فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

کارافرینی ریشه وتاریخی کهن

اختصاصی از فایلکو کارافرینی ریشه وتاریخی کهن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کارافرینی ریشه وتاریخی کهن


مقاله ریشه وتاریخی کهن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:35

فهرست و توضیحات:

مقدمه

بیان مسئله

اهمیت و ضرورت مسئله

اهداف تحقیق
ملتی که دارای می باشددریک منطقه پرازحوادث برخوردکرده انددراین گرودارهای زمانه به پیروزیهاوشکست هایی دست یافته اندبی شک درپیشینه خودسرگذشت انسانهای رشیدودلاوررابه ثبت رسانیده اندکه درواقع باپدیدآمدن این سرگذشتهادرطی اعصاروقرون متمادی وانتقال ازنسلی به نسل دیگرعزت وشکوه ملت وکشوررابه ثبت رسانیده اندکه دراین مکتوبات پهلوانان وحماسه های شیرینی رامی بینیم .  که بابررسی ومرورهریک ازاین حماسه هاوسرگذشت نام آوران آن می توانیم نژادوچگونگی شکل گیری مدنیت وتمدن آن راکه پس ازسالیانی که دربین عده ایی به صورت بالقوه بوده است به وسیله آنان بالفعل شده است وتحقیق به صورت حقیقی وبدورازهرتعصبی جریان آگاهی ازسرگذشت آنان در قدیمیترین زمانهارابرای مامیسرمی سازد .

باکمال خرسندی ایرانیان هم ازنظرتعدادوهم ازنظرکیفیت درسندتاریخ همانندنگین درخشانی قابل دیدن است به طوری که ازنظرقدمت پس از هندوان قدیمی ترین قوم آریایی می باشد .

ازنظرحماسه وآثارایران درردیف یکی ازمهمترین کشورهاست بادرنظرگرفتن جنگهاوآتش سوزیهایی که ایران رادربرگرفت وشایددراین جنگهاوآتش سوزیها بسیاری ازآنان رانابودکرده باشندبازهم ایران به گذشته وتاریخ جهانگشایهای یلان خودهمچنان می خروشدوآنان رامایه فخروعظمت خودبه یادمی آورد .


دانلود با لینک مستقیم


کارافرینی ریشه وتاریخی کهن

دانلود مقاله ریشه جرم نوجوانان و جوانان در خانواده

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله ریشه جرم نوجوانان و جوانان در خانواده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه:
در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.
در بزهکاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر میگذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان میدهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا میکنند و ممکن است به صورتهای بیشمار با یکدیگر ترکیب یابند.
انسان ممکن است از سه راه به انجام فعالیت های مجرمانه وادار شود:
۱- وقتی تمایلات ضد اجتماعی در معرض نفوذ عوامل جرم زا قرار گیرد و تحت تاثیر این عامل، بیشتر برانگیخته شود.
۲- وقتی در شخص به علت احساس گناه عمیق که در اثر افعال قبلی او به وجود آمده، یک میل شدید برای مجازات شدن بوجود آمده باشد.(یعنی از طریق ارتکاب جرم جدید ، برای خود مجازات تهیه میکند)
۳- شخصی که از لحاظ عاطفی، احساس ضعف و عدم اطمینان میکند، ممکن است برای مخفی داشتن این احساس، روحیه‌ای دفاعی و پرخاشگر در خود به وجود آورد.
در پیدایش عمل مجرمانه باید سه عامل را در نظر گرفت:
۱- تمایلات مجرمانه(ت)
۲- وضعیت کلی(و)
۳- مقاوت ذهنی و عاطفی شخص در مقابل وسوسه(م)
که ماحصل آن فرمول و قانون چگونگی پیدایش یک عمل مجرمانه است:
(عمل مجرمانه حاصل جمع تمایلات مجرمانه شخص به اضافه وضعیت کلی او تقسیم بر میزان مقاوت او است.)
تمایلات مجرمانه شخص و مقاومت وی در مقابل آنها ممکن است به عملی ضد اجتماعی یا مجرمانه منجر شود، و یا به صورت رفتاری که مورد تایید اجتماع است درآید، و این امر بستگی به آن دارد که از تمایلات مجرمانه و مقاومت ،کدامیک قویتر باشند.
همه افراد دارای تمایلات و ضد تمایلاتی هستند. عمل مجرمانه تنها وقتی ممکن است روی دهد که مقاومت شخص کافی نباشد و نتواند فشار تمایلات مجرمانه و وضعیت خاص را تحمل کند.
مشکلترین کار، تشخیص میزان مقاومتی است که شخص ممکن است در موقعیت های خاص در مقابل ارتکاب جرم داشته باشد. مقاومت دارای ریشه های عاطفی، فکری و اجتماعی است و این سه عامل با تشکیل فراخود و رابطه آن با خود، و موقعیت شخص، ارتباط نزدیکی دارد. وقتی شخص از یک بیماری روانی که ریشه جسمانی دارد رنج ببرد، مسلم است که مقاومت عاطفی و جسمانی او کمتر خواهد بود.
عامل اصلی در مقاومت، فراخود یا به زبان عامیانه وجدان است زیرا فراخود،خود را مورد تهدید قرار میدهد و به آن دستور میدهد که فقط مرتکب اعمال خوب شود.
بدین ترتیب وقتی شخصی مرتکب جرم میشود، احساس گناه میکند، در صورتی که وقتی عمل خوبی انجام میدهد، احساس رضایت و خوشی میکند.
نقش خانواده:
خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل می‌یابد.
اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می آموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت های آینده کودک گذاشته میشود.
اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.
اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد ویا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می آید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد.
بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و… وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد. انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیرد و بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها، الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.
خمیرمایه مولفه های اصلی شخصیت متعادل و پویا یا متزلزل و آسیب پذیر کودکان و نوجوانان در کانون خانواده و در سایه تعامل مطلوب با والدین، به ویژه مادر، شکل میگیرد.
پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) در تاکید بر اهمیت دوره های مختلف رشد و تحول شخصیت فرزندان، به ویژه هفت سال اول زندگی، فرموده اند: فرزند در هفت سال اول زندگی “محبت پذیر است”، در هفت سال دوم “آموزش پذیر است” و در هفت سال سوم حیات خود ” مشورت پذیر است”.
ویژگی های زیستی و روانی- اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال اول حیات) بگونه ای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و میخواهند همواره همه وجود پدرو مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و موثرترین روش پرورش فرزند در این دوران، حاکمیت مهر و محبت وسیطره عاطفی کودک بر پیکره شخصیت پدر و مادر است.
بنابراین محرومیت های عاطفی، تنبیه، اعمال رفتارهای خشونت آمیز با کودک و تحمیل آزردگی ها وناکامی های مکرر بر احساس فرزندی با شاکله محبت پذیر، میتواند آسیب های اجتماعی همراه داشته باشد.
گزل، پدر روانشناسی کودک میگوید: شخصیت کودک در پنج، شش سالگی نسخه کوچکی از جوانی است که بعدا خواهد شد.
کودکانی که از مهر و محبت پدری و مادری محروم مانده و عموما در عین برخورداری از نعمت پدر و مادر، دچار بد سرپرستی شده اند و به گونه ای که انتظار میرود از تعامل عاطفی خوشایند و دوست داشتنی با والدین بهره مند نمیشوند، با دنیایی از نگرانی و ناکامی، بی انگیزه و شکننده وارد مدرسه میشوند.
تصویر یک زندگی…
۲۵ سال پیش “محمد بیجه” در خانواده ای به دنیا می‌آید که فقر فرهنگی همراه با فقر اقتصادی و محرومیت عاطفی بر آن حاکم بوده است. مادر وی مریض و پریشان حال بود و پدرش عصبی مزاج، مستبد، دیکتاتورمنش، تنبیه گر و شاغل در کوره‌های آجر پذیری.
“بیجه” در اوایل سنین کودکی، مادرش را از دست میدهد، از مهر و محبت مادری کاملا محروم میشود و زندگی اش با پدر نامهربان و خشن ادامه میابد. پدر، بعد از چند صباحی، بدون توجه به احساسات فرزندان نسبت به جایگاه مادر و نظر فرزندان، همسر دیگری برای خود بر‌می گزیند و بدین ترتیب اولین رگه های به وجود آمدن عقده های روانی و ناامنی درونی در وی ریشه میگیرد.
زن دیگری به جای مادر وارد خانه میشود، اما بچه ها نه تنها احساس خوشایندی نسبت به او ندارند بلکه حضور وی در خانه را در نمادی از نامادری نامهربان پنداشته که غاصبانه جای مادر آنها را میخواهد بگیرد.
در همین رابطه ذکر خاطره از زبان بیجه قابل تامل است: ” حدودا هفت ساله بودم و خیلی از شبها و روزها با خاطره مادرم سپری میکردم. همیشه عکسی از مادرم به همراه داشتم، یکروز از مدرسه که برگشتم چشمم به شناسنامه نامادری ام افتاد، از دیدن عکس او ناراحت شدم و یاد چهره مظلوم مادرم افتادم، بلافاصله عکس نامادری ام را کندم و عکس مادر را چسباندم. پدرم وقتی آنروز فهمید آنقدر مرا با مشت و لگد و زنجیر و شلنگ کتک زد که احساس کردم مرده‌ام، البته ای کاش میمردم و نمی ماندم”
کودکی که دوران “محبت پذیری” خود را پشت سر میگذارد، به خاطر یک شیطنت بچه گانه که منشا اصلی آن هم خلا عاطفی است، زیر ضربات شدید و شلاق های بیرحمانه پدر، با تحمل دردهای جانکاه، در مرز جان دادن قرار میگیرد. این واقعه زمینه‌های اولیه سخت ترین عقده های روانی را در وی بارور میکند و با چند تجربه تلخ دیگر در موقعیت های مختلف بر شدت آن افزوده میشود.
بیجه با خلا شدید عاطفی و عقده شدید روانی، ناامنی درونی و اضطراب فراوان پای به مدرسه میگذارد. وی اگرچه دارای هوش بالای متوسط و حافظه فوق العاده ای بود، به خاطر نابسامانی خانوادگی و عدم حمایت پدر، بیش از پنجم ابتدایی را نمی گذراند و زودهنگام به کارهای نه چندان مناسب گماشته میشود.
وی با دنیایی از نفرت و تنفر از پدر و کوله باری از عقده های روانی، بالاجبار از تربت حیدریه به همراه خانواده به پاکدشت که دچار فقر فرهنگی شدید است و بافتی خاص دارد، مهاجرت میکند.
” بیجه” به لحاظ وضعیت خاص روانی و اضطراب و ناامنی درونی، مهارت چندانی نداشت، لذا بعد از مدت‌ها، در حدود ۱۲ سالگی با نوجوانی دوست میشود که بر حسب شواهد دچار اضطراب و افسردگی شدید بوده است و مدت کوتاهی از رفاقت آنها نمیگذرد که تنها دوست او “خودکشی” میکند، با توجه به آنکه افراد کمرو و خجالتی به سختی دوست پیدا میکنند، این واقعه نیز ضربه عاطفی سخت دیگری بر وی وارد میکند.
در حدود ۱۸ سالگی به دختری از نزدیکان علاقمند میشود، اما علاقه و سعی او نمیتواند زمینه ازدواج آنها را فراهم کند و با ناکامی دیگری مواجه میشود و عقده های روانی او سنگین‌تر میشود.
بیجه میگوید: به پدرم گفتم شناسنامه ام را بده تا به اداره نظام وظیفه بروم و خدمت سربازی‌ام را بگذرانم تا بعدش بتوانم تصدیق رانندگی بگیرم و جایی استخدام شوم، اما پدر بی رحم و سنگدل گفت: نمیدانم شناسنامه ات کجاست و اصلا لازم نیست به سربازی بروی. بیجه در ادامه میگوید: من با کمرویی و خجالت نمیتوانم بروم ادارات و شناسنامه جدیدی بگیرم و به سربازی بروم و دیگر احساس کردم روزنه امیدی برای زنده ماندن ندارم.
آری، “بیجه” آن کودک محروم از مهر و محبت مادری و رنج کشیده از نامهربانی های پدری، آشفته از خودکشی تنها دوست همدل، ناکام از وصلت با دختر محبوب، این بار با اندیشه رفتن به سربازی با پاسخ منفی و خصمانه پدر و نداشتن شناسنامه مواجه میشود و در پی یک ناکامی دیگر، ظرفیت وجودش مملو از عقده چرکین و سر‌ریز از تنفر و نفرت میشود.
او به دلیل اضطراب اجتماعی، کمرویی شدید، ضعف در برقراری ارتباط موثر و مفید، ناتوانی در انتخاب روشی معقول و استفاده از وجود شخصی رابط برای حل مشکل، بی بهره از وجود مشاوری حاذق و مددکاری دلسوز، خود را در برابر دیوارهای بن بست زندگی میابد، اینک در این شرایط و موقعیت، بیجه نه امیدی به آینده ای روشن دارد و نه انگیزه برای ادامه حیات. وجودش پر از اضطراب و عقده های مخرب روانی است. دوران کودکی و ” محبت پذیری اش” با محرومیت ها، رنج ها و شکنجه ها سپری شده، نوجوانی اش با کارهای سخت و بیگاری های پرمشقت بی بهره از مهر و محبت خانوادگی گذشته و دوران جوانی اش با ناکامی های مکرر و انباشته شدن عقده ها همراه بوده است.
در یک نگاه، خمیرمایه شخصیت پر اضطراب “بیجه” با تاروپودی از ناکامی‌ها و عقده‌های روانی تنیده شده و پیکره وجودش به‌سان کوه آتشفشان، تهی از هرگونه عاطفه و احساس، بیرحمانه آماده انفجار است. در حقیقت، اضطراب اجتماعی و کمرویی شدید “بیجه”، نیز حاصلی است از رفتارهای خصمانه، پرخاشگرانه و دیکتاتور منشانه پدر.
آری، اندیشه و رفتار ضد‌اجتماعی، تخریب و ویرانگری، انتقام و طغیان‌گری، قتل و جنایت در این مرحله از زندگی بی سامان بیجه آغاز میگردد و او قربانیان خود را از میان کودکان معصوم، با انگیزه نابودی آنها و پریشانی خانواده هایشان و نه صرفا تجاوز، انتخاب میکند.
علت انتخاب کودکان ۲ چیز بود:
الف- به لحاظ کمرویی شدید و عدم توانایی برقراری ارتباط با همسالان یا جنس مخالف برای طعمه گیری، طعمه های خود را از میان کودکان انتخاب کرد. چراکه برقراری ارتباط با آنها ساده تر است.
ب- مشاهده بچه هایی که به خانواده ای تعلق دارند و با چهره هایی پرنشاط در کوچه و خیابان و در دشت و صحرا به بازی مشغول‌اند برای “بیجه” تداعی‌گر همه دردها و رنج‌های دوران کودکی و نامهربانی‌ها و خشونت‌های پدرش بود.
او مدتها پیش، خود را با طنابی که از ناکامی‌ها، نا‌امیدی ها و عقده‌های روانی بافته بود به دار آویخته بود، دل‌مردگی در وجودش بارز و آشکار بود و از او کالبدی از سنگ و یخ باقی گذاشته بود…
***
هیچ انسانی جانی بالفطره زاده نمیشود و اساسا واژه “جانی بالفطره” برچسبی غیر علمی و غیرمنطقی است. بدیهی است شرایط محیطی حاکم بر فرایند رشد و تحول کودکان و نوجوانان، حیات جنینی و محیط زندگی قبل از تولد و چگونگی محیط رشد و تحول بعد از تولد، ممکن است زمینه مستعدی باشد برای برخی آسیب پذیری های فردی و کژروی های اجتماعی،چراکه اغلب رفتارهای ما، بر پایه یادگیری های محیطی دوران کودکی، تجارب خوشایند، تلخی ها و ناکامی ها و عقده های روانی است که پایدارترین تاثیر را در پدیدآیی شخصیت اجتماعی انسان دارند.
محقق:سید علیرضا ناصریان
نقش خانواده در بروز بزهکاری نوجوانان و جوانان
گروه استان ها- کودکان و نوجوانانی که بتوانند با هدایت ها و راهنمایی های بزرگسالان خود تفاوت بین کارهای شایسته و پسندیده را از کارهای نکوهیده و زشت درک کنند، دوران بلوغ و نوجوانی خود را با سلامت فکری و به نحو احسن پشت سر گذارند.
خانواده اولین و مهمترین نهادی است که سهم عمده یی در پرورش و فراگیری رفتارهای پسندیده نوجوان دارد. ارزش ها، دیدگاه ها، اعمال و گفتار والدین و اعضای موثر خانواده تاثیر مستقیمی بر فرآیند رشد و آینده فرزندان شان دارد. زمانی که بچه ها الگوها، باورها و اعتقادات منطقی و سالمی از زندگی داشته باشند، به راحتی می توانند در برابر دشواری ها و نابسامانی های گوناگون ایستادگی کنند و سر تسلیم فرو نیاورند.

 

عواملی که در خانواده موجب زمینه سازی جرم و بزه نوجوانان می شود، عبارتنداز:
-بی سوادی و فقر فرهنگی.
- انحرافات اخلاقی پدر، مادر و یا اعضای نزدیک خانواده.
- رواج خشونت و درگیری های خانوادگی.
- اعتیاد به الکل، موادمخدر و....
- تعداد زیاد فرزندان و افراد خانواده.
- روش های انضباطی بسیار سخت گیرانه و رواج تنبیه های بدنی.
- طلاق و از دست دادن والدین.
- دیدگاه ها و ارزش های ناپسند خانوادگی.
- تبعیض بین فرزندان خانواده.

 

بدیهی است نوجوان، هیچ گاه در دوران کودکی مفهوم جرم و بزه را درک نمی کنـد؛ او تصوری از اعمال ناپسند خود ندارد. زمانی که والدین و اعضای موثر خانواده ناخواسته در برابر عمل خلاف فرزندشان سکوت می کنند یا آن را شوخی می گیرند یا او را متوجه اشتباهش نمی کنند، نوجوان درکی از مفهوم ارزش های اجتماعی و روابط سالم پیدا نمی کند و به خیال اینکه کارش خلاف نیست آن را مجدداً تکرار می کند و در مواردی نیز حتی بر شدت آن می افزاید. تذکر به جای والدین، موجب شناخت کودک از ارزش های اجتماعی، روابط دوستی، احترام به حقوق دیگران و ادب و نزاکت اخلاقی می شود.
کودکان و نوجوانانی که بتوانند با هدایت ها و راهنمایی های بزرگسالان خود تفاوت بین کارهای شایسته و پسندیده را از کارهای نکوهیده و زشت درک کنند، می توانند دوران بلوغ و نوجوانی خود را با سلامت فکری و به نحو احسن پشت سر گذارند.
نوجوانی دوره بحرانی و مشکل آفرینی است که اگر نوجوان بتواند به سلامت از آن بگذرد، در آینده دچار مشکل چندانی نخواهد شد. در دروان بلوغ، نوجوان روحیه یی تهاجمی و پرخاشگرانه دارد، مدام در برابر محدودیت ها و ممنوعیت های والدین، حالت دفاعی به خود می گیرد.
تحقیقات مختلفی نشان می دهند که نوجوانان بزهکار دارای مشکلات روانی ـ عاطفی متعددی هستند که منجر به بروز رفتارهای ضداجتماعی آنان می شود. این گروه اغلب:

- از عقب ماندگی ذهنی یا هوش پایینی بر خوردارند
- رفتارهای هیجانی ـ احساسی شدیدی از خود بروز می دهند.
- دچار ضعف عزت نفس و خویشتن داری هستند.
- مرتباً به حقوق دیگران تجاوز می کنند.
- در برقراری روابط اجتماعی سالم ناتوانند.
- علاقه و انگیزه یی برای پیشرفت و ترقی ندارند.
- اعتماد به نفس و خود پنداره ضعیفی دارند.
- نسبت به ارزش ها و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت هستند.
- رفتارهای غیرمسوولانه و ضداخلاقی دارند.

 

بروز حالت ها و واکنش های شدید عاطفی از سوی نوجوان و جوان موجب می شود که دیگران نیز او را غیرقابل کنترل بدانند. در حالی که نوجوان نیاز به محبت، امنیت، احترام، احساس تعلق، استقلال، خودشکوفایی و قدردانی دارد. نوع جرم و بزهکاری در میان نوجوانان ?? تا ?? سال با بزرگسالان بسیار متفاوت است.
آنان به رغم این که به ظاهر به مرحله بلوغ جسمی رسیده اند، اما هنوز به لحاظ فکری نمی دانند که چه باید بکنند و چگونه باید تصمیم بگیرند. به همین دلیل گاه دست به کارهایی می زنند که به لحاظ اجتماعی نادرست و ممنوع است.
ریشه جرم نوجوانان و جوانان در خانواده
اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین باز در انگلستان و در قرن نوزدهم سال 1815 میلادی مطرح شد، در آن دوران جرائم نوجوانان افزایش یافته بود و چند تن از آنان مجازات و به اعدام محکوم شدند لذا از آن پس این واژه در تمام کشورها رایج شد. بزهکاری نوجوانان پدیده‌ای است که امروز اکثر کشورهای دنیا با آن مواجه هستند و تدابیر مختلفی را برای پیشگیری و درمان این معضل اتخاذ کرده‌اند. علل و عوامل متعددی نظیر عوامل فیزیولوژیکی، روانشناسی، گروه همسالان، عوامل اجتماعی و خانواده در بروز بزهکاری مؤثر می‌باشند، از آنجایی که محیط خانواده نقش تعیین کننده‌ای در بروز و پیشگیری از این پدیده در این مقاله به بررسی نقش خانواده در بزهکاری پرداخته‌ایم. محیط خانواده (محیط اصلی) محیطی است که فرد در آنجا چشم به دنیا گشوده و رشد خود را آغاز می‌کند. در سنین ادامه زندگی، با این که کودک هنوز راه نمی‌رود و حرف نمی‌زند لکن تمام حرکات اطرافیان خود را تقلید و رفتار و کردار آنان در ضمیر او حک و شخصیت طفل پی‌ریزی می‌گردد. از اواخر قرن 19 دانشمندان با تحقیق و پژوهش‌های اجتماعی و بررسی آمارهای کیفری آنالیز وضع محیط خانوادگی را در بروز جرائم تأیید و اذعان داشته‌اند که وضع محیط خانوادگی رابطه مستقیم با بروز حالت خطرناک و ارتکاب جرم دارد. روانپزشکان معتقدند که زیربنای خانواده بایستی متکی بر اصول، ارضاء و رفع حوائج و نیازهای اساسی جسمی و روانی و سازگار نمودن اطفال به زندگی عادی اجتماعی باشد. در بررسی تأثیر محیط خانوادگی بایستی چگونگی وضع خانواده روابط افراد خانواده با یکدیگر و همچنین موقعیت طفل در بین افراد خانواده مورد توجه قرار گیرد. 1ـ رابطه طفل با والدین: آرامش و امنیت، مهر و محبت در خانواده از عوامل بسیار مهم در رشد جسمی و روانی اطفال و نوجوانان است. مهر و محبت والدین را می‌توان ویتامین روانی کودک نامید، احتیاج به محبت یک حس ذاتی بشری است که در تکوین شخصیت هر فرد فوق‌العاده مؤثر است. کمبود محبت بروز بیماری‌های روانی و اختلال منش و انواع انحرافات گشته و در چندین نسل اثر می‌گذارد. طفلی که از محبت خانوادگی محروم است خود را از خانواده و اجتماع طرح شده و منزوی تلقی کرده و همواره در صدد انتقام جویی است و پس از ارتکاب اعمالی بر خلاف قوانین و مقررات آداب و رسوم اجتماعی قلبا احساس شعف و رضایت خاطر می‌کند. احتیاج به محبت محدود به زمان خاص در دوره طفولیت نیست، اطفال و جوانان در هر زمان به نوعی محبت و عطوفت نیاز دارند و پیوسته نیازها در هر سنی نیازهای، زیستی، روانی و اجتماعی هستند. سن بلوغ نیازهای خاص اجتماعی خود را دارد. با این که حس بشر دوستی و نوع پرستی، در دوره طفولیت پایه گذاری می‌شود ولی افراد در دوره بلوغ نیز اجتماع به عاطفه، محبت، هدایت و حمایت را دارند. در صورت کمبود محبت و محرومیت از عواطف انسانی، عدم هدایت و حمایت به طرف ارتکاب جرائم سوق داده می‌شوند. در کوششی برای شناخت سبب شناسی بزهکاری روز نبیوم (1989) دریافت که نوجوانانی که پیوند قومی با والدینشان دارند کمتر مستعد برای انجام بزهکاری هستند. فالانری و همکاران (1999) گزارش داده‌اند که نوجوانان بدون والدین به ویژه در زمان ساعات بعد از مدرسه استعداد بیشتری برای دست زدن به اقدامات بزهکارانه دارند. فیشرراستون و همکاران (1993) عنوان کرده‌اند که در جوانان خانواده‌های والدینی سالم (زوج والدینی) مشکلات مدرسه کمتری گزارش می‌شود و نسبت به کودکان خانواده‌های تک والدینی. 2ـ محیط متشنج خانواده از ویژگی‌های دیگر خانواده‌های نوجوانان بزهکار می‌توان به فقدان ارتباطات صمیمی، تفاهم متقابل و کمبود محبت اشاره کرد. در این خانواده‌‌های خصومت‌های متقابل،‌ احساس طرد شدگی، بی‌تفاوتی، جر و بحث و خشونتهای شدید مشاهده می‌شود. اثرات روانی محیط متشنج خانوادگی در دوران اولیه طفولیت و دوران بلوغ با انواع اختلالات و بیماری‌های روانی ظاهر می‌گردد. طفل به علت عدم آرامش روانی به تحصیل و کار خود بی‌علاقه شده و دائما مضطرب و پریشان است و ثبات ندارد. آثار این ناراحتی‌ها بعدا در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان، پرخاشگری، سرکشی از مقررات و قوانین اجتماعی و یا بی‌تفاوتی و انزوا و گوشه گیری ظاهر و منجر به ارتکاب جرائم مختلف می‌گردد. گلارک و شیلذر (1997) گزارش داده‌اند که سطح ارتباطات خانوادگی مرتبط است با رفتارهای بزهکارانه نوجوانان. کاشیون و راک (1996) نیز یافته‌اند که یک محیط خانوادگی منسجم کاهش می‌دهد شناس رفتار بزهکارانه را در نوجوانان، مشابه آنها شیلذر و کلارک (1995) عنوان کرده‌اند که سطوح پایین قابلیت سازگاری در خانواده‌ نتیجه‌اش در سطوح بالای بزهکاری نمایان است. طبق تحقیقاتی که در فرانسه به عمل آمده 80 درصد از اطفال بزهکار از خانواده‌هایی هستند که به علت نفاق و ناسازگاری و عدم تفاهم بین افراد خانواده محیط خانوادگی آنان دائما متشنج است. 3ـ از هم گسیختگی خانواده طلاق و جدایی بین پدر و مادر سبب اضطراب و نگرانی و تشویش خاطر فرزندان آنها می‌گردد و در موقع جدایی پدر و مادر نمی‌توان دقیقا تعیین کرد که طفل به کدام یک از آنان بیشتر انس و علاقه دارد. در اثر محرومیت از دیدار پدر و مادر، اطفال احساس فقدانن محبت می‌کنند که واکنش ناراحتی‌های روانی مذکور، بعدا با حالتهای عصبی، بدخلقلی، تمرد از ادامه پدر و مادر و دیگران و بالاخره ناسازگاری و عدم انطباق اجتماعی بروز می‌کند. فوت پدر و یا مادر در تعادل روانی طفل مؤثر است. طفل یتیمی که باید در خانواده ناپدری و یا نامادری و در محیطی غیر از محیط خانوادگی خود بسر می‌برد غمگین و پریشان بوده و دائما مضطرب و بی‌ثبقات است. بیماری‌های مزمن و طولانی پدر و یا مادر در روان فرزندان مؤثر و خاطرات تلخ به جای می‌گذارد. از هم گسیختگی خانواده در دختران غالبا منجر به فرار از منزل و مدرسه و ولگردی می‌گردد. پسران کوچه را بر محیط خانواده از هم پاشیده ترجیح داده و با قبول عضویت در باندها به ارتکاب جرائم مختلف کشانده می‌شوند. طبق گزارشی که گالی برای سومین کنگره جرم شناسی که در سال 1955 در لندن تشکیل شد در مورد 300 نفر از دزدان سابقه‌دار بزرگسال تهیه کرده بود، 70 درصد از آنان خانواده گسسته و در هم ریخته داشته‌اند و آمار مشابه در کشور ایران بر روی اطفال کانون اصلاح و تربیت شهر تهران (51 ـ 1348) نشان داد که بین 40 الی 50 درصد این اطفال متعلق به خانواده‌های گسسته بوده‌اند که طلاق، فوت و جدایی والدین و یا علل دیگر سبب این گسستگی بوده است. 4ـ تأثیر رفتار و کردار والدین در سالهای نخستین زندگی که شخصیت اطفال در حال تکامل است طرز رفتار، کردار و اعمال و معاشرتهای پدر و مادر و سایر و والدین در پرورش شخصیت کودک فوق العاده مؤثر است. اعتیاد پدر و مادر یا هر دو به الکل و مواد مخدر، منازعات و مشاجراتی که ناشی از اعتیاد بروز می‌کند و همچنین وضع غم انگیز و محیط اسفناک خانواده‌های قمار باز اثرات وخیم در روحیه طفل باقی می‌گذارد. پیشینه قضایی و محکومیت پدر و مادر به علت ارتکاب جرائم مختلف و یدن صحنه‌های تأثیر انگیز دستگیری پدر و یا مادر و جلسات محاکمه و بالاخره ملاقات در زندان، سبب اختلال عاطفی و روانی اطفال گشته و آنان را منحرف و به سوی ارتکاب سوق می‌دهد (تاج زمان دانش، 1379 ، ص 314) از طرف دیگر به نقل از کلین و همکاران، مهارتهایی والدین خوب به عنوان یک حفاظ در برابر بزهکاری اطفال عمل می‌کند. 5ـ روابط عاطفی و تربیتی والدین با ازدیاد سن و رشد جسمی و روانی کودک، وضعیت اجتماعی او تغییر یافته و پیچیده‌تر می‌گردد و طفل با تماس با افراد مختلف، مهارتهای اجتماعی را یاد گرفته و ارزش و موقعیت خود را درک و برای کسب محبوبیت در اجتماع، ملزم به کنترل اعمال و رفتار خویش می‌گردد. هر نوع ارتباط غیر معقول و نادرست پدر و مادر، سبب ناسازگاری اجتماعی خواهد شد. الف: زیاده‌روی در محبت و سهل انگاری در امر و نهی از نیک و بد و اغماض بی‌مورد: در خانواده‌هایی که انجام هر ا مری برای طفل مجاز است کودک سهل انگار، خود خواه و زود رنج شده و احساس ناامنی و تزلزل می‌نماید. ب : تشویق و تنبیه دو رکن اساسی تعلیم و تغییر رفتار کودک است و می‌بایست متناسب با نوع رفتار طفل باشد، دو سو گرایی و عدم ثبات در برخورد با رفتارهای مناسب و یا نامناسب کودک حالت تزلزل در کودک ایجاد می‌نماید. ج: وجود یک مبداء امن خانوادگی برای رشد شخصیت هر طفل ضروری است، فقدان محبت خانوادگی، سبب عدم اعماد به نفس و بی‌ثباتی و تشویق درونی طفل می‌گردد. اطفال طرد شده را به تحقیر تعبیر نموده، احساس تنهایی کرده و حس اعتماد به نفس که لازمه رشد شخصیت است در آن تضعیف می‌گردد، اطفال برای جبران کمبود محبت از خانه فرار و به دیگران پناه می‌برند
محیط اجتماعی مجرمان باید تغییر پیدا کند
منظومه پدا گوژیکی داستان مجرمان یک زندان در کشور روسیه بود که یک روانشناس دراین زندان با تکیه بر مفاهیم روانشناسی و جامعه شناسی معتقد براین بود که مجرمان به جای اینکه به مجازاتهای سخت برسند برای اینکه بتوانند مانند یک ادم عادی وارد اجتماع شوند باید روح و روانشان تربیت و اصلاح شود . به عبارت دیگر همانگونه که دربخش قبلی این یادداشت گفته شد همه مجرمان اجتماعی از معتادان فاحشه ها دزدان قاچاقچیان مواد مخدر و قاتلان و ....سایر کسانی که به جرایم اجتماعی دست می زنند باید روح وروانشان مورد معالجه ومداوا قرار بگیرد . از اینرو است که درجه اول مجرمان اجتماعی که در اصطلاح شرورها هم جزو انان قرار می گیرند از بیماری روان رنجوری رنج می برند که در درجه اول محیط خانوادگی انان و در درجه بعدی محیط اجتماعی انان باید تغییر پیدا کند .همانگونه که در کتاب زمینه جامعه شناسی کتاب ارزشمند شادروان دکتر اریانپور امده است در گروه بعدی مجرمان اجتماعی روان پریشها قرار دارند که تعدادی از جنایتکاران و قاتلان دراین دسته قرار می گیرند . روان نژندها نیز از جمله بیماران روانی هستند که عامل اجتماعی در بروز اختلالات روانی درانها بسیار تاثیر دارد و این گروه که دچار اسکیزوفرنی (جنون جوانی ) و انواع واقسام بیماریهای روانی هستند دست به جرایم مختلفی می زنند و زمانی که به زندان می افتند به دلیل محیط نابهنجار زندان مسایلشان تشدید می شود ...
با تکیه بر موارد فوق یک بحث دیگر که در مورد بیماران روانی مجرم نه بیماران روانی عادی مطرح می شود بحث ژنتیک است که دانشمندان وروانشناسان معتقدند که این عامل نیز در بیماری روانی بسیار موثر است اما اندسته از بیماران روانی مادر زادی که تعداد انان در جامعه امروز جهانی روزبه روز کاهش می یابد قطعا در شرایطی قرار می گیرند که کمتر مرتکب جرایم حاد و یا عادی می شوند .بنابراین ریشه جرم را در درجه اول باید درخانواده - به عنوان هسته اولیه اجتماعی - و در جامعه در درجه دوم جست و جو کرد ...
یک شاخه دیگر از تاثیر محیط اجتماعی و خلا و یافقر فرهنگی و یا اقتصادی بر بروز جرم اجتماعی مساله وندالیسم است که وندالها نیز به عنوان مجرمان خرده پای اجتماعی دچار نوعی ناراحتی های روحی هستند که در یادداشت های بعدی در مورد انها سخن خواهم گفت ...
اما در مورد روان رنجوران روان نژندها و روان پریشان که عامل اجتماعی محیط خانوادگی و.. . در بروز جرم درانها بسیار موثر است چند نکته حایز اهمیت است ...
۱- محیط خانوادگی نابهنجار نظیر فقر بسیار شدید خانواده بروز طلاق وگسستگی از دست دادن پدر ومادر در دوران کودکی نداشتن تربیت سالم در چارچوب خانواده و خانواده های بزهکار و ...نقش بسیار موثری در بروز شرارت و جرم دربین نوجوانان وجوانان و حتی کودکان دارد .
۲- اصولا فقر در جوامع مختلف به ویژه جامعه در هردو صورت فقر اقتصادی وفقر فرهنگی عامل بسیار اساسی در بروز جرم و جنایت است . فقر اقتصادی که مادر همه نارساییها واختلالات اجتماعی و فرهنگی است مجرمان بزرگ در جامعه به وجود می اورد . توزیع ناعادلانه درامدها عدم برابری در برخورداری از ثروت اجتماعی و... مجرمان وشرورانی در قالب دزد وسارق و معتادان به مواد مخدر و قاچاق فروش و ... به وجود می اورد که طبعا همانگونه که مرحوم حضرت ایت الله طالقانی گفته اند : برای مقابله بادزد دستش را قطع نکنید بلکه دست نیازش را قطع کنید ...
با تکیه برانچه که گفته شد تازمانی که فقر اقتصادی در جامعه ریشه کن نشود و تا وقتی که دست نیاز دزد قطع نشود و توزیع عادلانه درامدها صورت نگیرد سخن از برخورد با مثلا بادزدان امری بی فایده است و از طرف دیگر تازمانی که خانواده های مطلوب با پدر ومادر فرهنگ پذیر در چارچوب نظام اجتماعی سالم وجود نداشته باشند و تازمانی مدرسه واقعا محل تعلیم وتربیت - نه فشار وزورگویی - نباشد نمی توان با چند برخورد کوکلاس کلانی ! شرارت را از میدان برداشت زیرا ریشه شرارت در خانواده وجامعه است .
۳-مجرمان اجتماعی به ویژه شرورها با عرض معذرت از شکم مادرشان مجرم به دنیا نمی ایند . چگونه می توانیم پرده معصومیتی را که بر چهره کودکان تا مقطع نوجوانی است کنار بزنیم و از انان یک شرور در دوران جوانی ویا حتی نوجوانی بسازیم جز اینکه خانواده وجامعه ناسالمی داریم و اصلا به شکل بنیادی با ناسالم بودن جامعه برخورد نکرده ایم . خداوند متعال وبزرگ زمانی که روح را در جسم یک جنین می دمند موجودی سالم از نظر روحی - اگر اختلالات ژنتیکی در خانواده ای وجود نداشته باشد - تحویل این دنیای مادی ما می دهند . حال چگونه است که ما ازیک نوزاد بیگناه به قول خودتان شروری می سازیم که هزار ناراحتی روحی وروانی دارد و به هر جرمی دست می زند . وبعد این شرور را با روش کوکلاس کلانی - در مورد گروه کوکلاس کلان که در امریکا هنوز هم حضور دارند و گروه نژادپرست ضد سیاهان هستند توضیح خواهم داد - در ملاعام دستگیر کرده و با گذاشتن لوله افتابه در دهانش و شکلهای شنیع دیگر انهم در خیابان مجازات کنیم . ایا این روش ما قرون وسطایی و بی منطق نیست ؟! لطفا جواب بدهید ...
کودکان و نوجوانان سرمایه های معنوی جامعه می باشند و سلامت روح و جسم آن ها تضمین کننده ی سلامت جامعه در آینده است.بنابراین مسائل آنان از جمله مسائلی است که باید به آن ها توجه کافی مبذول داشت.بررسی ریشه ای مسائل اطفال و از آن جمله بزهکاری اطفال،برای رسیدن به یک جامعه ی ایده آل شرطی ضروری است.
در واقع از قدیم الایام گفته اند،پیشگیری بهتر از در درمان است.طبعا اگر طفلی به هر دلیلی از ابعاد جسمانی و روانی به کمبود و نقصان و یا انحرافی مبتلا گردد، قهرا بازپروری آن ها مستلزم صرف هزینه های هنگفت و مضاعفی خواهد بود.

 

تاریخچه ی واکنش اجتماعی در مقابل اطفال و نوجوانان بزهکار:
اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم(سال1815میلادی) مطرح شد.در آن دوران جرائم نوجوانان افزایش یافته بود،از آن پس واژه ی بزهکاری اطفال در تمام کشورها متداول گردید.در آمریکا لایحه ی مربوط به تاسیس دادگاه اطفال در سال1891 در شیکاگو به مجلس قانونگذاری ایلینویز تقدیم شد.این لایحه درسال 1899 به تصویب رسید و به صورت قانون در آمد.همزمان با تصویب این قانون دادگاه های اطفال ونور تشکیل گردید و این اولین دادگاهی بود که رسما شروع به کار کرد.فکر تاسیس دادگاه های اطفال به سرعت در تمام ایالت ها پیدا شد و امروز در تمام ایالات آمریکا دادگاه اطفال وجود دارد.
همچنین در سال 1909 در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه ی پیسکوپاتیک جوانان تاسیس گردید که کار اساسی آن تحقیق و بررسی در رفتار وسلوک جوانان و همکاری نزدیک با دادگاه اطفال شهرشیکاگو بود0
از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ریشه یابی آن خیلی دیر انجام شده واین موضوع از جمله مسائلی است که نهایتا به یک یا دو قرن پیش باز می گردد.
عوامل موثر در بزهکاری اطفال و نوجوانان:
عوامل گوناگونی در بروز بزهکاری موثر است و تنها نمی توان علت خاص و واحدی را برای آن در نظر گرفت.عوامل مختلفی نظیر عوامل اجتماعی،اقصادی،فیزیولوژیکی و ... در کنار هم باعث می شوند که بزهکاری در نوجوانان واطفال به منصه ی ظهور برسد.
نقش خانواده:
محیط خانواده اولین محیطی است که فرد در آن رشد می کند و هنجار ها را می آموزد.دانشمندان با پژوهش ها ی اجتماعی ،وضع نابسامان محیط خانوادگی را در بروز جرائم تایید کرده اند و اذعان داشته اند که وضع خانوادگی شخص رابط ی مستقیم با بروز حالت خطرناک و بزهکاری وی دارد.
به نظر روانشناسان اگر شخصی در محیط خانواده از نظر رفع نیاز های اساسی جسمی و روانی مانند نیاز های عاطفی ارضا نشود،احتمال زیاد دارد که در آینده ای نه چندان دور به طرق مختلف به اعمال ضد اجتماعی دست زند.عدم وجود محبت، ارتباطات صمیمی، تفاهم متقابل و در عین حال وجود تشنج در خانواده،ازهم گسیختگی خانواده،طلاق،فوت والدین و... از جمله عواملی هستند که در وقوع بزه توسط نوجوانان واطفال موثر است.
عوامل اجتماعی:
جامعه ای که از یک ثبات و پایداری اجتماعی برخوردار نیست و دائما دچار هرج و مرج و بی نظمی از قبیل جنگ،شورش،اختلافات طبقاتی،آلودگی هوا،وضع بد سکونت،جمعیت بالا و ... باشد نمی تواند به مرور زمان ریشه های بزهکاری و عوامل آن را در خود بخشکاند.
عوامل اقتصادی:
فقر از عوامل اصلی ایجاد بزهکاری است.کمبود امکانات نظیر امکانات بهداشتی،خوراک،پوشاک و مسکن باعث می شود نیازهای اشخاص بر طرف نشده و موجب تحریک وترغیب آن ها بر بزه های مختلفی از جمله سرقت می شود.
نقش دوستان و همسالان:
از دیگر عوامل موثر در بزهکاری اطفال،دوستی با افراد فاسد و بی بند وبار است.نوجوان رفتار خود را با الگوهای رفتاری دیگر دوستانش همانند سازی می کند و به شدت از آنان تاثیر می پذیرد.نوجوانی که از خانواده طرد می شود برای جبران کمبود های عاطفی و روانی اش برای کسب حمایت و تایید به دوستان هم سن و سا ل خود روی می آورد.وی به دنبال افرادی می گردد که مانند خودش هستند.از این رو احتمال دارد با تحریک و تشویق دوستان نا باب خود دست به اعمال ضد اجتماعی و خلاف بزند.
عوامل روانشناختی:
روانشناسان عوامل گوناگونی را برای بزهکاری اطفال احصا کرده اند.بزهکاری با صفات روانشناختی مختلف و متنوعی همراه است که برخی از آنها عبارتند از هوش کمتر از متوسط،خلق و خوی پرخاشگرانه و ... .
اگر به گذشته ی اطفال و نوجوانان بزهکار توجه داشته باشیم،خواهیم دید که اکثر قریب به اتفاق آن ها،به نحوی از انحاء مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند.در مباحث روانشناختی،این نظریه در بین قشری از روانشناسان وجود دارد که اگر کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته،فردی برون گرا باشد،در آینده خود به طرق مختلفی در مقام انتقام بر خواهد آمد.همچنین میزان آزار و اذیت و مدت زمان این آزار و اذیت از عوامل موثر ارتکاب بزه در اطفال و نوجوانان است که این عوامل تحت عنوان کودک آزاری بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد که در این مجال نمی گنجد و به توضیح مختصر در مورد آن بسنده کردیم.
علت های دیگر بزهکاری:
از عواملی که سبب افزایش بزهکاری اطفال و نوجوانان می شود میتوان به مهاجرت از روستا به شهر و مشکلات مربوط به حاشیه نشینی اشاره کرد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  59 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ریشه جرم نوجوانان و جوانان در خانواده

تحقیق نقش عناصر غذایی در مورفولوژی ریشه

اختصاصی از فایلکو تحقیق نقش عناصر غذایی در مورفولوژی ریشه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق نقش عناصر غذایی در مورفولوژی ریشه


تحقیق نقش عناصر غذایی در مورفولوژی ریشه

 

 

 

 

 


فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:13

فهرست مطالب:
عنوان    صفحه
مقدمه    3
آرشیتکت سیستم ریشه    4
علائم و پاسخ های رشدی    5
تغییرات رشد ریشه    5
درک تنش عناصر غذایی    10
ارسال پیام کمبود عناصر غذایی    10
جمع بندی    12
منابع    12

منابع
1-Bar-Tal, A., R. Ganmore-Neumann and G. Ben-Hayyim.1997.Root architecture effects on nutriet uptake. In Altman and Waisel (Ed.). Biology of formation and development. Pp:39-45

2-Fukaki & Tasaki (2009) Hormone interactions during lateral root formation. Plant Mol. Biol. 69:437-449.
3-Ruzicka et al., (2007) Ethylene regulates root growth through effects on auxin biosynthesis and transport-dependent auxin distribution. Plant Cell 19: 2197-2212.
4-Schmidt,W. and B. Linke.2007. Nutrients as regulators of root morphology and architecture. In  Pinton,R., Z.Varanini and P. Nannioieri (Ed.).The rhizosphere: Biochemistry and organic substances at the soil-plant interface.pp:135-150
5- Schmidt, W. and A. Schikora.2001. Different Pathways Are Involved in Phosphate and Iron Stress-Induced Alterations of Root Epidermal Cell Development. Plant Physiology, Vol. 125, pp. 2078–2084,





مقدمه
گیاهان موجودات زنده ساکنی هستند که خود را با محیط مدام در حال تغییر اطرافشان سازگار  نموده اند. وضعیت اندام زایی بدون محدودیت گیاهان سبب شده است که در طول زندگی بتوانند رشد اندامهای خود را بسته به شرایط جدید تغییر دهند و به شکل محیط درآیند.
ریشه حفاظت فیزیکی گیاهان را بر عهده داشته و محلی برای جذب عناصر غذایی از خاک محسوب میشود. ذخایر عناصر غذایی موجود در خاک دارای دو ویژگی می باشند، اول اینکه این ذخایر در طول زمان مرتب در حال تغییر هستند و دوم در خاک بطور نامرتب توزیع شده اند. از این رو  شکل پذیری ظاهری ریشه ها جهت گسترش موثر در خاک اهمیت زیادی دارد  .
بنابر این ریشه ها در طول سیکل زندگی گیاه بسته به شرایط غالب تغذیه ای خاک باید آرشیتکت خود را تغییر دهند . برای مثال تشکیل ریشه های مویین در واقع پاسخی به تغییرات بوجود آمده در محیط است . در ایجاد این تغییرات علاوه بر شرایط محیط اطراف ریشه، تقاضای سایر اندام های گیاهی نسبت به عناصر غذایی از اهمیت زیادی برخوردار است. این فرایند نیاز به کنترل از راه دور سیستم های جذب و الگوهای رشد از طریق طیفی از علائم  دارد . علیرغم اینکه ممکن است در کمبود عناصر غذایی عملکرد ریشه ( افزایش سطح ریشه ) یکسان باشد، با این حال علائم و مسیر های انتقال پیام  متفاوتی فعال میشوند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق نقش عناصر غذایی در مورفولوژی ریشه

پایان نامه ریشه های تاریخی هوش هیجانی

اختصاصی از فایلکو پایان نامه ریشه های تاریخی هوش هیجانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ریشه های تاریخی هوش هیجانی


پایان نامه ریشه های تاریخی هوش هیجانی

ریشه های تاریخی هوش هیجانی[1]

ذهن انسان از سه طریق شناخت[2]، احساس[3] و انگیزش[4] عمل می کند. حوزه شناخت شامل اعمالی از قبیل: حافظه فرد، استدلال، قضاوت و به طور کلی اعمال فکری انسان می شود. حوزه احساس شامل: عواطف، حالات روحی، ارزشیابی ها و دیگر حالات احساسی می شود. حوزه انگیزش که می توان گفت همان حوزه شخصیت می باشد و شامل انگیزه زیستی یا رفتار هدف گرا که قابل یادگیری است، می باشد. دو حوزه اول که شامل شناخت و احساس می باشد در واقع تشکیل دهنده هوش هیجانی هستند یعنی می توان گفت که هوش عاطفی همان استفاده آگاهانه از عواطف و احساسات می باشد. (پون- 2002)

در اغلب مواقع روانشناسان هنگام مطالعه هوش بر جنبه های شناختی آن از قبیل حافظه و قدرت حل مشکل توجه می کنند. این در حالی است که در گذشته محققان زیادی به نسبت جنبه های شناختی انسان بر اهمیت جنبه های غیرشناختی[5] نیز تاکید کرده اند. اگر به مطالعات رهبری اوهایو (در دهه 1940) توجه کنیم می توان ملاحظه کرد که در نتیجه این مطالعات توجه به افراد (در مقابل توجه به وظیفه) به عنوان یکی از عوامل اصلی رهبری اثربخش معرفی شد که با الهام از این مطالعات بعدها رهبران اثربخش به عنوان کسانی معرفی شدند که بتوانند اعتماد و احترام متقابل با زیردستان خود داشته و با آنها روابط دوستانه برقرار کنند. با توجه به نتایج این مطالعات می توان دید که جنبه های غیرشناختی رفتار انسان به عنوان عاملی مهم در موفقیت رهبران به شمار می آید. (چرمیس- 2002)

در سال 1940 دیوید وچلر[6] در کنار توجه به عوامل عقلانی[7] به عوامل غیرعقلانی از قبیل عوامل اجتماعی، فردی و احساسی نیز توجه نشان داد و در سال 1943 وی اظهار داشت که توانایی های غیرعقلانی از عوامل ضروری موفقیت در زندگی می باشند. وی در سال 1958 هوش را به صورت ظرفیت کلی فرد برای عمل هدفدار، فکر منطقی و برقراری ارتباط مؤثر با محیط تعریف کرد. ولی او تنها کسی نبود که به اهمیت جنبه های غیرشناختی هوش در موفقیت و سازگاری انسانها با محیط پی ببرد. (چرمیس- 2002)

رابرت ثرندایک[8] در سال 1920 مفهوم هوش اجتماعی را مطرح کرد و آنرا به عنوان توانایی درک دیگران و توانایی برای برقراری ارتباط با آنها تعریف کرد. ولی متاسفانه کارهای وی تا سال 1983 فراموش شده و یا نادیده گرفته شدند. (پون- 2002)

تا اینکه در سال 1983 گاردنر[9] از نظریات او استفاده کرد و به انتشار مطالبی درباره هوش چندجانبه[10] پرداخت. وی بیان داشت که هوش درون فردی[11] و هوش بین فردی[12] نیز به اندازه بهره هوشی افراد (IQ) که با تستهای خاصی اندازه گرفته می شود، اهمیت دارند. (چرمیس- 2002)

اصلاح هوش عاطفی همانند چتری است که مجموعه ای از مهارتها و خصایص فرد را در زیر خود جمع کرده است و بعضی دانشمندان این مهارتها را در دو گروه عمده مهارتهای بین فردی و مهارتهای درون فردی تقسیم بندی می کنند. این مهارتها به گونه ای هستند که با حوزه های سنتی مهارت و تخصص از قبیل دانش مشخص، هوش عمومی و مهارتهای فنی و حرفه ای ارتباط چندانی ندارند و از آنها جدا می باشند. اغلب دانشمندان هوش عاطفی عقیده دارند که به منظور تعادل در رفتار، برخورداری از عملکرد بهتر در جامعه و یا در یک سازمان یا حتی در درون خانواده و زندگی زناشویی باید انسانها دارای بهره هوشی (IQ) و بهره عاطفی (EQ) بوده و استفاده مناسبی از هر دو اینها ببرند. هوش عاطفی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی تعامل این عواطف با IQ می باشد یعنی فردی که می خواهد در زندگی خود موفق باشد و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد. (کرستید – 1999)

در سال 1985 یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پایان نامه ای را به اتمام رساند که در عنوان آن از واژه هوش عاطفی استفاده شده بود. این چنین به نظر می رسید که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش عاطفی باشد. (هین، 2004). در سال 1990 سالوی و می‌یر[13] با آگاهی از کارهای انجام شده در زمینه جنبه های غیرشناختی هوش داشتند، اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند. (چرمیس- 2002) این دو دانشمند بیان داشتند که هوش عاطفی این امکان را برای ما فراهم می کنند که به صورت خلاقانه تری بیاندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند تحقیقات خود را در زمینه اندازه گیری و سنجش هوش عاطفی ادامه دادند و در سال 1988 بیان داشتند که هوش عاطفی تا حدی باهوش عمومی همپوشانی دارد و شخصی که دارای هوش عاطفی باشد، باید چهار مهارت زیر را داشته باشد:

  • تشخیص عواطف[14]
  • استفاده از احساسات و عواطف[15]
  • فهم عواطف[16]
  • تنظیم و کنترل عواطف[17]

 

به جای کسانی که برای اولین بار اصطلاح هوش عاطفی را به کار بردند،‌دانیل گلمن[18] کسی است که بیشتر از همه نامش با عنوان هوش عاطفی گره خورده است. وی که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز بود، رشته روانشناسی را در هاروارد به پایان رساند و مدتی نیز با دیوید مک کلی لند و دیگران کار کرد. گروه مک کلی لند[19] می خواستند بدانند که چرا تستهای هوش نمی توانند مشخص کنند که افراد در زندگی خود موفق می شوند یا نه. گلمن در سال 1995 کتابی تحت عنوان هوش عاطفی منتشر کرد که این کتاب پرفروشترین کتاب سال شد و تلویزیون امریکا با مصاحبه های گسترده ای که با وی در زمینه هوش عاطفی داشت موجب معروف شدن وی در سطح جهان گردید. گلمن در کتاب خود اطلاعات جالبی در ارتباط با مغز، عواطف و رفتارهای آدمی ارائه می دهد. تعریف گلمن از هوش عاطفی بدین صورت است: «ظرفیت یا توانایی سازماندهی احساسات و عواطف خود و دیگران، برای برانگیختن خود و کنترل موثر احساسات خود و استفاده از آنها در روابط بادیگران». به عقیده وی هوش عاطفی در محیط کار از سازه ای چند بعدی تشکیل شده که شامل پنج جزء زیر می باشد:‌( کرستید، 2000)

  • خودآگاهی[20]
  • خودکنترلی[21]
  • انگیزش[22]
  • همدلی[23]
  • مهارتهای اجتماعی[24] (راحیم، 2003)

هوش عاطفی و بهره هوشی (IQ & EQ)

سالها بود که IQ‌به عنوان مهمترین پیش‌بینی کننده موفقیت آتی افراد در زندگی مطرح بود و تصور براین بود که افرادی که دارای میزان ضریب هوشی بالاتری باشند، نسبت به دیگران موفق تر خواهندبود. در نتیجه این گونه تصورات حتی در مدارس نیز سعی براین بود که آگاهی و دانش بچه‌ها را تا حد ممکن افزایش دهند و به آموزش بهای زیادی داده می شد. اما تحقیقات اخیر نشان می دهند که IQ‌به تنهایی نمی تواند بیان کننده علل موفقیت افراد در سر کار یا زندگی باشد. چرا که ما می توانیم افرادی را ببینیم که دارای ضریب هوشی بالایی هستند و در تحصیل موفق بوده اند اما در زندگی به عنوان یک فرد موفق مطرح نمی باشند. (پون، 2002)

در ارتباط با این که IQ به تنهایی نمی تواند پیش بینی کننده عملکرد شغلی افراد باشد، در سال 1984 تحقیقات جی‌هانتر و آرهانتر[1] نشان داد که در بهترین وضعیت IQ مسئول 25 درصد تغییرات می باشد. درس ال 1996 نیز استرنبرگ[2] با بررسیهای مختلفی که در زمینه هوش انجام داد به این نتیجه رسید که IQ‌ می تواند حداکثر 10 درصد و حداقل 4 درصد مسئول موفقیتهای افراد باشد که البته 10 درصد واقعی تر به نظر می رسد. محققان زیادی نیز اظهار می دارند که هوش عاطفی یک جزء لازم برای رهبری اثربخش می باشد. یک فرد بدون هوش عاطفی حتی اگر بهترین آموزشها را در جهان دیده باشد و دارای ذهنی تحلیلی و دقیق باشد و بهترین ایده ها را هم در سر داشته باشد،‌باز هم نمی تواند یک رهبر بزرگ باشد.

در حقیقت 80 درصد موفقیتهای افراد در سرکار به هوش عاطفی وابسته است و تنها 20 درصد آن به IQ بستگی دارد و اغلب کسانی که دارای عملکرد بهتری می باشند هوش عاطفی بالایی دارند. این در حالی است که اکثر افرادی که عملکرد پایین تری دارند به این علت نیست که مهارتهای فنی کمتری نسبت به دیگران دارند بلکه اکثرا این گونه افراد مهارتهای بین فردی کمتری دارند. ارتباطات کاری شان ضعیف است، اقتدارطلب و یا جاه طلب می باشند یا این که با مدیریت سطح بالا اختلاف دارند. تعجب آور نیست،‌اگر گفته شود تاثیر هوش عاطفی همزمان با بالارفتن مدیران در سلسله مراتب سازمانی افزایش می یابد چرا که اهمیت ارتباطات سازمانی زیاد می باشد. (جانسون- 1999)

گلمن در طی تحقیقات خود به عنوان مشاور سازمانها دریافت که در تمام سطوح سازمانی EQ‌ دوبرابر مممتر از داشتن مهارتهای فنی و IQ‌ می باشد. تحقیقات دیگر نشان دهنده این است که هوش عاطفی نقش مهمتر و بیشتری در سطوح بالای سازمانی بازی می کند، زمانی که گلمن این موضوع را مورد بررسی قرارداد به این نتیجه رسید که در سطوح بالای سازمانی کسانی که عملکرد بهتری نسبت به افراد متوسط دارند،‌تقریبا 90 درصد تفاوت در ویژگیهایشان قابل استناد به هوش عاطفی است تا تواناییهای شناختی. (راحیم، 2003)

در مطالعه ای در دانشگاه برکلی از 80 دانشجوی دکتری در هنگام فارغ‌التحصیلی، تستهای شخصیت، تستهای هوش و مصاحبه های دیگری به عمل آمد. چهل سال بعد زمانی که آنها در اوایل هفتادسالگی قرارداشتند، دوباره مورد مطالعه قرارگرفتند و میزان موفقیت آنها در زمینه تخصصی خود سنجیده شد. نتیجه این تحقیق نشان داد که در مورد موفقیت حرفه‌ای و پرستیژ و شهرت فردی، تواناییهای عاطفی و اجتماعی 4 برابر مهمتر از IQ می باشند. (کرستید- 2000)

در طی سالهای 1998 گلمن در طی بررسی 200 شرکت و سازمان در سرتاسر جهان به این نتیجه رسید که تفاوت در بین افراد به علت تواناییهای شناختی و مهارتهای فنی می باشد و بقیه به علت تفاوت در شایستگی های عاطفی می باشد و حتی در موقعیتهای رهبری در سطوح بالای سازمانی بیش از تفاوتهای بین فردی به علت شایستگیهای عاطفی می باشد. (پون- 2002)

البته احمقانه است که بگوییم مهارتهای شناختی برای موفقیت افراد مهم نمی باشند، بلکه این مهارتها در صورتی که به همراه مهارتهای عاطفی باشند، موثرتر و اثربخش‌تر خواهدبود. برای نمونه مهارتهای شناختی جزء مهمترین عوامل برای موفقیت در تحصیل می باشند. چنانچه شمال مایل به ادامه تحصیل در دانشگاهی همچون برکلی باشید به میزان زیاد به چنین مهارتهایی نیاز دارید تا در این دانشگاه پذیرفته شوید اما چنانچه بعد از فارغ التحصیلی و ورود به جامعه، خودتان را با همکلاسیهای دیگر خود که دارای هوش عاطفی بالاتر و مهارتهای اجتماعی بیشتری نسبت به شما بودند ولی بهره هوشی آنها تا حدی از شما کمتر بود، مقایسه کنید خواهید دید که درست است برای دانشمند یا دکترشدن به بهره هوشی در حدود 120 نیاز است اما برای مقاومت در مقابل مشکلات زندگی و کاری و داشتن همکاری بهینه با دیگران به مهارتهای عاطفی نیاز است. می توان گفت کسانی که هوش عاطفی آنها نسبت به دیگران زیاد است ولی 10 تا 15 امتیاز بهره هوشی (IQ) کمتر دارند، در همکاری با زیردستان خود و برقراری روابط اجتماعی و در نتیجه در زندگی و کار خود موفق تر خواهندبود. (کرستید، 2000)

در مطالبی که مطرح گردید اکثرا سعی براین بود که اهمیت مهارتهای عاطفی و داشتن هوش عاطفی بالاتر پررنگ نشان داده شود ولی نباید فراموش کرد که در واقع مهارتهای شناختی و غیرشناختی مکمل هم هستند. تحقیقات دانشمندان بیان کننده این مطلب است که مهارتهای عاطفی  واجتماعی موجب بهبود عملکرد شناختی فرد خواهندشد و هیچ کدام از این مهارتها به تنهایی مثمرثمر واقع نخواهندشد.


 


 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ریشه های تاریخی هوش هیجانی

سورس کد تعیین ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس

اختصاصی از فایلکو سورس کد تعیین ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

سورس کد تعیین ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس


سورس کد تعیین ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس

فرمت فایل : بورلند سی پلاس پلاس یا توربو سی پلاس پلاس

 

 

در این سورس کد ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس محاسبه و در خروجی نمایش داده میشود و کاربر فقط ضرایب a , b و c را از ورودی وارد میکند و در صورت وجود ریشه ,برنامه ریشه های معادله درجه دوم را محاسبه و در خروجی نمایش میدهد.


دانلود با لینک مستقیم


سورس کد تعیین ریشه های معادله درجه دو با زبان سی پلاس پلاس