فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

موقعیت تفکردرسیرعمل مجرمانه 10ص

اختصاصی از فایلکو موقعیت تفکردرسیرعمل مجرمانه 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

موقعیت تفکردرسیرعمل مجرمانه

شاخص وجود انسان بیشتر تفکراوست حرکت یا سکون شخصیت اغلب درتحول منطقی این شاخص یارکود بی دلیل آن است بی تردید مفید بودن هرحرکت ویا مضر بودن هرسکون وابسته به بنیاد های فردی اجتماعیست ودراین دو اغلب بننیادهای فردی غالب برشکل اجتماعی آن است وبواسطه دخالت مستقیم یا غیر مستقیم فکرخوب یابد، منطقی یا غیر منطقی راتوجیه میکند فراموش نکنیم که هر فکری باوجود شاخصیت( باتوجه به ساخت شخصیت افراد) نمیتواند همیشه قابل قبول باشدچه تحرک یا رکود دراین حالت بیشتر انتزاعیست اما یک نکته کمتر ابهام دارد وآن اصل اساسی(( لزوم تحول منطقی تفکر درقالب هروجود ویا توجه به گنجایش هرشخصیت درطول زمان است)) که میتواند(( رابطه ها)) رابسنجد آنهار ارزیابی کند وبه آنها ارزشی معادل باخواست خود واقعیت آنها بدهد بنحویکه ((وجود)) درخطر اضمحلال قرارنگیرد نه تنها بدین دلیل که ارزش وجود همیشه فوق ارزشهاست بلکه اغلب بلحاظ مکانیسم های دفاعی وجود چه درزمینه جسم وچه درزمینه روان . اما سکون غیر منطقی تفکر موقعیت بررسی رابطه ها را متزلزل میکند، ارزشهنامفاهیم خود را ازدست میدهند ووجوددرمعرض خطر قرارمیگیرد تفاوت این حالت با شکل اول درآن است که درحالت اول کوششی فعال درزمینه وحدت تفکر وارگانیسم انجام میگیرد یعنی (( من)) کاری انجام میدهم که فکر من آنرابررسی کرده امتیازات ومحظورات آنراشناخته وباتوجه به آنها عملی ازمن سرمیزند غالبا متوجه وقابل پذیرش درحالیکه درشکل دوم این وحدت یااصولا وجود ندارد ویا بشکلی کاملا ناقص ظاهر میشود، ارگانیسم عمل انجام میدهد درکنار تفکری که بلحاظ عدم تحرک اغلب فرسوده، غیر فعال وحتی گاهی مرده است این عدم وحدت را بیشتر درجامعه بزهکاران وبخصوص مجرمین غیر اتفاقی میتوان دید.

مقدمه

بزهکاربیش ازآنچه متفکر باشد متاثر است، متاثر ازتحریکاتی که بی درنگ ویا با تاخیری( غالبا قابل اغماض) موجب واکنشی خفیف ویا شدید میشود ومجرم را دردائره (( ناهمرنگان اجتماع)) وگاهی بیماران ((روانی))قرارمیدهد مطلب نباید موجب این اشتباه شود که یک رفتار ناهمرنگ بااجتماع از نظر جامعه شناسی حتما رفتاری بیمارگونه است ویا انسانی بیمار نمیتواند درجامعه بنحوی طبیعی رفتار کند1 چه درمورد بزهکاران این دوفرضیه بطور عام نمیتواند قابل قبول باشد زیرا اولا جامعه منزه نیست وعدم توافق باآن دلیل مجرمیت نمیتواند باشد بعکس گاهی بزهکاراحتمالی جامعه مقدسیست که علیه مجرمیت آن قیام کرده ثانیا بیمار روانی درحدیکه بیماری اش مشهود نیست خود را غالبا با جامعه ( منزه یا آلوده) وفق میدهد احتیاج به زیستن ونیاز به دیگران او را عملا وادار به تسلیم درمقابل ارزش های قراردادی جامعه مینماید علائم وآثار بیماری زمانی آشکار میگردند که یا جامعه به نحوی بیماررامیشناسد ویا بیمار به شکلی با درگیری باجامعه بیماری خود را آشکار میکند.

تمیز این دوگاهی بسیار دشوار است بهرحال باتفکیک این دو حالت که همیشه امکان اشتباه را فراهم میکند وباید بادقت مورد بررسی قرارگیرد میتوان گفت که بزهکار غالبا ناهمرنگ بااجتماع است (منحرف از معیارها واصول جامعه خارج ازموارد استثنائی ذکر شده ) واین ناهمرنگی ناشی ازواکنشهای سریع او درقبال کنشهای دیگران(واکثرابدون تناسب باآنها) است اساس این واکنشها عدم تحول تفکر منطقی مجرم درسیر عمل مجرمانه است وگاه فعل مجرمانه از هنگام قصد تاعمل دوره ای چنان طولانی می پیماید که میتوان بظاهر به تفکر کامل ومنطق متعادل مجرم معتقد شد بی آنکه واقتیت این چنان باشد .

شناخت قلمرو این عدم تفکر( الف) آگاهی به عوامل زایل کننده محدودسازنده ویا گسترش دهنده آن ( ب) ونتیجه ای که طرح این مسئله ایجاد میکند مورد بحث ماست(ج)

الف) قلمرو عدم تفکر

عدم تفکر گاه بعلت بیماری است: بیماری روانی درحدی که به یاخته های مغز وسلسله اعصاب آسیب رسانده باشد( خفیف یا شدید) ویا بیماری جسمی درحدی شدید که فعالیت مغر وسلسله اعصاب را موقتا متوقف کرده باشد.

درمورد مجرم این دو فرضیه بطور عام قابل قبول نیست:

اولا از نظر بیماری روانی- چنانچه بزهکار بیمار روانی بمعنای خاص کلمه باشد اطلاق (( مجرم)) براو بیفایده است بزهکاربیمار به ((بیماربزهکار تغییر پیدا میکند ومجرمیت دربیماری مجو میگردد.

ثانیاازنظر بیماری جسمی – بیماردرحد مقاومت روان را مغشوش نمیکند، بدون شک به آن صدمه می زند ولی درتعادل آن نقش چندان موثری ندارد مگر آنکه ارگانیسم به شدتی درمعرض بیماری قرارگیردکه روان را دستخوش اغتشاشی عمیق نماید.

بدین شکل فرضیه عدم تفکر مجرم بلحاظ بیماری درمعنای خاص کلمه منتفی است 2 هرچندبرخی ازجرم شناسان باین مطلب اعتقاد دارند3 اما نفی این موضوع نافی عدم تفکر بزهکارنیست چرا که درمورد مجرم مادرمقابل شخصیتی قرارگرفته ایم که اگر چه بیمار درمعنای خاص آن نیست اما رفتاری به احتمال زیاد بیمارگونه دارد بدین معنی که نسبت به(( خویش )) و((محیطی)) که درآن زندگی میکند رفتاری منحرف از معیارهای شناخته شده ای دارد که غالبا حالات طبیعی را توجیه می کنند واین ((حالات قبول شده)) را منقیاس رفتارهای طبیعی اجتماعی میشناسند. اینن انحرافات به دوشکل ممکن است ظاهر شوند.

1-انحراف از معیارهای طبیعی فردی.

2-انحراف از معیارهای طبیعی اجتماعی.

1-انحراف از معیارهای طبیعی فردی- بدون ورود به زیربنیادهای اساسی زیستی – روانی4 رفتاربزهکارمیتوان گفت که مجرم وجود خود ویا بعبارت دیگر به ((من))5 بی توجه است هرچند غالبا جرم نشانه ایست برای حمایت ((من)) که ازمختصات این حمایت غیرثابت ونامنظم بودن آن است بعبارت دیگر بزهکار((من)) فعلی را درمخاطره ای قرارمیدهد که درحقیقت با ارزش آن نامساویست این همان حالتی است که میتوان به دوره انتقالی((من)) تعبیرش کرد که تحول آن بیش از آنکه بنفع بزهکار باشد بضرراوست . بهتر بتوان گفت عدم توجه بزهکار به آینده بنحویست که دورنگری را از مجرم میگیرد واورا درقید زمان ومکان فعلی وهمانطور که نوشتم حمایت فرضی((من)) قرارمیدهد زیرا مجرم با تحریک واکنشی نشان میدهد که اصل این


دانلود با لینک مستقیم


موقعیت تفکردرسیرعمل مجرمانه 10ص

تحقیق درموردمتن انگلیسی گویش ها و لهجه ها در فارس 10ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق درموردمتن انگلیسی گویش ها و لهجه ها در فارس 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

گویش‌های زبان فارسی در استان فارس

گویش‌های زبان فارسی بخشی از میراث ماندگار فارسی به شمار می‌آید که در مناطق مختلف استان فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد و به رغم آنکه در گذر تاریخ دستخوش تغییرات گسترده قرارگرفته اما در برخی از مناطق این گویش ها همچنان کاربرد دارد.

به گزارش خبرنگار ایرنا،به طور کلی می‌توان گفت آمیختگی گویش‌هاولهجه ها دراستان فارس موجب شده‌است که‌نوع گفتار در این استان بسیار فراوان و متنوع باشد و اگر بگوییم به ازای هرشهریا روستای موجود در این استان، نوعی گویش و لهجه‌خاص وجودداردکه در برخی موارد شباهت‌ها و در پاره‌ای موارد اختلافاتی با هم دارد، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.

اگراین تقسیم‌بندی را قدری کلی تر و بسته تر ببینیم باید گفت هر شهرستان استان فارس دارای نوعی گفتارخاص وگویشی از زبان فارسی است به طوری که مثلا اصطلاحاتی که‌درشهرستان جهرم‌وروستاهای آن در جنوب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد با واژه‌ها و اصطلاحاتی که درشهرستان کازرون و روستاهای آن در غرب فارس مورد استفاده قرار می‌گیرد، متفاوت است.

در برخی ازمناطق استان فارس گویش‌های خاص آنقدر توسعه یافته و غنی شده است که‌به‌اعتقاد اهالی این مناطق باید نوع گویش آنان را زبانی دیگر نامید، این موضوع در شهرستان لارستان در جنوب استان فارس به وضوح قابل رویت است طوری که بسیاری از صاحبنظران گویش لارستانی را زبانی مستقل از زبان فارسی می دانند که دارای دستور زبان ویژه است.

در عین حال کلمات و واژه‌های این نوع زبان‌ها که در شهرستان‌هایی مانند خنج و کازرون نیز در بین مردم رواج دارد بسیار شبیه به واژگان فارسی است و یک فردفارسی زبان اگر چه نتواند به این زبان گفت و گو کند اما در مقابل فردی که به آن سخن می‌گوید می‌تواند مفاهیم کلی را دریابد.

برخی ازاهالی مناطق استان فارس ازجمله شهرهاو روستاهایی در شهرستان‌های آباده، مرودشت و کازرون واژهایی در گفتار و نوشتارهای خودبه کار می‌برند که واژه‌های اصیل زبان پهلوی و زبان ایران باستان است و نیاکان ما افزون بر دو هزار و پانصد سال قبل این واژه‌ها را در گفت و گوهای خود به کار برده اند.

شهر سیوند در ‪۵۵‬کیلومتری شمال شیراز که در محدوده شهرستان مرودشت قرار دارد و روستای گاوکشک و برخی دیگر از روستاها در شهرستان کازرون از جمله مناطقی است که واژه‌هایی از زبان ایران باستان هنوز در آن متداول است.

شیراز به عنوان مرکز استان فارس نیز دارای نوع گفتار و گویش خاص از زبان فارسی است، تنوع گویش فارسی در این شهر به حدی است که می‌توان گفت گویش ساکنان شرق این شهر با گویش ساکنان شمال یا غرب این کلان شهر متفاوت است.

برخی ازمردم شیراز ازجمله‌ساکنان محله‌های سعدی،پودنک،قصردشت و گودعربان دارای مفاهیم بسیار عمیق در گویش‌های خود هستند که درعین حال که بر گرفته از زبان فارسی است اما به دلیل مخفف شدن کلمات به نوعی گویش متفاوت تبدیل شده است.

اگربخواهیم درتقسیم بندی گویش زبان فارسی در شیراز نوعی مرزبندی رعایت کنیم باید زبان و گویش‌های فارسی در این شهر را به سه قسمت شیرازی شرقی، شیرازی مرکزی و شیرازی شمال غرب تقسیم کرد.

بر اساس مستندات تاریخی از زمان آل بویه تا دوره قاجار فقط یک گونه گویش شیرازی در این شهر وجود داشته است این گویش که اکنون به عنوان گویش اصیل شیرازی شناخته می‌شود در میان ساکنان مناطقی از مرکز و شمال غرب شیراز رواج دارد و معمولا محلات بافت قدیم شیراز که ساکنان آن شهروندان قدیمی شیراز هستند به این نوع گویش سخن می‌گویند.

گویش‌های دیگر در شیراز به علت مهاجرت برخی از مردم از سایر مناطق به این شهر در شیراز رواج یافته است ، برخی از محلات مناطق شرق شیراز اکنون به این نوع گویش صحبت می‌کنند و اگر چه واژه‌های زبان فارسی در این نوع گویش باواژه‌های زبان فارسی درگویش شیرازی مرکزی مشابه است اما تفاوت‌هایی نیز در گفتار می‌توان دید.

شهروندانی که در مناطق شرق و شمال شرق شیراز زندگی می‌کنند برای ادای کلمات از نوعی گویش شیرازی که غلیظ تر از گویش شیرازی مرکزی است استفاده می کنند و در تخفیف کلمات سعی می‌کنند کلمات را بیشتر مخفف نمایند.

علت اصلی تفاوت در گویش شیرازی به ساختار جمعیتی شیراز ، تاثیرگذاری مشاغل ، تاثیر مهاجرت ، نزدیکی به روستاهای همجوار و مسایل اینچنین باز می گردد، در گویش شیرازی عامیانه به علت اینکه ارتباط با دیگر نقاط بیشتر بوده این نوع تاثیرگذاری ها نیز بیشتر است.

برخی از واژه‌هایی که در زبان و گویش عامیانه شیرازی از آن استفاده می شود احمال داده می‌شود،مخفف شده واژه‌هایی از زبان لاتین است ، مثلا واژه " ببه " به معنای عزیزم شاید مخفف شده واژه‌ی ‪Baby‬در زبان انگلیسی باشد که به معنای فرزندم و عزیزم بکار می‌رود.

" سی " بر وزن دی نیز در گویش شیرازی زیاد کاربرد داردو معمولا در مناطق شرق و شمال شرق شیراز از این واژه زیاداستفاده می‌شود ، این واژه به معنی دیدن ، نگاه کردن ، نگاه کن ، ببین و معنایی مشابه است و احتمالا با واژه ‪See‬در زبان انگلیسی مشابه است.

سعدی، حافظ و ملاصدرا که استوانه‌های ادبی و فلسفی جامعی در ادبیات و فرهنگی ایرانی به شمار می‌آیند نیز تاثیر شگرفی در زبان و ادبیات فارسی داشته‌اند ، در گویش شیرازی نیز هنوز می‌توان تاثیر زندگی این بزرگان را دید، " قربان وجودت " اصطلاحی است که در تمام لهجه‌های شیرازی استفاده می‌شود و می‌توان این اصطلاح را بیانگر جا افتادگی فلسفه وجودی ملاصدرا در شیراز دانست.

ویژگی‌اصلی و مشترک در بین همه گویش‌های شیرازی پهن ادا کردن کلمات است.

در برخی از مناطق این شهر زن‌ها بیشتر از مردها چنین صحبت می‌کنند و کلمات را می‌کشند.

به عنوان مثال یک شهروند شیرازی که به گویش شیرازی مناطق مرکزی این شهر سخن می‌گوید برای ادای جمله پرسشی " برای چه چیزی ؟" می‌گوید " بری چی چی ؟" در صورتی که همین عبارت در گویش شیرازی مناطق شرق و شمال شرق شیراز " سی چی چی ؟" ادا می‌شود.

در مناطق شمال غرب و غرب این شهر نیز این جمله " واسه چی ؟" ادا می‌شود کلمه " ببین " نیز در گویش‌های یاد شده بیبین، سی‌کو ، نیگا تلفظ می‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درموردمتن انگلیسی گویش ها و لهجه ها در فارس 10ص

تحقیق و بررسی در مورد حافظ شیراز 10ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد حافظ شیراز 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

حافظ شیرازی

خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود. پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود. در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند و همسر خویش را تنها گذاشت . برادران بر اثر فشار تنگدستی هر یک به دیاری رفتند و محمد با مادر تنهای تنها با بیم و هراس به آینده ای که داشتند می اندیشیدند تا اینکه مادر محمد فرزند کوچک خود را که آن روز از اداره اش ناتوان بود ، امور تربیت و تحصیلش را به آشنایی از اهل راز سپرد، از این زمان فراگیری را در کنار کار و کسب آغاز کرد محمد پس از گذشت زمانی کوتاه خود کوشید کاری مستقل اختیار کند راه زندگی را به تنهایی بپیماید و با سختیها آشنا شود به همین جهت شاگردی دکان نانوایی را اختیار کرد و به شغل خمیر گیری مشغول شد، چون خمیرگیران را رسم بود که از نیمه شب برخیزند و خمیر نان صبحگاهی را فراهم آورند، این سنت برای محمد بسیار فرصت مناسبی بود که ساعات خاص سحرگاهی را درک کند وارفیوضت آن بهره مند گردد، که فرموده اند بیداری سحرگاهی مقدمه بیداری باطنی و بینش روحانی و حرکت ملکوتی و روشنایی معنوی او گردید ، که خود پس از طی مراتب معنوی فرموده است:

«هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود»

رفتن به مکتب

در همان ایام که به خمیرگیری در دکان نانوایی اشتغال داشت رفت و آمد مکتب خانه ای که در جنب محل کسب او بود نظرش را به خود جلب نمود مصمم شد که در کنار دیگران به فراگیری مقدمات علوم رسمی بپردازد . به امید لطف و عنایت الهی به مکتب رفت و شروع به تحصیل علم نمود، از آنروز درآمد روزانه اش را که از خمیرگیری کسب می کرد به چهار قسمت تقسیم نمود ، قسمتی برای معاش مادر، قسمتی برای معلم ، قسمتی برای خود و قسمتی برای فقراء اختصاص داد. در همین ایام نیز قرآن را به خوبی فرا گرفت.

اعتکاف در بقعه بابا کوهی

محمد در رفت و آمد به مکتب متوجه شده بود که در جنب مکتب خانه جوانی دارای ذوق ادبی و قریحه شاعری به بزازی مشغول است ، او می دید که گاهی جوانان شاعر پیشه و ادب دوست در همان مغازه بزازی مجلس شعر و ادب بر پا می دارند ، محمد نیز گاهی به جمع آنان می رفت و شعر سرودن را می آموخت.

این گونه محافل را که هنوز هم در گوشه و کنار شهرها دیده می شود راه و رسم چنین است که سروده های شرکت کنندگان را مورد تشویق و تایید قرار داده ، در بعضی مواقع هم ایرادهای آن را می شمارند و به اصطلاح نکاتی را که شاعر به آن توجه نداشته می پردازند. یک روز محمد سروده خویش را در محفل شاعرانه ای که شرکت می نمود خواند ، حضار پی در پی به خورده گیری پرداختند به حدی با ناراحتی محمد مواجه شدند، عاقبت محمد با گرفتگی محل را ترک گفته با خاطره ای افسرده ، دلی گرفته راه بقعه بابا کوهی را در پیش گرفت . ساعتی در روضه مبارکه آن عارف کامل به راز و نیاز پرداخت ، در همان تضرع و زاری بود که ملهم شدار بعینی در جوار تربت مطهر و مشهد معطر هادی راهی که کاملی واصل بوده استنگاه دارد. از آن پس شبها را در چاهی که به چاه مرتاض علیشاه معروف است یکه و تنها به راز و نیاز به در گاه حضرت بی نیاز مشغول شد. عاقبت نیز دعای آن سوخته دل به هدف اجابت رسید و شاهد مقصود روی نمود. در یکی از شبهای خلوت و عزلت که به حال تضرع و ابتهال به درگاه حضرت ذوالجلال به خواب رفته بود در رویا شاهسواری را دید که از فعل مرکب او تا پایه عرش نور، ارتفاع می گیرد و به شمس الدین محمد می فرماید : « برخیز که مراد تو را دادیم» در این حال لقمه نورانی از دهان مبارک در آورده به دهان شمس الدین محمد گذارده ، می فرماید: « ابواب علوم بر تو گشاده گشت و در فصاحت و بلاغت نادره زمان شدی». شمس الدین محمد خود می گوید : هرگز لقمه ای به این گوارایی و لذت نخورده بودم در آن وقت آن رادمرد مه چون خورشید تابان بود خواست غائب شود، من پیش دویدم تا احوال از او معلوم نمایم که پیر روشن ضمیری به نظرم آمد و از او استفسار نمودم که این بزرگوار که بود و نام مبارکش چیست؟ فرمود،نمی دانی؟ حضرتش ساقی شراب طهور است . همان بزرگواری که پیامبر خدا در شانش فرمود: «انا مدینه العلم و علی بابها». شمس الدین محمد می فرماید: در این اثنا خواستم سر در قدمش نهم و جان نثار مقدمش نمایم که صدای مؤذن هنگام سحر به گوشم رسید و از خواب بیدار شدم ، باطن خود را از برکت آن بزرگوار متجلی یافتم در آن سفیده صبح دلم در موج آمد و این غزل را سرودم:

« دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند»

فردای آن روز به شهر بازگشت ، یاران بر حسب معمول از او شعر خواستند و شمس الدین محمد این غزل را برای آنها خواند ، چون تمام شد گفتند: تاکنون هیچ کس از شعرا به این خوبی شعر نساخته ، چطور از تو قبول کنیم؟ پاسخ داد غزلی مطرح سازید تا من هم بسازم، طرح کردند و شمس الدین محمد ساخت و بسیار خوب شد ، باز هم مطرح نمودند، باز هم گفت که بهتر از آن نبود ، خواجه می فرماید در این موقع پیوسته آیه مبارکه «إنَ اللهَ علی کُل شی ءٍ قدیر» به یادم می آمد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد حافظ شیراز 10ص

تحقیق و بررسی در مورد افلاتون و سقراط 10ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد افلاتون و سقراط 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

افلاتون و سقراطش

گویا تاریخ فلسفه را چنین مقدر است که فیلسوفان بزرگش نه تنها راه گشای راه های نامکشوف و نوگشوده بر رهروان خویش باشند، راه بند و راه گیر دیگر راه های پیش گشوده نیز باشند، و در کنار راه هایی که با نو آوری ها و اندیشه های بدیع خود می گشایند، راه هایی را نیز با دگم ها و جمود ها و انحراف های فکری خود ببندند.

اینان اگر چه در برخی مسیرهای زمانی، تاریخ فلسفه را دهه ها و سده ها پیش برده اند اما در مسیرهای زمانی دیگر آن را ده ها و سده ها واپس رانده اند و دچار ایستش و رکود و حتی واپسگرایی کرده اند.

«افلاتون و سقراطش»، و ارسطو از این گونه فیلسوفانند. این که می گویم «افلاتون و سقراطش» به این دلیل است که آن فیلسوفی که ما امروزه به نام سقراط می شناسیم و اندیشه های و مکالمه ها و مجادله هایی که به نام او مشهور است به طور عمده از طریق افلاتون و رسالاتش به ما رسیده است و معلوم نیست چقدر به سقراط حقیقی شباهت دارد و چقدر ساخته و پرداخته ذهن و خیال افلاتون است. این سقراط خیالی شخصیتی ساخته و پرداخته ذهن و خیال افلاتون است که حرف های افلاتون را می زند و اندیشه های افلاتون را تئوریزه می کند، استدلال ها و استنتاج های افلاتون را به زبان می آورد، و بحث های فلسفی را آن گونه که افلاتون می خواهد پیش می برد. بنابراین به طور عمده نقابی است بر چهره افلاتون یا بازیگری است که در صحنه نمایش اندیشه های افلاتون بیانگر حرف ها و نظریات اوست، شاید هم عروسکی ست خوش ساخت در بساط خیمه شب بازی استادش!

مسلم است که از سقراط حقیقی خصوصیت ها و اندیشه هایی در او هست و به طور کامل خیال بافته نیست اما این هم مسلم است که بخش عمده ای از شخصیت شکل گرفته او شخصیت افلاتون است و بخش مهمی از مکالمه ها و اندیشه هایش، مکالمه های درونی و اندیشه های پنهان افلاتون. به همین دلیل امروزه سقراط به عنوان فیلسوفی مستقل و واقعی در تاریخ فلسفه وجود ندارد بلکه آن چه واقعن موجود است سقراطِ افلاتون یا سقراط- افلاتون است. به همین دلیل سقراط موجود در تاریخ فلسفه از افلاتون جدایی ناپذیر است و بخشی ناگسستنی و تفکیک ناپذیر از وجود اوست، و از این رو من آن دو را « افلاتون و سقراطش» می نامم و وجودی واحد برایشان قائلم.

«افلاتون و سقراطش» نیز از بزرگترین فیلسوفان جهان بود که هم راهگشا و هم راه بند بود، هم پیش برنده هم پس کشاننده بود، و در کنار تمام خدماتی که به فلسفه، تفکر و نظریه پردازی فلسفی و دانش هستی شناختی کرد، مرتکب خیانت هایی هم شد، انحرافات مهمی را در این حوزه ها به وجود آورد، و بیراهه ها و کج روی هایی را بانی شد. این مقاله نگاهی کوتاه می اندازد به مهم ترین این انحراف ها و کج روی ها.

متن را با جملاتی از یک کتاب « زوایای تاریک حکمت» آغاز می کنم: « قرن ها صرف تخریب حقیقتی شده که روزی فلسفه نامیده می شد، و حالا ما فقط آن چه را که فلسفه به آن تبدیل شده است می بینیم و هیچ تصوری از آن چه که روزگاری فلسفه بوده است، نداریم.

معنی فلسفه عشق به خرد است. که حالا دیگر تقریبن چیزی از این معنی به جا نمانده. ما در زندگی مان فضاهای زیادی برای دانش و دانسته ها، برای یادگیری و اطلاعات و برای تفریح و سرگرمی داریم، اما نه برای خرد و حکمت.

در حال حاضر وضعیت این چنین است. و با این حال اوضاع همیشه اینطور نبوده است. هنوز می توانیم تأثیرات مکتب های افلاتون و ارسطو را بر روند تحول فلسفه مشاهده کنیم و ببینیم که چگونه پایدار ترین سهم آتنی ها در تاریخ روشنفکری غرب به وجود آمد: به جای عشق به خرد، فلسفه تبدیل شد به عشق به صحبت کردن و بحث کردن در باره عشق به خرد. تا آن جا که حرف زدن و مباحثه هر چیز دیگری را از صحنه بیرون راند- تا آن جا که حالا ما دیگر هیچ چیز دیگری در باب فلسفه نمی دانیم و یا حتی نمی توانیم تصورش را بکنیم که چیز دیگری هم می توانسته وجود داشته باشد.»

یکی از جنبه های مخرب و منحرف کننده شخصیت «افلاتون و سقراطش» عظمت غول آسای طبیعی یا تصنعی است که او به خود داده یا در طی تاریخ فلسفه خود به خود یافته است. « افلاتون و سقراطش» می خواست عظیم ترین غول، یکتا قهرمان یا قهرمان قهرمانان، و سلحشور بی منازع میدان فلسفه باشد. و این اساس برخی از انحراف هایی شد که او در تاریخ فلسفه به وجود آورد و این تاریخ را به بیراهه هایی کشید که فلسفه را از عشق ورزی به خرد و حکمت و حقیقت منحرف و خالی کرد و به راه عشق ورزی به جدل و مباحثه و منازعه کشید.

به قول کینگزلی:

« افلاتون و شاگردش ارسطو نام آور شدند، قهرمانان فرزانه فرهنگ ما. اما یکی از مشکلات خلق قهرمان این است که هر چقدر او را بزرگتر کنیم، سایه هایی را که ایجاد می کند بزرگتر می شود- و به او بیشتر اجازه داده می شود که پنهان شود و در تاریکی بلغزد.»


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد افلاتون و سقراط 10ص

شرحی بر قانون اقدامات تامینی 10ص

اختصاصی از فایلکو شرحی بر قانون اقدامات تامینی 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

شرحی بر قانون اقدامات تامینی ( مصوب 12 اردیبهشت ماه 1339)

در فصل اول قانون مذکور چنین آمده است :

کلیات

ماده 1- اقدامات تامینی عبارتند از : تدابیری که دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم (جنحه یا جنایت )در باره مجرمین خطرناک اتخاذ می کند .

توضیحاتی در ارتباط با متن قانون :

1ـ مجازات نبودن اقدامات تأمینی :

اقدامات تأمینی از نظر قانون مجازات ایران ، مجازات محسوب نمی شوند؛زیرا همانطور که از تعریف آن استفاده می شود ،دادگاه برای جلوگیری از تکرار جرم تدابیری را به کار می برد که مجرم مرتکب جرم نشود ؛ ثنویت مجازات و تدبیر تأمینی ، مورد قبول عموم واقع شده ، بنابر این لازم است که صفات مشخصه هر یک توضیح داده شوند .

دکتر عبدالحسین علی آبادی چنین بیان می کند :(1)

1ـ چون مجازات ، نتیجه نقض یکی از قوانین اخلاقی و سوء استفاده از آزادی است ، عنوان تنبیه را دارد و به واسطة تحمیل درد بر مجرم موجب رنج کشیدن او می شود ، در صورتی که هدف تدبیر تأمینی رنج دادن مجرم نیست .

2ـ مجازات از لحاظ کیفیت و شدت آن با قبح ظاهری جرم متناسب است و در واقع ناظر به گذشته است ،در صورتی که از لحاظ تدبیر تأمینی ، نقض فانون از طرف مجرم اماره و نشانة حالت خطرناک او است و خطرناکی حالت مجرم کیفیت و چگونگی عکس العمل اجتماعی را معین می کند به همین جهت ، تدبیر اجتماعی متوجه آینده می شود نه گذشته .

3ـ اعمال مجازات آمیخته با فضیحت و جرم حیثیت مجرم و یا لااقل ملامت او می باشد ، در صورتی که تدبیر تأمینی توهم چنین تصوری نیست و هدف آن صرفاً حمایت جامعه است که با احیای اخلاقی مجرم و یا طرد دایم و یا موقت او از جامعه تحقق می پذیرد .و اثر ثنویت بین مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی در مسائل بسیاری روشن است ؛ مانند : مجازات تعلیقی و تعدد جرم و مرور زمان و عفو خصوصی و عفو عمومی

و عدم عطف قانون جدید بماسبق …. بارز و روشن است .

2ـ در تعریف اقدامات تأمینی کلمة تکرار جرم آمده است : تکرار جرم اصطلاح خاص حقوقی است که در ماده (48) قانون مجازات اسلامی مصوب آذر ماه سال 1370 چنین تعریف شده است :

« هرکس به موجب حکم دادگاه به مجازات تعزیری و باز دارنده محکوم شود ، چنانچه بعد از اجرای حکم مجدداً مرتکب جرم قابل تعزیر گردد دادگاه می تواند در صورت لزوم مجازات تعزیری یا باز دارنده را تشدید نماید .»

از این ماده به خوبی استفاده می شود که در مورد تکرار جرم باید ابتدا متهم در اثر ارتکاب جرم سابق محکوم شده باشد تا در صورتی که آن را تکرار نکند ، دادگاه بتواند مجازات تعزیری یا باز دارنده را تشدید نماید و تکرار جرم در حقوق جزای وضعی نیز در وقتی محقق می گردد که جرمی ابتدا در دادگاه ثابت شده باشد و دادگاه متهم را به حکم قطعی محکوم کرده باشد و سپس بخواهد در اثر ارتکاب جرم مجدد او را مجازات کند .بنابر این ، گاهی دادگاه نمی خواهد مجرم را مجدداً مجارات کند اما می خواهد او را از ارتکاب جرم مجدد منع نماید و برای رسیدن به این منظور یک سلسله اقدامات تأمینی و تربیتی را انجام می دهد و این عمل را وقتی می تواند انجام دهد که قبل از این اقدامات ، متهم را محکوم به حکم قطعی کرده باشد .

“ گاستون استفان ژرژلواسور\" و “برناد بولک \"(2)می گویند :

« برای این که معنی فنی تکرار محقق شود باید اول یک محکومیت قطعی با حاکمیت قضیه قضاوت شده به عنوان عنصر اول تکرار وجود داشته باشد و سپس جرم دوم که عنصر دوم تکرار خواهد شد در بعضی شرایط واقع شود که قسمتی از آن مربوط به نوع جرم و قسمت دیگر مربوط به فاصله ای است که میان این دو عنصر وجود دارد ».

و نیز می نویسد (3):

« اعاده موقعی است که جرم دوم مدتی بعد از این که جرم اول منجر به صدور حکم محکومیت قطعی می شود واقع می گردد ، ولی نوع جرم دوم و فاصله آن با جرم اول طوری است که تکرار محقق نمی شود .»

مثال بعد از محکومیت در سال 1986 .م ، به اتهام سرقت ، در سال 1988 .م ، مرتکب عمل منافی عفت به علن می شود ، یا بعد از محکومیت در سال 1983 .م ، به اتهام خیانت در امانت در سال 1989 .م، مرتکب خیانت در امانت دیگری می شود ، تا این که می گوید :

«بالاخره تعدد واقعی موقعی است که حین ارتکاب جرم دوم، جرم اول هنوز به حکم محکومیت قطعی منجر نشده است .مانند عصیان و اهانت به مأمور پشت سر هم ،از طرف مستی که پلیس از مشروب فروشی خارج می کند ارتکاب می شود ،یا یک سرقت قبلی که دو سال قبل واقع شده کشف می شود و در اینجا تعدد واقعی وجود دارد ».

به هر حال ما نباید تکرار جرم را با تعدد واقعی جرم اشتباه نماییم و یا آن دو را با اعاده جرم خلط نماییم و این امور هر چند یک سلسله امور اصطلاحی حقوقی هستند اما قانونگذار ایران به این اصطلاحات توجه داشته است و قضات نیز باید در احکام خود با این اصطلاحات از نظر این که مورد توجه قانونگذار بوده توجه داشته باشند .

3ـ در تعریف فوق واژه “ مجرمین خطرناک \" به کار رفته است : اصطلاح حالت خطرناک در سطح بین المللی برای نخستین بار در سال 1910 .م، در مجمع بین المللی حقوق جزا مورد بحث قرار گرفت و در تعریف آن عبارات مختلفی به کار رفته ؛ اما همه آنها با یکدیگر نزدیک هستند و ما برای روشن شدن مقصود از حالت خطرناک تعاریف ذیل را نقل می نماییم :

1ـ حالت خطرناک عبارت از وسوسة احتمالی است که در فرد مجرم موجود است که دست به ارتکاب عمل مجرمانه خواهد زد (4).


دانلود با لینک مستقیم


شرحی بر قانون اقدامات تامینی 10ص