فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین


تحقیق درباره درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

فرمت فایل :        Word    ( قابل ویرایش)         تعداد صفحات : 30 صفحه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در سال‌های اخیر، سیاست‌هایی چون " خصوصی‌سازی " و " سرمایه‌گذاری خارجی " به فراوانی از طرف برخی مدیران و متخصصان حوزه‌های توسعة صنعتی کشور مطرح شده است. اما تجربة برخی کشورهای مطرح در زمینة اصلاحات صنعتی و اقتصادی، بیانگر آن است که بحث " سیاست صنعتی " پیچیده‌تر از این نسخه‌های تک‌خطی است. نوشتار حاضر بخشی از نظرات دکتر رضوی، عضو هیأت علمی دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران است که در گزارشی تحت عنوان " تبیین ضرورت اتخاذ سیاست صنعتی - تکنولوژی در اقتصاد ایران " منعکس شده است. در این نوشتار، تجربة برزیل و چین بررسی شده است که حاوی نکات جالبی است:

مقدمه

در کشور ما طی سالیان گذشته، سرمایه‌گذاری‌های قابل‌ توجهی برای توسعة صنعتی صورت گرفته است. ولی مقایسة کشور ما با کشورهایی چون کره و مالزی حکایت از ناکامی ما در افزایش سهم ارزش‌افزودة بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی و نیز ناتوانی در جذب تعداد زیادی از متقاضیان جویای کار در بخش صنعت دارد. این در حالیست که، این کشورها فرآیند توسعة خود را تقریباً به طور همزمان با کشور ما آغاز کرده‌اند. از سوی دیگر، از نقطه‌نظر حضور در بازارهای جهانی مربوط به کالاها و خدمات مبتنی بر تکنولوژی برتر نیز کشور ما هیچ سهمی در این بازارها ندارد. حتی بازار داخلی کشور نیز، که از حمایت‌های دولت برخوردار است، عمدتاً بر اساس تکنولوژی‌های منسوخ شکل گرفته است.

سیر تاریخی دیدگاه‌های توسعة صنعت و اقتصاد

طی دهه‌های 1980 و 1990، دو دیدگاه متفاوت در مورد نحوة متحول‌کردن اقتصاد و صنعت در...
 
 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

تحقیق در مورد درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین


تحقیق در مورد درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
فهرست مطالب:

درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

مقدمه

سیر تاریخی دیدگاه‌های توسعة صنعت و اقتصاد

مفهوم سیاست صنعتی

دخالت‌های بدون برنامة دولت در فعالیت‌های صنعتی نیست ؛

تفاوت سیاست صنعتی با سیاست‌های توسعه و سیاستهای اقتصاد کلان

مروری بر تجربة کشورهای پیشرو در توسعة صنعتی

1- برزیل

سیاست جایگزینی واردات در فرآیند توسعة صنعتی برزیل

2- چین

 

برنامة اصلاحات اقتصادی چین در سال 1978

سیاست صنعتی چین در اصلاح ساختار صنعتی کشور

مآخذ

در سال‌های اخیر، سیاست‌هایی چون " خصوصی‌سازی " و " سرمایه‌گذاری خارجی " به فراوانی از طرف برخی مدیران و متخصصان حوزه‌های توسعة صنعتی کشور مطرح شده است. اما تجربة برخی کشورهای مطرح در زمینة اصلاحات صنعتی و اقتصادی، بیانگر آن است که بحث " سیاست صنعتی " پیچیده‌تر از این نسخه‌های تک‌خطی است. نوشتار حاضر بخشی از نظرات دکتر رضوی، عضو هیأت علمی دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران است که در گزارشی تحت عنوان " تبیین ضرورت اتخاذ سیاست صنعتی - تکنولوژی در اقتصاد ایران " منعکس شده است. در این نوشتار، تجربة برزیل و چین بررسی شده است که حاوی نکات جالبی است:

مقدمه

در کشور ما طی سالیان گذشته، سرمایه‌گذاری‌های قابل‌ توجهی برای توسعة صنعتی صورت گرفته است. ولی مقایسة کشور ما با کشورهایی چون کره و مالزی حکایت از ناکامی ما در افزایش سهم ارزش‌افزودة بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی و نیز ناتوانی در جذب تعداد زیادی از متقاضیان جویای کار در بخش صنعت دارد. این در حالیست که، این کشورها فرآیند توسعة خود را تقریباً به طور همزمان با کشور ما آغاز کرده‌اند. از سوی دیگر، از نقطه‌نظر حضور در بازارهای جهانی مربوط به کالاها و خدمات مبتنی بر تکنولوژی برتر نیز کشور ما هیچ سهمی در این بازارها ندارد. حتی بازار داخلی کشور نیز، که از حمایت‌های دولت برخوردار است، عمدتاً بر اساس تکنولوژی‌های منسوخ شکل گرفته است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

دانلود مقاله درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

  سال‌های اخیر، سیاست‌هایی چون " خصوصی‌سازی " و " سرمایه‌گذاری خارجی " به فراوانی از طرف برخی مدیران و متخصصان حوزه‌های توسعة صنعتی کشور مطرح شده است. اما تجربة برخی کشورهای مطرح در زمینة اصلاحات صنعتی و اقتصادی، بیانگر آن است که بحث " سیاست صنعتی " پیچیده‌تر از این نسخه‌های تک‌خطی است. نوشتار حاضر بخشی از نظرات دکتر رضوی، عضو هیأت علمی دانشکدة مدیریت دانشگاه تهران است که در گزارشی تحت عنوان " تبیین ضرورت اتخاذ سیاست صنعتی - تکنولوژی در اقتصاد ایران " منعکس شده است. در این نوشتار، تجربة برزیل و چین بررسی شده است که حاوی نکات جالبی است:
مقدمه
در کشور ما طی سالیان گذشته، سرمایه‌گذاری‌های قابل‌ توجهی برای توسعة صنعتی صورت گرفته است. ولی مقایسة کشور ما با کشورهایی چون کره و مالزی حکایت از ناکامی ما در افزایش سهم ارزش‌افزودة بخش صنعت در تولید ناخالص داخلی و نیز ناتوانی در جذب تعداد زیادی از متقاضیان جویای کار در بخش صنعت دارد. این در حالیست که، این کشورها فرآیند توسعة خود را تقریباً به طور همزمان با کشور ما آغاز کرده‌اند. از سوی دیگر، از نقطه‌نظر حضور در بازارهای جهانی مربوط به کالاها و خدمات مبتنی بر تکنولوژی برتر نیز کشور ما هیچ سهمی در این بازارها ندارد. حتی بازار داخلی کشور نیز، که از حمایت‌های دولت برخوردار است، عمدتاً بر اساس تکنولوژی‌های منسوخ شکل گرفته است.
سیر تاریخی دیدگاه‌های توسعة صنعت و اقتصاد
طی دهه‌های 1980 و 1990، دو دیدگاه متفاوت در مورد نحوة متحول‌کردن اقتصاد و صنعت در محافل اقتصادی و سیاست‌گذاری کشورهای مختلف، به‌ویژه در کشورهای در حال صنعتی‌شدن و آژانس‌های بین‌المللی، مطرح بوده است:
• یکی دیدگاهی که بر تعدیل ساختاری و تثبیت اقتصادی تأکید می‌کند و
• دیدگاهی که اتخاذ سیاست صنعتی‌ - تکنولوژیک و هماهنگ نمودن آن با سیاست‌های اقتصاد کلان را توصیه می‌کند.
دیدگاه اول در دهة 1980 بسیار مطرح و فراگیر بود؛ ولی طی دهه 1990 به تدریج از نفس افتاد و علیرغم برخی دستاوردهای مثبت آن دیگر چندان حرفی برای گفتن ندارد. اما دیدگاه دوم، محور توسعة صنعتی در اکثر کشورهای تازه‌ صنعتی‌شده محسوب می‌شود و به‌تدریج از اهمیت زیادی، حتی برای کشورهای توسعه‌یافته، برخوردار می‌شود.
مفهوم سیاست صنعتی
از دیدگاه نظریه‌پردازان کلیدی این حوزه، " سیاست صنعتی - تکنولوژیک " ، با بسیاری از ابزارهای سیاست‌گذاری مالی و پولی، که قابل کپی‌برداری از یک کشور به کشور دیگر هستند، متفاوت است. در این زمینه، هیرویا اونو، مهمترین نظریه‌پرداز سیاست صنعتی در ژاپن می‌گوید:
" سیاست صنعتی رابطة روشنی را بین اهداف و ابزار حصول آنها مشخص نمی‌کند. نظریه‌پردازی، مضمون و اشکال سیاست صنعتی در هر مورد متفاوت است. اتخاذ سیاست صنعتی در یک کشور به مرحلة توسعة اقتصاد آن، شرایط طبیعی و تاریخی آن، روابط بین‌المللی حاکم و موقعیت سیاسی و اقتصادی آن کشور بستگی دارد. به همین دلیل، از یک کشور به کشور دیگر و از یک دوره به دورة دیگر، ممکن است تفاوت‌های زیادی در سیاست صنعتی وجود داشته باشد. "
برای درک مفهوم سیاست صنعتی باید توجه داشت که سیاست صنعتی حمایت از صنایع ناکارآمد نیست؛ ایجاد موانع تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای درازمدت برای پشتیبانی از صنایع غیررقابتی نیست؛ ملی کردن صنایع نیست؛ افزایش سهم دولت در سرمایه‌گذاری و مالکیت صنعتی نیست.
بطور خلاصه، سیاست صنعتی عبارت است از: مجموعة چشم‌اندازها، سیاست‌ها و اقدامات هماهنگ، هدفمند و مبتنی بر برنامه‌ریزی بلندمدت بخش دولتی در جهت ایجاد توانایی‌های نوین یا معرفی تحولات لازم برای تغییر ساختار فعالیت‌های موجود صنعتی یک کشور.
اقدمات دولت در چارچوب سیاست صنعتی عبارتند از: چشم‌اندازسازی از طریق هدف‌گیری گزینشی و اولویت‌بندی صنایع، سازمان‌دهی بهینة رقابت بین بنگاه‌های فعال در یک رشتة صنعتی، اتخاذ سیاست‌های بازرگانی مناسب برای حمایت از صنایع منتخب و بنگاه‌های فعال در آن صنایع (البته به صورت زمان‌بندی‌شده و فقط در قبال دستیابی بنگاه‌ها به برخی شاخص‌های عملکردی ‌توافق شده) و ایجاد محیط باثبات اقتصاد کلان از طریق اتخاذ سیاست‌های پولی، مالی، ارزی و تجاری مناسب. به این معنی، سیاست صنعتی به هیچ‌وجه به معنی دخالت‌های بدون برنامة دولت در فعالیت‌های صنعتی نیست ؛ دخالت‌هایی که به جای برنامه‌ریزی سنجیده و مؤثر، بر مدیریت بحران‌ها در کوتاه‌مدت تمرکز دارد و در واقع، به جای ارائة چشم‌انداز و شیوه‌های رسیدن به‌ آن، فقط در صدد جلوگیری از زیان‌های ناشی از بحران‌ها است.
تفاوت سیاست صنعتی با سیاست‌های توسعه و سیاستهای اقتصاد کلان
سیاست صنعتی با سیاست‌های توسعه و همچنین سیاستهای اقتصاد کلان تفاوت‌هایی دارد؛ سیاست‌های توسعه عمدتاً به مسائلی از قبیل درجة رشد و نحوة توزیع رشد یا درآمد در تمامی بخش‌های اقتصادی، مناطق مختلف و گروه‌های متفاوت اجتماعی می‌پردازد. این سیاست‌ها تمرکز خاصی روی بخش صنعت و نیازهای یک برنامة صنعتی ندارند . از سوی دیگر، محورهای مرکزی در سیاستهای اقتصاد کلان، سیاست‌های مالی و پولی هستند. در این زمینه، ژاپنی‌ها چندین دهه قبل در مفاهیم اقتصاد کلان غربی تجدید نظر اساسی کردند و سیاست صنعتی را به عنوان پایة سوم اقتصاد کلان در کنار دو پایة دیگر، یعنی سیاست‌های مالی و سیاستهای پولی، مطرح نمودند. امروزه، در آسیای جنوب شرقی، یک پایگاه نظری قوی برای طراحی، اتخاذ و اِعمال سیاست صنعتی وجود دارد. چنین دیدگاهی درک‌های سنتی از اقتصاد کلان و توسعه را متحول کرده است.
مروری بر تجربة کشورهای پیشرو در توسعة صنعتی
1- برزیل
در مقایسه با اکثر کشورهای در حال توسعه، برزیل سابقة طولانی‌تری در زمینة توسعة صنعتی دارد. این کشور، علیرغم مشکلات عمیق اجتماعی، نظیر توزیع بسیار ناعادلانة درآمد و وجود تبعیض‌نژادی، دست‌آوردهای چشمگیری در زمینة توسعة صنعتی و تکنولوژیک داشته است. کشور برزیل، علاوه بر صدور انواع کالاهای سرمایه‌ای، مهندسی و با تکنولوژی برتر به کشورهای آمریکای جنوبی، در برخی رشته‌ها همچون صنعت هواپیماسازی، صنایع نساجی، چرم و صنایع غذایی و برای مدتی در صنایع نظامی، توان رقابتی بالایی در بازارهای بین‌المللی داشته است.
سیاست جایگزینی واردات در فرآیند توسعة صنعتی برزیل
تا قبل از جنگ جهانی دوم، عمدة فعالیت‌های اقتصادی و صادراتی برزیل بر تولید، پردازش و صادرات محصولات کشاورزی، مخصوصاً قهوه و کائوچو بنا شده بود. در حالی که، قبل از آن (یعنی بعد از جنگ جهانی اول)،‌ شرکت‌های چندملیتی، نظیر فورد و جنرال‌موتورز، به برزیل آمده بودند.
در دهة 1930، برزیل فرآیند توسعة صنعتی خود را بر اساس سیاست جایگزینی واردات آغاز نمود. انتخاب سیاست جایگزینی واردات، در آن زمان، یک انتخاب آگاهانه نبود؛ بلکه، وقوع پاره‌ای رویدادها در صحنة اقتصاد بین‌المللی، جایگزینی واردات را بر این کشور تحمیل کرد. از جملة این رویدادها، می‌توان به از بین رفتن بازار لاستیک برزیل در اواخر قرن نوزدهم و سقوط بازار قهوه و سایر کالاهای صادراتی طی بحران بزرگ دهة 1930 اشاره کرد. در طی دو سال، در بحران موسوم به سقوط بزرگ، رابطة مبادلة ارزی این کشور 46.6درصد سقوط کرد.
جایگزینی واردات در این کشور در دو مرحله صورت گرفت؛ مرحلة اول جایگزینی واردات در دورة 1930 تا 1955 اجرا شد. در این دوره، عمدتاً کالاهای مصرفی اساسی تولید می‌شد و صنایع نساجی، غذایی، سیمان، آهن و فولاد، کاغذ، مواد شیمیایی و ماشین‌آلات مورد توجه و حمایت قرار گرفتند.
مرحلة دوم جایگزینی واردات در دورة 1955 تا 1968 اجرا شد. در این دوره، عمدتاً از صنایع فولاد، خودروسازی، ماشین‌آلات الکتریکی و الکترونیکی، صنایع پالایش نفت و پتروشیمی و صنایع داروسازی حمایت شد. خصوصیت ویژة این دوره این بود که، علاوه بر بنگاه‌های خصوصی ملی، بنگاه‌های دولتی و شرکت‌های چندملیتی نیز حضور چشمگیر در فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی داشتند.
از نفس‌افتادگی سیاست جایگزینی واردات در فرآیند توسعة صنعتی برزیل
سیاست جایگزینی واردات تا سال 1962 موفقیت‌آمیز بود؛ بطوریکه در دورة 1955 تا 1961 اقتصاد این کشور سالانه بطور متوسط 10.9‌درصد رشد کرد. اما با آغاز دهة 1960، تداوم رشد شتابان بخش صنعت بر اساس سیاست جایگزینی واردات به دلایل متعدد ممکن نبود. یکی از مهمترین این دلایل به عدم کفایت تقاضای مؤثر داخلی به دلیل توزیع بسیار نابرابر درآمدها مربوط می‌شد. در این دهه، که به تعبیر نظریه‌پردازان برزیلی، دهة از نفس‌افتادگی رویکرد جایگزینی واردات است، رشد اقتصادی به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای کاهش یافت. به‌طوریکه در دورة 1962 تا 1968، متوسط سالانة رشد اقتصادی حدود 3.5‌درصد بود. کاهش رشد اقتصادی و بروز تنش‌های اجتماعی از یک طرف و دخالت دولت آمریکا از طرف دیگر، زمینة تشکیل حکومت نظامی را در این کشور فراهم کرد.
سیاست توسعة صادرات در فرآیند توسعة صنعتی برزیل
به‌ دنبال تشکیل اولین دولت نظامی در برزیل، سیاست توسعة صادرات کالاهای صنعتی، علاوه بر جایگزینی واردات، در راستای حل معضلات اقتصادی مبتلا‌به کشور، در دستور کار قرار گرفت. در نتیجة چنین سیاستی، صادرات محصولات کارخانه‌ای به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای افزایش یافت و سهم این صادرات از کل صادرات، از رقم 2‌درصد در سال 1960 به رقم 27‌درصد در سال 1975 و 45‌درصد در سال 1987 رسید.
طی دهة 1968 تا 1978، بر پایة استقراض خارجی، حمایت از صنایع داخلی، سرمایه‌گذاری‌های وسیع در کالاهای سرمایه‌ای و واسطه‌ای (به‌خصوص مواد و شیمیایی) و توجه به صادرات، " معجزة برزیل " صورت گرفت. در این دوره، متوسط سالانة رشد اقتصادی برزیل 9‌درصد بود. پایة اجتماعی و سیاسی چنین سیاستی، اتحاد سه‌گانه‌ای بود که بین سرمایة خارجی، بخش خصوصی داخلی و بخش دولتی شکل گرفت.
در این دوره، بخش صنعت نیز به‌طور چشمگیری توسعه یافت؛ به‌طوریکه، در دهة 1970 تا 1980، متوسط نرخ رشد سالانة تولیدات کارخانه‌ای برزیل حدود 9‌درصد بود؛ این بهترین عملکرد صنعت برزیل از آغاز دهة 1970 تاکنون است.
این روند رشد صنعتی، همانگونه که بیان گردید، بر پایة استقراض خارجی و انجام سرمایه‌گذاری‌های وسیع حاصل شده بود. چنین روندی تنها در صورتی می‌توانست تداوم یابد که صنعت برزیل قادر باشد با افزایش ‌بهره‌وری و ارتقای رقابت‌پذیری در مجموعه‌ای از کالاهای صادراتی، زمینه‌های لازم را برای بازپرداخت بدهی‌های خارجی فراهم آورد.
علیرغم قدم‌های اساسی که برای رشد بهره‌وری و افزایش رقابت‌پذیری کالاهای صنعتی برداشته شد، متوسط رشد بهره‌وری طی دهة 1970 تا 1980، از رقم 2.5‌درصد در سال فراتر نرفت. بدین ترتیب، به دلیل عدم توانایی برزیل در بازپرداخت بدهی‌های خارجی، بدهی‌های خارجی این کشور سریعاً افزایش یافت؛ بطوریکه از رقم 50 میلیارد دلار در اواخر دهة 1970 به رقم 100 میلیارد دلار در سال 1987 رسید. نتیجه آنکه، علیرغم دستاوردهای مثبت در زمینة توسعة صنعتی و ایجاد توانایی‌های تکنولوژیک، بار دیگر سیاست توسعة صنعتی این کشور با بحران مواجه گردید.
نقش دولت در فرآیند توسعة صنعتی برزیل
شروع جنگ جهانی دوم را شاید بتوان نقطة عطفی در توسعة صنعتی برزیل به شمار آورد؛ از یک طرف، رهبران این کشور موفق شدند از این موقعیت نوظهور استفاده کرده و در ازای حمایت از دولت‌های متفق، امتیازات قابل توجهی از آمریکا بگیرند. به عنوان مثال، اعتبارات مالی ایجاد اولین کارخانة ذوب آهن و شرکت معدنی بهره‌برداری از سنگ آهن را آمریکا تأمین کرد. از طرف دیگر، حضور افسران برزیلی در جبهه‌های اروپایی جنگ جهانی دوم و مشاهدة تغییرات تکنولوژیکی چشمگیری که در صنایع نظامی کشورهای پیشرفته اتفاق افتاده بود، تأثیرات عمیقی بر تفکرات و تمایلات این افسران بر جای گذاشت. به‌طوریکه، پس از بازگشت این افسران به کشور، بحث‌های ریشه‌ای فراوانی در زمینة تجدید ساختار اجتماعی - اقتصادی کشور مطرح شد. وجود این تفکرات و نهادهای شکل‌دهنده و ارائه‌کنندة آنها، نقش مهمی را در دخالت ژنرال‌ها در سیاست برزیل در اواسط دهة 1960 ایفا نمود.
طی دهه‌های 1950 و 1960، نهادهای مذکور دو چشم‌انداز را برای توسعة برزیل در دستور کار قرار دادند؛ اولین چشم‌انداز بر اهمیت برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری گستردة بخش دولتی و بکارگیری توانایی‌های بخش خصوصی داخلی و خارجی در فرآیند توسعة صنعتی اعتقاد داشت. چشم‌انداز دیگر، در کنار تاکید بر برنامه‌ریزی دولت، بر محوریت سرمایة خارجی جهت ارتقای صنعت و ایجاد تحرک اساسی در آن تأکید می‌ورزید. همانطورکه قبلاً بیان گردید، ابتدا دیدگاه اول بکار گرفته شد، ولی با از نفس‌افتادگی سیاست جایگزینی واردات، کم‌کم دیدگاه دوم غالب گردید.
متعاقب غلبة دیدگاه دوم در فرآیند توسعة صنعتی برزیل، " معجزة برزیل " اتفاق افتاد. تحولاتی که در دورة دولت‌های نظامی اتفاق افتاد، بر سه محور تکیه داشتند: اول، دخالت مستقیم دولت در زمینه‌های برنامه‌ریزی، تأمین منابع‌، سرمایه‌گذاری در بعضی زمینه‌ها و ایجاد زیربناها. دوم، تکیه بر استقراض خارجی برای پوشاندن کسری تراز بازرگانی و بعضاً کسری بودجه. سوم، ارتقای موقعیت بین‌المللی برزیل، که محور اصلی آن کامل کردن زنجیرة مجموعه‌های صنعتی و ایجاد قابلیت‌های تکنولوژیک بومی در صنایع استراتژیک بود.
در سایة چنین اقداماتی، توانایی‌های صنعتی و تکنولوژیک برزیل در صنایعی همچون هواپیماسازی، صنایع نظامی، مخابرات، خودروسازی، صنایع واسطه‌ای و ماشین‌سازی ارتقا یافت. علیرغم این دستاوردها، عملکرد عمومی صنایع برزیل طی دهة 1980 منفی بوده است و این روند در سال‌های اول دهة 1990 نیز تداوم داشته است.
در همین دوره، دولت برزیل سیاست " بازار رزرو شده " را برای صنایع مخابرات و کامپیوتر در پیش گرفت؛ ائتلافی از بخش‌های فنی ارتش و جامعة دانشگاهی این سیاست را پیشنهاد کرده بود. این سیاست، که مباحث فراوانی را در میان نظریه‌پردازان و برنامه‌ریزان توسعة صنعتی کشورهای مختلف برانگیخت، به عنوان نمونه‌ای از ورود نسبتاً موفق یک کشور در حال صنعتی‌شدن به عرصة تکنولوژی‌های برتر ارزیابی می‌شود.
علیرغم دستیابی به توانمندی‌های مذکور، برزیل هزینه‌های سنگینی را نیز در فرآیند توسعة صنعتی متحمل شد. یکی از این هزینه‌ها تورم افسارگسیخته بود. در دهة 1980، نرخ تورم در برزیل در محدودة 100 تا 270‌درصد قرار داشت. هزینة دومی که پیش از این نیز بدان اشاره شد، انباشت بدهی‌های خارجی بود که اقتصاد این کشور را با بحران جدی مواجه ساخت.
2- چین
ورود چین به صحنة تجارت جهانی، به عنوان یک قدرت نوظهور صنعتی، تحولات مهمی را در تجارت بین‌المللی به دنبال داشته است. بازار وسیع این کشور و انتقال آن از یک اقتصاد کشاورزی به یک اقتصاد صنعتی موجب شده است تا تحلیل‌گران توسعة اقتصادی تحولات اقتصاد چین را با دقت دنبال کنند.
چین کشوری است که، علیرغم اینکه بسیاری از بنگاه‌های صنعتی آن دولتی هستند، طی دهة گذشته رشد قابل‌توجهی داشته است و ورود چشمگیرش به بازارهای جهانی برای مدتی موجب بی‌ثباتی سایر اقتصادهای شرق آسیا شده است؛ ولی امروزه با توجه به حجم چشمگیرش، به آن به عنوان عامل ثبات این اقتصادها نگریسته می‌شود. طی دورة 1978 تا 1995، اقتصاد چین بیش از چهار برابر گسترش یافته است و متوسط رشد سالانة آن در حدود 8‌درصد بوده است. این کشور از نظر توان علمی و تکنولوژیک نیز در دهة 90 پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته است. به‌طوریکه، طی سال‌های 1995 تا 1998، صادرات محصولات تکنولوژی برتر آن 30درصد رشد کرده است.
کشور چین، بدون توسل به خصوصی‌سازی گسترده، اصلاحات ریشه‌ای را در صنایع دولتی محقق ساخته و ارتباطات خود را با شرکت‌های چندملیتی به‌نحوی استراتژیک سازمان‌دهی کرده است. در روابط تجاری دوجانبه و همچنین ورود به سازمان تجارت جهانی نیز بر اساس اولویت‌های خود عمل کرده و تسلیم کشورهای غربی به‌ویژه آمریکا نشده است.
برنامة اصلاحات اقتصادی چین در سال 1978
تا پیش از اصلاحات سال 1978، اهداف اقتصادی چین عبارت بودند از: نیل به خودکفایی، ‌از بین بردن اختلاف شهر و روستا و از بین بردن اختلاف طبقاتی در جامعه. بر همین اساس، برنامه‌ریزان این کشور بر رشد اقتصادی بالا و تمرکز بر صنایع سنگین تأکید داشتند. در این دوره، بر اساس سیاست درون‌گرا، بیشتر بر بازار داخلی تمرکز شد و ارتباطات بسیار محدودی با اقتصاد جهانی شکل گرفت. اگرچه، از اوایل دهة 1960 و پس از آن طی انقلاب فرهنگی، تحولات مهمی در ساختار صنعتی چین صورت پذیرفت، اما مشکلات این کشور همچنان باقی بود. از جملة این تحولات، کاهش اهمیت صنایع سنگین بود.
‌خلاصه‌ای از مشکلات این دوره از دید کارشناسان چینی عبارتند از:
• دنبال کردن رشد، بدون توجه به مسألة کارآیی،
• تأکید بیش از اندازه بر صنایع سنگین،
• بی‌توجهی به ارتقای تکنولوژی بنگاه‌های موجود،
• تولید بیش از حد محصولات اولیه و واسطه‌ای و انبارکردن آنها و
• در نهایت از دست‌رفتن نیروی انسانی ماهر و متخصص به دلیل از هم‌گسیختگی‌های ناشی از انقلاب فرهنگی.
با مرگ مائو و تعویض کادر رهبری چین، دورة جدیدی در توسعة این کشور آغاز گردید. در این دوره، که از سال 1978 آغاز گردید، برنامه‌ای تحت عنوان نوسازی چهارگانه شامل مدرنیزه کردن کشاورزی، صنعت، علوم و تکنولوژی و توان دفاعی در دستور کار دولت چین قرار گرفت.
در اجرای برنامة نوسازی چهارگانه، رهبری جدید دست به اصلاحات گسترده‌ای در اکثر حوزه‌های اقتصادی زد. ویژگی اصلی این اصلاحات این بود که از یک الگوی ازپیش‌طراحی‌شده پیروی نمی‌کرد. این اصلاحات متکی بر تجربه‌اندوزی از به‌کارگیری سیاست‌های جدید در مناطق جغرافیایی و در حوزه‌های عملکرد محدودی بود که در صورت موفقیت به سایر مناطق و حوزه‌ها تسری می‌یافت.
سیاست صنعتی چین در اصلاح ساختار صنعتی کشور
بر اساس برنامة نوسازی چهارگانه، اصلاحات در بخش صنعت در زمینه‌های مختلف اعم از برنامه‌ریزی، ساختار مدیریت، قیمت‌گذاری، بازاریابی و تجارت صورت پذیرفت. به‌واسطة انجام این اصلاحات، صنعت چین از عملکرد چشمگیری برخوردار شد. از سال 1981 تاکنون، رشد بخش صنعت این کشور روند صعودی داشته و به‌جز سال‌های 1986، 1989 و 1990، همواره بالای 10 درصد بوده است. اصلاحات انجام‌شده در بخش صنعت بر سه محور متمرکز بوده است‌: تغییر در نگرش حاکم بر اولویت‌بندی صنایع، تغییر در نظام مدیریت و نظام انگیزشی و اتخاذ سیاست‌ توسعة صادرات صنعتی.
سیاست دوبال و یک‌بدن (تغییر اولویت‌های صنعتی)
در کشور چین، تا قبل از انجام اصلاحات اقتصادی، در اولویت‌بندی صنایع، محوریت با صنایع سنگین بود. با آغاز اصلاحات در بخش صنعت، ضمن کنار گذاشتن سیاست محوریت صنایع سنگین، صنایع سبک و تبدیلی کشاورزی در اولویت قرار گرفتند.
در اواخر دهة 1980، توسعة صنایع با تکنولوژی برتر (high tech) نیز در دستور کار برنامه‌ریزان چینی قرار گرفت. منظور از اتخاذ این سیاست دوگانه، که از آن به عنوان سیاست دوبال و یک‌بدن یاد می‌شود، آن بود که اقتصاد چین با بهره‌برداری از توانایی‌های صنایع سبک و کشاورزی (یک‌بال) و به‌کارگیری تکنولوژی برتر در جهت توسعة اقتصادی و نه صرفاً نظامی (بال دیگر)، قادر خواهد بود تا جهش‌های لازم را برای ورود به بازارهای جهانی و نوسازی صنعتی صورت دهد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله18   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درسهایی از اتخاذ سیاست صنعتی در برزیل و چین

دانلود مقاله عملیات در عراق- درسهایی برآینده

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله عملیات در عراق- درسهایی برآینده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

1-1. در اوایل سال 2003، حدود 46 هزار نیروی نظامی بریتانیایی در عملیات نظامی علیه رژیم صدام حسین در عراق به ائتلاف تحت رهبری آمریکا پیوست. عملیات نظامی در تاریخ 20 مارس 2003 آغاز شد و در اول ماه مارس همان سال، پرزیدنت جورج بوش، پایان عملیات اصلی نظامی را اعلام کرد، اما با این حال، رژیم بعثی عراق ظرف 4 هفته سرنگون شد و بخش زیادی از خاک عراق تحت کنترل نیروهای ائتلاف درآمد. پیش زمینه جنگ، طرح ریزط اعزام نیروها و مراحل رزمی عملیات در عراق، اولین بازتابها تشریح شدند. این کتاب تحلیل عمیق تری از دروسی که ما در عملیات فرا گرفته ایم و شرح مفصل تری از مأموریت های خاص نظامی را ارائه کرده و تداوم فعالیت های نیروهای ائتلاف جهت استقرار ثبات و آرامش در عراق را پس از پایان مرحله ای رزمی عملیات شرح می دهد.
فرآیند دروس وزارت دفاع انگلستان
2-1- وزارت دفاع انگلستان فرآیند جامع و تثبیت شده مناسبی را برای شناسایی و پیاده سازی دروس فرا گرفته شده از عملیات دارد. این فر ایند به تمام یگان های ارتش، هیئت های وزارت دفاع و آژانس هایی که به طور مستقیم در یک عملیات شرکت داشته اند، خواه در جبهه جنگ یا جای دیگر، نیاز دارد تا گزارش های آزادانه‌ای را در قالب زنجیره فرماندهی از تجارب آنها ارائه نماید. چنین گزارش هایی حیطه هایی را روشن می کنند که کارها به خوبی انجام شده اند، اما تمرکزعمدی بر شناسایی درس هایی در حیطه هایی دارند که در آینده به تداوم بهبود آنها نیاز داریم. این فرایند منجر به نگارش و تدوین گزارش داخلی در مورد عملیات می شود و پیاده سازی دروس شناسایی شده ای که الزامی و امکان پذیر هستند به طور نزدیکی مورد نظارت قرار می گیرد. این کتاب به همراه کتاب «اولین بازتابها»، گزارش ارائه شده توسط وزارت دفاع به پارلمان انگلستان (مجلس عوام) و افکار عمومی را در خصوص نتایج این فرآیند در عملیات عراق را ارائه می نماید.
3-1- شناسایی و ارزیابی دروس فرا گرفته شده از عملیات، کار وقتگیری است و از این رو عدم انجام قضاوت های لحظه‌ای و اتخاذ تدابی رسنجیده در جهت پاسخگویی به دروسی که ممکن است با توجه به شرایط یک عملیات خاص، منحصر به فرد باشند، اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این، گرداوری شواهد تحلیلی برای حمایت از دروس فردی، با اهمیت است و پس از آن می توان قضاوت دقیقی در مورد اقداماتی که جهت پاسخگویی به دروس شناسایی شده انجام می شدند را انجام داد. بودجه دفاعی محدود است و از این رو، اتخاذ تصمیمات دشواری برای اولویت بدنی تقاضا برای مناهج نیز مورد نیاز هستند و باید عواملی مانند شرایط اقتصادی و ریسک عملیاتی را نیز به حساب آورد. تمام دروسی که به اقدام نیاز دارند، در قالب اقداماتی دسته بندی شده اند که موجب حصول اطمینان از هرچه عملی تر انجام شدن آنها یا انجام آنها براساس مقتضیات منابع می شوند.
4-1- ورترسیم دروس فرا گرفته شده از عملیات نیروهای ائتلاف در عراق، در وحله اول باید زمینه عملیات را تدوین و تبیین کرد. این عملیات، اصولاً یک عملیات آمریکایی و تحت رهبری آمریکا بود که نیروهای بریتانیا با مشارکت در طرح های آمریکا موجب تکمیل و تقویت توانایی های نیروهای ایالات متحده شدند. توانایی ها و امکانات نظامی نیروهای ائتلاف به نحوی به طور موثر در صحنه جنگ غالبشدند که مقاومت نیروهای عراقی به سرعت در هم شکسته شد. عملیات در زمان مورد نظر نیروهای ائتلاف آغاز و انجام شد. برای مثال نیروهای ائتلاف توانستند در شرایط مختلف جوی و در ساعات مختلف روز و شب عملیات خود را انجام دهند. علاوه بر این، نیروهای مسلح عراق در جریان جنگ اول خلیج به شدت تضعیف شده بودند و با وجود یک دهه تحریم و اعمال محدودیت های نظامی بر علیه رژیم عراق نتوانستند در شرایط مختلف جوی و در ساعات مسلح عراق در جریان جنگ اول خلیج به شدت تضعیف شده بودند و با وجود یکدهه تحریک و اعمال محدودیت های نظامی بر علیه رژیم عراق، نتوانستند یک جبهه دفاعی هماهنگ را جهت مقابله با حمله نیروهای ائتلاف ایجاد کنند.
5-1- اکنون شناسایی بهترین و مقورن به صرفه ترین راه حل ها جهت تدوین هر یک از دروس فرا گرفته شده ادامه دارد. با شناسایی و تعیین صحت و ثقم راه حل ها، راه حل های مذکور هرچه سریعتر پیاده سازی و اجرا می شوند، بازبینی زیادی در دست انجام هستند که موجب شکل گیری خط مشی جدیدی می شوند که در این گزارش به آن اشاره شده است. مساعدت تغییرات، حتی اکنون نیز موجب بهبودی عملیات در حال اجرا در عراق می شوند که از جمله آنها می توان به ابلاغیه بسیج نیروهای ذخیره اشاره کرد. در صورتی که راه حل مفاهیم هزینه ای قابل ملاحظه ای داشته باشند، جهت پیش برد طرح ریزی وزارت دفاع مد نظر قرار می گیرند فرآیند دروس حیطه های زیادی از موفقیت را نیز شناسایی کرده است و در این راستا، این فرآیند جهت پشتیبانی و بهبود شیوه های فعلی استفاده خواهد شد. از آنجایی که این دورس موجب تسهیل کارهای وزارت دفاع در تبیین تمام جنبه های عملیات می شوند، تجارب ما در طول جنگ عراق موجب بهبود علمیات نظامی آتی انگلستان خواهند شد و در توسعه استراتژی عملیات نظامی برون مرزی نیروهای مسلح بریتانیا مثمر ثمر خواهند بود.

فصل دوم- طرح ریزی و تشکیل قوا
دروس کلیدی
• تشکیل و اعزام موفق و سریع نیروهای متعادل مشترک 46 هزار نفری، یکدستاورد استثنایی بود و توانایی وزارت دفاع بریتانیا در تحقق استراتژی عملیات نظامی برون مرزی بریتانیا را تصدیق می کند.
• با وجود ویژگی غیر قابل پیش بینی عملیات اضطراری و ضربتی، وزارت دفاع باری تشکیل موثر نیروهای به خوبی آموزش دیده و تجیزه شده و با آمادگی ضروری جهت برآوردن نیازهای دفاعی بریتانیا و استراتژی عملیات نظامی برون مرزی، باید روش شناسای خود را مورد بازبینی قرار دهد.
• نیازمندی های مبرم عملیاتی (UORs) ، بخش کلیدی از فرآیند طرح ریزی عملیات بودن و نقش قابل ملاحظه ای را در تداوم موفقیت آن ایفا کردند.
• تمام شکاف های موجود در زمینه‌ی امکانات را نمی توان به سرعت تحت اقدامات و نیازمنددی های مبرم عملیاتی برطرف کرد. از این رو باید توانایی های کلیدی رزمندگان را مد نظر قرار داده و برای حصول اطمینان از تحویل آنها در چهارچوب های زمانی طرح ریزی، باید برنامه تجهیزاتی خود را مورد بازبینی قرار دهیم.
• توسعه و تکامل فرآیند های مورد نیاز برای تجهیزات ویژه وظیفه‌ای در حوزه های پیچیده تر را باید از قبل پیش بینی کرد تا به این ترتیب بتوان دستیابی به توانایی عملیاتی در چهارچوب محدوده زمانی را تسهیل کرد.
درس های کلیدی
• فرآیند «نیازمندی های مبرم عملیاتی» برای آنکه بتواند موثر باشد، تنها نباید به تحویل تجهیزات اکتلفا کند، بلکه باید توانایی عملیاتی را نیز فراهم نماید. تامین «نیازمندی های مبرم عملیاتی» باید زمان لازم برای یکپارچه سازی و آموزش نیروها را به وجود آورد.
تشکیل قوا
1-2- همانگونه که اشاره شد ایجاد و اعزام موفقیت آمیز یک قوای متعادل مشترک 46 هزار نفری، توانایی وزارت دفاع بریتانیا در تطبیق با استراتژی عملیات نظامی برون مرزی بریتانیا را تصدیق کرد و در عین حال، توسعه نیروها در مقیاس زمانی کوتاهتری نسبت به مقیاس زمانی مجاز برای ساختار دهی و منبع یابی نیروهای مسلح انجام گرفت. این دستاورد علی رغم کارشکنی های نامعلوم سیاسی و دیپلماتیک جهت به تاخیر انداختن زمان شروع عملیات نیروهای نظامی بریتانیا در جنوب عراق و عدم شرکت آنها در عملیات نظامی شمال غرق گردید، حاصل شد. این دو عامل تاثیر قابل ملاحظه ای بر تدارک تسهیل شده نیروهای اعزامی آماده انجام عملیات داشتند. نیروها با استفاده از ساز و کارها (مکانیزم ها) و راه حل های عملی که موجب کنار گذاشتن، آمادگی و منبع یابی فرضیات شدند، سازماندهی گردیدند و این خود گویای تعهد نیروهای نظامی و پرسنل غیر نظامی ارتش بریتانیا است.
2-2- آماده سازی مقدمات تشکیل قوا برای تمام ؟ سرویس نظامی ارتش بریتانیا، متاثیر از نیاز به فراهم کردن 19 هزار نفر برای ایجاد توانایی رزمی اضطراری در طول محله تیپ آفندی بود. در عین حال، این امر اولویت اصلی وزارت دفاع انگلستان در طول زمان اتخاذ تصمیم نهایی جهت شروع عملیات عراق بود که اتخاذ گردید. گروه گردان نوک حمله نیز باید به عنوان ذخیره استراتژیک بریتانیا حفظ می شد. از سوی دیگر، تشکیل قوا با بروز بلاتکلیفی در مورد مواضع شمال عراق پیچیده تر نیز شد زیرا تحت این شرایط نیروهای انگلیسی باید از طریق مرزهای ترکیه وارد خاک عراق می شدند و این بلاتکلیفی تا اوایل ژانویه 2003 کماکان لاینحل باقی مانده بود. جبهه جنوبی عراق به ساختار متفاوتی از نیروهای انگلیسی و یک تیپ افغانی از نیروها نیاز داشت. از این رو ترکیب نیروهای ارتش انگلستان در جنگ به چند یگان مانند تیپ شانزدهم حمله هوایی محدود شد و این یگان ها نیز وقت کمی برای آماده سازی خود جهت اعزام به منطقه داشتند. بالطلبع، این تیپ نیروهای کمتری را نسبت به چهارچوب زمانی دستور اعزام (نیروهایی که دراین بازده زمانی قابل آماده سازی هستند» مهیا کرد.
3-2- رهنمودهای جاری آمادگی نیروهای بریتانیا شامل زمان لازم برای اعزام نیروها یا انجام آموزش درون جبهه ای (منطقه‌ای) نمی شود. علاوه بر این، هر یک از سرویس های نواحی روش ونگرش متفاوتی را برای آماده سازی جهت اجرای عملیات دارند. با آنکه نیروهای هوایی و دریایی باید توانایی آن را داشته باشند که پس از مدت کوتاهی از ورود به منطقه عملیات جنگ را آغاز کنند اما انجام تمرینات نظامی خاص منطقه عملیات و آماده سازی لجیستکی نیروها که در خشک به اجرای عملیات می پردازند، وقتیگر است. این امر به دلیل آن است که مکان عملیاتی و محیط محلی عوامل بسیار تاثیر گذاری در فعالیت این قبیل نیروها به شمار می آیند.
4-2- روش شناسی فعلی برای تعیین آمادگی مورد نیاز، براساس مدلی است که تحول خطی از وضعیت زمان صلح به تحول برای جنگ و جنگ عملی را مفرض می کنند.
جنگ عملی تحول برای جنگ صلح
اما عملیات اخیر نشان می دهد که این مدل برای تحقق استراتژی عملیات نظامی برون مرزی در عصری که باید پیش بینی های لازم برای محموعه ای از شرایط اضطراری غیر منتظره را انجام داد، چندان مناسب نیتس. پیشنهاد می شود که تشکیل عناصر نیرو در زمینه آمادگی و مفاهیم «ابلاغیه حرکت» (مفهومی که در وزارت دفاع بریتانیا برای اشاره به دستور آماده سازی نیروها بریا شرکت د رجنگ به کار می رود. م) مورد بازبینی قرار گیرند.
مفاهیم عملیات عراق برای ساختار قوا
5-2- درس هایی فرا گرفته شده از عراق و سایر دروس فرا گرفته شده از عملیات اخر در تعدیل مجدد برنامه دفاعی مد نظر قرار گرفته خواهند شد. نتایج این امر در سال 2004 مشخص خواهند شد.
نیازمندیهای مبرم عملیاتی
6-2- بسیاری از تجهیزاتی که به طور خاص برای عملیات عراق تامین شدند، تحت روش به خوبی تثبیت شده‌ی «نیازمندی های مبرم عملیاتی» به دست آمدند. اما برخی از شکاف های موجود در توانایی و امکانات از طریق اجرای زودتر از موعد برنامه هیا فعلی تجهیزاتی از میان رفتند. موفقیت بسیار مهم در تحویل تجهیزات بر طبق معیار بسیار ضروری زمان و عملکرد، مرهول مشارکت فوق العاده پیمانکاری در مقابله با تغییرنسبتاً دیر هنگام انجام شده در ترکیب نیروها و محدودیت های اعمال شده بر مشورت اولیه با صنایع، است. برای به حداقل رساندن وقفه های زمانی تامین در آینده باید محدودیت های اعما شده بر مشارکت اولیه صنعتی مورد تجدید نظر قرار گیرند. تحویل تجهیزات به دلیل جلو افتادن موعد اعزام نیروها نیز تا حدی پیچیده شد، زیرا با مشخص شدن زمان احتمالی شروع عملیات، لازم بود تا برخی از تجهیزات به طور مستقیم در جبهه تحویل داده شوند. با آنکه در اکثر موارد، تحویل تجهیزات قابل انجام بود. اما بنا به دلالیلی برخی از تجهیزات را نمی توان قبل از آغاز عملیات مهیا کرد.
7-2- فرآیند «نیازمندی های مبرم عملیاتی» در صدد است تا راه حل مقورن به صرفه ای برای کاستی های خاص موجود د رامکانات مربوط به یک عملیات بخصوص، فراهم کند. این فرآیند از انباشت تجهیزات و ذخایر برای تمام عملیات احتمالی قبال درک، جلوگیری می کند. در طول مرحله قبل از اعزام عملیات بیش از 190 مورد نیازمندی های مبرم عملیاتی» برای امکانات تجهیزاتی تصویب شده بودند که هزینه آنها معادل 510 میلیون پوند (لیره استرلینگ) بود. لازم بود برخی از «نیازمندی های مبرم عملیاتی» به دلیل استطاعت برآمدن از عهده مخارج آنها، از قبل شکاف های شناخته شده موجود در امکانات که در برنامه تجهیزات اعتبار ”نها تامین نشده بود را پر کنند. برخی از این نیازمندی ها موجب افزایش تسلیحاتی موجود جهت برآوردن نیازمندی های یک عملیات گسترده می شدند. سایر کاستی های موجود در امکانات (مانند کاستی های دخیل در سیستم های پیچیده تری مشعل ناوهای جنگی و هواپیماها)، به دلیل زمان های تاخیر طویل و خیل در تامین آنها، برطرف نشدند. از این رو برای حصول اطمینان از اینکه می توان امکانات کلیدی جنگلی را در چهارچوب های زمانی طرح ریزی تحویل داد، محبور شدیم تا توانمندی ها (امکانات) کلیدی جنگی را مد نظر قرار داده و برنامه و برنامه تجهیزاتی را مورد بازبینی قرار دهیم به دلیل زمان های تاخیر طولانی در تامین دارایی های ضروری ، تحویل سایر امکانات از طریق تخصیص مجدد تجهیزات پایگاه های دیگر به نیروهای شرکت کننده در عملیات امکان پذیر شد. از این رو شاید لازم بود تا کشتی ها و هواپیماها برای اقلام جدیدی از تجهیزات، اصلاح می شدند و برای انجام این امر اقدامات لازم انجام و موانع موجود رفع گردیدند تا توانایی و امکانات لازم در چهارچوب زمانی که باید برای این عملیات خود را آماده می کردیم، فراهم شود. تامین تجهیزات در مدت زمان کوتاهی بریا انجام عملیات گویای اتکا و اطمینان ما به سایر کشورها جهت امنیت آمادی بریتانیا است. این امر ریسک پذیر است و باید در آن تجدید نظر شود.
8-2- ایجاد مرکز عملیات لجستیکی سازمان لجستیک دفاعی ، نقش کلیدی را در حصول اطمینان از تحویل تجهیزات، از جمله «نیازمندی های مبرم عملیاتی»، در جبهه بر طبق اولویت ها «قرارگاه دائمی مشترک » (عنوان ستاد مشترک در ارتش بریتانیا) ایفا کرد. حتی ردیابی «نیازمندی های مبرم عملیاتی» از زمان شکل گیری نیازمندیها. تصویب تا تحویل آنها از صنایع به آمیزه‌ای از سیستم های اطلاعاتی، پایگاه های داده ها و مکانیزم های گزارش دهی متکی است. این امر موجب بروز مشکلاتی در به دست آوردن اطلاعات کامل و دقیق از فرآیندهای فعالیت «نیازمندی های مبرم عملیاتی» کامل و دقیق از فرآیند فعالیت «نیازمندی‌های مبرم عملیاتی» گردید. یک محیط داده ای مشترک موثر برای «نیازمندی های مبرم عملیاتی» جهت ارائه تصویر مشترکی از فرآیند «نیازمندی های عملیاتی» به بخش های دخیل در تامین می توان در حل این مشکل موثر باشد.
علاوه بر این ثابت شد که ردیابی تمام تجهیزات و آمارها در جبهه کار دشتورای است (توضیحات بیشتر را در فصل هشتم مطالعه کنید).
9-2- اگرچه چهارچوب های زمانی محدود برای تحویل «نیازمندی های مبرم عملیاتی» به این معنی است که افراد زمان کافی برای تمرین یا آشنایی با تجهیزات جدید را ندارند، اما ارزیابی اولیه گزارش «اولین بازتاب ها» نشان دد که تجهیزات جدید، ارزش افزوده ای (مزیت افزوده ای) را در عملیات بوجود نیاوردند. تحلیل های بعدی نشان دادند که در برخی موارد خصوصاً در زمینه تجهیزات ارتباطی و سیستم های اطلاعاتی کاربران نتوانستند توانایی لازم برای استفاده از تجهیزات را کسب کنند. فرماندهان همواره کاملا قادر به استفاده از امکانات مازاد موجود و نحوه استفاده احتمالی آنها در ترکیبی جهت ایجاد یک تاثیر موثر نبودند. «نیازمندی های مبرم عملیاتی» درصدد بودند تا شکاف های موجود ادواتی با نیروهای آمریکایی (مانند تجهیزات بقای هوا برد) را از میان ببرند و این اقدامات تنها زمانی موثر واقع شدند که آموزش افراد کامل شده بود.
در برخی موارد که آموزش افراد فقط در جبهه انجام می شد، موحب تاخیر در دستیابی به توانایی کامل عملیاتی می گردید.
10-2- با این حال، بخش عمده ای از «نیازمندی های مبرم عملیاتی» در افزایش و ارتقاء سریع توانمندی ها بسیار موفق بودند. کاهش اثر سوء خاک جبهه بر روی تانک جنگلی «چنجر » نقش مهمی را در نرخ (دسترسی بسیرا بالا به تانک ها ایفا کرد (پاراگراف 7-5 را مطالعه کنید). توپ های سبک کوچک (پاراگراف 11-5 را مطالعه کنید). توپ های سبک کوچک (پاراگراف 11-5 را مطالعه کنید) نشان دادند که سلاح بسیار خاص و موثری هستند. در دریا، شناور جدید «آب کم عمق» که به تجهیزات مین روی مجهز بود، موجب کاهش خطر مین های دریایی عراقی موجود در آب های ساحلی و رودخانه ها شد (پاراگراف 7-4 را مطالعه کنید). محافظت از نیروهای بریتانیایی با استفاده از سیستم “Blue Force Tracking” آمریکایی ها بهبود یافت و موجب افزایش آگاهی موقعیتی نیروهای زمینی بریتانیایی و سایر تجهیزات شناسایی رزمی گردید. «نیازمندی های مبرم عملیاتی» جهت افزایش تعداد هواپیماهای قادر به تحویل بمب های هدایت شده نیز با موفقیت استفاده شد و سلسله از ای ماجولهای پزشکی و موجودی های اضافیث از بمبهای هدای شونده و سایر تسلیحات را فراهم کرد. از زمان پایان مرحله رزمی عملیات، تدارک هماهنگی شده هوایی تجهیزات برای 5 هزار نیرومستقر در عراق، موجب بهبود شرایط زندگی و معیشتی آنان شده است. وزارت دفاع بریتانیا اکنون در حال بررسی خرید تجهیزات ویژه ای است که آموزش افراد برای استفاده آتی از آنها می تواند مفید باشد.

فصل سوم- درس هایی از عملیات
درسهای کلیدی
• عملیات عراق گستره ای که نیروها مسلح بریتانیا در آن جهت ارائه توانایی‌های سریع نظامی مورد نظر در «بازبینی استراتژیک دفاعی (SDR)» سال 2002 را تعیین کرد.
• عملیات نشان داد که علی رغم نیاز به بهسازی و تداومآن دکترین جنگلی بریتانیا که تا حد زیادی براساس تمایلات فرماندهی عملیات، جنگ نمایشی و تاثیر قطعی استوار است، دقیق و به جا است.
• این عملیات مهر تاییدی بود برای نیاز به بریتانیا به نیروهای همه جانبه ای که به سرعت قادر به اجرای عملیات کوچک و متوسط به طور عادی هستند و در عین حال می توانند با پیش آمدهای بزرگ و مهم مواجه شوند.
• در کل کنترل و فرماندهی (C2) ایجاد شد برای این عملیات به خوبی عمل کرد. با این حال وزارت دفاع دکترین فرماندهی و کنترل عملیات ها برون مرزی را تحت بازبینی در سایه تجربیات کسب شده در عراق حفظ خواهند کرد.
• عملیات نامی برون مرزی به یک ساختار مشترک سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی (CIS) نیاز دارد تا دسترسی امن، قابل اطمینان و به جای اطلاعاتی را برای تمام بخش های دخیل از طریق زنجیره فرماندهی فراهم نماید. این ارم به طور حتم شامل قابلیت اجرای عملیات با سیستم های بالقوه نیروهای ائتلاف، به خصوص سیستم های نیروهای آمریکایی می شود.
درسهای کلیدی
• سطح پشتیبانی پیمانکاری مورد نیاز برای ارائه توانایی عملیاتی سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی (CIS) عملیات برون مرزی، به ملاحظات دقیقی نیاز دارد. برای اجتناب از اتکای بیش از حد به پمیانکاران (منظور تامین کنندگان خصوصی) باید پرسنل ماهر نظامی کافی را آموزش داد و تربیت کرد. وزارت دفاع در حال بررسی این موضوع است.
• در سطح تاکتیکی تجهیزات رادیویی انفرادی نیروهای بریتانیای یک موفقیت قابل ملاحظه ای بود که مزیت ارتباطات موثر بلادرنگ با پایین ترین سطح رزمی را به همراه داشت.
• ساختارهای اطلاعات، از جمله سوح تخصصی و کارشناسی اعزام شده به سیستم های ارتباطاتی و اطلاعاتی پشتیبانی کننده، برای حصول اطمنان از مطابقت آنها با چالش های عملیات مدرن و نیاز به هماهنگی با متحدان و شرکای بالقوه مورد بازبینی قرار گیرند.
• تمرینات فردی و جمعی که بر پیچیدگی فرآیندهای اطلاعاتی فعلی و سیستم های مربوطه تاثیر می گذارند، برای متخصصین، پرسنل ستاد و فرماندهان مورد نیاز هستند.
• مادر تعداد مترجمان با کمبود مواجه بودیم. به این دلیل وزارت دفاع برنامه ویژه ای را برای آموزش و تربیت نیروها مترجم خود در دست اجرا دارد.
1-3- بازبینی استراتژیک دفاعی (SDR) نشان داد که نیروهای بریتانیای باید توانایی اجرای عملیات برون مرزی را توسعه دهند و نیروهای متعادل و آماده ای باید فراهم شود. توانایی تاثیرگذاری قطعی (قاطعانه) در سناریوهای مختلف جهان بی ثبات و غیر قابل بپیش بینی امروز را داشته باشند. فصل جدید بازبینی استراتژیک دفاعی به بررسی مفاهیم 11 سپتامبر، عملیات نظامی پس از آن بر علیه تروریسم، خطر ناشی از کشورهای یاغی و رشد تهدیدات نامتقارن پرداخت. این بازبینی به این نتیجه گیری رسید که بریتانیا باید قادر به همکاری با متحدان، شرکا باشد و در صورت لزوم خود به تنهایی با چالش های جهان تهدید کننده امنیت و منافع ملی مقابله کند. عملیات عراق نشان داد که نیروهای بریتانیایی تا چه بعد مسافتی می توانند در این دیدگاه را محقق کنند.
2-3 عملیات نظامی نیروهای ائتلاف در عراق، آمیزه ای از کاربرد انبوه نیروی هوایی بر علیه اهداف و مواضع رژیم لقب و نیروهای عراقی به همراه حمله سریع از سمت جنوب بود که به سرعت به سمت بغداد پیشروی کرد و توانست رژیم عراق را سرنگون کند. در سطح استراتژیک، عملیات کوشید تا حساب مردم عراق را از رژیم آن جدا کند و در این راستا از اقدامات روانی و انتخاب اهداف گزینشی بهره گرفت. نیروهای زمینی ائتلاف موظف به از میان بردن یا تسلیم نیروهای گارد ریاست جمهوری و ارتیش منظم عراق و اجرای عملیات امنیتی و استقرار بود. این امر با استفاده گسترده از نیروهای ویژه و سبک که در کل عراق برای انهدام اهداف مهم و تسخیر مواضع مهم اقتصادی و نظامی فعالیت می کردند، محقق شد مانور زمینی به طور کلی از طریق حملات هوایی که به طور قابل ملاحظه ای توان دفاعی دشمن را متزلزل کردند تسهیل شد. در این حملات هوایی از بمباران های هر فسمند استفاده شد و مهمات به کار رفته عموماً از نوع مهمات هدایت شونده بودند.
3-3- این عملیات به صحت نشان داد که علی رغم نیاز مستمر به بهسازی نیروها، دکترین جنگلی بریتانیا که تا حد زیادی بر مبنای اصول فرماندهی ماموریت، جنگ مانوری و تاثیر قاطع است، دکترین دقیق و سنجیده ای است. این عملیات توانایی نیروهای بریتانیایی در اجرای موثر عملیات دوشادوش نیروهای آمریکایی را نیز محک زد (فصل هفتم را مطالعه کنید) موفقیت عملیات قاطع و سریع در عراق گویای اثر آمیزه ای از نیروهای سبک متخصص، دارایی های زرهی بسیار بسیار و پشتیبانی هوایی هماهنگ شده بود. حمله به شبه جزیه ناو نمونه خوبی از پیشرفت نیروهای بریتانیایی در ایجاد تاثیر مشترک و در کنار هم قرار دادن توانمندی ها و امکانات هر سه سرویس نظامی ارتش برای دستیابی به یک هدف واحد بود. با این حال در حوزه های خاصی ماندن یکپارچگی هوایی- زمینی، دکترین تاکتیکی و عملیاتی هنوز به طور کامل گویایی عملیات حساس زمانی و شبکه ای نیستند. در کل عملیات نظامی، آن دسته از نیروهای بریتانیایی که در واضع دشمن پیاده شده بودند و از پشتیبانی پیچیده داخلی از عملیات آگاه بودند، پیش از حد انتظار ظاهر شدند.
4-3- همانگونه که «کتاب سفید دکترین 2003» و جمع بندی می کند، سطح بحران های فعلی و بعدی و سلسله گسترده ای از وظایف نظامی که بریتانیا باید آن ها را انجام دهد، تقاضای زیاد و درستی را برای وجود نیروهای مسلح به وجود می آورد. در عراق نیروهای بریتانیایی به طور همزمان جنگ بسیار حساسی را به وجود می آورد. در عراق نیروهای بریتانیایی به طور همزمان جنگ بسیار حساسی را اجرا کردند و در عین حال به اجرای عملیات استقرار مواضع و کمک رسانی بشر دوستانه اجرا کردند و در عین حال به اجرای عملیات استقرار مواضع و کمک رسانی بشردوستانه نیز پرداختند. چنین کار پیچیده ای به نیروهای قاطعی نیاز دارد که باید قادر باشند که به طور مرتب و سریع عملیات کوچک و متوسط را انجام داده و در عین حال قادر به ایجاد قوای مناسب برای مواجهه با پیش آمدهای بزرگ و غیر عادی باشند.
فرماندهی کل
5-3- هر سه فرمانده نیروهای بریتانیایی (دریایی، هوایی و زمینی) تحت کنترل تاکتیکی فرماندهان یگان های آمریکایی مربوطه خود فعالیت می کردند که سابقه موفق و روشنی در رهبری عملیات نظامی NATO و منطقه خلیج فارس داشتند. این آرایش فرماندهی در خصوص نیروهای هوایی به بهترین شکل عمل کرد و روابط کاری موثری در تمام سطوح ایجاد شد. اما آرایش فرماندهی نیروهای زمینی کاملا متفاوت بود. زیرا قرارگاه «تیپ یکم تفنگداران دریایی» آمریکا در رأس زنجیره فرماندهی نیروهای ائتلاف بود و نقش فرماندهی را میان قرارگاه تیپ زمینی بریتانیا و قرارگاه تیپ زمینی آمریکا ایفا می کرد. گردان یکم زرهی بریتانیا تحت فرماندهی تیپ یکم تفنگداران دریایی آمریکا به بهترین شکل عمل کرد و از رهبری مقتدرانه و آگاهی چند میلیتی تیپ یکم تفنگداران دریایی آمریکا بهره گرفت و به این ترتیب پیوندهای قوی حرفه ای راکه قبلا میان ارتش های بریتانیا و آ‎مریکا وجود داشت را تقویت کرد.
6-3- در خصوص فرماندهی و کنترل ملی، ژنرال Sir John Reith
رئیس عملیات مشترک به عنوان فرمانده مشترک نیروهای بریتانیایی انتخاب شد و رئیس عملیات مشترک به عنوان فرمانده مشترک نیروهای بریتانیایی انتخاب شد و مسئول اجرای عملیات ستاد کل دفاعی بود و حق اعمال فرماندهی بر تمام نیروهای بریتانیایی شرکت کنده در عملیات را دارا بود. ستاد عملیات مشترک از طریق ستاد مشترک مسئولیت های وی را به فرمانده نیروهای عملیاتی ملی (مارشال نیروی هوایی Sir Brain Burridge و فرماندهان عملیاتی بریتانیا در منطقه ابلاغ و اعمال می کرد. با این حال، این امر ساختارهای فرماندهی آمریکا را تضعیف نمی کرد و موجب بروز پیچیدگی در سطوح عملیاتی و تاکتیکی شد، اما این دکترین به عنوان دکترین ملی ذخیره نیروهای بریتانیایی به کار رفت و تضمین کرد که آنان تنها مأموریت هایی را بر عهده می گیرند که مورد تایید فرماندهان بریتانیایی است. این دکترین نیز باید به نحوی مورد بازبینی قرار گیرد.
سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی (CIS)
زیرساختارهای سیستم های ارتباطی و اطلاعاتی بریتانیا به راحتی نمی توانستند نیازمندی های مبادله اطلاعات عملیات عراق را پشتیبانی کنند. نیروهای بریتانیایی مجبور شدند تا بر سیستم های ارتباطی متفاوتی اتکا کنند که از طریق گذرگاه های اطلاعاتی و سطوح کاربری متفاوتی به یکدیگر متصل شده بودند. یکپارچه سازی این امکانات به تامین تجهیزات دیگری از طریق فعالیت «نیازمندی های مبرم عملیاتی» و مهارت پرسنل اعزام شده متکی بود. برخی از گذرگاه های اطلاعاتی نمی توانستند حجم ترافیک اطلاعاتی به وجود آمده را مدیریت کنند و موجب اختلال مبادله اطلاعات و برقراری ارتباط میان نیروهای دریایی، هوایی و زمینی بریتانیا می شدند. سطح محدود قابلیت عملیات پذیری میان سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی آمریکا و بریتانیا نیز بر توانایی پشتیبانی از طرح ریزی و عملیات نیروهای ائتلاف در محیط بحرانی می شد اما در عین حال، قابلیت عملیات پذیری نیروهای آمریکایی و بریتانیایی خوب بود. اما در سطح تاکتیکی، تجهیزات ارتباطی انفرادی نیروهای بریتانیایی یک موفقیت قابل ملاحظه ای بود که امکان فرماندهی و کنترل در سطح گروهان و دسته ها را به وجود می آورد. از سوی دیگر تفنگ های دریایی آمریکا نیز 5 هزار دستگاه از این تجهیزات را خریداری کرد. “Clansman” که در حال حاضر سیستم اصلی ارتباطات تاکتیکی نیروهای بریتانیایی است از سال 2004 جایگزین سیستم Bowman می شود و د رعین حال علی رغم مشکلات قبلی، قابلیت اطمینان را در عملیات بوجود می آورد.
8-3- پشتیبانی نامناسب از تجهیزات سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی ارسالی، هزنیه عمومی را در واحدهای متصدی آن به وجود می آورند و اطمینان قابل توجهی بر پشتیبانی پیمانکاران در بریتانیا به وجود آمد. این عملیات در عین حال کاستی های موجود در آموزش سیستم های اطلاعاتی و ارتباطی در خوبی حوزه ها را به خصوص فناوری شبکه ای را روشن ساخت.
اطلاعات
9-3- اطلاعات خش مهمی را در تمام جنبه ها و در تمام سطوح این عملیات نظامی ایفا کرد. این فعالیت دامنه وسیعی از تحلیل علایق و منافع رژیم عراق تا هدف گذاری خاص یگان های مجزای نظامی و یکپارچه سازی و تحلیل اطلاعات طیف وسیعی از مناهج فنی و سایر منابع را در بر می گیرد. زمان و تاثیرات حاصله از طریق عملیات زمینی، هوایی و دریایی به طور مستقیم به کیفیت، دسترسی و به هنگام بودن اطلاعات ارائه شده مستقیم به کیفیت، دسترسی و به هنگام بودن اطلاعات ارائه شده بستگی داشت که این امر به طور قابل ملاحظه ای با استفاده از مناهج آمریکایی و سایر کشورهای شرکت کننده در ائتلاف تقویت شد.
اما عراق از سال 1991 یعنی زمان آغاز جنگ اول خلیج یک سوژه اطلاعاتی بود. اما میزان اطلاعات موجود به حدی کم بود که کفاف نیازمندی های اطلاعاتی یک عملیات نظامی جدید را نمی داد. نقاط ضعف کلیدی و نقاط حیاتی به خوبی شناسایی شده بودند و این امر امکان ایجاد تاثیرات موثر در اوایل جنگ را به وجود آورد.
در کتاب «اولین بازتابها» بر این نکته تاکید شدند که به واسطه افزایش قابل ملاحظه ای تقاضا به اطلاعات و نیاز به سرویس دهی نیازمندی های سریع و چند لایه جنگ، سازمان های اطلاعاتی با چالش مواجه شدند. ما به این نتیجه رسیدیم که برای تضمین اینکه تناسب ساختارها و متخصصین و قابلیت اطمینان آنها برای غلبه بر این چالش کافی است، ما باید در ساختارها و متخصصین و افراد اعزامی خود تجدید نظر کنیم، ارتباط بیشتر بین عناصر ملی و نیروهای ائتلاف و سیستم های امن ارتباطی، یک لازمه مهم به شمار می رفت. عصر توانایی های شبکه ای به افزایش زمان کسب اطلاعات نیاز داشت و اطلاعات انسانی، زبان شناسی، مهارت های تصویربرداری و فنی از اهمیت خاصی برخوردار بودند.

 

عملیات شبه جزیره فاو
تیپ سوم کماندویی نیروی دریایی سلطنتی (3cdo Bde) ماموریت داشت تا زیرساختارهای نفتی عراق در شبه جزیره فاو که جز اهداف اصلی طرح جنگلی نیروهای ائتلاف به شمار می رفت را اشغال کنند. شکست این ماموریت می توانست اقدام متقابل عراقی ها را به دنبال داشته باشد و می توانست موجب یک بحران زیست محیطی در شمال خلیج فارس شود. علاوه بر این حوزه های نفتی نقش حیاتی را در توان اقتصادی عراق داشتند. در نزدیکی پایگاه جزیره فاو، نفت از طریق یک ایستگاه توزیع و چهار خط لوله بزرگ منتقل می شود که فاصله آنها از سکوهای نفتی و گاز تغذیه کننده 25 مایل دریایی است. در این فاصله نفت کش ها پهلو گرفته اند. (شکل 1 را نگاه کنید). این زیر ساختار یکی از اهداف استراتژیک نیروهای ائتلاف به حساب می آید.
یکی از بخش های کلیدی طرح عملیات حفاظتی، محافظت از شبه جزیره فاو برای تامین امنیت گروه عملیاتی ضد مین بود. زیرا این گروه در حال مین روبی آب راهه خاور عبدالله بود تا راه دریایی را به سوی ام قصر باز کند. تا تیپ سوم کماندویی (3 cdo Bde) بتواند به طور همزمان ام قصر را اشغال کند. ام قصر به عنوان تنها بندر عمیق عراق، قطب حیاتی برای رساندن کمک های بشردوستانه به حساب می آمد.
فشار بر تسهیلات فرودگاهی و بندرگاهی در کویت به دلیل تهاجم آبی خاکی وسیع و سنگین نیروهای آمریکایی به جزیره فاو، جذابیت خاصی داشت ، زیرا شبه جزیره فاو تنها منطقه ساحلی عراق بود و نیروهای مستقر در آن را می شد از طریق زمین، دریا و هوا پشتیبانی کرد و در عین حال مقراملی نیروی دریایی عراق به شمار می رفت. 40 گروه کماندویی گروه عملیات آبی خاکی نیروی دریایی سلطنین با استفاده از هلی کوپتر و فراهم کردن لجستیک ضروری برای پشتیبانی از تیپ ساحلی به فاو منتقل شدند. مابقی نیروهای تیپ سوم کماندویی به طور مستقیم از طریق هوا به کویت منتقل شده و در مناطق نزدیک در صحرا مستقر شدند. قرارگاه تیپ سوم کماندویی، هنگ های 40 و 42 و 29 کماندویی نیروی هوایی سلطنتی، اسکادران های مهندسی کماندویی 59 و 131 و سایر نیروهای تیپ تماماص در اختیار عملیات بودند.
این یک عملیات مشتر بود که حوزه های مسئولیت آن در اختیار فرماندهان یگان های دریایی هوایی و زمینی بود. این عملیات از سوی دیگر یک عملیات «مرکب» با نیروی ایالات متحده، تحت فرماندهی کلی ایالات متحده بود. برای فراهم کردن قوای لازم جهت تسخیر ام قصر تفنگداران دریایی آمریکا یگان دریایی اعزامی پانزدهم خود را تحت فرمان تیپ سوم کماندویی قرار داد که گویای توجه دو جاانبه توسعه یافته نیروی دریایی ما و تفنگداران دریایی آمریکا بود.

عملیات فاو یک حمله کماندویی شبانه کلاسیک هلی کوپتری بود، زیرا اولین اقدام نیروی متعارف زمینی جنگ، دستاورد استراتژیک مهمی به شمار می رفت و در شب 20 مارس 2003، نیروهای تیپ سوم کماندویی در کویت و کشتی های مستقر در خلیج مستقر شدند و آماده بودند تا برای حمله بر 80 فروند هلی کوپتر سوار شوند. پس از چند روز که اوضاع جوی نامساعد بود شرایط جوی و شرایط روشنایی مناسب حمله بود اما هدف استراتژیک اشغال زیر ساختارهای نفتی به این معنی بود که نباید در انجام این عملیات تاخیر کرد. آغاز عملیات راس ساعت 22 به وقت محلی بود و در وحله اول یک سری بمباران بر علیه مواضع شناسایی شده و دشمن انجام گرفت که با شلیک مهمات تهاجمی مشترک مستقیم (JDAM) آمریکا از هواپیماهای 18- F آمریکایی و توپ های مستقر بر روی هواپیماهای AC-BO همراه بود. گردان چهلم کماندویی انگلستان و نیروهای آمریکایی بر طبق طرح برنامه ریزی شده در منطقه هدف پیاده شدند و بدون هیچ تلافتی توانستند 230 نفر از نیروهای عراقی را به اسارت بگیرند. علاوه بر این، نیروهایی نیز به طور همزمان از طریق هوا و دریا در سکوهای نفتی و گازی دریایی عراق پیاده شدند.
از قبل مشخص که یکی از بهترین گردان های زرهی ارتش عراق در اطراف بصره سمتقر است و لازم بود تا عدم حمله این گردان به نیروهای کماندویی مستقر در فاو اطمینان حاصل شود. حمله ثانویه هوایی توسط گردان 42 کماندویی و با استفاده از هلی کوپترهای تفنگداران دریایی آمریکا پس از یک ساعت حرکت خود را آغاز کردند. هلی کوپترهای کبرا با استفاده از توپ های تعبیه شده بر روی آنها توانستند سایت های پیاده سازی نیروها را پاکسازی کنند و گردان چهل دو دوم کماندویی در شمال فاو پیاده شد و سریعاً توپسخانه دشمن که سکوهای نفتی را تهدید می کرد را منهدم کردند و به این ترتیب امنیت مواضع گردان چهلم کماندویی را تامین کردند . حدود یک و نیم ساعت محل پیاده شدن نیروهای کماندویی زیر آتش توپخانه و توپ های دریایی آمریکایی و بریتانیایی قرار داشت که در جزیره بوبینان کویت مستقر شده بودند. (شکل یک را نگاه کنید) و در عین حال سه کشتی زرم ناو انگلیسی HMS CHATMAN,HMS MARLBOROUGH,HMS RICHMOND و یک کشتی استرالیایی HMSA ANZAC در این بمباران و گلوله باران شرکت داشتند. به دلیل گرد و خاک زیادی که در منطقه به هوای برخواسته بود، گردان چهل دو دوم کماندویی دید کمی داشت. از حیث تاکتیکی، هلی کوپتر آمریکایی
CH-64 Sea knight قرارگاه نیروهای تیپ شناسایی و دیدبانی را به منطقه تحکت کنترل تیپ اتصال داد تا پیش روی خود در طول ساحل دریا را ادامه دهند. با افزایش میزان ابری بودن هوا، حمله متوقف شد و لازم بود تا قرارگاه تیپ به سرعت مساد دارایی های هوایی را شناسایی و با استفاده از هلی کوپتر های Puma , chinook نیروی هوایی انگلستان، محل حدیدی را برای استقرار نیروهای گردان چهل دوم کماندویی در پایین است را طرح ریزی کنند. با آنکه پیاده سازی نیروها 6 ساعت و در برخی موارد، چندین مایل دورتر از محل استقرار اصلی آنها محافظت شود که این امر گویای انعطاف پذیری بسیار بالای تیپ سوم کماندویی است.
عملیات شبه جزیره فاو
در اوایل صلح آن روز، یگان پانزدهم تنفگداران دریایی از مرزهای عراق عبور کرد و برای اشغال بندر ام قصر به طرف ان پیش روی کرد در طول مسیر پیشروی برخی از نیروهای موسوم به فدائیان مدام به این یگان حمله کردند اما نتوانستند به موفقیت چندانی دست یابند و تلفات جدی را به آن وارد کنند. طرح اولیه همواره وابستگی زیاد به هلی کوپتر ها و نیروهای سوار بر آن داشته است. مهندسانی که از ساحل و وسایل مین روی عملیات خود را انجام می داده اند، جهت کاهش وابستگی عملیات به نیروی هوایی از طریق هاور کرافت هایی از دریاچه ساحل وارد شدند و تلاش کردند سریعاً بیکن (Beacon) (فانوس) را در ساحل سرخ فاو قرار دهند تا فضای لازم برای پیاده سازی زره پوش های سبک را به وجود آمدند.
در کل عملیات تیپ کماندویی به طور کامل موفقیت آمیز بود. سطح مقاومت دشمن کمتر از حد انتظار بود.
پس از این اقلام تیپ سوم کماندویی در عملیات دیگری مانند حمله گردان چهلم کماندویی به شهرک ابوالخیب در جنوب شرقی بصره شرکت کردند که نقش مهمی را در سقوطه شهر داشت.

رویدادهای عملیات اخیر: رهنمودهایی برای آینده
طبیعت جگ و نحوه انجام عملیات نیروهای بریتانیایی تفسیر کرده و این تفسیر همچنان ادامه خواهند داشت. با آنکه تجربیات عملیاتی اخیر تا حد زیادی بسیاری از نکات اکترین فعلی ما را تاثیر کرد. محیط استراتژیک سریع التغیر آن را برای توسعه توانایی های انعطاف پذیر بریتانیا جهت انجام عملیات نظامی برون مرزی، غیر ضروری نموده است. از این رو وزارت دفاع انگلستان مفهو مشترک و سطح بالایی از عملیات برای آینده ای را توسعه داده است که توازن مهمی را میان تداوم و تغیری بوجود می آورد.
عملیات اخیر امکان بروز تضاد میان نیروهایی که از لحاظ اندازه توان و تاکتیک (نامتقارن) با هم تفاوت داشته راتصدیق کرده است. قدرت رزمی ائتلاف غرب به طور فزاینده ای موجب دست زدن دشمن به اقداماتی شد که ائتلاف غرب به طور فزاینده ای موجب دست زدن دشمن به اقداماتی شد که آسیب پذیری ذاتی مورد نظرمان از حیث عرف های اخلاقی و قانونی را مسجل کرد. این امر چالش دشواری را به وجود می آورد. اما وزنه مقابل قدرتمند، توانایی مادر پاسخگویی سریع به شرایط غیر منتظره است. این یکی از دلایل نهادینه شدن مفهوم «چابکی» در دکترین جدید وزارت دفاع بریتانیا است. «چابکی» ابعاد جسمانی و روانی خاص خود را دارد، اما تا حد زیادی به توانایی افراد در تفکر خلاقانه اتخاذ تصمیمات صحیح و پاسخگویی سریع آنها به شرایط غیر منتظره بستگی دارد. چابکی چهارویژگی کلیدی دارد که بنابر آن، ما نیروهای مسلح بریتانیا را آموزش، تجهیز و سازماندهی می کنیم. عکس العمل (پاسخگویی)، تنومندی، انعطاف پذیری وفق پذیری.
چابکی نیروهای نظامی بریتانیایی در جنگ بی شک بزرگترین نقطه قوت آنها است. اما این امر نیازمندی آموزشی انفرادی و مفاهیم خاصی را درخصوص منابع به همراه دارد. در عراق انعطاف پذیری و زمان موجود به نحوه تسهیم مناسب اطلاعات در میان مرزهای صنعتی و میزان آموزشی مشترک نیروها برای انجام عملیات مشترک بستگی داشت. در آینده باید عملیات مشترک را بیشتر به نیروها آموزش داد و این آموزش ها باید شامل آموزش نحوه عکس العمل مرتب نشان دادن به سطح تاکتیکی بحرانی نیز باشند.
تصمیم گیری تاکتیکی اغلب به حدی سریع انجام می شود که توانایی ارزیابی مجدد در سطح استراتژیک را برجسته می نماید و دو سطح از فرماندهی را دور می زند. از سوی دیگر تصمیمات استراتژیک اغلب ممکن است به سرعت برای پاسخ به رویدادهای تاکتیکی اتخاذ شوند. این مشکل در آینده از طریق یک سیستم انطباقی فرماندهی و کنترل (C2) مشخص وشد که مزیت فلسفه فرماندهی و کنترل را مشخص خواهد کرد. این سیستم به ما این امکان را خواهد داد تا روابط بهتری را میان فرماندهی و کنترل کشف کنیم که به تصمیم گیری خوب در یک محیط غنی اطلاعاتی بستگی دارند. این امر ما را در تطبیق یکپارچگی بیشتر موافقت نامه های موردی فرماندهی و کنترل که مشخصه ضرور موفقیت ائتلاف هستند یاری خواهد کرد.
مفهوم جدید عملیات ابر مبنای مدیریت ریسک از طریق پافشاری بر اهمیت تسهیم اطلاعات بحرانی در مواضع نیروها، شرایط واهداف آنها اتخاذ خواهد شد، اما محافظت فیزیکی همچنان یک عامل مهم خواهد بود.
درس کلیدی
• عملکرد نیروهای نیروی دریایی سلطنتی (RN ) در اجرای موفقیت امیز اهدافشان توسعه توانایی های مشترک و بدون مرزی نیروی دریایی سلطنتی از زمان «بازبینی استراتژیک دفاعی» را تصدیق کرد.
• عملیات، ارزش استراتژیک محیط دریا برای به کارگیری قدرت رزمی در ورود به جبهه و پدامند را نشان داد. در این راستا از نیروهای آبی، خاکی، هلی کوپترهای مستقر در دریا، موشک های کروز و آفند دریایی و لجستیک در طول عملیات فاو استفاده شد.
• توسعه دکترین ترابری و آبی- خاکی بریتانیا به حساب آوردن تجارب آمریکا در طول عملیات نیاز دارد.
• عملیات ارزش بالقوه پشتیبانی معیشتی دریایی از نیروهای زمینی را نشان داد.
• عملیات اهمیت توسعه توانایی پشتیبانی دریایی آتی بریتانیا را به عنوان بخشی از توان مقاومت و پیش روی دریایی و پروژه های مشترک کشتی های درمان مجروحان را تصدیق کرد.
1-4- نقش اصلی نیروی دریایی سلطنتی در عملیات عراق، تحویل نیروهای آبی- خاکی به جبهه جهت حمله به شبه جزیره فاو بود. سایر نقش های این نیرو تضمین ترانزیت امن پرسنل تجهیزات به جبهه از طریق دریا و تضمین دسترسی به نیروهای مشترک و کمک به پشتیبانی دریایی و نیروهای مشترک بود.
عملکرد گروه های عملیاتی نیروی دریایی سلطنتی، توانایی ذاتی برون مرزی این سرویس نظامی را در عملیات مدرن ائتلاف را نشان داد. عملیات ارزش استراتژیک دریا برای به کارگیری نیروی رزمی، ورود به جبهبه و گسیل نیروها، نیروهای آبی- خاکی و پشتیبانی آفندی دریایی را نشان داد.
2-4- تهدید اصلی متوجه نیروهای دریایی ائتلاف مین های دریایی، موشک های ضد کشتی، نامتقارن از سوی ناوچه های سریع تهاجمی دریایی بود. هواپیماهای کشت دریایی نیروهای ائتلاف با انجام کشت های مرتب هوایی، ارزش خود را ثابت کردنئد. پشتیبانی ارائه شده توسط ناوگان دریایی مستقر در خلیج فارس نیز بسیار موفق بود و پشتیبانی لیجستیکی را برای نیروهای پیاده شده در ساحل و نیروهای مستر در دریا و نیز پشتیبانی تانکری به نیروی دریایی آمریکا را ارائه نمود.
این امر اهمیت لجستیک دریایی و استقلال پشتیبانی کشور میزبان را به عنوان یکی از عوامل توامند ساز در استراتژی عملیات نظامی برون مرزی ثابت کرد.
4-4- در طول مرحله اعزام ما به طور مستمر در معرض تهدیدات بالقوه‌ی نامتقارن قرا رداشتیم. نیروی دریایی حفظ امنیت 60 فروند کشتی تجاری ه 90 درصد تجهیزات ضروری بریتانیا را حمل می کردند و نیز 16 شناور بسیار با ارزش نیروی دریایی و هوایی در طول 5 هزار مایل مسافت را به عهده داشت. بیش از 50 درصد از ناوگان اعزامی، نقش اسکورت را به عهده داشتند.
پشتیبانی آب نگاری :
9-4- قبل از آغاز عملیات، اداره آب نگاری بریتانیا چهار ده نقشه جدید ناوگانی و 10 ویرایش از نقشه های استاندارد فاوبری را تهیه کرد که تمام اطلاعات آب نگاری و نیز جزئیات ساحلی خاص را نشان می دادند. شناور HMS ROEBUCK که یک شناور بازدید ساحلی است مشمولیت این مبرم در آب راهه های شمالی خلیج فارس به ام قصر را به عهده گرفته بود. بررسی های این شناور موجب گردآوری به هنگام داده های آب نگاری شد که در اتقا و روز آمد سازی نقشه ها به کار گرفته شدند. این اقدامات موجب افزایش ایمنی ناوبری کشتیرانی نیروهای ائتلاف فشار و به میزان قابل ملاحظه ای آزادی عمل آنها در عبور از مناطق عملیاتی را افزایش داده و موجب تسهیل حمله به شبه جزیره فاو گردید. ظرفیت و توانایی شناور مذکور برای باز گرداندن آبراهه های منتهی به ام قصر نیز استفاده شد تا تحویل کمک های بشردوستانه را امکان پذیر نماید.
کشتی های امدادی ناوگاون سلطنتی
9-4- کشتی های امدادی ناوگان سلطنتی مستقر در خلیج دو سومن کل ناوگان کشتی های امدادی ناوگان

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عملیات در عراق- درسهایی برآینده