فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره اسماء و صفات الهی

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره اسماء و صفات الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره اسماء و صفات الهی


مقاله درباره اسماء و صفات الهی
 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 فرمت فایل:word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  تعداد صفحات:23

اشتیاق و آرزوی عمیق انسان در شناخت آفریننده و پروردگارش به آرامش و مقصد میرسد.

ولی خدا کیست؟

سیرت و شخصیت خاص خدا چیست؟

آیا مجاز است که چنین سؤالات را طرح کنیم چه رسد به آنکه آنهارا بر زبان هم بیاوریم؟

طبیعی است از اینکه هر انسان موجد عقیدة خاصی در مورد خدا و سیرتش میباشد.

بسیاری از مردم که خودشان را ایماندار تشخیص میدهند مقید به تصورهائی هستند که هیچ رابطه ای را با اکتشاف خود خدا در کتاب مقدس ندارند.
سرچشمة برداشت معنی خدا، خلاصة یک تقوا و خداترسی همگانی و یک
آمال و ذهنیات شخصی یا یک عقیدة القائی از پدران است.
عقایدی را که به نسبت خدا رواج میدهند از این قبیل هستند:
خدا ـ به شکل پلیس با چوب و صورت مجازات؛ یا به شکل سرور و آقای ریش سفید و خوش برخورد؛

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خدا ـ بصورت اهل جلیلی رنگ پریده؛ یا بعنوان مدیر مخلوقات خود و مثل اینها.
این قبیل شناختها هیچ گونه ربط و هماهنگی با خدای زنده و جاودان که سیرت و صورت خودرا در کتاب مقدس به ما افشاء میکند ندارند. تا اینکه خدارا عملاً و بصورت شخصی در مراحل فردی زندگی تجربه کنیم ما بایستی جوابهائی را برای سؤالات فوق الذکر پیدا کنیم که فقط با رجوع کردن به کلام خدا حاصل شوند.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره اسماء و صفات الهی

تکذیب پیامبران الهی

اختصاصی از فایلکو تکذیب پیامبران الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

تکبر که ناشی از افراط در خود خواهی و خود پرستی و خود دوستی است ، از بزرگترین رذائلی است که منبع بسیاری از بلاها و معضلات فردی و اجتماعی می گردد .

بدون شک افراد متکبر ، کسانی هستند که با اعمال و رفتار خود ، در جامعه حضور یافته و سد معبر ترقی و پیشرفت جامعه های انسانی می گردند . چنین افراد همه چیز را برای خود می خواهند و فقط خود را لایق بهره برداری از نعمتها ‌ی الهی می دانند و به جامعه و انسانهای اطراف خود توجهی ندارند و دیگران را حقیر شمرده و حق آنها را پایمال می گردانند و به همین دلیل است که چنین افراد مشمول عذاب الهی شده و در دوزخ وارد می شوند در این مبحث به برخی از ویژگیهای متکبرین پرداخته شده است که عبارتند از :

حق ستیزی

( یکی از ویژگیهای متکبرین ستیز و عناد در مقابل حق و سخن الهی است و این هنگامی است که تکبر در برابر خداوند و اوامر الهی در نظر قرار گرفته شود و شخص از شنیدن سخنان و اوامر الهی امتناع ورزد .

حق در اصل به معنی « مطابقت و هماهنگی » است و به همین دلیل به آنچه با واقعیت موجود تطبیق می کند حق گفته می شود و اینکه به خداوند « حق » می گویند برای آن است که ذات مقدس او بزرگترین واقعیت غیر قابل انکار است و به عبارت روشنتر « حق » یعنی موضوع ثابت و پا برجایی که باطل در آن راه ندارد )

یکی از موانع رشد انسان این است که در مقابل حق و حقیقت به مجادله می پرداز د و می خواهد با جدال خود چنین وانمود کند که به حقیقت دست نیافته است تا به آن ایمان آورده و به آن عمل کند . متکبرین ، این کوردلان بینا نیز همواره از شنیدن حق اعراض نموده و خود را به کری زده اند و به خصومت با حق پرداخته اند چنانکه در آیه هفتم سورة لقمان آمده است

« و اذا تتلب ء ایتنا ولی مستکبرا کان لم یسمعها کان فی اذینه و قرا فبشره بعذاب الیم .

و هر گاه بر این مردمان تلاوت آیات قرآن شود چنان با غرور و تکبر پشت گرداند که گوئی هیچ آن آیات قرآن الهی را نشنید ، پنداری از هر دو گوش کر است ، این کس را به عذاب دردناک بشارت بده »

( در این آیه حالات سه گانه معرضین آیات الهی و سخن حق بیان شده است که هر یک اشد و اقبح از دیگری است . مرتبه اول بیان فرموده که وقتی آیات سبحانی بر او تلاوت شود به حلت تکبر پشت کند و این صفت اعظم قبایح و موجب کفر است . و در مرتبه سوم او را به حال کسی تشبیه فرموده که قوة سامعه او به کلی مفقود شده است و اصلا کلام را نمی شنود . این معرض متکبر در مقام استماع آیات سبحانی به منزله کسی است که قوة سامعه ندارد ، زیرا با دارا بودن قوه سامعه با کسی که کر باشد مساوی خواهد بود . )

بنابر این مستکبران افرادی گمراه کننده هستند که با حالتی متکبرانه پشت به حق و حقیقت مکنند و در مقابل آیات الهی بی توجه بوده و خود را به کری می زنند . آنها مردم رتا گمراه کرده و دین خدا را به مسخره می گیرند و به همین دلیل است که خداوند به آنها وعدة عذاب دردناکی را داده است .

« آری ! کفار متکبر برای آنکه حق را از باطل مشتبه سازند و نگذارند دیگران به سوی حق کشانده شوند با آن به جدال می پردازند . این افراد علاوه بر اینکه خود را از رسیدن به حق و حقیقت باز داشته اند می کوشند تا مردم را نیز از وصول به واقعیات محروم سازند . آنها سعی می کنند با مجادله های خود حق را باطل نشان دهند و باطل را حق تا کسی نتواند حق و باطل را از یکدیگر تفکیک کند » اما این کافران غفلت زده نمی دانند که حق همیشه مفید و سودمند است و همچون آب زلالی است که مایة حیات می باشد و باطل بی فایده و بیهوده است و مستکبر همواره بالا نشین و پر سر و صدا و توخالی است و حق متواضع و کم سر صدا و سنگین و پر محتوا است و همیشه پیروز است» خداوند در آیات 19ـ18 سورة انبیاء می فرماید : بنقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق و لکم الویل مما تصیفون . وله من فی السموات و الارض و من عنده لا یستکبرون عن عبادته ولا یستحسیرون .

بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و فیروز گردانیم تا با باطل را نابود سازد وای بر شما که خود را به وصف کار باطل و بازیچه متصف گردانید و هر چه در آسمانها و زمین است همه خداست و فرشتگان پیشگاه حضراش از بندگی اش سرپیچی نکنند و از عبادتش خسته و ملول نشوند.

این آیات دلالت دارند بر اینکه همیشه غلبه با حق است و خداوند به تواضع و عبادت مستکبرین نیازی ندارد چرا که او غنی و بی نیاز مطلق است و این مخلوقات هستند که به او نیازمندند و تمام موجودات عالم از عقول و نفوس و عالم انوار تا عالم ناسوت از حیوانات و نباتات و جمادات تا عالم ماده المواد همه عقل و شعور و ادراک دارند و تسبیح و عبادت و تحمید خداوند می کنند و با کمال خضوع و خشوع و میل و رغبت بندگی می کنند و در عبادت سستی و فتور ندارند و خستگی پیدا نمی کنند .

و این مستکبران هستند که از عبادت خداوند خسته و ملول می گردند و همواره در پی چاره أی هستند تا خود را از زیر بار تکالیف الهی نجات دهند به همین منظور بدنبال سخنان لغو و بیهوده می باشند و خداوند را به انجام کارهای باطل و بازیچه لهو و لعب متصف می کنند تا شاید بتوانند وجدان حقیقت جوی خود را راضی


دانلود با لینک مستقیم


تکذیب پیامبران الهی

مقاله درباره وحی الهی

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره وحی الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درباره وحی الهی


مقاله درباره وحی الهی

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات:10

بحث‏هاى مقدماتى درباره وحى

بحث درباره وحى،از این جهت‏حایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار مى‏رود.قرآن که بیان‏گر سخن حق تعالى و حامل پیام آسمانى است،به وسیله وحى نازل شده است.وحى همان سروش غیبى است که از جانب ملکوت‏اعلى به جهان ماده فرود آمده است.

و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین بلسان‏عربی مبین (1) .

ذلک مما اوحى الیک ربک من الحکمة (2) خداوند از زبان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین نقل مى‏کند: ...و اوحی الی هذا القرآن‏لانذرکم به و من بلغ (3) .

از این رو اساسى‏ترین بحث در زمینه مسایل قرآنى بحث درباره وحى است،یعنى بحث درباره شناخت وحى،چگونگى برقرارى ارتباط بین ملا اعلى و ماده‏سفلى و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقرارى ارتباط هست؟

این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آن‏ها راه را براى درک‏باورهاى قرآنى هم وار مى‏سازد.

وحى در لغت وحى در لغت‏به معانى مختلفى آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگرى به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحى گفته‏مى‏شود، ناصر خسرو گوید:

«گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خداى عز و جل وحیت آورند».

راغب اصفهانى گوید:«اصل الوحی الاشارة السریعة (4) ،وحى پیامى پنهانى است که‏اشارت گونه و با سرعت انجام گیرد».ابو اسحاق نیز گفته است:«اصل الوحی فی‏اللغة کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحى در لغت‏به معناى‏پیام پنهانى است،لذا الهام را،وحى نامیده‏اند».هم چنین است‏سخن ابن برى:

«وحى الیه و اوحى:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحى و اوحى:اوما،وحى الیه:

پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحى و اوحى:مطلب را با اشاره رسانید».شاعرنیز گوید:«فاوحت الینا و الانامل رسلها (5) ،بر ما پیام فرستاد در حالى که سرانگشتانش پیام رسان او بودند».دیگرى گوید:

«نظرت الیها نظرة فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحى الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها

با نگاهى که بر وى افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونه‏هاى وى‏نمایان گردید».

وحى در قرآن

واژه وحى در قرآن به چهار معنا آمده است:

1- اشاره پنهانى:که همان معناى لغوى است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن مى‏خوانیم: فخرج على قومه من المحراب فاوحى الیهم ان سبحوا بکرة و عشیا (6) ،او ازمحراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه این‏موهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید».


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره وحی الهی

دانلود تحقیق کامل درباره اسماء خداوند در ادیان الهی

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق کامل درباره اسماء خداوند در ادیان الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

اسماء خداوند در ادیان الهی

خدا در ادیان

خدای دین اسلام «الله» است که به معنای معبود و ذات شایسته پرستش یا موجودی که همگان نیازمند اویند و به او روی می آورند و شیفته و شیدای او هستند می باشد.

۱) عناصر مشترک باورهای دینی در ادیان باستان

با توجه به آنچه گفته شد، می توان اصول و عناصر مذهبی و اعتقادی خاصی را که تقریباً در بین همه آیین های یادشده مشترک اند، بازشناخت. فهرستی از این اصول می تواند ما را در کار مقایسه و تحلیل نهایی مدد رساند و چهره جامعی را از خدایان آیین های باستانی به تصویر کشد. این فهرست را با هم مرور می کنیم:

الف) همان گونه که دیدیم، در این آیین ها، به جای «خدای واحد»، سخن از خدایان متعدد بود که گاه شمار آنان به تناسب هر شهر و قبیله و یا حتی خانواده، بالا می رفت. بدین ترتیب، خداشناسی این ادیان را باید نوع مفرطی از «شرک» و «چندگانه پرستی» دانست که از اندیشه ناب توحیدی فاصله ای بس زیاد داشت.

ب) خدایان مورد بحث، غالباً در مظاهر طبیعی، اجرام آسمانی، برخی حیوانات و یا حتی برخی انسان ها، حلول می کردند و از این طریق، نه موجودی متعالی، که جزیی از اجزای طبیعت می شدند.

ج) این خدایان، در اثر تحولات اجتماعی، جنگ ها، برخورد تمدن های مجاور با یکدیگر و... به شدت در معرض تحول و تغییر بودند; تا آن جا که گاه، در پی عوامل یاد شده، خدایی مقام و منزلت پیشین خود را از دست می داد و یا الهه ای که تا دیروز شأن و منزلتی نداشت، به جرگه خدایان رسمی و مهم می پیوست.

د) گاه چندین خدا، که ساخته اوهام و خیالات پرستش کنندگان بودند، با یکدیگر ترکیب شده خدای جدیدی به ظهور می پیوست که معجونی از اوصاف و خصوصیات آن چند خدای ترکیب شده را یک جا با خود داشت.

هـ ) در میان اکثر اقوام، اسطوره های مختلفی درباره خدایان رواج داشت که حکایت از زاد و ولد، ترکیب، جنگ درونی و... آنان می کرد. اوج این اسطوره ها را می توان در تمدن یونان باستان ـ خصوصاً در اشعار شاعرانی هم چون هومر و هِزیود ـ یافت.

و) غالب این خدایان، موجودات مجرد ومتعالی از ماده نبودند; بلکه شخصیتی انسانوار داشتند که محکوم خصایص و روابط بشری ـ هم چون تولید مثل، ازدواج و حتی مرگ ـ بودند.

ز. معمولا امورجاری در طبیعت درمیان خدایان تقسیم می شد و هرکدام متولی اداره یک یا چندفرایند طبیعی، مانند باد و باران بودند و در همان قلمرومورد توجه و توسل قرار می گرفتند.

ح) در بسیاری از اقوام باستان، اعتقاد به لزوم قربانی یا اهدای هدایای مادی برای تقرب به خدایان وجود داشت.

ط) یکی از نکات جالب توجه، شباهتی است که در میان برخی خدایان اقوام و تمدن های مختلف وجود داشته است. برای مثال، خدای پدر در آیین هندو به دیوس پیتار و در نزد یونانیان به زئوس پاتر و در میان رومیان به یوپیتر شهرت داشت.

به هر روی، امروزه این نکته برای ما روشن است که خدایان اقوام باستان به هیچ روی موجوداتی که شایسته تقدیس و پرستش آدمی باشند، نبوده و از عهده پاسخ به عطش فطری انسان به پرستش موجودی متعال و مقدس برنمی آمدند. با این حال، رواج پرستش و تقدیس این خدایان در میان اقوام مختلف، حاکی از نیازی اساسی ـ به پرستش، تقدیس، احساس وابستگی و ارتباط به موجودی برتر ـ در عمق وجود آدمی است.

در اصالت و تأیید عمق و گستردگی این نیاز همین بس که حتی در آیین هایی هم چون آیین بودا و جین ـ که آموزه های اولیه آن ها خالی از هرگونه پرستش و تقدیس بود ـ به تدریج در میان پیروان بعدی آن ها تعلقی برای پرستش ایجاد گردید. باید باور داشت که گرایش به پرستش و بندگی، گرایش فطری است که اگر در پرتو راهنمایی پیامبران هدایت نشود و به کمال نرسد، امکان پوشیدگی و یا انحراف در آن وجود دارد.

۲) خدا در ادیان هندی

در وداها که شاید بتوان گفت قدیمی ترین و کهن ترین متون دینی (۹۰۰ سال قبل از میلاد) می باشند. از خدایان سخن رفته است. گفتنی است که در متون و دائی خدایان با قوای طبیعی همسان گرفته شده اند. در ریگ ودا که یکی از مهم ترین بخش های وداهاست خدایان دارای سلسله مراتب و درجات مختلفی معرفی شده اند. مقتدرترین خدا ایندرا است که پادشاه خدایان خوانده شده است.

به گفته محققان نوعی شکاکیت در مورد وجود خدا در همه متون هندی به چشم می خورد. در اوپانیشادها از خدای «برهمن» و «ایشوارا» خدای یگانه سخن رفته است. طبق این متون، برهما یا خدای خالق، خدایی است فوق صفات که جز از طریق سلب او را نمی توان شناخت.

۳) خدا در ادیان چینی

در متون کهن چینی نیز از خدا به عنوان «خالق» و حکمران بهشت یا آسمان که ناظر جوامع انسانی است و اراده او روند حوادث را بر روی زمین تعیین می کند، یاد شده است. نام این خدا در زبان چینی «تین» بوده است که معنای آن همان حکمران بهشت یا آسمان می باشد. این خدا موجود واحد و متشخّص بوده است. در آثار منسوب به لائوتزو ، تائو یا اصل نهایی نظام بخش جهان که معنای لغوی آن راه، طریق یا جاده می باشد به همین خدای «تین» مرتبط است و طبق تفسیری که لائوتزو از آن به دست می دهد خدا به عنوان قانون یا نظم طبیعت می باشد و تصور چینیان از خدا چنین مفهوم یا اصل عام متافیزیکی بوده است نه یک خدای متعین و شخصی.

همچنین محققان نوشته اند که در چین باستان نوعی شکاکیت که البته غیر از الحاد است وجود داشته است. خدای «تین» که خدای شخصی و موجود متعینی بوده است بعدها جای خود را به خدای غیرمتشخص و عام که تائو خوانده می شد داده است. تا این که حکیم بزرگ چین یعنی کنفوسیوس ظهور کرد. برای کنفوسیوس خدا یعنی عمل به قانون اخلاق و اطاعت از دستورات اخلاقی. او بر انجام مراسم مذهبی و انجام مناسک و تشریفات دینی پای فشرد و معتقد بود هر کس گناه کند اساساً خدایی ندارد تا او را بپرستد. موتزو شاگرد برجسته کنفوسیوس خدا را همان «عشق و امید» می دانست و بعضی از محققان ادیان برآنند که او به مفهوم خدا از دیدگاه غربیان بسیار نزدیک شده است.

در قرن سوم قبل از میلاد و پیش از کنفوسیوس نیز حکیمی به نام هسون تزو معتقد بود که خدایان ماوراء طبیعی همان قوای طبیعی و قانون عمل و عکس العمل اند و اعمال دینی هم هیچ تأثیری در قوانین طبیعی ندارند. او بدینسان به انکار وجود خدا و عوامل مافوق طبیعی پرداخت.

پژوهشگران معتقدند که تا قرن ۱۶ و ورود ژزوئیت ها به چین، معادلی برای مفهوم خدا در میان چینی ها وجود نداشته است.

در بین مکتب های فلسفی کلاسیک هندی نیز مکتب «چارواکه» و آئین «جاین» صریحاً ملحداند. دین بودائی نیز تمایل به الحاد دارد و متضمن آن است. مکتب «سانکهیه» نیز احتمالاً، الحادی است .آئین «یوگا» وجود خدا را مورد تصدیق قرار می دهد. بین قرن ۱۰ تا ۱۶ مکتب منطقی «نیایه» و مکتب ذرّیگری «وایشیشکه» توأماً کوشیدند تا براهین نیرومندی بر اثبات وجود خدا اقامه کنند در حالی که مکتب «می مانسا» به این براهین حمله کرده و آن ها را مردود ساخت.

مکتب «ودانتا» اعتراف می کرد که براهین اقامه شده بر وجود خدا در سطح عرفی قدرت اقناعی دارند ولی در سطح معرفت دینی و ساحتی فراتر از فهم عرفی «موجود برتر» یا «وجود متعالی» تنها یک توهم یا پندار است/ ولی مکتب نیایه از راه قانون علیت می کوشید تا خدا را به عنوان «علت موجودات» اثبات نماید.

مکتب چارواکه، حس گرایی محض است و اعتقادی به هیچ گونه موجود نامحسوس یا فراحسی ندارد. مکتب جاین نیز معتقد است که جهان نامخلوق و ازلی و ابدی است. بنابراین دو مکتب مذکور نیازی به «نظریه خدا» و زحمتی برای اثبات وجود او ندارد. در دین جاین «برهان نظم» و نیز «برهان اخلاقی» بر اثبات وجود خدا صریحاً ردّ شده است. شنکره حکیم بزرگ هندی در قرن ۸ و ۹ و مؤسس مکتب و دانتای عاری از ثنویت نیز معتقد بود که در تحلیل واپسین نه خدا وجود دارد و نه جهان مادی، بلکه تنها یک واقعیت غائی وجود دارد که «برهما» نامیده می شود و عالم، خیال است. از


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درباره اسماء خداوند در ادیان الهی

دانلود مقاله کامل درباره اقسام صفات الهی

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله کامل درباره اقسام صفات الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

اقسام صفات الهی

واژة اسم کاربردهای مختلفی دارد. در گسترده‎ترین کاربرد به معنی هر لفظی است که بر معنایی دلالت می‎کند. اسم در این کاربرد مترادف با کلمه است، و حرف و فعل در اصطلاح علمای نحو را نیز شامل می‎شود. دومین کاربرد اسم همان است که در اصطلاح علمای نحو به کار می‎رود. و یکی از اقسام کلمه و قسیم حرف و فعل است. سومین کاربرد آن معنایی است که در اصطلاح متکلمان مقصود است. و آن عبارت است از لفظی که بر ماهیت و ذات من حیث هی و بدون در نظر گرفتن اتصاف آن به صفتی از صفات دلالت می‎کند. مانند الفاظ سماء (آسمان)، ارض (زمین)، رجل (مرد) و جدار (دیوار). واژة صفت نیز کاربردهای مختلفی دارد. حکما مبادی مشتقات را صفت، و مشتقات را اسم می‎گویند. از نظر آنان علم و قدرت صفات‎اند، و عالم و قادر یا علیم و قدیر اسم، ولی متکلمان مشتقات را صفات نامیده و مبادی مشتقات را «معنی» می‎گویند. بنابراین، علم و قدرت، معنی، و عالم و قادر یا علیم و قدیر صفات‎اند. به عبارت دیگر، هرگاه ذات و ماهیت را از آن جهت که موصوف به وصف یا معنای ویژه‎ای است، در نظر آوریم واژة صفت به کار می‎رود. «الصفة هی الاسم الدال علی بعض احوال الذات، و ذلک نحو طویل و قصیر و عاقل و غیرها»

«ان الصفة فی الحقیقة ما أنبأت عن معنی مستفاد یخص الموصوف و ما شارکه...». یاد آور می‎شویم، این گونه ملاحظات در عمل چندان رعایت نمی‎شود، و هر یک از اسم و صفت به جای دیگری به کار می‎رود. یگانه واژه‎ای که معنای وصفی نداشته، ‌و به عنوان اسم مخصوص خداوند، شناخته شده است؛ اسم جلالة (الله) است. اما واژه‎های دیگر چون عالم، قادر، حی، رازق، باقی و غیره هم به عنوان اسماء الهی به کار می‎روند، و هم صفات خداوندی، چنان که در روایات معروفی که برای خداوند نود و نه اسم بیان شده است، جز اسم جلاله، همگی از مشتقات و صفات می‎باشند. تقسیمات صفات صفات الهی را از جهات گوناگون تقسیم کرده‎اند: 1. صفات جمال و صفات جلال: صفات جمال یا صفات ثبوتی صفاتی‎اند که بر وجود کمالی در خداوند دلالت می‎کنند. مانند عالم و علم، قدرت و قادر، خلق و خالق، ‌رزق و رازق و غیره. و صفات جلال یا صفات سلبی صفاتی‎اند که چون بر نقصان و فقدان کمال دلالت می‎کنند، از خداوند سلب می‎شوند. مانند: ترکیب، جسمانیت، مکان، جهت، ظلم، عبث و غیره. صدر المتألهین در این باره گفته است: «این دو اصطلاح (صفت جمال و جلال) با تعبیر ذی الجلال و الاکرام در آیة کریمة:

تَبارَکَ اسْمُ رَبِّکَ ذِی الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ» هماهنگ است زیرا صفت جلال عبارت است از آنچه ذات خداوند را از مشابهت با غیر آن منزه می‎دارد، و صفت اکرام عبارت است از آنچه ذات الهی به آن آراسته است، پس خداوند با صفات کمال وصف می‎شود، و با صفات جلال از نواقص پیراسته می‎گردد»صفات سلبی کاربرد دیگری نیز دارد، و آن صفاتی است که بر سلب نقص از خداوند دلالت می‎کنند، مانند غنی، واحد، قدوس، حمید و مانند آن. 2. صفات ذات و صفات فعل: در تقسیم صفات الهی به صفات ذات و صفات فعل دو اصطلاح و دو نظریه است: الف: هر گاه برای انتزاع صفتی از ذات و وصف کردن ذات به آن صفت، تصور ذات کافی باشد، و تصور فاعلیت خداوند لازم نباشد، آن صفت، صفت ذات یا ذاتی خواهد بود. مانند صفت حیات و حی، اراده و مرید، علم و عالم، قدرت و قادر. و هر گاه تصور فاعلیت خداوند لازم باشد، آن را صفت فعل یا فاعل گویند. مانند خلق و خالق، رزق و رازق، اماته و ممیت، احیاء و محیی، مغفرت و غافر، ‌انتقام و منتقم، و مانند آن. ب: هر صفتی که بتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف کرد، صفت فعل است، و هر صفتی را که نتوان خداوند را به مقابل و ضد آن وصف کرد، صفت ذات است. بنابراین قدرت، علم و حیات از صفات ذاتی الهی‎اند، چون خداوند به مقابل و ضد آنها وصف نمی‎شود، زیرا مقابل آنها نقص وجودی است، ولی اراده از صفات ذات نخواهد بود، ‌زیرا « وصف خداوند به مقابل آن محال نیست، مثلاً گفته می‎شود خداوند ظلم به بندگان خود را اراده نکرده است،‌ «وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» بر این اساس، عدل از صفات ذات الهی خواهد بود، ولی بنابر اصطلاح نخست از صفات فعل است. از دو اصطلاح یاد شده، اصطلاح نخست در کتب فلسفه و کلام مشهور و رایج است. محدث کلینی در کتاب کافی اصطلاح دوم را برگزیده است،و بر این اساس روایات مربوط به اراده را از صفات فعل دانسته‎اند، تعیین کرده است. سید شریف گرگانی نیز در کتاب تعریفات همین اصطلاح را آورده است. 3. صفات حقیقی و اضافی: صفات ذات را به دو گونة حقیقی و اضافی تقسیم کرده‎اند. صفات ذاتی حقیقی آن است که حقیقتاً ذات به آن وصف می‎گردد مانند علم و قدرت، و صفت اضافی آن است که از صفات حقیقی انتزاع می‎شود، ولی خود حقیقتاً از صفات ذات نیست، مانند صفت عالمیت و قادریت، که از در نظر گرفتن نسبت علم و قدرت با ذات انتزاع شده‎اند، و ورای ذات و صفت علم و قدرت، حقیقتی ندارند. صفت ذاتی حقیقی را به حقیقی محض و حقیقی ذات الاضافه تقسیم نموده‎اند. حقیقی محض آن است که به چیزی جز ذات خداوند تعقل ندارد. مانند صفات حیات، و حقیقی ذات الاضافه آن است که به غیر ذات متعلق می‎شود مانند علم و قدرت. 4. صفات خبریه: برخی از صفات را صفات خبریه گویند. آنها صفاتی‎اند که در خبر آسمانی (کتاب و سنت) وارد شده‎اند و اگر در خبر آسمانی نیامده بودند، به مقتضای یک بحث عقلی برای خداوند اثبات نمی‎شدند، و از سویی، اگر به مفاد ظاهری آنها قائل شویم، تشبیه و تجسیم لازم خواهد آمد. به عبارت دیگر، ‌این دسته از صفات، مانند وجه، ید، استوا، مجیء، که در آیات ذیل آمده‎اند. «کُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»«یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ».


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره اقسام صفات الهی