فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد صلاحیت دیوانعالی کشور امریکا و مسئله تراکم 10ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد صلاحیت دیوانعالی کشور امریکا و مسئله تراکم 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

صلاحیت دیوانعالی کشور امریکا و مسئله تراکم

کثرت امور وسنگینی بارموضوعات مطروحه در مراجع قضائی از جمله مسائلی است که اغلب ممالک مخصوصا کشور ماباآن مواجه است.باوجود اتخاذ تدابیر ووضع واصلاح قوانینی که غالب ممالک بآن توسل جسته اند این مشکل حل نشده وسیل مرافات ومراجعات مردم بجانب دادگستریها روان است.گرچه همانطور که اشاره شد این امر مبتلا به کلیه کشور هاست ولی بعضی ممالک بعلل پیشرفتهای اجتماعی واقتصادی وبکاربردن تدابیر مبتکرانه معقول تاحدودی از این تراکم در حل وفصل خصومات جلوگیری کرده وبرای تسریع در دادرسی واجتناب از رکود اقداماتی بعمل آورده اند.برای توفیق دراین مشکل درایران امکان اقتباس وتقلید آنچه در کشورهای راقی برای جلوگیری ازاین امر در نظر گرفته شده بدون در نظر گرفتن شرائط سنتی،اجتماعی،اقتصادی وحتی اقلیمی فراهم نیست ولی چون ممکن است مطالعه دراین گونه نظامات ومقررات لااقل راهنمائی برای اتخاذ روش ووضع قوانین مناسب برای مبارزه بامسئله تراکم دردادگستری باشد واز طرف دیگر چون بررسی موضوع تراکم در کلیه مراحل دادرسی بحثی طولانیست که دراین مختصر نخواهد گنجید لذا فعلا بشرح حدود صلاحیت دیوان عالی کشور امریکا که یکی از مهمترین مراجع قضائی عالم بوده ودرعین حال خود نیز دچار این مشکل است می پردازیم تاشاید با مطالعه رویه ستخذه از طرف دیوان مزبور که فقط متشکل از نه نفر قاضی برای رسیدگی بمسائل قضائی قاره ای عظیم نظیر امریکاست راهی برای اصلاح قوانین مربوط بصلاحیت دیوان عالی کشور ایران بمنظور جلوگیری از مسئله تراکم بیابیم زیرا بطوری که متذکر گردید بحث کلی برای رفع مشکل تراکم در کلیه مراحل دستگاه قضائی ممکن است فعلا خارج از حوصله این مقال بوده واز طرف دیگر بابررسی حدود صلاحیت دیوان عالی کشور امریکا ونحوه رسیدگیهای این مرجع عالی قضائی بعلت گرفتاری وابتلا بیشتر دیوانعالی کشور ایران با موضوع تراکم طبعا آغاز مطلب دراین باب را بیشتر از سایر مراجع ایجاب وضمنا شاید با امکان امعان نظر وتطبیق وانطباق برای اولیا امور بمنظور یافتن طریق مناسب ومنطقی بتوان برای حل مسئله کثرت کارها ودر نتیجه جلوگیری از اطاله دادرسی مخصوصا دردیوان عالی کشور راهی صحیح جستجوکرد.

چون اشاره بمسئله تراکم دردیوان عالی کشور امریکا کرده ایم بدنیست که وضع این محکمه عالی را ازنظر میزان کار وآمار آن ابتدا مورد برسی قرار داده وسپس بحدود صلاحیت قانونی آن بپردازیم:

از نظر رئیس دیوان عالی کشور امریکا،دادگاه مزبور سالهاست دربررسی پرونده ها واوراق قضائی غوطه وربوده واعضا آن از کثرت مشغله وتراکم امور دروضعی بسیار ناراحت کننده قراردارند.درسخنرانی که وارن برگر(1) رئیس دیوان کشور امریکا اخیرا دردانشگاه کلمبیا بافتخار فیسک استون(2) که در سالهای 1941تا1946رئیس دیوان کشور امریکا بوده است،ایراد کرده است چنین بیان داشته که آمار پرونده های مطروحه دراین دادگاه از 1448پرونده در سال 1945به 4202پرونده درسال 1969 افزایش یافته ودرسال اول خدمت او که سال قبل باشد این رقم به 4533 پرونده بالغ شده است.واخیرا بحث دراین امر پیدا شده است که آیا قضات این دادگاه چه تدابیری باید برای حل این مشکل بیندیشند چندی قبل کمیته ای از هفت نفر از کارشناسان حقوقی بوسیله برگر تعیین شده بود که این کمیته بریاست استاد دانشکده حقوق دانشگاه هاروارد بنام پل فراند(3) تشکیل گردید کمیته مزبور پیشنهاد کرد که باتصویب کنگره دادگاه نه نفری دیگری متشکل از قضات استیناف ممالک متحده برمبنای ادواری بودن دوره آن تشکیل گردد که دادگاه مزبور بکلیه تقاضاهای فرجامی رسیدگی ودرخواستهائی را که قابلیت طرح دردیوان عالی کشور را دارد رسیدگی وبقیه را که قابل طرح نیستند مردود اعلام بدارد دراین پیشنهاد اضافه شده است باوجود چنین دادگاهی معذلک حق رد وقبول تقاضاهای فرجام برای خود دیوان عالی کشور نیز کماکان باقی بماند.. کمیته فوق اضافه کرده است که گرچه درحال حاضر دیوان کشور امریکا از حق خود درقبول یا عدم قبول درخواستهای فرجامی استفاده میکند ولی این پیشنهاد میتواند درتصفیه اینگونه درخواستها وجلوگیری ازموضوع تراکم نقش مهمی را ایفا کند. ازقرن نوزدهم تصمیمات ومشاورات دیوان عالی کشور امریکا درروزهای معین هفته درجلساتی که بطورسری منعقد میشد اتخاذ میگردد ولی اخیرا مخبر مجله تایم امریکا بنام دیوید بکویت (4) باکسب اجازه از مقامات مربوط موفق شده است که بنحوه مشاورات درجلسات مزبور د? البته تاخیر درورود عملی خلاف ادب تلقی میشود ، درهای سالن کنفرانس بسته میشود وبعد از حضور کلیه قضات برطبق سنتی که وجود دارد نامبردگان برای ابراز صمیمیت وهمکاری دست یکدیگر را بگرمی میفشارندودرخارج ازاین سالن دونفر گارد مخصوص محافظ نیز مستقر است تااطمینان حاصل شود کسی مخل کارآنها نخواهد شد وهرآینه ارتباط با خارج ضروری باشد رسم براینست که جوانترین قضات این دادگاه درراآهسته باز میکند تا چنانچه پیامی یا خبری باشد بدرون سالن ببرد.

بعد از انجام این مقدمات رئیس دیوان کشور کنفرانس را آغاز وقضات نظرات خود را برحسب اقدمیت وارشدیت نسبت به پرونده ها ابراز میدارند. برای مثال روش کاردراین دادگاه چنین است که باطرح اولین پرونده دادگاه توجه مییابد موضوع طرح شده درخواست فرجام از محبوسی است که بعدم آزادی درادای فرایض مذهبی از طرف مقامات زندان اعتراض کرده است بعد از طرح این تقاضا با توجه بسوابق وآراء قبل قضات میدانند دراین خصوص قبلا دیوان عالی کشورددرپرونده پلاک (2) علیه بلو نظر خود را اعلام داشته واین نظریه بعنوان رویه لازم الاتباع سالهاست مورد عمل قرارگرفته است که طبیعی است باتوجه بسوابق مذکور این درخواست فرجام رد میشود سپس پرونده دیگری مطرح میشود که باز قاضی دیگری مخاطب رئیس قرارگرفته ونظریه اواستعلام میگردد تابالاخره درموضوع مطروحه عقیده کلیه قضات پرسیده میشود البته بیش از نیمی ازاینگونه تقاضا ها بعلت اینکه جلب توجه حتی یکی از قضات دیوان کشور را نکرده است قابل تجویز برای دادرسی فرجامی قرارنمی گیردودرسال

جاری هرقاضی دیوان کشور ومنشی او کلیه تقاضاهای فرجامی را بمحض وصول مورد بررسی قرارداده اند وبنا به تضمیمی که اخیرا ازطرف قاضی نوئیز پاول (1) اتخاذ شده است تقاضاهای فرجامی به یکی از تقریر نویسان قضائی ارجاع میشود تا برای هرپرونده گزارشی از یک تا15 صفحه بمنظور مطالعه جداگانه قاضی برگر(2) وایت (3) ، بلاک من (4) ورین کوئیست (5) تهیه نماید ، قضات دیگر بوسیله منشی خود منفردا اقدام باین امر میکنند .

اخذ تصمیم درتجویز دادرسی فرجامی از نظر هرقاضی دیوان کشور امریکا امری شخصی تلقی میشود. البته همه قضات برحسب تجربه معتقدند که اخذ تصمیم برای رد درخواستهائی که فاقد ارزش برای تجویز دادرسی فرجامیست آسانتر از اخذ تصمیم برای رددرخواستهائی که فاقد ارزش برای تجویز دادرسی فرجامیست آسانتر از اخذ تصمیم برای اعطاء این حق است وبقول یکی از قضات جوان دیوان کشور (( تعداد زیادی ازاینگونه درخواستها قابلیت تجویز دادرسی فرجامی نداشته که بعد از مدتی تجربه اکنون اینگونه تقاضاها را با سرعت بیشتر مطالعه وغیر قابل طرح اعلام میداریم.))

موضوعاتی که برحسب طبیعت، محلی بوده وموثر دروضع فقط چند نفر معدود میباشند وفاقد مسئله خاص مربوط بفدرال وقانون اساسی است بصورت عادی از شمار پرونده های مزبور خارج میشود زیرا بقول یکی دیگر از قضات دیوان کشور امریکا (( ما عهده داراین وضع هستیم که برای تامین عدالت باید مسائلی را بررسی کنیم که متضمن نکته مهم حقوقی باشند بنابراین اگر مسئله ای بررسی شود که تاچند سال دیگر احتمال طرح آن نرود چنین امری مورد نظر ما قرارنخواهد گرفت))


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد صلاحیت دیوانعالی کشور امریکا و مسئله تراکم 10ص

روابط فرهنگی ایران و امریکا

اختصاصی از فایلکو روابط فرهنگی ایران و امریکا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

روابط فرهنگی ایران و امریکا


روابط فرهنگی ایران و امریکا

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 55

 

امنیت ملی، دموکراتیزاسیون و رابطه ایران و آمریکا

کشور ما دچار دو معضل است که حل انها در گرو یکدیگرند. یکی مشکل رابطه با امریکاست و دومی مشکل مکراتیزه شدن ایران. این دو با هم مشکل امنیت ملی را بوجود اورده اند. پس معنی من از امنیت ملی دو جنبه دارد: امنیت داخلی ملت که از طریق حاکمیت جمعی و امنیت انسانی تامین میشود، یعنی همان دمکراتیزاسیون، و امنیت بیرونی که شامل دفاع ملی است و مشکل با امریکا امروز در راس ان قرار دارد. این دومی، یعنی دفاع ملی، بدون وجود اولی، امنیت ملی نمیاورد. امروز کشوری امنیت دارد که دولتش مشروعیت داشته باشد و دولتهایی مشروعیت دارند که حاکمیت جمعی و امنیت انسانی را اساس کار خود قرارداده باشند.                                      
 حاکمیت جمعی به معنای حل و فصل مسایل و برآورده ساختن نیازها به نحوی که کل جامعه در آن دخالت داشته باشد است. امنیت انسانی بمعنی پذیرش حقوق شهروندان است که برابر اعلامیه جهانی حقوق بشر شامل نیازهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ارضی، نهادی، روحی، ایدئولوژیک و اطلاعاتی است. هدف دفاع ملی، حفظ جان ومال مردم از تعرض خارجی، و حفظ استقلال، تمامیت ارضی و وحدت مردم و کشور است.

ریشه های مشکل رابطه ایران و امریکا زیادند. قبل از هر چیز، رابطه با آمریکا در منطقه هیچ دوستی ندارد. اروپایی ها و روس ها به خاطر مخالفت و رقابت با شرکای آمریکایی خواهان عادی سازی روابط نیستند؛ اعراب نیز معتقدند عادی سازی روابط ایران و آمریکا، دوباره ایران را در منطقه وزنه قابل ملاحظه ای خواهد کرد؛ ترکیه مخالف سرسخت این رابطه است زیرا عادی شدن روابط ایران و آمریکا اثرات بسیار بدی بر اقتصاد آنها خواهد داشت. در این ارتباط در دولت اسرائیل دو دید وجود دارد گروه اول (وابستگان شارون) مخالف عادی سازی روابط و خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستند. گروه دوم خواهان
عادی سازی روابط هستند. چند ماه قبل از ترور، اسحاق رابین به کلینتون پیغام داده بود که رابطه با ایران را برقرار کند چون تنها راه حل مشکل ایران و اسراییل ا ز دید ایشان، برقراری رابطه عادی بین ایران و امریکا است.

مشکل ایران و آمریکا یک جنبه تاریخی هم دارد. در طول تاریخ ایران همواره به عنوان نماینده شرق تاریخی با نماینده غرب تاریخی در ستیز بوده است. با یونانی ها و رومی ها در جنگ بوده و زمانی که امپراتوری عثمانی به قدرت میرسد، ایران عثمانیهای سنّی را به عنوان نماینده شرق تاریخی نمیپذیرند و با به وجود آوردن جریان شیعه صفوی در مقابل دولت عثمانی ایستاده و انرا به زیر سئواال میبرد. در دوران معاصر نیزایرنیها اول انگلیسی ها را به چالش طلبیدند و امروز نیز رهبری جمهوری اسلامی فکر میکند که با آمریکا بعنوان نماینده غرب تاریخی درمیدان چالش تاریخی است. آقای خمینی خود را ادامه نیروی تاریخی ای در
ایران میدید که به عنوان نماینده شرق تاریخی با نماینده غرب تاریخی مبارزه میکرد. این تفکر اصولا توأم با خیالپردازی است و مشکل اصلی آن عدم مسئولیت پذیری اجتماعی و سیاسی آن است. در حال حاضر ایران به هیچ عنوان امکانات نمایندگی شرق را ندارد. جدا از خیال پردازیها و توهم، بدون امکانات عینی و بدون حاکمیت جمعی و امنیت انسانی در دوره معاصر این نمایندگی امکانپذیر نیست.

جنبه دیگر ضدآمریکایی بودن ما ریشه در فرهنگی دارد که حزب توده و جنگ سرد در ایران رواج داد. این تفکر علاوه بر جناح چپ کلاسیک در نیروهای مذهبی نیز رسوخ داشته است. مشکل دیگر درک ذهنی است که ما از مسئله استقلال داریم؛ درک ما از استقلال، درکی ذهنی است نه عینی. اگر به یک کانادایی بگویید که شما به آمریکا وابسته هستید، با وجود حضور ملموس صنایع و محصولات آمریکایی در کشورش، انکار کرده و به شما میخندد. در ایران 25 سال است که آمریکا نقش قابل ملاحظه ای ندارد اما ما هنوز خود را وابسته میدانیم؛ ایرانیها، بدلایل تاریخی، یک هیولای ذهنی از استقلال ساخته اند و نمیتوانند از آن خلاص شوند.
متاسفانه رهبران سیسی ایران از این ذهنیت ملی برای اعمال هدفهای ضد ملی خود حداکثر استفاده را برده و میبرند.

نکته دیگر، درک غلط از آمریکای امروز است. درک امروز ما از آمریکا مطابق درک ما در سال 1328 (زمان کودتا علیه دولت دکتر مصدق) است، زمانی که آمریکا کودتا را سامان داد، ساواک را تربیت کرد، موساد را به ایران آورد، و قراردادهای نابرابر به ایران تحمیل کرد. بنابر این، نتیجه گیری میشود که آمریکا در ایران دیکتاتوری تربیت میکند و ضد توسعه است. با این منطق طبیعتا رابطه با آمریکا باید نفی بشود. البته وجود حکومتهایی نظیر عربستان و مصر نیز مثالهای این بحث هستند. من میخواهم تاکید کنم که امریکای جنگ سرد سی سال پیش وجود خارجی ندارد، اگر چه در عراق وجاهای دیگرهنوز هم گردن کشی و لشکر کشی میکند. امروز ارتباط با امریکا در جهت دمکراسیی، امنیت ملی، و توسعه است.

فرض اصلی من بر دو تز استوار است: (1) نمیتوانم کشوری را به شما معرفی کنم که با آمریکا در ابتدا رابطه دیپلماتیک نداشته و دموکراتیک شده است. در غیاب رابطه با امریکا گذار از دیکتاتوری به دمکراسی ممکن نبوده و نیست؛ و (2) هیچ کشوری نتوانسته است دموکراتیک شود و ضدآمریکایی بماند. یا برعکس، هیچ کشور ضد امریکایی را نمیشناسم که دمکراتیک شده باشد. بنابر این اعتقاد دارم که رابطه ایران و آمریکا نه تنها با مسائل امنیتی ایران، بلکه با برقراری دمکراسی در ایران رابطه مستقیم دارد. البته بحث دوستی دو کشور مطرح نیست؛ مسئله عادی شدن روابط است، یعنی برقراری رابطه دیپلوماتیک. ما باید تصمیم بگیریم ضد امریکا بمانیم یا دمکراتیک بشویم.

طی 25 سال گذشته بیش از 30 کشور در اروپای شرقی، آمریکای لاتین، اسیا و افریقا از حکومتهای دیکتاتوری و اغلب نظامی و توتالیترین به سمت دموکراسی حرکت کرده اند. تمامی این کشورها، منجمله کره جنوبی، تایوان، برزیل، شیلی، لهستان و غیره، با آمریکا رابطه عادی داشته اند، رابطه ای که در ابتدا در جهت تقویت دیکتاتوری و بعدها در جهت تضعیف آن عمل کرده است. سقوط رژیم محمدرضا شاه در ایران نیز نمونه بارزی است که آمریکا ابتدا در جهت تقویت آن و در انتها در جهت تضعیف آن عمل کرده است. در همین دوران 25 سال گذشته نمونه های دیکتاتوری هم هستند که با آمریکا رابطه نداشتند و آمریکا همه نوع
فشار، تحریم و تهدید به این کشورها وارد کرده ولی هیچکدام از این کشورها دموکراتیک نشدند؛ نمونه های مشخص آن کشور ایران، کوبا و کره شمالی است.


دانلود با لینک مستقیم


روابط فرهنگی ایران و امریکا

عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص

اختصاصی از فایلکو عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

(عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی

در مورد شیوه‌های امریکا برای اعمال عملیات روانی بر ضد شوروی سابق و دیگر دشمنانش، تاکنون مباحث زیادی مطرح و شیوه‌های این کشور با استفاده از شواهد، بررسی شده است. با توجه به وسعت جهان اسلام از نظر جمعیت، فرهنگ، قومیت و … و با توجه به اینکه پیروان دین اسلام در حال افزایش است (به نحوی که پیش‌بینی می‌شود تا سال 2023 اسلام بیشترین پیروان را خواهد داشت) و به ویژه با توجه به این مطلب که منافع امریکا در بیشتر مناطق جهان با چالش گرایشهای اسلامی مواجه است؛ چگونگی مبارزه و برخورد امریکا با دنیای اسلام به مطالعات بسیار عمیق و علمی نیاز دارد. البته، پر واضح است که امریکا در رویارویی با جهان اسلام مجبور است به ابعاد نرم‌افزاری منازعه بپردازد؛ بنابراین، عملیات روانی از شاخص‌ترین مؤلفه‌های بعد نرم‌افزاری جنگ است. این مقاله با ارائه بحثهای تئوریک و نیز شواهد تاریخی در صدد است گوشه‌هایی از تلاشهای عملیات روانی امریکا را بازگو کند و در پایان، توصیه‌هایی را به خوانندگان ارائه دهد.

مقدمهاز زمان فروپاشی اتحاد شوروی و شعله‌ور شدن جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، دولتهای منطقه ـ به ویژه ایران ـ از سوی امریکا در معرض یک عملیات روانی هدفمند، سازماندهی شده و مطالعه شده قرار گرفتند. طبیعت و گرایشهای حکومت امریکا همواره تهاجمی و نظامی بوده است، زیرا سیاستمداران آن یا صاحبان شرکتهای بزرگ هستند یا در چنین شرکتهایی سهام دارند یا در مقام مدیران عالی‌رتبه این شرکتها موظف‌اند که در راستای منافع خود و افزودن به ثروتهایشان تلاش کنند. همچنین، فعالیت این شرکتها یا در زمینه تجارت نفت است یا در صنایع بزرگی که به تولید جنگ‌افزار می‌پردازند، بنابراین، بودجه‌های توسعه تسلیحات نظامی و جنگ‌افزار نظامی را در سطح میلیاردی جذب می‌کنند. هر چند آیزنهاور ـ رئیس جمهور پیشین امریکا ـ مردم را از تسلط این شرکتها بر سیاست بر حذر داشته بود، اما می‌توان گفت سیاست خارجی امریکا را ژانرالهای پنتاگون و کارخانه‌های صنایع جنگ تعیین می‌کنند. معروف است که مناقشات سیاسی و عملیات روانی ابزار اجرای سیاست خارجی و ستون فقرات آن هستند. در همین راستا، جیمز پلدوین معاون فرمانده نیروی دریایی امریکا در مقدمه کتاب جنگ سیاسی گفته است: «غالباً جنگ با به کارگیری وسایل نظامی تعریف می‌شود که از طریق، در صدد کسب اهداف سیاسی است، اما باید گفت عملیات روانی سیاسی برای دستیابی به این اهداف، راه مؤثرتری است. در این راستا به کارگیری تصاویر، افکار، سخنرانی، شعار، تبلیغات، فشار اقتصادی و فناوری اطلاعات، بر سیاست دشمن اثر می‌گذارد».

در واقع، کشورهای اسلامی از دهه هفتاد به بعد با پیامهای عملیات روانی زندگی می‌کنند. اوج این وضعیت را در حمله امریکا بر ضد تروریسم و توطئه‌های این کشور در بحران عراق شاهد هستیم. از این پس، دخالتهای بی‌پرده امریکا در امور کشورهای اسلامی و خطرهای آن برای دولتهای منطقه را بیشتر شاهد خواهیم بود؛ دخالتهایی که با شعار توسعه دموکراسی و یکسان‌سازی اقتصادی و سیاسی انجام می‌گیرد. حکومت امریکا اکنون عملیات روانی ویرانگری را بر ضد جهان اسلام و حتی بر ضد مردم امریکا بر پا کرده است. حوادث 11 سیپتامبر شرایطی را فراهم کرد تا این جنگ از پیش آماده شده – که سیاست خارجی بوش را در مورد خاورمیانه شکل می‌دهد – امکان اجرا پیدا کند. البته جورج بوش پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری امریکا به دنبال چنین بهانه‌ای بود، وی هرگونه تعریف دیگری از تروریسم را رد و خود را تنها مرجع تعریف و تعیین مصادیق تروریسم معرفی کرد و در این راستا، رفتار هر دولتی را که با سیاستهای وی موافق نباشد، هدف بمباران عملیات روانی قرار می‌داد. اهداف پنهان و واقعی حکومت امریکا در برابر عراق از چشم ناظران سیاسی پوشیده نیست، اما متأسفانه در اثر اعمال نیروی عملیات روانی امریکا بر دولتهای اسلامی و حتی اخیراً بر برخی دولتهای اروپایی، این اهداف بر ضد ملت عراق متمرکز شده است. البته بعضی از دولتهای عربی در این زمینه مقصر هستند؛ زیرا آنها باور دارند که باید به خواسته‌های امریکا پاسخ مثبت بدهند. در واقع، این عمل آنها تسلیم شدن در برابر خواسته‌های امریکا برای رهایی از تهدید عراق بود. مسئله مهم‌تر اینکه، اهداف امریکا در پشت پرده براندازی حکومت در عراق، جهانی کردن ادعاهای دروغی است که کارشناسان عملیات روانی در پنتاگون آنها را می‌سازند. بنابراین، بهانه‌تراشیها و ادعاهای آنها در توجیه جنگ بر ضد عراق به گونه‌ای است که رفته‌رفته همه باور می‌کنند که اهداف اعلام شده امریکا، اهداف واقعی جنگ است. به بیان دیگر، آنها دروغهایی را اختراع می‌کنند و در اثر تکرار این دروغها از وسایل ارتباط جمعی مخاطبان دچار شک و تردید می‌شوند که آیا این ادعاها را باور کنند یا برای خنثی کردن آنها تلاش کنند؟ بنابراین، مخاطبان باید اهداف پنهان آنها را کشف و بر اطلاعات دروغ تمرکز کنند و از این طریق، آنها را افشا کنند. این، بهترین شیوه رد توجیهات تبلیغاتی حکومت امریکا برای شروع جنگ در کشورهای دیگر است. در غیر این صورت، کشورهای مردمی قصور بزرگی را مرتکب می‌شوند که عدم آگاهی آنها را نسبت به آثار عملیات روانی نشان می‌دهد. آیا آن کشورها تجاهل می‌کنند یا واقعاً از روشها و خطرهای عملیات روانی بی‌اطلاعند؟ به راستی در فرهنگ سیاسی امریکا عملیات روانی نان سیاست و اکسیر حیات است. بنابراین بررسی مشروحی در مورد اهمیت عملیات روانی در سیاست امریکا انجام می‌گیرد.

عملیات روانی- تبلیغاتی: اصول و به کارگیری در مفهوم امریکایی

نخست به برخی از گفته‌های سیاستمداران و نظامیان امریکایی درباره تأثیرات عملیات روانی و جایگاه آن در سیاست خارجی امریکا اشاره می‌شود. پل اسمیت از محققان برجسته مؤسسه دفاع ملی در مورد جنگ سیاسی می‌گوید: «در جنگ، کشتن عنصر اساسی نیست بلکه عنصر اساسی مجبور کردن دشمن به رفتار موافق اراده ماست». بنابراین، در اینجا عملیات روانی قرینه اراده سیاسی است و این نوع از جنگ، با ابزار خاص خود و با اشکال مختلف وارد صحنه می‌شود تا درجات بیشتری از فشار را بر دشمن وارد کند. هما میدوکان( ) می‌گوید: «روشنگری استعماری بهتر از توپخانه است که بر بدنها غلبه می‌کند. عملیات روانی امریکا از طریق شکنجه روح عمل می‌کند». دگلاس بلورفاب رئیس آژانس اطلاعات مرکزی امریکا سیا می‌گوید: «نقش عملیات ویژه (روانی) در استراتژی ایالات متحده در دهه هشتاد چنین بود: این کشور به مدت دو سال


دانلود با لینک مستقیم


عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص

تحقیق و بررسی در مورد هدف هاى سیاست خاورمیانه اى امریکا 8 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق و بررسی در مورد هدف هاى سیاست خاورمیانه اى امریکا 8 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

هدف هاى سیاست خاورمیانه اى امریکا

برخى معتقدند که سیاست خاورمیانه اى امریکا اساساً تحمیل هژمونى خود بر منطقه و دستیابى به ثروت نفت و منابع غنى آن مى باشد. از نگاه سیاست گذارى کلان بین المللى، مساله اصلى خاورمیانه بر پایه ارزشمدارى طلاى سیاه استوار است. از زمان جنگ جهانى اول که دنیا به سوى اقتصاد مبتنى بر نفت حرکت کرد خاورمیانه در تحول سیاست جهانى نقش محورى یافت. بعد از جنگ جهانى دوم، امریکا جانشین بریتانیا و فرانسه در منطقه خاورمیانه گردید. در این تحول نقش فرانسه کمرنگ شد، اما به بریتانیا نقش جدید (استعمار پیر) شریک کوچک تر داده شد. در این چارچوب امریکا سیستمى را که بریتانیا براى اداره کشورهاى نفت خیز عربى طراحى نموده بود از این کشور تحویل گرفت. روح این سیستم به طور خلاصه آن است که کشورهاى نفت خیز منطقه خاورمیانه مى بایست در ظاهر توسط دولت هاى ملى اداره شوند، اما در باطن قدرت در اختیار امریکا باشد که این کشورها از طرف هاى صاحب قدرت، ایالات متحده تبعیت نمایند.

امریکا بر این نکته اصرار مى ورزد که هر قدر هم که امور به منطقه محول مى شود کشورهاى منطقه خاورمیانه نباید به سوى استقلال ملى کشیده شوند؛ بلکه باید همچنان تحت سیطره امریکا باقى بمانند. در اجراى این کار، اگر به دهه ۵۰ باز گردیم در مى یابیم که شیوه رفتارى امریکا براى تسلط بر منابع ذخیره نفت خاورمیانه به شکل «ژاندارم» در منطقه تکیه داشت. ترکیه و ایران (دوران شاه پهلوى دوم) این نقش را داشتند و اسراییل از ۱۹۶۷ به این مجموعه پیوست، گرچه خیلى پیشتر از این تاریخ نیز به این مجموعه پیوسته بود که پس از سرنگونى شاه (توسط مردم و روى کارآمدن حکومت مردمى برخاسته از بطن مردم) نقش اسراییل بیشتر نمایان شد.با آغاز زمامدارى ریچارد نیکسون در سال ۱۹۶۹ و نقش فعالى که هنرى کیسینجر نخست به عنوان مشاور امنیت ملى و سپس در سمت وزیر امور خارجه در سیاست خارجى ایالات متحده بازى کرد، ژاندارم هاى محلى آماده براى هر گونه دخالت امریکا در منطقه خاورمیانه تعیین شدند، مانند ایران زمان شاه، ترکیه، اسراییل و پاکستان نقش ژاندارم را بازى کردند، که فرماندهى ژاندارم ها در واشنگتن و استفاده از شریک کوچک انگلیس و مجموعه اى از دولت هاى ضعیف و دست نشانده، ساختار سیستم امریکا براى کنترل منطقه خاورمیانه را تشکیل مى دهند.

این ساز و کار اساس نفوذ امریکا بوده است و ایالات متحده براى حمایت از رژیم هاى هوادار سیاست هاى غرب دست به اقداماتى زده است. رفتار این دوره واشنگتن این گونه طراحى شده بود که از رژیم هاى همکارى کننده در برابر رژیم هاى قومى عربى رادیکال حمایت مى کرده است. این ساز و کار اساساً در خدمت نفوذ ایالات متحده امریکا و همپیمانش انگلستان قرار مى گیرد که آماده هر گونه دخالت نظامى در منطقه مى باشند (مثل افغانستان و عراق). این شیوه را انگلیسى ها پیش از جنگ جهانى دوم هنگام تسلط بر منطقه خاورمیانه اعمال مى کردند، که نوع پیشرفته  آن را امریکا امروز با ادبیات هاى گوناگون توأم با زورگویى اعمال مى کند.امروز جرج دبلیو بوش به دنبال چند ژاندارم در منطقه است که با توجه به وجود قومیت هاى موزاییکى شکل در مناطق مختلف شکل گیرى آن چندان هم دور از ذهن نمى باشند. این چند ژاندارم از دیدگاه امریکا جرج بوش پسر، ترکیه، اسراییل و پاکستان به حساب مى آیند که وظیفه آن ها حفظ رژیم هاى موجود و جلوگیرى از رشد رادیکالیسم در منطقه مى باشد در این میان اسراییل به دلیل نزدیکى بیشتر با امریکا نقش کلیدى را بازى مى کند.

ایالات متحده در قالب تشکیل ژاندارم به دنبال تثبیت هژمونى خود در سیاست خاورمیانه اى خود مى باشد که براى اجراى موفق این سیاست، از یک طرف به برنامه هاى خودچهره آرمانى مى دهد و از سوى دیگر شرایط ذهنى جامعه جهانى را به گونه اى تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامى را که در آن از تفوق و برترى کامل برخوردار است با آزادى عمل و کارایى بیشترى به کار گیرد. از این منظر هدف اصلى امریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن ها به عنوان جایگزینى براى جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست تشنج زایى و بحرانى کردن منطقه است تا بتواند از این طریق هژمونى خود را در منطقه گسترش دهد. در عین حال، اعلام طرح خاورمیانه بزرگ، حمله به عراق و نیت امریکا براى دستیابى به نفت منطقه را مى توان در پشت یک نقاب ایدئولوژیک و بشر دوستانه یعنى شعار «ارتقاى حقوق بشر و استقرار دموکراسى» آشکارا دید.

برخى از نظریه پردازان سیاست خارجى در سطح کلان بین المللى، سیاست خاورمیانه اى امریکا را یک حرکت تاکتیکى استتارى مى دانند تا ارزش استراتژیک. در این حرکت تاکتیکى امریکا با استفاده از شعارهاى آرمان  خواهانه استقرار دموکراسى و انجام اصلاحات سیاسى و اقتصادى در این منطقه، اشغال نظامى عراق، مشکلاتى را که در عراق با آن مواجه شده است و مماشات در روند صلح اسراییل و فلسطین (طبق نقشه راه) را از کانون توجه افکار عمومى امریکا و جهان خارج


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد هدف هاى سیاست خاورمیانه اى امریکا 8 ص

عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص

اختصاصی از فایلکو عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

(عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی

در مورد شیوه‌های امریکا برای اعمال عملیات روانی بر ضد شوروی سابق و دیگر دشمنانش، تاکنون مباحث زیادی مطرح و شیوه‌های این کشور با استفاده از شواهد، بررسی شده است. با توجه به وسعت جهان اسلام از نظر جمعیت، فرهنگ، قومیت و … و با توجه به اینکه پیروان دین اسلام در حال افزایش است (به نحوی که پیش‌بینی می‌شود تا سال 2023 اسلام بیشترین پیروان را خواهد داشت) و به ویژه با توجه به این مطلب که منافع امریکا در بیشتر مناطق جهان با چالش گرایشهای اسلامی مواجه است؛ چگونگی مبارزه و برخورد امریکا با دنیای اسلام به مطالعات بسیار عمیق و علمی نیاز دارد. البته، پر واضح است که امریکا در رویارویی با جهان اسلام مجبور است به ابعاد نرم‌افزاری منازعه بپردازد؛ بنابراین، عملیات روانی از شاخص‌ترین مؤلفه‌های بعد نرم‌افزاری جنگ است. این مقاله با ارائه بحثهای تئوریک و نیز شواهد تاریخی در صدد است گوشه‌هایی از تلاشهای عملیات روانی امریکا را بازگو کند و در پایان، توصیه‌هایی را به خوانندگان ارائه دهد.

مقدمهاز زمان فروپاشی اتحاد شوروی و شعله‌ور شدن جنگ دوم خلیج فارس در سال 1991، دولتهای منطقه ـ به ویژه ایران ـ از سوی امریکا در معرض یک عملیات روانی هدفمند، سازماندهی شده و مطالعه شده قرار گرفتند. طبیعت و گرایشهای حکومت امریکا همواره تهاجمی و نظامی بوده است، زیرا سیاستمداران آن یا صاحبان شرکتهای بزرگ هستند یا در چنین شرکتهایی سهام دارند یا در مقام مدیران عالی‌رتبه این شرکتها موظف‌اند که در راستای منافع خود و افزودن به ثروتهایشان تلاش کنند. همچنین، فعالیت این شرکتها یا در زمینه تجارت نفت است یا در صنایع بزرگی که به تولید جنگ‌افزار می‌پردازند، بنابراین، بودجه‌های توسعه تسلیحات نظامی و جنگ‌افزار نظامی را در سطح میلیاردی جذب می‌کنند. هر چند آیزنهاور ـ رئیس جمهور پیشین امریکا ـ مردم را از تسلط این شرکتها بر سیاست بر حذر داشته بود، اما می‌توان گفت سیاست خارجی امریکا را ژانرالهای پنتاگون و کارخانه‌های صنایع جنگ تعیین می‌کنند. معروف است که مناقشات سیاسی و عملیات روانی ابزار اجرای سیاست خارجی و ستون فقرات آن هستند. در همین راستا، جیمز پلدوین معاون فرمانده نیروی دریایی امریکا در مقدمه کتاب جنگ سیاسی گفته است: «غالباً جنگ با به کارگیری وسایل نظامی تعریف می‌شود که از طریق، در صدد کسب اهداف سیاسی است، اما باید گفت عملیات روانی سیاسی برای دستیابی به این اهداف، راه مؤثرتری است. در این راستا به کارگیری تصاویر، افکار، سخنرانی، شعار، تبلیغات، فشار اقتصادی و فناوری اطلاعات، بر سیاست دشمن اثر می‌گذارد».

در واقع، کشورهای اسلامی از دهه هفتاد به بعد با پیامهای عملیات روانی زندگی می‌کنند. اوج این وضعیت را در حمله امریکا بر ضد تروریسم و توطئه‌های این کشور در بحران عراق شاهد هستیم. از این پس، دخالتهای بی‌پرده امریکا در امور کشورهای اسلامی و خطرهای آن برای دولتهای منطقه را بیشتر شاهد خواهیم بود؛ دخالتهایی که با شعار توسعه دموکراسی و یکسان‌سازی اقتصادی و سیاسی انجام می‌گیرد. حکومت امریکا اکنون عملیات روانی ویرانگری را بر ضد جهان اسلام و حتی بر ضد مردم امریکا بر پا کرده است. حوادث 11 سیپتامبر شرایطی را فراهم کرد تا این جنگ از پیش آماده شده – که سیاست خارجی بوش را در مورد خاورمیانه شکل می‌دهد – امکان اجرا پیدا کند. البته جورج بوش پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری امریکا به دنبال چنین بهانه‌ای بود، وی هرگونه تعریف دیگری از تروریسم را رد و خود را تنها مرجع تعریف و تعیین مصادیق تروریسم معرفی کرد و در این راستا، رفتار هر دولتی را که با سیاستهای وی موافق نباشد، هدف بمباران عملیات روانی قرار می‌داد. اهداف پنهان و واقعی حکومت امریکا در برابر عراق از چشم ناظران سیاسی پوشیده نیست، اما متأسفانه در اثر اعمال نیروی عملیات روانی امریکا بر دولتهای اسلامی و حتی اخیراً بر برخی دولتهای اروپایی، این اهداف بر ضد ملت عراق متمرکز شده است. البته بعضی از دولتهای عربی در این زمینه مقصر هستند؛ زیرا آنها باور دارند که باید به خواسته‌های امریکا پاسخ مثبت بدهند. در واقع، این عمل آنها تسلیم شدن در برابر خواسته‌های امریکا برای رهایی از تهدید عراق بود. مسئله مهم‌تر اینکه، اهداف امریکا در پشت پرده براندازی حکومت در عراق، جهانی کردن ادعاهای دروغی است که کارشناسان عملیات روانی در پنتاگون آنها را می‌سازند. بنابراین، بهانه‌تراشیها و ادعاهای آنها در توجیه جنگ بر ضد عراق به گونه‌ای است که رفته‌رفته همه باور می‌کنند که اهداف اعلام شده امریکا، اهداف واقعی جنگ است. به بیان دیگر، آنها دروغهایی را اختراع می‌کنند و در اثر تکرار این دروغها از وسایل ارتباط جمعی مخاطبان دچار شک و تردید می‌شوند که آیا این ادعاها را باور کنند یا برای خنثی کردن آنها تلاش کنند؟ بنابراین، مخاطبان باید اهداف پنهان آنها را کشف و بر اطلاعات دروغ تمرکز کنند و از این طریق، آنها را افشا کنند. این، بهترین شیوه رد توجیهات تبلیغاتی حکومت امریکا برای شروع جنگ در کشورهای دیگر است. در غیر این صورت، کشورهای مردمی قصور بزرگی را مرتکب می‌شوند که عدم آگاهی آنها را نسبت به آثار عملیات روانی نشان می‌دهد. آیا آن کشورها تجاهل می‌کنند یا واقعاً از روشها و خطرهای عملیات روانی بی‌اطلاعند؟ به راستی در فرهنگ سیاسی امریکا عملیات روانی نان سیاست و اکسیر حیات است. بنابراین بررسی مشروحی در مورد اهمیت عملیات روانی در سیاست امریکا انجام می‌گیرد.

عملیات روانی- تبلیغاتی: اصول و به کارگیری در مفهوم امریکایی

نخست به برخی از گفته‌های سیاستمداران و نظامیان امریکایی درباره تأثیرات عملیات روانی و جایگاه آن در سیاست خارجی امریکا اشاره می‌شود. پل اسمیت از محققان برجسته مؤسسه دفاع ملی در مورد جنگ سیاسی می‌گوید: «در جنگ، کشتن عنصر اساسی نیست بلکه عنصر اساسی مجبور کردن دشمن به رفتار موافق اراده ماست». بنابراین، در اینجا عملیات روانی قرینه اراده سیاسی است و این نوع از جنگ، با ابزار خاص خود و با اشکال مختلف وارد صحنه می‌شود تا درجات بیشتری از فشار را بر دشمن وارد کند. هما میدوکان( ) می‌گوید: «روشنگری استعماری بهتر از توپخانه است که بر بدنها غلبه می‌کند. عملیات روانی امریکا از طریق شکنجه روح عمل می‌کند». دگلاس بلورفاب رئیس آژانس اطلاعات مرکزی امریکا سیا می‌گوید: «نقش عملیات ویژه (روانی) در استراتژی ایالات متحده در دهه هشتاد چنین بود: این کشور به مدت دو سال


دانلود با لینک مستقیم


عملیات روانی امریکا علیه کشورهای اسلامی 27 ص