتر خویش مهیا ساخته است و هم به دیگران امکان خانه دار شدن را در آن مناطق مى‏دهد. این گونه مالکیت در مناطق توریستى و تفریحى از کارآمدترین راه‏هاست. مهم‏ترین مانع پذیرش این تاسیس،دایمى انگاشتن مالکیت است; چه، در نگاه اول به نظر مى‏رسد که موقت‏بودن ملکیت‏با صفت دوام مالکیت، در تضاد است.

با توجه به نوپایى موضوع - حداقل در کشور ایران - و محدود بودن منابع در دسترس، بسختى مى‏توان تاریخچه‏اى از آن بیان کرد. 20و22/8/75 اطلاعیه‏اى در روزنامه ایران توجه بسیارى - بویژه آشنایان با قواعد حقوقى - را به خود جلب کرد که در آن از «مالکیت زمانى براى اولین بار در ایران‏» نام برده بود.در بروشور منتشر شده از سوى مؤسسه انتقال دهنده این نوع مالکیت، عنوان «تایم شر چیست؟» به چشم مى‏خورد. اداره حقوقى قوه قضاییه از سابقه این تاسیس چنین خبر مى‏دهد: «در بعضى از کشورهاى اروپایى این قبیل معاملات تجویز شده است و اگر مصلحت‏باشد که در ایران هم آن روش اعمال شود نیاز به تصویب قانونى خاص دارد». در یکى از اصطلاح‏نامه‏هاى حقوقى خارجى زیر دو مدخل از این تاسیس یاد شده است: (3) (Interval ownership) و، ;( Timesharing) اما در شرح این دو اصطلاح اطلاعات کاملى ارائه نشده است. به گفته بعضى از حقوق‏دانان، برخى قوانین، تملیک موقت را قبول کرده (4) و یکى از فقیهان به ذکر ممکن بودن آن بسنده کرده است. (5)

این مقاله ضمن چهار فصل به بررسى کلیات، دیدگاههاى موافقین و مخالفین، توجیه نظرى و برخى نمونه‏هاى مالکیت زمانى پرداخته است.

فصل نخست: تعریف، عناصر و صفات ملکیت

براى شناخت ملکیت‏باید از تعریف، عناصر و صفات آن سخن گفت.

گفتار یکم: تعریف ملکیت

نخست‏به نظر مى‏رسد که ملکیت مفهومى روشن است،اما براى آن که بتوان این مفهوم را پایه و اساس دیگر مباحث قرار داد، مى‏بایست تعریفى از آن ارائه داد.

همان گونه که برخى از لغویین «ملک‏» و «مالکیت‏» را به آثار آن معنا کرده‏اند (6) ،گروهى از فقیهان نیز در تعریف مالکیت از آثار آن نام برده‏اند و به عبارت فنى «تعریف به اثر» کرده‏اند. شیخ انصارى «ره‏» ملکیت را نسبتى میان مالک و مملوک (7) قرار داده است که از یک حکم تکلیفى انتزاع مى‏شود. اما در جاى دیگر از ملکیت‏به سلطنت فعلیه (8) یاد کرده است. سید یزدى «ره‏» آن را عبارت از سلطنت دانسته، (9) نائینى «ره‏» مرتبه‏اى از مقوله جده (10) و آخوند«ره‏» آن را نوعى اضافه (11) خوانده‏اند. در عبارات محقق اصفهانى‏«ره‏» مى‏توان ملکیت را به معنى واجد بودن، داشتن و دارا بودن یافت. (12) در مصباح الفقاهه همچون برخى فقیهان لکیت‏به احاطه و سلطنت تعریف شده است. (13) برخى فقیهان اهل سنت نیز از ملکیت‏به اختصاص یاد کرده‏اند. (14)

حقوقدانان نیز بر تعریف واحدى اتفاق نظر ندارند. گروهى آن را رابطه‏اى میان شخص و چیز مادى مى‏دانند که قانون آن را معتبر شناخته است. (15) برخى افزون بر این تعریف مى‏گویند: این رابطه به شخص مالک حق همه گونه تصرف و انتفاع را مى‏دهد. (16) برخى نیز به جهت دشوارى تعریف، از تعریف مالکیت تن زده، به شمارش عناصر آن اکتفا نموده‏اند. (17) در بعضى از نوشته‏هاى حقوقى آمده است: «مالکیت‏حقى است دایمى که به موجب آن شخص مى‏تواند در حدود قوانین تصرف در مالى را به خود اختصاص دهد و بهر طریق که مایل است از تمام منافع آن استفاده کند». (18) برخى حقوقدانان مصرى با توجه به تعریف ملکیت در ماده 802 قانون مدنى مصر، ملکیت را به عناصر آن، این گونه تعریف کرده‏اند: «حق ملکیت‏شى‏ء عبارت است از حق بهره‏گیرى از سه طریق: 1- استعمال 2- استغلال 3- تصرف دایمى‏». (19) بعضى دیگر که با فقه اهل سنت آشنایند از ملکیت‏به «علاقه بین انسان و مال که به امضاى شرع رسیده است‏» یاد مى‏کند. (20)

قانون مدنى ایران تعریفى از ملکیت ارایه نکرده است. (21) در ماده 35 «تصرف به عنوان مالکیت‏» را دلیل مالکیت دانسته است، (22) اما روشن است که قانونگذار در مقام بیان «اماره قانونى‏» است و به هیچ وجه نمى‏توان تعریف ملکیت را از این ماده به‏دست آورد.

با توجه به مطالبى که گذشت مى‏توان چنین نتیجه گرفت:

اولا، برخى از آثار ملکیت نام برده‏اند نه معناى آن، ولى برخى دیگر باتفکیک ملکیت از آثارش ،آن را به «واجدیت‏»، «داشتن‏» و «دارابودن‏» معناکرده‏اند. همین معنا را از استعمالات فصیح مى‏توان به‏دست آورد.

در آیه کریمه «فمن لم یجد فصیام ثلاثة ایام فى الحج‏» (23) در مورد کسى که نسبت‏به داشتن قربانى استطاعت ندارد و نیز در آیه کریمه «فمن لم یجد فصیام شهرین متتابعین‏» (24) نسبت‏به کسى که اولین عدل کفاره را دارا نیست، «عدم الوجدان‏» به کار رفته است . در روایتى از پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم آمده است : «لى الواجد بالدین یحل عرضه و عقوبته‏» (25) - که مقصود از آن مماطله نسبت‏به اداى دین با وجود «دارایى‏» مى‏باشد- عبارت «وجدان‏» که معادل فارسى آن «داشتن‏» یا «دارایى‏» است‏به کار رفته است.

چنانچه معناى ملکیت را «واجدیت‏» که معادل فارسى آن «داشتن‏» یا «دارابودن‏» است، بدانیم بر تمامى انواع ملکیت قابل صدق است‏بدون آن که نیازى به قرینه باشد.

گفتنى است رابطه‏اى که میان «دارا بودن‏» و آثار ملکیت از قبیل سلطنت است، به گونه‏اى مى‏باشد که اگر کسى «دارا» باشد مى‏توان گفت‏بر متعلق «دارایى‏» سلطه دارد ولى عکس آن صادق نیست زیرا لزوما این گونه نیست که اگر شخصى بر چیزى سلطه داشت، واجد آن شى‏ء نیز باشد.

ثانیا، ملکیت‏به معناى «واجدیت‏»، «داشتن‏» و «داراشدن‏» بهتر است. البته تحقق این مفهوم نیاز به طرف دارد زیرا «ملکیت‏» یا «داشتن‏» از مفاهیم ذات اضافه است، (26) لذا هر گاه سخن از «داشتن‏» به میان مى‏آید، بلافاصله این پرسش را به دنبال دارد که «داشتن چه چیز؟» یا «ملکیت نسبت‏به چه چیز؟». پس از آن که طرف ملکیت معلوم شد، آثارى متناسب با طرف ملکیت، بر چنین «دارا شدنى‏» بار مى‏شود. دیگر تعریفهاى ارایه شده غالبا یا تعریف به اثر است‏یا با مشکل دیگرى مواجه مى‏باشد.

گفتار دوم: عناصر ملکیت

گروهى تعداد عناصر ملکیت را سه، بعضى چهار و برخى هفت‏بر شمرده‏اند. (27) در حقوق رم براى ملکیت‏سه عنصر گفته شده است (28) که حقوقدانان (29) به ارزیابى آنها پرداخته‏اند.

1- حق استعمال، (JUS UTENDI)

منظور از حق استعمال آن است که مالک مى‏تواند از منافع ملک خود، شخصا استفاده نماید، بدین معنا که اگر صاحب خانه‏اى است، از سکونت آن و اگر مالک ماشینى است از منفعت‏سوار شدن آن بهره گیرد.

قاعده سلطنت (31) و ماده 30 ق.م استفاده نمود; زیرا مالک مى‏تواند هر گونه که بخواهد از ملک خویش بهره گیرد و از ثمرات آن استفاده نماید. البته این حق همانند دیگر حقوق در محدوده شرع و قانون قابل اعمال است; لذا کسى نمى‏تواند از منزل مسکونى خویش براى ایجاد مراکز فساد این حق را اعمال کند و خود، از منافع ملکش در چنین راه‏هایى استفاده نماید. بر همین اساس است که این حق در فقه به حدیث لاضرر (32) و در قانون مدنى به ماده 132 محدود مى‏گردد.

در این ماده عبارت «تصرف‏» آمده است و ممکن است‏با عنصر سوم که حق تصرف است، اشتباه شود، اما باید گفت منظور از حق تصرف به عنوان عنصر، حق اخراج از ملکیت است چنانچه برخى نیز همین تعبیر را از حقوق رم به‏دست داده‏اند. (33) بنابراین به نظر مى‏رسد منظور از حق تصرف در ماده 132 ق.م، حق استعمال و حق استثمار (استغلال) باشد، با این وجود از برخى نوشته‏هاى حقوقى برداشت مى‏شود که منظور از حق تصرف در این ماده، تنها حق استعمال باشد، زیرا تمامى مثالها به استفاده شخص از منافع ملک توسط مالک مربوط مى‏شود. (34)

2- حق استثمار (استغلال)، (Jus Fruendi)

حقوقدانان عرب از این عنصر با عنوان «استغلال‏» یاد کرده‏اند (35) ولى در نوشته‏هاى حقوقى فارسى از آن به «استثمار» یاد مى‏کنند. (36) منظور از این حق آن است که شخص بتواند منافع و ثمرات مال خود را به دیگرى واگذارد. این عنصر همانند حق استعمال از حدیث نبوى «الناس مسلطون على اموالهم‏»، قاعده سلطنت و ماده 30 ق.م استفاده مى‏شود، زیرا از جمله تصرفات در مال، تصرفات ناقله نسبت‏به منافع مى‏باشد. با توجه به شرحى که در تحدید حق استعمال گفته شد، این حق نیز با توجه به حدیث لاضرر و ماده 132 ق.م محدود مى‏شود.

3- حق تصرف (اخراج از ملکیت)، (Jus abutendi)

در رابطه با این عنصر نیز باید گفت‏برخى از آن با عنوان «تصرف‏» (37) و گروهى دیگر از آن با عنوان «اخراج از ملکیت‏» (38) یاد مى‏کنند. به هر روى منظور آن است که مالک مى‏تواند هر گونه تصرف مادى یا اعتبارى در ملک خود انجام دهد. تصرفات مادى همچون تلف و از بین بردن آن و تصرفات اعتبارى نظیر انتقال آن به شخص دیگر.

معنایى که از تصرف ارائه گردید، عام است. برخى عنصر تصرف را به همین عموم از عناصر ملکیت دانسته‏اند (39) و گروهى دیگر دایره این عنصر را به تصرفات اعتبارى تحدید کرده‏اند و تصرفات مادى را از حق استعمال ناشى مى‏دانند. (40) این عنصر همانند دو عنصر پیشین از قاعده سلطنت، حدیث نبوى و ماده 30 ق.م قابل اصطیاد است و به موجب ذیل همین ماده، محدود است‏به اینکه بر خلاف قانون نباشد.

در ماده 30 ق.م از دو عنصر «حق تصرف‏» و «حق انتفاع‏» نام برده شده است و به پیروى از فقه، در بردارنده همان سه عنصر است; زیرا حق انتفاع اعم از حق استعمال و حق استثمار است، بنابراین حق انتفاع جایگزین دو عنصر خواهد بود. عنصر سوم هم که تصرف مى‏باشد در قانون تصریح شده است.

گفتار سوم: صفات ملکیت

برخى از حقوقدانان از ذکر صفات ملکیت تن زده‏اند (41) و گروهى آنها را سه (42) و بعضى چهار (43) دانسته‏اند. در این گفتاربه ارزیابى چهار صفت پرداخته مى‏شود.

1- جامع بودن، (totol)

منظور از جامع بودن آن است که مالک داراى تمامى حقوقى است که مى‏توان نسبت‏به عین تصور کرد. این صفت را عموما حقوقدانان عرب به پیروى از حقوق فرانسه ذکر کرده‏اند; برخى به عنوان صفت مستقل (44) و برخى زیر عنوان «انحصارى بودن‏»; (45) به هر حال منظورشان از این صفت، صفتى کمى مى‏باشد، لذا در ارجاع به واژه‏هاى خارجى از کلمه، (total) استفاده کرده‏اند. اما برخى دیگر از این صفت زیر عنوان مطلق بودن مالکیت (46) و گروهى دیگر زیر عنوان انحصارى بودن مالکیت (47) یاد کرده‏اند. به نظر مى‏رسد که اطلاق، صفتى کیفى است، لذا در ارجاع به واژه‏هاى خارجى از کلمه، (absolute) مى‏شود و پرواضح است که صفت کمى با صفت کیفى متفاوت و متباین است. جامع بودن مقتضاى اطلاق کمى جنبه مثبت اصل تسلیط مى‏باشد.

2- مانع بودن، (exclusive)

مقصود از مانع بودن آن است که مالکیت‏حق انحصارى مالک مى‏باشد و دیگران نمى‏توانند به آن حق تعدى کنند، لذا ماده 31 ق.م مقرر مى‏دارد: «هیچ مالى را از تصرف صاحب آن نمى‏توان بیرون کرد مگر به حکم قانون‏».

این صفت مقتضاى جنبه منفى اصل تسلیط است زیرا در صورتى مالک مى‏تواند بر مالکیت‏خود سلطه کامل داشته باشد که دیگران نتوانند خدشه‏اى بر سلطه وى وارد آورند. گرچه این صفت‏به ملکیت اختصاصى ندارد و هر حقى منحصر به صاحب حق است و دیگران از تعدى به آن ممنوعند، ولى آوردن این صفت‏براى ملکیت‏بدان جهت است که این صفت در ملکیت‏بیش از سایر حقوق بروز و تجلى دارد.

3- مطلق بودن، (absolute)

منظور از مطلق بودن ملکیت که صفتى کیفى مى‏باشد، آن است که مالک مى‏تواند در مایملک خود هر گونه بخواهد تصرف کند و در حقیقت این صفت‏بیانگر گونه‏هاى اعمال عناصر سه گانه مالکیت - یعنى حق استعمال، حق استثمار و حق تصرف - مى‏باشد.

این صفت مقتضاى اطلاق کیفى جنبه مثبت اصل تسلیط مى‏باشد. این صفت را مى‏توان از ماده‏30 ق.م نیز استفاده کرد; این ماده مقرر مى‏دارد: «هر مالکى نسبت‏به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد، مگر در مواردى که قانون استثناء کرده باشد». قانونگذار از عبارت «همه گونه‏» استفاده کرده است که بیانگر صفتى کیفى است.

با توجه به تاکید روزافزون بر مصالح اجتماعى، این صفت رفته رفته اهمیت‏خود را از دست مى‏دهد، و در قوانین جدید برخى کشورها - در موادى که مربوط به تعریف ملکیت مى‏باشد -، این صفت‏حذف شده است. (48) لیکن هنوز به عنوان یک اصل باقى است.

4- دایمى بودن perpetual

به نظر مى‏رسد در قانون مدنى نمى‏توان ماده‏اى را یافت که از این صفت‏سخن گفته باشد و یا لااقل بتوان از اطلاق، عموم یا مفهوم آن ماده چنین صفتى را براى ملکیت قائل بود. اما عموم حقوقدانان این صفت را براى مالکیت مسلم دانسته‏اند. (49) گروهى این صفت را به مالکیت منافع نقض کرده‏اند که در مالکیت منافع گذشته از آنکه صفت دوام وجود ندارد، باید موقت‏باشد (50) و برخى با بیان اینکه چنین نظرى از حقوق فرانسه است مدعى هستند که در فقه از درستى توقیت ملکیت‏سخن رفته است. (51)

به هر روى با توجه به این که نتیجه بحث در این صفت‏براى مباحث دیگر این مقاله از اهمیت‏خاصى برخوردار است، بناچار باید اندکى بیشتر در اطراف آن سخن گفت.

همان گونه که اشاره شد، ملکیت مفهومى ذات اضافه و قائم به طرف است. گاهى طرف ملکیت، فاعلى است که گفته مى‏شود ملکیت فلان شخص و گاه طرف ملکیت، مفعولى است مانند آنکه گفته مى‏شود ملکیت فلان چیز. ممکن است گفته شود چنین صفتى با توجه به طرف فاعلى معنا ندارد; چرا که ارتباط مالک با مملوک به سبب انتقال اختیارى یا قهرى قابل انقطاع است،لذا مدار بحث، مملوک یعنى طرف مفعولى ملکیت مى‏باشد.

براى دوام ملکیت‏سه معنى وجود دارد (52) که باید به بررسى آنها پرداخت:

الف تا وقتى که شى‏ء مملوک وجود داشته باشد، ملکیت‏باقى است. بر خلاف حقوق دیگر که با وجود موضوع حق، ممکن است از بین روند و به عبارت دیگر موقت‏باشند، ملکیت تنها با زوال موضوع آن یعنى مملوک، زایل شدنى است. بنابراین نتیجه گرفته مى‏شود که ملکیت، دایمى است مادام که موضوع آن باقى است.

ب - عدم استفاده از ملک موجب زوال ملکیت نیست. مقصود از این معنا نیز روشن است; چه، زوال ملکیت نیاز به سبب دارد و عدم استفاده از ملک، یکى از موجبات زوال آن نیست. بر همین اساس است که مرور زمان نسبت‏به اصل ملکیت تاثیرى ندارد و نهایت تاثیر آن ممکن است اسقاط حق اقامه دعوى نسبت‏به ملکیت‏باشد و فرق میان این دو پرواضح است.

ج - ملکیت نمى‏تواند زمان‏دار باشد یعنى ممکن نیست دو نفر مالک عینى باشند بدین گونه که پس از گذشت مدت معینى از تصرف شخص اول، ملکیت‏به نفر دوم منتقل شود بدون آنکه نیازى به سبب مملک جدید باشد. به‏طور مثال شخص «الف‏» ملکیت زمین خود را براى ده سال به شخص «ب‏» انتقال


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله درمورد مالکیت موقت