فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

از لابه لای این همه قیل و قال تاریخی، آن چه اهمیت فراوان دارد و نمی توان از ذکر آن پرهیز کرد، نقشی است که اسلاف لایه هایی از روشنفکران ایران (به تعبیر خودشان روشنفکران دینی) در شکست مشروطه و ابتر ماندن فرآیند توسعه و مدرنیزاسیون در ایران ایفا کردند. به باور من اهمیت این انسان های دوزیست در سترون کردن جنبش های تحول خواه و نوجوی وطنی، به مراتب از مهندسان مسلمان جوانی که نیکفر تصویر کرده است، بیشتر است ...
اخبار روز: http://www.iran-chabar.de/
سه‌شنبه ۴ بهمن ۱٣٨۴ - ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶

 

در مفهوم توسعه
در انگاره ی سیستم ها، فرآیند توسعه با تفکیک و تمایز زیرسیستم ها و نیز خودبسندگی در آن ها تعریف و مشخص می شود. به عبارت دیگر، توسعه فرآیندی است که چنانچه در تقدیر تاریخی جامعه ای بگنجد، می تواند به تفکیک و تمایز پهنه های مختلف جامعه (هم چون پهنه ی قدرت، فرهنگ، هنر، ورزش، اقتصاد، دین، دانش، ... و دست آخر پهنه ی زندگی فردی) و نیز استقلال آن ها بینجامد. در این چشم انداز، توسعه مفهومی مثبت و مدرن است که از طریق تولید و انباشت اطلاعات (عقلانیت تکنولوژیک و عقلانیت دمکراتیک) عمل می کند و می تواند از طریق تحول در سیستم (ارگانیزه شدن، خودبسندگی و مینیاتوریزه شدن)، به پیشرفت و کارآمدتر شدن آن کمک کند.
برخی توسعه را به درون زا و برون زا تقسیم کرده اند و به نظر، منظورشان این است که در توسعه ی درون زا فرآیند توسعه در و از درون خود جامعه شروع می شود، و چنان چه غیر از این باشد، توسعه برون زا خواهد بود. در تکمیل این ادعا به مدل هایی هم چون کره ی جنوبی، تایوان و هنگ کنگ به عنوان نمونه هایی از فرآیند توسعه ی برون زا و به مدل هایی چون امریکا، انگلیس و هند به عنوان نمونه هایی از توسعه ی درون زا اشاره می شود.
اما در عین حال می توانیم توسعه را به توسعه ی فعال یا پیشرو و توسعه ی غیر فعال یا پس رو نیز تقسیم کنیم. در این ترمینولوژی، منظورمان از توسعه ی پیشرو آن است که فرآیند توسعه بدون وجود یک، یا چند "دیگری" توسعه یافته (الگو) در حال تجربه است، در حالی که در توسعه ی پس رو، یک یا چند دیگری توسعه یافته وجود دارد. مدل هایی چون امریکا و اروپا نمونه های از توسعه ی پیش رو هستند و مدل هایی چون کره ی جنوبی و هند نمونه های از توسعه ی پس رو.
با این دو تعریف و به کمک انگاره ی سیستم ها، فرآیندهای توسعه را در پهنه های مختلف می توان به ۴ دسته ی متمایز تقسیم و تفکیک کرد:
۱- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پیش رو.
۲- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پس رو.
۳- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پیش رو.
۴- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پس رو.
از این منظر به باور من، کشورهای (سیستم ها) مختلف در پهنه ها (زیرسیستم ها) ی مختلف از مدل های توسعه ای متفاوتی ممکن است برخوردار باشند. برای مثال و به طور مشخص پهنه ی ورزش ? به ویژه فوتبال- در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نایافته - و حتی بسیار فقیر ? ممکن است از شرایط بسیار متفاوتی نسبت به دیگر پهنه ها برخوردار باشد، که یکی از دلایل آن به احتمال، می تواند امکان بیشتر و آسان تر اعمال استاندارهای جهانی بر این پهنه ها باشد. در مقایسه با زیر سیستم ورزش، زیر سیستم های دیگر، به علت نبود استانداردهای جهانی (زیر سیستم دین و زیر سیستم آموزش و پرورش)، یا کمبود این استانداردها (زیر سیستم قدرت)، یا وجود مشکلات فراوان برای اعمال آن ها (زیر سیستم حقوق و زیر سیستم قدرت) از توسعه کمتری برخورداند(۱).

توسعه در ایران
به باور من، روند مدرنیزاسیون و فرآیندهای توسعه ای که ایران تا کنون در پهنه های مختلف تجربه کرده است، با وجود قیل و قال ها خسته کننده و حتی خودستایی های تهوع آوری که برخی ملی گراها و سنتی ها در پی آنند، توسعه ای برون زا و پس رو بوده است. به عبارت دیگر، ایران در فرآیند توسعه جهانی، کشوری حاشیه ای به حساب می آید، از این رو، مدرنیزاسیون و توسعه، در پهنه های مختلف، همواره به طور مستقیم یا غیر مستقیم در سایه و پیرو گفتمان های مسلط مرکز شکل گرفته است. این گزاره هم در مورد جریان های چپ و لیبرال ایرانی صادق است، که به طور مستقیم اما با تاخیری قابل درک انعکاس گفتمان غالب مرکز بوده اند، و هم در مورد جریان های مذهبی و ملی گرا، که واکنشی انفعالی بوده اند به آن چه در مرکز می گذرد و از این نظر باید آن ها را انعکاس غیر مستقیم گفتمان مرکز به حساب آورد. از این رو، اگر بخواهیم شروع مدرنیزاسیون و توسعه را در ایران به لحاظ تاریخی رصد کنیم، لاجرم باید از زمانی بیاغازیم که من ایرانی نطفه بست و کم کم به خودآگاهی رسید و توانست برای خودش دیگری ای را تعریف کند. به عبارت دیگر، ما وقتی توانستیم به عنوان یک ایرانی خودمان را تعریف کنیم، که احساس کردیم دیگری ای وجود دارد، دیگری هم چون روس، عثمانی، انگلیس، آلمان، امریکا و ..
چنین اتفاقی در واقع زمانی افتاد که رشد رسانه ها به واسطه ی توسعه ی جهانی به حدی رسید که بتواند تصویر دیگری را برای جمعیت قابل ملاحظه ای از ایرانیان قابل تصور کند. بنابر این می توان به گسترش آموزش، گسترش راههای ارتباطی، گسترش ارتباط با کشورهای دیگر برای تجارت، کار، تحصیل و سیاحت، گسترش رسانه ها جمعی و ... اشاره کرد.
به نظر می رسد تاریخ ایران با ورود اسلام به ایران از متن و مرکز جهان به حاشیه ی منتقل شد (ایران در حاشیه ی جهان اسلام) و نیز به نظر می رسد این تقدیر تیره با شروع تجربه مدرنیته در غرب تیره تر شد و ایران در آینه ی دیگری قدرتمند تازه ای به عنوان یک کشور حاشیه ای تثبیت شد. به باور من تحلیل راه هایی که ایران پس از ورد اسلام به ایران پیمود، راه هایی که با ورود جهان به مدرنیته در ایران تجربه شد و راه هایی که ایران می بایست در آینده طی کند و به ناچار طی نیز خواهد کرد، همه و همه در گرو درک دقیق و شفاف این موقعیت حاشیه ای است. موقعیتی که روانشناسی ویژه ای نیز برای ایرانیان رقم زدهاست. ترکیبی دردناک از احساس حقارت و گرایشات نارسیستیک که اوج آن را در بنیادگراها و ناسیونالیست های وطنی می توان دید.
این که ما چه بوده ایم؟ و چرا؟ یا این که دیگری ما که بود ؟ و چرا؟ تقدیر ما - به مفهوم عمیق کلمه ? است! اگر منظورمان از این سوال ها این باشد که چه عواملی یا دلایلی در این سرنوشت دخالت داشته اند و چگونه؟ البته همیشه امکان گفت و گو وجود دارد و این گفت و گوها نتایج میمونی هم در برخواهد داشت. اما اگر منظورمان این باشد که چه کسی مقصر است؟ به بی راهه رفته ایم، هرچند، ممکن است این سوال ها به بگو مگوهای بسیاری بینجامد.

آسیب شناسی توسعه در ایران
به باور من کلید توسعه زمانی در کشور ما زده شد که ایرانی ها توانستند خود را با چندین دیگری توسعه یافته تعریف کنند. به همین دلیل ساده موانع توسعه در ایران هم عام بوده است و هم خاص. موانع عام توسعه، همان موانعی هستند که هر فرآیند توسعه ای به ناچار با آن ها روبه رو خواهد شد، مثل تقابل نهادهای سنتی و مدرن یا تقابل نسل ها. اما موانع خاص توسعه، موانعی هستند که برحسب شرایط ممکن است بر یک فرآیند توسعه عارض شوند، مثل بحران هویت، غرب گرایی یا غرب ستیزی، که ویژه ی جامعه هایی است که توسعه را به صورت پس رو تجربه می کنند.
در آسیب شناسی توسعه نایافتگی در جوامعی مثل ایران به چند نکته ی کلیدی باید اشاره داشت:
یکم: در آسیب شناسی توسعه نایافتگی، انگشت اتهام می تواند از بالا تا پایین هرم اجتماعی (یا هرم دانش که معادل آن است) حرکت کند. زیرا در این چشم انداز، هم در برش های بالایی هرم (تولید کنندگان اطلاعات) ، هم در برش های میانی (تبدیل کنندگان اطلاعات به کالا) و هم در برش های پایینی آن ( مصرف کنندگان کالا) مشکلات جدی متعددی قابل ردیابی و وارسی است، هرچند که سهم لایه های فوقانی هرم اجتماعی در کشوری مثل ایران که همواره توسعه را به اکراه و از سرناچاری و گونه ی پس روانه تجربه کرده است، بسیار بیشتر به نظر می رسد. به عنوان مثال می توان به جنبش مشروطه اشاره کرد، جنبشی که برای برپایی عدالت خانه، برچیدن نابرابری ها و ممتازیت ها شروع شد و با مجاهدت های بسیاری همراه بود، و جان ها ی پاک و بی قرار بسیاری را به قربانی برد، اما سرانجام همه چیز با گنجاندن اصل دوم در متمم قانون اساسی که موسوم به اصل تراز بود، به باد رفت و ممتازیت ها و نابرابری ها از دری دیگر وارد شدند و ملی شدن قانون را ابتر و بی نتیجه کردند(۲). و فراموش نباید کرد که این خطای شناخت شناسانه خبرگان مشروطه بود! همچنین می توان به جنبش ملی کردن صنعت نفت اشاره کرد که در اساس پدیده ای ملی و افتخارآفرین بود و می توانست به عنوان فرصت و اهرمی برای توسعه بکار رود، در حالی با که ندانم کاری خبرگان ملت به تهدیدی آشکار برای توسعه تبدیل شد. زیرا رویای شیرین ملی کردن صنعت نفت به کابوس تلخ دولتی شدن صنعت نفت انجامید و به این ترتیب یکی موانع مهم توسعه در ایران رقم خورد. و نیز به عنوان مثال دیگر، می توان به انقلاب بهمن ۵۷ اشاره کرد که با طراحی یک قانون اساسی ناپخته و عجیب توسط نخبگان انقلاب رویاهای این مردم بر باد رفت(۳)!
دوم: نقد دیگری که در آسیب شناسی توسعه در ایران وارد است، زیر عنوان توسعه نامتوازن قابل طرح است. در این رویکرد نیز سهم برش های بالایی هرم اجتماعی به مراتب بیشتر از دیگران است. برای مثال روشن فکران ما در پهنه ی سکس و گفتمان سکسوالیته به شدت محافظه کارند و تلاش می کنند که تا آن جا که ممکن است از این پهنه نگذرند، یا اگر گذشتند پاک دامن بگذرند. این در حالی است که از یک طرف سکسولایزم (در کنار اومانیزم و سکولاریزم) یکی از ارکان مهم مدرنیته است و از طرف دیگر یکی از اصلی ترین خاک ریزهای سنت در این پهنه برپا شده است و این پهنه قربان گاه جان های بسیاری است. به نظر می رسد هرگاه چالش و جدال سنت و مدرنیته به لحظه های حساس و سرنوشت ساز خود نزدیک می شود، سنت گراها و کهنه خوها به درایت و تجربه دریافته اند که باید نبرد را به سنگر آخر که مزیت نسبی فراوانی برای آن ها دارد بکشانند. ادبیات روشنفکری ما سرشار از ایما و اشاره در نقد استبداد سیاسی است در حالی که استبداد اجتماعی، فرهنگی و دینی اکثریت و نیز استبداد درون که بازتاب درونی شده ی استبدادهای بیرونی است به حال خود رها شده اند. از همین روست که درمذهب، اخلاق، عرفان و ادبیات ما خودفرمانفرمایی به شدت مورد نکوهش قرار می گیرد و به این ترتیب آدمیان برای قرار گرفتن در چمبره ی استبداد بیرون، آماده و پروار می شوند. به عبارت دیگر آنچه در بیرون می گذرد ادامه ی همان چیزی است که در درون آدمیان می گذرد.
بسیاری از روشن فکران ما انگار روشن فکری را فقط در در افتادن با نظام حاکم معادل می دانند و این گرایش آن چنان قوی و شدید بوده است که حتی در جدال نظام به نسبت مترقی حاکم با جریان های سنتی و ماقبل مدرن به سمت دفاع از جریان های ماقبل مدرن گرایش داشتند. بررسی ادبیات داستانی ایران در دهه های گذشته و نیز عملکرد روشن فکران در انقلاب بهمن ۵۷ به روشنی این ادعا را تایید می کند(۴).
درک مدرنیته در قاموس بنیان گذاران بنام آن در غرب (مارکس، فروید، داروین، نیچه و اینشتین) به روشنی نشان می دهد که هیچ یک در پهنه ی قدرت و سیاست فعال نبوده اند، بلکه همه تلاششان رهایی آدمیان از چنگ استبدادهای درون و استبدادهای اجتماعی، فرهنگی و دینی اکثریت است. به تعبیر دقیق کلمه، توسعه در پهنه ی قدرت و توزیع آزادی برای کشورهایی که توسعه را درون زا و پیش رو تجربه کرده اند، همواره به گونه ای پس روانه و به دنبال انباشت کافی "سرمایه های اجتماعی" تجربه شده است.
سوم: به نظر می رسد، به دلایل روشن تاریخی که از عوامل گریزناپذیر جامعه شناختی تغذیه می شوند، جامعه های مثل ایران که از بضایت و امکانات لازم برای توسعه ی درون زا و پیش رو بی بهره اند، یعنی سرمایه اجتماعی و فرهنگی لازم برای چنین تحولاتی را ندارند، چنانچه بخواهند - که به اجبار می خواهند ? توسعه را تجربه کنند، لابد باید از مدل های توسعه برون زا پیروی کنند و مشکل هم به طور دقیق همین جاست. زیرا برش های بالایی هرم دانش، که از توان لازم برای تولید اطلاعات محروم و بی بهره است، حاضر نیست به این بی بهره گی و ناکارآمدی اعتراف کند و آن را و "دیگری" خود را شجاعانه بپذیرد. این اندیشمندان، که بیشتر کسانی را شامل می شود که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از منابع سنتی تغذیه می شوند و از احساس حقارتی عمیق رنج می برند(۵) به صورت جبرانی و تدافعی به گفت و گوهای فرسایشی و طولانی در برابر دیگری خود- که تولید کنندگان اطلاعات در کشورهای توسعه یافته اند - دست می زنند و هم چون سد محکمی در برابر اندیشمندانی صف آرایی می کنند که این حقیقت تاریخی را کشف و متواضعانه، واقع بینانه، هوشیارانه و بزرگوارانه به آن اعتراف داشته اند. این گفت و گوهای انتهاری به شهادت تاریخ بسیار پرهزینه و بی حاصل بوده است، هرچند برای تعمید خود از واژه هایی بسیار صمیمی اما پوچ، چون بازگشت به خویش، احیاگری، اصلاح گری، نواندیشی، بومی گرایی، ملی گرایی و ... گشاده دستانه استفاده برده است.
به طور معمول، همواره برش های زیرین هرم اجتماعی در ابتدای کار با این جریان هم سو و هم دل بوده است، اما خیلی زود از این گفت و گوهای بی حاصل و عصبیت های قومی خسته شده و به متقاضیان گریبان چاک محصولات مدرن تبدیل می شود. کافی است سری به بازارهای ایران و سوپرمارکت های فرهنگی و هنری بزنید، تا مبهوت شوید! به ویژه، اگر بتوانید این اقبال خیره کننده را با توصیه ها فرهنگی و نسخه های تاریخی جریان مخالف مقایسه کنید، آن گاه می توانید دریابید عمق کینه ی جریان های سنتی از فرآیندهای توسعه و مدرنیزاسیون تا کجاست. آن چه به واقع و در عمل توانسته است این مقاومت مازوخیستی در برابر توسعه را بشکند و جریان های سنتی، گذشته گرا و کهنه خو را به ناچار و به گونه ی انفعالی و پس روانه به سمت توسعه و آشتی ریاکارانه با محصولات مدرن بکشاند، همین اقبال خرد کننده ی برش های زیرین اجتماعی است که عرصه را برای اندیشمندان کهنه خو و تنگ نظر، تنگ کرده و ادامه چانه زنی را برایشان غیرممکن ساخته است. به نظر می رسد این پذیرش، باکمال تاسف از سر اکراه، ریاکارانه و انفعالی است و از همین جاست که راز یکصد سال در جازنی و ایستایی خواست ها، شعارها و رویاهای مردم ایران قابل درک می شود.
واقعیت آن است که جدال بین نو و کهنه - به طور عام - یکی از جدال های عمیق و همیشه زنده ی اجتماعی است، از این منظر جامعه های مختلف روی طیفی قرار می گیرند که در یک سویه، نیم عمر اطلاعات به شدت بالاست (به علت انفجار اطلاعات، که نیم عمر اطلاعات را به کسری از ثانیه تبدیل کرده است) و در دیگر سو، نیم عمر اطلاعات بسیار پایین است. به جامعه هایی که در سویه ای از این طیف قرار دارند که نیم عمر اطلاعات بالاست، یعنی غلبه با کهنگی و کهنه خویی است می توان جامعه های سنتی گفت و به صورت وارونه، به جامعه هایی که در دیگر سوی قرار دارند و در آن ها غلبه با تازه گی و نوجویی است، می توان جامعه های مدرن گفت(۶). به طور خاص از وقتی که جدال بین نو و کهنه در اروپا و با ظهور اندیشه ها و فلسفه های تازه به فرآیند صنعتی شدن انجامید، جدال سنت و مدرنیته کلید خورد. با فرآیند صنعتی شدن و تولید انبوه، انگاره ی پیشرفت قوت گرفت، امکان سهیم شدن بیش تر و گسترده تر لایه های زیرین اجتماع از تحولات مدرن فراهم آمد و به این ترتیب انرژی لازم برای ادامه ی این فرآیند و امیدواری به آینده روز به روز بیشتر و بیشتر شد. جدال بین نو و کهنه اما برای ما که در حاشیه قرار داریم و توسعه ای انفعالی و تبعی را دنبال می کنیم، به عبارت دقیق کلمه قوز بالا قوز است! یعنی ما برای نوشدن هم باید بهای مقاومت کهنه را بپردازیم هم بهای مقابله با احساس حقارت ناشی از حضور دیگری را. به عبارت دیگر سنت گرایی در جامعه هایی چون ما این فرصت را پیدا می کند که در خاک ریزهای متعدد و خطوط چند لایه، در برابر جریان های نو و مدرن صف آرایی کند، که عدم توجه به آن می تواند رصدهای تاریخی و اندیشگی ما را آشفته و کم مایه سازد.
اولین خاک ریز همان چالش نو و کهنه است و این که آدمیان میان مایه و نیز کسانی که از وضعیت موجود سود می برند، میل به سکون و سکوت دارند و از پرداختن هزینه های لازم برای ماجراجویی و تحول بیمناکند. دومین خاک ریز می تواند این باشد که این میل خود را با پوشش های قدسی بیاراید و به این ترتیب امکان چون چرا کردن در مورد خود را پر هزینه تر کند. این خاک ریزها به صورت کم و زیاد در تمامی جامعه های انسانی قابل مشاهده اند، در حالی که در جامعه های حاشیه ای، یعنی جامعه هایی که مدرنیته یا توسعه را به صورت تبعی و انفعالی تجربه می کنند، جبهه ی سنت از خاک ریزهای ستبر دیگری نیز بهره می برد که آن را می توان در عنوان کلی "دیگرستیزی" نشان داد. دیگرستیزان به واسطه ی بودن در حاشیه، از احساس حقارتی عمیق رنج می برند و به همین دلیل نه تنها به دیگرستیزی می رسند، بلکه به جهت عمق کینه و حقارتی که تجربه می کنند به غرب ستیزی، نوستیزی و حتی علم ستیزی نیز ممکن است کشیده شوند.
از این رو به باور من، مساله ارتجاع در ایران جدی تر از آن است که بتوانیم همچون محمد رضا نیکفر جریان های کهنه خو و سرگردان در دوگانه ی بنیادگرایی ? آنارشیسم را به صرف استفاده از تکنیک ها و ابزارهای مدرن، مدرن تلقی کنیم(۷). اینکه جریان های اسلام گرای معطوف به قدرت را به واسطه ی تلاششان برای مسلح شدن به تسلیحات اتمی و در خدمت گرفتن سلاح های کشتار جمعی مدرن بنامیم، همان قدر غیر قابل فهم است که بخواهیم آیت الله ها را به واسطه ی استفاده از ماشین حساب و کامپیوتر در حساب رسی به وجوهات دریافتی شان، یا جریان طالبان در افغانستان را به خاطر استفاده از ماشین های کولردار مدل روز، مدرن تلقی کنیم. لابد همین تلقی است که برخی از سیاست گزاران حوزه ی علمیه ی قم را تشویق کرده است تا محیط های آموزشی و درسی طلبه ها را که هنوز در چمبره ی گزاره های ارسطویی و افلاطونی گرفتارند، لبریز از سخت افزارها و نرم افزارهای رنگارنگ مد روز کنند و رویاهای پر طمطراقی هم چون "جنبش نرم افزاری" را بپزند.

 


موانع توسعه و نقش اسلام گراها
نه تنها با مدرن تلقی کردن سویه ی راست مذهبی، مشکل تحلیل فرآیندهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در جوامعی مثل جامعه ی ایران حل نخواهد شد، بلکه به طور وارونه، اگر بتوانیم از بالماسکه ی زبانی ای که سویه ی چپ مذهبی به راه انداخته است در گذریم و آن ها را هم مثل نیایشان سنتی و ماقبل مدرن به حساب آوریم، آن وقت می توانیم به راز درجازنی ایرانیان در شعارها و خواست هایشان پی ببریم. به باور من مذهبی ها هر خوانشی که از مذهب داشته باشند بدیل یکدیگر نیستند، بلکه ادامه ی یکدیگرند، به عبارت دیگر مذهبی ها مثل جعبه ابزاریند که متناسب با شرایط، چینش و ترکیب خاصی را به میدان می فرستند. این تاکتیک که به صورت ناخودآگاه و گاهی نیز خودآگاه دنبال می شود، با ردیابی بازی های آن ها در قرن گذشته در کشور و سنت دینی ای که متعلق به ماست و نیز در در دیگر کشورها و سنت ها، به خوبی قابل مطالعه و درک است.
با ورود هر جبهه ی تازه ای از مدرنیته، اسلام گراها جاروجنجال به پا می کنند. با این تفاوت که اول منتها علیه سمت راست پا به میدان می گذارد و دست آخر منتها علیه سمت چپ. ماقبل مدرنترین جریان ها معرکه گیری را با این شعار می آغازند که: این محصولات با اسلام ناسازگار است. این چیزها دین، ناموس و همه ی داشته های ما را به باد خواهد داد. ما به این چیزها احتیاج نداریم. اسلام دین کاملی است و هیچ کمبودی ندارد و...
اگر این تاکتیک موثر باشد که به طور معمول نیست (زیرا تاریخ به جلو می رود و زمان از حرکت باز نمی ایستد)، آن هنگام آرام آرام و گام به گام نیروهای کمتر ماقبل مدرن به معرکه می رسند و همان حرف ها را، البته با ادبیاتی دیگر سرمی دهند: اسلام دین کاملی است. این چیزها در اسلام بوده است و فقط مسلمان ها کوتاهی کرده اند و به آن ها توجه نکرده اند و ...

 

راز این که این جریان ها دوسوی یک طیفند و دغدغه ی مشترکی دارند و همچون دو لبه ی یک انبر عمل می کنند، به خوبی از فحوای کلام آن ها پیداست. تفاوت خیلی اندک است. سرتا سر این طیف به صورت پیشینی ایمان دارد که اسلام کامل است، ناچار هر چه خطا و ناصواب به نظر برسد، نباید در اسلام باشد و باید از تاریخ و متن خارج شود. تفاوت برش های مختلف این طیف در داشته های دیگر آن هاست. برای مثال اگر فقیهی پیدا شود که به دانش روانشناسی هم چنان که روانشناسان می اندیشند و باور دارند، آشنا شود، خیلی راحت می توان انتظار داشت که خوانش این فقیه از دین به گونه ای باشد که قصاص و اعدام را برنتابد. روشن است مشکل دین داری نیست، مشکل بی دانشی و فقر اندیشه است، اما واقعیت آن است که دیندارها، به ویژه، در تارک هرم اجتماعی، زمینه ها و انگاره های لازم برای نهادینه کردن این بی دانشی را فراهم می آورند. به طور اخص مشکل کسانی اند که قادر نیستند به درک چرایی و چگونگی گسست سنت از مدرنیته پی ببرند. زیرا به نظر می رسد در جوامعی که توسعه را به صورت برون زا و پس رو تجربه می کنند به ناچار بین سنت و مدرنیته گسست حاکم است. این ناتوانی در کنار رویای شیرین کودکی و ایمان پیشینی ای که مذهبی ها دارند، مذهبی ها را در بازی با کلمات و مونتاژ تاریخ چیره دست و ورزیده ساخته است، به گونه ای که خیلی راحت می توانند هر پدیده ای را ضد دین و یا عین دین تلقی کنند. مذهبی ها کافی است پدیده ای را خوب و صواب بداند، در آن صورت آن چیز به طور خودکار دینی خواهد بود، و به طور وارونه، چنانچه چیزی را ناصواب تشخیص دهند، آن پدیده به طور خودکار غیردینی تلقی خواهد شد(۸). در این صورت تنها یک مشکل کوچک وجود دارد! چه میزان زمان باید صرف شود، چه جان های پاکی باید قربانی شوند و چه هزینه هایی باید پرداخته شود تا مذهبی درک کنند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد؟!
تازه اگر از این گردنه بتوانیم عبور کنیم در آن صورت با این ادعای اسلام گراهای نو و کهنه چه باید بکنیم که - با اشاره به برخی از آیات قرآن که مسلمانان را به جمع آوری نیرو و دستیابی به قدرت فراخوانده است - تلاش دارند اسلام را در اساس پدیده ای مدرن به حساب بیاورند!
اگر کسی در دام چاله های زبانی گرفتار شده باشد یا به خطا کردن در بازی های زبانی خو کرده باشد، خیلی راحت می تواند ادعا کند که بله، به واقع هم الگوی اسلام نسبت به الگوهای پیش از خود مدرن بوده است! اما روشن است که منظور ما از مدرن، آن چیزی نیست که از واژه ی مدرن به مدد فقه لغت و گرایشات ذات گرایانه استنباط می شود، بلکه منظور، تعریفی است که به صورت قراردادی و البته با نیم نگاهی به تاریخ شکل گرفته است. تاریخی که در پهنه ی اقتصاد با مارکس، در پهنه ی زیست شناسی با داروین، در پهنه ی روانشناسی با فروید، در پهنه ی فیزیک با انیشتین و در پهنه ی فلسفه با نیچه شروع شده است. با چنین تلقی از مدرن، روشن است که اسلام گراها را- به واسطه ی سابقه ی طولانی مخالفتی که با تک تک این قله های مرتفع دانش بشری داشته اند ? نمی توان با هیچ چسبی به تاریخ مدرن وصله کرد.
در این تلقی سنتی کسی است که در جدال نو و کهنه دل در گرو کهنگی نهاده است و حاضر است با چنگ و دندان از مرده ریک های سنت محافظت کند. مهم نیست از چه ابزاری استفاده می کند، مهم نیست به چه سطحی از عقلانیت ابزاری رسیده است. مهم آن است که آرمان و رویای سنتی ها در گذشته قرار دارد و آن ها حاضرند برای بازگشت به گذشته ی رمانتیک خود حتی به جنگ دانش بروند.

 

و نباید فراموش کرد که درک این که محصولات مدرن کدام یک ابزار هستند و کدام یک غیرابزار، در جوامع غیر مدرن بسیار سخت و پرهزینه است و به همین لحاظ اگر در جامعه ای پذیرش ابزارهای تازه پرهزینه و دیرهنگام باشد، می توان آن جوامع را سنتی تلقی کرد. و نباید فراموش کرد که استقبال از کلیه ابزارهای مدرنی که در جوامع سنتی جا افتاده اند، در ابتدای ورودشان به بازار بسیار اندک و ناامید کننده بوده است، همچنان که امروز نیز استقبال از ابزارهای تازه ای هم چون کلونیگ، دمکراسی، حقوق بشر و ... در جوامع سنتی و ذهن های کهنه خو بسیار اندک و ناامید کننده است(۹).
مثل همیشه مخالفین مدرنیسم و ابزارهای تازه، در سنگر نخست، اگر بتوانند تلاش می کنند که شان ابزاری ابزار های تازه را به چالش بکشند. یعنی تلاش می کنند که بگویند: اشتباه نکنید، اینها تنها ابزار نیستند، بلکه در واقع نوعی ایدیولوژی و جهان بینی نیز هستند(۱۰). پس این محصولات جدید برای جامعه ی ما خطرناکند، زیرا با ایدیولوژی و جهان بینی ما تعارض دارند. در سنگر بعدی مخالفین محصولات تازه ادعا خواهند کرد که در اساس پذیرش این محصولات تازه با دین، اخلاق و آرمان های انسانی منافات دارد. وقتی با وجود مخالفت کهنه خوها تاریخ به جلو حرکت کرد و محصولات تازه مزیت نسبی خود را در سوپرمارکت اجتماع در مقایسه با محصولات قدیمی به رخ کشید و تقاضای برای کالاهای جدید رو به فزونی گرفت، نسل دیگری از لشکر کهنه خوها پا به میدان می گذارد و سنگر تازه ای برپا می گردد. این نسل هر آرمانی که داشته باشد پیشوند یا پسوند نواندیش را با خود یدک می کشد، تنها به این دلیل ساده که تلاش دارد اتفاقی را که افتاده (مدرنیته) به نوعی توجیه کند. اینها این گونه استدلال می کنند که: نسل پیشین اشتباه می کرد، می توان از دین، جهان بینی و ایدیولوژی خویش خوانشی داشت که با پذیرش آن ابزارها منافاتی نداشته باشد. البته گاهی ممکن است کمی هم از طمع دهنده های آشنایی چون بومی کردن، ملی کردن، دینی کردن و ... استفاده شود، اما در همان حال این نسل به ظاهر نواندیش و در باطن کهنه خو، باز هم در برابر مدرنیسم و محصولات تازه تر (اتفاقی که در شرف وقوع است) ایستادگی خواهد کرد و اما و اگر می آورد. یک نگاه کوتا به تاریخ یکصد سال اخیر ایران به روشنی ادعای ما را تایید خواهد کرد و نشان خواهد داد که این گرو هیچ گاه نتوانسته است یا نخواسته است گامی خلاقانه و پیش روانه بردارد.

نقش اسلام گراها در سترون کردن جنبش مشروطه
برای نمونه باز هم باید به جنبش مشروطه بر گردیم و از گام بلندی که می رفت برداشه شود تا بستر لازم برای رویش مدرنیته در ایران فراهم شود یاد کنیم. این گام بلند، تحولی بود که با برپایی مجلس شورای ملی به ناچار باید در پهنه ی فقه و قانون پدید می آمد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  42  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی

دانلود مقاله آسیب شناسی حاشیه نشینی و راهبردهای پیشگیری

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله آسیب شناسی حاشیه نشینی و راهبردهای پیشگیری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

آسیب شناسی حاشیه نشینی و راهبردهای پیشگیری

 

چکیده
مستندات موجود از دهه ی 1950میلادی به بعد گواه نوعی شیوه زیست بشری در برخی جوامع است که با تفاوت در تعریف به عنوان مسکن های:کنترل نشده،غصبی،حاشیه ای وخود ساخته شهری خوانده شده اند.
در جهان امروز ، پدیده حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی درمادر شهرها و کلانشهرها امری اجتناب ناپذیر و از جمله چالش¬های فرا روی مدیریت شهری است.
آهنگ شتابان مهاجرت¬های بی¬رویه از روستا به شهر، علاوه بر دامن زدن به نابسامانی های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، حاشیه نشینی شهری را نیز پدید آورد. در واقع فقر روستایی به فقر شهری با کلیه محرومیت¬های آن تغییر مکان می¬دهد. شتاب گرفتن مهاجرت¬های داخلی و افزایش سریع جمعیت شهرها ، به پیدایش صورت¬های گوناگون حاشیه نشینی در داخل محدوده و خارج از محدوه¬های شهری و نیز در بافت¬های انحطاط یافته و فقیرنشین شهرهای بزرگ می¬انجامد.
رشد نامتعادل اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی موجود نابرابری¬ها و عدم توازون جغرافیایی (فاصله شهر و روستا)می¬شود و در پی آن گروههای متعدد روستائیان به شهرها مهاجرت و نه تنها جذب فعالیت¬های اقتصادی مولد شهری نمی¬شوند بلکه در جامعه و فرهنگ شهری نیز ادغام نشده و به جدای گزینی مکانی و ایجاد سکونت¬گاههای غیررسمی می¬نمایند.
حاشیه نشینی به بخشی از توسعه شهری اطلاق می¬شود که بدون برنامه¬ریزی، کنترل و رعایت ضوابط و مقررات شهرسازی توسط توده¬ای از مردم که عمدتاً فقرا و اقشار کم درآمد شهری و مهاجران روستایی می¬باشند، ایجاد می¬شود.
در محلات حاشیه نشین نرخ جرایم و بزهکاری به علت تراکم بالای جمعیت، فقر فزاینده، شکستگی ساختارها و ایجاد گسست¬ها اجتماعی، تضعیف پیوندهای اجتماعی و همچنین رهایی افراد از فشار افکار عمومی و کنترل رسمی ، بالا ارزیابی می¬شود. در واقع می توان اظهار داشت که نسبت معنی-داری بین حاشیه نشینی (سکونت¬گاههای غیررسمی) با جرم و آسیب¬های اجتماعی وجود داشته و مناطق حاشیه نشین به مثابه جزیره¬های آسیب زای شهری، از منابع اصلی جرم و بزهکاری به شمار می¬آیند. تحقیقات نشان می¬دهند که مناطق حاشیه نشین به دلیل شرایط محیطی و وجود عناصر نامساعد و همچنین به دلیل بافت ناهمگون اجتماعی و فرهنگی از جرم خیزترین مناطق شهری محسوب
می¬شوند.
این مقاله به بررسی نسبت حاشیه نشینی با جرم و آسیب¬های اجتماعی پرداخته و تلاش دارد ضمن تحلیل چند بعدی این مسئله، به معرفی سیاست¬ها و راهبردهای اجرایی به منظور پیشگیری از جرم و انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشینی بپردازد.
مفاهیم کلیدی:
شهر،حاشیه نشینی،سکونتگاه های غیررسمی،جرم،آسیب های اجتماعی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


مقدمه
از دیرباز ثابت شده است که تبهکاری در شهر به نسبت تبهکاری در روستا خیلی بالاتر است. (کسن، 1385: 115) مطالعه نواحی و مناطق حاشیه نشینی و سکونت گاه های غیررسمی که از آن تحت عنوان چالش شهری نام می برند، از جمله مباحث و موضوعاتی است که در صدر مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهان، به ویزه در ممالک در حال توسعه است. حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی ، مسأله ای گذرا و با ابعاد محدود نبوده و توافقی بر بقای باز تولید و بسط آن وجود دارد که حاکی از عدم کفایت راه حل ها و سیاست¬های متداول شهری است و رهیافت ها و اقدامات نوینی را می طلبد. (صرافی، 1381: 5)
حاشیه نشینی زاییده رشد شهرنشینی ناهمگون است. فقر اقتصادی و عدم دسترسی مهاجران به مشاغل متعارف رسمی شهری موجب می¬شود آنان مکان¬هایی را برای زندگی برگزینند که اغلب فاقد هرگونه تسهیلات شهری هستند و عمدتاً غیرقانونی و خارج از ضوابط ساخته می¬شوند. این مناطق بیش از سایر مناطق شهر مخفی گاه انواع فعالیت¬عای غیرقانونی است و اغلب با جرایم بیشتری نسبت به مناطق درونی شهر رو به رو هستند.
حاشیه نشینی علاوه بر اثرات کالبدی و فیزیکی و ایجاد ناهمگونی در سیمای شهر، دارای تأثیرات اجتماعی و فرهنگی نیز می باشد. تحقیقات نشان می¬دهد که مناطق حاشیه نشین به دلیل بافت ناهمگون اجتماعی – فرهنگی از جرم خیزترین مناطق شهری محسوب می¬شوند. از این رو است که از مناطق حاشیه نشین به عنوان « جزیره های آسیب » نام می برند.
از دیدگاه برنامه¬ریزی شهری، حاشیه نشینی به توسعه شهری اطلاق می¬شود که بدون
برنامه¬ریزی، هدایت، کنترل و بدون رعایت مقررات شهرسازی توسط مردم ایجاد می¬شود.
جرم ، به هر فعل یا ترک فعلی که به موجب قانون مجازاتی برای آن تعیین شده باشد و نوعی آسیب یا خسارت را همراه خود داشته باشد، اطلاق می شود. جرایم شهری، آن بخش از ناهنجاری¬های اجتماعی-اند که در نتیجه پیدایش شهرنشینی و تشدید مشکلات ناشی از آنها پدیدار گشته و در سطوح مختلف خود موجب آسیب¬های ساختاری و کارکردی برای جامعه شهری
می¬شوند.

 

سؤالات تحقیق
سؤالات اصلی این تحقیق عبارت است از: 1- حاشیه نشینی چیست و چگونه تبیین می شود؟ 2- چه نسبتی بین حاشیه نشینی و جرم وجود دارد؟ 3- برای کاهش میزان جرم در مناطق حاشیه نشینی چه سیاست های پیشگیرانه¬ای باید اتخاذ نمود؟
روش تحقیق
این طرح با استفاده ازروش تحقیق اسنادی (documentary) به اجراء در آمده است. ابزار گردآوری اطلاعات، داده¬های ثانویه (Secondary data) مبتنی بر اسناد و مدارک (documents) بوده است. جامعه آماری این طرح، حاشیه نشینان می¬باشند. روش نمونه¬گیری، خوشه¬ای بوده و تعداد 200 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. واحد آماری تحقیق، خانوار می¬باشد.

 

تعریف وتیپولوژی حاشیه نشینی
حاشیه نشینان کسانی هستند که در شهر سکونت دارند ولی به علل و عواملی نتوانسته¬اند جذب نظام اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر شوند و از خدمات شهری بهره مند گردند. ( عابدینی در کوش، 1364: 137)
اگرچه به نظر می آید مهاجرت عامل اصلی شکل دهی و رشد مناطق حاشیه نشینی در شهرهاست، ولی واقعیت این است که بخشی از حاشیه نشینان ساکنین همیشگی شهر می باشند که به علت فقر اقتصادی در واحدهای مسکونی غیر متعارف ، غیر استاندارد و غیر رسمی زندگی می کنند؛ واحدهایی که بعضاً از حداقل امکانات و ملزومات بهداشتی و رفاهی محروم می باشند.
تصویری که "جارلز آبرامز" از حاشیه نشینی ارایه می دهد ساختمان و یا بخشی از هشر است که در آن ویرانی، نارسایی عرصه خدمات درمانی ، تراکم جمعیت در واحدهای مسکونی، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوارض طبیعی دیده می شود. (شکوهی، 1367: 41)
پی فول معتقد است که مناطق دارای نرخ بالای بزهکاری از ویزگی های خاصی چون، بی ثباتی جمعیت، تنوع نژادی، جابجایی مکانی رو به تزاید و فقر اقتصادی برخوردار می باشند. (Pfohl, 1984: 149-150)
پارک، از بین رفتن همبستگی¬های محلی و تضعیف موانع و مناهی گروه اولیه زیر نفوذ محیط شهری را تا حد زیادی عامل افزایش جرم و جنایت در شهرهای بزرگ می¬داند.
پارک انسان حاشیه نشین را شخصیّتی می داند که از حاصل برخورد با پیوند و نظام فرهنگی متفاوت و احیاناً متخاصم ظهور می¬نماید. به نظر پارک، چنینی موجود دو رگه¬ای در زمان واحد نسبت به هر دو نظام احساس همبستگی و تعلق دارد، ولی درعین حال خود را نسبت به هیچ کدام، کاملاً متعلق و متمایل نمی¬داند. ( انصاری، 1369: 21)
حاشیه نشینی از نظر سکونت اولیه، به سه دسته طبقه بندی می شوند: 1- حاشیه نشینی بومی 2- حاشیه نشینی غیربومی 3- حاشیه نشینی دو گانه
حاشیه نشینی بومی، شامل آن دسته از حاشیه نشینان است که غیر مهاجراند. اینها از بدو تولد تاکنون در منطقه حاشیه نشین سکونت دارند. حاشیه نشینان غیر بومی، شامل مهاجرانی هستند که از روستاها و شهرهای دیگر کشور به این مناطق کشیده شده اند.
حاشیه نشین دوگانه، فردی است که از کشوری دیگر به کشور دیگر رفته است. این افراد عمدتآً از افغانستان و کشورهای عربی به ایران آمده¬اند.
حاشیه نشینی از نظر جنبه¬ها هم بر دو نوع است:
1- حاشیه نشینی اجتماعی: در این نوع حاشیه نشینی افراد از نظر ویژگی¬های اجتماعی مثل زبان ورفتار، احساس حاشیه¬ای دارند. این امر در میان مهاجرانی که از نظر نزاد، قوم، مذهب و حتی طبقه با ساکنان مقصد متفاوت¬اند، بیشتر به چشم می¬خورد .
احساس حاشیه¬ای از بعد حاشیه¬ای باعث می¬شود تا مهاجران احساس بی¬هویتی کنند و در
دوراهی قرار گیرند. در این موقع است که با تشکیل گروه¬ها و باندها، سعی در مخفی نگاه دانستن ویژگی حاشیه¬ای خود دارند.
2- حاشیه نشینی اقتصادی: درآمد پایین، مهارت پایین، تحصیلات پایین، مشاغل پایین و کاذب از ویژگیهای حاشیه نشین اقتصادی است. 3- حاشیه نشینی سیاسی: این نوع حاشیه نشینی ناشی از فقدان مشارکت آنها در ساخت¬های نهادی نظام سیاسی است.
مبانی نظری
صاحب¬نظران معتقدند میزان جرایم شهری با درجه توسعه شهری در رابطه است. به موازات جمعیت شهری، میزان جرایم بالا می¬رود. (شکوئی، 1365: 102) به نظررابرت پارک، تراکم و تحرک جمعیت ( از ویژگی¬های بارز شهر) مترادف با حضور جرم، طلاق و اختلافات روانی است و شاخص مناسب اندازه¬گیری آن آنومی است. رشد شهرها مساوی است با جایگزین روابط غیر مستقیم و ثانوی به جای روابط مستقیم و چهره به چهره .
بر پایه نظریه پارک، شهر بهترین مکان برای ظهور بی سازمانی است، بخصوص به واسطة خللی که به زندگی خانوادگی و روابط همسایگی یعنی به پاسداری عادت و سنن وارد می¬آورد.
پارک ( و همکاران وی) دست یافتند که: 1- شهر مملو از جمعیت و تنوع فرهنگی است،2- جامعه شهری فاقد نظام اجتماعی همگون و یگانه است، 3- فاصله طبقاتی در شهر بسیار زیاد است، 4- شهر از نرخ بالای مهاجرین برخوردار است و 5- در شهر میزان جرایم بالا است.
کلینارد اظهار می¬دارد زاغه نشینی (Slum) بر اثر رشد شهرها به وجود می¬آیند. انحرافات و بزهکاری در مناطق حاشیه¬ای زیاد است و حاشیه نشینی منبع اصلی جرم و جنایت است.
ویرث (Wirth, 1938) کوشیده است تا نشان دهد که تغییرات و الگوهای تجمعات انسانی معلول سه عامل اندازه (Size)، تراکم (Density) و ناهمگونی (Heterogenous) است. افزایش در تراکم، روابط فیمابینی افراد (Interpersonal) را کاهش داده و منجر به افزایش آزادی¬های فردی می¬شود و این وضعیت بر نابسامانی اجتماعی و جرم اثر می¬گذارد.
مطالعه برنارد لندر (B.Lander) نشان می¬دهد که در مناطق دارای جمعیت ناپایدار، میزان بی¬سازمانی اجتماعی بیشتر است. جمعیت ناپایدار از ویژگی¬های مناطق حاشیه نشینی است.
کتله، فیزیکدان و منجّم بلژیکی به کمک اعداد و ارقام ، همبستگی و ارتباط محیط جغرافیایی و جرم را نشان داد. به اعتقاد وی ، جرایم ارتکابی در یک جامعه و نوسانات متناوب آن مانند یک تابع ریاضی وابسته به تغییرات شرایط اقتصادی و اجتماعی زمان و مکان می باشد.(Anselin, 2000:216)
به زعم گسن (Gassin) بیشترین تبهکاری شهر مربوط به کیفیّت شهرسازی است تا بر اثر خود شهرنشینی. بدین سان احتمالاً مناطق بزهکاری در شهر وجود دارند.(گسن، 1385:116)وی می افزاید:شهرنشینی با آهنگ شتابان گسترش می¬یابد و امکانات و تسهیلات زیر بنایی و اجتماعی شهری نیز متناسب با افزایش جمعیت شهرها تامین
نمی شود در چنین شرایطی، زاغه ها و آلونک های حاشیه ای که از سوی مهاجران تازه وارد و تهیدستان بر پا شده، به وجود می¬آیند.
هیراسکار (Hirsaskar, 1989) معتقد است که مناطق حاشیه¬ای (Marginal) بیش ازسایر مناطق شهر مخفی گاه انواع فعالیت¬های غیرقانونی است و اغلب جرایم بیشتری نسبت به مناطق درونی شهر رو به رو هستند. از آنجا که خصویت ذهنی ساکنان مناطق حاشیه نشین کاملاً متأثر از محیط زندگی آنهاست، فرد حاشیه نشین معمولاً خصوصیات اخلاقی و ارزش های منحطی دارد از این رو به آسانی جذب فساد، بزهکاری، جرم و جنایت، فسق و فجور، میگساری و شرکت در فعالیت¬های مخفی مربوط به مواد مخدر می¬گردد.

 

ویژگی¬های حاشیه¬نشینی و حاشیه نشینان
ویژگی¬های رایج و بارز مناطق حاشیه نشینی و انسان حاشیه نشین عبارتند از:
1- حاشیه نشینی ناشی از فقر است.
2- حاشیه نشینی ناشی از تشدید نرخ مهاجرت¬های روستایی - شهری است.
3- در مناطق حاشیه نشینی، اشتغال غیر رسمی ، غیر مولد و انگلی وجود دارد.
4- در مناطق حاشیه نشینی فرهنگ فقر وجود دارد.
5- در مناطق حاشیه نشینی تقدیرگرایی (Fatalism) حاکم است.
6- حاشیه نشینان سواد پائینی دارند.
7- حاشیه نشینان درآمد پائینی دارند.
8- نرخ بیکاری در مناطق حاشیه نشینی بسیار بالاست.
9- حاشیه نشینان در سکونتگاه های غیر متعارف و غیراستاندارد زندگی می کنند.
10- تراکم جمعیت در مناطق حاشیه نشین بسیار بالاست.
11- میزان کار کودکان در مناطق حاشیه نشین بسیار بالاست.
12- میزان انحراف و جرم در مناطق حاشیه نشین بسیار زیاد است.
13- از نظر اجتماعی و فرهنگی، بافتی جدا از بافت جامعه شهری دارند.(محسنی، 1387)
اوصاف عمومی نواحی حاشیه نشینی که با جرم و جنایت ملازمه دارد، عبارتند از:
1- چهره نامطلوب شهری 2- پایین بودن بهداشت عمومی 3- پایین بودن سلامت روانی و جسمی 4- فقدان شغل مناسب و درآمد کافی 5- وجود خرده فرهنگ متعدد 6- تراکم بالای جمعیت 7- ضعف امکانات رفاهی و آموزشی 8- گستردگی فقر 9- گسترش مواد مخدر و اعتیاد 10- خاستگاه انحرافات و جرایم تبعات منفی حاشیه نشینی
تبیین حاشیه نشینی
با شروع توسعه برون زایی کشور و در جهت همه گیر ساختن الگوی مصرف خاص سرمایه داری غربی، شهر مرکزی در دستور کار قرار گرفته، رابطه سنّتی سه نظام معیشتی (عشایری، روستایی، شهری) گسیخته و ایل و روستا به ساختارهای مجزا و در حال فروپاشی بدل شدند، ناتوانی زیر ساختی کشور برای جذب غیر متمرکز الگوی مصرف، سبب تمرکز فوق العاده¬ی شبکه شهری در پایتخت و با شدتی به مراتب کمتر، در چند شهر دیگر شده است، تمرکز شدیدی شبکه ماکروسفال شهری، سبب تشدید مشکلات شهری و از جمله سرپناه و مسکن می¬گردد و از آنجا که نعم مادی و خدادادی بر اساس قشربندی و سلسله مراتب اجتماعی توزیع می¬شود و گروهی با نداشتن سرپناه روبرو می¬شوند( پیران، 1366: 46). این امر منجر به شکل گیری سکونتگاه های نابسامان و حاشیه نشینی در شهرها می¬گردد.
عللی که در سطح خرد زمینه ساز پیدایش و شکل گیری حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی می¬شود عبارتند از:
1- ضعف برنامه¬های بخشی مشخص و مؤثر برای پاسخگویی به نیاز سرپناه کم درامدها در توزیع جغرافیایی مناسب.
2- عدم پیش بینی فضای مسکونی کافی و مناسب اقشار کم درآمد در طرح های کالبدی شهری و اعمال استانداردهای خارج از استطاعت ایشان
3- دسترسی ناچیز به نظام های رسمی اعتباری و وام مسکن برای کمر درآمدها ، به ویژه شاغلین در بخش غیر رسمی
4- وجود باندهای قدرت نامشروع وسوداگران زمین باز به موازات اهمال و ناتوانی در نظارت و کنترل ساخت و سازها، به ویژه در فضای بینابینی شهرها.
5- فقدان نهادسازی برای تجهیز و تجمیع منابع اقشار کم درآمد و عدم حمایت و هدایت دولت در مورد خانه سازی خودیار(صرافی ، 1381: 7).
6- وضعیت جغرافیایی و اجتماعی محلات حاشیه نشین
موقعیت خاص محلات حاشیه نشین ، کوچه و پس کوچه¬ها ، ازدیاد جمعیت، راه داشتن خانه¬ها به همدیگر ، این محله¬ها را مکان مناسب برای مخفی شدن یا فرار بزهکاران از چنگال عدالت قرار داده است. علاوه بر این برخورد نامناسب و بد پلیس در این مناطق و سوء ظن همیشگی که نسبت به اهالی این مناطق بوده است سبب آن شده آنها اعتماد چندانی به پلیس و اعتقادی به کارآ بودن ضابطین نداشته باشند، به همین خاطر گزارش¬های کمتری از وقوع جرم می¬دهند. عامل دیگر، آشنایی¬ها و پیوندهای خانوادگی و دوستانه¬ای است که بین اهالی این مناطق به چشم می¬خورد چرا که بیشتر اهالی همدیگر را می¬شناسند و یا با یکدیگر رابطة فامیلی دارند به همین خاطر کمتر اعلام جرم می¬کنند. دلیل آن هم این است که اکثر مجرمین در این مناطق بومی هستند و آنها نیز اجازه فعالیت غیرقانونی به بیگانه ها و غریبه ها را در قلمروی خود نمی دهند.

 

آسیب شناسی حاشیه نشینی
پیامد و تبعات منفی سکونت گاههای غیررسمی و حاشیه نشینی عبارتند از :
1- حاشیه نشینی، چالشی فراروی توسعه پایدار شهری
یکی از آثار و پیامدهای توسعه فیزیکی ناموزون و نامتعادل شهری حاشیه نشینی در شکل غیرقانونی است. اسکان غیر قانونی به سبب گسترش فقر و نیز به مخاطره انداختن محیط زیست و تحمیل هزینه های سنگین برای حل مشکلات تصویری جدی برای پایداری و انسجام جامعه شهری تلقی شده است. نه تنها هیچ کدام از رهیافت¬های توسعه پایدار و استراتژی توسعه شهری را در وضعیت حاشیه نشینی نمی-بینیم، بلکه حاشیه نشینی باعث افزایش میزان جرم و آسیب¬های شهری می¬گردد.
2- حاشیه نشینی و افزایش جرم
در محلات حاشیه نشین همان قدر که امکان ارتکاب جرم و جنایت در آن زیاد است، به همان اندازه رقم سیاه بزهکاری (Dark Number) در آن موجود است.

 

اعمال مجرمانه رایج در حاشیه شهرها
اعمال خلاف و مجرمانه در مناطق حاشیه نشین شهر، به دو دسته تقسیم بندی می¬شوند:
1- اعمال مجرمانه قبل یا در حین شکل گیری حاشیه نشینی؛ شامل :
1-1 تغییر کاربردی اراضی
2-1 تصرف عدوانی
3-1 فروش مال غیر
4-1 ساخت و سازهای غیر مجاز
2- اعمال مجرمانه بعد از شکل گیری حاشیه نشینی؛ شامل:
1-2 سرقت و اخفای اموال مسروق
2-2 اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر و مشروبات الکلی
3-2 نزاع¬های دسته جمعی
4-2 قتل عمد
5-2 تخریب اموال عمومی
6-2 مزاحمت و ممانعت از حق
7-2 اخاذی و تهدید برای کسب مال دیگری
8-2 خشونت¬های جنسی
9-2 روسپیگری
10-2 کودک آزاری

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   15 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله آسیب شناسی حاشیه نشینی و راهبردهای پیشگیری

تئوری محدودیت ها و حسابداری تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )

اختصاصی از فایلکو تئوری محدودیت ها و حسابداری تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تئوری محدودیت ها و حسابداری تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )


تئوری محدودیت ها و حسابداری تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )

فایل زبان اصلی + فایل ترجمه با فرمت Word

 

در زیر قسمتی هایی از ترجمه ی فایل مورد نظر آمده است ،

فایلی که پس از پرداخت دانلود می کنید شامل متن کامل زبان اصلی مقاله و متن کامل ترجمه شده ی آن می باشد :

 

گروه تهران کارآفرین را بخاطر بسپارید، tkweb.ir ، در صورتی که نتوانستید به صورت آنلاین پرداخت و دانلود نمایید برای خرید تلفنی با شماره ی ٠٩٠١٠٥٩٣٦٠٧ تماس بگیرید.
 
خرید مقاله و پایان نامه های شما توسط تهران کارآفرین : برای این منظور پروژه های خود را به آدرس greenagahi@yahoo.com  ارسال نمایید.
 

تئوری محدودیت ها و حسابداری

تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )

تغییر سازمان در اقتصاد جهانی که دردهه اخیر صورت گرفت با پذیرش مفاهیم تولید lean و سیستم انعطاف پذیر همراه بود . این مفاهیم به به صورت تلویحی معیاری از تولید و ظرفیت کاری را که با تقاضا و ظرفیت فعلی پذیرش هم خوانی داشتند را عرضه می کنند . سر منشاء وجود مدیریت ظرفیت محدود به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر بوده است . برای موسسات خصوصی و در تمام زمینه ها در اقتصاد ایرلند محدودیتهای مضاعفی اعمال شده است . موسساتی که در سطح بین المللی فعالیت می کنند با محدودیت های در سطح جهانی در مورد مدل های تولیدی lean مواجه هستند . موسساتی که در بخش های غیر تجاری فعالیت می کنند با مشکلات تازه ای که مربوط به کمبود کارمندان و سایر منابع می باشد مواجه می باشند در حالی که قبلا مشکل رکود و پایین بودن راندمان در مورد منابع وجود داشت .

سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه حسابداری مدیریتی میتواند در مدیریت این گونه مشکلات و ارائه ظرفیت موجود به آنچه که مد نظر است مفید باشد . صرف نظر از این مطلب نبود تکنیک های برتر کمی به روز به آن نحوی که در گفته ها وجود دارد نیز از مشکلات است. روش بهینه سازی در برنامه ریزی خطی این امکان را به شما می دهد که مشکلات پیچیده ای که شامل محدودیت های مختلف ظرفیت هستند را حل کنید . علیرغم اصول شناخته شده و تفکر وجود مبانی بلند مدت حسابداری ، مدارک کمی وجود دارد که نشان دهنده کاربرد متداول این اصول و تفکر در حسابداری یا عملکردهای هیئت مدیره باشند .

Eli gold ratt در کتاب ((the goal)) با ارائه نظرات به صورت تئوری محدودیت ها جان تازه ای به دیدگاههای بهینه سازی تجاری داد . (گولدرات و کوکس 1993 ) . این نظرات مدیریتی بهترین فروشنده به صورت یک داستان مهیجی است که در آن تلاش مدیر شرکت ظرف مدت 90 روزبرای حفظ زیان ناشی از عملکرد جلوگیری از ورشکستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات و دکوکس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهره وری )) حمله می کنند به جای آن از تکنیک ها ی پیشرفته کلی نگری همانند MRP درست سر موقع jit و کنترل آماری پروسه استفاده می کنند .

در این مقاله به تفضیل کمک نسبی فرضیه محدودیت ها نسبت به روش های تجاری حسابداری مدیریتی برای بهره گیری از منابع و تصمیم گیری توضیح داده شده است . این مقاله همچنین اشاعه و ارزیابی تئوری محدودیت ها و واکنش هایی که در قبال آن در حسابداری و فرهنگ مدیریتی ایجاد شده نیز مورد بررسی قرار می دهد . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات مستمری که به آن می شود مشابه احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانایی مقررات برای ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یک نمونه در زمینه خود تئوری محدودیت ها است

leg horgren et al(1999) &morse &Zimmerman(1997) مدارک در طی پروسه نشان می دهند که چه عقاید جدیدی اساس این مثال جذب تفکر مدیریت سنتی شده است .

 

کلمات کلیدی :

مدیریت ظرفیت ، تئوری محدودیت ها ، حسابداری مدیریتی

مقدمه :

تغییر سازمان در اقتصاد که در دهه اخیر صورت گرفت با پذیرش مفاهیم تولید lean و سیستم های انعطاف پذیر همراه بود . این مفاهیم به صورت تلویحی معیاری از تولید ظرفیت کاری را که با تقاضا و ظرفیت پذیرش فعلی همخوانی داشتند را عرضه می کنند . شکوفا شدن اخیر اقتصاد ایرلند نیز اهمیت در نظر گرفتن روشهای مدیریت ظرفیت را پر رنگتر نموده است . سر منشا وجود مدیریت ظرفیت به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر بوده است . مشکل مدیریت ظرفیت در سطح اقتصاد کلان و محلی یا در سطح موسسه وجود دارد .

سوالی که در اینجا مطرح می شود نحوه مشارکت حسابداری مدیریتی در مدیریت این گونه مشکلات است . صرفنظر از این مطالب نبود تکنیک ها ی برتر و به روز به نحوی که در گفته ها مطرح می شود نیز یکی از مشکلات است .

تئوری محدودیت ها :

Eli goldratt در کتاب((the goal)) با ارائه نظریات خود به صورت تئوری محدودیتها جان تازه ای به دیدگاه های بهینه سازی تجاری بخشید . (گولدرات دکوکس 1993 ) این نظرات مدیریتی بهتترین فروشنده به صورت داستان مهیجی است که در آن تلاش مدیر شرکت ظرف مدت 90 روز برای حفظ زیان ناشی از عملکرد جلوگیری از ورشکستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات دکوکس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهروری )) حمله کرده و به جای آن از تکنیک های پیشرفته کلی تری همانند MRT ، JIT و کنترل آماری پروسه استفاده می کنند . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات مستمری که به آن می شود مشابه به احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانایی مقررات برا ی ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یک نمونه در این زمینه خود تئوری محدودیت هاست . تئوری محدودیت ها (TOC) روش هایی را برای افزایش سود عملیاتی با شناسایی گلوگاههای عملیاتی ، و درک این مطلب که محدودیت منابع تعین کننده ظرفیت پذیرش مجموعه به صورت کلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را می توان با شناسایی عملیاتی که در آن حجم زیادی از کالا ها منتظر انجام تعیین کننده ظرفیت پذیرش مجموعه به طور کلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را میتوان با شناسایی عملیاتی که در آن حجم زیادی از کالاها منتظر انجام کار روی آن ها هستند شناسایی نمود . خلاصه ای از بهبود تئوری در مقاله jones & dugdale(1998) آمده است .


دانلود با لینک مستقیم


تئوری محدودیت ها و حسابداری تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )

دانلود پایان نامه حاشیه نشینی و مشکلات آن

اختصاصی از فایلکو دانلود پایان نامه حاشیه نشینی و مشکلات آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه حاشیه نشینی و مشکلات آن


دانلود پایان نامه حاشیه نشینی و مشکلات آن

جمعیت انبوهی که در شهرها ، شهرکها و آبادیهای اطراف تهران و مناطق فقیرنشین داخل تهران زندگی می کنند وبا رشد بی رویه ای افزایش می یابد، درواقع اغلب همان کسانی هستند که درمفابله با محدودیتهای پیش گفته، عدم توانایی مالی در تهیه مسکن درداخل محدوده شهر تهران یا مشکلات دیگر در محل سکونت فبلی، مسکن خود را به خارج از محدوده یا مناطق حاشیه ای داخل شهر منتقل کرده اند و در عمل باید جزء جمعیت شهر تهران به شمار آیند.
چرا که هیچ یک از این محلات، آبادیها، شهرکها و حتی شهرهایی که جمعیت آنها به سرععت رشد می کنند مانندمحله های فقیر نشین داخل شهر جاذبه ای جز مجاورت با شهر تهران ندارند که البته وجود رفاه نسبی، تفریح و سرگرمی برای مردم بویژه برای جوانان از عوامل مهم جذب کننده در شهرهای بزرگی چون تهران بوده است.
افزایش جمعیت شهر تهران و به همراه آن گسترش فیزیکی شهر واضافه شدن فواصل شهری، ارائه خدمات را مشکل و گران گرده و مسائلی نظیر کمبود، گرانی، نامناسب و غیر بهداشتی و بالاخره فرسوده، بودن مسکن ، کمبود آب وبرق، تلفن، کمبود فضای سبز ، آلودگی و ترافیک . کمبود فضای آموزشی، کمبود امکانات پزشکی و دهها مشکل دیگر را به وجود آورده است.
باید خاطرنشان کرد که افزایش جمعیت در خارج از محدوده خدماتی که به طور مستقیم و درموارد غیر مستقیم از خدمات شهری استفاده می کنند باعث شده این مشکلات از عمق و وسعت بیشتری برخوردار گردیده و مشکل جدیدی را در زندگی شهری بوجود بیاورد که ما از آن تحت عنوان حاشیه نشینی  نام می  بریم.
افرادی که د راین مناطق ساکن می شوند کسانی هستند که توانایی تهیه مسکن درمناطق دیگر شهر که از امکانات و خدمات نسبتاً بیشتری برخوردار هستند را ندارند.
اغلب ساکنان این مناطق را شهر نشینان یا روستائیان مهاجر فقیری تشکیل می‌‌دهند که جهت تأمین هزینه های زندگی در داخل شهر مشغول به کار بوده و برای رسیدن به محل کار باید هر روز مسافت زیادی را طی کنند. بنابر این رفت و آمد و هزینه های آن از مسائلی است که برای این افراد از اهمیت خاصی برخوردار است.
کمبود آب و فقدان سیستم آبرسانی مناسب نیز از مشکلات دیگری است که اهالی این مناطق با آنان روبه رو هستند به نحوی که در بعضی از این مناطق، آنها مجبود به خرید آب از تانکرهای حامل آب می باشند.
فقدان سیستم جمع آوری زباله و شبکه فاضلاب و هزینه هایی که دفع زباله به همراه دارد موجب بروز آلودگی در این مناطق گردیده واین آلودگی و بیماریهای ناشی از آن به دلیل فقیرنشین بودن آین مناطق و عدم وجود حمایت های اجتماعی امکان تشدید ففر اقتصادی را فراهم می سازد.
تراکم جمعیت و نامناسب بودن مسکن فقر مالی و فرهنگی، فقدان تاسیسات و تسهیلات شهری از جمله مشکلاتی می باشند که ساکنین این مناطق را آنها روبرو هستند.
اگر از دیدگاه تئوریک به این موضوع نگریسته شود می توان مشاهده کرد که مشکلات ناشی از حاشیه نشینی دارای پیامدهای اجتماعی روانی به عنوان یک عامل مهم درحفظ نظم و ثبات اجتماعی مورد توجه قرار گرلفته و میزان گرایش به رفتار ضد اجتماعی که معمولاً انتظار می رود در ناطق حاشیه نشین از درجه بالائی برخوردار باشد وامکان رواج اخرافات اجتماعی و فرهنگی واقتصادی را در میان ساکنان این مناطق افزایش دهد بررسی می شود.

 

مقدمه:
بیان مسئله:
روش تحقیق:
مفهوم حاشیه نشینی:
تهدیدات:
تاریخچه  و روند حاشیه نشینی در جهان:
علل مهاجرت:
انواع مساکن نابهنجار:
انواع مساکن نابهنجار در ایران:
آغاز مرحله جدید وسیاست طرح توسعه تهران:
گسترش فضایی تهران و شهر کهای اطراف . بعد از انقلاب اسلامی:
مهاجرت و تاثیر آن در شکل گیری حاشیه نشینی شهرها:
راه حلهای رفع حاشیه نشینی:
نتیجه گیری:

 

شامل 144 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه حاشیه نشینی و مشکلات آن

ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی

اختصاصی از فایلکو ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی


ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات38

 

 

  • از لابه لای این همه قیل و قال تاریخی، آن چه اهمیت فراوان دارد و نمی توان از ذکر آن پرهیز کرد، نقشی است که اسلاف لایه هایی از روشنفکران ایران (به تعبیر خودشان روشنفکران دینی) در شکست مشروطه و ابتر ماندن فرآیند توسعه و مدرنیزاسیون در ایران ایفا کردند. به باور من اهمیت این انسان های دوزیست در سترون کردن جنبش های تحول خواه و نوجوی وطنی، به مراتب از مهندسان مسلمان جوانی که نیکفر تصویر کرده است، بیشتر است ...

اخبار روز: http://www.iran-chabar.de/
سه‌شنبه  ۴ بهمن ۱٣٨۴ -  ۲۴ ژانویه ۲۰۰۶

 

در مفهوم توسعه

در انگاره ی سیستم ها، فرآیند توسعه با تفکیک و تمایز زیرسیستم ها و نیز خودبسندگی در آن ها تعریف و مشخص می شود. به عبارت دیگر، توسعه فرآیندی است که چنانچه در تقدیر تاریخی جامعه ای بگنجد، می تواند به تفکیک و تمایز پهنه های مختلف جامعه (هم چون پهنه ی قدرت، فرهنگ، هنر، ورزش، اقتصاد، دین، دانش، ... و دست آخر پهنه ی زندگی فردی) و نیز استقلال آن ها بینجامد. در این چشم انداز، توسعه مفهومی مثبت و مدرن است که از طریق تولید و انباشت اطلاعات (عقلانیت تکنولوژیک و عقلانیت دمکراتیک) عمل می کند و می تواند از طریق تحول در سیستم (ارگانیزه شدن، خودبسندگی و مینیاتوریزه شدن)، به پیشرفت و کارآمدتر شدن آن کمک کند.

برخی توسعه را به درون زا و برون زا تقسیم کرده اند و به نظر، منظورشان این است که در توسعه ی درون زا فرآیند توسعه در و از درون خود جامعه شروع می شود، و چنان چه غیر از این باشد، توسعه برون زا خواهد بود. در تکمیل این ادعا به مدل هایی هم چون کره ی جنوبی، تایوان و هنگ کنگ به عنوان نمونه هایی از فرآیند توسعه ی برون زا و به مدل هایی چون امریکا، انگلیس و هند به عنوان نمونه هایی از توسعه ی درون زا اشاره می شود.

اما در عین حال می توانیم توسعه را به توسعه ی فعال یا پیشرو و توسعه ی غیر فعال یا پس رو نیز تقسیم کنیم. در این ترمینولوژی، منظورمان از توسعه ی پیشرو آن است که فرآیند توسعه بدون وجود یک، یا چند "دیگری" توسعه یافته (الگو) در حال تجربه است، در حالی که در توسعه ی پس رو، یک یا چند دیگری توسعه یافته وجود دارد. مدل هایی چون امریکا و اروپا نمونه های از توسعه ی پیش رو هستند و مدل هایی چون کره ی جنوبی و هند نمونه های از توسعه ی پس رو.

با این دو تعریف و به کمک انگاره ی سیستم ها، فرآیندهای توسعه را در پهنه های مختلف می توان به ۴ دسته ی متمایز تقسیم و تفکیک کرد:

۱- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پیش رو.

۲- فرآیندهای توسعه ی درون زا و پس رو.

۳- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پیش رو.

۴- فرآیندهای توسعه ی برون زا و پس رو.

از این منظر به باور من، کشورهای (سیستم ها) مختلف در پهنه ها (زیرسیستم ها) ی مختلف از مدل های توسعه ای متفاوتی ممکن است برخوردار باشند. برای مثال و به طور مشخص پهنه ی ورزش ? به ویژه فوتبال- در کشورهای در حال توسعه یا توسعه نایافته - و حتی بسیار فقیر ? ممکن است از شرایط بسیار متفاوتی نسبت به دیگر پهنه ها برخوردار باشد، که یکی از دلایل آن به احتمال، می تواند امکان بیشتر و آسان تر اعمال استاندارهای جهانی بر این پهنه ها باشد. در مقایسه با زیر سیستم ورزش، زیر سیستم های دیگر، به علت نبود استانداردهای جهانی (زیر سیستم دین و زیر سیستم آموزش و پرورش)، یا کمبود این استانداردها (زیر سیستم قدرت)، یا وجود مشکلات فراوان برای اعمال آن ها (زیر سیستم حقوق و زیر سیستم قدرت) از توسعه کمتری برخورداند(۱).


دانلود با لینک مستقیم


ایران در حاشیه توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی