مجموعه 8 مقاله مهم معماری منظر با مقالاتی از متدین، منصوری، انصاری، پیرنیا، فرزین و ....
مجموعه مقالات مهم درک عمومی معماری منظر
مجموعه 8 مقاله مهم معماری منظر با مقالاتی از متدین، منصوری، انصاری، پیرنیا، فرزین و ....
مقدمه:
حجاب در لغت به معنای : حایل شدن ، پوشاندن ، مانع شدن است 0 الحجاب مفرد کلمة حجب به معنای : پرده ، پوشش ، لباس ، پارچه وهر چیزی که چیز دیگر را بپوشاند یا هر مانع وحایل وفاصله میان دو یا چند چیز 0
حال که به معنای لغوی حجاب پی بردیم ، معلوم می شود که حجاب مصونیت واطمینان بخش است نه محــدودیت آور! چرا که گوهر وجودی انسان ارزشمندترین و گرانمایه ترین چیزی است که ازجانب خداوند باریتعالی ، آن مهربانترین مهربانـــان به ودیعه گذارده شده است 0 وهر چیز ارزشمند نیازمند مراقبت ، محافظت ، نگهبانی وممانعت از مفقود شـدن ودسـت درازی و سرقت است و گوهر ارزشمند وجود آدمی به مراتب اولی نیازمند چنیین مراقبتی است 0 حجاب صدفی است که از این گوهــر گرانمایه محافظت می نماید ، پس با چنین تعبیری نیز حجاب ، ارزش آفرین است وپاسبان ارزش نه محدودیت و از بین برندة ارزش وکم کننده ی بهای ذی قیمت آدمی !
اگر فرض کنیم که انسانی کالای بسیار ارزشمند مانند : ماشین گران قیمت یا شمش طلا ویا میلیونها تومان پول دارد ، تحقیقاً برای نگهداری ومحافظـت آن از چشم ودسـت متجاوزین در اندیشه ی چاره ای می افتد 0 بطور مثال : برای محافظت ماشینش ، قفل الکترونیکی و زنجیر و… وبرای نگهداری از شمش طلا وپول از سیستم بانکی استفاده می کند ، چراکه از حفظ وصیانت اموال خود مطمئن گردد 0 آیا چنین عملی محدود کردن ویا محروم کردن از دارایی است ؟ آیاگوهر وجودی انســـان بعنوان ارزشمند ترین وکامل ترین موجودات نیازمند چنین مرا قبتی نیست ؟ تقوای الهی به همین منظـور در قرآن وروایات بطور متواتربیان شده است وتذکرات فراوانی در نگهداری چشم ودست از خیانت به مال وناموس افراد شده است 0 « اللهمّ احفظ عیوننا من الحرام والخیانه » خدایا چشمان مارا از نگاه به حرام وخیانت محفوظ بدار !
بعضی افراد بد حجابی ویا بی حجابی را آزادی دانسته وآن را لازمه ی پیشرفت وترقّی می دانند وحجاب رامانع این پیشرفت!
در حالیکه غربیها برای مبارزه با اسلام اصیل وپویا چنین الغائاتی را ایجاد می کنند تا ارزشها وکرامات والای آدمی را از بین برده وانسان را موجودی صرفا مادی قلمداد نمایند . همانگونه که نقل شد : امروزه اشیاء ومواد قیمتی نیز برای جلوگیری از سرقت وخیانت در بهترین ومطمئن ترین شکل نگهدلری می شوند ، اما با عناوین مختلف همچون : حقوق بشر، آزادی و… به دنبال از بین بردن کرامت های انسانی هستند 0 البته هر جایی که آزادی ، امنیت سیاسی واجتماعی و… آنان را به خطر اندازد با آن به بدتــرین شکل وشدیدتــرین راه مقابله می کنند . بعنوان مثال : در فرانسه که مهد آزادی وتمدن است ، وقتی دختر مسلمان فرانسوی می خواهـــــد آزادانه بر مبنای تعالیم دینی خود روسری بر سر کرده ودر محافل آموزشی واجتماعی حضور پیدا کند ، مواجه با برخورد می شود تاجایی که دولت ومجلس آن نیز برای مقابله با آن فعال می شوند !!!
در ترکیه وقتی خانم مریم کاواکچی بعنوان نماینده انتخاب شده ومیخواهد با پوشش اسـلامی وارد مجـــلس بشود از ورود او ممانعت می شود وآن رامخالف با روح آزادی می دانند ، اما در کشور جمهوری اسلامی که مهد تمدن اسلامی ودینی است آن هم پویاترین ادیان الهی ! وقتی می خواهندبا بدحجابی وبی حجابی یا به تعبیر ارزشمند مقــام معظم رهبری شبیــهه خــــون فرهنـــگی مقابله کنند ! دشمنان بشریت وقدرتهای جنایتکار وایادی مزدور داخلی آنان با بوق های تبلیغاتی خود چنان وانمود
می کنند که در ایران آزادی نیست ! حقوق بشر پایمال می شودو…
حکیمی چه زیبا گفته است : اگر بی حجابی تمدن است پس حیوانات متمدن ترند .!!!
انسان از آنجایی که مخلوق برتر خداوند است ودروجود او روح ونفخه الهی دمیده شده است ووجه تمایز او با سایر موجودات ـ بخصوص حیوانات ـ در عقل وقدرت تفکراست وبه تبع آن خلیفه اللهی اوست دارای مسئولیت ومأ موریتی است وآن رسیــدن به خداوند وملکوتی شدن است ، چرا که آدمی همچون حیوانات صرفا برای ارضای غریزیات خلق نشده اســـت ودارای دو بعــد انسانی ،ملکوتی وحیوانی است 0 گرایش بیش از حد به هر سو در حقیقت کمرنگ کردن ویاحتی بیرنگ کردن طرف دیگر است 0 بعد معنوی انسان در عبادت وتقوای الهی خلاصه می شود که از کرامات انسانی سرچشمه می گیرد0 « وماخلقت الجنّ والانس الاّ لیعبدون » ( سوره الذاریات آیه 56 )
حجاب و حضور زن مسلمان در جامعه :
•
یکی از مسائل مهم زنان مسلمان به لحاظ حضور آنان در جامعه و اشتغال، موضوع حجاب زن مسلمان است.حجاب از ضروریات فقه اسلام میباشد. هیچ فقیه شعیه یا سنی نه تنها مخالفتی با حجاب زن مسلمان نداشته است،بلکه فقها به حکم قرآن، وجوب حکم حجاب زن مسلمان را یکی از ضروریات دین اسلام میدانند، گرچه از مسئلهحجاب در شرع اسلام تعاریف مختلفی از علمای شیعه و سنی در کتابهای فقهی و تفسیری مطرح شده است، اماحجاب به هر مفهوم و معنایی که باشد، تعارضی با مفهوم و معنای حضور زن در جامعه ندارد، اگر چه بعضی ازمصادیق حجاب، بنا به تفاسیر علمای مذاهب اسلامی، ممکن است در عمل موجب سختیهای فراوانی برایحضور زن مسلمان در جامعه باشد، ولی این موضوع به برداشت خاص یا سلیقهای بعضی از علمای مذاهبمختلف اسلام برمیگردد که با مبانی فقه امامیه و مستندات تاریخی زنان پیامبر(ص) چندان منطبق نیست.
لازم به ذکر است بحث مفصل حجاب ضمن مباحث حقوق زنان کامل نیست، بلکه نیازمند سرفصلها و عناوینمتعددی است که در حد یک مقاله یا کتاب مستقل قابل بررسی است، اما مسئله حجاب را به لحاظ یک مقولهفرهنگی در قلمرو فقه، قانون و سیاست; همچنین حضور زنان مسلمان در جامعه، مورد بررسی قرار میدهیم.
موضوعشناسی حجاب:
حجاب از ماده حجب به معنای پوشش است. البته مسئله حجاب که مربوط به پوشش زن مسلمان است، از مسئلهحرمت نگاه به زن مسلمان که مربوط به مرد است، باید تفکیک شود. ممکن است پوشش در شرایطی واجبنباشد، ولی نگاه کردن حرام باشد. بنابراین موضوع نظر و نگاه به زن مسلمان غیر از موضوع حجاب است کهمربوط به زن مسلمان است; زیرا موضوع نگاه به زن، مربوط به مرد مسلمان است که در دو قلمرو با قصد لذتجنسی و بدون قصد لذتبردن در مواقع مختلف مورد بررسی فقهی قرار میگیرد. بنابراین موضوع حجاب زندر جامعه، ربطی به نگاه مردان به زنان در جامعه ندارد; بلکه موضوع حجاب به لحاظ محدودیت زنان مسلمان یااحترام به آنان مستقلا بحث میشود.
حجاب مرواریدی در صدف:
طی سالهای اخیر، مخاطبان شبکههای ماهوارهای غرب، شاهد گزارشهای متعددی بودهاند که در آنها زنان گزارشگر غربی، بشاش و سرزنده و در هیئتی متمدن، با حداقل پوشش ممکن، به تهیه گزارش در میان زنانی پرداختهاند که سراپای آنها را پارچههایی سیاه فراگرفته است و در محیطی ناامن و مملو از تحکمات و اجبارها از سوی مردان، محروم از موهبتهای طبیعی حیات، در ناامیدی مطلق نسبت به زندگی عمر میگذرانند. تصویری که رسانههای جهان از زن مسلمان و حجابش در اذهان عمومی عالم، حتی خود این زنان، به نمایش درآوردهاند؛ تصویرِ موجودی است بدبخت و اسیر توتمها و سنتهای کهنه که ناامیدانه چشم به جهان متمدن دارد تا با جنبشهای رهاییبخش زنان، برای او آزادی به ارمغان آورند.
غرب، سرگرم ظرافتبخشی هر چه بیشتر به اینگونه هجمههای فرهنگی، علیه حجاب زن مسلمان در کشورهای اسلامی بود که ناگهان فریاد حجابخواهی از قلب اروپا و از سوی زنان و دختران تازه مسلمان سربرآورد. عملکرد دولتهای اروپایی در تصویب قانونِ منع حجاب، بیشتر ناشی از گیجی و سردرگمی آنان در فهم و حل این معما بود؛ برای همرنگسازی تمام زنان جهان، در جهت بهرهکشی جنسی و اقتصادی از آنان سالها تلاش کردند و حال، از درون خانه، فرزندانشان با حجاب اسلامی در خیابانهای پاریس و لندن در حمایت از حجاب تظاهرات میکنند.
تیری دوبومن، روزنامهنگار معروف فرانسوی، مینویسد: «از زمانی که اسلام را مورد مطالعه قرار دادم، مسئله مسلمان شدن زنان فرانسوی همواره تعجب مرا برمیانگیخت. بهویژه که تعداد زنان مسلمانشده فرانسوی به حدود صد هزار زن رسید. من، همیشه این سؤال را میکردم که چگونه زن فرانسوی که ثمره تلاش دهها ساله خود در زمینه آزادی و برابری زنان را به تدریج بهدست میآورد، به دینی روی میآورد که طبق گفته غربیها حقوق زن را پایمال میکند؟
چندی پیش، دو دختر فرانسوی، از یک خانواده یهودی، در شمال پاریس به اسلام گرویدند. آنها با حجاب کامل اسلامی به مدرسه رفتند، اما پس از مدتی به خاطر حجاب از مدرسه اخراج شدند. پدر آلما (Alma) و لیلا (Lila) از مسئولان مدرسه شکایت کرد اما فایدهای نداشت و آنها مجبور شدند در خانه ادامه تحصیل دهند. لارنت لوی (Laurent Levy) میگوید: دخترانش آزادانه و با اختیار خود این پوشش را انتخاب کردهاند. پدر آلما و لیلا یهودی است اما خود اعتقادی به دین ندارد و در رابطه با حجاب دخترانش میگوید: «انتخاب بچهها، مرا مقداری میآزارد. من فکر میکنم، این یک اشتباه است. فکر میکنم، این بدفهمی دنیاست. من نگرانم. زندگیِ یک زن در اسلام ممکن نیست به خودباوری او بینجامد.» آلما لبخند میزند و جواب میدهد: اگر اسلام به ما خودباوری نمیداد، آن را انتخاب نمیکردیم.
عطش معنویت و بحران هویت:
به نظر میرسد، موج اسلامخواهی و در پی آن حجابخواهی در غرب، قبل از آنکه نیازمند تحلیل از منظر جامعهشناسی باشد، نیازمند تحلیلی روانشناختی است. باید به روان فرد فرد شهروندان اروپایی که به اسلام، بهعنوان آخرین راه، روی میآورند؛ رجوع کرد. «اسلامخواهی» در غرب پیش از آنکه یک جریان اجتماعی باشد، یک خواهش و نیاز عمومی است، یک عطش و تشنگی عمیق به عمق چند قرن؛ خواهشِ «معنویت» که شهروندان غرب قرنها در عرصههای اجتماع از آن محروم بودهاند. خلأ معنویت در حوزههای جمعی جامعه، مانند محیط کار، مدرسه، دانشگاه، بازار، حکومت، رسانهها و... و حتی خانواده بهعنوان اولین هسته و نهاد اجتماعی، اساسیترین عامل این عطش عمومی است. شهروند غربی میبیند که در اسلام معنویت و اخلاق در تمام حوزههای اجتماعی تعریف شده است؛ یعنی، همان گمشده درونی او که سالها سرگردان آن بوده است.
امروزه، نوجوان و جوان غربی در اوج سردرگمی و بحران هویت قرار گرفته است. معلق میان یوتوپیایی که رسانهها و فضای غالب فکری فرهنگی جامعه برای او ساخته و وطن فطری خویش. انفجار اطلاعات، گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، رسانهها و... همه و همه به این سردرگمی دامن زدهاند. این فضای سرگردانی، به شکلی پیچیدهتر، نوجوانان و جوانان مهاجر کشورهای غرب را در خود فرو برده است و به همین نسبت جوانان دیگر مناطق جهان را که در این فضای فرهنگی رشد کردهاند.
بحران هویت، همراه با عطش شدید معنویت، آنان را به سمت ادیان و عرفانهای شرقی مانند بودیسم، هندوئیسم و... میکشاند؛ اما چون آنها را جامع نیازهای فردی و اجتماعی خود نمیبینند به اسلام روی میآورند.
برگیت جمیله، جوان تازه مسلمان اروپایی، در شرح علل گرایشش به دین میگوید: «من در تمام طول دوران زندگی 26 سالهام، انسان مذهبی نبودم و زندگیام را مانند سایر افراد اروپایی، در خوشی و خوشگذرانی پشتسر میگذاشتم؛ اما همیشه در زندگی خویش احساس خلأ و کمبود میکردم. با وجود تمام تلاشی که در برطرف کردن این خلأ زندگی خود داشتم، باز هر روز، بیش از پیش، وضع روحیام بدتر میشد. البته ظاهراً انسان شادی بودم... تماشای منظره زنان محجبه، صدای اذان منارههای مساجد، گویی روح مرا تکان میداد. شروع به مطالعه قرآن کردم، هر چه بیشتر میخواندم، احساس میکردم که وضع روحیام روز به روز در حال بهبودی است... در سن 26 سالگی به اسلام گرویدم.
مونیکا مالم استردم، خبرنگار و مفسر رادیو سوئد، با تهیه گزارشی در زمینه گسترش اسلام در اروپا، برخورد خود با یکی از جوانان تازهمسلمان فرانسوی را اینگونه نقل میکند: «در یکی از خیابانهای پاریس به جوان 21 سالهای به نام «سرژ» که شلوار جین بر تن و کولهپشتی بر دوش دارد، برمیخورم که شش ماه پیش مسلمان شده است. سرژ اظهار میدارد: از سطحی و توخالی بودن زندگی مدرن امروزی و ارتباطات بدون مرز سکسی و محل رقص و دیسکو تک و آبجوخواری رویگردان شده و با گرایش به اسلام ثبات و زندگی پرمعنا و آرامی را شروع کرده است. از جمله صبح زود، از خواب برمیخیزد تاعبادت روزانه خود را شروع کند. سرژ میگوید:... احتیاج به قوانین و ثبات در زندگی فردی و اجتماعی نیز کمک میکند که جوانان فرانسوی رو به اسلام آورند، من و جوانان فرانسوی دیگری که مسلمان شدهایم، سعی داریم که دوستان و همسالان خود را نیز به گرایش به اسلام راهنمایی و تشویق کنیم.
انسان غربی، علیرغم همه کرّ و فرّی که رسانهها از آن در اذهان عمومی مردم جهان وحتی خود مردم غرب ساختهاند، امروز بهشدت احساس درد غربت میکند. درد بیگانگی از وطن حقیقی خویش؛ وطن ایمان و بیگانگی از دیگر انسانها و احساس تنهایی در میان نزدیکترینها، حتی خانواده.
این انسان، تنها و غریب، در دنیای مدرن بهدنبال وطن ایمانی خویش است و تا آن را نیابد، آرام نمیگیرد. و آنگاه که مییابد دیگر به هیچ چیز معاوضه نمیکند.
خانم «تانیا پولینگ»، جوان تازه مسلمان آلمانی، در جواب این سؤال خبرنگار که «شما برای پذیرش اسلام خیلی قربانی دادهاید و از آن همه آزادیها و دوستان گذشته صرفنظر کردهاید. در قبال این فداکاریها چه به دست آوردهاید؟» میگوید: «من، هر چیزی را از دست داده باشم اما در عوض «خودم» را به دست آوردهام، من، همیشه احساس پوچی و بنبست و درماندگی میکردم، امروز خودم را که بیش از بیست سال گم کرده بودم و خدایی را که اصلاً از او بیگانه شده بودم، هر دو را یافتهام. و همه چیز و همه کس را دوباره در اسلام به دست آوردهام؛ آزادی معنوی، آرامش روحی، داشتن یک امام و رهبر خوب و دوستداشتنی (امام خامنهای)، خواهران و برادران دینی در هامبورگ، آلمان و اروپا، حتی سراسر دنیا.
الگوی زن مسلمان ایرانی:
وقتی جوانان اروپا پس از سالها استضعاف معنوی و سرگردانی هویتی، مطلوب فطری خود را در دین مییابند، با همه وجود آن را میگیرند و اصرار دارند که همه دین را داشته باشند و حجاب را که صرف گوهر دین، یعنی ایمانشان است.
زنان مسلمان غرب، حجاب را برای خود پیش از آنکه یک تکلیف بدانند، یک حق میدانند. منشأ هر حق نیازی است که در وجود انسانها تعبیه شده است، اعم از نیازهای طبیعی ومعنوی. انسان نیازمند محیط باز اجتماعی و آزادی اجتماعی برای رشد و تکامل است. همچنانکه روح انسان نیازمند آزادی از تعلقات و شهوات برای حرکت و تکامل است. نیاز انسان به آزادی اجتماعی، منشأ حق آزادیهای اجتماعی و نیاز روح به آزادی از قید و بند تعلقات مادی و شهوات، منشأ حق آزادی معنوی برای انسان و جامعه است. عفت و پاکدامنی از جمله نیازهای اساسی روح انسانهاست تا بهوسیله آن فرد و جامعه، با آزادی از بند شهوات، مسیر رشد و کمال را بپیمایند. همینطور صیانتِ عفت از طریق پوششی از حجاب، نیازی است اساسی و از این رو یک حق.
تردیدی نیست که حقوق زنان مشرق زمین، در طول تاریخ، پایمال سنتهای غلط بوده؛ و از سویی دیگر، هویت زن مسلمان در معرض خطر تاراج فرهنگ و ارزشهای تمدن غرب بوده است. یعنی سنتهای غلط تحمیلی بر زنان از سویی و تحمیل الگوی یله و رها بودن زنان برای بهرهکشی جنسی و اقتصادی از سوی دیگر، آنان را در منگنه قرار داده بود. زنِ شرقی تنها دو راه در پیش روی خود میدید؛ یا تن به برخی سنتهای غلط دهد و از حقوق اجتماعی خویش و تکاملی که جز با اعاده آن حقوق، میسرنبود، بگذرد. و یا تن به لاابالیگری و بیقیدی در برابر تمام ارزشهای معنوی و خانواده دهد؛ یا چشمپوشی از حقوق اجتماعی یا حضور در اجتماع به بهای پشت پا زدن به تمام ارزشهای خانواده. اما انقلاب اسلامی در ایران، راه سوّمی را پیش روی زنان جهان گشود؛ حضور بهموقع در هر دو عرصه خانواده و اجتماع، با حفظ ارزشهای ایمانی و معنوی. و این راه سوّم است که صاحبان هر دو جریان ظلم به زنان را در جهان به وحشت انداخته است. زن مسلمان ایرانی با نه گفتن به هر دو جریان مذکور، چاووش راه سوّم گردیده است و با حرکت متین و صبورانه خود در این مسیر، الگویی نو برای زنان جهان ارائه کرده است که زنان محجبه اروپا و آمریکا مجذوب و متأثر از این الگو هستند.
وابسته فرهنگی سفارت ایران در نروژ، جریان مسلمان شدن یکی از زنان نروژی را چنین تشریح میکند: «... آنا بریت با من تماس گرفت و گفت: میخواهم مسلمان شوم، من شگفتزده شدم و خدا را سپاس گفتم. آنا بریت گفت: من چادر میخواهم! گفتم: پوشیده بودن کافی است، چرا چادر میخواهی؟ (چرا که ترسیدم با جوی که در آنجا علیه چادر بود، توان تحمل این سختیها را نداشته باشد.) اما او باز هم تأکید کرد: میخواهم با لباس رزم زنان ایرانی که الگو و سمبل من بودهاند، شهادتین را بگویم. به او گفتم: چه اسمی را انتخاب کردهاید؟ گفت: زینب. گفتم: چرا؟ گفت تحقیق کردهام، دیدم حضرت زینب(س) زن صبور، مقاوم و کاملی بوده است.
جبهههای فرهنگی جهان:
اگر «فرهنگ» را مجموعهای نظاممند از باورها و الگوهای رفتاری نهادینه شده در وجود انسانها، که به اعمال و رفتار آنها شکل و جهت میدهد، تعریف کنیم؛ دنیای امروز به دو قطب و دو جبهه فرهنگی تقسیم میشود. جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی مستکبرین، مستضعفین، هنجارها و الگوهای رفتاری خود را از پیامبران الهی گرفتهاند و مستکبرین از هواهای نفسانی. آنچه در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی میگذرد، جنگ مسلمانان با سایر شهروندان اروپایی نیست، بکله تجلی تقابل جبهه فرهنگی مستضعفین و جبهه فرهنگی اهل کبر و استکبار است. برای فهم این معنا، یعنی جبههبندی فرهنگی جهان و شناخت این دو جبهه، نباید به سخنان و موضعگیریهای محافل رسمی سیاسی غرب بسنده کرد؛ باید به محل جولان و تجّلی بیقید و بند هنجارهای این دو جبهه، یعنی رسانهها، سر زد تا تقابل عینی آنها آشکار شود. از میان شبکههای ماهوارهای، جز چند عدد (کمتر از تعداد انگشتان یک دست)، مابقی در سیطره فرهنگ سرمایهداری است. تمامی این رسانهها و محتوایشان تمثیل انسانی است که جز در پی خور و خواب و خشم و شهوت نیست. سکس، خشونت، مصرفزدگی و اباحیگری از مقوّمات ذات این فرهنگ است که در تعارضی ذاتی با عفاف، سلم، قناعت و بندگی میباشد. از این رو، حجاب که نماد و صورت عفت است در تعارضی ذاتی با سکس و اباحیگری قرار گرفته است و به همین خاطر در قلمرو حاکمیت فرهنگ و تمدن غرب محتمل نمیشود. حجاب دختران مسلمان اروپا، جانمایه تمدن مادّی، یعنی فرهنگ آن را به چالش کشیده است بنابراین، بسیار طبیعی است که سران دول اروپایی در برابر به لرزه افتادن پایههای فرهنگ سرمایهداری و لیبرالبیسم ساکت ننشینند؛ فرهنگی که ساخته و پرداخته سرمایهداران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی است و از آن و در آن و بر آن است که به قدرت رسیدهاند و حکومت میرانند.
تصویب قانون وضع حجاب در فرانسه و آلمان، اولین اعلام و اعتراف رسمی دولتمردان اروپا، در به چالش کشیده شدن پایههای فرهنگی تمدن سرمایهداری توسط اسلام است. این واکنش، هرچند در راستای همان اقدامات سابق علیه اسلام ناب بوده است اما یک خرق عادت محسوب میشود. چون بنا نبوده است که دولتمردان غرب، ابداً به روی خود بیاورند که اسلام، ارکان فرهنگ و تمدن سرمایهداری را به چالش کشیده است. بعد از فروپاشی مارکسیسم، لیبرال دموکراسی چنین وانمود میکرد که دیگر هیچ ایدئولوژیی را یارای پنجه در افکندن با این نظام سیاسی ـ اجتماعی نیست؛ هر چند که در درون از قدرت اسلام در هراس بودند و از آخرین روزهای حیات مارکسیسم وارد جنگی، غیرعلنی و بیسر و صدا، علیه اسلام ناب شدند. قانون منع حجاب، هر چند ادامه همان نبرد است اما از چند جهت با هجمات سابق متفاوت است. اول اینکه تا امروز عمده آنها بودند که هجمه میکردند و جریان اسلام ناب دفاع مینمود؛ ولی در قضیه حجاب در اروپا، اسلام ناب ضربه اساسی را به آنان وارد ساخته و آنها، منفعلانه، دفاع میکنند. دوم اینکه تاکنون نزاعها مخفی و غیر رسمی بود. و رسانههای غرب بر آن سرپوش گذاشته بودند؛ ولی در جریان منع حجاب پرده از این نبرد، علیرغم خواست آنها، کشیده شد و به همین دلیل بود که رسانههای غرب مجبور به انعکاس وسیع آن شدند؛ مسئلهای که هرگز خوشایند آنها نبوده و نیست. چرا که چشم تودههای مردم جهان بر روی نزاعی باز میشود که دیگر تمام اطراف نزاع از سنخ مایحتاج مادّی انسانها نیست، بلکه یکطرف عمده نزاع ایمان و ارزشهای اخلاقی در عرصه اجتماع است. سوم اینکه، تا به حال خط مقدم، کشورهای اسلامی و مردم و جوانان این کشورها بود اما اکنون، ناباورانه، خط مقدم به عمق جبهه جغرافیایی لیبرال دموکراسی کشیده شده است و این برای آنها از همه خطرناکتر است. چرا که خط بطلانی است بر سالها تبلیغ و پر و پاگاندای رسانههای سرمایهداری که جنگ اسلام و غرب و جنگ میان مسلمانان و شهروندان غرب است؛ جنگ میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان. نبرد حجاب در اروپا ثابت کرد که جنگ اسلام جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد جنگ میان مستضعفان و تودههای عدالتخواه و جویای معنویت از هر قوم و کشور و قاره با سرمایهداران پولپرست در هر نقطه از جهان است. درگیریهای اخیر میان مسلمانان و مسیحیان ساکن هلند، درباره فیلم «تسلیم»، در اوج بحبوحه منع حجاب تصادفی نبود، بلکه از سوی سران غرب و رسانهها برنامهای حسابشده بود در برابر محو این ذهنیت ساختگی که جنگ واقعی میان مسلمانان و مسیحیان است و نه مستضعفین و پیروان ادیان با صاحبان زر و زور و تزویر.
رسانههای غرب، زیرکانه ستیزهای را که علیه اسلام و مسلمانان راه انداختهاند، به «اسلامهراسی» (Islamopho bia) تعبیر میکنند؛ «اسلامهراسی» به جای «اسلامستیزی». امروزه در دنیای ارتباطات بر روی تکتک واژههایی که در واژگان سیاسیـ فرهنگی رسانهها به کار برده میشود، فکر میکنند و تکتک کلمات را منطبق با اهداف خاصی جهتمند انتخاب میکنند. کاربرد واژه «اسلامهراسی» به جای «اسلامستیزی» القای این معنا به مخاطبان است که اسلام در باطن خویش یا حداقل در ظاهر خود هراسانگیز است و این هراسانگیزی ذاتی اسلام است که جریانات اسلامهراسی را در غرب علیه اسلام و مسلمانان شکل داده است. این در حالی است که کوچکترین اعتراضات شهروندان اروپا به یهودیان که بر کرسیهای قدرت و ثروت اروپا و جهان تکیه زدهاند و یا اعتراضات مردم غرب علیه جنایات صهیونیستها، در فلسطین به «یهودستیزی» (Anti Semitism) تعبیر میشود و به بهانه آن هر حرکت و هر رسانه و تریبون عدالتخواهی که علیه سرمایهداران یهودی و جنایات صهیونیستها، لب به اعتراض بگشاید، به بهانه یهودستیزی خفه میشود. نمونه بارز آن منع پخش شبکه ماهوارهای المنار (متعلق به حزبالله لبنان) در فرانسه و آمریکا بود. با کاربری واژه «اسلامهراسی» هر حرکتی علیه اسلام و مسلمانان در غرب طبیعی جلوه داده میشود. چون این اسلام است که آنان را به هراس و واکنش واداشته و با طبیعی جلوه دادن فعالیتهای ضد اسلامی و ضد مسلمانان، تکلیف از دوش دولتهای غربی، برای مقابله با این حرکت طبیعی، ساقط میشود. بلکه بالعکس، این وظیفه اسلام و مسلمانان است که به دولتمردان و سرمایهداران غرب ثابت کنند که چیز هراسناکی نیستند. در این فضا، ساخت و پخش فیلم «تسلیم» که به مستهجنترین وجه ممکن به اصول اعتقادات مسلمانان و قرآن اهانت میکند، مطابق آزادی بیان و برنامههای شبکه المنار، مروّج تروریسم است.
منع حجاب:
در کشورهایی نظیر فرانسه که نظام سیاسی آنها مبتنی بر تحزّب است، تصمیمگیریهای سیاسی فرایندی پیچیده دارد. برای تصمیم، پیرامون جزئیترین مسائل سیاسی ـ اقتصادی احزاب و گروههای دولتی و غیر دولتی و همچنین رسانهها، ساعتها و روزها بحث و جدل میکنند تا در نهایت تصمیمی اخذ شود که این آخرین تصمیم نیز با اما و اگر مخالفانی در درون نهادهای تصمیمساز مثل مجلس روبهرو میشود. چرا که هر حزب و گروه بهدنبال تأمین منافع خویش است و اجماع و اتفاق حداکثری احزاب و شخصیتهای سیاسی و تصمیمساز، پیرامون یک تصمیم، بدان معنا است که تصمیم اجماعشده تأمینکننده حداکثر منافع اکثریت احزاب و شخصیتهای تصمیمساز است.
در جریان تصویب قانون منع حجاب در مجلس فرانسه، از 577 نماینده فقط 36 نفر به این قانون رأی مخالف دادند و مابقی، یعنی اکثریت مطلق، متفقالقول با آن موافقت کردند. این بدان معناست که منع حجاب، تصمیم یک شخص و یک حزب نبوده بلکه تصمیم اجماعی هیئت حاکمه پیدا و پنهان فرانسه است و حکومت فرانسه، نه منتخب مردم که منتخب رسانههاست. و رسانهها، ابزارهای فرهنگسازی و تصمیمسازی در ید سرمایهداران و صاحبان تراستها و شرکتهای چند ملیتی، و به عبارتی هیئت حاکمه پنهان، میباشند. وگرنه در کشوری که فریادهای دموکراسی و حقوق اقلیتهای آن گوش عالم و آدم را کر کرده است از 577 کرسی مجلس حتی یک کرسی به مسلمانان اختصاص ندارد، درحالیکه 11 درصد جمعیت فرانسه را مسلمانان تشکیل میدهند. از 36000 شهردار، در سراسر فرانسه، از مسلمانان حتی یکنفر نیست. درحالیکه مسلمانان بزرگترین اقلیت فرانسه هستند و اسلام دومین دین فرانسویان میباشد. حال آنکه در ایران ـ که روزی نیست رسانهای از رسانههای غرب آن را به نقض حقوق اقلیتها متهم نکند ـ مجلس شورای اسلامی برای تمام اقلیتهای دینی یهودی، زرتشتی، مسیحی و حتی انواع مذاهب مسیحیت کرسیهای اختصاصی دارد.
چند روز پس از تصویب قانون منع حجاب در فرانسه، چند خبرنگار زن ایرانی، به خاطر حجابشان از ورود به صحن مجلس فرانسه منع شدند. در جواب اعتراض آنها گفته شد: مگر در ایران به زنان مسیحی اجازه حضور بدون حجاب در صحن مجلس و مدارس داده میشود؟! این، پاسخی بود که دولتمردان و رسانههای غرب از قبل برای واکنشهای احتمالی مسلمانان، پس از منع حجاب تدارک دیده بودند و در اوج اعتراضات بارها و بارها در رسانههای جهان تکرار شد. حال آنکه حجاب در اسلام. جزو واجبات دینی است ولی در مسیحیت کشف حجاب، نه فقط جزو واجبات دینی نیست بلکه بالعکس اوج دینداری در میان زنان مسیحی ملازم با حجاب است و امروز هم زنان راهبه جهان زنانی محجبه هستند.
از ابتدای سال تحصیلی جدید در فرانسه، تاکنون بیش از 40 نفر از دختران محجبه فرانسوی از مدارس این کشور اخراج شدهاند. اما منع حجاب، محدود به مدارس نماند. چندی پیش «ژاکوس مارتین» یکی از شهرداران پاریس اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای حضور در شهرداری، جهت ازدواج، نباید حجاب داشته باشند.» وزیر کشور فرانسه «نیکلای سارکوزی» در آوریل 2003 اعلام کرد: «زنان مسلمان، برای صدور پاسپورت، باید عکس بدون حجاب داشته باشند.» «دومینیک پربن» وزیر دادگستری فرانسه در 25 نوامبر 2003 اعلام کرد که شخصاً یکی از اعضای هیئت منصفه یک دادگاه را به خاطر حجاب اخراج کرده است حتی چندی پیش در مسابقات بینالمللی ورزشی در فرانسه، یک دختر مسلمان از انگلیس به خاطر حضور در مسابقات با روسری از دور مسابقات اخراج شد.
منع حجاب، نه تنها محدود به مدارس فرانسه نماند بلکه محدود به فرانسه نیز نماند. منع حجاب در فرانسه، سرآغاز یک حرکت علنی و رسمی علیه رشد و گسترش اسلام در غرب بود. یک از مقامات رسمی دولت فرانسه در مصاحبه با خبرگزاری BBC درباره علت تصویب قانون منع حجاب میگوید: «این وسیلهای است برای دفاع از فرانسه و اروپا در برابر گسترش اسلام.» چند ماه از منع حجاب در فرانسه نگذشته بود که صدر اعظم آلمان، «گرهارد شرودر» اعلام کرد: «حجاب، در میان کارکنان دولت و معلمان آلمانی جایی ندارد.» در چند ایالت آلمان، حجاب معلمان ممنوع شد که آخرین آنها ایالت «باواریا» است. چندی بعد در بلژیک نیز معاون نخستوزیر اعلام کرد: «ما نیز باید همان کار (تصویب قانون و منع حجاب در فرانسه) را انجام دهیم.» وی دستور منع حجاب در میان کارکنان دولتی، معلمان و پزشکان و مدارس عمومی را صادر کرد و برخی ایالتها، قبل از تصویب این قانون، شروع به اجرای آن کردند. چند ماه پیش، وزیر خارجه بلژیک علناً اعلام کرد که «چادر باید از این کشور حذف شود.» در اسپانیا، یکی از مدارس حجاب را برای دانشآموزانش ممنوع کرد و وزیر آموزش و پرورش در حمایت از عملکرد مسئولین مدرسه، حجاب را بهعنوان علامت تبعیض علیه زنان نام برد. وزیر امور اجتماعی اسپانیا در این باره میگوید: «این کار دختران مسلمان (حجاب) غیر اسلامی است.» در ایتالیا، مربی یک کودکستان از کار برکنار شد. در جواب شکایت وی گفتند: «حجاب وی بچهها را میترساند.»
مبارزه رسمی و فراگیر حکومتها علیه حجاب پیش و بیش از آنکه به اروپا برسد، در کشورهای اسلامی آغاز شد. این موضع مشترک حکومتهای کشورهای اسلامی با حکومتهای غربی در برابر حجاب زنان مسلمان، حکایت از آن دارد که حجاب ماهیت یگانه این دسته از حکومتهای جهان را به چالش کشیده است. در میان حکومتهای حاکم بر مسلمانان جهان، حکومت ترکیه پیشقراول سرکوب حجاب دختران مسلمان بوده است. چند سال پیش تظاهراتی در منطقه «ملتیه» ترکیه علیه منع حجاب دانشجویان دانشگاهها در ترکیه برگزار شد. پس از راهپیمایی، پلیس ترکیه 75 نفر از شرکتکنندگان در راهپیمایی را شبانه دستگیر و روانه زندان کرد که عمدتآً از زنان بودند. در میان زندانیان خانم هدی کیا از اسلامگرایان فعال ترکیه و سه فرزندش بودند. دادگاه ترکیه، برای وی و هر سه فرزندش به جرم تلاش برای تغییر قانون اساسی حکم اعدام صادر کرد. البته صدور حکم اعدام دلایل دیگری نیز داشت که از نظر دولت جرم سنگینتری بود. خانم هدی کیا قبلاً به ایران سفر کرده و در نماز جمعه تهران شرکت کرده بود. هدی کیا، پس از صدور حکم اعدام، در نامهای، به مسلمانان نوشت: «آنها سعی میکنند با حکم مرگ دهان ما را ببندند. آنها نمیدانند که ما این راه را خود انتخاب کردهایم تا به مقام شهادت، برای کسب رضای خداوند، برسیم.» پس از چند سال، در اثر فشار افکار عمومی مسلمانان ترکیه و جهان دولت این کشور مجبور به لغو حکم اعدام آنها شد.
نمونههایی اینچنین در سرکوب بیداری اسلامی و مبارزه با موج اسلامخواهی در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، فراوان است که بسیاری از موارد آن به تیغ بایکوت رسانهها کشیده شدهاند اما روز به روز علنیتر میشوند. تا چندی پیش، سران استکبار و دستنشاندههای آنان در حکومتهای حاکم بر مسلمانان به این نتیجه رسیده بودند که بهترین راه مقابله با موج اسلامخواهی و بیداری اسلامی بایکوت کردن آن است. اما اکنون به قدری این موج گستردهتر میشود که دیگر چارهای نمیبینند جز اینکه رسماً به آن اعتراف کنند و مبارزهای را که تا دیروز در خفا علیه این حرکت انجام میدادند، امروز علنی، منتهی با تغییر نام موضوع مبارزه، یعنی اسلام و اسلامخواهی به تروریسم، بنیادگرایی و... لبه تیز تیغ افکار عمومی را کند کنند.
با توجه به نقش اساسی زنان در تربیت فرزندان و نسلهای آینده و تأثیرگذاری فوقالعاده آنان در به حرکت درآوردن جنبشهای اجتماعی، حکمرانان کشورهای اسلامی بهشدت نسبت به زنان و حضور آنان در اجتماع حساس هستند. آنان زن را فقط در دو الگوی تحمیلی میخواهند. همان دو الگویی که تا قبل از انقلاب اسلامی زنان مسلمان جهان را دو بخش کرده بود. عدهای از زنان پایبند به حجاب و ارزشهای سنتی که از حضور در عرصههای مختلف اجتماع محرومند و زنانی که وارد عرصه اجتماعی شدهاند بدون ارزشهای اصیل اسلامی. زن در این دو وجه موجودی بیخطر برای منافع دولتهای بهاصطلاح اسلامی و اربابان استعماری آنان است. ترکیه، نمونه اول را انتخاب کرده است و عربستان، نمونه دوم را. در ترکیه، زنان به هر پست و موقعیت اجتماعی میتوانند برسند اما بدون حجاب و ارزشهای اسلامی؛ در عربستان زنان باید همه محجبه باشند، منتهی در همان حوزه خانهها و حداکثر در کوچه و بازار میتوانند حضور داشته باشند و نقش ایفا کنند. چندی پیش رئیسجمهور تاجیکستان، درباره زنان، فتوایی! صادر کرد که بهشدت جای تأمل دارد. وی اعلام کرد: نماز خواندن زنان در خانه بیشتر از نمازخواندن زنان در مساجد ثواب دارد، پس بهتر است زنان در همان خانهشان نماز بخوانند.
واضح است که چرا وی از حضور زنان در مساجد هراس دارد. چون مساجد منشأ نهضتهای اسلامی هستند و زنان نقش کلیدی در تحریک این نهضتها دارند.
پیامدهای منع حجاب:
اما نتیجه این همه تلاش برای سرکوب موج اسلامخواهی و حجابخواهی چه بوده است؟! حجاب، به نماد هویت زنان مسلمان در غرب تبدیل شده است و آنها با حجاب است که احساس هویت میکنند. قانون منع حجاب، سعی در سلب هویت از زنان مسلمان داشت اما منجر به قوام و استحکام پایههای هویتی زنان مسلمان و اتحاد بیشتر مسلمانان در اروپا و جهان گردید، و این اتحاد مسلمانان اروپا خطری است بزرگ برای دولتهای اروپایی که تصویبکنندگان منع حجاب از آن غافل بودهاند. از این رو تصویب قانون منع حجاب در فرانسه و آلمان و... بزرگترین پیروزی برای اسلامگرایان اروپاست. موضعگیریهای پی در پی سران اروپا، علیه حجاب و مظاهر اجتماعی دین، خط بطلانی است بر این نظریه کهنه که دین افیون تودههاست. و به جرئت میتوان گفت که در چند قرن اخیر، هیچ زمان دین به این میزان حکومتهای سکولار و سکولاریسم را به انفعال نکشیده بود.
تصویب قانون منع حجاب، آغاز یک چرخه جدید از تحولات عمیق فرهنگی ـ اجتماعی در اروپاست. از این پس باید شاهد رشد بیش از پیش اسلامخواهی از طرفی و موضعگیریهای شدیدتر دولتهای اروپایی از سوی دیگرباشیم. این سلسله کنش واکنشها و چالش و نزاع ناشی از منع حجاب، گفتمان جدیدی در عرصه فرهنگی ـ اجتماعی اروپا خواهد گشود که جایگزین گفتمان مادی خواهد شد. در گفتمان مادی، تمام دعواهای احزاب، گروهها و شهروندان و چالش میان دولتها و شهروندان بر سر نان بود؛ برای افزایش خوراک، پوشاک، مسکن و... اما اکنون گفتمانی در حال شکلگیری است که در آن مطالبات شهروندان بهطور ماهوی تغییر یافته و از حوزه مادیات و نیازهای طبیعی به حوزه نیازها و مطالبات معنوی و فطری کشیده شده است. در این گفتمان جدید، آزادی معنوی در کنار آزادی اجتماعی، عدالت در کنار توسعه و اخلاق در کنار علم و فن به مطالبه عمومی مردم خواهد نشست. از این پس تظاهرات شهرهای اروپا دیگر فقط برای افزایش حق دستمزد، معضل بیکاری و حفظ محیط زیست و... نخواهد بود، بلکه سیر تظاهرات به سمت بسط و تعمیم ارزشهای اخلاقی و معنوی از حوزه فردی به حوزههای مختلف اجتماعی از خانواده تا نهادهای آموزش و پرورش و تا عرصههای اقتصادی - سیاسی و حکومت پیش خواهد رفت؛ هر چند باز هم رسانهها در بایکوت کردن اینگونه اعتراضات گوی سبقت را از یکدیگرخواهند ربود.
تظاهرات گسترده در شهرهای مختلف اروپا علیه منع حجاب که با شرکت گسترده مسلمان و دیگر شهروندان اروپا برگزار شد، نقطه آغاز این سلسله اعتراضات است. پس از تصویب قانون منع حجاب، در لندن و پاریس تظاهراتی گسترده علیه آن برگزار شد.
شعارها و سخنرانیهای مطرحشده در این تظاهراتها، از سوی مسلمانان و دیگر شهروندان نشان، از تحولی عمیق در بطن فرهنگی جامعه اروپا دارد. در تظاهرات لندن علیه منع حجاب بر روی یک پلاکارد نوشته شده است: «حجاب آزادی است، نه ظلم». بر روی پلاکارد دیگری نقاشی یک دختر محجبه نقش بسته است که میگوید: «حجاب: حق من، انتخاب من، زندگی من!» و بر روی پلاکاردی در دست یک دختر مسلمان نوشته شده: «این انتخاب ماست، نه شما.» و بر پلاکارد دیگری در دست یک دختر محجبه دیگر: «به من نگو، چه باید بپوشم!» و بر روی پارچه نوشتهای، حک شده است: «منع حجاب! حتی بوش همچنین حماقتی نکرده است.» در دستان یک کودک پلاکاردی است که روی آن نوشته شده: «مادرم را با حجابش تنها بگذارید!» دختری دیگر پلاکاردی دارد که روی آن نوشته است: «اگر این دموکراسی است، ما میگوییم نه! مرسی!» بر روی پارچهای بزرگ و عریض که دو نفر آن را حمل میکنند، نوشته شده «سکولاریسم، جهان را ویران کرده است.» و خانم دیگری نوشتهای به این مضمون در دست دارد: «سکولاریسم، عفت زنان را لکهدار میکند.» و در پارچهنوشته دیگری آمده است: «مسلمانان انگلیس، سکولاریسم را به چالش میکشند.»
در این میان چند دختر محجبه جوان با بلندگوهای دستی شعارهای شعرگونهای را میخوانند. و جمعیت تکرار میکنند؛ «تساوی من: حجاب»، «امنیت من: حجاب» «در فلسفه من: «حجاب»، «قلب و روح من: حجاب»، «هدف زندگی من؛ حجاب»، «من همیشه خواهم پوشید:حجاب» «تو هرگز نمیهراسی: حجاب»، «من حیاتم را به دست خواهم آورد: حجاب»، «ما همیشه جهاد خواهیم کرد: حجاب»
در فرانسه، رسانهها چنین القا میکنند که حجاب دختران مسلمان ناشی از اجبار پدران، همسران و برادران آنهاست. در جریان تظاهرات دختران محجبه، در پاریس، آنها شعار میدادند: «نه برادر، نه پدر، نه همسر. حجاب انتخاب خود ماست.» همچنین: «فاشیستها، را سیست (نژادپرست)ها، بنیادگرا شمائید.» و در شعار دیگری میگفتند: «این قانون آپارتاید است.
در تظاهرات لندن، جمعیت دسته جمعی یک شعار شعرگونه را سرمیدادند: «الله اکبر، لا اله الاّ الله، محمد رسول الله. قانون نژادپرستانه شیراک را متوقف کنید. شیراک خواهان یک قانون نژادپرستانه است.» و بر پلاکاردهای متعددی نوشته شده بود: «حجاب، یک فریضه است، نه یک سمبل مذهبی». همچنین تصویر یک زن محجبه نقاشی شده بود که از قول او نوشته بودند: «مایه افتخار (حجاب) مرا لکهدار نکنید.
رمانا مجید یکی از اسلامگرایان فعال در جریان راهپیمایی به خبرنگار میگوید: «دولت فرانسه، در حقیقت، «طالبان» سکولاریست است.» بر روی پلاکاردهایی نیز همین مضمون تکرار شده بود: «این بنیادگرایی سکولار است.
سارا جوزف، یکی از سخنرانان راهپیمایی لندن، با حجاب اسلامی در پشت تریبون قرار گرفته و خطاب به جمعیت میگوید: «شما بر علیه استبداد سکولاریسم بنیادگرا به پا خواستهاید و مبارزه میکنید؛ استبداد سکولاریسم بنیادگرایی که صدای دین را از جامعه محو میکند و به تو میگوید که: حق نداری راجع به حضور دین در عرصه اجتماع حرف بزنی، دین با سیاست هیچ ارتباطی ندارد،... و دین نمیتواند در عرصه عمومی حرفی برای گفتن داشته باشد، دین را در پشت درهای خانههایتان داشته باشید!
خانم «سلما یعقوب» مسئول ائتلاف «جنگ را متوقف کنید» خطاب به جمعیت میگوید: «این حمله به حجاب ما، ادامه همان جنگ علیه به اصطلاح تروریسم است... من به شما میگویم که چه ارتباطی بین آن دو وجود دارد. اگر آنها این جنگ علیه تروریسم را به راه نینداخته بودند، نمیتوانستند به خوبی به مسلمانان اروپا حمله کنند. آنها باید به گونهای دروغهایشان را توجیه کنند... آنها اعلام کردند که ما برای حفظ حقوق زنان مسلمان در افغانستان به آنجا حمله میکنیم. پس چرا حقوق زنان مسلمان را در اینجا رعایت نمیکنند؟! افراطگرایی طالبان به همان میزان غیر قابل قبول است که افراطگرایی بنیادگرایان سکولار، اینجا در فرانسه.»
«امل سفور»، دختر محجبه 16 ساله، در پشت تریبون نامهای خطاب به خواهران مسلمانش در فرانسه میخواند. در بخشی از این نامه آمده است: «حجاب بخشی از [هویت] یک دختر مسلمان است که آن را انتخاب کرده است. او حجاب دارد چون میخواهد خود را بپوشاند، عفیف باشد. پاک باشد. امنیت داشته باشد. میخواهد در راهی باشد که خود میخواهد و رضای پروردگارش در اوست. او حجاب میپوشد تا بتواند تکالیف دینی را که خود انتخاب کرده، انجام دهد.
در میان راهپ
زن از منظر اسلام
در الدر المنثوراست که بیهقی از اسما بنتیزیدانصاری روایت کرده که نزدرسول خدا(ص)شده در حالی که آن جناب در بین اصحابش قرار داشت، اسماعرضه داشت: پدر و مادرم فدایت باد، من از طرف زنان خدمتشما آمدهام، یا رسول اللهجانم به فدایت بدان که هیچ زنیدر شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده، مگر آن که نظریهاش
............................................ (1)الدر المنثور ج 2 ص 153.
مثل همین نظریهای است که من عرض میکنم.
خدای تعالی تو را به حق مبعوث کرد به سوی مردان و زنان(عالم)وما به تو ایمانآوردیم، و به معبود تو که تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم، و ما طایفه زنان محصوردر چهار دیواریخانهها، و تحتسیطره مردان هستیم، و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگی شما مردانیماین مائیمکه شهوات شما را بر میآوریم، و به فرزندان شما حامله میشویم، و اما شمامردان در دین اسلام برتریهایی بر ما یافتهاید،شما به نمازهای جمعه، و جماعت و به عیادتبیماران، و به تشییع جنازه میروید، همهساله میتوانید پشتسر هم بهحج بروید، و از همهاینها ارزندهتر این که شما مردان میتوانید در راه خدا جهاد کنید، و چون شما به سوی حج و یاعمرهو یا به سوی جهاد میروید اموال شما را حفظ میکنیم، و برای شما پارچه میبافیم، تالباس برایتان بدوزیم، واموال شما را تر و خشک میکنیم، (در نسخهای دیگر آمده اولادتانرا تربیت میکنیم)پس آیا در اجر و ثواب باشما شریک نیستیم؟حضرت با همه رخسارشروی به اصحاب خود کرد و سپس فرمود: آیا سخن هیچ زنی بهتر از سؤال این زندر باره امردینیش شنیدهاید؟عرضه داشتند: یا رسول الله، هیچ احتمال نمیدادیم زنی بهچنین مطالبی راهپیدا کند، آنگاه رسول خدا(ص)متوجه آن زن شد، وسپس به وی فرمود: ای زن برگرد، و به همه زنانی که این سؤال را دارند،اعلام کن که همینکه شما به خوبی شوهرداری کنید، خشنودی او را به دست آورید، و تابع موافقت او باشد، اجرهمهاینها معادل است با اجر همه آنهایی که برای مردان شمردی، زن برگشت در حالیکه ازشدت خوشحالی مکرر میگفت: لا اله الا الله، الله اکبر.
مؤلف قدس سره: روایات در این معنا در جوامع حدیثاز طرق شیعه و اهل سنت بسیاروارد شده، و از میان همه آن روایات زیباتر روایتی است که مرحوم کلینی در کافیاز ابیابراهیم موسی بن جعفر(ع)نقل کرده که فرمود: (جهاد زن این است که نیکوشوهرداری کند) ، و از جامعترینکلمات در این باره سخنی است که در نهج البلاغه آمده، سخنی که علاوه بر جامعیت مشتمل است براس اساس تشریع احکام راجع بهزنان ، و اینسخن را کافی نیز به سند خود از عبد الله بن کثیر از امام صادق(ع)از علی بنابی طالب(ع)نقلکرده ، و نیز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده،
............................................ (1)فروع کافی ج 5 ص 507 حدیث 4. (2)نهج البلاغه صبحی صالح ص 405 رساله 31. (3)فروع کافی ج 5 ص 510 حدیث 3.
که درنامهای که به فرزندش نوشته فرموده: ان المراة ریحانة و لیستبقهرمانة ، (زن ریحانهاست نه قهرمان).
و هم چنین کلام دیگری که در این باره از رسولخدا(ص)نقل شدهکه فرمود: (زن لعبت است، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد)، آری رسولخدا(ص)تعجب میکرد از مردی که همسرش را میزند، و آنگاه با همان دست با ویمعانقه میکند.
در کافی نیز به سند خود از ابی مریم از امام ابی جعفر(ع)روایتکرده کهفرمود: رسول خدا(ص)فرمود: (آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش رابزند، و آنگاهبا او دست به گردن شود؟و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است، کهاگر کسیدر آنها دقت کند نظریه اسلام در باره زنان را درک میکند.
حال به بحثی که پیرامون داستان اسماء دختر یزید انصاری داشتیمبر میگردیم، اگرکسی در این حدیث و در نظایر آن که داستانهایی از مراجعه زنان به رسول خدا(ص)وگفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حکایت میکند، و نیز دراحادیثی که از حقوق مختلف زنان خبرمیدهد دقت کند، این معنا برایش روشن میشود کهزنان در عین این که در حجابند، و مسؤولیتشان اداره داخل خانههااست، و بیشتر به شؤون زندگیمنزلی میپردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولی امر، و نیزتلاش در حلمشکلاتی که احیانا پیش میآید نبودهاند، و این همان آزادی عقیدهای است که ما در ضمنبحث پیرامونآزادی عقیده، در آخر سوره آل عمران در بارهاش بحث کردیم.و از حدیث نامبردهو نظایر آن سه نکته استفاده میشود.
استفاده سه نکته از روایت اسماء بنتیزید، پیرامون موقعیتو شخصیت زن در اسلاماول این که طریقه مرضیه زن در اسلام این است که به تدبیر امور داخلی منزلو تربیتاولاد بپردازد، و این طریقه در عین این که سنتی است پسندیده، و غیر واجب، و لیکن ترغیبو تشویقهائیکه در باره آن شده، - از آنجایی که جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضایخدا و ترجیح ثوابهای آخرت بر بهرههایدنیوی، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنیعفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگی درمحیط خانه و امثال آن بوده - این سنتمستحب همچنان محفوظ مانده است.
............................................ (1)فروع کافی ج 5 ص 510 ذیل حدیث 3. (2)فروع کافی ج 5 ص 510 ذیل حدیث 2. (3)فروع کافی جلد 5 ص 509 حدیث 1.
اشتغال به این شؤون، و اهتمامی که در زنده نگه داشتن عواطفپاکی که خدایعز و جل در وجود زنان به ودیعه سپرده زنان را مشغول به خود کرد، و فرصتشاننداد که در مجامعمردان داخل شده، و با آنان حتی در حدودی که خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط کنند، شاهد این معناهمین است که این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرنهای طولانی رویپای خود ایستاده بود، تا آن که بیبندوباریزنان مغرب زمین به عنوان آزادی زنان در جوامعمسلمین رخنه یافت، و بدون اینکه مسلمانان خودشانمتوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد وزنشان وارد آورد، و آن عبارت بود از تباهی اخلاق،و فساد زندگی، و بزودی دود این افسارگسیختگی به چشمشان خواهد رفت.
آری اگر اهل قرا ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند خدایتعالی برکاتی ازآسمان به رویشان باز میکرد، و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار میشدندو لیکن آیات خدارا تکذیب کردند، و نتیجهاش این شد که گرفتار شدند.
دوم اینکه جای تردیدی باقی نمیماند که ممنوعیتزنان از شرکت در امر جهاد و امرقضاوت و حکومت بر مردم سنت واجبی بوده است.
ارزش احکام اسلامی در محیط و ظرف اجتماعی تحتحاکمیتاسلام، معلوم میگرددسوم این که اسلام این محرومیت زنان را مهمل نگذاشته، و آن را به مزیتیبرابر آنجبران کرده است، مثلا اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شدهاند خدای تعالی اینفضیلت را به فضیلتی دیگر معادلآن جبران نموده، و مزایا و فضایلی به او داده که در آنافتخاراتی حقیقی هست، مثلا اسلام نیکو شوهرداری کردن راجهاد زن قرار داده، و شاید همینمطلب در بین ما(البته مایی که فعلا در ظرف زندگی فاسدی قرار داریم)آنطورکه هستارزش خود را نشان ندهد، و لیکن در ظرف زندگیای که اسلام حاکم بر آن است(و در آنظرف برای هر چیزی بهمقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده میشود، و در آن همه تلاشها ورقابتها بر سر فضایلی از انسانیت است که موردرضامندی خدای سبحان باشد، خدایی کهارزش هر یک از فضایل را آن طور که هست میشناسد، و برای سلوک هر انسانی مسلکیرامعین نموده، و آن انسان را به پیمودن آن مسلک تشویق نموده، و برای ملازم بودن خطی کهبرایش ترسیم کرده بهاو ارزشی معین کرده، که معادل انواع خدمات انسانی، و معادل اعمال آناست)در چنین ظرفی دیگر هیچ خطیبر خطی دیگر برتری ندارد، سادهتر بگویم در چنینظرفی فضیلت آن مردی که در معرکه قتال حاضر میشود، و با کمالسخاوت خون خود را ایثارمیکند، از فضیلت زنی که وظیفه شوهرداریش را انجام میدهد، برتر نیست، و نیزآن مردحاکمی که سرپرستی جامعه را به عهده گرفته، چرخ زندگی مجتمع را میچرخاند، هیچ
افتخاری بر آن زن ندارد، و آن مردی که بر مسند قضاتکیه زده هیچ برتری نسبت به زنی کهکودکش را تر و خشک میکند ندارد، چون منصب حکومت و قضا- البته برای کسی که در آندو منصب طبق حق عمل کند، و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنیویاثریندارد چون در ظرف اسلام و برای مرد مسلمان قبول این منصبها در حقیقتخود را به معرضمخاطر ومهالک افکندن است، چون هر لحظه ممکن استحق بیچارهای را که به جزرب العالمین حامییی ندارد ضایع کند، ان ربکلبالمرصاد(1) رب العالمینی که در کمینستمکاران است، بنا بر این چه افتخاری هست برای مردان بر زنانی که اگراین مسؤولیتها رانپذیرفتهاند، برای این است که رب العالمین از آنان نخواسته، و از آنان چیز دیگری خواسته وبرایشان،خطی دیگر ترسیم کرده، که باید ملازم خط خود باشند، و راه خود را بروند.
پس در مجتمع اسلامی این پستها وقتی افتخار میشود،و زمانی اثر خود را میبخشد، ووقتی تعبد به آن برای صاحبش صحیح و مشروع میگردد، که صاحبشدر پذیرفتن آن نوعیایثار کرده باشد، و طوری تربیتشده باشد که هر پستی را که اجتماع به او میدهد در نظرشمسؤولیتو بار گران باشد، و در قبول آن از خودگذشتگی به خرج دهد، در چنین مجتمعی اگربه مرد بگویند تو باید به میدانجنگ بروی، یا کشور را اداره کنی، به خاطر رضای خدا این بارسنگین را به دوش میکشد، و اگر به زن بگویند تو باید در خانهبمانی و نسل را تربیت کنی، او نیز به خاطر خدا قبول میکند، و هیچ تناقضی هم در این دو قسم حکم نمیبیند.
آری اختلاف شؤون و مقامات اجتماعی و اعمالبشری به حسب اختلاف مجتمعات، وجو آنها چیزی نیست که کسی بتواند آنرا انکار کند، یک سرباز، یا یک حاکم، ویا یکقاضی مسلمان، اگر افتخار میکند به خاطر یک احترام خرافی و غیر واقعی نیست، بلکه یککرامت واقعی است، وآن این است که توانسته در راه خدا مسؤولیتی سنگین را به عهده بگیرد، ولی یک سرباز غیر مسلمان که در محیطیمادی تربیتیافته، او نیز در جنگیدن و خون دادن واینکه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار مینماید،لیکن به خاطر یکاحترام خرافی، و غیر واقعی افتخار میکند، و آن این است که وقتی کشته شد و به اعتقاداونابود و هیچ و پوچ گشت، مردم نامش را در فهرست فداکاران در راه وطن میبرند، و از خودنمیپرسدوقتی من هیچ و پوچ شدم کجا هستم که از تعظیم نامم لذت ببرم.
و همچنین یک ستارهسینما در آن جامعه احترامی پیدا میکند، که حتی رئیس
............................................ (1)سوره فجر آیه 14.
جمهور هم آن احترام را نداشته باشد، در حالی که شغلشانو آنچه در طول عمر به مردممیدادند، بزرگترین عامل سقوطمقام زنان بود، و شنیعترین فحشا و سزاوار شنیعترین سرزنشبودند.
پس همه اینها که گفتیم علتش این است که ظرف زندگی خوبیهاو بدیها و افتخاراتو ننگها را معین میکند، چه بسیار جمعیتها که یک امر ناچیز و حقیر را تعظیم،و یک امرمهم و ارزنده را تحقیر میکنند، پس هیچ بعید نیست که اسلام اموری را تعظیم کند، و مامسلمانانی که در محیطمادیت و غربزدگی بار آمدهایم آن را حقیر بشماریم، یا اسلام اموریرا حقیر بشمارد که در چشم و درک مابسیار عظیم باشد، و بر سر آنها سر و دست بشکنیم، وظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود، نه ظرفی که فعلا ما داریم.
موقعیت اجتماعی زن
اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شؤون اجتماع و دخالت ارادهو عمل آن دو در اینتدبیر، تساوی برقرار کرده، علتش هم این است که همانطور که مرد میخواهد بخوردو بنوشدو بپوشد، و سایر حوائجی که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیزهمینطور است،و لذا قرآن کریم میفرماید: بعضکم من بعض .
پس همانطور که مرد میتواند خودش در سرنوشتخویشتصمیم بگیرد و خودشمستقلا عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن چنین حقی را داردبدون هیچتفاوت: لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت .
پس زنو مرد در آنچه که اسلام آن را حق میداند برابرند، و به حکم آیه: ویحق اللهالحق . ، چیزی که هستخدای تعالی در آفرینشزن دو خصلت قرار داده که به آن دوخصلت، زن از مرد امتیاز پیدا میکند.
دو خصلت ویژه در آفرینش زن
اول اینکه: زن را در مثل به منزله کشتزاری برای تکون و پیدایشنوع بشر قرار داده، تانوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پسبقای نوع بشربستگی به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهایدیگراحکامی مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز میشود.
دوم اینکه: از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خودیعنی مرد را مجذوب خودکند، و مرد برای این که نسل بشر باقی بماند به طرف او و ازدواج با اوو تحمل مشقتهایخانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد، و برای اینکهزن مشقت بچهداریو رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همیندو خصوصیت، که یکی در جسم او است و دیگری در روح او، تاثیری در وظائف
............................................ (1)شمازنان و مردان از جنس همدیگر میباشید.سوره آل عمران، آیه 195 (2)سود و زیان کارش، عاید خودش میشود.سوره بقره، آیه 286 (3)آنچه حق میداند، حق واقعی است.سوره یونس، آیه 82
اجتماعی محول به او دارد.
اینبود مقام و موقعیت اجتماعی زن، و با این بیان موقعیت اجتماعیمرد نیز معلوم میشود و نیز پیچیدگی و اشکالی که در احکام مشترک بین آن دو و احکام مخصوصبه هر یک ازآن دو، در اسلام هستحل میگردد، همچنانکه قرآن کریم میفرماید: و لا تتمنوا ما فضل اللهبه بعضکم علی بعض،للرجال نصیب مما اکتسبوا، و للنساء نصیب مما اکتسبن، و اسئلوا اللهمنفضله، ان الله کان بکل شیء علیما و منظورشاز این گفتار آنست که اعمالی که هر یک از زن و مرد به اجتماع خود هدیهمیدهد باعث آن میشود که بهفضلی از خدا اختصاص یابد، بعضی از فضلهای خدای تعالیفضل اختصاصی به یکی از ایندو طائفه است، بعضی مختص به مردان و بعضی دیگر مختصبه زنان است.
مثلا مرد را از این نظر بر زن فضیلت و برتری داده که سهم ارثاو دو برابر زناست، و زن را از این نظر بر مرد فضیلت داده که خرج خانه را از گردن زن ساقط کرده است،پس نه مرد باید آرزو کند که ای کاش خرج خانه به عهدهام نبود، و نه زن آرزو کند که ایکاش سهم ارث من برابر برادرمبود، بعضی دیگر برتری را مربوط به عمل عامل کرده، نهاختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلکه هر کس فلانقسم اعمال را کرد، به آن فضیلتها میرسد(چه مرد و چه زن)و هر کس نکرد نمیرسد(باز چه مرد و چه زن)و کسی نمیتواندآرزوکند که ای کاش من هم فلان برتری را میداشتم، مانند فضیلت ایمان و علم و عقل و سائرفضائلی که دین آن را فضیلت میداند.
این قسم فضیلت فضلی است از خدا که به هر کس بخواهد میدهد، و لذا درآخر آیهمیفرماید: و اسئلوا الله من فضله، دلیل بر آنچه ذکر کردیم آیه شریفه: الرجالقوامون... است، به آن بیانی که به زودی خواهد آمد.
احکام مختص و احکام مشترک زن و مرد در اسلام
و اما احکام مشترک بین زنو مرد و احکامی که مختص به هر یک از این دو طائفهاست: در اسلامزن در تمامی احکام عبادی و حقوق اجتماعی شریک مرد است، او نیز مانند
............................................ (1)هرگز آرزوی این را نکنید که آنچه دیگرانبیش از شما دارند داشته باشید، مردان از آنچهبدست میآورند، بهرهای و زنان از آنچه کسب میکنند بهرهای دارند و هموارهفضل خدا را از خدا بخواهیدکه خدا به هر چیزی دانا است.سوره نساء، آیه 32 (2)سوره نساء، آیه 34
مردان میتواند مستقل باشد، و هیچ فرقی با مردان ندارد(نه در ارثو نه در کسب و انجاممعاملات، و نه در تعلیم و تعلم، و نه در به دست آوردن حقی که از او سلبشده، و نه در دفاع ازحق خود و نه احکامی دیگر)مگر تنها در مواردی که طبیعتخود زن اقتضا دارد که با مرد فرقداشته باشد.
و عمده آن موارد مساله عهدهداری حکومت و قضا وجهاد و حمله بر دشمن است(واما از صرف حضور در جهاد و کمک کردن به مردان در اموری چون مداوایآسیب دیدگان محرومنیست)و نیز مساله ارث است که نصف سهم مردان ارث میبرد، و یکی دیگر حجاب وپوشاندنمواضع زینت بدن خویش است، و یکی اطاعت کردن از شوهر در هر خواستهای استکه مربوط به تمتع و بهره بردن باشد.
ودر مقابل، این محرومیتها را از این راه تلافی کرد کهنفقهرایعنی هزینهزندگی را به گردن پدر و یا شوهرش انداخته، و بر شوهر واجب کرده که نهایت درجه توانائیخودرا در حمایت از همسرش به کار ببرد، و حق تربیت فرزند و پرستاری او را نیز به زن دادهاست.
و این تسهیلات را هم برای او فراهم کرده که: جانو ناموسش و حتی آبرویش را(ازاینکه دنبال سرش حرف بزنند) حتحمایت قرار داده، و در ایام عادت حیض وایام نفاس، عبادت را از او ساقط کرده، و برای او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است.
پس، از همه مطالب گذشته، این معنا بدست آمد کهزن از جهت کسب علم، بیش ازعلم به اصول معارف و فروع دین(یعنیاحکام عبادات و قوانین جاریه در اجتماع)وظیفهوجوبیدیگر ندارد، و از ناحیه عمل هم همان احکامی را دارد که مردان دارند، به اضافه اینکهاطاعت از شوهرشنیز واجب است، البته نه در هر چیزی که او بگوید و بخواهد، بلکه تنها درمساله مربوط به بهرههای جنسی، و اما تنظیمامور زندگی فردی یعنی رفتن به دنبال کار وکاسبی و صنعت، و نیز در تنظیم امور خانه، و نیز مداخله در مصالح اجتماعیو عمومی، از قبیلدانشگاه رفتن و یا اشتغال به صنایع و حرفههای مفید برای عموم و نافعدر اجتماعات، با حفظحدودی که برایش معین شده، هیچ یک بر زن واجب نیست.
و لازمه واجب نبودن این کارها این است که وارد شدنش در هریک از رشتههایعلمی و کسبی و تربیتی و امثال آن، فضلی است که خود نسبت به جامعهاش تفضل کرده،وافتخاری است که برای خود کسب نموده، و اسلام هم این تفاخر را در بین زنان جایز دانستهاست، بر خلافمردان که جز در حال جنگ نمیتوانند تفاخر کنند، و از آن نهی شدهاند.
این بود آنچه که از بیانات گذشته ما به دست میآمد که سنتنبوی هم مؤید آناست، و اگر بحث ما بیش از حوصله این مقام طول نمیکشید، نمونههائی ازرفتاررسولخدا(ص)با همسرش خدیجه ع و دخترش فاطمه ص و سایر زنانشو زنان امتخود و آنچه در باره زنان سفارش کرده و نیز شمهایاز طریقه ائمه اهل بیت عو زنانشان مانند زینب دختر علی(ع)و فاطمه و سکینه دختر حسین ع و غیرایشان را نقلمیکردیم، و نیز پارهای از کلماتی که در مورد سفارش در باره زنان، از ایشانرسیده میآوردیم، و شاید در بحثهای روایتیمربوط به آیات سوره نساء بعضی از آن روایاترا بیاوریم انشاء الله، خواننده محترم میتواند به جلدهای بعدی مراجعه کند.
حیاتاجتماعی سعادتمندانه، حیات منطبق با خلقت و فطرت است
و اما آن اساسی که اسلام احکام نامبرده را بر آن اساستشریع کرده، همانا فطرت وآفرینش است، و کیفیت این پایهگذاری در آنجا که در باره مقام اجتماعیزن بحثمیکردیم، روشن شد، ولی در اینجا نیز توضیح بیشتری داده و میگوئیم: برای جامعهشناس واهلبحث، در مباحثی که ارتباط با جامعهشناسی دارد، جای هیچ شکی نیست که وظائفاجتماعی و تکالیف اعتباریی که منشعباز آن وظائف میشود، سرانجام باید منتهی بهطبیعتشود، چون این خصوصیت توان طبیعی انسان بود که از همان آغاز خلقتشاو را بهتشکیلاجتماع نوعیهدایت کرد، به شهادت اینکه میبینیم هیچ زمانی نبوده که نوع بشر، دارای چنیناجتماعی نوعی نبوده باشد، البته نمیخواهیم بگوئیم اجتماعی که بشر طبقمقتضای طبیعتش تشکیل میداده،همواره سالم هم بوده، نه، ممکن است عواملی آن اجتماعرا از مجرای صحت و سلامت به سوی مجرای فساد کشاندهباشد، همانطور که ممکن استعواملی بدن طبیعی و سالم آدمی را از تمامیت طبیعی آن خارج نموده و به نقصدر خلقتگرفتارش کند، و یا آن را از صحت طبیعی به در آورده و مبتلا به بیماری و آفتش سازد.
پس اجتماع با تمامی شؤون و جهاتش چه اینکه اجتماعیصالح و فاضل باشد و چهفاسد، بالاخره منتهی به طبیعت میشود، چیزی که هست آن اجتماعیکه فاسد شده، در مسیرزندگیش به عاملی برخورده است که فاسدش کرده، و نگذاشته به آثار خوب اجتماع برسد، (بهخلاف اجتماع فاضل).
پس این یک حقیقت است که دانشمندان در مباحث اجتماعی خودیا تصریحا و یابطور کنایه به آن اشاره کردهاند، و قبل از همه آنان کتاب خدای عزوجل با روشنترینو واضحترینبیان، به آن اشاره کرده و فرموده: الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی.
............................................ (1)پروردگار ما همان کسی است کهخلقت هر چیزی را داد و سپس آن را هدایت نمود.سورهطه، آیه 50
و نیز فرموده: الذی خلق فسوی،و الذی قدر فهدی و نیز فرموده: و نفس وما سویهافالهمها فجورها و تقویها
و آیات دیگر که متعرض مساله قدر است.
پس تمامی موجودات و از آن جمله انسان در وجودشو در زندگیش به سوی آن هدفیکه برای آن آفریده شده، دایتشده است، و در خلقتش به هر جهازو ابزاری هم که در رسیدنبه آن هدف به آن جهاز و آلات نیازمند است مجهز گشته و زندگی با قوام و سعادتمندانهاش،آن قسم زندگیای است که اعمال حیاتی آن منطبق با خلقت و فطرت باشد، و انطباق کاملو تمام داشته باشد و وظائف و تکالیفشدر آخر منتهی به طبیعتشود، انتهائی درست و صحیح، و این همان حقیقتیاست که آیه زیر بدان اشاره نموده و میفرماید: فاقموجهک للدین حنیفا، فطرت الله التی فطر الناس علیها، لا تبدیل لخلق الله، ذلک الدین القیم، رو به سویدینی بیاورکه افراط و تفریطی از هیچ جهت ندارد، دینی که بر طبق آفرینش تشریع شده، آفرینشی کهانسان همیک نوع از موجودات آن است، انسانی که خلقت او و فطرتش تبدیل پذیر نیست، دیناستوار هم، چنین دینی است
فطرت در مورد وظائف وحقوق اجتماعی افراد و عدالت بین آنان چه اقتضائی دارد؟
حال ببینیم فطرت در وظائف و حقوق اجتماعی بین افراد چهمیگوید، و چه اقتضائیدارد؟با در نظر داشتن این معنا که تمامی افراد انسان دارای فطرت بشری هستند، میگوئیم: آنچه فطرت اقتضاء دارد این است که باید حقوقو وظائف یعنی گرفتنیها و دادنیها بین افرادانسان مساوی باشد، و اجازه نمیدهد یک طائفه از حقوق بیشتری برخوردارو طائفهای دیگر ازحقوق اولیه خود محروم باشد، لیکن مقتضای این تساوی در حقوق، که عدل اجتماعی به آنحکم میکند،این نیست که تمامی مقامهای اجتماعی متعلق به تمامی افراد جامعه شود(واصلا چنین چیزی امکان همندارد)چگونه ممکن است مثلا یک بچه، در عین کودکیش و یکمرد سفیه نادان درعین نادانی خود، عهدهدار کار کسی شود که هم در کمال عقل است، و هم
............................................ (1)پروردگارت همان کسی است که بیافریدو اجزای آفرینش را متناسب کرد و کسی است که هرچیزی را تقدیر و سپس هدایت فرمود.سوره اعلی، آیه 3 (2)به نفس سوگند و تناسبی که در آن قرارداده، آنگاه تقوا و فجورش را به او الهام کرد.سورهشمس، آیه 8 (3)سوره روم، آیه 30
تجربهها در آن کار دارد، و یا مثلا یک فرد عاجز و ضعیفعهدهدار کار کسی شود که تنهاکسی از عهدهاش بر میآید که قوی و مقتدر باشد، حال این کار مربوط به هرکسی که میخواهد باشد، برای اینکه تساوی بین صالح و غیر صالح، افساد حال هر دو است، هم صالح راتباه میکند و هم غیر صالح را.
بلکه آنچه عدالت اجتماعی اقتضا دارد و معنای تساویرا تفسیر میکند این است کهدر اجتماع، هر صاحب حقی به حق خود برسد، و هر کس به قدر وسعش پیش برود،نه بیش ازآن، پس تساوی بین افراد و بین طبقات تنها برای همین است که هر صاحب حقی، به حقخاص خود برسد، بدوناینکه حقی مزاحم حق دیگری شود، و یا به انگیزه دشمنی و یا تحکم وزورگوئی یا هر انگیزه دیگر به کلی مهمل و نا معلومگذاشته شود، و یا صریحا باطل شود، و اینهمان است که جمله: و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهندرجة...، به آنبیانی که گذشت، به آن اشاره میکند، چون جمله نامبرده در عین اینکه اختلاف طبیعیبینزنان و مردان را میپذیرد، به تساوی حقوق آن دو نیز تصریح میکند.
معنای تساوی در مورد حقوق زن و مرد
از سوی دیگر مشترک بودن دو طائفه زن و مرد در اصول مواهبوجودی، یعنی درداشتن اندیشه و اراده، که این دو، خود مولد اختیار هستند، اقتضا میکند کهزن نیز در آزادیفکر و اراده و در نتیجه در داشتن اختیار، شریک با مرد باشد، همانطور که مرد در تصرف در جمیعشؤونحیات فردی و اجتماعی خود به جز آن مواردی که ممنوع است، استقلال دارد، زن نیز بایداستقلال داشته باشد، اسلام همکه دین فطری است این استقلال و آزادی را به کاملترین وجهبه زن داده، همچنانکه در بیانات سابق گذشت.
آری، زن از برکت اسلام مستقل به نفس و متکی بر خویش گشت،اراده و عمل او کهتا ظهور اسلام گره خورده به اراده مرد بود، از اراده و عمل مرد جدا شد، و از تحت ولایتوقیمومت مرد در آمد، و به مقامی رسید که دنیای قبل از اسلام با همه قدمتخود و در همهادوارش، چنین مقامیبه زن نداده بود، مقامی به زن داد که در هیچ گوشه از هیچ صفحه تاریخگذشته بشر چنین مقامی برای زن نخواهید یافت، واعلامیهای در حقوق زن همانند اعلامیه قرآنکه میفرماید: فلا جناح علیکمفیما فعلن فی انفسهن بالمعروف… نخواهید جست.
لیکن این به آن معنا نیست که هر چه از مرد خواستهاند از اوهم خواسته باشند، در عیناینکه در زنان عواملی هست که در مردان نیز هست، زنان از جهتی دیگر با مردان اختلاف دارند.
............................................ (1)سوره بقره، آیه 234
(البته این جهت که میگوئیم جهت نوعی است نه شخصی، بهاین معنا که متوسط از زنان درخصوصیات کمالی، و ابزار تکامل بدنی عقبتر از متوسط مردان هستند)
سخنسادهتر اینکه: هر چند ممکن است، یک یا دو نفر زن فوق العادهو همچنین یکیا دو نفر مرد عقب افتاده پیدا شود، ولی به شهادت علم فیزیولژی، زنان متوسط از نظردماغ(مغز)و قلب و شریانها و اعصاب و عضلات بدنی و وزن، با مردان متوسط الحال تفاوت دارند، یعنی ضعیفترهستند.و همین باعثشده است که جسم زن لطیفتر و نرمتر، و جسم مرد خشنتر و محکمتر باشد و احساسات لطیف ازقبیل دوستی و رقت قلب و میل به جمال و زینت بر زنغالبتر و بیشتر از مرد باشد و در مقابل، نیروی تعقلبر مرد، غالبتر از زن باشد، پس حیاتزن، حیاتی احساسی است، همچنانکه حیات مرد، حیاتی تعقلی است.
و به خاطر همین اختلافی که در زن و مرد هست، اسلام در وظائفو تکالیف عمومی واجتماعی که قوامش با یکی از این دو چیز یعنی تعقل و احساس است، بینزن و مرد فرقگذاشته، آنچه ارتباطش به تعقل بیشتر از احساس است(از قبیل ولایت و قضا و جنگ)رامختص به مردانکرد، و آنچه از وظائف که ارتباطش بیشتر با احساس است تا تعقل مختصبه زنان کرد، مانند پرورش اولاد و تربیت او و تدبیرمنزل و امثال آن، آنگاه مشقت بیشتروظائف مرد را از این راه جبران کرده که: سهم ارث او را دو برابر سهمارث زن قرار داد، (معنای این در حقیقت آن است که نخستسهم ارث هر دو را مساوی قرار داده باشد، بعداثلثسهم زن را به مرد داده باشد، در مقابل نفقهای که مرد به زن میدهد).
و به عبارتی دیگر اگر ارث مرد و زن را هیجده تومان فرض کنیم،به هر دو نه تومان دادهو سپس سه تومان از آن را(که ثلثسهم زن است)از او گرفته و به مرد بدهیم، سهممرد دوازدهتومان میشود، برای این که زن از نصف این دوازده تومان هم سود میبرد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 12 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
عقد ضمان، از مدتها قبل از اسلام در میان اعراب، متداول بوده است تا جایی که برخی عقد ضمان را مختص جزیره العرب میدانند. مفهوم ضمان ید آن است که در صورت تصرف یا استیلای شخصی بر مال دیگری، متصرف مسئولیت استرداد عین مال را بر عهدهی دارد، و چنان چه مال مورد تلف یا ناقص گردد، وی بایستی از عهدهی خسارت وارده بر آن برآید. به عقیدهی فقیهان، مقتضای اولیه تصرف و استیلا بر مال دیگری این است که متصرف در مقابل مالک، ضامن است؛یعنی علاوه بر آن که مکلف به بازگرداندن عین در زمان بقای آن است، اگر مال مذکور تلف شود یا نقص و خسارت بر آن وارد گردد باید از عهدهی خسارت وارده نیز برآید. به عقیدهی بعضی از علمای علم حقوق، ریشهی تأسیس عرفی ضمان را باید در مقولهی مالکیت سایر حقوق فردی و اجتماعی جستوجو کرد، که جهت رعایت مصلحت اجتماعی، دین نهاد مورد قبول انسانها در همهی ادوار تاریخی قرار گرفته است. ضمانتنامه از منظر نظام بانکی قرارداد یا سندی است که به موجب آن صادرکنندهی (ضامن) حسب درخواست متقاضی (مضمون عنه) در مقابل ذینفع (مضمون له) تعهّد میکند بدون هیچ گونه قید و شرط و عند المطالبه یا در سررسید معیّن، مبلغ معیّنی وجه نقد از بابت موضوع خاصّی که مربوط به مضمون عنه است، به ذینفع یا به حواله کرد او پرداخت نماید. در این پایان نامه به بررسی ضمان از منظر فقهای امامیه و هم چنین نظام بانکی و حقوقی کشور پرداخته شده است.
واژهی های کلیدی: ضمان، نظام بانکی، فقه امامیه، حقوق
عنوان صفحه
1-2- بررسی معنا و مفهوم ضمان 13
1-3-2- ماهیت ضمان معاوضی و تفاوت آن با ضمان تلف 17
1-4-1-3- حدیث «عَلَی الیَد» 20
1-4-3- فاعلیت و علیت درفرض تلف 24
1-4-7-1- منافع مستوفات و غیر مستوفات 26
1-4-7-2- منافع گوناگون و متضاد 28
1-4-7-3- ضمان کار استیفا شده 29
1-4-7-4- ضمان محرومیت از کار 29
1-4-9- ضمان کار در قوانین جاری 31
1-4-10- شیوههای ابراء ذمّه (بازگرداندن اصل مال) 32
1-4-10-1- باز گرداندن اصل مال در صورت موجود بودن آن 32
1-4-10-2- جبران خسارت در صورت ناقص و یا معیوب شدن مال 34
1-4-10-3- پرداخت بدل در صورت وجود عین و عدم امکان ردّ آن 34
1-4-10-4- پرداخت معادل در صورت تلف عین 34
1-4-16- رابطهی مالک با غاصبان 39
فصل دوم: ضمان از منظر فقه امامیه
2-2- دیدگاه شهید اول در خصوص ضمان 46
2-3- دیدگاه شهید ثانی در خصوص ضمان 48
2-4- دیدگاه علامهی حلی در خصوص ضمان 54
2-5- ضمان از منظر امام خمینی (ره) 56
2-5-6- نقل ذمّه به ذمّه در ضمان 59
2-5-8- جواز اشتراط خیار برای طرفین عقد ضمان 59
2-5-10- پرداخت دین توسط مضمون عنه، بیاذن ضامن 60
2-5-12- ضمان به غیر از جنس دین 62
2-5-14- ضمان از دین (بدهی) ادعایی 63
2-5-15- عدم صحت ضمان از اعیان مضمونه 63
2-5-16- ضمان عهده الثمن، برای مشتری از طرف بایع 63
2-5-17- ضمانت از دینی (بدهیای) که در مقابلش رهن گرفته شده 64
2-5-18- فرض ضمان از بدهی کسی، در فرض التماس او 64
2-6- شرط ضمان امین در فقه امامیه 65
2-6-1- حکم وضعی شرط در نظریات فقهی 67
2-6-1-1- نظریهی بطلان شرط و عقد 67
2-7- ضمان کاهش ارزش پول در فقه امامیه 81
فصل سوم: بررسی ضمان در نظام بانکی
3- بررسی ضمان در نظام بانکی 91
3-3- انواع وثایق و تضمینات قابل قبول جهت صدور ضمانتنامه 94
3-4- کارمزد صدور و تمدید ضمانتنامه 96
3-5-2- ضمانت در سفته و برات 99
3-5-4- وثائق و تضمینات، ارزیابی و بیمه اموال 101
3-5-4-1- سپرده سرمایهگذاری بلند مدت 102
3-5-4-2- سپرده سرمایهگذاری کوتاه مدت 102
3-5-4-3- سپرده سرمایهگذاری مدتدار، قرض الحسنه جاری و پسانداز ارزی 102
3-5-4-5- انواع کالای رهنی امانی 103
3-5-4-7- ضمانت نامهی بانکهای داخلی و معتبر خارجی 103
3-5-4-8- قبوض انبارهای عمومی 104
مقدمه
« فسیروا فِی الارضِ فَانظُروا کیفَ کانَ عاقبةُ المُکذِّبینَ»
ستایش خداوندی را که بندگانش را به وسیله کتاب هدایت از ضلالت و گمراهی به روشنی و سعادت رهنمون شد، و پیوسته او را به سیر در آفاق و انفس دعوت کرد تا شاید از این رهگذر با اندیشه و تدبر در احوال اقوام گذشته راه شایستة خویش را به درستی دریابد.
و سلام و صلوات بر محمد مصطفی خاتم النبیین آن خورشید هدایت گر و تبیین کنندة آیات وحی. آن بزرگ مرد عالم بشریت، که جهان تا ابد مدیون تلاشهای بی دریغ اوست.
سیر و سیاحت می تواند یکی از بهترین عوامل شناخت خداوند در زمین به شمار آید زیرا که در پرتو سیر و سیاحت شگفتیهای بدیع آفرینش در نظر انسان ظهور و بروز پیدا کرده و حقایقی بر او آشکار می شود که ماحصل آن تدبر و تفکر در جهان خلقت و آفرینش است. و در این مرحله است که انسان لب به ستایش خداوند سبحان گشوده به یگانگی او اعتراف می کند.
و چه چیز برای انسان موحّد از رسیدن به الی الله بالاتر و ارجمندتر می تواند باشد؟
تعریف موضوع
در این تحقیق سعی شده است مساله سیر وسیاحت از منظر قرآن کریم مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد و به مسایل جانبی از جمله اهداف، مخاطبان و مصادیق آن با توجه به کتب تفسیری و روایی و دیگر کتابهایی که در این زمینه نگارش یافته اند ، بپردازد.
اهمیت موضوع
راجع به اهمیت موضوع همین بس که قرآن کریم در سور مختلف به طور مکرر انسانها را به سیر فرا می خواند وایشانرا به مشاهدة صنع وخلقت الهی در آفاق و انفس و همچنین عبرت گرفتن از عاقبت انسانهای سرکش دعوت می کند.
پیشینه موضوع
در مورد موضوع مورد بحث به طور پراکنده در کتب تفسیری و نیز کتب روایی ازجمله میزان الحکمه، وسایل الشیعه، من لایحضره الفقیه و … مطالبی بیان شده است. اما کتاب یا پایان نامه ای که اختصاصاً به این موضوع پرداخته باشد وجود ندارد.
سوال اصلی
سیر و سیاحت (آنگونه که در قرآن کریم مطرح شده) تا چه حد در رشد و کمال معنوی انسان موثر است؟
فرضیه : سیر و سیاحت در قرآن کریم به عنوان یکی از عوامل شناخت خداوند، حفظ ایمان و تقوا و عبرت گرفتن از پدیده های طبیعی معرفی شده است.
سوال های فرعی:
روش تحقیق
با توجه به موضوع، روش این تحقیق کتابخانهای است.
محدودیت های تحقیق
با توجه به عدم وجود کتب مختص به موضوع تحقیق این پروژه با محدودیت منابع روبه رو بوده است و علاوه بر آن این تحقیق با محدودیت زمانی به نگارش درآمده است.
پیشنهادات
با توجه به تحقیقات انجام شده، موضوعات بحث شده در این پروژه هر کدام می تواند به تنهایی موضوع یک پروژه یا پایان نامه قرار گیرد و به طور موشکافانه مورد بررسی قرار گیرند.
به نظر می رسد برای نوآوری در این تحقیق باید پا را از تفاسیر فراتر گذاشت و به مطالعة کتب دیگری که به صورت علمی و کاربردی به این موضوع پرداخته اند همت گماشت، تا از تکرار مکررات بدر آمده، گامی فراتر از آنها برداریم.
چکیده
در خصوص آیات سیر موضوعات مختلفی قابل تحقیق و بررسی هستند که از میان موضوعات مطرح شده به دلیل گسترده بودن مباحث، سعی شده است موضوعاتی در رابطه با سیر مورد توجه قرار گیرند، که از نظر قرآن کریم حائز اهمیت هستند. از جمله مخاطبان سیر، اهداف سیر، لزوم عبرت گرفتن از اقوام و ملل گذشته، عوامل سقوط و تعالی حکومتها و …
لذا فصل اول حاوی دو بخش است: بخش نخست، اهمیت و ضرورتهای سیر در قرآن کریم را بحث می کند که هدف از این بخش پاسخ به چرایی و لزوم سیر می باشد.
و بخش دوم مخاطبان آیات سیر در قرآن کریم را مورد توجه قرار داده و با استفاده از تفاسیر نمونه المیزان و مجمع البیان بدان پرداخته است.
فصل دوم شامل بررسی اهداف و مصادیق سیر و سیاحت می باشد که از جمله زیر مجموعه های آن را مشاهده آیات و نشانه های الهی در مخلوقات و مصنوعات، عبرت گرفتن از اقوام و ملل پیشین، تحصیل علم ومعرفت، جهاد و هجرت تشکیل می دهند.
در فصل سوم به آداب و باسته های اخلاقی سیر و سیاحت از دیدگاه قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام پرداخته شده است. در این فصل سعی شده آداب قبل از سفر، زمان خروج و حین سفر و رسیدن به مقصد با استفاده از آیات و روایات مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد.
تعریف مفاهیم
در این فصل برآنیم تا با بررسی دقیق تر معانی لغت، با استفاده از کتب مرجع موجبات آشنایی بیشتر خواننده را با مفاهیم مطرح شده در تحقیق فراهم نمائیم.
1- سفر : برداشتن پرده
راغب اصفهانی در رابطه با این واژه می گوید: السفر کشف الغطاء و یختص ذلک بالأعیان نحو سفر العمامة عن الرأس و الخمار عن الوجه
سفر برداشتن پرده است که به اجسام و اعیان مخصوص می شود مثل سفر العمامة عن الراس
دستار و عمامه از سربرداشت و نیز سفر الرجل فهو سافر یعنی آن مرد سفر کرد و مسافر است.
وجه تسمیه سفر براین معنی را بدین گونه می توان برداشت کرد که در سفر حقایق بر انسان آشکار می شود. همچنین در معجم الوسیط آمده : ( سُفَرُ : وضح و انکشف) که همان واضح شدن و برداشتن پرده معنی می دهد. کلمه سٍفْر نیز به کتاب اطلاق می شود، چون هر نوشته ای در واقع از حقیقتی پرده بر می دارد و جمع آن اسفار است. اطلاق سفر بر فرستاده نیز از همین جهت است چرا که او هم عامل برداشتن نگرانیها یا آشکارشدن حقایق بین دوکس یا دو قوم است. همچنین میانجیگری کردن و بین دو گروه یا دو نفر را صلح دادن نیز به همین معنا آمده است و سفارة بین القوم یعنی میان آن گروه برای صلح میانجیگری کرد.
السفر همچنین به معنی عزیمت و کوچ کردن آمده است. و دهخدا آن را در مقابل حضر و پریدن مسافت می داند.
2- سیر (سار) : گردش و سیر کردن در زمین
واژه سیر در کتب لغوی به معنی گذشتن و سیرکردن در زمین و گردش کردن آمده است. همانطور که راغب می گوید : السیر المضیُّ فی الأرضِ و رَجلٌ سائُرٌ و یسار
و نیز در مورد آیه : « قُل سیروا فی الأرضِ ثمَّ انظُروا کیفَ کانَ عاقبةُ المُکذِّبینَ»
گفته شده تشویقی است بر سیر و سیاحت در زمین با جسم و بدن و نیز گفته شده تشویقی است بر جولان و حرکت فکری و دریافت حالات گوناگون شده اقوام و زمین چنانکه در خبری در وصف اولیاء روایت شده است « اَبْدانَهُم فی الأرضِ سائرةٌ و قلوبهم فی الملکوتِ جائلَةٌ»
بدنهای اولیاء در زندگی و زمین سیرکننده است ولی دلهاشان در ملکوت در حال طواف است.
این واژه در کتاب فرهنگ لاروس به معنی روان ساختن آمده است به طوریکه در معنای جمله (سیَّرَ یَسییراً) می نویسد: آنرا به راه انداخت، روان ساخت. که البته این معنی با گردش و سیرکردن مناسبت دارد.
در قاموس سیر به معنی راه رفتن آمده مانند : « و تَسیرُ الجبالُ سَیراً »
این کلمه در باب تفعیل و نیز به وسیله باء متعدی می شود : « وَ یَوْمَ نُسَیِّرُ الجبالَ و تَرَی الارضَ بارِزةً» و «فلمّا قَضی موسیَ الْاَجَلَ و سارَ بِأهلِهِ».
(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است