فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره از شوالیه های معبد تا مصر باستان

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره از شوالیه های معبد تا مصر باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره از شوالیه های معبد تا مصر باستان


تحقیق درباره از شوالیه های معبد تا مصر باستان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

از شوالیه های معبد تا مصر باستان

نویسنده : هارون یحیی مترجم : ف. شفیعی سروستانی

جنگجویان صلیبی

بیشتر مورخان «فراماسونری» متفق القول بر این باروند که مبدأ این سازمان به جنگ‌های صلیبی باز می‌گردد. اگرچه فراماسونری به طور رسمی در اویل قرن هیجدهم میلادی در انگلستان بنا نهاد شد، اما ریشه‌ها و مبادی آن به جنگ‌های صلیبی قرن داوزدهم باز می‌گردد. در نقطه عطف حکایت آشنای فراماسونری دسته‌ای به نام «شوالیه‌های معبد» قرار دارد.برخلاف آنچه بسیاری بر آن اصرار می‌ورزند، جنگ‌های صلیبی نه اردوکشی نظامی با هدف گسترش مسیحیت، بلکه تنها با اهداف مادی صورت پذیرفتند. در دوره‌ای که اروپا فقر شدید و بیچارگی مفرط را تجربه می‌کرد، کامیابی و رفاه شرق، به خصوص مسلمانان خاورمیانه توجه اروپاییان را به خود جلب نمود. این وسوسه، رونمایی از مذهب به خود گرفت و به سمبل‌های مسیحی مزین گردید. در عین حال اندیشه جنگ‌های صلیبی از میل به منافع مادی و دنیایی متولد شده بود و این، علت تغییر رویکرد مسیحیان اروپا از سیاست‌های صلح‌طلبانه در دوران اولیه تاریخشان به تجاوزهای نظامی ویرانگر به شمار می‌رفت.بنیان‌گذار جنگ‌های صلیبی «پاپ اربن دوم»1 بود. وی در سال 1095 م مجلس «کلرمونت» را که اصول صلح‌طلبانه پیشین مسحیت در آن متروک گردید، فرا خواند. دعوت به جنگ با نیت به چنگ آوردن سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان اعلام گردید و در پی آن لشگر بزرگی از صلیبیان تشکیل شد که سربازان نظامی و ده‌ها هزار نفر از مردمان عادی آن را تشکیل می‌دادند.مورخان بر این باورند که اقدام اربن دوم با انگیزه خنثی کردن یکی از رقبای طالب سمت پاپی صورت پذیرفت. به علاوه شاهان اروپا، شاهزادگان، اشراف و دیگران در حالی دعوت پاپ را با شور پاسخ گفتند که مقصودی جز اغراض دنیایی نداشتند.بنا به گفته «دونالد کوئلر» از دانشگاه ایلینوی: شوالیه‌های فرانسوی به دنیال زمین‌های بیشتر بودند. تجار ایتالیایی امیدوار بودند تجارت خود را در بنادر خاورمیانه توسعه دهند شمار وسیع مردم بی‌نوا تنها برای فرار از سختی زندگی روزمرة خویش به هیئت اعزامی پیوستند.2 این جمعیت حریص در راه خود به شرق بسیاری از مسلمانان و حتی یهودیان را به امید یافتن طلا و جواهرات، قتل عام کردند. صلیبیان حتی شکم قربانیان را برای یافتن طلا و سنگ‌های قیمتی که گمان می‌کردند آنها را در قبل از مرگ بلعیده‌اند، پاره می‌کردند.گروه مختلط چند چهرة صلیبیان پس از سفری طولانی و سخت و غارت و قتل عام وسیع مسلمانان در سال 1099 به اورشلیم رسید. شهر اورشلیم در پی محاصره‌ای که پنج هفته ادامه داشت، سقوط کرد و صلیبیان به آن وارد شدند. جهان به ندرت شاهد بی‌رحمی و وحشی‌گری مانند آنچه صلیبیان انجام دادند، بوده است. آنها همة مسلمانان و یهودیان شهر را به دم شمشیر سپردند. بر اساس سخنان یک تاریخ نگار: آنها همه اعراب و ترک‌هایی را که می‌یافتند - چه مرد و چه زن - می‌کشتند.3ارتش صلیبیان طی دو روز 40000 مسلمان را با وحشی‌ترین شیوة ممکن به قتل رساند. یکی از صلیبیان به نام «ریموند» به این خشونت چنین مباهات می‌کند:مناظر شگفت‌آور بودند. بعضی از مردان ما سر دشمنان خود را قطع می‌کردند؛ برخی آنها را در حالی که روی برج بودند هدف تیر قرار می‌دادند تا سقوط کنند؛ بعضی آنها را بیشتر شکنجه می‌کردند و در آتش می‌انداختند.در کوچه‌های شهر پشته‌های سر و دست و پا دیده می‌شد. برای حرکت باید با احتیاط از میان اجساد انسان‌ها و اسب‌ها عبور می‌کردیم. اما اینها در مقایسه با آنچه در «معبد سلیمان» صورت گرفت بی‌اهمیت است. در معبد و رواق سلیمان، مردان ما در حالی که خون به زانوها و افسار اسب‌هایشان می‌رسید عبور می‌کردند.4آنها اروشلیم را پایتخت خود مقرر نمودند و قلمرو پادشاهی را سرزمین‌های فلسطین تا آنتیاک (در سوریه و ترکیه) تشکل می‌داد. آنها از این زمان به بعد برای حفظ موقعیت خویش در خاورمیانه قدم در راه مبارزات جدید نهادند. حفظ کشور تازه یافته به سازماندهی نیازمند بود. به همین منظور طبقات نظامی را تشکیل دادند که اعضای این دسته‌ها از اروپا به فلسطین می‌آمدند و در مکان‌هایی شبیه صومعه زندگی می‌کردند و برای جنگ با مسلمانان آموزش نظامی می‌دیدند. یکی از این دسته‌ها با بقیه تفاوت داشت و دگرگو.نی را تجربه کرد که بر سیر تاریخ تأثیر‌گذار بود. این طبقه شوالیه‌های معبد نام داشتند.دسته شوالیه‌های معبد یا نام کاملشان: «هم رزمان مسکین عیسی مسیح و معبد سلیمان» در سال 1118 - یعنی بیست سال پس از اشغال اروشلیم - توسط صلیبیان تشکل شد. مؤسسان این طبقه دو شوالیه فرانسوی به نام‌ «هیودی پینر»5 و «گادفری دو سنت امر»6 بودند. این دسته در ابتدا نه عضو داشت اما به تدریج رشد کرد. علت انتخاب نام معبد سلیمان برای گروه مکانی بود که به عنوان مقر انتخاب کرده بودند. آنها در کوه معبد در مکان معبد ویران شده سکنا گزیدند. در همین محل مسجد «قبة الصخره» بنا شد. آنان خود را سربازان مسکین نام نهادند، اما در اندک زمانی بسیار ثروتمند شدند. زائران مسیحی که از اروپا به فلسطین می‌آمدند تحت کنترل کامل این گروه بودند و در نتیجه با پول زائران به ثروت هنگفتی دست یافتند.نگهبانان معبد عامل اصلی حملات بعدی صلیبیان به مسلمانان و کشتن آنها به شمار می‌رفتند. به همین علت «صلاح الدین» فرماندار بزرگ اسلام که در سال 1187 لشکر صلیبیان را در جنگ «هیتن» شکست داد و اروشلیم را رهانید، شوالیه‌های معبد را به خاطر جنایاتشان به مرگ سپرد؛ در حالی که پیش از این بسیاری از مسیحیان را عفو کرده بود. شوالیه‌های معبد با وجود آنکه اورشلیم را از دست دادند و خسارات زیادی متحمل شدند و با وجود کاهش روز افزون حضور مسیحیان در فلسطین، به حیات خود ادامه دادند و بر قدرت خود در اروپا افزودند و ابتدا در فرانسه و سپس در سایر کشورها، بخشی از دولت شدند.تردیدی نیست که قدرت سیاسی آنان پادشاهان اروپا را پریشان خاطر نمود. اما جنبه‌ دیگری از شوالیه‌های معبد روحانیت کلیسا را آشفته می‌کرد؛ و آن اینکه نظام به تدریج از دین مسیح برمی‌گشت و با حضور در اورشلیم عقاید سری و درونی ناشناسی اختیار می‌نمود. شایعه‌‌هایی نیز مبنی بر سازمان بخشی آدابی خاص برای تجلی این تعالیم به گوش می‌رسید.بالاخره در سال 1307 «فیلیپ لوبل» پادشاه فرانسه تصمیم گرفت اعضای این دسته را دستگیر نماید. در این میان بعضی موفق به فرار شدند، اما بیشترشان گرفتار گشتند. در پی یک دوره طولانی بازپرسی و محاکمه، بسیاری از شوالیه‌های مصر به عقاید بدعت‌امیز خود اعتراف نمودند و اقرار کردند که در میان خود به حضرت عیسی (ع) توهین می‌کرده‌اند. سرانجام رهبران شوالیه‌های معبد، که «استاد بزرگ» نام داشتند، از جمله «ژاک دومالی» در سال 1314 به دستور کلیسا و پادشاه اعدادم شدند، و تعداد بی‌شماری نیز زندانی و آن دسته نیز پراکنده و رسماً ناپدید گردید. محاکمة معبدیان پایان یافت، اما با آنکه رسماً وجود خارجی نداشت، به واقع ناپدید نگردید. طی بازداشت‌های ناگهانی سال 1307 بعضی از شوالیه‌های معبد موفق شدند بدون به جا گذرادن ردی از خویش بگریزند. بر مبنای رساله‌ای با اسناد مستند تاریخی، تعداد عمده‌ای از اعضای این گروه به تنها قلمرو پادشاهی اروپا که کلیسای کاتولیک را به رسمیت نمی‌شناخت - یعنی کشور اسکاتلند - پناه بردند. آنها تحت حمایت پادشاه اسکاتلند «رابرت بروس» تشکیلات خود را احیا نمودند و اندکی بعد برای ادامة حیات نامشروع خویش روش مناسبی یافتند. آنها به مهم‌ترین لژ جزایر بریتانیا در زمان قرون وسطی «لژ وال بیلدرز» نفوذ نمودند و عاقبت کنترل آن را به طور کلی در دست گرفتند. این لژ در اوایل عصر مدرن نام خود را به «لژ فراماسون» تغییر داد. لژ اسکاتلند قدیمی‌ترین شاخة فراماسونری می‌باشد و به اوایل قرن چهاردهم، زمانی که شوالیه‌های معبد به اسکاتلند پناهنده شدند باز می‌گردد. القابی که به افراد عالی‌رتبه این لژ داده می‌شد قرن‌ها پیش‌تر به شوالیه‌های معبد اعطا می‌گردید. این عناوین تا به امروز به کار می‌روند به طور خلاصه معبدیان ناپدید نشدند و هنوز فلسفه، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدل فراماسونری پابرجاست. شواهد بی‌شمار تاریخی این موضوع را تأیید می‌کنند وامروز شمار وسیعی از تاریخ‌دانان غربی - چه فراماسون و چه غیرفراماسون - این امر را پذیرفته‌اند. گاهاً در مجلات فراماسون‌ها که برای اعضا منتشر می‌شود به ریشه‌یابی فراماسونری و شوالیه‌های معبد اشاره می‌شود. فراماسون‌ها این موضوع را کاملاً پذیرفته‌اند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره از شوالیه های معبد تا مصر باستان

تحقیق درباره جایگاه ورزش در ایران باستان

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره جایگاه ورزش در ایران باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

جایگاه ورزش در ایران باستان

دکتر گریشمن ، باستان شناس فرانسوی در باره ورود آریایها هزار سال قبل از میلاد می گوید : این سواران ایرانی با زن، بچه و گله وارد شدند و مزیت تقسیم ناحیه را بمالک کوچک متعدد بدست آوردند و بیشتر آنان همره گروه سواران خود وارد خدمت امرای محلی گردیدند.

آریایها یکی از شعب مردمان هند و اروپایی بودند که شعبه اولی آنها بحساب می آمدند . برخی از باستان شناسان معتقد هستند که ساکنین اولیه آریانها یا آریاییها در قسمت شرقی وجنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمت های جنوبی خزر آمده اند نسبت می دهند.

اینان مردانی بودند که از راه شمشیر و بعنوان سرباز مزدور زندگی می کردند ایشان سربازانی را تشکیل می دادند که می بایست یک روز جانشین امرائی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند.

تاریخ مهاجرت آنها نیز بدرستی روشن نیست ولی بین دوهزار سال تا پانصد سال قبل هز میلاد این قوم به سرزمین ایران آمده و افراد بومی و محلی را به جنوب برده اند.

بنابراین آریانها مردمانی قوی، سحلشور و صحرا گرد بوده و کار عمده شان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بوده است .

ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیر اندازی و راهپیمائی از اصول متداول این مردم بوده است قومی که دائما در حال کوچیدن و منازعه با بومی های محلی بوده و بقهر و غلبه _زمینها و کشتزار ها را تصاحب می کرده قطعا باید چالاک و سلحشور و بردبار و قوی اندام باشند.

این مردم بتدریج شهر نشین شده و ده و شهر و قصبه بوجود آورده اند از وقتیکه آریانها شهر نشین شدند همیشه مورد هجوم شعبه دیگر آریائیها _ سکاها واقع شدند.

قبل از تشکیل دولت ماد ، آریانها بشکل ملوک الطوایفی می زیسته و رئیس هر خانواده با قدرت کامل خانواده را اداره می کرد ، در مواقع جنگ یکی از روسای این خانواده فرماندهی لشکر را به عهده می گرفتند که بعدا مقام سلطنت از همین اختیارات به وجود آمد. در آن زمان هیچیک از امراء و سلاطین قدرت رئیس خانواده را تهدید نمی کردند.

از قرن نهم قبل از میلاد سه تیره بزرگ آریائی در سرزمین ایران به حکومت رسیدند ، در مشرق باختری ها، در مغرب مادها و در جنوب پارسها.

آنچه از اخلاق و آداب این زمان روشن است حالت آمادگی قوم آریائی برای حرکت و جنگ و دفاع بوده و در این عصر کشت غلات کاملا مرسوم شده و در دهات و قصبات مزارع رونق بیشتری یافتند.

تربیت حیوانات اهلی را عملی ساخته و اسب و سگ از نظر فوایدی که در جنگ و سفر و حضر و نگهبانی رمه و گله داشتند بیشتر اهمیت دادند.

اهمیت ورزش

زورمندی جوانان از راه مسابقات کشتی و اسب سواری و تیر اندازی و پرتاب سنگ وانداختن و دویدن و _ارابه رانی با تمرینات و تشویقات روسای خانواده به وجود آمده است.

آریانها قبل از ظهور زرتشت مثل سایر اقوام جهان عوامل طبیعت را پرستش می کردند ولی احترام به پهلوانان نیز تا سر حد پرستش در افسانه ها ذکر شده است.

مورخین تاریخ قدیم ایران را که در شاهنامه فردوسی به پیشدادیان و کیان و غیره تقسیم شده است با سلسله های قبل از ماد و پارس و هخامنشیان تطبیق می کنند.

پیداست که حماسه های ملی و افسانه های باستانی و داستانهای جنگ ایران و توران و پهلوانان نامی ایران رستم و سایر پهلوانها و داستانهای جنگ و رزم آنان و ستیزه با دیوان و غلبه بر عوامل طبیعت و کشتی های مختلف رستم با پهلوانان دیگر ، این حقیقت را مسلم می دارد که ایرانی ها از همان وقت به ورزشهای مورد علاقه و احتیاج خود تا چه اندازه دلبستگی داشته و مهر ورزیده اند.

مهمترین رشته های ورزشی ان عصر کشتی و زور آوری ، اسب سواری ، کوه نورد ی ، تیر اندازی _با کمان ، سنگ اندازی با دست ، دویدن و پریدن از موانع و پرتاب نیزه وزوبین بوده است.

دوران دولت ماد

در این عهد پرورش اسب و استفاده از آن مورد توجه کامل بوده چنانچه وقتی امرای محلی ماد با هدایا به دربار پادشه آشور رفتند بهترین تحفه آنان اسبهای مادی و لاجورد بوده است.

هووخشتر پادشاه ماد قشونی ترتیب داد که پیاده نظام آن مسلح به تیر و کمان و شمشیر بود، سواره نظام تیر اندازان ماهری بودند که از کودکی با اسب سواری ، تیراندازی وقیقاج زدن عادت کرده بودند.

مادها به تربیت جوانان و تمرینات ورزشی وفنون رزمی اهمیت می دادند اسبهای عالی ، سوارکاران ممتاز ، تیراندازان ماهر ، ارابه رانان بی باک و شکارچیان ورزیده وکشتی گیران دلیر همگی بر پایه اهمیت تربیت بدنی جوانان و تقویت قوای جسمی آنان بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره جایگاه ورزش در ایران باستان

ایران باستان

اختصاصی از فایلکو ایران باستان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

مقدمه

داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.

مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.

بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.

بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.

در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.

برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.

چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.

همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.

با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.

مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)

داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده


دانلود با لینک مستقیم


ایران باستان

هخامنش2 1

اختصاصی از فایلکو هخامنش2 1 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

هخامنشیان - تاریخ ایران باستان

با طلوع دولت هخانشی که به وسیله کوروش کبیر پارسی از خاندان معروف بنیاد گردید (حدود 550 ق.م) ، ایران در صحنه تاریخ جهانی نقش فعال و تعیین کننده أی یافت . همچنین ، این دولت منشاء و مرکز یک تمدن و فرهنگ ممتاز آسیایی و جهانی دنیای باستان شناخته شد. 

کوروش کبیر، پادشاه سرزمین انشان (انزان ، در حدود شوش نواحی ایلام جنوبی) و سر کرده سلحشور و محبوب طوایف پارسه (پارس) که قلمرو او و پدرانش در آن ایام تابع حکومت پادشاهان خاندان دیااکو محسوب می شد، با شورش بر ضد آستیاگ و پیروزی بر او ، هگمتانه (اکباتان ، همدان) را گرفت (549 ق.م.). وی، خزاین و ذخایر تختگاه ماد را هم وفق روایت یک کتیبه بابلی ، به " انشان " برد و سرانجام به فرمانروایی طوایف ماد در ایران خاتمه داد. 

غلبه سریع او بر قلمرو ماد که بلافاصله بعد از سقوط همدان تحت تسلط او در آمد ، در نزد پادشاهان عصر موجب دلنگرانی شد . کوروش برای مقابله با اتحادیه ای که با شرکت لیدیه ، بابل و مصر بر ضد او در حال شکل گرفتن بود ، خود را ناچار به درگیری با آنها یافت . 

پس از آن ، بلافاصله با سرعتی بی نظیر، به جلوگیری از هجوم کرزوس پادشاه لیدیه ، که با عجله عازم تجاوز به مرزهای ایران بود ، پرداخت . در جنگ ، کرزوس مغلوب شد و ساردیس (اسپرده ، سارد) پایتخت او به دست کوروش افتاد (546ق.م.). این پیروزی ، آسیای صغیر را هم برقلمرو وی افزود (549 ق.م.) اما ، قبل از درگیری با بابل و ظاهرا" برای آنکه هنگام لشکر کشی به بین النهرین مانند آنچه برای هووخ شتره ، پادشاه ماد ، در هنگام عزیمتش به جنگ با آشور پیش آمد، دچار حمله سکاها نشود ، چندی در نواحی شرقی فلات به بسط قدرت و تامین حدود پرداخت . بالاخره ، با عبور از دجله حمله به بابل را آغاز کرد و تقریبا" بدون جنگ آن را فتح کرد (538 ق.م.) با فتح بابل ، سرزمینهای آشور و سوریه و فلسطین هم که جزو قلمرونبونید- پادشاه بابل -  بود نیز ، به تصرف کوروش در آمد . اما، در گیریهایی که در نواحی شرقی کشور در حوالی گرگان و اراضی بین دریاچه خزر و دریاچه آرال برای او پیش آمدو ظاهرا" به مرگ او منجر شد (529 ق.م.) ، او را از اقدام به لشکر کشی به مصر ، که در گذشته با لیدیه و بابل برضد وی هم پیمان شده بودند ، مانع گشت . 

پسرش ، کمبوجیه این مهم را انجام داد (525 ق.م.) وبدین گونه ، مصر و قورنا (سیرنائیک) در شمال آفریقا هم جزو قلمرو هخامنشی ها در آمد و شاهنشاهی پارسی ها به وسعت فوق العاده ای که در تمام دنیای باستان بی سابقه بود، رسید . بالاخره ، داریوش اول (معروف به کبیر) که بعد از مدت کوتاهی (521 ق.م.) با ایجاد امنیت ، احداث شبکه های ارتباطی ، وضع قوانین و تنظیم ترتیبات مربوط به مالیات عادلانه ، به این دولت که در واقع میراث کوروش بود ، تمرکز و تحرک واستحکامی قابل دوام بخشید. معهذا ، لشکر کشیهایی که داریوش در مرزهای غربی و شمال شاهنشاهی کرد وبیشتر ناظر به تامین وحدت و تمامیت آن بود ، در آسیای صغیر و یونان با مقاومتهایی مواجه گردید (499 ق.م.) که حل آن از طریق نظامی، برای وی ممکن نگشت (490 ق.م.). 

پسرش ، خشایارشا هم که بعد از او به سلطنت رسید (486 ق.م.) در رفع این مقاومتها (480 ق.م.) که از عدم تفاهم بین حیات یونانی و اصول حکومت شرقی ناشی می شد، توفیقی حاصل نکرد. حتی بعد از خشایارشا (465 ق.م.) هم . این سوءتفاهم بین ایران با شهرهای یونان مدتها ادامه یافت . 

معهذا جانشینان دیگر داریوش و از جمله کسانی چون داریوش دوم (404 – 423 ق.م.) و اردشیر دوم (358 – 404 ق.م.) که هیچ یک ذره ای از لیاقت و کاردانی او را هم نداشتند، در حل سیاسی این مساله و حفظ سیادت ایران در نواحی شرقی و مدیترانه ، دچار مشکلی نشدند. حتی شورش مصر بر ضد ساتراپ ایرانی خود (415 ق.م) ، که یک چند آن سرزمین را از ایران جدا کرد ، و واقعه بازگشت ده هزار چریک یونانی از ایران (401 ق.م.) که نشانه ضعف نظامی ایران در آن ایام بود، تمامیت شاهنشاهی ایران را متزلزل نکرد . به همین دلیل، نظامات داریوش بزرگ و تدابیر سیاسی بعضی ساتراپهای ایرانی که مشاوران پادشاهان بودند ، همچنان حافظ وحدت و تمامیت قلمرو هخامنشی باقی ماند. 

این قلمرو وسیع که از حدود جیحون و سند تا مصر و دریای اژه را در بر می گرفت ، در عهد داریوش شامل تقسیمات اداری منظمی بالغ بر بیست استان (هرودوت) یا بیشتر (کتیبه ها) بود که در هر استان (خشتره = شهر) یک ساتراپ (خشترپ = خشتروپان = شهربان) به عنوان والی عهده دار امور کشوری بود . با آنکه این والی بر تمام امور مربوط به استان نظارت فایق داشت ، فرمانده پادگان استان و نگهبان ارگ آن تحت حکم وی نبودند . به این ترتیب ، ساتراپ با وجود اقتدار بالنسبه نا محدود ، همواره تحت نظارت پادشاه قرار داشت و فکر یا غیگری برای او ، چندان قابل اجرا به نظر نمی رسد . حکم و اراده پادشاه هم در سراسر این استانها قانون محسوب می شد و مطاع بود . 

اقوام تابع هم با آنکه در ادیان و عقاید و رسوم خود محدودیتی نداشتند، در ضابطه تبعیت از حکم پادشاه، به حفظ وحدت و تمامیت شاهنشاهی متعهد بودند . نمونه این تعهد ، از همکاری آنان در کار بنای کاخ داریوش در شوش پیداست . لوحه های گلی بازمانده از آن پادشاه ، نقش صنعتگران این اقوام و مصالح سرزمینهای آنان را در ایجاد این کاخ به یاد می آورد . 

نام سرزمینهای تابع ، در کتیبه ای متعلق به مقبره داریوش که در نقش رستم می باشد ، به تفصیل این گونه آمده است : ماد ، خووج (خوزستان) پرثوه (پارت) ، هری ب و (هرات) ، باختر ، سغد ، خوارزم، زرنگ ، آراخوزیا (رخج ، افغانستان جنوبی تاقندهار) ، ثته گوش (پنجاب) ، گنداره (کابل ، پیشاور) ، هندوش (سند) ، سکاهوم ورکه ر(سکاهای ماورای جیحون) ، سگاتیگره خود (سکاهای تیز خود ، ماورای سیحون) ، بابل ، آشور ، عربستان ، مودرایه (مصر) ، ارمینه (ارمن)، کته په توک (کاپادوکیه ،بخش شرقی آسیای صغیر)، سپرد (سارد ، لیدیه در مغرب آسیای صغیر)،   یئونه (ایونیا ، یونانیان آسیای صغیر)،   سکایه تردریا (سکاهای آن سوی دریا : کریمه ، دانوب) ،   سکودر (مقدونیه)،   یئونه تک برا (یونانیان سپردار: تراکیه ، تراس)،   پوتیه (سومالی)، کوشیا (کوش  حبشه) ، مکیه (طرابلس غرب ، برقه) ، کرخا (کارتاژ ، قرطاجنه یا کاریه در آسیای صغیر) .  ر

در بین این نامها ، ظاهرا " سرزمینهای هم بود که ساتراپ جداگانه نداشت و به وسیله ساتراپ استان مجاور یا نزدیک اداره می شد . لوحه أی نیز در شوش به دست آمده است که به داریوش تعلق دارد و نام کشورهای تابع را – با اندک تفاوت – تقریبا " همانند آنچه در کتیبه نقش رستم او آمده است یاد میکند. فهرست دیگری  را هرودوت (تواریخ 3 : 98 – 89) نقل می کند که بعضی اطلاعات جالب توجه را که درباره مقدار وترتیب مالیات این نواحی ، به دست  می دهد . البته ، این اطلاعات معلومات مندرج در کتیبه ها را نیز تکمیل می کند . همچنین ، تجدید نظرهایی را هم که ظاهرا" گه گاه در تقسیمات اداری کشور می باید پیش آمده باشد ، ارائه می دهد . 

در یک کتیبه مربوط به تخت جمشید نیز که به نظر می رسد متعلق به مقبره یکی از پادشاهان هخامنشی و به احتمال قوی اردشیر دوم (حدود 358 ق.م.) باشد ، فهرست اقوام تابع شاهنشاهی ، این گونه آمده است : پارسی ، مادی ، خوزی ، پارتی ، هروی ، باختری ، سغدی ، خوارزمی ، اهل زرنگ ، اهل رخج ، ثته گوشی ، گندهاری ، هندی ، (اهل سند) ،سکایی هومه ورک ، سکایی تیز خود ، بابلی ، آشوری ، عرب، مصری ، ارمنی ، اهل کاپادوکیه ، اهل سارد ، پوتی ، کوشی ، کرخایی . اینکه نام اقوام تابع در این ایام که فقط بیست و هشت سال با کشته شدن داریوش سوم و انقراض هخامنشی ها 330 (ق.م.) فاصله دارد، با آنچه در کتیبه مقبره داریوش در نقش رستم درباره سرزمینهای تابع وی آمده است ، تقریبا" تفاوتی ندارد ، نشان می دهد که هخامنشی ها تا پایان دوران فرمانروایی وحدت و تمامیت قلمرو خود را حفظ کرده اند . حتی ، قراین حاکی از آن است که در پایان عهد اردشیر سوم (338 ق.م.) چند سالی قبل از سقوطشاهنشاهی پارس ، دولت هخامنشی به مراتب قوی تر ، منسجم تر و منظم تر از پایان عهد خشایارشا بوده است . 

شکست داریوش سوم (330 – 336 ق.م.) از اسکندر هم – غیر از مهارت جنگی فاتح مقدونی – جدایی قسمتی از سپاه که خود را یونانی می دانستند از سپاه داریوش سوم که منجر به شکست او و  سقوط امپراطوری هخامنشی شد.  

مدت دوام شاهنشاهی هخامنشی ، دویست و سی سال بود. فرمانروایی آنان در قلمرو شاهنشاهی – به خصوص در اوایل عهد – موجب توسعه فلاحت ، تامین تجارت و حتی تشویق تحقیقات علمی و جغرافیایی نیز بوده است . مبانی اخلاقی این شاهنشاهی نیز به خصوص در عهد کسانی مانند کوروش کبیر و داریوش بزرگ متضمن احترام به عقاید اقوام  تابع و حمایت از ضعفا در مقابل اقویا بوده است ، از لحاظ تاریخی جالب توجه است . بیانیه معروف کوروش در هنگام فتح بابل را ، محققان یک نمونه ازمبانی حقوق بشر در عهد باستان تلقی کرده اند .

 

که امروزه بر سر در سازمان ملل، بعنوان کتیبه حقوق بشر نصب شده است


دانلود با لینک مستقیم


هخامنش2 1

مقاله درباره حکمرانان ایران باستان و سلسله هاى ایرانى (دوره هاى تاریخى)

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره حکمرانان ایران باستان و سلسله هاى ایرانى (دوره هاى تاریخى) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره حکمرانان ایران باستان و سلسله هاى ایرانى (دوره هاى تاریخى)


مقاله درباره حکمرانان ایران باستان و سلسله هاى ایرانى (دوره هاى تاریخى)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:10

در سال 549 قبل از میلاد، کوروش پادشاه ایرانی سلسله هخامنشی را تاسیس کرد. پادشاهان ایران سخت گیر و در عین حال سخاوتمند بودند واز دین زرتشت پیروی می کردند. پادشاهی هخامنشی در تاریخ 331 قبل از میلاد، بدست اسکندر سقوط کرد. در قرن سوم قبل از میلاد پارت ها «اشکانیان) یک پادشاهی تاسیس کردند که تقریباً 500 سال بر قرار ماند. آخرین شاهنشاهی در سرزمین ایران، حکومت ساسانی ها، بود که در سال 637 میلادی سقوط کرد.

شاهنشاهان معروف ایران مانند کوروش کبیر، داریوش اول و خشایار شا، در دوران سلسله هخامنشی (549-331 قبل از میلاد) حکومت کردند . هر چند بیشتر اطلاعات ما در مورد هخامنشیان از یونانیان که نیرومن ترین دشمنان آنها بودند، گرفته شده است، اما آنها هیچ گاه راستی و عدالت ایرانیان را انکار نکردند.

کوروش کبیر

کوروش کبیر ( حکومت از 549 تا 529 قبل از میلاد)، بنیانگذار سلسله هخامنشی، یک فرمانروای خردمند وآزادمنش و در عین حال یک فرمانده نظامی مقتدر بود. کوروش وفاداری افراد غیر ایرانی را به واسطه رفتار آزاد منشانه اش بدست آورد او مذهب افراد غیر ایرانی را نفی نکرد. کوروش به یهودیان اجازه داد که از تبعید در بابل بازگردندو در اورشلیم ( بیت المقدس) عبادتگاه بسازند.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حکمرانان ایران باستان و سلسله هاى ایرانى (دوره هاى تاریخى)