دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
دانلود پروپوزال رشته روانشناسی اثربخشی آموزش دلگرم سازی بر سلامت روانی و رضایت زناشویی بافرمت ورد وقابل ویرایش در27صفحه
بیان مسئله
. 1 بیان مسئله
جنگ در تمام دوران، جوامع بشری را تهدید کرده است. هر جنگی زیانهایی دارد، زیانهای مالی قابل جبران هستند، اما زیانهای روانی مشکل جبران می شوند و از مهمترین عوارض جنگ هستند. فردی که از جنگ بر می گردد باید خود را هم با خانواده وفق دهد و هم با اجتماع، اکثر این افراد در وفق دادن دچار مشکل می شوند و خود را در این میان غربیه می پندارند. این افراد نه تنها خود دچار مشکلات روانی فراوانی می شوند، بلکه خانواده ی آن ها نیز درگیر این قضیه می شوند، به خصوص همسران این افراد در معرض خطر بیشتری هستند و رضایت زناشویی این افراد کاهش پیدا می کند. بر طبق آمارها نرخ طلاق در این افراد دو برابرافراد عادی می باشد (هاشمی، 1385).
اگر اعضاء خانواده از سوی منابعی حمایت شوند، توانایی بیشتری برای کمک به فرد حادثه دیده دارند. رضایت زناشویی از موارد مهمی است که موجب سازگاری خانواده می شود. نظام خانواده باید نظام محکم و پایداری باشد. بهداشت خانواده یکی از مسائل مهمی است که در استحکام نظام خانواده نقش دارد.
اختلافات زناشویی عامل خطرساز برای اختلالات روانی مانند افسردگی، اعتیاد و ... می باشد. همچنین مشکلات ارتباطی در خانواده با بیماریهای جسمی نیز همبستگی دارد. افرادی که روابط رضایت بخش وحمایت کننده دارند، احتمال کمی وجود دارد که مبتلا به بیماری سختی شوند و اگر هم بیمار شوند سریعتر بهبود می یابند.
بعد از مرگ ناگهانی در خانواده مشکلات زناشویی و طلاق شدیدترین فشارهایی هستند که افراد تجربه می کنند (بلوم، آشرو وایت 1987 به نقل از طغیانی 1386).
با توجه به نقش رابطه ی زوجین بر سلامت جسم و روان آموزش شیوه های مختلف روان درمانی ضروری می باشد.
متأسفانه بیشتر پژوهشهای صورت گرفته توصیفی است و کمتر آموزشی است. با توجه به افزایش مشکلات زناشویی در همسران جانبازان لازم است به آن ها آموزشهایی داده شود تا با مشکلات خود مقابله کنند و تا حد امکان سبک زندگی خویش راتغییر دهند تا بتوانند علاوه بر بهبود خود به همسرانشان نیز کمک کنند.
تحقیقات نشان داده است که خود دلگرم سازی باعث میشود افراد بسیار با جرأت تر، بردبارتر و با اعتماد به نفس بالاتری عمل کنند و نیز دارای رفتار دوستانه تری با دیگران بوده، احساس ثبات بیشتری نموده و همچنین بهتر قادر باشند با مسائل و مشکلات خود مقابله کنند. حال اگر این روش آموزشی بتواند این نتایج را در همسران جانبازان ایجاد کند، شاید بتواند بر رضایت زناشویی ونیز سلامت روانی آن ها تاثیر بگذارد. این تحقیق در صدد بررسی این احتمال می¬باشد.
آدلر بنیانگذار روانشناسی فردنگر چهار نیاز اصلی را بیان می کند که عبارتند از:
نیاز به ارزشمندی، احساس قابلیت، نیاز به تعلق و دلگرم سازی.
دلگرم سازی آن چیزی است که باعث می شود دیگران احساس خوبی داشته باشند، عملکرد مؤثر داشته و برای مشکلات خود به شکلی موثرتر برنامه ریزی کنند، دارای اعتماد به نفس و حس رضایت باشند.
یکی از پیامدهای دلگرم سازی این است که شخص احساس تعلق می کند و از وقف خود برای بهزیستی جامعه احساس رضایت می کند. دلگرم سازی هم هدف شخصی وهم هدف اجتماعی دارد. آنچه مهم است داشتن نگرشهای مثبت نسبت به مسائل اطراف است. اما بسیاری از افراد این گونه نیستند و با احساس عدم کفایت و حقارت زندگی می کنند. آن ها معتقدند مفید نیستند. این یاس و دلسردی باید توسط افرادی در جهت افزایش دلگرم سازی،رضایت مندی و سلامت روانی و برآوردن نیازهای زندگی درمان شود. یکی از روشهای درمانی در مواجهه با این افراد روش آموزشی شوانکر است (باهلمن ودینتر ، 2001).
تئو و آنتینیو شوانکر این برنامه ی آموزشی را بر اساس روانشناسی فردنگر آدلر در سال 1980 تهیه کردند. آن ها مفهوم دلگرم سازی را پرورش دادند و آن را از یک مفهوم تئوریک به صورت روش علمی و قابل اجرا در آوردند.
خانواده¬های جانبازان با مشکلات عدیده ای مواجه هستند که در نتیجه به مشکلات عاطفی و زناشویی در آن ها منجر می شود.
حال این سئوال مطرح می¬شود که آیا روش دلگرم سازی شوانکر قادر است باعث ارتقاء سلامت روانی و رضایت زناشویی همسران جانبازان شود؟!
روش تحقیق
الف-نوع روش تحقیق:
. 1. 2 دلگرم سازی
برای این اصطلاح ترجمه های مختلفی وجود دارد: تهییج، دلگرمی، شجاعت دهی،
جرأت بخشی، قوت قلب و انگیزه دهی.
براساس اصول روانشناسی فرد نگر، هدفهای آموزشی دلگرم سازی عبارت است از:
افزایش احترام به خود، اعتماد به نفس و مهارتهای اجتماعی. دلگرم سازی، اعتماد به نفس و احساس فرد را نسبت به خودش تقویت و بهبود می بخشد و این کلید توسعه و تحول فردی است. بر اثر دلگرم سازی، فرد احساس تعلق و رغبت بیشتر و سودمندی برای جامعه می کند. اغلب دارای اهداف اجتماعی است و بیش از مثبت بودن صرف است و فقط انکار و سرکوبی ابعاد منفی زندگی نیست. دلگرم سازی توجه توامان به ابعاد مثبت و منفی زندگی است.
ناکامل بودن بخشی از وجود انسان است و این امر شرم آوری نیست. وقتی فرد برای غلبه به نقصهایش تلاش می کند و می خواهد کامل باشد به خودی خود چیز بدی نیست. ولی وقتی این نگرش تبدیل به این شود که فرد تنها زمانی انسان خوب است که کامل باشد و کارهایش بدون نقص باشد اثرات نامطلوبی دارد و منجر به احساس حقارت می شود. بنابراین آنچه ضروری است«شهامت ناکامل بودن» است. رشد و تحول فرد قویاً با اشتباه کردن و آموختن از خطاها مرتبط است و این ها تجارب ارزشمندی هستند. امروزه مردم به جای تاکید بر نقاط قوت همدیگر بر روی ضعفها و خطاهای هم تاکید می کنند و فکر می کنند این باعث بهتر عمل کردن دیگران است در حالی که این اشتباه است، بسیاری از مردم در طول زندگی با دلگرم سازی روبرو نمی شوند و زندگی شان پر از احساس حقارت است و آن را به شغل، ازدواج، روابط دوستانه، محل کار و به طور کلی به تمام زندگی شان تسری می دهند.
آن ها متقاعد شده اند که به اندازه¬ی کافی افراد خوبی نیستند وتنها زمانی خوبند که از خواهر و برادر خود بهتر، باهوش تر، لاغرترو.... باشند. آن ها معتقدند به چیزی تعلق ندارند. این یاس ودلسردی باید به وسیله¬ی دلگرم کردن آن ها از بین برود تا آن ها زندگی سالم تری داشته باشند.
برای دلگرم سازی می توان به 10 مهارت اشاره کرد:
1- اظهار علاقه به دیگران
2- گوش دادن فعالانه و با دقت و توجه کامل
3- نشان دادن اشتیاق
4- شکیبایی و صبور بودن
5- به کاربردن لحنی دوستانه هنگام صحبت
6- نشان دادن حالات دوستانه در چهره
7- استفاده از قالب بندی مثبت برای مشاهده و ارزیابی رفتار
8- شناسایی تلاشها و پیشرفتهای دیگران
9- به کاربردن تماسهای بدنی و لمسی (مانند قراردادن بازو روی شانه ی دیگری برای ابراز حمایت)
10-قاطع بودن واظهار وجود کردن ( باهلمن ودینتر،2001).
آدلری ها دلگرم سازی را به منزله¬ی مثلثی با سه ضلع نابرابر می دانند، این سه ضلع عبارتند از: روابط اجتماعی، آموزش و درمان و انسان را در این سه حوزه دلگرم می¬کنند. آن ها معتقدند هر چه بیشتر دیگران را دلگرم سازیم، خودمان نیز بیشتر احساس دلگرمی خواهیم کرد، چرا که با کمک به دیگران برای بهتر شدن، خود نیز احساس بهتری خواهیم داشت (موزاک و میانیاچی،1999 به نقل از هاشمی، 1385). همان طور که گیاه به آب و خاک نیاز دارد ما هم به دلگرم شدن توسط دیگران نیازمندیم.
گفته شد که از دیدگاه آدلر گراها فرد بیمار دلسرد و مأیوس است، برای این که این دلسردی از بین برود باید از دلگرم سازی در روند درمان استفاده کرد. فرد دلگرم کننده استعدادهای دیگران را کشف می¬کند و سپس آن ها را منعکس می¬کند. در رابطه¬ی درمانی پیش بینی موفقیّت نقش مهمی دارد. آدلرگراها به تحلیل مشکل بسنده نمی کنند، بلکه استعدادها وتوانایی بیمار را به او پسخوراند می¬دهند. در رابطه¬ی درمان تلاش میکنند فرد به خود و توانایی هایش اعتماد کند وتوانایی هایش را به کار گیرد و عزت نفس و احساس ارزش درونی اش افزایش پیدا کند. باید به جای ناتوانی ها و نقصها به فرد کمک کنیم برتوانایی ها وداشته هایش تاکید داشته باشد و به رغم موانعی که در راهش وجود دارد به سمت جلو حرکت کند. در این روش به فرد کمک می¬شود تا در سبک زندگی اش تغییر ایجاد کند و به بهبود روابط خود و دیگران کمک کند.
در این روش حتی اگر فرد احساس می کند که نمی تواند موفق شود، درمانگر باید او را دلگرم سازد که او می-تواند نگرش هایش را تغییر دهد و پیشرفتش امکان پذیر است. این فرآیند در سراسر درمان ادامه دارد. به فرد آموزش داده میشود نیمه¬ی پرلیوان را ببیند. از دیگر راهها برای دلگرمی تلاش برای برنامه ای است که فرد از آن می ترسیده یا نمی داند که در آن قرار دارد. عدم دلگرمی در افراد باعث فقدان اعتماد و بدبینی میشود. افراد دلگرم افرادی پذیرا و با مسئولیت هستند.
مهمترین منبع دلگرم سازی برای هر فرد، خانواده است ،اگر افراد خانواده دلگرم باشند، کودکان آن ها نیز به همین طریق رشد پیدا میکنند و نکات مثبت دیگران را بیشتر می بینند و به دیگران عشق می ورزند و برعکس در خانواده هایی که عدم دلگرمی در آن ها موج می زند، افراد خانواده هم همین گونه رشد می کنند و به دنبال عیب جویی در خود و دیگران هستند. همکاری، ارتباط، قدردانی و سپاس و... از ویژگیهای خانوادههای دلگرم است . پیامهای مأیوس کننده در این خانواده ها بسیار کم شنیده میشود.
- 1. 1. 2 رفتارهای دلگرم زدا در خانواده
اکستاین رفتارهای بارز عدم دلگرم سازی در خانواده را به 4 دسته تقسیم میکند:
1-اثر مداد قرمز
اعضای خانواده مدام همدیگر را به خاطر خطاها سرزنش میکنند و فرد خاطی مدام درگیر این سرزنشهاست و نمی تواند به جنبه های مثبت زندگی توجه کند(فتحی،1386).
2-اثر طرح عمودی در مقابل طرح افقی
طرح افقی دلگرم کننده است ولی طرح عمودی عدم دلگرمی را در بر میگیرد. در طرح افقی تساوی و پذیرش همه¬ی اعضای خانواده و رعایت شأن اعضا مطرح است. در طرح عمودی خود خواهی بسیار بارز است. با برچسبهای برتر وکهتر، نگرش مذهبی، نژادی و جنسیتی در طرح عمودی روبرو می¬شویم.
3-کمال گرایی افراطی
تصور عدم اشتباه در یک خانواده¬ی موفق منجر به بروز سرزنشهای دائمی و تلاش برای کشف نقاط ضعف همدیگر میشود.
4-چسبیدن به الگوهای کهنه
کودکان در زندگی رویدادهای فراوانی را مشاهده میکنند و نتایجش را به موقعیتهای مشابه تعمیم می دهند. بعضی از این تعمیم ها نادرست است، ولی طبق عادت سالیان سال ادامه
می یابد و فرد طی سالها هیچ گونه تغییر مثبت و پیشرفتی نمی کند.
علاوه بر رفتارهای خانواده، شیوه های تربیتی والدین هم میتواند عدم دلگرمی را برای بچه ها بوجود بیاورد. والدین خود کامه¬ی مستبد، والدین سهل گیر و والدین طرد کننده با رفتارهای خود دلگرمی را در بچه هایشان از بین میبرند.
والدین مستبد و خودکامه با کنترل بیش از حد بر انضباط، پیروی بی چون و چرا از مقررات و تنبیه سخت تاکید میکنند. کودکان این والدین معمولاً زودرنج و بی تابند و اثری از
اعتماد به نفس در این کودکان دیده نمی شود.
والدین سهل گیر با آزاد گذاشتن فراوان کودک، کودکانی خودخواه، پرتوقع، خواهان توجه و محبت دیگران بار می آورند. کودکان آن ها در برابر برآورده نشدن خواسته ها بیصبر و پرخاشگر هستند و دچار بی تابی و اندوه می شوند. این ها هم از عدم اعتماد به نفس رنج
می برند.
والدین طرد کننده گاه با بی توجهی و گاه با خصم با کودکان خود برخورد می کنند. عدم احساس امنیت و نگرانی و پریشانی و رفتارهای ضد اجتماعی از ویژگی های این کودکان است. هیچ یک از این سه دسته والدین دلگرمی را در بچه های خود ایجاد نمی کنند.
برخلاف این سه دسته، والدین دلگرم کننده نه کنترل افراطی دارند و نه سهل گیری افراطی. مدیریت توأم با احترام در این خانواده وجود دارد. والدین، کودکانی با مسئولیت، راستگو، رک و قابل اعتماد پرورش می دهند. این کودکان از اموال خود و دیگران به خوبی نگهداری می کنند و دارای اعتماد به نفس و دلگرمی هستند (احدی وبنی جمالی،1383).
- 1. 1. 2 خود دلگرم سازی
همان طور که دلگرم کردن دیگران مهم است، دلگرم ساختن خود نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برای دلگرم ساختن دیگران ابتدا باید به دلگرمی خود بپردازیم. باید خودمان و تلاشهایمان را باور داشته باشیم و برای آن ها ارزش قائل باشیم. ایمان و اعتماد به خود تنها راه تغییر است. تا این حس را در خود به وجود نیاوریم نمی توانیم به دیگران یاد دهیم.
مک کی برای خود دلگرم سازی 6 گام را بیان کرده است:
گام اول: پذیرش خود: با پذیرش خود متوجه می شویم که میتوانیم از این که هستیم بهتر باشیم.
گام دوم: توجه به کارهای مثبت خود
گام سوم: قدردانی از خود به خاطر تلاشهایمان
گام چهارم: استفاده از شوخی طبعی برای دلگرمی خود
گام پنجم: ایمان به خود و توانایی های خودمان
گام ششم: ارتباط با افراد دیگری خارج از خانواده ( مک کی،2004 به نقل از هاشمی،1385).
- 1. 1. 2 آموزش دلگرم سازی شوانکر
تئو و آنتینیو شوانکر بر اساس اصول روانشناسی فرد نگر در اواخر دهه 1980 برنامه آموزشی خود را توسعه دادند. آن ها در طی سالها تجربه اندوزی در کار با گروهها و افراد مختلف دریافتند که دلگرم سازی پایه¬ی هر فرآیند تحولی است و در کمک ها و درمانهای روانشناختی از اثرگذاری بالایی برخوردار است. بنابراین آن ها این مفهوم را توسعه دادند و مفاهیم نظری را به روشهای علمی و تجربی تبدیل کردند. مفهوم آموزش دلگرم سازی شوانکر توسط مربیان دلگرم سازی که به مدت دو سال در انستیتوی آدلر- دریکارس واقع در زانترباخ آلمان آموزش دیده اند، توسعه یافته است. دوره¬ی آموزشی مربیان شامل 5 آخر هفته بود که دروسی به آن ها تدریس می شد و مورد تمرین قرار میگرفت. علاوه بر این مبانی روانشناسی فردنگر نیز به
آن ها آموزش داده می شد. همچنین به شرکت کنندگان تکالیفی برای خانه ارائه می شد. این تکالیف شامل دو بخش بود: بخش اول آموزش دادن به گروهی از افراد است. بخش دوم تمرین 10 مهارت دلگرم سازی که در صفحات قبل توضیح داده شده بود. هر دو هفته یک بار، یک شرکت کننده، یکی از 10 مهارت را انتخاب میکند و سعی میکند در تمرینهایش آن را به صورت آگاهانه بیشتر از دیگر مهارتها انجام دهد و درباره¬ی نتایج تجربیاتش گزارش کوتاهی بنویسد. علاوه بر این دوره در طول 2 سال، افراد آموزش دیده برای مدت 4 هفته
(هریک ترم) در گروههای آموزشی پیشرفته توسط شوانکر شرکت می کنند.
امروزه این برنامه در آلمان، اتریش و هلند تدریس و مورد استفاده قرار می گیرد. آموزش دلگرم سازی برای زوجین، والدین و افراد شاغل در بخشهای آموزشی و تربیتی کاربرد دارد. در طی این آموزشها به این نتیجه می رسند که آموزشها کاملاً در دسترس و ساده است و به راحتی یاد گرفته میشود.
در مباحث نظری، آموزش دلگرم سازی به افزایش شهامت منجر خواهد شد و بیشتر از همه باعث جرأت برای ناکامل بودن است. دلگرم سازی بیشتر به احساس کفایت بالاتر منجر
می شود و به فرد کمک میکند تا راههای موثری برای مقابله با مشکلات و کاهش تنشهای جسمانی و شکایات روانشناختی بیابد. علاوه بر آثار فردی ، افزایش جرأت و بهبود روابط و افزایش تعاملها از دیگر آثار این آموزش است.
آموزش شوانکر شامل 10 ملاقات هفتگی است. هر جلسه در حدود 1 ساعت و نیم و متشکل از حداقل 4 الی 5 و حداکثر 10 نفر است. هدف آموزش، آموزش دلگرم سازی به خود و دیگران است. در ابتدا عمدتاً به دلگرم سازی خویشتن و سپس دلگرم سازی دیگران تأکید
می شود. هریک از جلسات مطابق یک ساختار معین که «مدل گامهای 6 گانه » نامیده می¬شود، سازماندهی شده است. گام اول آرام سازی است، گام دوم بازخوردی از مطالب جلسه ی قبل، گام سوم دادن اطلاعات در مورد موضوع جلسه، گام چهارم ارائه¬ی یک تمرین، گام پنجم ارائه تمرین برای خانه و گام ششم تمرین آرام سازی دوباره است. در هر جلسه این 6 گام تکرار می شود. محتوای هر 10 جلسه در پیوست الف به تفصیل ارائه شده است.
این آموزش برای کاربردهای کلینیکی و افراد کاملاً بیمار هدف سازی نشده است. در واقع این آموزش برای افرادی است که در جامعه کم یا زیاد کارکرد اجتماعی دارند. با این حال یک مشاور می تواند از این آموزش برای درمانهای بالینی استفاده کند. هنگامی که عدم وجود دلگرمی، اساس و منبع تردیدها، افسردگی و اشکال دیگر رفتارهای زیان بار است،
دلگرم سازی می¬تواند ترمیم کننده¬ی این رنج ها باشد. همچنین یک مورد دیگر برای استفاده درمانی از این روش در مورد مراجعانی است که درمانهای بالینی خود را با موفقیت به پایان برده باشند. آموزش دلگرم سازی اگر بخواهد برای کودکان استفاده شود بدین شکل که گفته شد، مناسب نیست و باید کمی تغییر شکل داد. تورک (1990) یک برنامه ی«کودکان با دلگرمی » برای کودکان دبستانی شکل داد و دید روابط دوستانه¬تر میان کودکان با هم و با معلمانشان شکل گرفته است. مطابق تمام گفتارهایی که گفته شد، این آموزش برای پیشگیری طراحی شده است. با اشاعه¬ی فلسفه ای که در پس این آموزش است نتایج مهمی حاصل
می¬شود که کوشش مثبتی برای سلامت عمومی است (شوانکر، 1991 به نقل از باهلمن ودینتر،2001).
- 2 خانواده
خانواده یکی از اصلیترین رکنهای جامعه است. دستیابی به جامعه¬ی سالم در گرو سلامت خانواده است و سلامت خانواده مشروط به سلامت روانی افراد و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. سالم سازی اعضاء خانواده، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال دارد. همسرگزینی از نخستین تعهدهای عاطفی و قانونی افراد و از تصمیمهای مهم زندگی است.
با وجود پیامدهای مثبت ازدواج، شواهد گویای آن است که زوجها برای برقراری و حفظ روابط صمیمی به مشکلات شدید گرفتارند و در بیشتر اوقات به کمک متخصصی نیازمندند (پورعابدینی نائینی و منشئی، 1380).
ازدواج نخستین پیمان عاطفی و قانونی در زندگی است و گزینش همسر یکی از مهمترین تصمیمات ما در زندگی است. ازدواج نشانه¬ی بالیدگی و پیشرفت شخصی است و قراردادی رسمی برای پذیرش یک تعهد متقابل جهت زندگی خانوادگی است. ازدواج یک نیاز فطری و ضرورت حیات اجتماعی و بستر آرامش و رشد و شکوفایی وجود انسان است.
مهمتر از تشکیل خانواده، داشتن خانوادهای سالم است. انتقال فرهنگ و تمدن از طریق خانواده است. خانواده اولین نظام اجتماعی است که فرد در آن زندگی میکند و یکی از مهمترین نهادهای مؤثر در تربیت و رفتار انسان و تکیهگاه و کانون تسکین فشارهای روانی و راهگشای رشد و شکوفایی است. تمدن انسانی از دل خانواده سر برمیآورد. خانواده نه تنها در رشد تک تک اعضاء مؤثر است، بلکه میتواند جامعه را سالم بسازد، چون کوچکترین جزء اجتماع است و هنگامیکه اجزاء سالم باشد، کل جامعه هم سالم میشود. خانواده پایهگذار شخصیت و ارزشهای فرد است و در تعیین سرنوشت فرد نقش مهمی دارد. سلامت روانی به سلامت عاطفی انسان وابسته است و سلامت عاطفی هم از طریق خانواده فراهم میشود. در خانوادهای که عشق و علاقه به اندازه ی کافی تبادل میشود، سلامت روانی هم تا حد زیادی تأمین میشود (کمالینسب، 1385).
رکن اصلی خانواده، زندگی مشترک زناشویی است و رابطه¬ی سالم زناشویی امکان رشد را برای فرزندان فراهم میکند. زن در نقش همسر ایجاد کننده¬ی خانهای گرم و با محبت و مرد به عنوان شوهر مستحکمکننده¬ی پایههای اجتماعی و اقتصادی است. میتوان گفت ریشه¬ی مشکلات روانی، خانواده است. آمارها نشان میدهد با گذشت زمان مشکلات خانوادهها و آمار طلاق رو به افزایش است. کاهش و فقدان رضایت زناشویی یکی از مهمترین علل مراجعه ی زوجها به مشاوران و درمانگران خانواده است. اگر روابط زناشویی سست باشد، پایههای خانواده هم لرزان و ضعیف میشود. زوجی که خودشان مشکل دارند، سخت است که والدین خوبی باشند.
رابطه¬ی زناشویی باید بر اساس اطمینان و احترام باشد. شکستها در زندگی در اغلب موارد به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و برنامه¬ی عملی برای تغییر است. اداره¬ی زندگی نیازمند دانش کافی است و باید آن را در جایی آموخت. آموزش خانواده در دنیای امروز ضروری است و میتواند علاوه بر بهبود زندگی، بسیاری از مشکلات را پیشگیری کند. برای داشتن روابط خوب باید مدام تلاش کرد.
بیشک هر انسانی دوست دارد در زندگی زناشوییاش خوشبخت باشد. هرچقدر هم زوجین از هم راضی باشند، ممکن است با هم اختلاف نظر پیدا کنند. برای شاد بودن باید راه
حل و فصل اختلاف نظرها را پیدا کرد.
یکی از دلایل عدم حل مشکل زوجین، ندانستن مشکلشان است. بهترین راه این است که به جای راه حل کمک کنیم مشکلشان را بشناسند.
جکوبسون و مارگولین (1979) روند مشکلگشایی را به دو مرحله متمایز تقسیم کردند:
الف) شناسایی مشکل ب ) حل مشکل
هریک از این دو مرحله را به زیرمرحلههایی میتوان تقسیم کرد:
الف) شناسایی مشکل شامل سه مرحله است:
- انتخاب زمان و مکانی مناسب برای مشکلگشایی
- ثبت موارد اساسی مطرح شده در جلسههای مشکلگشایی
- بهرهمندی از صراحت در تعریف مشکل
ب ) حل مشکل شامل شش مرحله است:
- پذیرش مشکل و اقدام برای دستیابی به راه حل
- وضوح هدف
- ملاحظهی فراگیرترین راهحلهای ممکن
- انتخاب یک راهحل همراه با سازش فکری
- آزمودن راهحل، گردآوری دادهها و ارزیابی پیامد کار
- اصلاح، بازنگری و مذاکرهی مجدد در روابط (برنشتاین و برنشتاین ، 1380).
روابط ضعیف والدین تأثیر مستقیمی بر روی فرزندان دارد. فرزندانی که احساس میکنند والدین آنها روابط خوبی با هم دارند احساس شادمانی میکنند. برعکس، والدینی که دائم سرگرم مشکلات خویش هستند، این تصور را در فرزندان خود بوجود میآورند که والدین علاقهای به آنها ندارند. هرچه درگیری زناشویی شدت یابد، حلقه¬ی روابط بد خانوادگی هم رشد پیدا میکند و در اینجا یک فرآیند «دور باطل » شکل میگیرد (هارلوک، 1975 به نقل از برجعلی، 1378).
در اختلافات و ناسازگاریهای زناشویی عوامل درون فردی و بین فردی نقش دارند. عوامل بین فردی شامل: کاهش منفعتهای هیجانی از ازدواج، ارتباط نامناسب بین زوجین، عدم تعامل بین زوجین، عدم توافق درباره ی نقشها، نبود صمیمیت (جنسی، هیجانی، هوشی، معنوی و ...)، عدم توافق در انتظارات، عقاید و استانداردها، ناهمسویی تبادلات اجتماعی و اهداف متناقض، میشود. عوامل درون فردی شامل منفینگری، عدم توانایی جهت اصلاح و یا حل مشکل، کاهش عفو، بخشش و توافق، کنارهگیری و عقبنشینی، سطح بالای خشونت و سطح پایین رفتارهای حمایتی میشود (حیاتی، 1386).
خانواده درمانی کمک میکند زوجین از رفتار ضعیف خودآگاهی پیدا کنند. با اینکه جامعه¬ی سالم در گرو خانواده¬ی سالم است، به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظام خانوادهها، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت، فشارهای شغلی و اجتماعی و ... مشکلات خانوادگی و زناشویی افزایش یافته است. این عوامل در سطح کلان موجب شدهاند خانواده یک نظام هدفمند نباشد. در چنین شرایطی، حضور و مداخله¬ی متخصصی که در زمینه¬ی حل تعارضهای زناشویی آگاه باشد، اجتنابناپذیر است (کیمیایی و باقریاننژاد، 1384).
- 2 رضایت زناشویی
رضایت زناشویی احساس لذت و خشنودی و رضایت در تمام جنبههای روابط زناشویی است. رضایت زناشویی حالتی از رضایت و خشنودی است که از جنبه¬ی درون فردی، تجارب ذهنی خوشایند و از جنبه¬ی میان فردی، هماهنگی میان انتظارات یک طرف با رفتارهای طرف مقابل است که در زمینههای گوناگون چون سبک زندگی، ارتباط، رابطه¬ی جنسی، درآمد، تصمیمگیری، وقت آزاد یا دوستان وجود دارد (نظری، 1385 به نقل از محمدزاده، 1387).