فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر

اختصاصی از فایلکو مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر


مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر

مجموعه 8 مقاله مهم معماری منظر با مقالاتی از متدین، منصوری، انصاری، پیرنیا، فرزین و ....  


دانلود با لینک مستقیم


مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر

دانلود مقاله حجاب و عفاف از منظر زن مسلمان

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله حجاب و عفاف از منظر زن مسلمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه:

 

حجاب در لغت به معنای : حایل شدن ‍، پوشاندن ، مانع شدن است 0 الحجاب مفرد کلمة حجب به معنای : پرده ، پوشش ، لباس ، پارچه وهر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند یا هر مانع وحایل وفاصله میان دو یا چند چیز 0
حال که به معنای لغوی حجاب پی بردیم ، معلوم می شود که حجاب مصونیت واطمینان بخش است نه محــدودیت آور! چرا که گوهر وجودی انسان ارزشمندترین و گرانمایه ترین چیزی است که ازجانب خداوند باریتعالی ، آن مهربانترین مهربانـــان به ودیعه گذارده شده است 0 وهر چیز ارزشمند نیازمند مراقبت ، محافظت ، نگهبانی وممانعت از مفقود شـدن ودسـت درازی و سرقت است و گوهر ارزشمند وجود آدمی به مراتب اولی نیازمند چنیین مراقبتی است 0 حجاب صدفی است که از این گوهــر گرانمایه محافظت می نماید ، پس با چنین تعبیری نیز حجاب ، ارزش آفرین است وپاسبان ارزش نه محدودیت و از بین برندة ارزش وکم کننده ی بهای ذی قیمت آدمی !
اگر فرض کنیم که انسانی کالای بسیار ارزشمند مانند : ماشین گران قیمت یا شمش طلا ویا میلیونها تومان پول دارد ، تحقیقاً برای نگهداری ومحافظـت آن از چشم ودسـت متجاوزین در اندیشه ی چاره ای می افتد 0 بطور مثال : برای محافظت ماشینش ، قفل الکترونیکی و زنجیر و… وبرای نگهداری از شمش طلا وپول از سیستم بانکی استفاده می کند ، چراکه از حفظ وصیانت اموال خود مطمئن گردد 0 آیا چنین عملی محدود کردن ویا محروم کردن از دارایی است ؟ آیاگوهر وجودی انســـان بعنوان ارزشمند ترین وکامل ترین موجودات نیازمند چنین مرا قبتی نیست ؟ تقوای الهی به همین منظـور در قرآن وروایات بطور متواتربیان شده است وتذکرات فراوانی در نگهداری چشم ودست از خیانت به مال وناموس افراد شده است 0 « اللهمّ احفظ عیوننا من الحرام والخیانه » خدایا چشمان مارا از نگاه به حرام وخیانت محفوظ بدار !
بعضی افراد بد حجابی ویا بی حجابی را آزادی دانسته وآن را لازمه ی پیشرفت وترقّی می دانند وحجاب رامانع این پیشرفت!
در حالیکه غربیها برای مبارزه با اسلام اصیل وپویا چنین الغائاتی را ایجاد می کنند تا ارزشها وکرامات والای آدمی را از بین برده وانسان را موجودی صرفا مادی قلمداد نمایند . همانگونه که نقل شد : امروزه اشیاء ومواد قیمتی نیز برای جلوگیری از سرقت وخیانت در بهترین ومطمئن ترین شکل نگهدلری می شوند ، اما با عناوین مختلف همچون : حقوق بشر، آزادی و… به دنبال از بین بردن کرامت های انسانی هستند 0 البته هر جایی که آزادی ، امنیت سیاسی واجتماعی و… آنان را به خطر اندازد با آن به بدتــرین شکل وشدیدتــرین راه مقابله می کنند . بعنوان مثال : در فرانسه که مهد آزادی وتمدن است ، وقتی دختر مسلمان فرانسوی می خواهـــــد آزادانه بر مبنای تعالیم دینی خود روسری بر سر کرده ودر محافل آموزشی واجتماعی حضور پیدا کند ، مواجه با برخورد می شود تاجایی که دولت ومجلس آن نیز برای مقابله با آن فعال می شوند !!!
در ترکیه وقتی خانم مریم کاواکچی بعنوان نماینده انتخاب شده ومیخواهد با پوشش اسـلامی وارد مجـــلس بشود از ورود او ممانعت می شود وآن رامخالف با روح آزادی می دانند ، اما در کشور جمهوری اسلامی که مهد تمدن اسلامی ودینی است آن هم پویاترین ادیان الهی ! وقتی می خواهندبا بدحجابی وبی حجابی یا به تعبیر ارزشمند مقــام معظم رهبری شبیــهه خــــون فرهنـــگی مقابله کنند ! دشمنان بشریت وقدرتهای جنایتکار وایادی مزدور داخلی آنان با بوق های تبلیغاتی خود چنان وانمود
می کنند که در ایران آزادی نیست ! حقوق بشر پایمال می شودو…

 

حکیمی چه زیبا گفته است : اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدن ترند .!!!
انسان از آنجایی که مخلوق برتر خداوند است ودروجود او روح ونفخه الهی دمیده شده است ووجه تمایز او با سایر موجودات ـ بخصوص حیوانات ـ در عقل وقدرت تفکراست وبه تبع آن خلیفه اللهی اوست دارای مسئولیت ومأ موریتی است وآن رسیــدن به خداوند وملکوتی شدن است ، چرا که آدمی همچون حیوانات صرفا برای ارضای غریزیات خلق نشده اســـت ودارای دو بعــد انسانی ،ملکوتی وحیوانی است 0 گرایش بیش از حد به هر سو در حقیقت کمرنگ کردن ویاحتی بیرنگ کردن طرف دیگر است 0 بعد معنوی انسان در عبادت وتقوای الهی خلاصه می شود که از کرامات انسانی سرچشمه می گیرد0 « وماخلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون » ( سوره الذاریات آیه 56 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حجاب‌ و حضور زن‌ مسلمان در جامعه‌ :

یکی‌ از مسائل‌ مهم‌ زنان‌ مسلمان‌ به‌ لحاظ حضور آنان‌ در جامعه‌ و اشتغال‌، موضوع‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ است‌.حجاب‌ از ضروریات‌ فقه‌ اسلام‌ می‌باشد. هیچ‌ فقیه‌ شعیه‌ یا سنی‌ نه‌ تنها مخالفتی‌ با حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ نداشته‌ است‌،بلکه‌ فقها به‌ حکم‌ قرآن‌، وجوب‌ حکم‌ حجاب‌ زن‌ مسلمان‌ را یکی‌ از ضروریات‌ دین‌ اسلام‌ می‌دانند، گرچه‌ از مسئله‌حجاب‌ در شرع‌ اسلام‌ تعاریف‌ مختلفی‌ از علمای‌ شیعه‌ و سنی‌ در کتابهای‌ فقهی‌ و تفسیری‌ مطرح‌ شده‌ است‌، اماحجاب‌ به‌ هر مفهوم‌ و معنایی‌ که‌ باشد، تعارضی‌ با مفهوم‌ و معنای‌ حضور زن‌ در جامعه‌ ندارد، اگر چه‌ بعضی‌ ازمصادیق‌ حجاب‌، بنا به‌ تفاسیر علمای‌ مذاهب‌ اسلامی‌، ممکن‌ است‌ در عمل‌ موجب‌ سختیهای‌ فراوانی‌ برای‌حضور زن‌ مسلمان‌ در جامعه‌ باشد، ولی‌ این‌ موضوع‌ به‌ برداشت‌ خاص‌ یا سلیقه‌ای‌ بعضی‌ از علمای‌ مذاهب‌مختلف‌ اسلام‌ برمی‌گردد که‌ با مبانی‌ فقه‌ امامیه‌ و مستندات‌ تاریخی‌ زنان‌ پیامبر(ص‌) چندان‌ منطبق‌ نیست‌.

 

لازم‌ به‌ ذکر است‌ بحث‌ مفصل‌ حجاب‌ ضمن‌ مباحث‌ حقوق‌ زنان‌ کامل‌ نیست‌، بلکه‌ نیازمند سرفصلها و عناوین‌متعددی‌ است‌ که‌ در حد یک‌ مقاله‌ یا کتاب‌ مستقل‌ قابل‌ بررسی‌ است‌، اما مسئله‌ حجاب‌ را به‌ لحاظ یک‌ مقوله‌فرهنگی‌ در قلمرو فقه‌، قانون‌ و سیاست‌; همچنین‌ حضور زنان‌ مسلمان‌ در جامعه‌، مورد بررسی‌ قرار می‌دهیم‌.

 


موضوع‌شناسی‌ حجاب‌:

 

حجاب‌ از ماده‌ حجب‌ به‌ معنای‌ پوشش‌ است‌. البته‌ مسئله‌ حجاب‌ که‌ مربوط به‌ پوشش‌ زن‌ مسلمان‌ است‌، از مسئله‌حرمت‌ نگاه‌ به‌ زن‌ مسلمان‌ که‌ مربوط به‌ مرد است‌، باید تفکیک‌ شود. ممکن‌ است‌ پوشش‌ در شرایطی‌ واجب‌نباشد، ولی‌ نگاه‌ کردن‌ حرام‌ باشد. بنابراین‌ موضوع‌ نظر و نگاه‌ به‌ زن‌ مسلمان‌ غیر از موضوع‌ حجاب‌ است‌ که‌مربوط به‌ زن‌ مسلمان‌ است‌; زیرا موضوع‌ نگاه‌ به‌ زن‌، مربوط به‌ مرد مسلمان‌ است‌ که‌ در دو قلمرو با قصد لذت‌جنسی‌ و بدون‌ قصد لذت‌بردن‌ در مواقع‌ مختلف‌ مورد بررسی‌ فقهی‌ قرار می‌گیرد. بنابراین‌ موضوع‌ حجاب‌ زن‌در جامعه‌، ربطی‌ به‌ نگاه‌ مردان‌ به‌ زنان‌ در جامعه‌ ندارد; بلکه‌ موضوع‌ حجاب‌ به‌ لحاظ محدودیت‌ زنان‌ مسلمان‌ یااحترام‌ به‌ آنان‌ مستقلا بحث‌ می‌شود.

 

 

 


حجاب مرواریدی در صدف:

 

طی سالهای اخیر، مخاطبان شبکه‌های ماهواره‌ای غرب، شاهد گزارشهای متعددی بوده‌اند که در آنها زنان گزارشگر غربی، بشاش و سرزنده و در هیئتی متمدن، با حداقل پوشش ممکن، به تهیه گزارش در میان زنانی پرداخته‌اند که سراپای آنها را پارچه‌هایی سیاه فراگرفته است و در محیطی ناامن و مملو از تحکمات و اجبارها از سوی مردان، محروم از موهبتهای طبیعی حیات، در ناامیدی مطلق نسبت به زندگی عمر می‌گذرانند. تصویری که رسانه‌های جهان از زن مسلمان و حجابش در اذهان عمومی عالم، حتی خود این زنان، به نمایش درآورده‌اند؛ تصویر‌ِ موجودی است بدبخت و اسیر توتمها و سنتهای کهنه که ناامیدانه چشم به جهان متمدن دارد تا با جنبشهای رهایی‌بخش زنان، برای او آزادی به ارمغان آورند.
غرب، سرگرم ظرافت‌بخشی هر چه بیشتر به این‌گونه هجمه‌های فرهنگی، علیه حجاب زن مسلمان در کشورهای اسلامی بود که ناگهان فریاد حجاب‌خواهی از قلب اروپا و از سوی زنان و دختران تازه مسلمان سربرآورد. عملکرد دولتهای اروپایی در تصویب قانون‌ِ منع حجاب، بیشتر ناشی از گیجی و سردرگمی آنان در فهم و حل این معما بود؛ برای همرنگ‌سازی تمام زنان جهان، در جهت بهره‌کشی جنسی و اقتصادی از آنان سالها تلاش کردند و حال، از درون خانه، فرزندانشان با حجاب اسلامی در خیابانهای پاریس و لندن در حمایت از حجاب تظاهرات می‌کنند.
تیری دوبومن، روزنامه‌نگار معروف فرانسوی، می‌نویسد: «از زمانی که اسلام را مورد مطالعه قرار دادم، مسئله مسلمان شدن زنان فرانسوی همواره تعجب مرا برمی‌انگیخت. به‌ویژه که تعداد زنان مسلمان‌شده فرانسوی به حدود صد هزار زن رسید. من، همیشه این سؤال را می‌کردم که چگونه زن فرانسوی که ثمره تلاش دهها ساله خود در زمینه آزادی و برابری زنان را به تدریج به‌دست می‌آورد، به دینی روی می‌آورد که طبق گفته غربیها حقوق زن را پایمال می‌کند؟
چندی پیش، دو دختر فرانسوی، از یک خانواده یهودی، در شمال پاریس به اسلام گرویدند. آنها با حجاب کامل اسلامی به مدرسه رفتند، اما پس از مدتی به خاطر حجاب از مدرسه اخراج شدند. پدر آلما (Alma) و لیلا (Lila) از مسئولان مدرسه شکایت کرد اما فایده‌ای نداشت و آنها مجبور شدند در خانه ادامه تحصیل دهند. لارنت لوی (Laurent Levy) می‌گوید: دخترانش آزادانه و با اختیار خود این پوشش را انتخاب کرده‌اند. پدر آلما و لیلا یهودی است اما خود اعتقادی به دین ندارد و در رابطه با حجاب دخترانش می‌گوید: «انتخاب بچه‌ها، مرا مقداری می‌آزارد. من فکر می‌کنم، این یک اشتباه است. فکر می‌کنم، این بدفهمی دنیاست. من نگرانم. زندگی‌ِ یک زن در اسلام ممکن نیست به خودباوری او بینجامد.» آلما لبخند می‌زند و جواب می‌دهد: اگر اسلام به ما خودباوری نمی‌داد، آن را انتخاب نمی‌کردیم.

 

 

 

 

 

عطش معنویت و بحران هویت:

 

به نظر می‌رسد، موج اسلام‌خواهی و در پی آن حجاب‌خواهی در غرب، قبل از آنکه نیازمند تحلیل از منظر جامعه‌شناسی باشد، نیازمند تحلیلی روان‌شناختی است. باید به روان فرد فرد شهروندان اروپایی که به اسلام، به‌عنوان آخرین راه، روی می‌آورند؛ رجوع کرد. «اسلام‌خواهی» در غرب پیش از آنکه یک جریان اجتماعی باشد، یک خواهش و نیاز عمومی است، یک عطش و تشنگی عمیق به عمق چند قرن؛ خواهش‌ِ «معنویت» که شهروندان غرب قرنها در عرصه‌های اجتماع از آن محروم بوده‌اند. خلأ معنویت در حوزه‌های جمعی جامعه، مانند محیط کار، مدرسه، دانشگاه، بازار، حکومت، رسانه‌ها و... و حتی خانواده به‌عنوان اولین هسته و نهاد اجتماعی، اساسی‌ترین عامل این عطش عمومی است. شهروند غربی می‌بیند که در اسلام معنویت و اخلاق در تمام حوزه‌های اجتماعی تعریف شده است؛ یعنی، همان گمشده درونی او که سالها سرگردان آن بوده است.
امروزه، نوجوان و جوان غربی در اوج سردرگمی و بحران هویت قرار گرفته است. معلق میان یوتوپیایی که رسانه‌ها و فضای غالب فکری فرهنگی جامعه برای او ساخته و وطن فطری خویش. انفجار اطلاعات، گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، رسانه‌ها و... همه و همه به این سردرگمی دامن زده‌اند. این فضای سرگردانی، به شکلی پیچیده‌تر، نوجوانان و جوانان مهاجر کشورهای غرب را در خود فرو برده است و به همین نسبت جوانان دیگر مناطق جهان را که در این فضای فرهنگی رشد کرده‌اند.

 

بحران هویت، همراه با عطش شدید معنویت، آنان را به سمت ادیان و عرفانهای شرقی مانند بودیسم، هندوئیسم و... می‌کشاند؛ اما چون آنها را جامع نیازهای فردی و اجتماعی خود نمی‌بینند به اسلام روی می‌آورند.
برگیت جمیله، جوان تازه مسلمان اروپایی، در شرح علل گرایشش به دین می‌گوید: «من در تمام طول دوران زندگی 26 ساله‌ام، انسان مذهبی نبودم و زندگی‌ام را مانند سایر افراد اروپایی، در خوشی و خوش‌گذرانی پشت‌سر می‌گذاشتم؛ اما همیشه در زندگی خویش احساس خلأ و کمبود می‌کردم. با وجود تمام تلاشی که در برطرف کردن این خلأ زندگی خود داشتم، باز هر روز، بیش از پیش، وضع روحی‌ام بدتر می‌شد. البته ظاهراً انسان شادی بودم... تماشای منظره زنان محجبه، صدای اذان مناره‌های مساجد، گویی روح مرا تکان می‌داد. شروع به مطالعه قرآن کردم، هر چه بیشتر می‌خواندم، احساس می‌کردم که وضع روحی‌ام روز به روز در حال بهبودی است... در سن 26 سالگی به اسلام گرویدم.
مونیکا مالم استردم، خبرنگار و مفسر رادیو سوئد، با تهیه گزارشی در زمینه گسترش اسلام در اروپا، برخورد خود با یکی از جوانان تازه‌مسلمان فرانسوی را این‌گونه ‌نقل می‌کند: «در یکی از خیابانهای پاریس به جوان 21 ساله‌ای به نام «سرژ» که شلوار جین بر تن و کوله‌پشتی بر دوش دارد، برمی‌خورم که شش ماه پیش مسلمان شده است. سرژ اظهار می‌دارد: از سطحی و توخالی بودن زندگی مدرن امروزی و ارتباطات بدون مرز سکسی و محل رقص و دیسکو تک و آبجوخواری رویگردان شده و با گرایش به اسلام ثبات و زندگی پرمعنا و‌ آرامی را شروع کرده است. از جمله صبح زود، از خواب برمی‌خیزد تاعبادت روزانه خود را شروع کند. سرژ می‌گوید:... احتیاج به قوانین و ثبات در زندگی فردی و اجتماعی نیز کمک می‌کند که جوانان فرانسوی رو به اسلام آورند، من و جوانان فرانسوی دیگری که مسلمان شده‌ایم، سعی داریم که دوستان و همسالان خود را نیز به گرایش به اسلام راهنمایی و تشویق کنیم.
انسان غربی، علی‌رغم همه کر‌‌ّ و فر‌ّی که رسانه‌ها از آن در اذهان عمومی مردم جهان وحتی خود مردم غرب ساخته‌اند، امروز به‌شدت احساس درد غربت می‌کند. درد بیگانگی از وطن حقیقی خویش؛ وطن ایمان و بیگانگی از دیگر انسانها و احساس تنهایی در میان نزدیک‌ترینها، حتی خانواده.
این انسان، تنها و غریب، در دنیای مدرن به‌دنبال وطن ایمانی خویش است و تا آن را نیابد، آرام نمی‌گیرد. و آن‌گاه که می‌یابد دیگر به هیچ چیز معاوضه نمی‌کند.
خانم «تانیا پولینگ»، جوان تازه مسلمان آلمانی، در جواب این سؤال خبرنگار که «شما برای پذیرش اسلام خیلی قربانی داده‌اید و از آن همه آزادیها و دوستان گذشته صرف‌نظر کرده‌اید. در قبال این فداکاریها چه به دست آورده‌اید؟» می‌گوید: «من، هر چیزی را از دست داده باشم اما در عوض «خودم» را به دست آورده‌ام، من، همیشه احساس پوچی و بن‌بست و درماندگی می‌کردم، امروز خودم را که بیش از بیست سال گم کرده بودم و خدایی را که اصلاً از او بیگانه شده بودم، هر دو را یافته‌ام. و همه چیز و همه کس را دوباره در اسلام به دست آورده‌ام؛ آزادی معنوی، آرامش روحی، داشتن یک امام و رهبر خوب و دوست‌داشتنی (امام خامنه‌ای)، خواهران و برادران دینی در هامبورگ، آلمان و اروپا، حتی سراسر دنیا.

 


الگوی زن مسلمان ایرانی:

 

وقتی جوانان اروپا پس از سالها استضعاف معنوی و سرگردانی هویتی، مطلوب فطری خود را در دین می‌یابند، با همه وجود آن را می‌گیرند و اصرار دارند که همه دین را داشته باشند و حجاب را که صرف گوهر دین، یعنی ایمانشان است.

 

زنان مسلمان غرب، حجاب را برای خود پیش از آنکه یک تکلیف بدانند، یک حق می‌دانند. منشأ هر حق نیازی است که در وجود انسانها تعبیه شده است، اعم از نیازهای طبیعی ومعنوی. انسان نیازمند محیط باز اجتماعی و آزادی اجتماعی برای رشد و تکامل است. همچنان‌که روح انسان نیازمند آزادی از تعلقات و شهوات برای حرکت و تکامل است. نیاز انسان به آزادی اجتماعی، منشأ حق آزادیهای اجتماعی و نیاز روح به آزادی از قید و بند تعلقات مادی و شهوات، منشأ حق آزادی معنوی برای انسان و جامعه است. عفت و پاکدامنی از جمله نیازهای اساسی روح انسانهاست تا به‌وسیله آن فرد و جامعه، با آزادی از بند شهوات، مسیر رشد و کمال را بپیمایند. همین‌طور صیانت‌ِ عفت از طریق پوششی از حجاب، نیازی است اساسی و از این رو یک حق.

 

تردیدی نیست که حقوق زنان مشرق زمین، در طول تاریخ، پایمال سنتهای غلط بوده؛ و از سویی دیگر، هویت زن مسلمان در معرض خطر تاراج فرهنگ و ارزشهای تمدن غرب بوده است. یعنی سنتهای غلط تحمیلی بر زنان از سویی و تحمیل الگوی یله و رها بودن زنان برای بهره‌کشی جنسی و اقتصادی از سوی دیگر، آنان را در منگنه قرار داده بود. زن‌ِ شرقی تنها دو راه در پیش روی خود می‌دید؛ یا تن به برخی سنتهای غلط دهد و از حقوق اجتماعی خویش و تکاملی که جز با اعاده آن حقوق، میسرنبود، بگذرد. و یا تن به لاابالی‌گری و بی‌قیدی در برابر تمام ارزشهای معنوی و خانواده دهد؛ یا چشم‌پوشی از حقوق اجتماعی یا حضور در اجتماع به بهای پشت ‌پا زدن به تمام ارزشهای خانواده. اما انقلاب اسلامی در ایران، راه سو‌ّمی را پیش روی زنان جهان گشود؛ حضور به‌موقع در هر دو عرصه خانواده و اجتماع، با حفظ ارزشهای ایمانی و معنوی. و این راه سو‌ّم است که صاحبان هر دو جریان ظلم به زنان را در جهان به وحشت انداخته است. زن مسلمان ایرانی با نه گفتن به هر دو جریان مذکور، چاووش راه سو‌ّم گردیده است و با حرکت متین و صبورانه خود در این مسیر، الگویی نو برای زنان جهان ارائه کرده است که زنان محجبه اروپا و آمریکا مجذوب و متأثر از این الگو هستند.
وابسته فرهنگی سفارت ایران در نروژ، جریان مسلمان شدن یکی از زنان نروژی را چنین تشریح می‌کند: «... آنا بریت با من تماس گرفت و گفت: می‌خواهم مسلمان شوم، من شگفت‌زده شدم و خدا را سپاس گفتم. آنا بریت گفت: من چادر می‌خواهم! گفتم: پوشیده بودن کافی است، چرا چادر می‌خواهی؟ (چرا که ترسیدم با جوی که در آنجا علیه چادر بود، توان تحمل این سختیها را نداشته باشد.) اما او باز هم تأکید کرد: می‌خواهم با لباس رزم زنان ایرانی که الگو و سمبل من بوده‌اند، شهادتین را بگویم. به او گفتم: چه اسمی را انتخاب کرده‌اید؟ گفت: زینب. گفتم: چرا؟ گفت تحقیق کرده‌ام، دیدم حضرت زینب‌(س) زن صبور، مقاوم و کاملی بوده است.

 

جبهه‌های فرهنگی جهان:

 

اگر «فرهنگ» را مجموعه‌ای نظام‌مند از باورها و الگوهای رفتاری نهادینه شده در وجود انسانها، که به اعمال و رفتار آنها شکل و جهت می‌دهد، تعریف کنیم؛ دنیای امروز به دو قطب و دو جبهه فرهنگی تقسیم می‌شود. جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی مستکبرین، مستضعفین، هنجارها و الگوهای رفتاری خود را از پیامبران الهی گرفته‌اند و مستکبرین از هواهای نفسانی. آنچه در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی می‌گذرد، جنگ مسلمانان با سایر شهروندان اروپایی نیست، بکله تجلی تقابل جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی اهل کبر و استکبار است. برای فهم این معنا، یعنی جبهه‌بندی فرهنگی جهان و شناخت این دو جبهه، نباید به سخنان و موضع‌گیریهای محافل رسمی سیاسی غرب بسنده کرد؛ باید به محل جولان و تج‍ّلی بی‌قید و بند هنجارهای این دو جبهه، یعنی رسانه‌ها، سر زد تا تقابل عینی آنها‌ آشکار شود. از میان شبکه‌های ماهواره‌ای، جز چند عدد (کمتر از تعداد انگشتان یک دست)، مابقی در سیطره فرهنگ سرمایه‌داری است. تمامی این رسانه‌ها و محتوایشان تمثیل انسانی است که جز در پی خور و خواب و خشم و شهوت نیست. سکس، خشونت، مصرف‌زدگی و اباحی‌گری از مقو‌ّمات ذات این فرهنگ است که در تعارضی ذاتی با عفاف، سلم، قناعت و بندگی می‌باشد. از این رو، حجاب که نماد و صورت عفت است در تعارضی ذاتی با سکس و اباحی‌گری قرار گرفته است و به همین خاطر در قلمرو حاکمیت فرهنگ و تمدن غرب محتمل نمی‌شود. حجاب دختران مسلمان اروپا، جان‌مایه تمدن ماد‌ّی، یعنی فرهنگ آن را به چالش کشیده است بنابراین، بسیار طبیعی است که سران دول اروپایی در برابر به لرزه افتادن پایه‌های فرهنگ سرمایه‌داری و لیبرالبیسم ساکت ننشینند؛ فرهنگی که ساخته و پرداخته سرمایه‌داران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی است و از آن و در آن و بر آن است که به قدرت رسیده‌اند و حکومت می‌رانند.
تصویب قانون وضع حجاب در فرانسه و آلمان، اولین اعلام و اعتراف رسمی دولتمردان اروپا، در به چالش کشیده شدن پایه‌های فرهنگی تمدن سرمایه‌داری توسط اسلام است. این واکنش، هرچند در راستای همان اقدامات سابق علیه اسلام ناب بوده است اما یک خرق عادت محسوب می‌شود. چون بنا نبوده است که دولتمردان غرب، ابدا‌ً به روی خود بیاورند که اسلام، ارکان فرهنگ و تمدن سرمایه‌داری را به چالش کشیده است. بعد از فروپاشی مارکسیسم، لیبرال دموکراسی چنین وانمود می‌کرد که دیگر هیچ ایدئولوژیی را یارای پنجه در افکندن با این نظام سیاسی ـ اجتماعی نیست؛ هر چند که در درون از قدرت اسلام در هراس بودند و از آخرین روزهای حیات مارکسیسم وارد جنگی، غیرعلنی و بی‌سر و صدا، علیه اسلام ناب شدند. قانون منع حجاب، هر چند ادامه همان نبرد است اما از چند جهت با هجمات سابق متفاوت است. اول اینکه تا امروز عمده آنها بودند که هجمه می‌کردند و جریان اسلام ناب دفاع می‌نمود؛ ولی در قضیه حجاب در اروپا، اسلام ناب ضربه اساسی را به آنان وارد ساخته و آنها، منفعلانه، دفاع می‌کنند. دوم اینکه تاکنون نزاعها مخفی و غیر رسمی بود. و رسانه‌های غرب بر آن سرپوش گذاشته بودند؛ ولی در جریان منع حجاب پرده از این نبرد، علی‌رغم خواست آنها، کشیده شد و به همین دلیل بود که رسانه‌های غرب مجبور به انعکاس وسیع آن شدند؛ مسئله‌ای که هرگز خوشایند آنها نبوده و نیست. چرا که چشم توده‌های مردم جهان بر روی نزاعی باز می‌شود که دیگر تمام اطراف نزاع از سنخ مایحتاج ماد‌ّی انسانها نیست، بلکه یک‌طرف عمده نزاع ایمان و ارزشهای اخلاقی در عرصه اجتماع است. سوم اینکه، تا به حال خط مقدم، کشورهای اسلامی و مردم و جوانان این کشورها بود اما اکنون، ناباورانه، خط مقدم به عمق جبهه جغرافیایی لیبرال دموکراسی کشیده شده است و این برای آنها از همه خطرناک‌تر است. چرا که خط بطلانی است بر سالها تبلیغ و پر و پاگاندای رسانه‌های سرمایه‌داری که جنگ اسلام و غرب و جنگ میان مسلمانان و شهروندان غرب است؛ جنگ میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان. نبرد حجاب در اروپا ثابت کرد که جنگ اسلام جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد جنگ میان مستضعفان و توده‌‌های عدالت‌خواه و جویای معنویت از هر قوم و کشور و قاره با سرمایه‌داران پول‌پرست در هر نقطه از جهان است. درگیریهای اخیر میان مسلمانان و مسیحیان ساکن هلند، درباره فیلم «تسلیم»، در اوج بحبوحه منع حجاب تصادفی نبود، بلکه از سوی سران غرب و رسانه‌ها برنامه‌ای حساب‌شده بود در برابر محو این ذهنیت ساختگی که جنگ واقعی میان مسلمانان و مسیحیان است و نه مستضعفین و پیروان ادیان با صاحبان زر و زور و تزویر.

 

رسانه‌های غرب، زیرکانه ستیزه‌ای را که علیه اسلام و مسلمانان راه انداخته‌اند، به «اسلام‌هراسی» (Islamopho bia) تعبیر می‌کنند؛ «اسلام‌هراسی» به جای «اسلام‌ستیزی». امروزه در دنیای ارتباطات بر روی تک‌تک واژه‌هایی که در واژگان سیاسی‌ـ فرهنگی رسانه‌ها به کار برده می‌شود، فکر می‌کنند و تک‌تک کلمات را منطبق با اهداف خاصی جهتمند انتخاب می‌کنند. کاربرد واژه «اسلام‌هراسی» به جای «اسلام‌ستیزی» القای این معنا به مخاطبان است که اسلام در باطن خویش یا حداقل در ظاهر خود هراس‌‌انگیز است و این هراس‌انگیزی ذاتی اسلام است که جریانات اسلام‌هراسی را در غرب علیه اسلام و مسلمانان شکل داده است. این در حالی است که کوچک‌ترین اعتراضات شهروندان اروپا به یهودیان که بر کرسیهای قدرت و ثروت اروپا و جهان تکیه زده‌اند و یا اعتراضات مردم غرب علیه جنایات صهیونیستها، در فلسطین به «یهود‌ستیزی» (Anti Semitism) تعبیر می‌شود و به بهانه آن هر حرکت و هر رسانه و تریبون عدالت‌خواهی که علیه سرمایه‌داران یهودی و جنایات صهیونیستها، لب به اعتراض بگشاید، به بهانه یهودستیزی خفه می‌شود. نمونه بارز آن منع پخش شبکه ماهواره‌ای المنار (متعلق به حزب‌الله لبنان) در فرانسه و آمریکا بود. با کاربری واژه «اسلام‌هراسی» هر حرکتی علیه اسلام و مسلمانان در غرب طبیعی جلوه داده می‌شود. چون این اسلام است که آنان را به هراس و واکنش واداشته و با طبیعی جلوه دادن فعالیتهای ضد اسلامی و ضد مسلمانان، تکلیف از دوش دولتهای غربی، برای مقابله با این حرکت طبیعی، ساقط می‌شود. بلکه بالعکس، این وظیفه اسلام و مسلمانان است که به دولتمردان و سرمایه‌داران غرب ثابت کنند که چیز هراسناکی نیستند. در این فضا، ساخت و پخش فیلم «تسلیم» که به مستهجن‌ترین وجه ممکن به اصول اعتقادات مسلمانان و قرآن اهانت می‌کند، مطابق آزادی بیان و برنامه‌های شبکه المنار، مرو‌ّج تروریسم است.

 


منع حجاب:

 

در کشورهایی نظیر فرانسه که نظام سیاسی آنها مبتنی بر تحزّ‌ب است، تصمیم‌گیریهای سیاسی فرایندی پیچیده دارد. برای تصمیم، پیرامون جزئی‌ترین مسائل سیاسی ـ اقتصادی احزاب و گروههای دولتی و غیر دولتی و همچنین رسانه‌ها، ساعتها و روزها بحث و جدل می‌کنند تا در نهایت تصمیمی اخذ شود که این آخرین تصمیم نیز با اما و اگر مخالفانی در درون نهادهای تصمیم‌ساز مثل مجلس روبه‌رو می‌شود. چرا که هر حزب و گروه به‌دنبال تأمین منافع خویش است و اجماع و اتفاق حداکثری احزاب و شخصیتهای سیاسی و تصمیم‌ساز، پیرامون یک تصمیم، بدان معنا است که تصمیم اجماع‌شده تأمین‌کننده حداکثر منافع اکثریت احزاب و شخصیتهای تصمیم‌ساز است.
در جریان تصویب ‌قانون ‌منع حجاب در مجلس فرانسه، از 577 نماینده فقط 36 نفر به این قانون رأی مخالف دادند و مابقی، یعنی اکثریت مطلق، متفق‌‌القول با آن موافقت کردند. این بدان معناست که منع حجاب، تصمیم یک شخص و یک حزب نبوده بلکه تصمیم اجماعی هیئت حاکمه پیدا و پنهان فرانسه است و حکومت فرانسه، نه منتخب مردم که منتخب رسانه‌هاست. و رسانه‌ها، ابزارهای فرهنگ‌سازی و تصمیم‌سازی در ید سرمایه‌داران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی، و به عبارتی هیئت حاکمه پنهان، می‌باشند. وگرنه در کشوری که فریادهای دموکراسی و حقوق اقلیتهای آن گوش عالم و آدم را کر کرده است از 577 کرسی مجلس حتی یک کرسی به مسلمانان اختصاص ندارد، درحالی‌که 11 درصد جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل می‌دهند. از 36000 شهردار، در سراسر فرانسه، از مسلمانان حتی یک‌نفر نیست. درحالی‌که مسلمانان بزرگ‌ترین اقلیت فرانسه هستند و اسلام دومین دین فرانسویان می‌باشد. حال آنکه در ایران ـ که روزی نیست رسانه‌ای از رسانه‌های غرب آن را به نقض حقوق اقلیتها متهم نکند ـ مجلس شورای اسلامی برای تمام اقلیتهای دینی یهودی، زرتشتی، مسیحی و حتی انواع مذاهب مسیحیت کرسیهای اختصاصی دارد.
چند روز پس از تصویب قانون منع حجاب در فرانسه، چند خبرنگار زن ایرانی، به خاطر حجابشان از ورود به صحن مجلس فرانسه منع شدند. در جواب اعتراض‌ آنها گفته شد: مگر در ایران به زنان مسیحی اجازه حضور بدون حجاب در صحن مجلس و مدارس داده می‌شود؟! این، پاسخی بود که دولتمردان و رسانه‌های غرب از قبل برای واکنشهای احتمالی مسلمانان، پس از منع حجاب تدارک دیده بودند و در اوج اعتراضات بارها و بارها در رسانه‌های جهان تکرار شد. حال آنکه حجاب در اسلام. جزو واجبات دینی است ولی در مسیحیت کشف حجاب، نه فقط جزو واجبات دینی نیست بلکه بالعکس اوج دین‌داری در میان زنان مسیحی ملازم با حجاب است و امروز هم زنان راهبه جهان زنانی محجبه هستند.
از ابتدای سال تحصیلی جدید در فرانسه، تاکنون بیش از 40 نفر از دختران محجبه فرانسوی از مدارس این کشور اخراج شده‌اند. اما منع حجاب، محدود به مدارس نماند. چندی پیش «ژاکوس مارتین» یکی از شهرداران پاریس اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای حضور در شهرداری، جهت ازدواج، نباید حجاب داشته باشند.» وزیر کشور فرانسه «نیکلای سارکوزی» در آوریل 2003 اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای صدور پاسپورت، باید عکس بدون حجاب داشته باشند.» «دومینیک پربن» وزیر دادگستری فرانسه در 25 نوامبر 2003 اعلام کرد که شخصاً یکی از اعضای هیئت منصفه یک دادگاه را به خاطر حجاب اخراج کرده است حتی چندی پیش در مسابقات بین‌المللی ورزشی در فرانسه، یک دختر مسلمان از انگلیس به خاطر حضور در مسابقات با روسری از دور مسابقات اخراج شد.
منع حجاب، نه تنها محدود به مدارس فرانسه نماند بلکه محدود به فرانسه نیز نماند. منع حجاب در فرانسه، سرآغاز یک حرکت علنی و رسمی علیه رشد و گسترش اسلام در غرب بود. یک از مقامات رسمی دولت فرانسه در مصاحبه با خبرگزاری BBC درباره علت تصویب قانون منع حجاب می‌گوید: «این وسیله‌ای است برای دفاع از فرانسه و اروپا در برابر گسترش اسلام.» چند ماه از منع حجاب در فرانسه نگذشته بود که صدر اعظم آلمان، «گرهارد شرودر» اعلام کرد: «حجاب، در میان کارکنان دولت و معلمان آلمانی جایی ندارد.» در چند ایالت آلمان، حجاب معلمان ممنوع شد که آخرین آنها ایالت «باواریا» است. چندی بعد در بلژیک نیز معاون نخست‌وزیر اعلام کرد: «ما نیز باید همان کار (تصویب قانون و منع حجاب در فرانسه) را انجام دهیم.» وی دستور منع حجاب در میان کارکنان دولتی، معلمان و پزشکان و مدارس عمومی را صادر کرد و برخی ایالتها، قبل از تصویب این قانون، شروع به اجرای آن کردند. چند ماه پیش، وزیر خارجه بلژیک علنا‌ً اعلام کرد که «چادر باید از این کشور حذف شود.» در اسپانیا، یکی از مدارس حجاب را برای دانش‌آموزانش ممنوع کرد و وزیر آموزش و پرورش در حمایت از عملکرد مسئولین مدرسه، حجاب را به‌عنوان علامت تبعیض علیه زنان نام برد. وزیر امور اجتماعی اسپانیا در این باره می‌گوید: «این کار دختران مسلمان (حجاب) غیر اسلامی است.» در ایتالیا، مربی یک کودکستان از کار برکنار شد. در جواب شکایت وی گفتند: «حجاب وی بچه‌ها را می‌ترساند.»
مبارزه رسمی و فراگیر حکومتها علیه حجاب پیش و بیش از آنکه به اروپا برسد، در کشورهای اسلامی آغاز شد. این موضع مشترک حکومتهای کشورهای اسلامی با حکومتهای غربی در برابر حجاب زنان مسلمان، حکایت از آن دارد که حجاب ماهیت یگانه این دسته از حکومتهای جهان را به چالش کشیده است. در میان حکومتهای حاکم بر مسلمانان جهان، حکومت ترکیه پیش‌قراول سرکوب حجاب دختران مسلمان بوده است. چند سال پیش تظاهراتی در منطقه «ملتیه» ترکیه علیه منع حجاب دانشجویان دانشگاهها در ترکیه برگزار شد. پس از راهپیمایی، پلیس ترکیه 75 نفر از شرکت‌کنندگان در راهپیمایی را شبانه دستگیر و روانه زندان کرد که عمدتآً از زنان بودند. در میان زندانیان خانم هدی کیا از اسلام‌گرایان فعال ترکیه و سه فرزندش بودند. دادگاه ترکیه، برای وی و هر سه فرزندش به جرم تلاش برای تغییر قانون اساسی حکم اعدام صادر کرد. البته صدور حکم اعدام دلایل دیگری نیز داشت که از نظر دولت جرم سنگین‌تری بود. خانم هدی ‌کیا قبلا‌ً به ایران سفر کرده و در نماز جمعه تهران شرکت کرده بود. هدی کیا، پس از صدور حکم اعدام، در نامه‌ای، به مسلمانان نوشت: «آنها سعی می‌کنند با حکم مرگ دهان ما را ببندند. ‌آنها نمی‌دانند که ما این راه را خود انتخاب کرده‌ایم تا به مقام شهادت، برای کسب رضای خداوند، برسیم.» پس از چند سال، در اثر فشار افکار عمومی مسلمانان ترکیه و جهان دولت این کشور مجبور به لغو حکم اعدام آنها شد.
نمونه‌هایی این‌چنین در سرکوب بیداری اسلامی و مبارزه با موج اسلام‌خواهی در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، فراوان است که بسیاری از موارد آن به تیغ بایکوت رسانه‌ها کشیده شده‌اند اما روز به روز علنی‌تر می‌شوند. تا چندی پیش، سران استکبار و دست‌نشانده‌های آنان در حکومتهای حاکم بر مسلمانان به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه مقابله با موج اسلام‌خواهی و بیداری اسلامی بایکوت کردن آن است. اما اکنون به قدری این موج گسترده‌تر می‌شود که دیگر چاره‌ای نمی‌بینند جز اینکه رسما‌ً به آن اعتراف کنند و مبارزه‌ای را که تا دیروز در خفا علیه این حرکت انجام می‌دادند، امروز علنی، منتهی با تغییر نام موضوع مبارزه، یعنی اسلام و اسلام‌خواهی به تروریسم، بنیادگرایی و... لبه تیز تیغ افکار عمومی را کند کنند.
با توجه به نقش اساسی زنان در تربیت فرزندان و نسلهای آینده و تأثیرگذاری فوق‌العاده آنان در به حرکت درآوردن جنبشهای اجتماعی، حکمرانان کشورهای اسلامی به‌شدت نسبت به زنان و حضور آنان در اجتماع حساس هستند. آنان زن را فقط در دو الگوی تحمیلی می‌خواهند. همان دو الگویی که تا قبل از انقلاب اسلامی زنان مسلمان جهان را دو بخش کرده بود. عده‌ای از زنان پایبند به حجاب و ارزشهای سنتی که از حضور در عرصه‌های مختلف اجتماع محرومند و زنانی که وارد عرصه اجتماعی شده‌اند بدون ارزشهای اصیل اسلامی. زن در این دو وجه موجودی بی‌خطر برای منافع دولتهای به‌اصطلاح اسلامی و اربابان استعماری آنان است. ترکیه، نمونه اول را انتخاب کرده است و عربستان، نمونه دوم را. در ترکیه، زنان به هر پست و موقعیت اجتماعی می‌توانند برسند اما بدون حجاب و ارزشهای اسلامی؛ در عربستان زنان باید همه محجبه باشند، منتهی در همان حوزه خانه‌ها و حداکثر در کوچه و بازار می‌توانند حضور داشته باشند و نقش ایفا کنند. چندی پیش رئیس‌جمهور تاجیکستان، درباره زنان، فتوایی! صادر کرد که به‌شدت جای تأمل دارد. وی اعلام کرد: نماز خواندن زنان در خانه بیشتر از نمازخواندن زنان در مساجد ثواب دارد، پس بهتر است زنان در همان خانه‌شان نماز بخوانند.
واضح است که چرا وی از حضور زنان در مساجد هراس دارد. چون مساجد منشأ نهضتهای اسلامی هستند و زنان نقش کلیدی در تحریک این نهضتها دارند.

 

پیامدهای منع حجاب:

 

اما نتیجه این همه تلاش برای سرکوب موج اسلام‌خواهی و حجاب‌خواهی چه بوده است؟! حجاب، به نماد هویت زنان مسلمان در غرب تبدیل شده است و آنها با حجاب است که احساس هویت می‌کنند. قانون منع حجاب، سعی در سلب هویت از زنان مسلمان داشت اما منجر به قوام و استحکام پایه‌های هویتی زنان مسلمان و اتحاد بیشتر مسلمانان در اروپا و جهان گردید، و این اتحاد مسلمانان اروپا خطری است بزرگ برای دولتهای اروپایی که تصویب‌کنندگان منع حجاب از آن غافل بوده‌اند. از این رو تصویب قانون منع حجاب در فرانسه و آلمان و... بزرگ‌ترین پیروزی برای اسلام‌گرایان اروپاست. موضع‌گیریهای پی در پی سران اروپا، علیه حجاب و مظاهر اجتماعی دین، خط بطلانی است بر این نظریه کهنه که دین افیون توده‌هاست. و به جرئت می‌توان گفت که در چند قرن اخیر، هیچ زمان دین به این میزان حکومتهای سکولار و سکولاریسم را به انفعال نکشیده بود.

 

تصویب قانون منع حجاب، آغاز یک چرخه جدید از تحولات عمیق فرهنگی ـ اجتماعی در اروپاست. از این پس باید شاهد رشد بیش از پیش اسلام‌خواهی از طرفی و موضع‌گیریهای شدیدتر دولتهای اروپایی از سوی دیگرباشیم. این سلسله کنش واکنشها و چالش و نزاع ناشی از منع حجاب، گفتمان جدیدی در عرصه فرهنگی ـ اجتماعی اروپا خواهد گشود که جایگزین گفتمان مادی خواهد شد. در گفتمان مادی، تمام دعواهای احزاب، گروهها و شهروندان و چالش میان دولتها و شهروندان بر سر نان بود؛ برای افزایش خوراک، پوشاک، مسکن و... اما اکنون گفتمانی در حال شکل‌گیری است که در آن مطالبات شهروندان به‌طور ماهوی تغییر یافته و از حوزه مادیات و نیازهای طبیعی به حوزه نیازها و مطالبات معنوی و فطری کشیده شده است. در این گفتمان جدید، آزادی معنوی در کنار آزادی اجتماعی، عدالت در کنار توسعه و اخلاق در کنار علم و فن به مطالبه عمومی مردم خواهد نشست. از این پس تظاهرات شهرهای اروپا دیگر فقط برای افزایش حق دستمزد، معضل بی‌کاری و حفظ محیط زیست و... نخواهد بود، بلکه سیر تظاهرات به سمت بسط و تعمیم ارزشهای اخلاقی و معنوی از حوزه فردی به حوزه‌های مختلف اجتماعی از خانواده تا نهادهای آموزش و پرورش و تا عرصه‌های اقتصادی‌ - سیاسی و حکومت پیش خواهد رفت؛ هر چند باز هم رسانه‌ها در بایکوت کردن این‌گونه اعتراضات گوی سبقت را از یکدیگرخواهند ربود.
تظاهرات گسترده در شهرهای مختلف اروپا علیه منع حجاب که با شرکت گسترده مسلمان و دیگر شهروندان اروپا برگزار شد، نقطه آغاز این سلسله اعتراضات است. پس از تصویب قانون منع حجاب، در لندن و پاریس تظاهراتی گسترده علیه آن برگزار شد.
شعارها و سخنرانیهای مطرح‌شده در این تظاهراتها، از سوی مسلمانان و دیگر شهروندان نشان، از تحولی عمیق در بطن فرهنگی جامعه اروپا دارد. در تظاهرات لندن علیه منع حجاب بر روی یک پلاکارد نوشته شده است: «حجاب آزادی است، نه ظلم». بر روی پلاکارد دیگری نقاشی یک دختر محجبه نقش بسته است که می‌گوید: «حجاب: حق من، انتخاب من، زندگی من!» و بر روی پلاکاردی در دست یک دختر مسلمان نوشته شده: «این انتخاب ماست، نه شما.» و بر پلاکارد دیگری در دست یک دختر محجبه دیگر: «به من نگو، چه باید بپوشم!» و بر روی پارچه نوشته‌ای، حک شده است: «منع حجاب! حتی بوش هم‌چنین حماقتی نکرده است.» در دستان یک کودک پلاکاردی است که روی آن نوشته شده: «مادرم را با حجابش تنها بگذارید!» دختری دیگر پلاکاردی دارد که روی آن نوشته است: «اگر این دموکراسی است، ما می‌گوییم نه! مرسی!» بر روی پارچه‌ای بزرگ و عریض که دو نفر آن را حمل می‌کنند، نوشته شده «سکولاریسم، جهان را ویران کرده است.» و خانم دیگری نوشته‌ای به این مضمون در دست دارد: «سکولاریسم، عفت زنان را لکه‌دار می‌کند.» و در پارچه‌نوشته دیگری آمده است: «مسلمانان انگلیس، سکولاریسم را به چالش می‌کشند.»
در این میان چند دختر محجبه جوان با بلندگوهای دستی شعارهای شعرگونه‌ای را می‌خوانند. و جمعیت تکرار می‌کنند؛ «تساوی من: حجاب»، «امنیت من: حجاب» «در فلسفه من: «حجاب»، «قلب و روح من: حجاب»، «هدف زندگی من؛ حجاب»، «من همیشه خواهم پوشید:‌حجاب» «تو هرگز نمی‌هراسی: حجاب»، «من حیاتم را به دست خواهم آورد: حجاب»، «ما همیشه جهاد خواهیم کرد: حجاب»
در فرانسه، رسانه‌ها چنین القا می‌کنند که حجاب دختران مسلمان ناشی از اجبار پدران، همسران و برادران آنهاست. در جریان تظاهرات دختران محجبه، در پاریس، آنها شعار می‌دادند: «نه برادر، نه پدر، نه همسر. حجاب انتخاب خود ماست.» همچنین: «فاشیستها، را سیست (نژادپرست)ها، بنیادگرا شمائید.» و در شعار دیگری می‌گفتند: «این قانون آپارتاید است.
در تظاهرات لندن، جمعیت دسته جمعی یک شعار شعرگونه را سرمی‌دادند: «الله اکبر، لا اله الا‌ّ الله، محمد رسول الله. قانون نژادپرستانه شیراک را متوقف کنید. شیراک ‌خواهان یک قانون نژادپرستانه است.» و بر پلاکاردهای متعددی نوشته شده بود: «حجاب، یک فریضه است، نه یک سمبل مذهبی». همچنین تصویر یک زن محجبه نقاشی شده بود که از قول او نوشته بودند: «مایه افتخار (حجاب) مرا لکه‌دار نکنید.
رمانا مجید یکی از اسلام‌گرایان فعال در جریان راهپیمایی به خبرنگار می‌گوید: «دولت فرانسه، در حقیقت، «طالبان» سکولاریست است.» بر روی پلاکاردهایی نیز همین مضمون تکرار شده بود: «این بنیادگرایی سکولار است.

 

سارا جوزف، یکی از سخنرانان راهپیمایی لندن، با حجاب اسلامی در پشت تریبون قرار گرفته و خطاب به جمعیت می‌گوید: «شما بر علیه استبداد سکولاریسم بنیادگرا به پا خواسته‌اید و مبارزه می‌کنید؛ استبداد سکولاریسم بنیادگرایی که صدای دین را از جامعه محو می‌کند و به تو می‌گوید که: حق نداری راجع به حضور دین در عرصه اجتماع حرف بزنی، دین با سیاست هیچ ارتباطی ندارد،... و دین نمی‌تواند در عرصه عمومی حرفی برای گفتن داشته باشد، دین را در پشت درهای خانه‌هایتان داشته باشید!
خانم «سلما یعقوب» مسئول ائتلاف «جنگ را متوقف کنید» خطاب به جمعیت می‌گوید: «این حمله به حجاب ما، ادامه همان جنگ علیه به اصطلاح تروریسم است... من به شما می‌گویم که چه ارتباطی بین آن دو وجود دارد. اگر آنها این جنگ علیه تروریسم را به راه نینداخته بودند، نمی‌توانستند به خوبی به مسلمانان اروپا حمله کنند. آنها باید به گونه‌ای دروغهایشان را توجیه کنند... آنها اعلام کردند که ما برای حفظ حقوق زنان مسلمان در افغانستان به آنجا حمله می‌کنیم. پس چرا حقوق زنان مسلمان را در اینجا رعایت نمی‌کنند؟! افراط‌گرایی طالبان به همان میزان غیر قابل قبول است که افراط‌گرایی بنیادگرایان سکولار، اینجا در فرانسه.»
«امل سفور»، دختر محجبه 16 ساله، در پشت تریبون نامه‌ای خطاب به خواهران مسلمانش در فرانسه می‌خواند. در بخشی از این نامه آمده است: «حجاب بخشی از [هویت] یک دختر مسلمان است که آن را انتخاب کرده است. او حجاب دارد چون می‌خواهد خود را بپوشاند، عفیف باشد. پاک باشد. امنیت داشته باشد. می‌خواهد در راهی باشد که خود می‌خواهد و رضای پروردگارش در اوست. او حجاب می‌پوشد تا بتواند تکالیف دینی را که خود انتخاب کرده، انجام دهد.
در میان راهپ

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حجاب و عفاف از منظر زن مسلمان

دانلود مقاله زن از منظر اسلام

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله زن از منظر اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

زن از منظر اسلام

 

در الدر المنثوراست که بیهقی از اسما بنت‏یزیدانصاری روایت کرده که نزدرسول خدا(ص)شده در حالی که آن جناب در بین اصحابش قرار داشت، اسماعرضه داشت: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمت‏شما آمده‏ام، یا رسول الله‏جانم به فدایت بدان که هیچ زنی‏در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن که نظریه‏اش
............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 153.
مثل همین نظریه‏ای است که من عرض می‏کنم.
خدای تعالی تو را به حق مبعوث کرد به سوی مردان و زنان(عالم)وما به تو ایمان‏آوردیم، و به معبود تو که تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم، و ما طایفه زنان محصوردر چهار دیواری‏خانه‏ها، و تحت‏سیطره مردان هستیم، و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگی شما مردانیم‏این مائیم‏که شهوات شما را بر می‏آوریم، و به فرزندان شما حامله می‏شویم، و اما شمامردان در دین اسلام برتری‏هایی بر ما یافته‏اید،شما به نمازهای جمعه، و جماعت و به عیادت‏بیماران، و به تشییع جنازه می‏روید، همه‏ساله می‏توانید پشت‏سر هم به‏حج بروید، و از همه‏اینها ارزنده‏تر این که شما مردان می‏توانید در راه خدا جهاد کنید، و چون شما به سوی حج و یاعمره‏و یا به سوی جهاد می‏روید اموال شما را حفظ می‏کنیم، و برای شما پارچه می‏بافیم، تالباس برایتان بدوزیم، واموال شما را تر و خشک می‏کنیم، (در نسخه‏ای دیگر آمده اولادتان‏را تربیت می‏کنیم)پس آیا در اجر و ثواب باشما شریک نیستیم؟حضرت با همه رخسارش‏روی به اصحاب خود کرد و سپس فرمود: آیا سخن هیچ زنی بهتر از سؤال این زن‏در باره امردینیش شنیده‏اید؟عرضه داشتند: یا رسول الله، هیچ احتمال نمی‏دادیم زنی به‏چنین مطالبی راه‏پیدا کند، آنگاه رسول خدا(ص)متوجه آن زن شد، وسپس به وی فرمود: ای زن برگرد، و به همه زنانی که این سؤال را دارند،اعلام کن که همین‏که شما به خوبی شوهرداری کنید، خشنودی او را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجرهمه‏اینها معادل است با اجر همه آنهایی که برای مردان شمردی، زن برگشت در حالی‏که ازشدت خوشحالی مکرر می‏گفت: لا اله الا الله، الله اکبر.
مؤلف قدس سره: روایات در این معنا در جوامع حدیث‏از طرق شیعه و اهل سنت بسیاروارد شده، و از میان همه آن روایات زیباتر روایتی است که مرحوم کلینی در کافی‏از ابی‏ابراهیم موسی بن جعفر(ع)نقل کرده که فرمود: (جهاد زن این است که نیکوشوهرداری کند) ، و از جامع‏ترین‏کلمات در این باره سخنی است که در نهج البلاغه آمده، سخنی که علاوه بر جامعیت مشتمل است براس اساس تشریع احکام راجع به‏زنان ، و این‏سخن را کافی نیز به سند خود از عبد الله بن کثیر از امام صادق(ع)از علی بن‏ابی طالب(ع)نقل‏کرده ، و نیز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده،
............................................ (1)فروع کافی ج 5 ص 507 حدیث 4. (2)نهج البلاغه صبحی صالح ص 405 رساله 31. (3)فروع کافی ج 5 ص 510 حدیث 3.
که درنامه‏ای که به فرزندش نوشته فرموده: ان المراة ریحانة و لیست‏بقهرمانة ، (زن ریحانه‏است نه قهرمان).
و هم چنین کلام دیگری که در این باره از رسول‏خدا(ص)نقل شده‏که فرمود: (زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد)، آری رسول‏خدا(ص)تعجب می‏کرد از مردی که همسرش را می‏زند، و آنگاه با همان دست با وی‏معانقه می‏کند.
در کافی نیز به سند خود از ابی مریم از امام ابی جعفر(ع)روایت‏کرده که‏فرمود: رسول خدا(ص)فرمود: (آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش رابزند، و آنگاه‏با او دست به گردن شود؟و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است، که‏اگر کسی‏در آنها دقت کند نظریه اسلام در باره زنان را درک می‏کند.
حال به بحثی که پیرامون داستان اسماء دختر یزید انصاری داشتیم‏بر می‏گردیم، اگرکسی در این حدیث و در نظایر آن که داستانهایی از مراجعه زنان به رسول خدا(ص)وگفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حکایت می‏کند، و نیز دراحادیثی که از حقوق مختلف زنان خبرمی‏دهد دقت کند، این معنا برایش روشن می‏شود که‏زنان در عین این که در حجابند، و مسؤولیتشان اداره داخل خانه‏هااست، و بیشتر به شؤون زندگی‏منزلی می‏پردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولی امر، و نیزتلاش در حل‏مشکلاتی که احیانا پیش می‏آید نبوده‏اند، و این همان آزادی عقیده‏ای است که ما در ضمن‏بحث پیرامون‏آزادی عقیده، در آخر سوره آل عمران در باره‏اش بحث کردیم.و از حدیث نامبرده‏و نظایر آن سه نکته استفاده می‏شود.
استفاده سه نکته از روایت اسماء بنت‏یزید، پیرامون موقعیت‏و شخصیت زن در اسلام‏اول این که طریقه مرضیه زن در اسلام این است که به تدبیر امور داخلی منزل‏و تربیت‏اولاد بپردازد، و این طریقه در عین این که سنتی است پسندیده، و غیر واجب، و لیکن ترغیب‏و تشویقهائی‏که در باره آن شده، - از آنجایی که جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضای‏خدا و ترجیح ثوابهای آخرت بر بهره‏های‏دنیوی، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنی‏عفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگی درمحیط خانه و امثال آن بوده - این سنت‏مستحب همچنان محفوظ مانده است.
............................................ (1)فروع کافی ج 5 ص 510 ذیل حدیث 3. (2)فروع کافی ج 5 ص 510 ذیل حدیث 2. (3)فروع کافی جلد 5 ص 509 حدیث 1.
اشتغال به این شؤون، و اهتمامی که در زنده نگه داشتن عواطف‏پاکی که خدای‏عز و جل در وجود زنان به ودیعه سپرده زنان را مشغول به خود کرد، و فرصتشان‏نداد که در مجامع‏مردان داخل شده، و با آنان حتی در حدودی که خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط کنند، شاهد این معناهمین است که این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرنهای طولانی روی‏پای خود ایستاده بود، تا آن که بی‏بندوباری‏زنان مغرب زمین به عنوان آزادی زنان در جوامع‏مسلمین رخنه یافت، و بدون اینکه مسلمانان خودشان‏متوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد وزنشان وارد آورد، و آن عبارت بود از تباهی اخلاق،و فساد زندگی، و بزودی دود این افسارگسیختگی به چشمشان خواهد رفت.
آری اگر اهل قرا ایمان می‏آوردند و تقوا پیشه می‏کردند خدای‏تعالی برکاتی ازآسمان به رویشان باز می‏کرد، و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار می‏شدندو لیکن آیات خدارا تکذیب کردند، و نتیجه‏اش این شد که گرفتار شدند.
دوم اینکه جای تردیدی باقی نمی‏ماند که ممنوعیت‏زنان از شرکت در امر جهاد و امرقضاوت و حکومت بر مردم سنت واجبی بوده است.
ارزش احکام اسلامی در محیط و ظرف اجتماعی تحت‏حاکمیت‏اسلام، معلوم می‏گرددسوم این که اسلام این محرومیت زنان را مهمل نگذاشته، و آن را به مزیتی‏برابر آن‏جبران کرده است، مثلا اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شده‏اند خدای تعالی این‏فضیلت را به فضیلتی دیگر معادل‏آن جبران نموده، و مزایا و فضایلی به او داده که در آن‏افتخاراتی حقیقی هست، مثلا اسلام نیکو شوهرداری کردن راجهاد زن قرار داده، و شاید همین‏مطلب در بین ما(البته مایی که فعلا در ظرف زندگی فاسدی قرار داریم)آنطورکه هست‏ارزش خود را نشان ندهد، و لیکن در ظرف زندگی‏ای که اسلام حاکم بر آن است(و در آن‏ظرف برای هر چیزی به‏مقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده می‏شود، و در آن همه تلاشها ورقابت‏ها بر سر فضایلی از انسانیت است که موردرضامندی خدای سبحان باشد، خدایی که‏ارزش هر یک از فضایل را آن طور که هست می‏شناسد، و برای سلوک هر انسانی مسلکی‏رامعین نموده، و آن انسان را به پیمودن آن مسلک تشویق نموده، و برای ملازم بودن خطی که‏برایش ترسیم کرده بهاو ارزشی معین کرده، که معادل انواع خدمات انسانی، و معادل اعمال آن‏است)در چنین ظرفی دیگر هیچ خطی‏بر خطی دیگر برتری ندارد، ساده‏تر بگویم در چنین‏ظرفی فضیلت آن مردی که در معرکه قتال حاضر می‏شود، و با کمال‏سخاوت خون خود را ایثارمی‏کند، از فضیلت زنی که وظیفه شوهرداریش را انجام می‏دهد، برتر نیست، و نیزآن مردحاکمی که سرپرستی جامعه را به عهده گرفته، چرخ زندگی مجتمع را می‏چرخاند، هیچ
افتخاری بر آن زن ندارد، و آن مردی که بر مسند قضاتکیه زده هیچ برتری نسبت به زنی که‏کودکش را تر و خشک می‏کند ندارد، چون منصب حکومت و قضا- البته برای کسی که در آن‏دو منصب طبق حق عمل کند، و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنیوی‏اثری‏ندارد چون در ظرف اسلام و برای مرد مسلمان قبول این منصب‏ها در حقیقت‏خود را به معرض‏مخاطر ومهالک افکندن است، چون هر لحظه ممکن است‏حق بیچاره‏ای را که به جزرب العالمین حامی‏یی ندارد ضایع کند، ان ربک‏لبالمرصاد(1) رب العالمینی که در کمین‏ستمکاران است، بنا بر این چه افتخاری هست برای مردان بر زنانی که اگراین مسؤولیت‏ها رانپذیرفته‏اند، برای این است که رب العالمین از آنان نخواسته، و از آنان چیز دیگری خواسته وبرایشان،خطی دیگر ترسیم کرده، که باید ملازم خط خود باشند، و راه خود را بروند.
پس در مجتمع اسلامی این پستها وقتی افتخار می‏شود،و زمانی اثر خود را می‏بخشد، ووقتی تعبد به آن برای صاحبش صحیح و مشروع می‏گردد، که صاحبش‏در پذیرفتن آن نوعی‏ایثار کرده باشد، و طوری تربیت‏شده باشد که هر پستی را که اجتماع به او می‏دهد در نظرش‏مسؤولیت‏و بار گران باشد، و در قبول آن از خودگذشتگی به خرج دهد، در چنین مجتمعی اگربه مرد بگویند تو باید به میدان‏جنگ بروی، یا کشور را اداره کنی، به خاطر رضای خدا این بارسنگین را به دوش می‏کشد، و اگر به زن بگویند تو باید در خانه‏بمانی و نسل را تربیت کنی، او نیز به خاطر خدا قبول می‏کند، و هیچ تناقضی هم در این دو قسم حکم نمی‏بیند.
آری اختلاف شؤون و مقامات اجتماعی و اعمال‏بشری به حسب اختلاف مجتمعات، وجو آنها چیزی نیست که کسی بتواند آنرا انکار کند، یک سرباز، یا یک حاکم، ویا یک‏قاضی مسلمان، اگر افتخار می‏کند به خاطر یک احترام خرافی و غیر واقعی نیست، بلکه یک‏کرامت واقعی است، وآن این است که توانسته در راه خدا مسؤولیتی سنگین را به عهده بگیرد، ولی یک سرباز غیر مسلمان که در محیطی‏مادی تربیت‏یافته، او نیز در جنگیدن و خون دادن واینکه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار می‏نماید،لیکن به خاطر یک‏احترام خرافی، و غیر واقعی افتخار می‏کند، و آن این است که وقتی کشته شد و به اعتقاداونابود و هیچ و پوچ گشت، مردم نامش را در فهرست فداکاران در راه وطن می‏برند، و از خودنمی‏پرسدوقتی من هیچ و پوچ شدم کجا هستم که از تعظیم نامم لذت ببرم.
و همچنین یک ستاره‏سینما در آن جامعه احترامی پیدا می‏کند، که حتی رئیس
............................................ (1)سوره فجر آیه 14.
جمهور هم آن احترام را نداشته باشد، در حالی که شغلشان‏و آنچه در طول عمر به مردم‏می‏دادند، بزرگترین عامل سقوط‏مقام زنان بود، و شنیع‏ترین فحشا و سزاوار شنیع‏ترین سرزنش‏بودند.
پس همه اینها که گفتیم علتش این است که ظرف زندگی خوبیهاو بدیها و افتخارات‏و ننگ‏ها را معین می‏کند، چه بسیار جمعیت‏ها که یک امر ناچیز و حقیر را تعظیم،و یک امرمهم و ارزنده را تحقیر می‏کنند، پس هیچ بعید نیست که اسلام اموری را تعظیم کند، و مامسلمانانی که در محیط‏مادیت و غرب‏زدگی بار آمده‏ایم آن را حقیر بشماریم، یا اسلام اموری‏را حقیر بشمارد که در چشم و درک مابسیار عظیم باشد، و بر سر آنها سر و دست بشکنیم، وظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود، نه ظرفی که فعلا ما داریم.
موقعیت اجتماعی زن
اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شؤون اجتماع و دخالت اراده‏و عمل آن دو در این‏تدبیر، تساوی برقرار کرده، علتش هم این است که همانطور که مرد می‏خواهد بخوردو بنوشدو بپوشد، و سایر حوائجی که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیزهمینطور است،و لذا قرآن کریم می‏فرماید: بعضکم من بعض .
پس همانطور که مرد می‏تواند خودش در سرنوشت‏خویش‏تصمیم بگیرد و خودش‏مستقلا عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن چنین حقی را داردبدون هیچ‏تفاوت: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت .
پس زن‏و مرد در آنچه که اسلام آن را حق می‏داند برابرند، و به حکم آیه: ویحق الله‏الحق . ، چیزی که هست‏خدای تعالی در آفرینش‏زن دو خصلت قرار داده که به آن دوخصلت، زن از مرد امتیاز پیدا می‏کند.
دو خصلت ویژه در آفرینش زن
اول اینکه: زن را در مثل به منزله کشتزاری برای تکون و پیدایش‏نوع بشر قرار داده، تانوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس‏بقای نوع بشربستگی به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهای‏دیگراحکامی مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز می‏شود.
دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خودیعنی مرد را مجذوب خودکند، و مرد برای این که نسل بشر باقی بماند به طرف او و ازدواج با اوو تحمل مشقت‏های‏خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد، و برای اینکه‏زن مشقت بچه‏داری‏و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین‏دو خصوصیت، که یکی در جسم او است و دیگری در روح او، تاثیری در وظائف
............................................ (1)شمازنان و مردان از جنس همدیگر می‏باشید.سوره آل عمران، آیه 195 (2)سود و زیان کارش، عاید خودش می‏شود.سوره بقره، آیه 286 (3)آنچه حق می‏داند، حق واقعی است.سوره یونس، آیه 82
اجتماعی محول به او دارد.
این‏بود مقام و موقعیت اجتماعی زن، و با این بیان موقعیت اجتماعی‏مرد نیز معلوم می‏شود و نیز پیچیدگی و اشکالی که در احکام مشترک بین آن دو و احکام مخصوص‏به هر یک ازآن دو، در اسلام هست‏حل می‏گردد، همچنانکه قرآن کریم می‏فرماید: و لا تتمنوا ما فضل الله‏به بعضکم علی بعض،للرجال نصیب مما اکتسبوا، و للنساء نصیب مما اکتسبن، و اسئلوا الله‏من‏فضله، ان الله کان بکل شی‏ء علیما و منظورش‏از این گفتار آنست که اعمالی که هر یک از زن و مرد به اجتماع خود هدیه‏می‏دهد باعث آن می‏شود که به‏فضلی از خدا اختصاص یابد، بعضی از فضل‏های خدای تعالی‏فضل اختصاصی به یکی از این‏دو طائفه است، بعضی مختص به مردان و بعضی دیگر مختص‏به زنان است.
مثلا مرد را از این نظر بر زن فضیلت و برتری داده که سهم ارث‏او دو برابر زن‏است، و زن را از این نظر بر مرد فضیلت داده که خرج خانه را از گردن زن ساقط کرده است،پس نه مرد باید آرزو کند که ای کاش خرج خانه به عهده‏ام نبود، و نه زن آرزو کند که ای‏کاش سهم ارث من برابر برادرم‏بود، بعضی دیگر برتری را مربوط به عمل عامل کرده، نه‏اختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلکه هر کس فلان‏قسم اعمال را کرد، به آن فضیلت‏ها می‏رسد(چه مرد و چه زن)و هر کس نکرد نمی‏رسد(باز چه مرد و چه زن)و کسی نمی‏تواندآرزوکند که ای کاش من هم فلان برتری را می‏داشتم، مانند فضیلت ایمان و علم و عقل و سائرفضائلی که دین آن را فضیلت می‏داند.
این قسم فضیلت فضلی است از خدا که به هر کس بخواهد می‏دهد، و لذا درآخر آیه‏می‏فرماید: و اسئلوا الله من فضله، دلیل بر آنچه ذکر کردیم آیه شریفه: الرجال‏قوامون... است، به آن بیانی که به زودی خواهد آمد.

 

احکام مختص و احکام مشترک زن و مرد در اسلام
و اما احکام مشترک بین زن‏و مرد و احکامی که مختص به هر یک از این دو طائفه‏است: در اسلام‏زن در تمامی احکام عبادی و حقوق اجتماعی شریک مرد است، او نیز مانند
............................................ (1)هرگز آرزوی این را نکنید که آنچه دیگران‏بیش از شما دارند داشته باشید، مردان از آنچه‏بدست می‏آورند، بهره‏ای و زنان از آنچه کسب می‏کنند بهره‏ای دارند و همواره‏فضل خدا را از خدا بخواهیدکه خدا به هر چیزی دانا است.سوره نساء، آیه 32 (2)سوره نساء، آیه 34
مردان می‏تواند مستقل باشد، و هیچ فرقی با مردان ندارد(نه در ارث‏و نه در کسب و انجام‏معاملات، و نه در تعلیم و تعلم، و نه در به دست آوردن حقی که از او سلب‏شده، و نه در دفاع ازحق خود و نه احکامی دیگر)مگر تنها در مواردی که طبیعت‏خود زن اقتضا دارد که با مرد فرق‏داشته باشد.
و عمده آن موارد مساله عهده‏داری حکومت و قضا وجهاد و حمله بر دشمن است(واما از صرف حضور در جهاد و کمک کردن به مردان در اموری چون مداوای‏آسیب دیدگان محروم‏نیست)و نیز مساله ارث است که نصف سهم مردان ارث می‏برد، و یکی دیگر حجاب وپوشاندن‏مواضع زینت بدن خویش است، و یکی اطاعت کردن از شوهر در هر خواسته‏ای است‏که مربوط به تمتع و بهره بردن باشد.
ودر مقابل، این محرومیت‏ها را از این راه تلافی کرد کهنفقهرایعنی هزینه‏زندگی را به گردن پدر و یا شوهرش انداخته، و بر شوهر واجب کرده که نهایت درجه توانائی‏خودرا در حمایت از همسرش به کار ببرد، و حق تربیت فرزند و پرستاری او را نیز به زن داده‏است.
و این تسهیلات را هم برای او فراهم کرده که: جان‏و ناموسش و حتی آبرویش را(ازاینکه دنبال سرش حرف بزنند) حت‏حمایت قرار داده، و در ایام عادت حیض وایام نفاس، عبادت را از او ساقط کرده، و برای او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است.
پس، از همه مطالب گذشته، این معنا بدست آمد که‏زن از جهت کسب علم، بیش ازعلم به اصول معارف و فروع دین(یعنی‏احکام عبادات و قوانین جاریه در اجتماع)وظیفه‏وجوبی‏دیگر ندارد، و از ناحیه عمل هم همان احکامی را دارد که مردان دارند، به اضافه اینکه‏اطاعت از شوهرش‏نیز واجب است، البته نه در هر چیزی که او بگوید و بخواهد، بلکه تنها درمساله مربوط به بهره‏های جنسی، و اما تنظیم‏امور زندگی فردی یعنی رفتن به دنبال کار وکاسبی و صنعت، و نیز در تنظیم امور خانه، و نیز مداخله در مصالح اجتماعی‏و عمومی، از قبیل‏دانشگاه رفتن و یا اشتغال به صنایع و حرفه‏های مفید برای عموم و نافع‏در اجتماعات، با حفظحدودی که برایش معین شده، هیچ یک بر زن واجب نیست.
و لازمه واجب نبودن این کارها این است که وارد شدنش در هریک از رشته‏های‏علمی و کسبی و تربیتی و امثال آن، فضلی است که خود نسبت به جامعه‏اش تفضل کرده،وافتخاری است که برای خود کسب نموده، و اسلام هم این تفاخر را در بین زنان جایز دانسته‏است، بر خلاف‏مردان که جز در حال جنگ نمی‏توانند تفاخر کنند، و از آن نهی شده‏اند.
این بود آنچه که از بیانات گذشته ما به دست می‏آمد که سنت‏نبوی هم مؤید آن‏است، و اگر بحث ما بیش از حوصله این مقام طول نمی‏کشید، نمونه‏هائی ازرفتاررسولخدا(ص)با همسرش خدیجه ع و دخترش فاطمه ص و سایر زنانش‏و زنان امت‏خود و آنچه در باره زنان سفارش کرده و نیز شمه‏ای‏از طریقه ائمه اهل بیت ع‏و زنانشان مانند زینب دختر علی(ع)و فاطمه و سکینه دختر حسین ع و غیرایشان را نقل‏می‏کردیم، و نیز پاره‏ای از کلماتی که در مورد سفارش در باره زنان، از ایشان‏رسیده می‏آوردیم، و شاید در بحث‏های روایتی‏مربوط به آیات سوره نساء بعضی از آن روایات‏را بیاوریم انشاء الله، خواننده محترم می‏تواند به جلدهای بعدی مراجعه کند.
حیات‏اجتماعی سعادتمندانه، حیات منطبق با خلقت و فطرت است
و اما آن اساسی که اسلام احکام نامبرده را بر آن اساس‏تشریع کرده، همانا فطرت وآفرینش است، و کیفیت این پایه‏گذاری در آنجا که در باره مقام اجتماعی‏زن بحث‏می‏کردیم، روشن شد، ولی در اینجا نیز توضیح بیشتری داده و میگوئیم: برای جامعه‏شناس واهل‏بحث، در مباحثی که ارتباط با جامعه‏شناسی دارد، جای هیچ شکی نیست که وظائف‏اجتماعی و تکالیف اعتباریی که منشعب‏از آن وظائف می‏شود، سرانجام باید منتهی به‏طبیعت‏شود، چون این خصوصیت توان طبیعی انسان بود که از همان آغاز خلقتش‏او را به‏تشکیلاجتماع نوعیهدایت کرد، به شهادت اینکه می‏بینیم هیچ زمانی نبوده که نوع بشر، دارای چنین‏اجتماعی نوعی نبوده باشد، البته نمی‏خواهیم بگوئیم اجتماعی که بشر طبق‏مقتضای طبیعتش تشکیل می‏داده،همواره سالم هم بوده، نه، ممکن است عواملی آن اجتماع‏را از مجرای صحت و سلامت به سوی مجرای فساد کشانده‏باشد، همانطور که ممکن است‏عواملی بدن طبیعی و سالم آدمی را از تمامیت طبیعی آن خارج نموده و به نقص‏در خلقت‏گرفتارش کند، و یا آن را از صحت طبیعی به در آورده و مبتلا به بیماری و آفتش سازد.
پس اجتماع با تمامی شؤون و جهاتش چه اینکه اجتماعی‏صالح و فاضل باشد و چه‏فاسد، بالاخره منتهی به طبیعت می‏شود، چیزی که هست آن اجتماعی‏که فاسد شده، در مسیرزندگیش به عاملی برخورده است که فاسدش کرده، و نگذاشته به آثار خوب اجتماع برسد، (به‏خلاف اجتماع فاضل).
پس این یک حقیقت است که دانشمندان در مباحث اجتماعی خودیا تصریحا و یابطور کنایه به آن اشاره کرده‏اند، و قبل از همه آنان کتاب خدای عزوجل با روشن‏ترین‏و واضح‏ترین‏بیان، به آن اشاره کرده و فرموده: الذی اعطی کل شی‏ء خلقه ثم هدی.
............................................ (1)پروردگار ما همان کسی است که‏خلقت هر چیزی را داد و سپس آن را هدایت نمود.سوره‏طه، آیه 50
و نیز فرموده: الذی خلق فسوی،و الذی قدر فهدی و نیز فرموده: و نفس وما سویهافالهمها فجورها و تقویها
و آیات دیگر که متعرض مساله قدر است.
پس تمامی موجودات و از آن جمله انسان در وجودش‏و در زندگیش به سوی آن هدفی‏که برای آن آفریده شده، دایت‏شده است، و در خلقتش به هر جهازو ابزاری هم که در رسیدن‏به آن هدف به آن جهاز و آلات نیازمند است مجهز گشته و زندگی با قوام و سعادتمندانه‏اش،آن قسم زندگی‏ای است که اعمال حیاتی آن منطبق با خلقت و فطرت باشد، و انطباق کامل‏و تمام داشته باشد و وظائف و تکالیفش‏در آخر منتهی به طبیعت‏شود، انتهائی درست و صحیح، و این همان حقیقتی‏است که آیه زیر بدان اشاره نموده و می‏فرماید: فاقم‏وجهک للدین حنیفا، فطرت الله التی فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله، ذلک الدین القیم، رو به سوی‏دینی بیاورکه افراط و تفریطی از هیچ جهت ندارد، دینی که بر طبق آفرینش تشریع شده، آفرینشی که‏انسان هم‏یک نوع از موجودات آن است، انسانی که خلقت او و فطرتش تبدیل پذیر نیست، دین‏استوار هم، چنین دینی است
فطرت در مورد وظائف وحقوق اجتماعی افراد و عدالت بین آنان چه اقتضائی دارد؟
حال ببینیم فطرت در وظائف و حقوق اجتماعی بین افراد چه‏میگوید، و چه اقتضائی‏دارد؟با در نظر داشتن این معنا که تمامی افراد انسان دارای فطرت بشری هستند، میگوئیم: آنچه فطرت اقتضاء دارد این است که باید حقوق‏و وظائف یعنی گرفتنی‏ها و دادنی‏ها بین افرادانسان مساوی باشد، و اجازه نمی‏دهد یک طائفه از حقوق بیشتری برخوردارو طائفه‏ای دیگر ازحقوق اولیه خود محروم باشد، لیکن مقتضای این تساوی در حقوق، که عدل اجتماعی به آن‏حکم می‏کند،این نیست که تمامی مقامهای اجتماعی متعلق به تمامی افراد جامعه شود(واصلا چنین چیزی امکان هم‏ندارد)چگونه ممکن است مثلا یک بچه، در عین کودکیش و یک‏مرد سفیه نادان درعین نادانی خود، عهده‏دار کار کسی شود که هم در کمال عقل است، و هم
............................................ (1)پروردگارت همان کسی است که بیافریدو اجزای آفرینش را متناسب کرد و کسی است که هرچیزی را تقدیر و سپس هدایت فرمود.سوره اعلی، آیه 3 (2)به نفس سوگند و تناسبی که در آن قرارداده، آنگاه تقوا و فجورش را به او الهام کرد.سوره‏شمس، آیه 8 (3)سوره روم، آیه 30
تجربه‏ها در آن کار دارد، و یا مثلا یک فرد عاجز و ضعیف‏عهده‏دار کار کسی شود که تنهاکسی از عهده‏اش بر می‏آید که قوی و مقتدر باشد، حال این کار مربوط به هرکسی که می‏خواهد باشد، برای اینکه تساوی بین صالح و غیر صالح، افساد حال هر دو است، هم صالح راتباه می‏کند و هم غیر صالح را.
بلکه آنچه عدالت اجتماعی اقتضا دارد و معنای تساوی‏را تفسیر می‏کند این است که‏در اجتماع، هر صاحب حقی به حق خود برسد، و هر کس به قدر وسعش پیش برود،نه بیش ازآن، پس تساوی بین افراد و بین طبقات تنها برای همین است که هر صاحب حقی، به حق‏خاص خود برسد، بدون‏اینکه حقی مزاحم حق دیگری شود، و یا به انگیزه دشمنی و یا تحکم وزورگوئی یا هر انگیزه دیگر به کلی مهمل و نا معلوم‏گذاشته شود، و یا صریحا باطل شود، و این‏همان است که جمله: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن‏درجة...، به آن‏بیانی که گذشت، به آن اشاره می‏کند، چون جمله نامبرده در عین اینکه اختلاف طبیعی‏بین‏زنان و مردان را می‏پذیرد، به تساوی حقوق آن دو نیز تصریح می‏کند.
معنای تساوی در مورد حقوق زن و مرد
از سوی دیگر مشترک بودن دو طائفه زن و مرد در اصول مواهب‏وجودی، یعنی درداشتن اندیشه و اراده، که این دو، خود مولد اختیار هستند، اقتضا می‏کند که‏زن نیز در آزادی‏فکر و اراده و در نتیجه در داشتن اختیار، شریک با مرد باشد، همانطور که مرد در تصرف در جمیع‏شؤون‏حیات فردی و اجتماعی خود به جز آن مواردی که ممنوع است، استقلال دارد، زن نیز بایداستقلال داشته باشد، اسلام هم‏که دین فطری است این استقلال و آزادی را به کاملترین وجه‏به زن داده، همچنانکه در بیانات سابق گذشت.
آری، زن از برکت اسلام مستقل به نفس و متکی بر خویش گشت،اراده و عمل او که‏تا ظهور اسلام گره خورده به اراده مرد بود، از اراده و عمل مرد جدا شد، و از تحت ولایت‏وقیمومت مرد در آمد، و به مقامی رسید که دنیای قبل از اسلام با همه قدمت‏خود و در همه‏ادوارش، چنین مقامی‏به زن نداده بود، مقامی به زن داد که در هیچ گوشه از هیچ صفحه تاریخ‏گذشته بشر چنین مقامی برای زن نخواهید یافت، واعلامیه‏ای در حقوق زن همانند اعلامیه قرآن‏که می‏فرماید: فلا جناح علیکم‏فیما فعلن فی انفسهن بالمعروف… نخواهید جست.
لیکن این به آن معنا نیست که هر چه از مرد خواسته‏اند از اوهم خواسته باشند، در عین‏اینکه در زنان عواملی هست که در مردان نیز هست، زنان از جهتی دیگر با مردان اختلاف دارند.
............................................ (1)سوره بقره، آیه 234
(البته این جهت که میگوئیم جهت نوعی است نه شخصی، به‏این معنا که متوسط از زنان درخصوصیات کمالی، و ابزار تکامل بدنی عقب‏تر از متوسط مردان هستند)
سخن‏ساده‏تر اینکه: هر چند ممکن است، یک یا دو نفر زن فوق العاده‏و همچنین یک‏یا دو نفر مرد عقب افتاده پیدا شود، ولی به شهادت علم فیزیولژی، زنان متوسط از نظردماغ(مغز)و قلب و شریانها و اعصاب و عضلات بدنی و وزن، با مردان متوسط الحال تفاوت دارند، یعنی ضعیفترهستند.و همین باعث‏شده است که جسم زن لطیف‏تر و نرم‏تر، و جسم مرد خشن‏تر و محکم‏تر باشد و احساسات لطیف ازقبیل دوستی و رقت قلب و میل به جمال و زینت بر زن‏غالب‏تر و بیشتر از مرد باشد و در مقابل، نیروی تعقل‏بر مرد، غالب‏تر از زن باشد، پس حیات‏زن، حیاتی احساسی است، همچنانکه حیات مرد، حیاتی تعقلی است.
و به خاطر همین اختلافی که در زن و مرد هست، اسلام در وظائف‏و تکالیف عمومی واجتماعی که قوامش با یکی از این دو چیز یعنی تعقل و احساس است، بین‏زن و مرد فرق‏گذاشته، آنچه ارتباطش به تعقل بیشتر از احساس است(از قبیل ولایت و قضا و جنگ)رامختص به مردان‏کرد، و آنچه از وظائف که ارتباطش بیشتر با احساس است تا تعقل مختص‏به زنان کرد، مانند پرورش اولاد و تربیت او و تدبیرمنزل و امثال آن، آنگاه مشقت بیشتروظائف مرد را از این راه جبران کرده که: سهم ارث او را دو برابر سهم‏ارث زن قرار داد، (معنای این در حقیقت آن است که نخست‏سهم ارث هر دو را مساوی قرار داده باشد، بعداثلث‏سهم زن را به مرد داده باشد، در مقابل نفقه‏ای که مرد به زن می‏دهد).
و به عبارتی دیگر اگر ارث مرد و زن را هیجده تومان فرض کنیم،به هر دو نه تومان داده‏و سپس سه تومان از آن را(که ثلث‏سهم زن است)از او گرفته و به مرد بدهیم، سهم‏مرد دوازده‏تومان می‏شود، برای این که زن از نصف این دوازده تومان هم سود می‏برد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زن از منظر اسلام

اهمیت ضمان از منظر فقه امامیه و نظام بانکی

اختصاصی از فایلکو اهمیت ضمان از منظر فقه امامیه و نظام بانکی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اهمیت ضمان از منظر فقه امامیه و نظام بانکی


اهمیت ضمان از منظر فقه امامیه و نظام بانکی
پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات
گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی
130 صفحه
چکیده:

عقد ضمان، از مدت‏ها قبل از اسلام در میان اعراب، متداول بوده است تا جایی که برخی عقد ضمان را مختص جزیره العرب می‏دانند. مفهوم ضمان ید آن است که در صورت تصرف یا استیلای شخصی بر مال دیگری، متصرف مسئولیت‏ استرداد عین مال را بر عهده‌ی دارد، و چنان چه مال مورد تلف یا ناقص گردد، وی بایستی از عهده‌ی‏ خسارت وارده بر آن برآید. به عقیده‌ی فقیهان، مقتضای اولیه تصرف و استیلا بر مال دیگری این است‏ که متصرف در مقابل مالک، ضامن است؛یعنی علاوه بر آن که مکلف به بازگرداندن عین در زمان بقای‏ آن است، اگر مال مذکور تلف شود یا نقص و خسارت بر آن وارد گردد باید از عهده‌ی خسارت وارده نیز برآید. به عقیده‌ی بعضی از علمای علم حقوق، ریشه‌ی تأسیس عرفی ضمان را باید در مقوله‌ی مالکیت‏ سایر حقوق فردی و اجتماعی جست‏وجو کرد، که جهت رعایت مصلحت اجتماعی، دین نهاد مورد قبول‏ انسان‌ها در همه‌ی ادوار تاریخی قرار گرفته است. ضمانتنامه از منظر نظام بانکی قرارداد یا سندی است که به موجب آن صادرکننده‌ی (ضامن) حسب درخواست متقاضی (مضمون عنه) در مقابل‌ ذینفع (مضمون له) تعهّد می‌کند بدون هیچ گونه  قید و شرط و عند المطالبه‌ یا در سررسید معیّن، مبلغ معیّنی وجه نقد از بابت موضوع خاصّی که‌ مربوط به مضمون عنه است، به ذینفع یا به حواله کرد او پرداخت نماید. در این پایان نامه‌ به بررسی ضمان از منظر فقهای امامیه و هم چنین نظام بانکی و حقوقی کشور پرداخته شده است.

واژه‌ی های کلیدی: ضمان، نظام بانکی، فقه امامیه، حقوق

 
 
فهرست مطالب

عنوان                              صفحه

چکیده 1

مقدمه 2

فصل اول: کلیات

1- کلیات 5

1-1- طرح تحقیق 5

1-1-1- بیان مسأله 5

1-1-2- پرسش اصلی تحقیق 8

1-1-3- فرضیه‌های تحقیق 8

1-1-4- اهداف تحقیق 8

1-1-5- سوابق تحقیق 9

1-1-6- جنبه نوآوری تحقیق 12

1-1-7- روش تحقیق 12

1-1-8- محدودیت‌ها و مشکلات 12

1-2- بررسی معنا و مفهوم ضمان 13

1-3- انواع ضمان 15

1-3-1- تعریف ضمان معاوضی 16

1-3-2- ماهیت ضمان معاوضی و تفاوت آن با ضمان تلف 17

1-4- قاعده‌ی ضمان ید 19

1-4-1- مستندات قاعده‌ 19

1-4-1-1- بنای عقلا 19

1-4-1-2- سیره 20

1-4-1-3- حدیث «عَلَی الیَد» 20

1-4-2- ید ضمانی و ید امانی 24

1-4-3- فاعلیت و علیت درفرض تلف 24

1-4-4- ضمان منافع 25

1-4-7-1- منافع مستوفات و غیر مستوفات 26

1-4-7-2- منافع گوناگون و متضاد 28

1-4-7-3- ضمان کار استیفا شده 29

1-4-7-4- ضمان محرومیت از کار 29

1-4-8- نقد و بررسی 30

1-4-9- ضمان کار در قوانین جاری 31

1-4-10- شیوه‌های ابراء ذمّه (بازگرداندن اصل مال) 32

1-4-10-1- باز گرداندن اصل مال در صورت موجود بودن آن 32

1-4-10-2- جبران خسارت در صورت ناقص و یا معیوب شدن مال 34

1-4-10-3- پرداخت بدل در صورت وجود عین و عدم امکان ردّ آن 34

1-4-10-4- پرداخت معادل در صورت تلف عین 34

1-4-15- تعاقب ایدی 38

1-4-16- رابطه‌ی مالک با غاصبان 39

1-4-18- ید صغیر و مجنون 41

فصل دوم: ضمان از منظر فقه امامیه

2- ضمان از منظر فقه امامیه 43

2-1- ضمان از نگاه محقق حلی 43

2-2- دیدگاه شهید اول در خصوص ضمان 46

2-3- دیدگاه شهید ثانی در خصوص ضمان 48

2-3-1- شرایط ضمان 48

2-3-2- عقد ضمان و احکام آن 50

2-3-3- احکام ضمان 52

2-4- دیدگاه علامه‌ی حلی در خصوص ضمان 54

2-5- ضمان از منظر امام خمینی (ره) 56

2-5-1- تعریف عقد ضمان 56

2-5-2- ارکان عقد ضمان 57

2-5-3- صیغه‌ی عقد ضمان 57

2-5-4- شرایط متعاقدین 57

2-5-5- شرایط صحت ضمان 57

2-5-6- نقل ذمّه‌ به ذمّه‌ در ضمان 59

2-5-7- لازم بودن عقد ضمان 59

2-5-8- جواز اشتراط خیار برای طرفین عقد ضمان 59

2-5-10- پرداخت دین توسط مضمون عنه، بی‌اذن ضامن 60

2-5-11- ترامی در ضامن 61

2-5-12- ضمان به غیر از جنس دین 62

2-5-13- دامنه شمول ضمان 62

2-5-14- ضمان از دین (بدهی) ادعایی 63

2-5-15- عدم صحت ضمان از اعیان مضمونه 63

2-5-16- ضمان عهده‌ الثمن، برای مشتری از طرف بایع 63

2-5-17- ضمانت از دینی (بدهی‌ای) که در مقابلش رهن گرفته شده 64

2-5-18- فرض ضمان از بدهی کسی، در فرض التماس او 64

2-5-19- سایر نکات ضمان 64

2-6- شرط ضمان امین در فقه امامیه 65

2-6-1- حکم وضعی شرط در نظریات فقهی 67

2-6-1-1- نظریه‌ی بطلان شرط و عقد 67

2-6-1-2- نظریه‌ی بطلان شرط 70

2-6-1-3- نظریه‌ی صحت شرط 75

2-6-2- قلمرو شرط 78

2-6-3- نتیجه‌ی بحث 80

2-7- ضمان کاهش ارزش پول در فقه امامیه 81

2-7-1- قواعد 82

2-7-1-1- قاعده‌ی لا ضرر 83

2-7-1-2- قاعده‌ی ضمان ید 83

2-7-1-3- قاعده‌ی اتلاف‏ 84

2-7-2- روایات‏ 85

2-7-3- بررسی‏ نظرات 87

فصل سوم: بررسی ضمان در نظام بانکی

3- بررسی ضمان در نظام بانکی 91

3-1- مدت ضمانت‌نامه‌ 92

3-2- انواع ضمانت‌نامه‌ 92

3-3- انواع وثایق و تضمینات قابل قبول جهت صدور ضمانت‌نامه‌ 94

3-4- کارمزد صدور و تمدید ضمانت‌نامه‌ 96

3-4-1- اخذ تضمین و وثیقه 98

3-5- اسناد تجاری و ضمان 99

3-5-1- مسئولیت تضامنی 99

3-5-2- ضمانت در سفته و برات 99

3-5-3- چک تضمین شده 100

3-5-4- وثائق و تضمینات، ارزیابی و بیمه اموال 101

3-5-4-1- سپرده سرمایه‌گذاری بلند مدت 102

3-5-4-2- سپرده سرمایه‌گذاری کوتاه مدت 102

3-5-4-3- سپرده سرمایه‌گذاری مدت‌دار، قرض الحسنه جاری و پس‌انداز ارزی 102

3-5-4-4- اوراق مشارکت 102

3-5-4-5- انواع کالای رهنی امانی 103

3-5-4-6- کالاهای زیرکلید 103

3-5-4-7- ضمانت نامه‌ی بانک‌های داخلی و معتبر خارجی 103

3-5-4-8- قبوض انبارهای عمومی 104

3-5-4-9- سفته‌های تضمینی 104

3-5-4-10- سفته جنسی با تعهد تضامنی شخص یا اشخاص ثالث 104

3-5-4-11- تعهدنامه 105

بحث و نتیجه‌گیری 106

فهرست منابع 110


دانلود با لینک مستقیم


اهمیت ضمان از منظر فقه امامیه و نظام بانکی

دانلود متن کامل پایان نامه سیر و سیاحت از منظر قرآن کریم--

اختصاصی از فایلکو دانلود متن کامل پایان نامه سیر و سیاحت از منظر قرآن کریم-- دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود متن کامل پایان نامه سیر و سیاحت از منظر قرآن کریم--


دانلود متن کامل پایان نامه سیر و سیاحت از منظر قرآن کریم--

مقدمه

« فسیروا فِی الارضِ فَانظُروا کیفَ کانَ عاقبةُ المُکذِّبینَ»

ستایش خداوندی را که بندگانش را به وسیله کتاب هدایت از ضلالت و گمراهی به روشنی و سعادت رهنمون شد، و پیوسته او را به سیر در آفاق و انفس دعوت کرد تا شاید از این رهگذر با اندیشه و تدبر در احوال اقوام گذشته راه شایستة خویش را به درستی دریابد.

و سلام و صلوات بر محمد مصطفی خاتم النبیین آن خورشید هدایت گر و تبیین کنندة آیات وحی. آن بزرگ مرد عالم بشریت، که جهان تا ابد مدیون تلاشهای بی دریغ اوست.

سیر و سیاحت می تواند یکی از بهترین عوامل شناخت خداوند در زمین به شمار آید زیرا که در پرتو سیر و سیاحت شگفتیهای بدیع آفرینش در نظر انسان ظهور و بروز پیدا کرده و حقایقی بر او آشکار می شود که ماحصل آن تدبر و تفکر در جهان خلقت و آفرینش است. و در این مرحله است که انسان لب به ستایش خداوند سبحان گشوده به یگانگی او اعتراف می کند.

و چه چیز برای انسان موحّد از رسیدن به الی الله بالاتر و ارجمندتر می تواند باشد؟

تعریف موضوع

در این تحقیق سعی شده است مساله سیر وسیاحت از منظر قرآن کریم مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و به مسایل جانبی از جمله اهداف، مخاطبان و مصادیق آن با توجه به کتب تفسیری و روایی و دیگر کتابهایی که در این زمینه نگارش یافته اند ، بپردازد.

اهمیت موضوع

راجع به اهمیت موضوع همین بس که قرآن کریم در سور مختلف به طور مکرر انسانها را به سیر فرا می خواند وایشانرا به مشاهدة صنع وخلقت الهی در آفاق و انفس و همچنین عبرت گرفتن از عاقبت انسانهای سرکش دعوت می کند.

پیشینه موضوع

در مورد موضوع مورد بحث به طور پراکنده در کتب تفسیری و نیز کتب روایی ازجمله میزان الحکمه، وسایل الشیعه، من لایحضره الفقیه و … مطالبی بیان شده است. اما کتاب یا پایان نامه ای که اختصاصاً به این موضوع پرداخته باشد وجود ندارد.

سوال اصلی

سیر و سیاحت (آنگونه که در قرآن کریم مطرح شده) تا چه حد در رشد و کمال معنوی انسان موثر است؟

فرضیه : سیر و سیاحت در قرآن کریم به عنوان یکی از عوامل شناخت خداوند، حفظ ایمان و تقوا و عبرت گرفتن از پدیده های طبیعی معرفی شده است.

سوال های فرعی:

  • اهداف اساسی و مهمی که قرآن کریم در مورد سیر وسیاحت ذکر نموده چیست؟
  • منظور از سیر وسیاحت از دیدگاه قرآن کریم و روایات چیست؟
  • مصادیق سیر و سیاحت از دیدگاه قرآن کریم و روایات چیست؟
  • در قرآن کریم چه نوع سیاحتی مورد توجه قرار گرفته است؟

روش تحقیق

با توجه به موضوع، روش این تحقیق کتابخانه‌ای است.

محدودیت های تحقیق

با توجه به عدم وجود کتب مختص به موضوع تحقیق این پروژه با محدودیت منابع روبه رو بوده است و علاوه بر آن این تحقیق با محدودیت زمانی به نگارش درآمده است.

پیشنهادات

با توجه به تحقیقات انجام شده، موضوعات بحث شده در این پروژه هر کدام می تواند به تنهایی موضوع یک پروژه یا پایان نامه قرار گیرد و به طور موشکافانه مورد بررسی قرار گیرند.

به نظر می رسد برای نوآوری در این تحقیق باید پا را از تفاسیر فراتر گذاشت و به مطالعة کتب دیگری که به صورت علمی و کاربردی به این موضوع پرداخته اند همت گماشت، تا از تکرار مکررات بدر آمده، گامی فراتر از آنها برداریم.

چکیده

در خصوص آیات سیر موضوعات مختلفی قابل تحقیق و بررسی هستند که از میان موضوعات مطرح شده به دلیل گسترده بودن مباحث، سعی شده است موضوعاتی در رابطه با سیر مورد توجه قرار گیرند، که از نظر قرآن کریم حائز اهمیت هستند. از جمله مخاطبان سیر، اهداف سیر، لزوم عبرت گرفتن از اقوام و ملل گذشته، عوامل سقوط و تعالی حکومتها و …

لذا فصل اول حاوی دو بخش است: بخش نخست، اهمیت و ضرورتهای سیر در قرآن کریم را بحث می کند که هدف از این بخش پاسخ به چرایی و لزوم سیر می باشد.

و بخش دوم مخاطبان آیات سیر در قرآن کریم را مورد توجه قرار داده و با استفاده از تفاسیر نمونه المیزان و مجمع البیان بدان پرداخته است.

فصل دوم شامل بررسی اهداف و مصادیق سیر و سیاحت می باشد که از جمله زیر مجموعه های آن را مشاهده آیات و نشانه های الهی در مخلوقات و مصنوعات، عبرت گرفتن از اقوام و ملل پیشین، تحصیل علم ومعرفت، جهاد و هجرت تشکیل می دهند.

در فصل سوم به آداب و باسته های اخلاقی سیر و سیاحت از دیدگاه قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام پرداخته شده است. در این فصل سعی شده آداب قبل از سفر، زمان خروج و حین سفر و رسیدن به مقصد با استفاده از آیات و روایات مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد.

تعریف مفاهیم

در این فصل برآنیم تا با بررسی دقیق تر معانی لغت، با استفاده از کتب مرجع موجبات آشنایی بیشتر خواننده را با مفاهیم مطرح شده در تحقیق فراهم نمائیم.

1- سفر : برداشتن پرده

راغب اصفهانی در رابطه با این واژه می گوید: السفر کشف الغطاء و یختص ذلک بالأعیان نحو سفر العمامة عن الرأس و الخمار عن الوجه

سفر برداشتن پرده است که به اجسام و اعیان مخصوص می شود مثل سفر العمامة عن الراس

دستار و عمامه از سربرداشت و نیز سفر الرجل فهو سافر یعنی آن مرد سفر کرد و مسافر است.

وجه تسمیه سفر براین معنی را بدین گونه می توان برداشت کرد که در سفر حقایق بر انسان آشکار می شود. همچنین در معجم الوسیط آمده : ( سُفَرُ : وضح و انکشف)  که همان واضح شدن و برداشتن پرده معنی می دهد. کلمه سٍفْر نیز به کتاب اطلاق می شود، چون هر نوشته ای در واقع از حقیقتی پرده بر می دارد و جمع آن اسفار است. اطلاق سفر بر فرستاده نیز از همین جهت است چرا که او هم عامل برداشتن نگرانیها یا آشکارشدن حقایق بین دوکس یا دو قوم است. همچنین میانجیگری کردن و بین دو گروه یا دو نفر را صلح دادن نیز به همین معنا آمده است و سفارة بین القوم یعنی میان آن گروه برای صلح میانجیگری کرد.

السفر همچنین به معنی عزیمت و کوچ کردن آمده است. و دهخدا آن را در مقابل حضر و پریدن مسافت می داند.

2- سیر (سار) : گردش و سیر کردن در زمین

واژه سیر در کتب لغوی به معنی گذشتن و سیرکردن در زمین و گردش کردن آمده است. همانطور که راغب می گوید : السیر المضیُّ فی الأرضِ و رَجلٌ سائُرٌ و یسار

و نیز در مورد آیه : « قُل سیروا فی الأرضِ ثمَّ انظُروا کیفَ کانَ عاقبةُ المُکذِّبینَ»

گفته شده تشویقی است بر سیر و سیاحت در زمین با جسم و بدن و نیز گفته شده تشویقی است بر جولان و حرکت فکری و دریافت حالات گوناگون شده اقوام و زمین چنانکه در خبری در وصف اولیاء روایت شده است « اَبْدانَهُم فی الأرضِ سائرةٌ و قلوبهم فی الملکوتِ جائلَةٌ»

بدنهای اولیاء در زندگی و زمین سیرکننده است ولی دلهاشان در ملکوت در حال طواف است.

این واژه در کتاب فرهنگ لاروس به معنی روان ساختن آمده است به طوریکه در معنای جمله (سیَّرَ یَسییراً) می نویسد: آنرا به راه انداخت، روان ساخت. که البته این معنی با گردش و سیرکردن مناسبت دارد.

در قاموس سیر به معنی راه رفتن آمده مانند : « و تَسیرُ الجبالُ سَیراً »

این کلمه در باب تفعیل و نیز به وسیله باء متعدی می شود : « وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الجبالَ و تَرَی الارضَ بارِزةً» و «فلمّا قَضی موسیَ الْاَجَلَ و سارَ بِأهلِهِ».

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


دانلود متن کامل پایان نامه سیر و سیاحت از منظر قرآن کریم--