فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره زندگی نامه هانس هولین 19 ص

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره زندگی نامه هانس هولین 19 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

زندگی نامه هانس هولاین

1985 5 ئودیت

هانس هولین در سال 1934 در وین اتریش به دنیا آمد. از اولین روزهای ابتدایی مدرسه، یک استعداد خوب نقاشی از خود آشکار کرد. اگر چه او به عنوان حرفه ی اصلی خود معماری را انتخاب کرد، اما کارهای او در رابطه با هنر در خیلی از کلکسیون های رسمی و خصوصی دنیا موجود است.

شخصیت او خیلی بیشتر از یک معمارتوصیف می شود. هنرپیشه، نویسنده، معلم، طراح وسایل خانه و ظروف نقره این. او از دانشکده ی هنری فاین مدرسه ی معماری در وین در سال 1956 فارغ التحصیل شد . او موفق به کسب هزینه تحصیلی شد که به او فرصت سفر به آمریکا را می داد. او از موسسه مهارت های فنی در استان شیکاگو فارغ التحصیل شد و مدرک استادی خود را از دانشگاه کالیفرنیا در سال 1960 گرفت. در طول چنین سال هایی او توانست که معمارهای مورد علاقه ی خود را دیدار کند و در کنار آنها درس بخواند از جمله ی آن ها می توان به مارکون در روح، فرانک لیود رایت و ریچارد نئوترا، نام برد.

کنجکاوی از ویژگی های خاص او بود که وقتی شنید در آمریکا هفت دهکده و یا شهر به نام وین است، توانست وقتی پیدا کند تا تمامی آن ها را دیدن نماید. این هنگامی بود که او با شولت دست دوم خود به این مسافرت های می رفت.

بعد از کار در شرکت های معماری در سوئد و آمریکا، او در وین مستقر شد جایی که برای اولین بار کاری در 1965 انجام داد که مجله ی معماری اینگونه آن را توصیف کرده است. «اگرچه کوچکتر از ا ولین دستمزد است. یک مغازه و اتاق نمایش با 12 فوت وسعت برای یک شمع ساز.» آنها آن را اضافه کردند هرچند « این برای مشتری های علاقمند و مکان برجسته را»یکی از خیابان های معروف وین را به ارمغان آورد.»

نام شمع فروشی رتی هنر هولاین و با این دستمزد کم یک توجه بین المللی برای او ساخت.طوری که جایزه رنیلور به مبلغ 25000دلار به او تعلق گرفت. این برای اولین بار بود که در طول یک دهه این جایزه برای کاری تعلق می یافت که خیلی ارزش آن پایین تر از مبلغ جایزه بود.

در سال 1970 او را به خاطر اولین کارش در نیویورک مورد ستایش قرار دادند در گالری ریچارد فین در فبریه 1970 یک مجله ترقی خواه یک مقاله در مورد یک ساختمان منتشر کرد، «معماری فابرگی» و بعد از آن هولاین یک طرح ترکیبی طراحی کرد. «یک حس معمارگونه ی فضاسازی با یک هنر زرگرانه برای ساخت یک محیط عالی برای هنر»

یک مقاله دیگر به نام هولاین چاپ شد در مورد «یکی از معدود معماران معاصر باهنر، لطافت طبع و پشتیبانی مالی برای بازسازی اتاق خواب خصوصی معبد وریسل›› و این برمی گشت به شاهکار اولیه هولاین شمع فروشی. دور از تعجب نیست که دیگر کارهای او در این سطح تخسسی باشد که شامل 2 فروشگاه جواهر فروشی برای شولین در وین است که دوباره مورد تحصین ملی قرار گرفت. اخیراً او به اتمام رسانده است یک مغازه ی جزئی فروشی را برای شرکت بک در برج ترامپ در نیویورک.

به تدریج، بیشمار طرح ها و مطالعاتی در دیگر زمینه های از یک خانواده و محل اقامت تک نفره، به یک خانه ی آپارتمانی و دفتر و موزه کشیده خواهد شد. در سال 1978 یک دفتر توریستی را در وین او به اتمام رساند .

در ابتدای 1982، موزه ی مونی یسپال آبتبگری در مونچن گلاوباخ نزدیک دوسلدوف به اتمام رساند این کار بزرگ برایش بیشتر تشویق و فرصت اصلی فراهم کرد برای پروژه های یکسان طبیعی . در سالی که او برنده ی جایزه ی پریت کر شد، او دو مسابقه ی بین المللی را برنده شد. یکی برای موزه ی هنرمدرن در فرانکفورت ، بعد از به اتمام رسیدن آن دیگری برای میدان فرهنگی در برلین . اگر چه در همان سال طراحی کرد او نمایشگاه فرهنگی در وین را به نام «خواب و واقعیت». که در وین گشوده شد و سپس در چندین کشور دیگر نیز گشوده شد. یکی از بهترین شناخته شده های او برای باز کردن موزه ی کوپر- هویت در نیویورک بود ‌«تغییر شکل انسان» در نمای ظاهر آن بود.

هولاین اخیراً پیشنهادی داشته است از طرف بیل لیسی، منشی جایزه ی پرتیکر و نویسنده ی کتاب 100 معمار معاصر مبنی بر این دادن طرحی برای یک رشته ی جدید از موزه ی سالومون آر. گاگن هیم در سالزبرگ. با خاصیت دوگانه ی طراحی انسان و حالت طبیعی صخره های عمودی شبیه به اتاق و با چراغ ها و پرتو افکنی تماشایی، هولاین یک بار دیگر ثابت کرد ذوق و استعداد خویش را برای با سلیقه بودن و هیچ بودن کارهایش.

در اوایل سال 1963 هولاین در مجله ی هنر+معماری گفت « امروز برای اولین بار در طول تاریخ زندگی انسان» در این لحظه که علم بی اندازه گسترده شده و تکنولوژی پیشرفته در اختیار ماست، ما هر آنچه را که می خواهیم می سازیم، کارهای معماری از خود بجا می گذاریم که با تکنیک قابل مشخص شدن نیست، اما از علم و تکنیک بهره می جوید.«البته به وسیله معماران قهار امروز، انسان شاهکار دنیای بی کران است.»

همانطور در سال 1963 بود که هولاین ، همراه والترپیچلر ، دو مدل از شهرهای رویایی که لیسی در کتابش توصیف کرده بود ارائه دادند. «پله ها و میدان غول پیکر، این پروژه در طراحی منطبق بر احتیاج بود، زیبایی رایج را داشت و ادعای دوستی بود با این طرح بود که دوباره معماری به عنوان یک هنر در نظر گرفته شد.»

نقل قولی از هیئت داوران جایزه ی پرتیکر

هیأت داوران جایزه ی پرتیکر هانس هولاین را به عنوان استاد حرفه خودش شناختند – کسی که با لطافت طبع و ذوق منحصر به فردی از میان دنیای گذشته و سنتی دنیای جدید را منعکس می کند طوری که منحصرا شبیه به همان حالت قدیمی را دارد. معماری که همچنین یک هنر پیشه است، او استعداد خوبی در


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره زندگی نامه هانس هولین 19 ص

تحقیق درباره زندگی امام علی 70 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره زندگی امام علی 70 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 83

 

زندگی امام

علی بن ابیطالب به سرپرستی پسر عمویش پیامبر پرورش یافت و سپس شاگرد وی شد و اخلاق وروش او درباره زندگی و خلق فراگرفت و به ارث برد و این میراث در قلب و عقل او بطور یکسان نفوذ یافت . در برسی قرآن با بینش و نظر حکیمانه ای – که مغز اشیاء را جستجو می کند تا حقایق آنرا بدست آورد – دقت نمود و در زمان طولانی خلافت ابوبکر و عمر و عثمان فرصت یافت که به این بررسی عمیق و کامل بپردازد و ظاهر و باطن قرآن را به خوبی بداند و درک کند وزبان وقلب او بوسیله آن استوار گردد و با آن بهم آمیزد .

اوصاف ظاهری امام

کسانی که اوصاف ظاهری امام علی بن ابیطالب را نقل و تعریف کرده اند گفته اند : علی در وقتی که کامل مرد بود قامتی معتدل ومتناسب داشت که کمی کوتاه به نظر می رسید رنگ او سخت گندم گون بود . ریش سفید و بلندی داشت و چشمانی درشت و سیاه . زیبا صورت وگشاده روی کثیر التبسم بود باگردنی دراز مانند ابریق نقره فامم !. شانه های پهنی داشت واستخوان های آن مانند شیران بود . و دارای ساعد و بازوی چنان در هم فرو رفته که از یکدیگر پیدا نبودند . با پنجه های پهن و درشت وشکمی که کمی چاق به نظر می رسید !. عظله ساق پا کتف و منتهای آن باریک بود !. عظله بازوان نیز سطبر بود با انتهایی باریک . در راه رفتن شبیه پیامبر بود آنچنان که گویی پیامبر راه میرود و هنگامی که به میدان رومیکرد حالت دو و با شتاب می رفت و به هیچ چیزی اعتنا و توجه نمی کرد.

از نظر نیروی بدنی و قوای جسمی طوری بود که باعث شگفتی همگان بود . و بسیار دیده شد که سوار قهرمانی را بدون کوچک ترین رنج و دشواری همانند کودک تازه متولد با دست بلند کرده و به زمین می کوبید . و بسا بازوی دلاوری را می گرفت و گویی که جانش را می گرفت !. بدان سان که که دیگر قدرت نفس کشیدن نداشت . و معروف است که با هیچ قهرمانی – به هراندازه که نیرومند و در جنگ آوری شهره بود – به مبارزه برنخاست مگر آنکه او را از پای درآورد .

گاهی دری بزرگ را برمی داشت که قهرمانان از کندن و حرکت دادن آن عاجز و ناتوان بودند و آنرا با یک دست می گرفت و مانند سپری عادی سپرش قرار می داد . و سنگ بزرگ و سنگینی را با یک دست بلند می کرد که هرگز گروهی از مردان بطور دسته جمعی هم قادر به برداشتن آن نبود .

دلاوری ها و قهرمانی های امام علی فقط منحصر به میدان های کارزار نیست بلکه او در روشن اندیشی پاکی وجدان سحر بیان عمق و کمال انسانیت شور و حرارت ایمان بلندی همت و فکر هواداری از رنج دیده ها و ستم کشیده ها در برابر خود کامگان و ستم پیشگان و فروتنی در مقابل درخشش هرگونه حقی نیز قهرمان بود .

خصوصیات اخلاقی امام

بسیار دشوار و ساختگی خواهد بود خصایل و اخلاق یک انسان – بویژه اگر بزرگ مردی باشد – جدا از هم بیان شود چه آن ها طوری به هم پیوسته و در هم موثر و تکمیل کننده یکدیگرند که ممکن است یکی سبب دیگری و دیگری نتیجه آن باشد و یا در انگیزه و نتیجه مرادف همدیگر باشند . روی این اصل بحث و بررسی ما یک تقسیم بندی نظری است که در تطبیق خارجی نمای واحدی را تشکیل می دهد و در سایه همین تقسیم نظری است که من میتوانم به استنتاج منطقی برسم استنتاجی که بطور عادی و طبیعی جریان دارد. والبته همه اینها بطور اشاره و اختصار خواهد بود و هدف نهایی ما آن است که شخصیت امام علی را از تمامی جنبه ها بشناسیم تا این شناخت و آشنایی به خصلت ها و اخلاق امام محوری باشد که بحث آینده ما به دور آن بچرخد .

عبادت و پرستش امام:

علی بن ابیطالب به پرهیزگاری وتقوا مشهور است که همین عامل بسیاری از کارهای او درباره شخص خود و نزدیکان و مردم است و به عقیده من پارسایی و تقوای علی چیزی از قماش پرستش و عبادت پارسایان دیگر نیست که ناشی از شرایط اوضاع یا هوای نفسانی باشد . عبادت در نظر علی پیگیری باتمام تقوا برای پیوند همه حلقه های عالم هستی است بطوری که می خواهد حتی زمین و آسمان رابه هم بپیوندد . و مفهومی است از مفاهیم جهاد در راه پیوند زندگی با هرگونه خیر و نیکی ... این عبادت در هر صورت چیزی است از روح سرکشی و عصیان بر ضد فساد و تباهی که علی میخواهد همه جانبه با آن بجنگد و قیامی است بر ضد نفاق و روح استثمار و کشتار به خاطر منافع گروه خاص از یک طرف و بر ضد خواری و فقر و بیچارگی و ضعف و همه صفات پستی که عصر مضطرب و پریشان او با آن متمایز بود ازطرف دیگر.

این عبادت نمودار بزرگی از روح شهادت در راه چیزیست که علی آنرا عدالت می داند. آیا تقوای او از مقتضیات این ایمان نیست که خود از آن چنین سخن می گوید :" نشانه ایمان آن است که راستی را اگرچه به ضرر تو باشد به دروغ اگر چه به سود تو باشد ترجیح دهی"؟ و آیا او خود شهید این راستی و درستی نگردید؟ در صورتی که منافع زمانش در نادرستی و دروغ بود ! ...

علی در عبادت و تقوای خود نیز مانند سیاست و حکومتش اسلوبی خاص و روشی جدید داشت. عبادت علی آنچنان است که گویی شاعری مجذوب در مقابل وجود مطلق با دلی پاک و توجهی تام می ایستاد و هنگامی که زیبایی این هستی برای او کشف وروشن می شود این آیه زیبا را از خود می خواند که در آن دستور کاملی برای پارسایی آزادگان و عبادت بزرگان می بینیم :" گروهی خدا را به امیدی پرستش کردند و این عبادت سوداگران است. گروهی از روی ترس خدا را می پرستند و این عبادت بندگان است و گروهی دیگر برای سپاس و شکر خدا را پرستش کردند و این عبادت آزادگان است !"

پس عبادت امام کاری منفی از قماش عبادت فردی ترسو و یا سوداگر نیست – چنانکه وضع بسیاری از عبادت کنندگان چنین است – بلکه عمل مثبت انسان بزرگی است که خود و جهان هستی را می نگرد و برپایه خبرگی مردی پر تجربه و عقل فیلسوف و قلب شاعر استوار است !.

با همین مفهوم درباره عبادت و تقوا بود که علی مردم را دعوت میکرد تا در راه خیر همه انسانها پرهیزگاری کنند یابگو: در راه کاری بزرگتر از امیدی سوداگرانه در نعمت های جهان دیگر ... علی مردم را به تقوا و پرهیز کاری می خواهد تا شاید از این راه به عدالت بپردازد و حق مظلوم را از ظالم بستاند و می گفت:" بر شما باد تقوا و پرهیزگاری ... و عدالت بر دوست و دشمن ". و از نظر امام تقوا سودی ندارد مگر آنکه تو را وادارد کهحق را پیش از آنکه به چشم بینی بپذیری و بر آن کس که دشمن داری ستم روان داری و در راه آن کس که دوست داری به گناه آلوده نشوی و بر کسی نیرنگ و حیله نورزی و از آنکه بر تو بدی کرده در گذری!.

زهد:

هر کس که معنی عبادت را این چنین درک کند او به زندگی همانطور می نگرد که علی بن ابیطالب می نگریست!. او دیگر بخاطر متاع دنیوی و لذت زودگذر زندگی نمی کند. بلکه زندگی را بخاطر هدف های بزرگی می خواهد که با خواست های بزرگ درون او هم آهنگ باشند.

و روی همین اصل بود که علی در دنیا زهد می ورزید و بر خود سخت گرفت. او در زهد خود صادق بود چنانکه در همه کارها و در هرچه که از قلب و زبان او صادر گردید صادق بود. در لذت دنیا زهد ورزید چنانکه بر عوامل دولت و حکومت و هر آنچه که مورد نظر دیگران است و آنرا هدف زندگی و وجود خود می دانند بی رغبت بود . از آنجاست که او با فرزندان خود در خانه کوچکی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره زندگی امام علی 70 ص

زندگی نامه فردوسی 13 ص

اختصاصی از فایلکو زندگی نامه فردوسی 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

زندگی نامه  فردوسی

حکیم فردوسی در "طبران طوس" در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است. فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.

همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.

چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.

او خود می گوبد:

بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب

فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.

اَلا ای برآورده چرخ بلند چه داری به پیری مرا مستمند چو بودم جوان برترم داشتی به پیری مرا خوار بگذاشتی به جای عنانم عصا داد سال پراکنده شد مال و برگشت حال

بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.

اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.

علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.

عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد

ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.

به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".

گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.

تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.

فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.

در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.

اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.

از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.

شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.

فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.

او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.

ویژگیهای هنری شاهنامه:


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه فردوسی 13 ص

زندگی بودا 11 ص

اختصاصی از فایلکو زندگی بودا 11 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

زندگی بودا

«گوتاما بودا» در سال 560 پیش از میلاد مسیح در «لومبینی» نزدیک شهر کهن «کاپیلاواتسو» در جنوب نپال پا به عرصه هستی نهاد. «گوتاما» پسر «سودودانا» یکی از شاهزادگان قبیله «شاکیا» یا طبق بعضی روایات، پادشاه «شیاکیاها» بود. اسم «گوتاما» عنوانی است که قبیله های «شاکیاها» بنا به سنن کهن خانوادگی از اسامی پاکبازان کهن گرفته بوده اند. «بودا» پیش از آنکه به واقعیت بیدار شود معروف به «گوتاماشاکیامونی» یا «مرتاض شاکیاها» بوده است، بعد از آنکه وی به واقعیت رسید او را «بودا» یا «آنکه به واقعیت بیدار شده است» نام گذاردند و اسامی دیگری نیز چون «سیدارتا» «آنکه به هدف نهائی رسیده است» و «تاتهاگاتا» «آنکه بدان ساحل پیوسته است» یا «چنین رفته» (یا چنین آمده است) به او تعلق گرفت. رساله های «جاتاکا» شرح زندگی «بودا» را توأم با افسانه های معجزه آسا جلوه داده اند و ما بودا را بنا به همین افسانه ها معرفی خواهیم کرد.

پیش از آنکه بودا در این جهان ظاهر شود، «بودی ساتوائی» (بودای بالقوه) بوده است که در فردوسی معروف «توشیتا» می زیسته است. خدایان او را مأمور ساختند تا ظاهر شود و بر گسستن زنجیر اسارت همت بگمارد. بودای آینده پدر و مادر و خانواده نجیبی را که می بایستی در آن بدنیا آید و بزرگ شود برگزید. ما در آینده او «ماهامایا» همسر پادشاه «شاکیاها» شبی بخواب دید که فیل سفید و باشکوهی از آسمان پائین آمده و در بطنش جای گرفته است. منجمین شاه در تعبیر این رؤیا متفق الاراء گفتند که ملکه فرزندی در بطن دارد که یا به مقام فرمانروائی جهان خواهد رسید و یا خانه و دنیا را ترک گرفته و بودا خواهد شد. ملکه که روزی برای دیدن خویشاوندان خود بسوی شهر «دماهرادا» رهسپار بود در نزدیکی «لومبینی» احساس کرد که هنگام وضع حمل فرا رسیده است. وی دست راستش را برای گرفتن شاخه درختی دراز کرد و درخت خم شد و شاخه خود را در دست ملکه جای داد و ملکه بدون احساس کوچکترین دردی، فرزندی از پهلو بدنیا آورد. پیدایش بودا طبق این روایت نوعی تولد بکر و زایش دوشیزگانه بوده است و از این رو شباهت بسیار به وجود آمدن مسیح دارد.

تمام خدایان از قبیل «ایندرا» و غیره در این وضع حمل معجزه آسا حضور داشتند و چهار فرشته برهمن، نوزاد را در دست گرفتند. نوزاد پس از دنیا آمدن پای روز زمین نهاد، سرود پیروزی خواند و هفت گام بسوی ده جهت فضا برداشت و کسی را نیافت که در جهان بتواند با او برابری کند. همزمان با تولد بودا همسر آیند? او و درختی که بعدها زیر سای? آن بواقعیت بیدار شد، بوجود آمدند .

  هنگام تولد بودا تمام جهان هستی در جوش و خروش بود. زمین لرزه های پی در پی بوقوع پیوست. گلهای زیبا و رنگارنگ شکوفا شدند و دانه های ملایم و لطیف باران فرو ریختند. سرودهای آسمانی از هر سوی بگوش می رسید و عطر سکرآرو و دلپذیری تمام فضای عالم را فرا گرفته بود و آبهای شور دریاها تلخی خود را از دست داده و شیرین شده بودند. این علائم در واقع غیر عادی تعبیر نشده اند، چون هرگاه بودائی ظاهر شود چنین علائم خارق العاده ای در بر خواهد داشت.نوزاد را نزد پدر بردند و نشان های او را باز شناختند و گفتند که وی در سن سی و پنج سالگی یا فرمانروای جهان خواهد شد و یا بودا. «سودودانا» پدر «بودا» اطلاع حاصل کرد که فرزندش پس از دیدن چهار علامت که شامل یک پیرمرد و یک بیمار و یک جسد و یک راهب است، زندگی دنیوی را ترک خواهد گفت و خرقه راهبان را بتن کرده و راه «بوداها» را در پیش خواهد گرفت. «سودودانا» چون بر این امر واقف شد، گفت: «از این پس هرگز نگذارید چنین افرادی نزد فرزند من شوند، من مایل نیستم که فرزندم بودا شود می خواهم که او فرمانروای چهار اقلیم و دو هزار جزیره اطراف آن گردد... و چون این گفت سپاهیان بسیار در هریک از جهات فضا نهاد تا هیچیک از چهار علامت به نظر فرزندش نیاید.

بیشتر افسانه ها، «گوتاما» را جوانی نیرومند جلوه داده اند که دست به کارهای پهلوانی بسیار می زده است. وی در ضمن هوش سرشاری نیز داشته و مطالب مشکل را در اسرع اوقات می آموخته است. در سن شانزده سالگی در مسابقه تیراندازی، تیر او هفت درخت را در آن واحد سوراخ کرد و وی قهرمان مسابقه بزرگ شناخته شد و همچون پاداش، دختر عمویش را که «یاشودا» نام داشت برای همسری وی برگزیدند و «گوتاما» بعد از ازدواج دارای پسری شد که او را «راهولا» نامیدند.


دانلود با لینک مستقیم


زندگی بودا 11 ص

تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامه نیما 13 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامه نیما 13 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

زندگی نامه نیما

در پائیز 1276 ( 21 آبان) در روستای یوش از روستاهای نور مازندران کودکی پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را « علی» نهادند. پدرش کشاورز و گله دار بود و مادرش به فرهنگ و هنر علاقه داشت. کودکی علی در دامان طبیعت و در میان شبانان گذشت. با آرامش وحشی کوهستان انس گرفت و از زندگی پر ماجرا و زد و خورد های دنیای شبانان و کشاورزان تجربه ها آموخت و روح او با رمندگی و جهان دد و دام پیوند خورد. خواندن و نوشتن را به شیوۀ سنتی روستا نزد ملّای ده آموخت و به دلیل ناآرامی ها و سرکشی های کودکانه از استاد خویش جور ها دید. در آغاز نوجوانی با خانواده خود به تهران رفت و پس از گذراندن دوران دبستان برای آموختن زبان فرانسه وارد مدرسۀ « سن لویی» شد. سال های آغازین تحصیل او بر سرکشی و بد قلقی گذشت اما تشویق و دلسوزی یک معلم مهربان به نام « نظام وفا» طبع سرکش و روستایی او را رام کرد و در خط شاعری انداخت. "نظام وفا علاقه خاصی به نیما داشت و پس از خواندن شعر موشح نیما به نام «وفا» در حاشیه آن شعر چنین نگاشت :« روح ادبی شما قابل تعالی و تکامل است. من مدرسه را به داشتن چون شما فرزندی تبریک می گویم.»" (1)

آن سالهای نوجوانی علی جنگ جهانگیر اول در جریان بود و این جنگ تأثیر به سزایی در زندگی او گذاشت و اخبار جنگ را به زبان فرانسه می خواند. "آشنایی او با زبان فرانسه و استفاده از آثار ادبی شاعران فرانسوی پنجره تازه مقابل چشمان او گشود که بعدها در «منظومه افسانه» آشکار شد." (2)

او در سال 1300 تخلص نیما یوشیج را برای خود انتخاب کرد، درباره ی تخلص وی گفته اند: "ظاهراً به اعتبار نام یکی از اسپهبدان طبرستان و نام محل « نیما رستاق» در مازندران بوده است و یوشیج در لهجۀ طبری یعنی اهل یوش." (3)

در دوران جوانی دو بار دل به عشق داد که هر دو مورد عشق او نافرجام ماند و شکست در دو عشق ناکام روح سرکش و خاطر آشفتۀ شاعر را آشفته تر کرد و تأثیر روحی این دو اتفاق بر شاعر در لابه لای منظومه « افسانه» به چشم می خورد.

نیما در سال 1305 با دختری از خانواده میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل به نام عالیه خانم ازدواج کرد، ثمره این ازدواج پسری بود به نام « شراگیم» که تنها یادگار نیما و عالیه خانم شد." عالیه خانم به عنوان زنی که با شکیبایی بی نظیرش بسیاری از مسائل و مشکلات زندگی نه صرفاً با یک شاعر، بلکه با یک نابغه شاعر را تحمل کرد که در طول تاریخ ادبی کشورها، مطرح است." (4)

نیما در سال 1338 پس از سالهای زندگی در تهران همراه با همسرش عالیه خانم و تنها پسرش ، هنوز هم دلبسته به یوش بود و دلش هوای کوهستان کرده بود و خواست به دیدار طبیعت زادگاهش برود و با هزار سختی خودش را به یوش رساند و در راه بازگشت از مازندران به سرما خوردگی و ذات الریه مبتلا شد. پسرش شراگیم آخرین ساعات زندگی نیما را چنین توصیف می کند:"یازده شب بود و مادر هنوز بیدار، نیما بد جوری مریض بود. عالیه خانم تمام این یازده شب مثل پروانه دور نیما گشته بود، من کلاس چهارم دبستان بودم. می دیدم مادرم از پا در آمده است. آن شب به عالیه خانم گفتم بخوابد. مادر خوابید. نیما هم خوابیده بود بی حال بود. من نشستم به کشیدن طرحی از چهره ویکتورهوگو. بعد نیما را صدا زدم. پرسیدم نقاشی خوب است یا بد؟ و نگاهی کرد و گفت: باشد صبح. صبح همه چیز را بهتر می شود دید.« اما نیما نه صبح را دید و نه نقاشی مرا.» این آخرین شعر شفاهی نیما بود. آن شب چند بار صدایم کرد که بروم کنارش. رفتم، بغلم کرد، بغلش کردم. بغل کردنش وحشت آور بود ترسیدم مادرم را صدا زدم، نیما از حال رفت، چند بار صدایش زدم، سرش را بلندکرد. گفت: ها... این آخرین کلمه ای بود که از او شنیدم."(5)

" نیما با قلبی دردمند و رنج کشیده ، در سیزدهم دی ماه 1338 ، عطای همراهی معاصران را ، به لقایشان بخشید و روی در نقاب خاک کشید تا بسیاری از مرده پرستان ، بلافاصله بعد از مرگش به بلند کردن نامش بپردازند."(6)

مجموعه آثار نیماعبارتند از:

"الف) مجموعه شعر:

قصه رنگ پریده (1229)، افسانه (1300)، یاداشت ها ،خانواده سرباز(1305)، دو نامه (1329)، برگزیده اشعار، شعر من ، ماخ اولا ، شهر شب شهر صبح ، مرقد آقا (1309)، قلم انداز ، فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ، کندوی شکسته .

ب) نامه ها:

دنیا خانه من است، نامه های نیما به همسرش ، کشتی و توفان ، ستاره ها در زمین و ...

پ) اندیشه ها ی نظریه ها:

ارزش احساسات (1334) ، حرف های همسایه و....

ت)کتاب کودکان:

آهو و پرنده ها ، توکایی در قفس.

بخشی از آثار نیما به زبان های انگلیسی، فرانسه ، روسی و عربی ترجمه شده است." (7)

عوامل مؤثر در زندگی نیما:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد زندگی نامه نیما 13 ص