هدف:بررسی اثربخشی سیستم ارتباطات در سازمان.
ابعاد:ندارد.
گویه:دارای 14 گویه می باشد.
تعداد صفحات:تنها دو صفحه دارد.
منبع: دکتر محمد مقیمی و دکتر مجید رمضان1394
پرسشنامه اثربخشی سیستم ارتباطات شماره 174
هدف:بررسی اثربخشی سیستم ارتباطات در سازمان.
ابعاد:ندارد.
گویه:دارای 14 گویه می باشد.
تعداد صفحات:تنها دو صفحه دارد.
منبع: دکتر محمد مقیمی و دکتر مجید رمضان1394
چکیده
نیروی انسانی نقش سازنده و کلیدی در پیشبرد ماموریتها، هدفها، سیاستها، خط مشی ها و استراتژیهای سازمان داراست و از ارکان رشد و بقای سازمان محسوب میگردد .در هر سازمانی به منظور اثربخش نمودن امور و نیل به هدفهای سازمانی از معیارهایی استفاده میکنند. اهم این معیارها عبارتند از جذب، آموزش و حفظ نیروی انسانی کارآمد و متخصص. از آنجا که ویژگیهای فردی منابع انسانی با اثربخشی سازمانی رابطه دارد، در این راستا محققین برای دستیابی به نتایج مطلوب هدفهای علمی و کاربردی را مدنظر قرار دادهاند. بدین منظور قصد بررسی و پاسخگویی به این سوالات را دارند: (1) آیا بین سابقه کاری منابع انسانی واثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجوددارد؟ (2) آیا بین تحصیلات منابع انسانی و اثر بخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ (3) آیا بین شخصیت منابع انسانی و اثربخشی مدارس غیر انتفاعی رابطه معنی داری وجود دارد؟ در این تحقیق، سابقه کار، تحصیلات و شخصیت متغیر مستقل و اثربخشی متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. با توجه به سوالات تحقیق سه فرضیه برای آن تدوین گردید که برای تجزیه و تحلیل فرضیه ها پرسشنامه 47 سوالی طراحی، توزیع و جمع آوری شد. پس از بررسی و تحلیل سوالات و آزمون فرضیه ها به روش «کای دو» مشخص گردید که بین سابقه کاری منابع انسانی و اثربخشی (فرضیه اول ) رابطه معنی داری وجود ندارد ولی بین تحصیلات و شخصیت منابع انسانی و اثربخشی سازمانی (فرضیه دوم و سوم ) رابطه معنی داری وجود دارد.
فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 25 صفحه
چکیده
هدف: خود پنداره نقش مهمی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ایفا می کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل هوش چندگانه بر خودپنداره و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان پسر نارساخوان انجام شده است.
روش: طرح تحقیق، نیمهتجربی از نوع پیشآزمون- پس آزمون با گروه کنترل همراه با آزمون پیگیری بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیهی دانشآموزان پسر نارساخوان پایه چهارم و پنجم ابتدایی شهر قزوین در سال تحصیلی 93-1392 تشکیل میدادند. 40 دانشآموز پسر نارساخوان مدرسه اختلالات ویژه یادگیری انتخاب و به صورت جایگزینی تصادفی در گروه آزمایش و گواه (هر گروه 20 نفر) شرکت داشتند. جمع آوری دادهها با استفاده از آزمون خودپندارهی تنسی و مقیاس سنجش هوشهای چندگانه عابدی صورت پذیرفت. همچنین معیار پیشرفت تحصیلی از میانگین نمرات دروس دانشآموزان و با تبدیل بازخوردهای توصیفی به نمرات کمی بدست آمد. جهت تحلیل دادهها از آمار توصیفی و استنباطی(تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) استفاده شد.
یافتهها: بررسی دو گروه از نظر میانگین خودپنداره و پیشرفت تحصیلی با استفاده از ابزارهای به کار رفته در مرحله پس آزمون و پیگیری، حاکی از افزایش خودپنداره و پیشرفت تحصیلی در گروه آموزش مبتنی بر مدل هوش چندگانه بعد از مداخله بوده است(٠٫٠٠١> (P.
نتیجه گیری: مطابق با نتایج این پژوهش، با استفاده از مدل آموزشی مبتنی بر هوش چندگانه می توان خودپنداره و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نارساخوان را افزایش داد.
مقدمه
بطور سنتی، آموزگاران کودکان استثنایی بر این عقیدهاند که موفقیت تحصیلی دانشآموزان دارای ناتوانی را میتوان ارتقاء بخشید، اگر راهبردهای یادگیری موثرتر و مناسبتری را اتخاذ نمود. افراد به شیوههای مختلفی یاد میگیرند و تواناییهای مختلفی از خود نشان میدهند. اگر بتوان تواناییها و ترجیحهای یادگیری را بطور کامل گسترش داد، شکاف یادگیری از بین خواهد رفت(1). ناتوانی یادگیری[1] به گروه ناهمگنی از اختلالات گفته میشود که دارای مشخصههایی نظیر دشواری در فراگیری و کارکرد گوشدادن، حرفزدن، خواندن، نوشتن و محاسبه هستند(2) و به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند:1) ناتوانیهای یادگیری تحولی و 2) ناتوانیهای یادگیری تحصیلی که این دسته خود به سه گروه قابلتقسیم است: ریاضیات، نوشتن و خواندن(3).
نارساخوانی که به نام دیسلکسیا[2] شناخته شده است، اصطلاحی است که برای کودکانی به کار می رود که علی رغم بهره هوشی طبیعی و آموزش کافی، قادر به خواندن صحیح نیستند(4). به طور خاص نارساخوانی نوعی اختلال در اشتباه کردن کلمات شبیه به هم، حدسزدن کلمات با در نظر گرفتن حروف ابتدا و انتهای کلمات، آیینهخوانی یا وارونهخوانی کلمات، مشکلات شدید در هجی کردن کلمات، بیمیلی و انزجار از یادگیری خواندن و دشواری در تشخیص جزء از کل می باشد. تقریباً 80 درصد دانشآموزان ناتوان در یادگیری در خواندن مشکل دارند(5).
اهمیت مؤفّقّیت تحصیلی دانشآموزان به مطالعات زیادی دربارهی پیشبینیکنندههای تسهیلگر برای دستیابی به این مهم انجامیده است. یکی از این پیشبینیکنندهها، خودپنداره فرد است. تعدادی از مطالعات رابطهی مثبتی را بین خودپنداره[3] و مؤفّقّیت تحصیلی نشان دادهاند(6). خودپنداره را میتوان درک فرد از خودش دانست که در نتیجهی تجربیات فرد با محیط و رابطهی وی با دیگران شکل میگیرد. خودپنداره با عواملی مثل خشنودی از زندگی، علاقه به خود و خودارزشمندی ارتباط دارد و به صورت مجموعهای از گرایشها به خود تعریف شده که توصیف کنندهی نگرشها و رفتارهای خود فرد هستند. هر انسان برداشت و تصوری از وجود خویشتن دارد که میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. پژوهشهای مختلف نشان دادهاند که دانشآموزان دارای اختلالات یادگیری از خودپنداره ی ضعیفتری نسبت به همسالان عادی خود برخوردارند(7).
پیشرفت تحصیلی[4] از مسایل مهمی است که محور بسیاری از پژوهش های آموزشی و روانشناسی قرار دارد و به توانایی آموختهشده یا اکتسابی فرد در موضوعات آموزشگاهی اطلاق میشود که از طریق آزمون های فراگیری استاندارد شده یا آزمون های معلمساخته اندازهگیری میشود (8). بررسی پیشرفت تحصیلی فراگیران یکی از موضوعات اساسی در ارتقاء کیفیت آموزش است، چون امروزه هدف اصلی تعلیم و تربیت، ایجاد تغییر نه تنها صرفاً در میزان دانش، بلکه همچنین گسترش تواناییها و ارتقاء مهارت هاست. از جمله نگرانیهای مسئولیتهای تعلیم و تربیت، پیشرفت تحصیلی و جلوگیری از افت تحصیلی میباشد. در مقابل پیشرفت تحصیلی، افت تحصیلی قرار دارد که بر اساس مطالعات مختلف، تأثیر بسزایی در سرنوشت فرد دارد و هزینهی گزافی به خانواده و جامعه تحمیل میکند درک پیشرفت تحصیلی مستلزم کشف و بررسی تعدادی از عوامل درونی و بیرونی میباشد که شامل عوامل شناختی، اجتماعی و اقتصادی میشود. از این میان، هوش چندگانه جزو عوامل تعیین کنندهای است که از جمله پیشبینیکنندههای مهم مؤفّقیّت میباشند. مطالعات بسیاری رابطهی معناداری بین استفاده از هوش چندگانه و عواملی همچون انگیزش، نگرشها، عزّت نفس، اشتیاق و مؤفّقیّت نشان دادهاند(9).
بررسی رابطه بین سبک های مدیریت تعارض و اثربخشی سازمانی در سازمان بیمه سلامت استان گیلان
117 صفحه
چکیده:
بیشک مدیران نقش تعیینکننده ای را در افزایش اثربخشی سازمان های بیمه بر عهده دارند و در این میان مدیریت تعارض در اینگونه سازمان ها از اهمیت بسزایی برخوردار است. هدف کلی این پژوهش، بررسی ارتباط بین سبک های مدیریت تعارض و اثربخشی سازمان بیمه سلامت استان گیلان در سال 1392 بوده است. روش تحقیق از نوع توصیفی و از نوع هدف، کاربردی است. جامعه آماری این تحقیق بیمه سلامت استان گیلان می باشند. برای نمونه گیری تعداد 26 مدیر واحد سازمانی انتخاب گردیدند. پس از انجام تست مقدماتی پرسشنامه، تعداد 26 پرسشنامه توزیع گردید؛ که تعداد 23 پرسشنامه تکمیل و عودت داده شد. در این پژوهش از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شده است. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد سبک های مدیریت تعارض (راهیم، 1983) و پرسشنامه استاندارد اثربخشی سازمانی (حمیدی، 1382) می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 19 SPSS استفاده شده است که نتایج این تحقیق حاکی از آن است که مدیران در مدیریت تعارض در سازمان بیمه سلامت استان گیلان بیشتر از راهبردهای همکاری و سازش استفاده می کنند. هم چنین سبک مصالحه نیز اثرات زیادی برجای می گذارد. از طرف دیگر، استفاده از سبک رقابت در مدیریت تعارض اثری معکوس دارد. هم چنین سبک اجتناب بر اثربخشی سازمانی اثر معناداری ندارد.
کلیدواژه: سبک های مدیریت تعارض، اثربخشی سازمانی، سازمان بیمه سلامت استان گیلان