فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره امام خمینى از ولادت تا رحلت

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره امام خمینى از ولادت تا رحلت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

امام خمینى از ولادت تا رحلت 

در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد

او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت  مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى

اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه  علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله  سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى  یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله  العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام  برد .پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم  گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام خمینى از ولادت تا رحلت

تحقیق درباره امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام

آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .

 

مقدمه در سال 1968 پنج‏سال پس از اخراج آیت‏الله روح‏الله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشته‏هاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف کرد. پانزده سال بعد، در سال 1983، پاره‏اى از آثار مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد. او، که نامش هرگز در گزارشهاى بعدى این واقعه ذکر نمى‏شود، دو کتاب از فروشنده‏اى دوره‏گرد خرید که، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد. یکى از این دو کتاب، چاپ سنگى‏اى از شرح شرف‏الدین محمود قیصرى (متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابن‏عربى بود که در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان پرآوازه مکتب ابن‏عربى است. در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دست‏نوشته بسیارى دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرح‏الشرحى بود بر متن اصلى فصوص‏الحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى. طلبه مذکور، با کمال تعجب، پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى  سید روح‏الله خمینی نیز را در پاى خود داشت. او، که آنچه را دیده بود باور نمى‏کرد، کتاب‏ها را به سرعت نزد آیت‏الله حسین‏نورى، امام‏جمعه همدان برد، و او بى‏درنگ خط [امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد. و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رساله‏اى همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله  خمینى، سید مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود. چندین محقق مسلمان، به سرعت دست‏به کار انتشار این آثار به‏تازگى کشف شده گشتند. این محققان آثار مذکور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند. ظاهرا متن شرح‏الشرح آیت الله  خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرح‏الشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) نگاشته است. این دو شرح‏الشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگ‏ترین، یا دست‏کم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان در قرن بیستم به ما مى‏دهند. با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیش‏نویس دست‏نوشته‏اى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد تا وى تصحیح و تایید کند. آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد. گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند. با این همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلى‏اى که آن استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است. بنابراین، براى فهم و ارزیابى درست موضع آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، متون این دو متفکر لازمند. از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى ایشان  نپرداخته است. آنچه در پى مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی  که، هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسى‏اش  مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقه‏اى جدى است. خاستگاه و تحصیلات [امام]خمینى در 24 سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد. علوم دینى را با برادر بزرگ‏تر خود، آیت‏الله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى  به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود. وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاه‏آبادى (1292 1369 /1875-1950)، جامع معقول و منقول، آشنا شد. این استاد، به همراه متفکر دینى تا حدى جنجال‏برانگیزى همچون میرزا على‏اکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیت‏الله آینده را به سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند. این سنت گرایشهاى عرفانى و حکمى‏اى را باهم تلفیق مى‏کرد که سابقه‏شان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640) مى‏رسد. این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)، ابن‏عربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال 587/1191) الهام گرفته‏اند. با این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مى‏رسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانى‏اى بوده است که امام خمینى زیر نظر شاه‏آبادى فراگرفته است. ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوک معنوى‏اى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ورزیده است. صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیام‏آور الهى. سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و اخلاقى به جامعه خود ارزانى مى‏دارد. این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقه‏اش به آموزه‏هاى تصوف متقدم بازمى‏گردد. مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابن‏عربى در مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواسته‏اند بى‏اهمیت جلوه‏اش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کرده‏اند. متن درسى بعدى آیت الله خمینى در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است. این اثر همراه با شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروف‏ترین و مؤثرترین شروحى مى‏باشد که بر شاهکار ابن‏عربى نوشته شده است. لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در شکل‏گیرى نظرات آیت الله  خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفاده‏هاى زیادى کرده است. بعد از مطالعه شرح قیصرى، آیت الله  خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و استدلالى میراث ابن‏عربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مى‏شود، معطوف نمود. قونوى مرید و شاگرد مستقیم ابن‏عربى است. اولین برخورد آیت الله  خمینى با تعالیم قونوى به احتمال


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام

ماخذشناسى سیره فلسفى امام خمینى

اختصاصی از فایلکو ماخذشناسى سیره فلسفى امام خمینى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

ماخذشناسى سیره فلسفى امام خمینى

حسینعلى رحمتى

سرآغاز

تاریخ تمدن بشرى در طول حیات خود شخصیت‏هاى گوناگونى را به چشم دیده‏است که هر کدام به گونه‏اى و در محدوده‏اى خاص در صحنه اندیشه و عمل به نقش آفرینى پرداخته‏اند و شعاع تاثیر هر کدام از آنان، بستگى به ابعاد وجودى شان داشته است. اغلب شخصیتهاى مؤثر در تاریخ، انسان‏هایى بوده‏اند که به یک یا چند جنبه محدود از جنبه‏هاى شخصیتى خویش توجه کرده و از ابعاد دیگر غفلت نموده‏اند. در تاریخ پرفراز و نشیب اسلام و مسلمین نیز انسان‏هایى که بیشترین نزدیکى را به انسان آرمانى اسلام یعنى انسان کامل داشته باشند کم شمارند، لکن همین تعداد به ظاهر اندک، تاثیراتى بس شگرف در هدایت جوامع به سوى فلاح و رستگارى داشته‏اند. اگر حجاب معاصرت و حب و بغض‏هاى افراطى و تفریطى که مانع شناخت واقع بینانه افراد مى‏شوند را به کنار نهیم، مى‏توانیم به جرات بگوییم که امام خمینى (ره) از جمله این شخصیت‏هاى ذووجوه و نادر الوجود است. براى اثبات این سخن همین بس که اسفار اربعه حیات علمى و عملى او، در برگیرنده حوزه وسیعى از: فقه، عرفان، فلسفه، اصول، سیاست، تفسیر، تعلیم و تربیت و حدیث‏شناسى مى‏باشد. (1) درباره وى مى‏توان از زبان ابوالعلاء معرى آنچنان که در وصف سید مرتضى سروده است چنین گفت:

یاسائلى عنه فیما جئت تساله

الا هو الرجل العارى من العار

لو جئته لرایت الناس فى رجل

و الدهر فى ساعه و الارض فى دار (2)

سخن در باره جنبه‏هاى مختلف تفکر امام خمینى را به فرصتى دیگر واگذار کرده و اینک فقط به‏بیان چند نکته درباره سیره فلسفى ایشان بسنده مى‏کنیم:

الف) امام یک فیلسوف محض که نقد عمر خویش بر سر فلسفه گذارده باشد نبود و حتى بعد فلسفى ایشان قوى‏تر از ابعاد دیگرش نیز نبود، لکن امام اهل فلسفه بود و فلاسفه را تکریم مى‏کرد (3) و از تفکرات آنان در آثار خویش بهره مى‏برد. لذا در بررسى تفکر فلسفى ایشان بایستى به این نکته توجه کرد.

ب) براى درک هر چه بهتر ارزش فعالیت فلسفى امام، بایستى به وضعیت علوم عقلى و فلسفى در حوزه علمیه آن زمان توجه کرد، زمانه‏اى که کوزه‏اى که فرزند امام از آن آب خورده بود آب مى‏کشیدند، چرا که امام فلسفه مى‏گفت (4) . و زمانه‏اى که قرآن خواندن یک حکیم اسباب تعجب بود. (5) هنر امام آن بود که در چنین فضایى به تدریس فلسفه و ربیت‏شاگرد و پاسخ به شبهات موجود در جامعه پرداخت و مشعل علوم عقلى و فلسفى را روشن نگاه داشت و سپس آن را به دست‏بزرگانى چون علامه طباطبایى(ره) و شهید مطهرى(ره) سپرد.

ج) ارزش دیگر حیات فلسفى امام این بود که در عرصه اندیشه و عمل نشان داد هیچگونه تضادى بین تفکر فلسفى و تفکر دینى وجود ندارد و به عبارتى قرآن و عرفان و برهان از یکدیگر جدایى ندارند. و شاید یکى از دلایل گرایش امام به حکمت متعالیه همین باشد.

د) نگرش امام به علوم مختلف و از جمله فلسفه نگرشى ابزارى (Instrumental) است نه غایى ( Teleological ) ، ایشان سرگرم شدن به الفاظ و عبارات را باعث‏بیچارگى و بدبختى دانسته، (6) معتقد است که تحصیل علم باید و گرنه موجب انحراف مى‏گردد، (8) لذا در مورد فلسفه مى‏گوید «فلسفه وسیله است، خودش مطلوب نیست. وسیله‏اى است‏براى اینکه شما مسائل را، معارف را با برهان به عقلتان برسانید. هنرش همین قدر است. [...] آن که انسان را مى‏تواند راه ببرد [...] عبارت از آن ایمانى است که در قلب [وارد] مى‏شود.» (9) ایشان در اشعار خود خطاب به خانم فاطمه طباطبایى (همسر مرحوم سید احمد خمینى) مى‏گوید:

فاطى که فنون فلسفه مى‏خواند

از فلسفه فاء و لام و سین مى‏داند

امید من آن است که با نور خدا

خود را زحجاب فلسفه برهاند (10)

و این در واقع هشدارى است‏به تمامى پویندگان طریق فلسفه که مبادا تحصیل فلسفه، حجاب کشف حقیقت گردد.

ه) امام دلبسته حکمت متعالیه صدرایى بود (11) ، هر چند برخى معتقدند که ایشان دلبستگى خاصى به مشرب سهروردى داشت و شیفتگى به ملاصدرا هم نه به وجه مشائى، بلکه به وجه اشراقى فلسفه او معطوف بود. (12) البته بررسى دقیقتر مطلب از حوصله این نوشتار خارج است.

و) بررسى جامع سیره فلسفى امام که نگارنده توفیق انجام آن را از خدا مى‏طلبد نیازمند فرصت دیگرى است که در آن بایستى دیدگاه‏هاى حضرت امام درباره موضوعاتى از این قبیل را مورد توجه قرار داد: تعریف، کارکرد و شعاع تاثیر فلسفه، روش ایشان در تحصیل و تدریس فلسفه، اساتید و شاگردان امام در فلسفه، تاثیر اندیشه‏هاى فلسفى امام در دیگر ابعاد علمى و عملى ایشان، امام و فلسفه اسلامى و غرب، تمایز فلسفه از علوم دیگر، غناى قرآن نسبت‏به فلسفه، نوآورى‏هاى فلسفى ایشان و ...

ز) نخستین گام براى وصول به چنان مقصودى، آشنایى با منابع تحقیق است که این ماخذشناسى عهده‏دار معرفى بخشى از آن مى‏باشد و امید است در شناخت هر چه بیشتر اندیشه‏هاى امام، مفید واقع شود.

چند تذکر:

1- در این ماخذ شناسى که در مدتى کوتاه تهیه شده سعى بر آن بوده که هر منبعى که نکته‏اى درباره سیره فلسفى امام دارد فهرست‏شود.

2- درباره فلسفه تعلیم و تربیت و فلسفه سیاسى امام بخاطر گستردگى موضوع موارد اندکى فهرست‏شده، بدیهى است که انجام کامل آن فرصت و امکانات بیشترى را مى‏طلبد.

3- مسلما این کار خالى از نقص و اشکال نیست که امید است‏با تذکر یا همت دیگران تکمیل شود.

4- آدرس مواردى که مراجعه مستقیم نبوده در پاورقى ذکر شده است.

5- نگارنده بر خود لازم مى‏داند از همکارى صمیمانه مسؤولین محترم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى دفتر قم و کتابخانه و خانه مطبوعات دانشگاه مفید سپاسگزارى و قدردانى نماید.

6- این ماخذشناسى در دو بخش ارائه مى‏گردد:

بخش اول: آثار امام خمینى بخش دوم: آثار دیگران، که شامل سه قسمت است: فلسفه، فلسفه سیاست، فلسفه تعلیم و تربیت.

بخش اول: فهرست آثار فلسفى امام خمینى

«آداب الصلاه‏»، تصحیح و پاورقى: سید احمد فهرى

(تهران: پیام آزادى)، چاپ اول، 1368، 423 ص.

برخى از مباحث که در زمینه مسائل کلامى فلسفى مطرح شده عبارتند از: مرتبه اثبات علمى، فلسفى فقر وجودى سالک (ص 14-15)، تعریف فلسفه (ص 25)، تربیت قواى ظاهرى و باطنى نفس (ص 51)، نبوت و قضاء و قدر (ص 92)، نشات نفس ناطقه انسانى (ص 94)، فیض مقدس و وجود منبسط (ص 148)، سعادت عقلى و لذات روحانى (ص 181)، ائمه علیهم السلام معادن حکمت‏اند (ص 204)، قرآن داراى معارف گوناگون از جمله معارف حکمى و برهانى است (ص 204-211)، محصور ماندن در فهم فنون دلالات و احتجاجات مى‏تواند حجاب فهم قرآن براى فیلسوف و حکیم باشد (ص 216)، عقل کلى و جزئى (ص 254)، فیض منبسط و مراتب وجود در بسم‏الله و نقد سخن میرداماد و فیض کاشانى (ص 265-266)، حقیقت اسم و وحدت و کثرت (ص 269)، فیض اقدس و مقدس (ص 269)، اثبات اختصاص جمیع محامد به خداوند در فلسفه عالیه (ص 276-277)، طعن اهل ظاهر به اهل فلسفه (ص 281)، ایراد ملاصدرا به امثال بیضاوى در باره معنى «عالمین‏» (ص 286)، علم فعلى و تفصیلى خداوند از نظر اشراقیین و خواجه نصیر (ص 292-293)، غناى معارف قرآنى نسبت‏به مطالب و آراى فلاسفه اسلامى‏و یونانى (ص 329-331)، صفات ثبوتیه و سلبیه از نظر حکما و نظر امام (ص 333-334)، تفسیر فلسفى از سوره توحید (ص 338-340)، رابطه وحدت و کثرت (ص 345-346).

«آواى توحید: پیام امام خمینى سلام الله علیه به گورباچف و شرح نامه به قلم آیه‏الله جوادى آملى‏»،

(تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى 1)، چاپ چهارم، زمستان 1372، ص 108.

به پایان رسیدن کمونیسم و مارکسیسم در جهان، نقد اجمالى تفکر مادى، دعوت رجوع به کتب فلاسفه اسلامى و غرب از جمله عناوین عمده این نامه مى‏باشد، این مطالب سپس توسط آیه‏الله جوادى آملى شرح و بسط داده شده است.

«ابواب‏معرفت‏» (13) (گردآورى موضوعى بیانات امام خمینى (ره))،

(تهران: مؤسسه فرهنگى قدر ولایت)، 1372.

در بخش‏هاى مختلف کتاب نظراتى از امام در باره فلسفه، برداشت فلسفى از دین و قرآن و... آمده است.

الاستصحاب‏»

(تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره))، چاپ اول، اسفند 1375، 456 ص.

کیفیت جعل در امور اعتبارى (ص 68-69)، رابطه سببیت و جعل (ص 70-72)، تحقیق در قضایاى سالبه و انواع آن، رابطه قضیه سلبیه و ایجابیه (ص 96-100)، مناط صدق و کذب قضایا (ص 101-104).

«انوار الهدایه فى التعلیقه على الکفایه‏» الجزء الاول والثانى،

(تحقیق و نشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (ره))، چاپ اول، اردیبهشت 1372، 424 ص + 488 ص.

جلد اول: اختیارى یا غیر اختیارى بودن اراده، نظر میرداماد، اشکالات ملاصدرا و جواب آنها، نقد و بررسى نظر محقق خراسانى و دیگران درباره اختیار (ص 60-71)، تحقیق درباره اینکه «الذاتى لا یعلل‏» (ص 73-80)، اصل کثرت در وجود (ص 80-85)، سعادت و شقاوت (ص 85-88)،

جلد دوم: کلى طبیعى (ص 311-312).

براى نقد و بررسى کتاب فوق ر.ک:

فقیهى خراسانى، محمد مهدى، «معرفى کتاب: التعلیقه على مباحث العقلیه من الکفایه‏»،


دانلود با لینک مستقیم


ماخذشناسى سیره فلسفى امام خمینى

هنر در اندیشه امام خمینى 30 ص

اختصاصی از فایلکو هنر در اندیشه امام خمینى 30 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

هنر در اندیشه امام خمینى (ره)

 خون صدها هنرمند فرزانه در جبهه‏هاى عشق و شهادت و شرف و عزت، سرمایه زوال‏ناپذیر هنرى است که به تناسب عظمت و زیبایى انقلاب اسلامى، همیشه مشام جان زیباپسند طالبان جمال حق را معطر مى‏کند.

تنها هنرى مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدى‏صلى الله علیه وآله، اسلام ائمه هدى‏علیهم السلام، اسلام فقراى دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت‏ها باشد. هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگى، اسلام مرفهین بى درد و در یک کلمه اسلام امریکائى باشد. هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است. هنر در عرفان اسلامى، ترسیم روشن عدالت، شرافت، انصاف و تجسم تلخکامى گرسنگان مغضوب و قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعى خود تصویر زالوصفتانى است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامى، فرهنگ عدالت و صفا لذت مى‏برند. تنها به هنرى باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب و در راس آنها امریکا و شوروى را بیاموزد.

هنرمندان ما زمانى مى‏توانند بى‏دغدغه، کوله‏بار مسؤولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکاى به غیر و تنها و تنها در چارچوب مکتبشان به حیات جاویدان رسیده‏اند و هنرمندان ما در جبهه‏هاى دفاع مقدس این گونه بودند تا به ملاء اعلا شتافتند و براى خدا، عزت و سعادت مردمشان جنگیدند و در راه پیروزى اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بى‏درد را رسوا نمودند خدایشان در جوار رحمت‏خویش محشورشان گرداند.

روح الله الموسوى الخمینى 30/ 6 / 67

امروزه مقوله هنر، از مقولاتى است که با

نظام حساسیت‏ها، تمایلات مردم و اجتماع رابطه کاملا محسوسى را ایفا کرده و در حقیقت جهت‏دهى فرهنگى در بسیارى از ابعاد معیشت فردى و اجتماعى آنان، ناشى از القائات مقوله‏ى هنر مى‏باشد.

در حقیقت هنر نقش بسیار مهمى در پرورش ایمان و باورهاى قلبى افراد دارد و از طریق آن مى‏توان ارزش‏هاى مقدس و الهى را در متن جامعه و جهان جریان داد. بنابراین در نظام جمهورى اسلامى که از آن «به معجزه قرن‏» یاد مى‏نمایند، بسیار نیکو و بجاست که در برخورد با هنر، چهره او را از آلودگى‏هاى مادى که براساس هوى و هوس مادیت غبارگرفته، زدود و آن را به عنوان یکى از ابزارهاى اساسى در پرورش و اقتدار حکومت اسلامى قرار داد; زیرا هنر از عمده عوامل قوى در تغییر فرهنگ ارتکاذات و تعلقات عمومى مردم است و نقشى بس مهم در حفظ تعادل روحى و روانى جامعه بر عهده دارد.

امروزه از برکت «نظام مقدس اسلامى‏» است که هنرمندان مى‏توانند «روح استقلال طلبى و آزادى خواهى اسلام‏» را در مردم زنده نگه دارند و همه اینها مرهون آن امام همام است که با طرح انقلابى الهى، موضوعات جدیدى را براى کار هنرى هنرمندان ایجاد نمود. از این‏رو بر هنرمندان ما واجب است که با هنر خویش به ترویج اخلاق اسلامى و اعتقادات الهى و تبیین وقایع تاریخ انقلاب اسلامى بپردازند و در عمل و صحنه عینیت، این حقیقت را بر کرسى واقعیت قرار دهند که هنر در نظام تفکر اسلامى با تعریف هنر در دستگاه‏هاى غیر الهى تفاوت‏هاى اساسى دارد; زیرا هنر الهى، عامل پدید آوردن انقلاب اسلامى و هنر غیرالهى غرق شدن در گرداب دنیا خواهى و توسعه آن است. نظر به این که هنر در نظام طاغوت و غیرالهى، به عنوان یکى از قوى‏ترین اهرم‏هاى تحریک و هوى‏پرستى

و دنیاپرستى قلمداد مى‏گردد و در نظام اسلامى از جایگاه رفیع و مقدسى براى تحریک انگیزه‏هاى الهى در رشد تعلقات دینى و مذهبى مردم - در جهت‏حفظ و تحقق اصول انقلاب اسلامى - برخوردار است، لذا باید مقوله «هنر» را از زوایاى مختلف مورد بررسى قرارداد تا بسیارى از ابهامات پیرامون آن مرتفع گردد.

از اولین سؤالاتى که در باب هنر مطرح مى‏گردد، این است که به راستى آیا هنر بر دو دسته اسلامى و غیراسلامى تقسیم مى‏شود؟ جایگاه هنر و نقش آن در نظام‏هاى الهى و غیرالهى چیست؟ و دیگر آن که اصول موضوعه و شاخصه‏هاى هنر اسلامى چه مى‏باشد؟

در بیت الغزل این مقال که مزین به کلام نورانى امیر انقلاب اسلامى گشت، معظم‏له در تقسیم هنر، اشاره نمودند که هنرى زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‏دارى مدرن و کمونیسم خون‏آشام باشد. به راستى چه رابطه‏اى بین هنر و چهره کفرستیزى در شکل‏هاى گوناگون وجود دارد؟

گروهى با طرح این مطلب که «علم با کاربرد علم مجزا است‏» خواسته‏اند هنر را این گونه معرفى نمایند که داراى هیچ گونه جهت‏گیرى خاصى نمى‏باشد و مى‏توان آن را در هر دستگاهى با هر قصدى به کار گرفت.

امام امت قدس سره در کلام خویش با تقسیم نمودن هنر به دو دسته مى‏فرمایند: « هنر به معنى اعم کلمه (نقاشى - خط - شعر قصه‏نویسى - فیلم - تئاتر) بر دو دسته مى‏باشد، یا مورد قبول قرآن هست‏یا نیست.»

حضرت امام قدس سره شاخصه هنر قرآنى را این گونه تعریف مى‏نمایند که «مشام جان زیباپسند طالبان حق را معطر کند» آیا به راستى هنرى که زیبایى را در جمال حق مى‏بیند، با هنرى که کتاب آیات شیطانى را زیبا و داراى ارزش معرفى مى‏کند، یکسان است؟


دانلود با لینک مستقیم


هنر در اندیشه امام خمینى 30 ص

دانلود مقاله کامل درباره اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى 34 ص

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله کامل درباره اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى

یکى از مهمترین عوامل اسلامى شدن دانشگاهها تدوین صحیح علوم انسانى بر اساس علوم اسلامى، هماهنگ با آخرین پیشرفتهاى علوم انسانى در مغرب زمین مى‏باشد. اما در اینجا باید نکاتى را در تحقق این امر بنیادین و سرنوشت‏ساز در عرصه دانشگاهها و مراکز آموزشى مورد توجه جدى قرار داد و آن اینکه در اسلام بعد از تاریخ صدر آن با عدم فعلیت تاریخى و سیاسى نظام ولایت در زمان حیات ائمه خصوصا بعد از شهادت امام حسن (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران، جنبه سیاسى و اجتماعى اسلام که در عرصه حکومت در انحصار خلفاى بنى‏امیه و بنى‏عباس و بعدا سلاطین مستبد قرار گرفت، از جنبه فکرى، اعتقادى و معنوى آن جدا گشت و در نتیجه با وجود رشد علوم الهى و حتى طبیعى و ریاضى در تاریخ و تمدن اسلامى، علوم انسانى از جامعه شناسى تا علم سیاست و اقتصاد به علت عدم وجود آزادیهاى سیاسى به انحطاط کامل گرایید تا بعد از نهضت مشروطه، با روى کار آمدن حکومت وابسته پهلوى، با وجود طرفدارى این رژیم در غربى کردن جامعه اسلامى مجددا به علت فقدان استقلال و آزادیهاى ملى و سیاسى، علوم اجتماعى و انسانى علیرغم تاثیرپذیرى سطحى و صورى از تفکر و تمدن غرب مجال رشد و نضج کافى نیافت. تا با ظهور انقلاب اسلامى و تشکیل نظام مقدس مبتنى بر ولایت و رهبرى حضرت امام‏خمینى (ره)، مسائل معنوى و علوم دینى با جنبه‏هاى سیاسى، اجتماعى و مادى، پیوندى مستحکم یافت که بعدا مى‏بایست در انقلابى فرهنگى با تبیین و تفسیر علمى این پیوند مقدس به صورتى علمى و دانشگاهى در عرصه تدوین علوم انسانى بر اساس مبانى اصیل اسلامى که بعد از شهادت امام حسن مجتبى (ع) تا ظهور انقلاب اسلامى ایران به علت ظهور و حاکمیت‏حکومتهاى غیر دینى و مستبد مسکوت ماند، صورت مى‏پذیرفت. اما متاسفانه عدم تحقق این امر اساسى بعد از وقوع انقلاب اسلامى بتدریج موجب ازدیاد فقر فرهنگى در زمینه علوم انسانى و تجربى جدید و در نتیجه باعث تشدید وابستگى فکرى برخى از اساتید دانشگاهى ایران به غرب گردید و این امر نیز تاکنون موجب ظهور برخى بحرانهاى فکرى، سیاسى و دانشگاهى در این سرزمین گردیده است و امروز بعد از تحقق نظام ولایت در این کشور با تهاجم و شبیخون فرهنگى غرب، دانشگاههاى ایران عرصه تاخت و تازاندیشه‏هاى ضد اسلامى و ضد ولائى گشته است تا به حدى که برخى از مراکز پژوهشى علمى و فکرى کشور نیز متاسفانه تحت تاثیر این امواج سهمگین غیر اسلامى قرار گرفته‏اند. تا به آنجا که مقام معظم رهبرى درباره این امر خطیر و حساس با صراحت هشدار داده و مکررا فرموده‏اند "آینده نظام وابسته به اسلامى کردن دانشگاهها مى‏باشد" زیرا مى‏دانیم که همه مسوولین نظام بدون استثناء درآینده همانند گذشته با تحصیل رسمى در دانشگاهها و یا در خارج از آن تحت تاثیر وضعیت فکرى و اجتماعى آن مى‏باشند. آنچه در این مورد ذکر آن بسیار سرنوشت‏ساز مى‏باشد این است که از آنجا که بزرگترین پیام فرهنگى حضرت امام خمینى (ره) در ارتباط با نحوه تدوین علوم انسانى دانشگاهها بر اساس حقایق و تعالیم معنوى اسلامى در این فرموده موجز اما بسیار عمیق ایشان خلاصه مى‏شود که "تمام علوم چه علوم طبیعى باشد و چه علوم غیرطبیعى باشد، آنکه اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهى و به توحید بازگردد" (1) .اندیشمندان و اساتید متفکر و متعهد دانشگاهى و حوزوى مى‏بایست‏با نوعى وحدت فکرى و با نوعى همفکرى علمى به تدوین علوم انسانى جدید با استفاده از برخى دستاوردهاى علوم جدید در غرب براساس مبانى فکرى و علمى علوم اسلامى و حقایق مکتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ایجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگى مورد نیاز کشورمان گردند تا به این وسیله هم برخى معضلات عمیق فرهنگى کشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهانى و فرهنگى عمیق انقلاب بزرگ اسلامى در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.

در اینجا لازم است‏براى فهم عمیق جمله مذکور حضرت امام که در دنیاى علمى و فکرى امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخى بزرگترین متفکران معاصر قرن حاضر مى‏باشد اشاراتى کنیم (تا مشخص گردد که امر تدوین علوم انسانى جدید بر اساس حقایق دین اسلام که یکى از مهمترین ارکان اسلامى شدن دانشگاهها و همه مراکز فکرى و آموزشى کشور است‏خود نیاز به کارى فکرى و نظرى در سطح همه علوم اسلامى و بشرى با حضور همه‏اندیشمندان اصیل اسلامى و عالم به معارف جدید بشرى دارد و به همین علت جز با تفکر و اجتهادى زنده و همه جانبه و جدید ممکن نمى‏باشد به عبارت دیگر تحقق این امر اساسى نیازمند یک جهاد فرهنگى و علمى بزرگ مى‏باشد که تنها با صدور چند بخشنامه عملى و یا نصیحت واندرز اخلاقى در سطح دانشگاهها هرگز ممکن نمى‏باشد.

در اینجا براى اینکه به ژرفاى سخن بزرگ معظم‏له وقوف کامل یابیم نظر یکى از بزرگترین فیزیکدانان و جهان‏شناسان تمام تاریخ علم مغرب زمین یعنى"ماکس پلانگ" را در نیمه اول قرن حاضر متذکر مى‏گردیم "به این ترتیب به جایى مى‏رسیم که علم حدودى را که از آنها نمى‏تواند تجاوز کند معین مى‏نماید و در عین حال نواحى دیگرى را نشان مى‏دهد که از حوزه فعالیت وى خارج است... نقطه عزیمت ما از سرزمین یک علم خصوصى بود و در ضمن به یک رشته مسائل رسیدیم که همه جنبه فیزیکى خالص داشتند ولى در پایان کار از جهانى که فقط جنبه حسى داشت‏به یک جهان واقعى متافیزیکى رسیدیم. (2)

"برخى موانع اسلامى شدن دانشگاهها"

البته تحقق سخن حضرت امام (قدس سره) مبنى بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شریف توحید نیازمند تحقق "انقلاب فرهنگى" بزرگى است که متاسفانه تاکنون در عرصه دانشگاهها و مراکز پژوهشى تحقق نیافته است زیرا غالب اساتید رشته‏هاى فلسفه و الهیات و عرفان که مى‏بایست تاکنون به تدوین چارچوب و تعریف دقیقى از نگرش اسلام در خصوص جهان بینى فلسفى متناسب با تفکر و تمدن معاصر جهان براى هدایت علوم انسانى پایه و فنى اهتمام مى‏ورزیدند با بى‏تفاوتى و سکوت از اهتمام به چنین مساله سرنوشت‏سازى خوددارى نمودند و حتى برخى از آنها با وجود اعتقادات دینى و آشنایى با تفکر جهان غرب، حضور در چنین عرصه حیاتى و ارتباط غیر مستقیم و علمى با عرصه حکومت و سیاست کشور اسلامى را نوعى کار "ایدئولوژیک" و سیاسى صرف تلقى کردند. از سوى دیگر با وجود چنین خلاء و فقر فرهنگى، بعضى از اساتید علوم اجتماعى، اقتصادى و سیاسى که فاقد فهم عمیق نسبت‏به مبانى فلسفى براى ایجاد چارچوب مورد نیاز انقلاب فرهنگى در این سرزمین الهى مى‏باشند، تحت تاثیر مکاتب اجتماعى و سیاسى غرب با طرفدارى ازبینش و فرهنگ علوم انسانى غرب، مروج غربگرایى در عرصه علوم انسانى و سیاسى مى‏باشند و در این میان برخى از متخصصان علوم پایه و فنى که مطالعاتى آزاد در مباحث فلسفى و دینى دارند با تلاش در "عصرى کردن معرفت دینى" سعى در انطباق اسلام با مکتب "نئوپوزیتوسیم" غرب که در واقع مروج مکتب "ماتریالیسم جدید و علمى" مى‏باشد دارند و در این جهت گروه کثیرى از عالمان علوم پایه و فنى به صورت سطحى و شخصى معتقدند که علوم مذکور هیچ ارتباطى با رشته‏هایى چون فلسفه و خصوصا عرفان و الهیات و دین ندارند و بلکه در تباین و تخالف باعلوم مذکور هستند و خود داراى قلمروى کاملا مستقل مى‏باشند. چنین بینش مادى و حسى هم اکنون در میان بسیارى از دانشجویان و برخى اساتید علوم پایه و فنى و همچنین علوم اجتماعى و سیاسى به علت فقدان و حضور یک جریان نیرومند و مترقى فرهنگ اسلامى که درگذشته با متفکران و بزرگانى چون علامه طباطبایى، استاد شهید مطهرى و... چنین بینش اصیل و بنیادین براى نسل گذشته را فراهم نمودند و این تلاش عظیم فرهنگى در انطباق متعادل تعالیم عالیه اسلام با مقتضیات عصرجدید خود زمینه فرهنگى مورد نیاز را براى تاسیس حکومت و انقلاب اسلامى در دو دهه گذشته بوجود آورد، نداى اقتباس کامل تفکر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگى، اقتصادى و سیاسى و همچنین کسب علوم جدید و حتى بینش برخى مکاتب فلسفى و الحادى و اومانیستى مغرب زمین را در برخى مراکز دانشگاهى و پژوهشى سر داده‏اند تا به این وسیله نادانسته جامعه اسلامى ما را با یک بحران فرهنگى و فکرى ژرف و ریشه‏دار مواجه سازند. در این میان برخى از عالمان و مدیران مراکز آموزشى و پژوهشى و اجرایى کشور به علت‏سنخیت رشته تخصصى خود با علوم مادى به نحوى غیر صحیح هنوز همانند قرون 18 و 19 اروپا توهم مى‏کنند که علوم جدید مادى مغرب زمین داراى ارزشى مطلق و کاملا عینى مى‏باشد در حالى که در قرن حاضر برخلاف پندار بسیارى از آنها که سعى در تفسیر نامتعادل میان دین و حقایق ماورالطبیعى بر اساس علوم جدید مادى غرب دارند بسیارى از فیزیکدانان و جهان شناسان بزرگ غرب همچون "ماکس پلانگ"، "انیشتین" و خصوصا "جینز" و "ادینگتون" و... سعى کامل در انطباق و تفسیر مبانى علم فیزیک جدید با برخى حقایق متافیزیکى و حتى عرفانى دارند که در اینجا ما تنها به ذکر گفتار یکى از این بزرگان و دانشمندان متعادل و عالیقدر اروپا مبادرت مى‏ورزیم. (3) "از این دورنما ما یک جهان روحانى را در کنار جهان فیزیکى تشخیص مى‏دهیم" و درست در چنین شرایط فکرى جهان معاصر، برخى متجددان غربگراى داخلى مدعى اقتباس فرهنگ و الگوى توسعه نامتعادل معاصر جهانى مى‏باشند و به این وسیله دانشگاهها و مراکز پژوهشى کشور را علیرغم برخى پیشرفتهاى علمى و فنى اخیر که اصلاح و تکمیل آن بصورت متعادل وهمه جانبه بسیار ارزشمند و مغتنم مى‏باشد با بحرانى فرهنگى مواجه ساخته‏اند به نحوى که بارها رهبر معظم انقلاب با شکوه از روند کار دانشگاهها و مراکز مربوطه خواستار اسلامى شدن دانشگاهها و مراکز پژوهشى شده‏اند و تصریح نموده‏اند که سرنوشت آینده کشور بستگى به همین تحقق اسلامى کردن دانشگاهها و مراکز پژوهشى مربوطه دارد. اما در پاسخ به چنین خواست‏بنیادین و ضرورى بسیارى از مسوولین تصور مى‏کنند که تنها با صدور چند آیین‏نامه صورى و یا اجرایى و ادارى مى‏توان به انجام چنین مسئله خطیر مبادرت ورزید غافل از آنکه مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در مرحله نخست‏با ایجاد تحولى فرهنگى و فکرى در عرصه علوم فلسفى و دینى و انسانى که خود مى‏تواند منجر به تحقق توسعه‏اى همه جانبه در همه عرصه‏هاى فرهنگى، اقتصادى، علمى و سیاسى گردد، ممکن و میسر مى‏باشد تا به این وسیله کشور اسلامى ما قادر به رفع مشکلات و نیازهاى مادى و همچنین معنوى خود و بلکه امت‏بزرگ اسلامى گردد تا بتواند در دنیاى به بن بست رسیده و بحرانى و متناقض جهان کنونى که دچار تعارضاتى ریشه‏اى در همه عرصه‏هاى فلسفى، علمى، اخلاقى، سیاسى و زیست - محیطى است‏با پى‏ریزى یک تمدن متعادل و بزرگ اسلامى در آینده‏اى نه چندان دور که امروزه سخت مورد نیاز جامعه بشرى است. منادى رهایى بشر از بن بست و بحران موجود در تمدن مبتنى بر پیشرفت و آشوب و یا علم و توحش مدرن معاصر گردد.

"مسئله اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى"

از اینرو در پایان این بخش متذکر مى‏گردم که از نظر بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران نه تنها علوم انسانى از فلسفه و عرفان تا علوم اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، هنر و ادبیات ارتباطى مستقیم با برخى مبانى و اصول اعتقادى و معنوى اسلام دارند بلکه حتى علوم طبیعى و ریاضى نیز ریشه در همین مبانى مابعدالطبیعى که در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامى مطرح مى‏باشد، دارند (نه آنچنانکه صرفا در قرون وسطى و گذشته به آن توجه مى‏گردید) .

از اینرو معظم‏له در ارتباط با حوزه‏هاى علمیه نیز (که مى‏تواند نقشى تعیین کننده در اسلامى کردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامى از فقه تا فلسفه و عرفان که در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسى ولایت در برخى موارد، علماى علوم مذکور در تضعیف و مخالفت‏با یکدیگر اصرار مى‏ورزیدند داشتند ایشان در پیامى دیگر فرمودند" فقها،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره اسلامى شدن دانشگاهها در نگاه امام خمینى 34 ص