فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت


تحقیق در مورد مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه28

فهرست مطالب

مقدمه

 

1) دوران نصّ‏گراى صحابه

 

2) ظهور فقه الخلافة

 

رابطه قدرت و فقه الخلافة

 

تأخیر در تأسیس فقه الخلافة

 

3) اندیشه‏هاى جدید

 

الف) زمینه‏هاى تاریخى

 

ب) مبانى کلامى نظریه‏هاى جدید

 

1- اصول ثابت و شکل زمانى حکومت اسلامى

 

الف) اصل لزوم تأسیس حکومت

 

ب) اصل شورا

 

ج) اصل وکالت

 

2- اندیشه احیاى خلافت اسلامى

 

ارکان اندیشه سیاسى رشیدرضا

 

اصول و مبانى نظریه رشید رضا

 

الف) اجماع بر لزوم خلافت

 

ب) اصل وجوب شورا

 

ج) ولایت اهل حل وعقد

 

د) اصل بیعت

 

3- نظریه علمانیت

 

خلاصه و نتیجه

 

صحابه مى‏نمایند. به هرحال، طبق نظر این اندیشمندان، اگر ولایتى هم وجود دارد،
بالاصالة از آن اهل شورا است و درست به همین لحاظ است که خداوند هرگز پیامبر خود را
مأمور به تعیین خلیفه نکرده، و بلکه، برعکس، رسول الله(ص) طبق مفاد دلیل شورا ملزم
بوده که سیاست امت را به خود آنان واگذارد.

 

به هرحال، اشارات ما به دیدگاه‏هاى مذهبى در این جا صرفاً به منظور تأکید بر جایگاه
صحابه در دولت‏هاى نص‏گراى مدینه و به عنوان یک امر واقع است. فراتر از تحلیل‏هاى
مذهبى و کلامى، دیدگاه‏هاى دیگرى نیز در توضیح اهمیت صحابه ارائه شده است. حمید
ربّانى در کتاب خود تحت عنوان اقتدار در اسلام، احترام صحابه را منبعث از احترام
کاریزمایى پیامبر(ص) دانسته و بدین ترتیب، ضمن استخدام الگوى کاریزماى وبرى،
گرایش مردم به صحابه را ناشى از تعلّق خاطر مسلمین صدر اسلام نسبت به شخصیت ویژه
این دوره که با رحلت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و شکل‏گیرى خلافت مدینه آغاز مى‏شود، دورانى
است که اندیشه و عمل سیاسى مسلمانان با استناد به نصوص و سیره هدایت مى‏شود. مهم‏ترین
ویژگى این مرحله از تاریخ تفکر مسلمین، فقدان یک منظومه یا نظریه سیاسى منسجم، و نقش
برجسته صحابه در داورى نهایى منازعات و تصمیمات سیاسى است. افکار عمومى تقریباً بر
محور صحابه دور مى‏زد و اظهارنظرها و مواضع آنان ملاک نهایى مشروعیت حاکمان بود.[3]

 

قطع‏نظر از مبانى متأخرى که در باب عدالت صحابه و با ملاحظات ویژه‏اى تدوین
شده‏اند، صحابه پیامبر(ص) در این دوران احترام و جایگاه تعیین کننده‏اى در عرصه
سیاسى و زندگى عمومى مسلمین داشتند. چنین جایگاهى درواقع، مقبول خاص و عام،
و فرمانروا و فرمانبردار بود. امام على بن ابى طالب(ع) آنان را با عنوان اهل شورا معرفى
مى‏کند و خطاب به فرمانرواى نافرمان شام مى‏فرماید:

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مبانى اندیشه هاى سیاسى اهل سنت

دانلود مقاله ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2


دانلود مقاله ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2

لینک و پرداخت دانلود * پایین مطلب *

 

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش )

 

تعداد صفحه :  4

 

 

 

 

مقدمه

صرفنظر از داستان غمناک توسعه در ایران و هزینه ها ی انسانی و تاریخی بسیار و فایده های اندک ناموزونی و ناهمزمانی این الگوها و پیامبران دروغین آن در ایران در هر سه الگوی مسلط پیش گفته، سنجش و شناسایی رخساره های تیره و روشن جامعه ایران امروز با بهره گیری از شاخص های مورد نظر دربخش نخست این مقاله  (1) می تواند راهنمای مناسبی باشد

 برای گفتمان پیرامون آنچه که هست و آنچه که می تواند از یک منظر برای توسعه پایدار و درونزای جامعه ایران رهنمون گردد. دراین نوشتار بدون هیچ ترتیب و وزن گذاری بر اهمیت این شاخص ها علاوه بر شناسایی مفهومی و تعریف شاخص ها بر حسب مؤلفه های تعین بخش آن ، تلاش مختصری نیز می شود برای سنجش وضعیت این مؤلفه ها در جامعه کنونی ایران: 
   


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران در کشاکش سنت و نوگرایی 2

تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت


تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:15

 

 

 

  • مقدمه

شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

  • بحث نخست: زمان شب قدر
  • بحث دوم: عمومیت شب قدر
  • بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر

منابع:

تفسیر جامع سوره ی قدر

بیان آیات

انا انزلناه فى لیلة القدر"

و ما ادریک ما لیلة القدر"

"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"

لیلة القدر خیر من الف شهر"

 

 

 

 

 

شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

  

 

۲۱ مهر ۱۳۸۵

از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

  • مقدمه

موضوع و اهمیت شب قدر، همان‌طور که در ادبیات فکرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آیین‏ها و مناسک ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى‏دارند.

شاید اختلاف‏هاى روایی و موضوعى که در این نوشتار به عمده‏ترین آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهم‏تر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارى‌ای که خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مى‏فرستد. سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن کریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشت‌ها از این آیات، که در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است.

در نوشتار حاضر، فارغ از بحث تشیع، موضوعات و وجوهی از موارد مرتبط با شب قدر را، با تعاریف و گفتارهاى عالمان و مستند به کتب روایى و شروح تفسیری اهل سنت تقریرخواهیم نمود؛ بدان امید که این باب گشوده شده، در پى‌آمد خود تحقیقات و مباحث جامع‏تر را نیز به دنبال آورد.

  • بحث نخست: زمان شب قدر

از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى کردن جایگاه این شب در ماه مبارک رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دسته‏اى از روایات، همچون روایت مشهور «ابوحنیفه» در «شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاکید مى‏کند که شب قدر به طور قطعى و یقینى نمى‏تواند در این دهه باشد و بلکه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذکور، که در ضمن مسئله‏اى فقهى وارد شده، چنین است: «شب قدر، در میان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه کسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یکسال کامل، طلاق واقع نشده است»(ج1ـ ص57).

این حکم‌واره و در واقع روایت مستند، اشاره به این معنا دارد که جایگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قریب به یقین نیز نیست تا بتوان بر مبناى آن، به شکوک فروع و احتمالات نیز توجه کرد. در حقیقت، این روایت و روایات مشابه، چون روایت «عبدالله بن مسعود» با این مضمون که: «تنها کسى مى‏تواند شب قدر را درک کند که یکسال تمام شب زنده دارى کرده باشد» (درالمنثور، ج6ـ ص376)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جایگاه زمانى تاکید دارد و این بدان معناست که احتمال قرار داشتن شب قدر در یکى از شب‌هاى دهه آخر ماه مبارک منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شب‌هاى دیگر سال است.

این دسته از روایات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دسته‌ای دیگر از روایات معتبرتر، که در نهایت به اجماع بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجامیده است، مورد تردید و انکار قرار گرفته است. اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضیلة (فضل) لیلةالقدر» ملازم و در کنار ابواب «صوم» و «صیام» در منابع روایى اهل سنت نشانه و اشاره‏اى نزدیک به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صیام پنداشته نشود، روایات معتبر چندانى در این خصوص وجود دارد که بر موضوع فوق تاکید دارد.

از «ماوردى» در «الحاوى الکبیر» روایتى سراغ داریم با این مضمون که: «در این که شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، تردیدى بین عالمان نباید باشد، چه، ابوذر از رسول الله روایت کرده است که این شب در دهه پایانى ماه رمضان است» (ص483). نیز روایت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) که فرموده است: «شب قدر را در دهه پایانى رمضان بجویید» (درالمنثور، ج6ـ ص372).

شاید روایت «عایشه» از احوال رسول مکرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاکیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه که دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا شب‌ها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مى‏داشت و از زنان دوری می‌جست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نیز روایت »ابن عمر« از اعتکاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارک رمضان را که در »صحیح مسلم« آمده است: «پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتکاف بودند» (شرح نووی، ج8 ـ‌ص 66).

گفته شد که با وجود تعدد روایات دسته دوم، یعنى روایات مؤید قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارک رمضان و به خصوص در دهه سوم این ماه، روایات و احکام و تفاسیر دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در لیالى مجموع سال تضعیف مى‏شود؛ اما باب اختلاف بر سر تعیین جایگاه واقعى این شب در میان شب‌هاى دهه آخر رمضان هم‌چنان در میان راویان و مفسران حدیث اهل تسنن مفتوح است.

روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است که در یک طبقه بندى کلى به سه دسته روایات تاکیده کننده بر شب بیست و یکم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مى‏شوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376).

عمده‏ترین و بیشترین تاکید در روایات منابع سنى، بر شب بیست و سوم حکایت دارد و البته این تنها در منابع منعکس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روایات مربوط به شب بیست و هفتم، این احتمال قوى‏تر از سایرین دانسته شده و بر آن تأکید مى‏شود و اعمال ویژه و مؤکد شب قدر نیز در میان اهل سنت، به طور خاص در این شب صورت مى‏پذیرد. برخى روایات وارده در منابع اهل سنت در این زمینه را مرور مى‏نماییم:

در «صحیح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج8 ـ ص 58) و در روایتى از »ابن عمر» منقول است که «فردى نزد پیامبر عرض کرد که در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خواب‌هاى شما که بر بیست و سوم توافق دارند صحیح‌اند و هر کس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درک کند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج10ـ ص) و نیز روایت منقول از «سعید بن جبیر» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) که مؤید همین نظر است.

داستان معروف «عبدالله بن انیس جُهنى» و «شب جهنى» نیز که به تکرار در روایات و منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است، نیز، تاکیدى بر شب بیست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چکیده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنین است: عبدالله بن انیس از تیره جهنیه که رمه‌دارى بادیه نشین بود، به دلیل دورى از مدینه، امکان حضور دایم در مدینه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسید و احوال خویش عرضه داشت که به دلیل بعد مسافت امکان حضور دایم در شب‏هاى رمضان و احیاء نگهداشتن را در مدینه ندارد و از پیامبر خواست تا شب قدر را براى او معین کند تا در آن شب در مدینه حضور یابد و به عبادت بپردازد. پیامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بیست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج6ـ ص 373) و از آن پس، شب بیست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.

در کنار این روایات، دسته‏اى دیگر از روایات و تفاسیر اهل سنت، حکایت از «لیلة القدر» بودن شب‏هاى بیست و یکم و بیست و هفتم دارند و قول دوم از روایات این دسته، یعنى شب قدر بودن بیست و هفتم، تقریباً پذیرفته‏تر از قول اول است؛ اگر چه با قول لیلة القدر بودن شب بیست و سوم نیز به لحاظ تعدد روایات و تفاسیر سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شایع‏تر از دیدگاه دیگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است که بزرگ شمرده مى‏شود. البته شبهاى بیست و سوم و بیست و یکم نیز مانند آنچه در بین شیعیان متداول است، در بین اهل سنت محل اهتمام و توجه‏اند.

اما روایات متعددى نیز در خصوص لیلة القدر بودن شب بیست و هفتم وجود دارد که مى‏توان با مراجعه به کتب روایى بعض تفاسیر آنها را مشاهده کرد. اجمالاً تاکید و یقینى منقول از «ابىّ بن کعب» در ضمن روایت منقول از وى در صحیح مسلم از «زرّ بن حبیش» که می‌گوید «ابی قسم یاد کرده است شب قدر شب بیست و هفتم است، زیرا به روایت پیامبر در بامداد شب قدر خورشید کم‌رونق و کم‌رمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مى‏کند» (ج8 ـ ص65) را اگر ضمیمه کنیم به روایات دیگر مثل روایتى منقول از پیامبر(ص) توسط «عایشه» که: «شب قدر را در شب بیست و هفتم بجویید» و روایت‌هاى مشابه دیگر، تقریباً احتمالى که براى روایات شب بیست و سوم به دست مى‏آمد، براى این شب نیز قابل تصور است و البته تاکید بر این شب از سوى اهل سنت بدون دلیل دیگرى و شاید در پى‌آمد عرف رایج بین عالمان و عامیان، ترجیح بلامرجحی است که یافتن دلیل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آن‌هم بدون اعتماد به رسیدن به نتیجه قطعى مى‏طلبد.

به‌هرحال بین شب بیست و سوم (که روایات معروف اهل سنت و شیعه به صورت مشترک بدان اشاره دارند) و شب بیست و هفتم، تاکید و تردیدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى که بدان اشاره شد.

در مجموع، به نظر مى‏رسد حاصل جمع روایات و وجه غالب آن‌ها و دیگر تفاسیر اهل سنت، نخست بر مسئله جایگاه زمانى شب قدر در ماه مبارک رمضان و سپس در قرار داشتن این شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه دیگر با وجود تعدد و کثرت سندى و اقبال به آن‌ها، به لحاظ ضعف در برابر این دسته روایات و تفاسیر منقول، معتبر نباشند.

  • بحث دوم: عمومیت شب قدر

از جمله مباحث دیگرى که در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دوره‏اى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دوره‌هاست. از موضوعاتى که تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دوره‏ها و زمان‌هاست؛ اما پاره‏اى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، که گاه به آن‌ها استدلال مى‏شود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند که شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دوره‏اى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تکرار نیست.

دسته‏اى دیگر از روایات که در بین روایات شیعه نیز مشابه آن یافت مى‏شود، برعکس، نه تنها دایره عمومیت شب قدر را از دوران پیامبر تا روزگار ما وسعت مى‏دهد، بلکه آن را به قبل از آن دوره نیز سرایت مى‏دهد و این اعتقاد را که شب قدر از ابتداى خلقت آدم وجود داشته و بابى وسیع از ابواب رحمت الهى بوده مسلم مى‏پندارد و بر آن ابرام مى‏ورزد.
اکنون روایات مؤید هر سه نظر را مرور مى‏کنیم.

گفتیم آن‌چه مسلم است، وجود «شب قدر» به عنوان شبى متفاوت از سایر لیالى سال است؛ شبى که اهمیت آن براى همه مشخص و تأیید شده است. دسته‏اى از روایات، از جمله روایت منقول در «صحیح بخارى» و «فتح البارى» بر این موضوع حکایت دارد که »شب قدر از میان رفته» و «شب مخصوصی بوده که در زمان پیامبر وجود داشته است»(تفسیر القاسمی‌،ج17ـ ص 217). روایت دیگرى نیز در «صحیح بخارى» از قول «عبادة بن صامت» نقل شده با این مضمون که «پیامبر تصمیم داشتند ما را از شب قدر به طور دقیق آگاه کنند، اما در راه دو نفر را در حال نزاع دیدند و وقتى به جمع ما وارد شدند، فرمودند به دلیل همین (نزاع‌ها) شب قدر از میان شما برداشته شد»(کتاب فضل لیلة‌القدر ـ باب 32). البته عده‏اى اعتقاد دارند که این برداشتن، قطعى نیست و تنها آگاهى از ظرف زمانى شب قدر را از بین برده است.

اما این دسته از روایات با پاره‏اى از روایات و شروح دیگر در مورد اختصاصى بودن شب قدر در تضاد است. روایات دسته دوم نیز در جمع روایات اهل سنت دیده مى‏شود و حتى بر دسته اول به لحاظ تعداد و اهمیت رجحان دارد. از جمله این روایات،‌نقل «اباهریرة» است از قول «عبدالله بن مکانس» که به «اباهریره» گفته بود:« گمان مى‏کنند شب قدر از بین رفته» و وى در پاسخ گفته بود: «دروغ است و در همه ماه‏هاى رمضانى که در پیش روست، شب قدر قرار دارد»(درالمنثور،ج6ـ ص372).
از «عبدالله بن عمر» نیز روایت است که: «درباره شب قدر از پیامبر(ص) سؤال شد که آیا همیشگى است یا اختصاص به زمان خاصى دارد؟(و) حضرت فرمود همه ماههاى رمضان داراى شب قدر است»(همان).
از جمله روایات شیعه نیز در این خصوص روایات «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) است که آن حضرت فرمودند: «شب قدر در تمام سال‌ها موجود است» (وسایل الشیعه، ج10ـ ص 359).

پس در مجموع در مى‏یابیم که آنچه به طور اجماع مورد پذیرش است، این است که شب قدر اختصاص به دوره‏اى خاص از تاریخ یعنى زمان پیامبر نداشته و تاکنون ادامه دارد و تا ابد نیز چنین خواهد بود.

پاره‏اى دیگر از روایات، بر ممتاز بودن امت محمد(ص) به این امتیاز و فقدان آن براى سایر امت‏هاى قبل از اسلام اشاره دارند و بر این عقیده استوارند که شب قدر امتیازی اختصاصی براى مسلمین است و در امت‌های گذشته سابقه نداشته است. به خصوص، در میان روایات اهل سنت، این نظر طرفداران بسیار دارد که شب قدر وجهى اختصاصى براى امت اسلامى است در تعلیل این استناد نیز گفته‌می‌شود چون پیامبر اعمال امت‏هاى پیشین را نگریست، دریافت اعمال صالح آنان به دلیل عمر طولانى‌شان بسیار بیشتر از امت خودش است و بهمین دلیل از خداوند خواست شب قدر را به مسلمانان اختصاص دهد تا این کاستى جبران شود و آنها با داشتن اعمال نیک بیش از پیشینیان، ممتاز شوند(درالمنثور،ج6ـ ص371) و نیز روایات دیگرى از این دست، که اشاره به ممتاز بودن امت پیامبر به واسطه جعل شب قدر براى آنان دارند (همان).

در کنار این دسته روایات پرطرفدار، پاره‏اى روایات دیگر، این موضوع را تایید نمی‌کنند و این اختصاص و امتیاز را به قبل نیز سرایت مى‏دهند. اگر چه تعداد این دسته روایات بین اهل سنت کمتر است، اما در منابع شیعه روایات زیادى یافت مى‏شود که ضمن آن‌ها، شب قدر براى قبل از امت پیامبر نیز دانسته شده است.

از این دسته روایات، از جمله مى‏توان به روایت «درالمنثور» منقول از ابوذر اشاره کنیم که از پیامبر پرسید: «آیا شب قدرى که در امت‏هاى پیشین بوده و براى امت تو هم هست تا ابد ادامه خواهد داشت» و پیامبر نیز فرمودند: «آرى» (و مخالفتى با بیان ابوذر نکردند).( همان، ص373). از روایات شیعه نیز روایت منقول از حضرت امام جواد را می‌توان ذکر کرد که در ضمن حدیثى مفصل فرمودند: »به خدا سوگند... امرى که بر تمام انبیاء تا حضرت محمد در شب قدر نازل مى‏شد، وصیت کردن بود و قرار دادن شخص به عنوان وصى» (اصول کافی، ج1ـ ص250).

در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلت‏هاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا کرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر که تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امت‌هاست؛ اگر چه روایاتى اندک شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد که شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مى‏داند.

  • بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر

به استناد سه آیه از قرآن کریم، شارحان و مفسران شیعه و سنى معتقدند قرآن کریم در شب قدر نازل شده است: نخست، آیه اول سوره «قدر» (انا انزلناه فى لیلة القدر)، و دوم، آیه سوم سوره «دخان» (انا انزلناه فى لیلة مبارکة) و سوم، آیه 185 سوره «بقره» (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن). اگر تواتر عالمان و مفسران در خصوص تأیید مرجع ضمیر بودن قرآن در دو آیه اول هم نبود، بى تردید آیه سوم اشاره به نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان داشت. اما جمع این سه آیه، تردیدى باقى نمى‏گذارد که نزول قرآن در شب قدر بوده است و یکباره صورت گرفته است.

اما اختلاف نظر ناشى از موضوع، از آن‌جاست که عالمان و مفسرانی از اهل سنت، معتقدند ظرف مکانى نزول قرآن، «بیت المعمور» بوده در آسمان‏ها و قلب مبارک پیامبر نبوده و در ضمن شروع نزول قرآن نیز در این شب بوده است. مفسران زیادى چون «رشیدرضا» در «المنار»، «سید قطب» در «فى ظلال القرآن»، «جواهری طنطاوى» در«جواهر القرآن» و «المراغى» در تفسیر خود، اعتقاد به آغاز نزول قرآن در شب قدر دارند (تفسیرالمراغی، ج25، ص119).

نظر اول تایید شده توسط این دسته شارحان در مورد آغاز نزول در شب قدر، سخن درستى نیست؛ چون در مورد مسئله آغاز نزول در صبحگاه بیست و هفتم رجب و غار حرا اتفاق نظر کلى وجود دارد و غیر از آن مورد پذیرش نمى‏تواند باشد؛ الا اینکه آغاز بعثت را غار حرا بدانیم و بیست و هفتم رجب و آغاز نزول قرآن را شب قدر در ماه رمضان، که فرض درستى نیست.

در خصوص نزول قرآن بر قلب پیامبر یا نزول بر «بیت المعمور» که دومى قول مورد اتفاق اهل سنت است، نیز باید گفت که روایاتى از منابع اهل سنت که در این خصوص تایید و تاکید دارند، نمى‏توانند نافى روایات انزال قرآن بر سینه مبارک پیامبر باشند؛ چرا که جایگاه، مرتبه و مکانت حضرت پیامبر از همه آسمان‌ها و عوالم فراتر است و بیت المعمور در رتبه بالاترى از مکانت ایشان قرار ندارد که امتیازى دانسته شود.

علاوه بر این، نزول دفعى و نزول تدریجى دو مقوله جداست. در نزول دفعى، نیاز به نزول آیه آیه و قرائت و مرور آن نیست و روح و کلیت قرآن نازل مى‏شود در نزول تدریجى به مناسبت‏ها و اسباب نزول مختلف آیات تناسب آن نازل، قرائت، حفظ و به یاد سپرده مى‏شود و شیوع مى‏یابد. اضافه مى‏کنیم که آنچه ذات معصوم و حضرت کردگار در مى‏یابد نیز چیزى جز آن است که ما درمى‏یابیم و بنابراین آنچه در ارتباط با بندگان مطرح است، نزول تدریجى است که در آن شبهه‏اى نیست و در واقع نحوه، مکان و زمان نزول دفعى قرآن، تغییری در نزول تدریجى ایجاد نمى‏کند.

اما روایات مربوطه. روایت «ابن عباس» که در جمع این موضوع مستند اهل سنت قرار گرفته، چنین است: »پس از نزول قرآن در شب قدر، فرشته وحى نزول تدریجى قرآن را از غار حرا آغاز کرد و به مرور زمان و در پاسخ به نیازمندى‏ها و سئوالات بندگان بر محمد فرود آورد». این روایت با روایت دیگرى از »مقاتل« تکمیل مى‏شود که مى‏گوید: خداوند متعال قرآن را در شب قدر از لوح محفوظ بر فرشتگان امین وحى نازل فرمود و همه ساله خداى سبحان به اندازه یک سال تا سال آینده وحى را نازل مى‏فرماید و جبرئیل آن را اندک اندک بر پیامبر فرود مى‏آورد« (مجمع البیان، ج10ـ ص 518).

روایات متعدد دیگر نیز در این خصوص ذکر شده است که جمع آن‌ها، در نهایت ما را به این نتیجه می‌رساند که در مورد نزول کلی قرآن در شب قدر اختلاف نظر وجود ندارد و ظرف زمانی آن در همین شب مبارک است؛ اگر چه در مورد جایگاه نزول نیز، حتی اگر به قول اهل سنت معتقد باشیم و نزول بر بیت المعمور را بپذیریم، باز با روایات و معتقدات شیعه در این خصوص و در تایید نزول بر سینه مبارک پیامبر در تنافی نخواهد بود.

منابع:

1ـ سیوطی، جلال الدین: الدر المنثور، کتابخانه بزرگ آیت‌الله مرعشی نجفی، قم.
2ـ رازی، امام فخر: تفسیر الکبیر، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
3ـ القاسمی، محمد جمال‌الدین: تفسیر القاسمی، بیروت.
4ـ المراغی، مصطفی: تفسیر المراغی، داراحیاءالتراث العربی،‌بیروت.
5ـ ابن المفتاح، عبدالله: شرح الازهار، الحجاز، قاهره.
6ـ طبرسی، امین الاسلام: مجمع البیان، اسلامیه، تهران.

منبع: بازتاب


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

مقاله مقایسة مبانی فکری و سنت شعری رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)

اختصاصی از فایلکو مقاله مقایسة مبانی فکری و سنت شعری رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله مقایسة مبانی فکری و سنت شعری رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)


مقاله مقایسة مبانی فکری و سنت شعری رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)

فرمت فایل: word

تعداد صفحه:250

فهرست مطالب

مقدمه و پیشگفتار ۱
نخستین شناسندگان رودکی ۴
نخستین شناسندگان نیما یوشیج ۷
عقاید و افکار رودکی: ۹
۱- عقاید و افکار حکیمانه و اندرزگویی ۹
۲- رقیق القلب و باهوش بودن رودکی ۱۱
۳- حس بی‌نیازی ۱۲
۴- نیکنامی ۱۲
۵- مذهبی بودن ۱۳
عقاید و افکار نیما یوشیج: ۱۶
۱- مهربانی و دلسوز بودن ۱۶
۲- اجتماعی و سیاسی بودن نیما ۱۸
۳- پند و اندرزگویی ۲۵
۴- پایبندی نیما به زادگاه و طبیعت و مظاهر آن ۲۶
۵- استواری و پایبندی به عقاید ۳۰
۶- اصول عقاید نیما در باب نظم و نثر ۳۰
۷- عقاید مذهبی نیما ۳۱
معلومات رودکی و بازتاب آن در اشعارش ۳۲
۱- قرآن و حدیث ۳۶
۲- اشاره به داستانهای قرآن و اساطیر سامی ۳۷
۳- بهره‌گیری از مضامین شعر عرب و اشاره به سرایندگان آنها ۳۷
۴- اشاره به اساطیر ایرانی و داستانهای پهلوانی ۳۸
۵- اشارات علمی و فلسفی ۳۸
معلومات نیما یوشیج و بازتاب آن در اشعار وی ۳۹
۱- آشنایی و تسلط بر زبان فرانسه ۳۹
۲- یاد‌گیری زبان عربی ۳۹
۳- تسلط بر سبک و اوزان اشعار قدما ۴۰
۴- آشنایی با هنر موسیقی ۴۰
۵- تدریس زبان فارسی و عربی ۴۱
۶- توانایی بر نویسندگی و داستان نویسی و نمایشنامه نویسی ۴۱
۷- آشنایی با نقد ادبی ۴۲
۸- تسلط بر سبک رمانتیسم و سمبلیسم ۴۲
۹- آشنایی نیما با فقه و اصول و حکمت ۴۵
رودکی پدر شعر فارسی و علل و دلایل آن ۴۶
نیما پدر شعر فارسی و علل و دلایل آن ۵۳

نکات دستوری و صنایع ادبی در اشعار رودکی ۶۰
۱- ویژگیهای صرفی ۶۱
۱-۱) افعال ۶۱
۲-۱) اسمها ۶۲
۳-۱) حروف ۶۳
- استعمال حروف ربط یا اضافه مرکب ۶۴
۴-۱) پیشوندها ۶۴
استعمال و حذف به قرینة پیشوند « بـ » تاکیدی ۶۴
استعمال پیشوند‌های کهن ۶۵
استعمال پسوند (ومند) به جای مند ۶۵
استعمال فراوان کاف تحبیب، تصغیر، تلطیف ۶۵
ابدال حروف ۶۶
۲) ساختار نحوی ۶۶
۲-۱) جمله ۶۶
۲-۲) ضمایر ۶۶
۳-۲) تکرار کلمه ۶۷
نکات دستوری ۶۸
اضافه تشبیهی ۶۸
کاربرد دو حرف اضافه برای یک متمم ۶۹
صفت جانشین موصوف ۷۰
صفت فاعلی ۷۰
صفت بیانی ۷۱
صفت مفعولی ۷۱
بدل ۷۱
قید شک و تردید ۷۱
قید تنبیه ۷۲
صوت (شبه جمله تأسف) ۷۲
ضمیر ملکی ۷۲
پسوند دارندگی و اتصاف ۷۲
انواع الف ۷۲
الف ندا ۷۲
الف زاید ۷۳
الف تاکید ۷۳
الف اطلاق ۷۳
اسم مصدر ۷۳
ی مصدری ۷۳
فعل دعایی ۷۴
جمله معترضه ۷۴
اضافه استعاری ۷۴
واو حالیه ۷۴
که حالیه ۷۵
قید حالت ۷۵
کاربرد می برای تاکید ۷۵
استفهام تقریری ۷۵
حرف ربط برای تسویه ۷۵
نمونه‌‌هایی از صنایع ادبی در اشعار رودکی ۷۵
تشبیه ۷۶
استعاره ۷۸
استعاره کنائی (از نوع تشخیص) ۷۹
کنایه ۸۰
ایهام ۸۱
تضاد، طباق ۸۱
غلو ۸۲
مجاز ۸۲
ردالمطلع ۸۲
جناس زاید ۸۲
طرد و عکس ۸۳
تمثیل ۸۳
هجویه ۸۳
ذو وزنین ۸۴
حشو ۸۴
نکات دستوری و صنایع ادبی در شعر نیما ۸۵
استعاره ۸۵
کنایه ۸۶
مجاز ۸۶
تشبیه ۸۸
سمبل ۸۹
صفت‌ مفعولی مرکب ۹۱
کنایه ۹۳
صفت فاعلی مرخم ۹۴
تاثیر گذاری رودکی و کلام وی بر گویندگان پس از خود ۹۷
۱- سعدی ۱۰۲
۲- مسعود سعد- قطران تبریزی- ابوالمظفر مکی پنجدهی- سنایی- سعدی-
ادیب‌الممالک ۱۰۲
۳- سنایی ۱۰۳
۴- کسایی مروزی- رشید و طواط ۱۰۴
۵- دقیقی ۱۰۴
۶- سعدی ۱۰۴
۷- وزیر ابی‌طیب مصعبی ۱۰۵
۸- عنصری بلخی ۱۰۵
۹- ابوشکور بلخی- فردوسی ۱۰۵
۱۰- ابوطاهر خسروانی ۱۰۶
۱۱- ابوشکور بلخی ۱۰۶
۱۲- فردوسی ۱۰۶
۱۳- ازرقی هروی ۱۰۷
۱۴- رابعه- عنصری- سنایی غزنوی- قطران تبریزی- امیر معزی نیشابوری- رشید و طواط- ظهیر‌الدین فاریابی- فریدالدین عطار نیشابوری- خواجوی کرمانی- اوحدی مراغه‌ای ۱۰۷
۱۵- سنایی- ابن‌یمین ۱۰۹
تأثیرگذاری نیما و کلام وی بر گویندگان پس از خود ۱۱۰
۱- شهریار ۱۱۰
دو مرغ بهشتی ۱۱۱
۲- ضیاء هشترودی ۱۱۲
۳- میرزاده عشقی ۱۱۲
۴- اسماعیل شاهرودی ۱۱۳
۵- شین پرتو ۱۱۴
۶- فروغ فرخ زاد ۱۱۴
۷- نصرت رحمانی ۱۱۶
گستردگی انواع قالب‌های شعری در شعر رودکی ۱۲۰
گستردگی انواع قالب‌های شعری در اشعار نیما یوشیج ۱۲۴
رودکی و مدیحه‌سرایی در اشعار او ۱۳۶
نیما یوشیج و مدیحه‌سرایی ۱۴۳
ویژگیهای اشعار رودکی ۱۴۹
ویژگیهای اشعار نیما ۱۶۰
مضامین اشعار رودکی ۱۶۹
مدح ۱۶۹
تغزل ۱۷۱
توصیف ۱۷۲
خمریات ۱۷۳
مرثیه ۱۷۴
هجو ۱۷۶
زهد و پند ۱۷۷
مضامین اشعار نیما یوشیج ۱۸۰
طبیعت گرایی ۱۸۰
شب ۱۸۶
انسان دوستی ۱۸۹
نمادگرایی (سمبولیسم) ۱۹۱
راز و رمز جانوران در شعر نیما ۱۹۶
۱- آواز قفس ۱۹۷
۲- پرنده منزوی ۱۹۷
۳- توکا ۱۹۸
۴- خریت ۱۹۹
۵- خروس ۲۰۰
۶- داروگ ۲۰۱
۷- روباه ۲۰۲
۸- سیولیشه ۲۰۲
۹- شب‌پره‌ ساحل نزدیک ۲۰۳
۱۰- غراب ۲۰۴
۱۱- ققنوس ۲۰۵
۱۲- قو ۲۰۶
۱۳- کاکلی ۲۰۶
۱۴- کبک ۲۰۷
۱۵- کرم ابریشم ۲۰۷
۱۶- کک کی‌ (گاو نر) ۲۰۷
۱۷- گاو ۲۰۸
۱۸- گرگ ۲۰۹
۱۹- لاشخورها ۲۱۰
۲۰- مرغ شکسته‌پر ۲۱۱
سبک اشعار رودکی ۲۱۳
بررسی سبکی نمونه‌هایی از اشعار رودکی ۲۱۷
شعر زندگانی و مرگ ۲۱۷
شعر عصا بیار که وقت عصا و انبان بود ۲۱۸
نتیجه‌گیری ۲۲۴
سبک اشعار نیما ۲۲۶
نمونه‌ای از شعر آزاد نیما «شعر مهتاب» ۲۲۷
نتیجه‌گیری ۲۳۱
فهرست منابع و مآخذ ۲۳۳

مقدمه و پیشگفتار:

سالهاست که نام رودکی پیوسته با عنوان «پدر شعر فارسی» و نام نیما یوشیج (علی اسفندیاری) با عنوان «پدر شعر نو فارسی» همراه بوده است و گاه خواننده بدون آنکه علت واقعی این وجه تسمیه را بداند آن را به خاطر سپره و بارها ذکر نموده است.

شاعران بزرگواری که هر کدام در اعتلای فرهنگ و ادب غنی ایرانی بسیار کوشیده‌اند و تأثیرگذار بوده‌اند و هرکدام تحولات بسیار عظیمی را در زمانه و عصر خویش حاصل کرده‌اند.

افراد بسیاری نیز در معرفی آنان و توضیح و گزارش آثارشان گام نهاده‌اند.

در این تحقیق کوشیده شده است تا بین مبانی فکری و سنت شعری این دو شاعر، مقایسه‌ای انجام دهم و در ضمن به علل و دلایلی که باعث شده است از میان خیل عظیم شاعران و گویندگان فارسی از دیرباز تاکنون این دو را به عنوان پدران‌ شعر فارسی برگزیده‌اند، اشاره نمایم.

به نظر محقق برای یک مقایسه‌ی اصولی و صحیح، نخست باید به بررسی و شناخت جزئیات مطالب مورد قیاس پرداخت و سپس نتیجه‌گیری نمود. البته قابل ذکر است که اگر بخواهیم یک مقایسه‌ی نسبتاً اصولی انجام دهیم؛ باید با توجه به آنکه تعداد ابیات بر جای مانده از این دو شاعر بسیار از لحاظ کمیت با هم اختلاف دارند و چون تعداد ابیات بر جای مانده از رودکی کمتر از هزار بیت است ولی در مورد نیما یوشیج این تعداد چندین برابر می‌باشد؛ لذا به ذکر پاره‌ای از آنها می‌پردازیم تا بدین وسیله یک توازن تقریباً منطقی بین شمار ابیات این دو شاعر از لحاظ ارزیابی برقرار گردد.

لازم به ذکر است که در تذکره‌ها و کتب تاریخ ادبیات درباره‌ی شمار اشعار رودکی سخن بسیار گرفته‌اند: برخی آن را متجاوز از یک میلیون بیت می‌دانند و برخی دیگر بر آن‌اند که ۷۰۰ هزار بیت بوده، و نیز آورده‌اند که شعر رودکی در صد دفتر گردآوری شده بوده که بی‌گمان این ارقام مبالغه‌آمیز است. آنچه مسلم است آن است که رودکی پر شعر بوده و اکنون همان‌طور که ذکر شد مقدار اندکی از سروده‌های او در دست است.[۱]

در این مجموعه تلاش شده است که با بررسی و تفحص بر روی اکثر آثار و تحقیقاتی که در باب این دو شاعر شده است و در کنار هم قرار دادن آن مطالب به نتیجه‌ای که مورد نظر است، دست یافته شود. در باب رودکی و نیما یوشیج تحقیقات و کتب فراوانی به انجام رسیده و تألیف شده است؛ اما آنچه اکنون پس از سالها می‌تواند انگیزه‌ای برای تأمل و تألیفی دوباره در شعر و زندگی این دو شاعر باشد، یکی همان مقایسه‌ی مبانی فکری و سنت شعری این دو است و نیز شاید با این روش پاره‌ای از ابهامات با این روش از میان برداشته شود و دیگر آن که شاید در کنار هم قرار دادن مطالب به صورت مقایسه‌ای راه تازه‌ای را در نقد و تحلیل اشعار این دو گوینده‌ی شهیر ایرانی به همراه داشته باشد.

مجموعه‌ی حاضر به هر حال کوششی است برای آشنایی و باز آشنایی که از منابعی بسیار با ارزش در این زمینه مدد جسته است.

نخستین شناسندگان رودکی:

درباره‌ی چند تن از بزرگان ادب و سخن سرایان ایران دشواری بسیار بزرگی که در پیش ماست این است که درباره‌ی نام و نسب و تاریخ در گذشت و جزییات زندگی ایشان آگاهی درست و دقیق در کتاب‌های رایج نیست. گویی شهرت ایشان وانتشار فوق‌العاده‌ی آثارشان چنان در میان مردم ایران درگرفته است که در پی این گونه جزئیات که درباره‌ی ایشان بسیار اهمیت دارد نرفته‌اند و در حقیقت شهرتشان، زندگیشان را تحت‌الشعاع قرار داده است. چنانکه درباره‌ی فردوسی هنوز مجهولات فراوان در پیش داریم. یکی از آن گویندگان شهیر رودکی است که زندگی و آثار و افکار او پیوسته در ابهام مانده است و نخستین کسی که بحث درباره این مرد بزرگ را به جایی رسانده است که برخی جزییات زندگی او را از زیر پرده استتار روزگار بیرون کشیده مرحوم محمد قزوینی در حواشی چهار مقاله نظامی عروضی است.[۲]

اینک باید آن چه درباره‌ی رودکی در کتاب‌های رایج آمده است به ترتیب تاریخ نقل کرد:

۱)  نخستین کسی که ذکر از رودکی کرده نظامی عروضی سمرقندی در کتاب معروف چهار مقاله است که آن را در حدود سال ۵۵۰ تألیف کرده‌ است.

۲)     پس از او، محمد عوفی در لباب‌الالباب که آن را در حدود سال ۶۱۸ تألیف کرده است.

۳)     حمدالله مستوفی در کتاب تاریخ گزیده که آن را در سال ۷۳۰ تألیف کرده است.

۴)     دولتشاه‌بن علاء‌الدوله بختیشاه غازی سمرقندی در تذکره‌الشعرا که آن را در سال ۸۹۲ به پایان رسانیده است.

۵)     جامی در بهارستان که آن را در سال ۸۹۲ تألیف کرده است.

۶)  حکیم‌شاه محمدبن مبارک قزوینی در ترجمه مجالس‌النفایس علیشیرنوایی[۳] که از سال ۹۲۷ تا ۹۲۹ مشغول ترجمه آن بود.

۷)     غیاث‌الدین‌بن‌همام‌الدین هروی خوندمیر در کتاب معروف حبیب‌السیر.

۸)     محمدعارف لقایی در مجمع‌الفضلا.

۹)     امین احمد رازی در هفت اقلیم.

۱۰) شیخ ابوالقاسم بن ابوحامدبن نصر بلیانی انصاری کازرونی در کتاب سلم السماوات.

۱۱) محمدصادق ناظم تبریزی در نظم گزیده.

۱۲) میرحسین دوست سنبهلی در تذکره حسینی.

۱۳) امیر شیرعلیخان لودی در مرآة الخیال.

۱۴) حاج لطفعلی بیک آذر بیکدلی در آتشکده.

۱۵) میرغلامعلی آزاد بلگرامی در خزانه عامره.

۱۶) محمد قدرة ‌الله‌خان گوپاموی در نتایج الافکار.

۱۷) رضاقلی‌خان هدایت درمجمع‌الفصحا.

۱۸) تامس ویلیم بیل در مفتاح‌التواریخ.

۱۹) امیرالملک سید محمد صدیق حسن‌خان در شمع‌ انجمن.

۲۰) مولوی آغااحمدعلی احمد در هفت آسمان.

۲۱) میرزا محمدناصر طبیب دیلمی متخلص به ادیب.

۲۲) مولانا محمد عبدالغنی‌خان غنی موفرخ آبادی در تذکرة‌الشعرا.

۲۳) صدرالدین عینی مؤلف تاجیکستان.

۲۴) مولانا محمدحسین آزاد در کتاب سخندان فارس.

۲۵) میرزاده و سهیلی و جلال اکرامی و بزرگ‌زاده در کتاب نمونه‌های ادبیات تاجیک.

۲۶) غلامرضا ریاضی در کتاب دانشوران خراسان.

این افراد در کتب و یا تذکره‌های خود از رودکی و نسب و نام و لقب و زادگاه و اشعار وی به گونه‌های مختلف سخن گفته‌اند.[۴]

نخستین شناسندگان نیما یوشیج:

آنچه را که در ابتدای این بحث در باب رودکی و فردوسی بیان کردیم در مورد زندگی و احوال نیما یوشیج صدق نمی‌کند و دلیل آن هم موقعیت و عصر زندگی وی می‌باشد؛ هر چند هنوز ابهاماتی در فهم بعضی از اشعار او وجود دارد اما در مورد زندگی و احوال او نویسندگان و گویندگان بسیاری قلمفرسایی کرده‌اند که به نام پاره‌ای از آنان می‌پردازیم:

۱)  مهدی اخوان ثالث در کتب معروف خود «بدایع و بدعتهای نیما» و «عطا و لقای نیما» و در مقالات و سخنرانیهای متعدد خود.

۲)     سیروس طاهباز در چاپ و تکثیر بسیاری از مجموعه‌های اشعار و نامه‌های نیما.

۳)     یحیی آرین‌پور در کتاب از صبا تا نیما (تاریخ ادب فارسی معاصر).

۴)     محمد ضیاء هشترودی در مقالات و سخنرانی‌ها.

۵)     لئون سرکیسیان در مقالات خود.

۶)     محمدحسین شهریار در مقالات و اشعار خود.[۵]

۷)     جلال آل ‌احمد در مقالات و سخنرانی‌های خود.

۸)     حبیب یغمایی در مقالات و سخنرانی‌های خود.

۹)     شین پرتو (دکتر علی‌ پرتو) در سخنرانی و مقالات.

۱۰) اسماعیل شاهرودی (آینده) در سخنرانی و مقالات.

۱۱) فروغ فرخ‌زاد.

۱۲) ابراهیم ناعم.

۱۳) نصرت رحمانی در شعر الرثاء که در مرگ نیما سرود.[۶]

۱۴) دکتر تقی‌ پورنامداریان در کتاب خانه‌‌ام ابری است.

۱۵) دکتر بهروز ثروتیان در کتاب اندیشه و هنر در شعر نیما.

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله مقایسة مبانی فکری و سنت شعری رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)