فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

حضرت موسی علیه السلام

اختصاصی از فایلکو حضرت موسی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

کودکی بر روی آب

موسی از بنی اسرائیل بود ولقب وی کلیم الله است واز سومین پیغمبر او لوالغرم است بعداز نوح و ابراهیم وموسی کتاب و شریعتی بزرکداشت ومیخواست بنی اسر ائیل راازمحنت برهاندولی

موسی پسر عمران بود و اوازنسل لاوی بن یعقوب بود که از زمان

یوسف در مصر بودند .وروز گار بنی اسرائیل پر محنت شده بود و عده ایشان بسیار بود اما فرعون بزرک پیشوای مصر بنی اسرائیل را به چیزی نمی شمرد که ایشان خود رااز خاندان پیغمبران می دانستند وفرعون بت پرست برد وبرایشان سخت می گرفت وآنان را به کارهای دشوار از بندگی وبردگی می گماشت وقبطیان مصری را سرور ومهتر ایشان میدانست .

فرعون از نسل عاد بود وداستان عاد وثمود را خوانده بود و بنی اسرائیل را خوار میداشت تا از میان آنان کسی به پیغمبری بر نخیزد که یعقوب و یوسف و ایوب را می دانست واز پیغمبران بیم داشتت که نام خدا را می بردند واو بزرگی را خاص خود می خواست که سخت توانا وجهاندار بود و فرعون ها مصریان را سالهای سال فرمانبر خود ساخته بودند وفرعون برزک قدرتی بیشتر یافته بود و سروری خود را نگاهبانی میکرد .

وچنین بود تا یک روز کاهنان وغیب گویان بتخانه اعظم به فرعون گفتند ما از گردش ستارگان وزمزمه بتان می دانیم که از امروز تا یکسال از میان بنی اسرائیل پسری متولد میشود که شریعتی بزرک می سازد وبنی اسرائیل را قدرت می بخشد وتو را هلاک می کند حالا خوددانی .

فرعون گفت مرد نباشم اگر این آرزو را بر بنی اسرائیل تباه نکنم شما فرعون را نشنا خته اید . فرعون دستورداد درجا خبر کشان بگمارند واز انروز تا یکسال هرچه نوزاد پسر در خانواده بنی اسرئیل به وجود آید ازد م تیغ بگذ رانند ودختران را برای خدمتکاری باقیگذارند وگفت وای بحال که کسی اگر فرزند پسر بیاورد بهخبر کزاران خبر نر ساند و روز گار بنی سرائیل سخت تر شد درآن سال هیچنوزاد پسر از دست فرعو تیان زنده نماند وچون فرصت تمام شد ماموران همچنان به آزار مردم و جان کردن پسران می پر داختند وکاهنان چیزی دریافته بودند اما از حساب خدا غافل بودند که خدا اگر خواهد شیشه رادربغل سنگ نگه دارد

وعمران مردی از بنی اسرائیل بو د به نیکی وخدا پرستی نامدار و کارش زراعت و گله داری ودختری وپسری داشت و باز زنش بار دار شد وحمل اورا مخفی داشتند از ترس گماشتگان فرعون تا فرزند متولد شد وپسربود .وچند روز ی نوزاد را در پنهانی نگاه داشتند وبرجان خود وفرزند ایمن نبودند که چرا تولد فرزند را خبر نداده اند ونمی دانستند چه کنند

شب مادر موسی درخواب دید که فرشته ای از طرف دریا وگفت رابخدا بسپارید که در پناه خدا بودن بهتر است از بودن درخانه . .مادرموسی زنی دانا بود گفت فرشته دریا اشاره کرده است که کودک را آب بسپاریم تا برود هرجا که خدا خواهد . پس زنبیلی ساختند و کودک رادر آن گهواره جوبین بر آآب رود خانه گذاشته و به خدا سپر دند و آن اب از قصر فرعون می گذشت .

از قضا آسیه زن فرعون که خدا شناس بود ودین خود را از فرعون پنهان مدتشت فرزند نداشت وبا همه ناز ونعمت دراشتیاق فرزند میسوخت وآن روز با چند تن از ندیمان و دختران خدمتکار در باغ خود در باغ خود بر کنار نهر به سرگرمی وتماشای سبز ه ودرخت پناه برده بود وآرزوی خود رااز خدا میخواست ودعا می کرد وپنهان از دوستان اشک میریخت وندائی شنید که در دزادن د شوار است تر فرزندی بی رنج بدهم اگر نیکو نگاهداری . آسیه در این حال بود که از دور چیزی بر روی آب روان دید مانند سبدی یا صندوقی به خد متکاران گفت بگیرید آن صندو ق را تا شاید چیزی باشئ که به اهلش برسد وبه کار آید گهواره را گرفتند وکودکی در آن د یدند آسیه دعای خود را و صدای آشنا را به یادداشت با خود گفت همین است .خر م وخندان شد وکودک رابوسه زد و گفت چه خوب است فرزند داشتن و به آن دلخوش بودن که از مادر بودن بالا تر لذتی نیست . خد متکاران گفتند اینک فرزند که از میان آب وسبزه پیدا شده وآرزو فراهم آمده . آسیهگفت هم اوراآب وسزه نام گذاریم یعنی موسی . خندیدند از شادی وآسیه خبر به فرعون داد وگفت اجاق ماکور است این کودک را به فرزندی بر می داریم ودل را روشن می کنیم . فرعون گفت میترسم همانباشد که کاهنان خبر داده اند .آسیه گفت آن زمان تمام شد و ما این کودک را به تر بیت خود پرورش می دهیم فرعون کاهن بزرک را خواست واز او پرسید درباره این پسر چه می گوئی که اورا آب آورده است ونمیدانم ازکجاست کاهن دا غ فرزند دیده بود وچون به موسی نظر کرد موسی بر او لبخند می زد دلکاهن بشکستوکفت ما هرچه می دانستیم همان روز گفتیم واز گرد شستارگان چیزی تازه دستگیر نمی شود .

فرعون قدری آرام کرفت وکفت باشد که کودک رابرزگ کنیم وهر گاه اثری تا مناسب ظاهر شد تیغ دردست ماست و قدرت با ماست آسیه خوشحال شد و پرورش کودک همت گماشت اما کودک گرسنه بود و آسیه شیر نداشت گفت تا یک دایه پیدا کنیم چندتن از زنان آشنا که بچه شیر می دادند آمدند تا با شیردادن به موسی افتخاری در خانه فر عون به دست آورند ولی موسی پستان هیچکس نمی گرفت وبی تابی می کرد و آسیه درمانده بود که چه باید کرد از طرف دیگر مادر موسی خبر یافت که در خانه فرعون کودکی هست که شیر نمی خورد دختر خود را به جستجوی خبر فرستاد . خواهر موسی آمد وآن حال را دید پیشنهاد کرد که من هم یک زن شیرده می شناسم آیا می خواهید اورا خبرکنم ؟ گفت بیاید تا آزمایش کنیم مادر موسی نگران بود و از شوق دیدار فرزند خدا را یاد کرد وحاضر شد .پرسیدند کیستی وشیر از کجا داری گفت زن عمرانم کودکی دیگر دارم نامش هارو ن که دو ساله است وهنوز شیر می خورد گفتند اگر این کودک پستان تو رابگیر د خوب است .گفت امیدارم از این افتخار محروم نباشم . پس موسی را بدو دادند وموسی خوشحال وخندان پستان مادر راکرفت واز شیر سیر بخورد وآرام گرفت وحق به حق داررسیدهبود آسیه خوشحال شد وزبان عمران قراری گذاشت که کوذک راشیر بدهد فرعون پرسید این زن کیست مبادااز بنی اسرائیل باشد .آسیه گفت مردم شهادت داده اند که خانواده عمران به نیکی وبی آزاری مردم مشهور ند کودک نیز بنی اسرائیل وغیر آن نمی داند چیست مرد م به گودک شیر بزومیشو گاونیز می دهند وهیچکس بز و میش وگاو نشد فرعون ساکت شد اما نگران بود وبهر حال موسی در خانه فرعون ماند وبزرک می شد وفرعون نیز از کارهاو بازی های او می خندید وشاد می شد .

چنین بود تایکروز که موسای خردسال در دامن فرعون نشسته بود وباریش فرعون بازی می کرد وریش فرعون با جواهر سرخ زینت شده بود ناگاه موسی با یک دست قدری از ریش فرعون را بگرفت و بادست دیگر بصورت او یک سیلی زدوخندید .فرعون خشمگین شد وبه زن گفت نگفتم ؟ اینک دیدی که چگونه مرا سیلی زد بگذار خود رااز شراو راحت کنیم که من از این کودک میترسم زن گفت از کودکی چنین خردسال ترسیدن دلیل عقل نیست کودک است وبازی میکند وچیزی نمی داند اینک اورا آزمایش می کنیم و می بینی آسیه دستور داد ظرفی ازیاقوت سرخ وظرفی از آتش فروزان درکنار یکدیگر گذاشتند وموسی رارها کردند موسی بازی کنان به آنها نزدیک شد ظرف یاقوت رانگاه کرد


دانلود با لینک مستقیم


حضرت موسی علیه السلام

مقاله درمورد زندگی حضرت فاطمه

اختصاصی از فایلکو مقاله درمورد زندگی حضرت فاطمه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله درمورد زندگی حضرت فاطمه


مقاله درمورد  زندگی حضرت فاطمه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

زندگی حضرت فاطمه

مقدمه

بدون تردید در میان زنان و بانوان اسلامی ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترین چهره دینی ، علمی ، ادبی ، تقوایی و اخلاقی در میان مسلمانان و دیگر مردم جهان به شمار می رود . شخصیت فاطمه زهرا ( ع ) سیده نساء العالمین ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگویی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضیلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصیت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهرحلم و وقار و حضرت امام حسین ( ع ) سرور شهیدان تربیت یافتند ، و نیز زینب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه یکتا در سخنوری و حق طلبی که پیام حسینی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ریا و پستی و دنیاپرستی را از چهره یزید و یزیدیان به یک سو زد . کیست که نداند که مادر در تربیت فرزندان بویژه دختران ، سهم بسیار زیادی دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه یگانه دختر بازمانده پیغمبر ( ص ) از خدیجه کبری می باشد . چه بگویم درباره پدری که پیغمبر خاتم و حبیب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سیه کاری بود ؟ چه بگویم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی او نیست ؟ و فصیحان و بلیغان جهان در توصیف سجایای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد . درجه وفاداری خدیجه ( ع ) نسبت به پیامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستی اش ، تاریخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پیامبر اکرم نیز تا خدیجه زنده بود زنی دیگر نگرفت و پیوسته از فداکاریهای او یاد می کرد . از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است " . عایشه سپس نقل می کند : روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : او بیوه زنی بیش نبوده است ، پیغمبر سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج کرد . خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود . عایشه سپس می گوید : به پیغمبر عرض کردم از این سخن نظر بدی نداشتم و از گفته خود پشیمان

شدم . باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنین مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خدیجه از پیغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنیه ابو القاسم برای پیغمبر از همین فرزند پیدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله یا طیب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زینب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقیه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نیز به ازدواج عثمان - پس از رقیه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره این ازدواج پر شوکت و برکت است . ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت می دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراین در هنگام هجرت ، سن آن بانوی یگانه نزدیک نه سال بوده است . نامها و لقبهایی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوینده صفات و سجایای ملکوتی اوست ، مانند : صدیقه طاهره ، زکیه ، زهرا ، سیدة النساء العالمین و خیر النساء و بتول ... . کنیه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنین ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابیها " یعنی " مادر پدرش " می باشد که نشان دهنده علاقه بسیار زیاد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و این که با همه کمی سن از

آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکیه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خدیجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابیها را پیغمبر ( ص ) به دختر عزیزش عنایت کرد . چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار می رود و مانند " ام الخبائث " که به شراب ( سرچشمه همه زیانها و بدیها ) می گویند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته می شد ، بنابراین ام ابیها به معنی منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولایت است ، و براستی زهرا ( س ) درخت سایه گستری بود که میوه های شیرین امامت و ولایت را به بار آورد .

دوران زندگی فاطمه زهرا (ع)

فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خدیجه بود - در جود وبخشش و بلندی نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پیامبر ( ص ) نقشی نبسته و از ناپاکی

دوران جاهلیت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال دیگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی در نشر تعلیمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربیت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار می گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربیتی اسلام پرورش یافته و ایمان و تقوا در ذرات وجودش جایگزین شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درمورد زندگی حضرت فاطمه

مقاله درباره حضرت یوسف

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره حضرت یوسف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

فهرست

یوسف، اسوه عفت و امانت

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

1. خدا محورى

الف) تأکید بر توحید -

ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم -

2. تبلیغ عملى و غیر مستقیم

الف) مقاومت دربرابر وسوسه و ترجیح زندان بر گناه -

ب) تکریم پدر و مادر -

ج - حلم، گذشت و بزرگوارى -

3. اتخاذ شیوه‏هاى متنوع براى پیشبرد دعوت

الف) تلاش براى دفع کامل اتهام

ب) زمینه‏سازى براى تأثیرگذارى بیشتر دعوت

ج) بهره‏بردارى بجا از تمام فرصت‏ها

حضرت یوسف(ع)

یوسف فرزند یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم(ع) از پیامبران بنى‏اسرائیل و از انبیاى عظام الهى است که پس از تحمل محنت‏ها و آزمایش‏هاى فراوان به مقام نبوت و حکومت رسید و على‏رغم این فشارها و محنت ها در تمام مراحل زندگى ذره‏اى به گناه و انحراف میل نکرد و ستایش بلیغ خداوندى را نصیب خود نمود. زیباترین داستان قرآن و به تعبیر خود قرآن <احسن القصص» مربوط به اوست و تنها پیامبرى که یک سوره کامل به قصه زندگانى و دعوت او اختصاص یافته هموست. نام یوسف 27 بار در قرآن و عمدتاً در سوره یوسف آورده شده و بسیار مورد مدح قرار گرفته است؛ نیز محتواى 98 آیه قرآن به زندگانى و دعوتش مربوطاست.

یوسف، اسوه عفت و امانت

یوسف، به حقیقت تبلور کامل تمام فضایل اخلاقى و انسانى است. در شخصیت او همه خصال نیکو از مهر و عفو و تواضع گرفته تا توکل، عفت، ورع، امانت و تدبیر نه تنها جلوه گر که شعله‏ور است؛ اما در زندگى او و به فرا خور شرایط پیش آمده، صفاتى چند مانند عفت، امانت و مدیریت او ظهور بیشترى داشته‏اند. بر این اساس او را مى‏توان اسوه عفت و امانت معرفى کرد تا به شکلى صفات دیگر او را نیز در بر گیرد؛ عفت، نماینده صفات باطنى و امانت، در برگیرنده فضایل اجتماعى او.

شیوه‏هاى دعوت حضرت یوسف(ع)

1. خدا محورى

اساسى‏ترین محور در تبلیغ یوسف، حضور بارز تفکر توحید در تمام مراحل و لحظات زندگى پر فراز و نشیب اوست. او در سختى و راحت، گرفتارى و آسودگى همواره بر خدا تکیه داشت و هیچ تکیه گاه دیگرى اختیار نکرد. این خدا محورى و اتکال به ذات لایزال الهى از سویى در گفتار نغز او موج مى‏زند و از سویى چون خورشیدى نورگستر، تمام اعمال و رفتارهاى او را نیز تحت پوشش قرار داده است. بنابراین او هم در قول و هم در عمل، مبلّغ شایسته توحید بود؛ براى نمونه، گفتار او سرشار از یاد و شکر خداست؛

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ... ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ...

قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ...

قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنا...

ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِینَ‏

جلوه‏هاى این خدا محورى را در شیوه‏هاى متعدد تبلیغى مى‏توانیم دریابیم که عبارتند از:

الف) تأکید بر توحید -

جدا از تبلیغ مؤثر عملى، در گفت‏وگوها و مناظره‏ها، بیشترین اصرار یوسف بر تثبیت یگانه پرستى در جان و روان مخاطبان بوده است؛ چرا که جامعه مصر آن دوران، در اثر سلطه فرعون‏ها و فرعون صفتان از خدا باورى و خدا پرستى حقیقى دورشده و به ورطه‏هاى انحراف و شرک در افتاده بودند. در زندان خطاب به دو هم‏سلول خود چنین مى‏گوید:

یا صاحِبَىِ السِّجْنِ أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الواحِدُ القَهّارُ؛(1)

اى دو رفیق زندانیم، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه مقتدر؟

ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلّا أَسْماءً سَمَّیْتُمُوها أَنْتُمْ وَآباؤُکُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ؛(2)

شما به جاى او جز نام‏هایى را نمى‏پرستید که شما و پدرانتان آنها را نامگذارى کرده‏اید و خدا دلیلى بر حقانیت آنها نازل نکرده است.

إِنِ الحُکْمُ إِلّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلّا تَعْبُدُوا إِلّا إِیّاهُ ذلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ؛(3)

فرمان جز براى خدا نیست. دستور داده که جز او را نپرستید. این است دین درست.

وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائِى إِبْراهِیمَ وَإِسْحقَ وَیَعْقُوبَ ما کانَ لَنا أَنْ نُشْرِکَ بِاللَّهِ مِنْ شَى‏ءٍ؛(4)

و آیین پدرانم ابراهیم و اسحاق و یعقوب را پیروى نموده‏ام. براى ما سزاوار نیست که چیزى را شریک خدا کنیم.

ب) یادآورى فضل الهى و شکرگزارى دائم -

بهترین راه تحکیم پایه‏هاى توحید در اذهان انسان‏هاى عادى بیان آثار، نعمت‏ها و کرامت‏هاى خداوندى است که اندیشه و وجدان مخاطبان را توأماً به خدا باورى ترغیب مى‏کند. یوسف در هر مرحله و موقعیت از حیات پربرکتش نعمت و فضل الهى را یادآور مى‏شود و با این یادآورى‏ها ضمن اداى شکر الهى، تفکر الهى را در جان مخاطبان زنده مى‏سازد؛ زمانى، ترک‏پرستش غیر خدا و پیروى آیین ابراهیم را فضل الهى بر خود و دیگر مردمان مى‏شمرد؛

ذلِکَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَیْنا وَعَلَى النّاسِ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَشْکُرُونَ؛(5)

این از عنایت خدا بر ما و مردم است، ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمى‏کنند.

و چون با پیشنهاد نامشروع مواجه مى‏شود؛

قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّى أَحْسَنَ مَثْواىَ؛(6)

گفت: پناه بر خدا. او آقاى من است. به من جاى نیکو داده است.

و وقتى توفیق زیارت پدر را مى‏یابد و ایام فراق پایان مى‏پذیرد، به شکرانه اظهارمى‏دارد:


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره حضرت یوسف

مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر

اختصاصی از فایلکو مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر


مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر

دانلود مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر 17 ص فرمت word 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریاضییات معاصر
از لحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی در دست نیست. علّت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود نمی‌تواند وصف نامحدود نماید. از تعبیرهای بسیار زیبایی که از بی‌نهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید ، تعبیری است که در رسالة شریفة صالحیّه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است. می‌فرمایند: «لایتناهی دوایر است و مرکز نقطه است و دایره نقطة جوّاله موهومه است» .
این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرار گیرد که حرکت از مبداء صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد رجوع به مبدأ صفر می‌کند. چون خصوصیّت هر نقطة روی دایره، آن است که مبدأ حرکت و مقصد آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبداء و معاد (محل عود و برگشت) بر هم قرار دارند. هُوَ
ٱلْمَبْدأُ وَ هُوَ ٱلْمَعٰادْ. از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت منطبق است. اگر چنین باشد پس مجموعة اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بی‌نهایت واقع‌اند کجا می‌توانند قرار بگیرند. زیرا که هر وقت از صفر دور شویم به بی‌نهایت نزدیک و هر وقت به سمت بی‌نهایت می‌رویم از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قُرب از صفر و بی‌نهایت وقتی منطبق بر هم هستند چه معنایی می‌یابد؟ در دایره از دو مسیر از مبدأ می‌توان به معاد که به معنی همان محل بازگشت است رسید. در مسیر اوّل اگر حرکت اتّفاق نیافتد مبدأ بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد باید دور لایتنهاهی زده شود تا از مبدأ به معاد رسید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بی نهایت در ریاضیات معاصر

زندگانی حضرت علی

اختصاصی از فایلکو زندگانی حضرت علی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

((دوران زندگانی حضرت علی (ع) ))

دوران زندگانی 63 ساله حضرت علی (ع) را می توان به پنج بخش تقسیم کرد :

1-از ولادت تا بعثت پیامبر اکرم (ص)

2-از بعثت تا هجرت

3-از هجرت تا رحلت پیامبر گرامی (ص)

4-از رحلت نبی اکرم (ص) تا خلافت ظاهری

5-از خلافت تا شهادت

از ولادت تا بعثت

حضرت علی (ع) در سال سی ام عام الفیل ( ده سال قبل از بعثت ) در خانه خدا چشم به جهان گشود . پیامبر اکرم (ص) ، علی (ع) را برای تربیت از شش سالگی به منزل خود آورد و هیچ گاه آن حضرت را از خود جدا نکرد. امام (ع) در توصیف این دوران می فرماید :

«... من در آغوش پر مهر او بزرگ شده ام . به هنگام کودکی ، پیامبر مرا به دامان می گرفت ، به سینه می چسبانید و در بستر خویش جای می داد ، بدنش را به بدنم می چسباند و من بوی خوش او را استشمام می کردم ، غذا را می جوید و در دهانم می گذاشت ...»

از بعثت تا هجرت

در این دوره نقش امام (ع) در دو حادثه مهم می درخشد :

نخست اسلام آوردن امام به عنوان اولین مسلمان است که قرآن چنین پیشگامی را می ستاید . و پیامبر اکرم (ص) نیز به چنین سبقتی تصریح می فرماید :

«نخستین کسی که ( در روز رستاخیز ) با من در کنار حوض کوثر ملاقات می کند ، پیشقدم ترین شما در اسلام ، علی بن ابی طالب است.»

دیگری ، خوابیدن حضرت علی (ع) در بستر پیامبر(ص) در « لیله المبیت » است . امام با جانبازی خویش ، جان پیامبر مکرم (ص) را – که دلیران قریش تصمیم داشتند وی را در آن شب بکشند و لذا به خانه او هجوم آورده بودند – حفظ کرد و خطر کرد و خطر ها و پیامدهای آن را بر خویش هموار ساخت.

از هجرت تا رحلت پیامبر (ص)

امین رسول الله (ص) : رسول اکرم (ص) پس از تصمیم بر هجرت به مدینه ، امین تر از علی (ع) برای جانشینی خود در مکه نیافت ، از این رو ، حضرت را مأمور دو کار کرد :

امانت های مردم را – که نزد حضرت بود – به صاحبانش بازگرداند و قرضهایش را ادا کند و دخترش زهرا (ع) و برخی دیگر از زنان را به مدینه آورد.

علی (ع) برای انجام سفارش های پیامبر (ص) سه روز در مکه ماند . سپس به اتفاق همراهان در قبا به پیامبر (ص) ملحق شد.وقتی دیدگان رسول خدا (ص) به علی (ع) افتاد ، دید پاهای آن حضرت در اثر پیاده روی زیاد تاول زده و خون از آن می چکد ، در حالی که اشک از دیدگانش می ریخت ، علی (ع) را در آغوش گرفت و برایش دعا کرد ، سپس از آب دهان مبارک بر پاهای علی (ع) کشید و آثار جراحت بر طرف شد .

برادر رسول خدا (ص) : علی (ع) به خاطر فداکاری ها و جانبازی هایش در راه حق ، چهره ای بی نظیر است .وی بجز غزوه تبوک – که به امر پیامبر در مدینه ماند – در بقیه غزوات حضور فعال داشت و غالبا در اثر ایثار و دلاوری های آن حضرت ، سپاه اسلام بر شرک غلبه می نمود و اگر جانبازی های این پیشتاز اسلام نبود ، چه بسا مشرکان و کفار چراغ رسالت را به آسانی خاموش و پرچم حق را سرنگون می کردند . پیکار های بدر، احد ، خندق ، خیبر و ... یادآور رشادت های مخلصانه آن امام همام است.

جانشینی پیامبر (ص) : پیامبر (ص) از آغاز دعوتش ، ولایت را با توحید و نبوت بیان فرمود و از جانب خدا مأمور بود که ولایت علی (ع) را بر امور دین و دنیای مسلمانان و جانشینی وی را پس از خود ، اعلام نماید. این رسالت بارها توسط آن عزیز اعلام شد که تفصیل آن در زندگی پیغمبر (ص)گذشت.

از رحلت پیامبر تا خلافت ظاهری

سقیفه و غصب خلافت : لحظاتی که علی (ع) مشغول غسل رسول خدا (ص) بود و مسلمانان در انتظار پایان مراسم غسل کفن بودند ، خبر آوردند که جمعیتی از انصار در « سقیفه بنی ساعده » جمع شده و درباره انتخاب خلیفه بحث می کنند . عمر و ابوبکر با نگرانی همراه عبیده وارد سقیفه شدند . عمر خواست زمینه را برای خلافت ابوبکر آماده سازد ولی ابوبکر مانع شد و خود به سخن پرداخت و انصار را به بیعت با عمر و ابوعبیده فرا خواند اما عمر متقابلا ابوبکر را بر خود ترجیح داد و او را شایسته تر دانست.

سرانجام پس از کش مکش های فراوان بین مهاجران و انصار ، کفه ترازو به نفع ابوبکر سنگین و وی با پنج رأی به عنوان خلیفه برگزدیده شد.

عکس العمل امام (ع) : اجتماع سقیفه با بیعت عده ای از انصار و مهاجران با ابوبکر به پایان رسید و برای بیعت عمومی رهسپار مسجد شدند . عمر در بین راه در پیشاپیش جمعیت حرکت می کرد و به هر کسی می رسید ، او را وادار به بیعت با ابوبکر می کرد.

علی (ع) از سر و صدای جمعیت از حادثه مطلع شد و با شنیدن استدلال مهاجران برای شایستگی ابوبکر به خلافت فرمود : اینها به درخت استناد کردند ، ولی میوه و ثمره آن را نابود ساختند .

دومین عکس العمل امام(ع) زمانی بود که عده ای از افراد بیعت کننده با ابوبکر ، دور حضرت و بنی هاشم را در مسجد گرفتند و آنان را تهدید کردند که اگر بیعت نکنید ، با شمشیر درباره شما حکم می کنیم . حضرت در پاسخ فرمود :

«من برای این بیعت سزاوارترم .شما باید بامن بیعت کنید . شما به موجب قرابت با رسول خدا (ص) ، خلافت را از انصار گرفتید ... من نیز با شما چنین استدلال می کنم ... من وصی و وزیر و حامل علم او هستم ... »

سومین عکس العمل آن حضرت خطابه ای است که در برابر انصار و مهاجران ایراد فرمود . این خطبه آنچنان قوی و مستدل بود که جماعتی از انصار گفتند : ای ابوالحسن ! اگر انصار این سخنان را قبل از بیعت با ابوبکر می شنیدند ، حتی دو نفر درباره تو اختلاف نمی کردند( همه تو را به خلافت بر می گزیدند. )


دانلود با لینک مستقیم


زندگانی حضرت علی