فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

جایگاه عمل نوعاً کشنده در توصیف قتل در حقوق کیفری ایران و انگلیس

اختصاصی از فایلکو جایگاه عمل نوعاً کشنده در توصیف قتل در حقوق کیفری ایران و انگلیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جایگاه عمل نوعاً کشنده در توصیف قتل در حقوق کیفری ایران و انگلیس


جایگاه عمل نوعاً کشنده در توصیف قتل در حقوق کیفری ایران و انگلیس

پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق

گرایش حقوق جزا و جرم شناسی

101 صفحه

چکیده:

شریعت اسلام همیشه اعمال را مقارن با قصد می داند و برای هر انسانی سهمی از  نیت او قرار می دهد وبه همین جهت هنگام اثبات مسئولیت برای مجرم، تنها به جرم نمی نگرد بلکه ابتدا به جرم و بعد به قصد مجرم توجه می کند و بر این اساس مسئولیت مجرم را مترتب می سازد، از نظر حقوق سوء نیت، اراده جهت یافته به مقاصد نهی شده در حقوق جزا می باشد. قصد به قصد با سبق تصمیم و قصد ساده تقسیم می شود که در قصد با سبق تصمیم بین ارتکاب فعل و تفکر مجرمانه فاصلۀ زمانی طولانی وجود دارد و فاعل در این فاصله به اندیشه و زمینه سازی برای ارتکاب جرم می پردازد. در حقوق امریکا برای سبق تصمیم سوء دو معنا درنظر گرفته شده است یکی قصد قتل و دیگری کشتن با بی تفاوتی فاحش. در حقوق انگلیس مواردی وجود دارد که شبیه قتل عمدی با کار نوعاً کشنده در حقوق ایران است از جمله موارد مذکور دعوای هیام ، ندریک و هنکاک می باشد. وجه تمایز قتل عمد از غیر عمد در حقوق انگلیس وجود سوءنیت قبلی یا سبق تصمیم سوء در قتل عمد است. قصد ساده یا سوء نیت ساده عبارت از خواستن ارتکاب فعل مجرمانه به نحوی که بین تفکر و وقوع جرم فاصله ای وجود نداشته باشد و قبلاً مرتکب برای آن نقشه ای طراحی نکرده باشد. همچنین قصد به درجات مختلفی مثل قصد صریح و غیر صریح و قصد احتمالی یا بی پروایی تقسیم می شود که قصد صریح وقتی است که فاعل به روشنی قصد کشتن دیگری داشته و ارادۀ ابتدایی به قتل یا سلب حیات از مجنی علیه تعلق گرفته و آن را خواسته باشد. قصد صریح نیز انواعی دارد که فقها معمولاً متذکر این موارد شده اند که عبارتند از قصد جازم و قصد رجایی یا نادراً کشنده، در برخی از جرائم متهم نمی خواهد یا قصد ندارد نتیجه ای را موجب شود اما تقریباً مطمئن است که آن نتیجه رخ خواهد داد. به موجب این معنا اگر نتیجه بسیار محتمل تشخیص داده شود نیت وجود دارد اما اگر صرفاً محتمل یا ممکن پیش بینی شود بی تفاوتی یا بی پروایی وجود خواهد داشت. فقها دو ملاک در تحقق رکن روانی قتل عمدی بیان داشته اند یکی قصد قتل و دیگری قصد فعلی که نوعاً کشنده است. قصد صریح و ابتدایی برکشتن دیگری با هر وسیله ای هرچند نادراً کشنده باشد چنانچه منتهی به فـوت گردد موجب قصاص است، ارتکاب فعل نوعاً کشنده در صورتی موجـب قصـاص است که حاکی از قصد بوده  و مظاهر خارجی عمـد در قتل باشد. با ظاهر بنـدهـای ب و ج مـاده  206  قــانون مجـازات اسـلامی به نـظر مـی رسد مقـنن امـاره ای را که

 کاشف از قصد مرتکب باشد ارائه نموده است و آن کشنده بودن کار است. قتل عمد محض قتلی است که مرتکب قصد صریح قتل داشته باشد و عمل وی نیز نوعاً کشنده باشد. قتل عمد همچنین بنابر نظر قانونگذار و صاحب تحریرالوسیله در جایی که عمل نادراً کشنده است اما قصد کشتن وجود دارد متصور است برخی این موارد را قتل عمد نمی دانند. نوعاً کشنده بودن عمل دارای مصادیقی است که عبارتند از کشنده بودن به اعتبار وسیله،کشنده به اعتبار حساس بودن موضع، حساس بودن و کشنده بودن به اعتبار وضعیت جسمی و روحی مجنی علیه ،همچنین در خصوص ضابطۀ نوعاً کشنده حقوق دانان برداشت های متفاوتی داشته اند که به برداشت ذهنی و برداشت عینی و برداشت مختلط یا عینی ذهنی می توان اشاره نمود.


دانلود با لینک مستقیم


جایگاه عمل نوعاً کشنده در توصیف قتل در حقوق کیفری ایران و انگلیس

تحقیق در مورد زبان توصیف سخت افزارVHDL

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد زبان توصیف سخت افزارVHDL دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زبان توصیف سخت افزارVHDL


تحقیق در مورد زبان توصیف سخت افزارVHDL

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب ندارد 

 

زبان توصیف سخت افزارVHDL

VHDL زبان توصیف سخت افزاری برای طراحی مدارات دیجیتال می باشد. و مانند سایر زبانهای برنامه نویسی دارای دستورات خاص خود می باشد.

برای یادگیری زبان VHDL دانستن جبر بول و آشنایی با مدارات منطقی ضروری است. لذا ما فرض می کنیم که دوستان با دو مقوله فوق آشنایی کافی دارند.

و اما یادگیری VHDL چه مزایایی دارد. قبل از هرچیز باید گفت که هدف از یادگیری VHDL خصوصاْ در ایران طراحی مدارات دیجیتال و پیاده سازی در FPGA می باشد هرچند مدار طراحی شده را بصورت ASIC (آی سی خاص) نیز می توان پیاده سازی نمود اما غالباْ مدارات دیجیتال با هدف پیاده سازی در FPGA طراحی می شوند.

برای یادگیری VHDL در این مقطع نیاز به نرم افزاری برای شبیه سازی مدارات طراحی شده خواهیم داشت. نرم افزارهای زیادی برای این منظور وجود دارند اما بهترین و آسانترین انها Active-HDL می باشد که نتایج شبیه سازی را بصورت شکل موجهای گرافیکی نمایش می دهد. و در عین حال کار کردی آسان دارد.

تاریخچه

نام VHDL شامل دو بخش V و HDL  به معنیVHSIC : Very High Speed Integrated Circuits 

HDL : Hardware Description Language

استاندارد IEEE 1076-1987

استاندارد IEEE 1076-1993

Verilog  و ABEL  (Advanced Boolean Equation Language )

ویژگی ها

HDLها ذاتا موازی (همروند) هستند

  • ترتیب دستورات مهم نیست
  • مبتنی بر رخداد
  • امکان استفاده از دستورات ترتیبی را نیز دارد

اهداف اساسی

  • مستند سازی : نگهداری، ارائه، تبادل، استفاده مجدد
  • شبیه سازی : بررسی نتایج و ارزیابی
  • سنتز : با هدف پیاده سازی در FPGA یا بصورت ASIC

اجرا= شبیه سازی

 

نیازمندی ها

حداقل نیازمندی ها برای یادگیری زبان VHDL

  • دانستن جبر بول و آشنایی با مدارات منطقی
  • داشتن ابزار CAD مناسب

توصیف رفتاری و ساختاری

سه حوزه رفتاری، ساختاری و هندسی (فیزیکی) داریم

VHDL  : امکان توصیف طرح بصورت رفتاری و ساختاری

نکته: توصیف رفتاری نسبت به توصیف ساختاری از سطح انتزاع بالاتری برخوردار است

 

توصیف رفتاری :

  • رفتار سیستم چیست؟
  • رابطه بین سیگنال های ورودی و خروجی

توصیف رفتاری :

  • انتقال ثبات یا Data Flow (معمولا بر اساس جملات همروند)
  • الگوریتمی Algorithmic(با استفاده از دستورات ترتیبی)

مثال ساده

مدار هشدار باز بودن کمربند و درب خودرو

 Warning = Ignition_on AND (Door_open OR Seatbelt_off)

Ignition_on : سویچ در جایش قرار گرفته

Door_open : باز بودن درب خودرو

Seatbelt_off : کمربند بسته نشده

Warning : خروجی هشدار به سرنشین خودرو

توصیف ساختاری :

  • مجموعه ای از مولفه ها (دروازه ها)
  • و اتصالات بین آنها

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زبان توصیف سخت افزارVHDL

تحقیق در مورد توصیف خدا

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد توصیف خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد توصیف خدا


تحقیق در مورد توصیف خدا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه11

 

فهرست مطالب ندارد

 

- عَلِیّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْعَبّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ حَمّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرّحِیمِ بْنِ عَتِیکٍ الْقَصِیرِ قَالَ کَتَبْتُ عَلَى یَدَیْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ أَعْیَنَ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع أَنّ قَوْماً بِالْعِرَاقِ یَصِفُونَ اللّهَ بِالصّورَةِ وَ بِالتّخْطِیطِ فَإِنْ رَأَیْتَ جَعَلَنِیَ اللّهُ فِدَاکَ أَنْ تَکْتُبَ إِلَیّ بِالْمَذْهَبِ الصّحِیحِ مِنَ التّوْحِیدِ فَکَتَبَ إِلَیّ سَأَلْتَ رَحِمَکَ اللّهُ عَنِ التّوْحِیدِ وَ مَا ذَهَبَ إِلَیْهِ مَنْ قِبَلَکَ فَتَعَالَى اللّهُ الّذِی لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْبَصِیرُ تَعَالَى عَمّا یَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ الْمُشَبّهُونَ اللّهَ بِخَلْقِهِ الْمُفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ فَاعْلَمْ رَحِمَکَ اللّهُ أَنّ الْمَذْهَبَ الصّحِیحَ فِی التّوْحِیدِ مَا نَزَلَ بِهِ الْقُرْآنُ مِنْ صِفَاتِ اللّهِ جَلّ وَ عَزّ فَانْفِ عَنِ اللّهِ تَعَالَى الْبُطْلَانَ وَ التّشْبِیهَ فَلَا نَفْیَ وَ لَا تَشْبِیهَ هُوَ اللّهُ الثّابِتُ الْمَوْجُودُ تَعَالَى اللّهُ عَمّا یَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ وَ لَا تَعْدُوا الْقُرْآنَ فَتَضِلّوا بَعْدَ الْبَیَانِ‏
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 135 روایة: 1***

ترجمه :
ابن عتیک گوید: بامام صادق علیه‏السلام نامه نوشتم و توسط عبدالملک بن اعین فرستادم که: مردمى در عراق خدا را بشکل و ترسیم وصف میکنند، اگر صلاح دانید خدا مرا قربانت کند روش درست خداشناسى را برایم مرقوم دارید. حضرت بمن چنین نوشت: خدایت رحمت کناد از خداشناسى و عقیده مردم معاصرت سئوال کردى، برتر است آنخدائیکه چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست، برتر است از آنچه توصیف کنند: توصیف کنندگانیکه او را بمخلوقش تشبیه کنند و بر او تهمت زنند، بدان که خدایت رحمت کنادروش درست خدا بر کنار ساز، نه سلب درست است و نه تشبیه (یعنى نه نفى و انکار خدا و نه تشبیه او بمخلوق) اوست خداى ثابت موجود، برتر است خدا از آنچه واصفان گویند، از قرآن تجاوز نکنید که پس از توضیح حق گمراه شوید.

 

2- مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ قَالَ لِی عَلِیّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع یَا أَبَا حَمْزَةَ إِنّ اللّهَ لَا یُوصَفُ بِمَحْدُودِیّةٍ عَظُمَ رَبّنَا عَنِ الصّفَةِ فَکَیْفَ یُوصَفُ بِمَحْدُودِیّةٍ مَنْ لَا یُحَدّ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 135 روایة: 2 ***

ترجمه :
2-
ابو حمزة گوید: امام چهارم علیه‏السلام بمن فرمود: اى ابا حمزة: همانا خدا بهیچ محدودیتى توصیف نشود، پروردگار ما بزرگتر از وصف است، چگونه بمحدودیت وصف شود آنکه حدى ندارد بینائیها او را درک نکنند و او بینائیها را درک کند و او لطیف و آگاهست.

 

3- مُحَمّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللّهِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمّدٍ الْخَزّازِ وَ مُحَمّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَا دَخَلْنَا عَلَى أَبِی الْحَسَنِ الرّضَا ع فَحَکَیْنَا لَهُ أَنّ مُحَمّداً ص رَأَى رَبّهُ فِی صُورَةِ الشّابّ الْمُوَفّقِ فِی سِنّ أَبْنَاءِ ثَلَاثِینَ سَنَةً وَ قُلْنَا إِنّ هِشَامَ بْنَ سَالِمٍ وَ صَاحِبَ الطّاقِ وَ الْمِیثَمِیّ یَقُولُونَ إِنّهُ أَجْوَفُ إِلَى السّرّةِ وَ الْبَقِیّةُ صَمَدٌ فَخَرّ سَاجِداً لِلّهِ ثُمّ قَالَ سُبْحَانَکَ مَا عَرَفُوکَ وَ لَا وَحّدُوکَ فَمِنْ أَجْلِ ذَلِکَ وَصَفُوکَ سُبْحَانَکَ لَوْ عَرَفُوکَ لَوَصَفُوکَ بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَکَ سُبْحَانَکَ کَیْفَ طَاوَعَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ یُشَبّهُوکَ بِغَیْرِکَ اللّهُمّ لَا أَصِفُکَ إِلّا بِمَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَ لَا أُشَبّهُکَ بِخَلْقِکَ أَنْتَ أَهْلٌ لِکُلّ خَیْرٍ فَلَا تَجْعَلْنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ ثُمّ الْتَفَتَ إِلَیْنَا فَقَالَ مَا تَوَهّمْتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَتَوَهّمُوا اللّهَ غَیْرَهُ ثُمّ قَالَ نَحْنُ آلُ مُحَمّدٍ النّمَطُ الْأَوْسَطُ الّذِی لَا یُدْرِکُنَا الْغَالِی وَ لَا یَسْبِقُنَا التّالِی یَا مُحَمّدُ إِنّ رَسُولَ اللّهِ ص حِینَ نَظَرَ إِلَى عَظَمَةِ رَبّهِ کَانَ فِی هَیْئَةِ الشّابّ الْمُوَفّقِ وَ سِنّ أَبْنَاءِ ثَلَاثِینَ سَنَةً یَا مُحَمّدُ عَظُمَ رَبّی عَزّ وَ جَلّ أَنْ یَکُونَ فِی صِفَةِ الْمَخْلُوقِینَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَنْ کَانَتْ رِجْلَاهُ فِی خُضْرَةٍ قَالَ ذَاکَ مُحَمّدٌ کَانَ إِذَا نَظَرَ إِلَى رَبّهِ بِقَلْبِهِ جَعَلَهُ فِی نُورٍ مِثْلِ نُورِ الْحُجُبِ حَتّى یَسْتَبِینَ لَهُ مَا فِی الْحُجُبِ إِنّ نُورَ اللّهِ مِنْهُ أَخْضَرُ وَ مِنْهُ أَحْمَرُ وَ مِنْهُ أَبْیَضُ وَ مِنْهُ غَیْرُ ذَلِکَ یَا مُحَمّدُ مَا شَهِدَ لَهُ الْکِتَابُ وَ السّنّةُ فَنَحْنُ الْقَائِلُونَ بِهِ‏
**
اصول کافى جلد 1 ص : 136 روایة: 3 ***

ترجمه :
خزرازو محمد بن حسین گویند: خدمت حضرت رضا شرفیاب شدیم و براى آنحضرت نقل کردیم، روایتیکه: محمد(ص) پروردگارش را بصورت جوان آراسته سى ساله دیده و گفتم: هشم و بن سالم و صاحب طلاق و میثمى میگویند: خدا تا ناف میان خالى بود و باقى تنش توپر، حضرت براى خدا بسجده افتاد و فرمود: منزهى تو، ترا نشناختند و یگانه‏ات ندانستند، از این رو برایت صفت ترا شیدند، منزهى تو، اگر ترا میشناختند به آنچه خود را توصیف کرده‏ئى توصیف میکردند، منزهى تو، چگونه بخود اجازه دادند که ترا بدیگرى تشبیه کنند بار خدایا، من ترا جز به آنچه خود ستوده‏ئى نستانم و بمخلوقت مانند نسازم، تو هر خیرى را سزاوارى، مرا از مردم ستمگر قرار مده سپس بما توجه نمود و فرمود: هر چه بخاطرتان گذشت خدا را غیر آن دانید، بعد فرمود: ما آل محمد طریق معتدلى (صراط مستقیمى) باشیم که غلو کننده بما نرسد و عقب افتاده از ما نگذرد (مثل آنکه ما امیرالمؤمنین علیه‏السلام را خلیفه بلافصل دانیم ولى یکدسته غلو کرده او را خدا دانند و یکدسته عقب افتاده در رتبه چهارمش دانند، ایندو دسته باید در عقیده خود را بما که در حد وسطیم رسانند تا نجات یابند) اى محمد هنگامیکه رسول خدا(ص) بعظمت پروردگارش نظر افکند جوان آراسته و در سن سى سالگى بود اى محمد! پروردگار عزوجل من بزرگتر از اینست که بصفت آفریدگان باشد. عرضکردم: قربانت گردم، کى بود که دو پایش در سبزه بود؟ فرمود: محمد (صلى‏الله علیه و اله وسلم) بود که چون با دل متوجه پرودگارش شد، خدا او را در نورى مانند نور حجت (معارف و عقول) قرار داد تا آنجا که آنچه در حجت بود برایش هویدا گشت، همانا نور خدا سبز و سرخ و سفید و رنگهاى دیگر است، اى محمد! عقیده ما همان است که قرآن و حدیث به آن گواهى دهد.

 

4- عَلِیّ بْنُ مُحَمّدٍ وَ مُحَمّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِیرٍ الْبَرْقِیّ قَالَ حَدّثَنِی عَبّاسُ بْنُ عَامِرٍ الْقَصَبَانِیّ قَالَ أَخْبَرَنِی هَارُونُ بْنُ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ قَالَ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ السّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَنْ یَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ یَقْدِرُوا
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 136 روایة: 4***

ترجمه :
4-
امام چهارم علیه‏السلام فرمود: اگر اهل آسمان و زمین انجمن کنند که خدا را به عظمتش توصیف کنند نتوانند:

 

5- سَهْلٌ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمّدٍ الْهَمَذَانِیّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى الرّجُلِ ع أَنّ مَنْ قِبَلَنَا مِنْ مَوَالِیکَ قَدِ اخْتَلَفُوا فِی التّوْحِیدِ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ جِسْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ صُورَةٌ فَکَتَبَ ع بِخَطّهِ سُبْحَانَ مَنْ لَا یُحَدّ وَ لَا یُوصَفُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْعَلِیمُ أَوْ قَالَ الْبَصِیرُ

ترجمه :
سهل از قول همدانى گوید که من نوشتم به امام که دوستان شما در این شهر در توحید اختلاف دارند: بعضى گویند: او جسم است و بعضى گویند صورتست، حضرت بخط خود نوشت: منزه باد آنکه محدود نباشد و به وصف در نیاید چیزى مانند او نیست و او شنوا و داناست (سهل گوید که همدانى گفت: دانا) یا گفت بینا.

 

6- سَهْلٌ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ حَکِیمٍ قَالَ کَتَبَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع إِلَى أَبِی أَنّ اللّهَ أَعْلَى وَ أَجَلّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یُبْلَغَ کُنْهُ صِفَتِهِ فَصِفُوهُ بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ کُفّوا عَمّا سِوَى ذَلِکَ‏
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 137 روایة 6***

ترجمه :
6-
محمد بن حکیم گوید: موسى بن جعفر علیه‏السلام به پدرم نوشت: خدا بالاتر و والاتر و بزرگتر از این است که حقیقت صفتش درک شود، پس او را به آنچه خود توصیف نموده بستائید و از غیر آن باز ایستید (از پیش خود چیزى نگوئید).

 

7- سَهْلٌ عَنِ السّنْدِیّ بْنِ الرّبِیعِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصٍ أَخِی مُرَازِمٍ عَنِ الْمُفَضّلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ شَیْ‏ءٍ مِنَ الصّفَةِ فَقَالَ لَا تَجَاوَزْ مَا فِی الْقُرْآنِ‏
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 137 روایة: 7***

ترجمه :
7-
مفصل گوید از حضرت ابوالحسن علیه‏السلام مطلبى از صفت خدا پرسیدم، فرمود: از آنچه در قرآن است تجاوز نکنید.

 

8- سَهْلٌ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عَلِیّ‏ٍ الْقَاسَانِیّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَیْهِ ع أَنّ مَنْ قِبَلَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِی التّوْحِیدِ قَالَ فَکَتَبَ ع سُبْحَانَ مَنْ لَا یُحَدّ وَ لَا یُوصَفُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْبَصِیرُ
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 137 روایة: 8***

ترجمه :
8-
کاشانى گوید: به امام علیه‏السلام نوشتم که معاصرین ما درباره توحید اختلاف دارند، حضرت نوشت منزه باد آنکه محدود نباشد و به وصف در نیاید، چیزى مانند او نیست و او شنوا و بیناست.
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 138 روایة: 9 ***

 

9- سَهْلٌ عَنْ بِشْرِ بْنِ بَشّارٍ النّیْسَابُورِیّ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى الرّجُلِ ع أَنّ مَنْ قِبَلَنَا قَدِ اخْتَلَفُوا فِی التّوْحِیدِ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هُوَ جِسْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هُوَ صُورَةٌ فَکَتَبَ إِلَیّ سُبْحَانَ مَنْ لَا یُحَدّ وَ لَا یُوصَفُ وَ لَا یُشْبِهُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْبَصِیرُ

ترجمه :
9-
نیشابورى گوید: بامام علیه‏السلام نوشتم که مردم زمان ما درباره توحید اختلاف دارند: بعضى گویند: او جسم است و بعضى گویند صورت است، حضرت به من نوشت: منزه باد اونکه محدود نباشد و به وصف در نیاید، چیزى مانند او نیست و او به چیزى نماند و او شنوا و بیناست.

 

10- سَهْلٌ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمّدٍ ع سَنَةَ خَمْسٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَدِ اخْتَلَفَ یَا سَیّدِی أَصْحَابُنَا فِی التّوْحِیدِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هُوَ جِسْمٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ هُوَ صُورَةٌ فَإِنْ رَأَیْتَ یَا سَیّدِی أَنْ تُعَلّمَنِی مِنْ ذَلِکَ مَإ؛یی أَقِفُ عَلَیْهِ وَ لَا أَجُوزُهُ فَعَلْتَ مُتَطَوّلًا عَلَى عَبْدِکَ فَوَقّعَ بِخَطّهِ ع سَأَلْتَ عَنِ التّوْحِیدِ وَ هَذَا عَنْکُمْ مَعْزُولٌ اللّهُ وَاحِدٌ أَحَدٌ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ خَالِقٌ وَ لَیْسَ بِمَخْلُوقٍ یَخْلُقُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى مَا یَشَاءُ مِنَ الْأَجْسَامِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ وَ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ یُصَوّرُ مَا یَشَاءُ وَ لَیْسَ بِصُورَةٍ جَلّ ثَنَاؤُهُ وَ تَقَدّسَتْ أَسْمَاؤُهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ شِبْهٌ هُوَ لَا غَیْرُهُ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ وَ هُوَ السّمِیعُ الْبَصِیرُ
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 138 روایة: 10***

ترجمه :
10-
سهیل گوید: در سال 255 به حضرت عسکرى نوشتم که اصحاب ما شیعیان در توحید اختلاف دارند: برخى گویند او جسم است و بعضى گویند او صورت است اگر صلاح بدانى به چاکر خود لطف کنید و به من بیاموزید آنچه را که بر آن بایستم و از آن تجاوز نکنم انجام میدهم، حضرت به خط خود مرقوم فرمود از توحید پرسیدى در صورتى که از شما برکنار است (وظیفه شما نیست) خدا یگانه و یکتاست، نزاده و زاده نشده و چیزى همتاى او نیست، او خالق است و مخلوق نیست خداى تبارک و تعالى هر چه خواهد از جسم و غیر جسم بیافریند و خودش جسم نیست، آنچه خواهد صورتگرى کند و خودش صورت نیست، سپاسش بزرگست و نامهایش مقدستر از آنکه برایش مانندى جز خود او باشد، چیزى مانندش نیست و او شنوا و بیناست.

 

11- مُحَمّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیّ بْنِ عَبْدِ اللّهِ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ ع یَقُولُ إِنّ اللّهَ لَا یُوصَفُ وَ کَیْفَ یُوصَفُ وَ قَدْ قَالَ فِی کِتَابِهِ وَ ما قَدَرُوا اللّهَ حَقّ قَدْرِهِ فَلَا یُوصَفُ بِقَدَرٍ إِلّا کَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ‏
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 138 روایة: 11***

ترجمه :
11-
امام صادق علیه‏السلام فرمود: همانا خدا را توصیف نتوان کرد چگونه توان توصیفش نمود که در کتابش فرماید: (91 صوره 6) خدا را چنانکه شأن اوست نشناختند، پس خدا با هیچ مقیاسى توصیف نشود جز آنکه بزرگتر از آنست.

 

12- عَلِیّ بْنُ مُحَمّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ وَ عَنْ غَیْرِهِ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَلِیّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ اللّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللّهِ ع قَالَ قَالَ إِنّ اللّهَ عَظِیمٌ رَفِیعٌ لَا یَقْدِرُ الْعِبَادُ عَلَى صِفَتِهِ وَ لَا یَبْلُغُونَ کُنْهَ عَظَمَتِهِ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ وَ هُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ وَ لَا یُوصَفُ بِکَیْفٍ وَ لَا أَیْنٍ وَ حَیْثٍ وَ کَیْفَ أَصِفُهُ بِالْکَیْفِ وَ هُوَ الّذِی کَیّفَ الْکَیْفَ حَتّى صَارَ کَیْفاً فَعُرِفَتِ الْکَیْفُ بِمَا کَیّفَ لَنَا مِنَ الْکَیْفِ أَمْ کَیْفَ أَصِفُهُ بِأَیْنٍ وَ هُوَ الّذِی أَیّنَ الْأَیْنَ حَتّى صَارَ أَیْناً فَعُرِفَتِ الْأَیْنُ بِمَا أَیّنَ لَنَا مِنَ الْأَیْنِ أَمْ کَیْفَ أَصِفُهُ بِحَیْثٍ وَ هُوَ الّذِی حَیّثَ الْحَیْثَ حَتّى صَارَ حَیْثاً فَعُرِفَتِ الْحَیْثُ بِمَا حَیّثَ لَنَا مِنَ الْحَیْثِ فَاللّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى دَاخِلٌ فِی کُلّ مَکَانٍ وَ خَارِجٌ مِنْ کُلّ شَیْ‏ءٍ لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ لَا إِلَهَ إِلّا هُوَ الْعَلِیّ الْعَظِیمُ وَ هُوَ اللّطِیفُ الْخَبِیرُ
**
اصول کافى جلد 1 صفحه: 138 روایة: 12***

ترجمه :
12-
امام صادق علیه‏السلام فرمود: خدا بزرگست و با بندگان توصیفش نتوانند و به حقیقت عظمتش نرسند، بینائیها او را درک نکنند و او بینائیها را درک کند و او لطیف و آگاهست، به چگونگى و جایگزینى و چه سوئى توصیف نشود (نتوان گفت خدا چگونه است یا به کجاست یا در چه سواست) چگونه توانم او را به چگونگى وصف کنم با اینکه چگونگى را او آفرید تا چگونگى شد و بوسیله چگونگى که براى ما قرار داد چگونگى شناخته شد یا چگونه توانم او را به جایگزینى وصف کنم در صورتیکه او جا را آفرید تا جا محقق شد و ما به وسیله جایگزینى که براى ما قرار داد معنى جایگزینى را فهمیدیم، یا چگونه توانم او را به در چه سواست وصف کنم در صورتیکه او سو و جهت آفرید تا آن محقق شد و ما به وسیله جهتى که براى خود ما قرار داد سو و جهت را فهمیدیم، پس خداى تبارک و تعالى در همه جا داخل و از همه چیز خارج است (علم و قدرتش به همه جا احاطه دارد و ذاتش غیر همه چیز است) بینائیها درکش نکنند و او بینائیها را درک کند (چشم در حالیکه همه چیز را مى‏بیند خودش را و دیدنش را و ابزار دیدنش را درک نمى‏کند اما خدا اینها را درک مى‏کند تا چه رسد به چیزهائیکه چشم مى‏بیند چنانچه در آیه دیگر فرماید نگاه خیانت آمیز را مى‏داند) شایسته پرستشى جز خداى فراز و بزرگ نیست و او لطیف است و آگاه.
شرح :
اینکه گوئیم خدا بود و هیچ چیز با او نبود از جمله چیزها همین چگونگى و جایگزینى و در چه سوئى است چگونگى به معنى حالت و صفت و کیفیت است مثلا چون خدا انسانرا آفرید چگونگیهائى به او داد مانند قامت راست، شعورى بیشتر از حیوان، استعداد سخن گفتن و عالم شدن، حواس پنجگانه با اثرهاى مخصوص و در جاهاى معین اینها و هزارها مانند آن چگونگى‏هائى است براى انسان که بعد از آنکه انسان آفریده شد ما به این چگونگى پى بردیم همچنین است چگونگیهاى همه چیز جهان اما خداوند متعال وجود صرف هستى مطلق است و هیچ گونه چگونگى ندارد زیرا اگر او چگونگى داشته باشد باید دیگرى آن چگونگى را به او داده و او را آن گونه خلق کرده باشد در صورتیکه او مخلوق دیگرى نیست بلکه خود او خالق همه چیز و چگونگیهاى آنهاست همچنین است موضوع جایگزینى و در چه سوئى.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد توصیف خدا

مقاله رشته فقه با موضوع توصیف و ویژگی های علم فقه-- 115 ص

اختصاصی از فایلکو مقاله رشته فقه با موضوع توصیف و ویژگی های علم فقه-- 115 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله رشته فقه با موضوع توصیف و ویژگی های علم فقه-- 115 ص


مقاله رشته فقه با موضوع توصیف و ویژگی های علم فقه-- 115 ص

علمی است که بدان استنباط احکام شرعی فرعی از ادله اجمالی آنها شناخته میشود. وموضوع آن ادله شرعی کلی است ، از این نظر که چگونه از آنها احکام شرعی استنباط میشود. و مبادی آن از علوم عربی و بعضی از علوم شرعی مانند اصول کلام و تفسیرو حدیث و برخی از علوم عقلی گرفته شده است و غرض ازآن بدست آوردن ملکه استنباط احکام شرعی و فرعی از ادله چهارگانه یعنی کتاب و سنت و اجماع و قیاس است .و فایده آن استنباط این احکام بر وجه صحت است . و باید دانست که حوادث هرچند بنفس خود بسبب انقضای جهان تکلیف متناهی باشند ولی به علت فزونی و عدم انقطاع حوادث ، احکام آنها را بطور جزئی نمی توان دانست . و چون برای هر یک از کردارهای انسان از قِبَل ِ شارع حکمی است وابسته و منوط به دلیلی که بدان اختصاص دارد، از اینرو آنها را قضایایی قرار داده اند که موضوعات آنها افعال مکلفان و محمولات آنها احکام شارع است از قبیل وجوب و نظایر آن ، و علم متعلق بدان را که از این ادله حاصل میشود فقه نامیدند، آنگاه در تفاصیل ادله و احکام و عموم یا شمول آنها درنگریستند و دیدند ادله راجع به کتاب و سنت و اجماع و قیاس و احکام راجع به وجوب و ندب و حرمت و کراهت و اباحه است و در کیفیت استدلال بدین ادله بر این احکام به اجمال و بی نگریستن به تفاصیل آنها جز بر طریق تمثیل ، اندیشیدند و درنتیجه قضایایی کلی بدست آوردند که به کیفیت استدلال بدین ادله بر احکام به اجمال تعلق داشت و هم مربوط به بیان طرق و شرایط آنها بود تا بتوان به وسیله همه این قضایا به استنباط بسیاری از این احکام جزئی ازادله تفصیلی آنها دست یافت ، آنگاه به ضبط آنها پرداختند و آنها را تدوین کردند و از لواحق نیز بدانها افزودند و دانش متعلق به آنها را اصول فقه نامیدند.

امام علاءالدین حنفی در کتاب میزان الاصول گوید: باید دانست که اصول فقه فرعی برای اصول دین است و ضرورت چنین اقتضا می کرد که تصنیف در آن برحسب اعتقاد مصنف آن باشد و بیشتر تصانیف علم اصول فقه متعلق به اهل اعتزال و اهل حدیث است که دسته نخست در اصول و دسته دوم در فروع با ما مخالفند و بر تصانیف آنان نمیتوان اعتماد کرد. و تصانیف اصحاب ما دوقسم است ، قسمی در نهایت استواری و اتقان است از اینرو که فراهم آورنده آن ، اصول و فروع را گرد آورده است مانند ماخذالشرع و کتاب الجدل تالیف ماتریدی و مانند آن دو، و گونه دیگر در نهایت تحقیق در معانی وحسن ترتیب است چون مصنف آن به استخراج فروع از ظواهر مسموع اهتمام ورزیده است . اما بعلت آنکه آنان در دقایق اصول و قضایای معقول مهارت نداشته اند رای آنان در بعضی از فصول به رای مخالفان منتهی شده است . و چنانکه اسنوی در تمهید یاد کرده است نخستین کسی که در این باره به تصنیف پرداخته امام شافعی است . (از کشف الظنون ). و صاحب کشاف آرد: اصول فقه و علم فقه را علم درایت نیز نامند چنانکه در مجمعالسلوک آمده است . وآنرا دو تعریف است : نخست به اعتبار اضافه و دیگر به اعتبار لقب ، یعنی به اعتبار اینکه لقب دانش مخصوصی است . اما در تعریف به اعتبار اضافه ناگزیر باید مضاف یا اصول و مضاف الیه یا فقه و نیز اضافه را که بمنزله جزهای صوری مرکب اضافی است ، تعریف کرد، و بنابراین اصول عبارتند از ادله زیرا اصل در اصطلاح بر دلیل نیز اطلاق گردد، و هرگاه به علم اضافه شود این معنی از آن متبادر به ذهن میشود و برخی گفته اند مراد معنی لغوی است و آن چیزیست که چیز دیگری بر آن مبتنی میشود. و ابتناء ممکن است حسی باشد یعنی بودن دو چیز حسی همچون ابتناء سقف بر دیوارها، و هم عقلی مانند ابتناء حکم بر دلیلش . و چون اصول به فقه که دارای معنی عقلی است اضافه شود، درمی یابیم که در اینجا ابتناء عقلی است . و اصول فقه چیزیست که فقه بر آن مبتنی می شودو بدان مستند یا متکی میگردد و برای مستند و مبتنای علم مفهومی بجز دلیل آن نتوان یافت . و تعریف فقه راخواهیم شناخت . اما اضافه به اعتبار مفهوم مضاف افاده اختصاص مضاف به مضاف ٌالیه میکند و آن هنگامی است که مضاف مشتق یا مشابه مشتق باشد چنانکه در مثال : دلیل مسئله ، دلیل چیزیست که به مسئله اختصاص دارد به اعتبار اینکه دلیلی بر آن میباشد. و اصول فقه نیز چیزیست که مختص به فقه است از این نظر که مبنایی برای آن و مسند بدان باشد. آنگاه به معنی عرفی لقبی انتقال یافته است تا ترجیح و اجتهاد را نیز دربرگیرد. و برخی گفته اند لزومی ندارد که اصول فقه را به معنی ادله آن فرض کنیم و آنگاه آنرا به معنی لقبی یعنی علم به قواعد مخصوص انتقال دهیم ، بلکه آنرا بر معنای لغویش یعنی آنچه فقه بر آن مبتنی شود و بدان استناد کند،حمل میکنیم و در این صورت بر همه معلومات آن از قبیل ادله و اجتهاد و ترجیح شامل خواهد شد، از اینرو که در ابتنای فقه بر آن اشتراک دارد و آنگاه از معلومات آن به لفظ خودش که اصول فقه باشد و از خود اصول فقه به اضافه کردن علم بدان ، تعبیر خواهد شد و خواهیم گفت : علم اصول فقه . یا اطلاق آن بر علم مخصوص بر طریق حذف مضاف خواهد بود یعنی علم اصول فقه ، ولی احتیاج به اعتبار قید اجمال خواهیم داشت و از اینجاست که در «محصول » گفته شده است : اصول فقه مجموع طرق فقه است بر سبیل اجمال و کیفیت استدلال و هم کیفیت حال مستدل بدان . و در احکام عبارتست از ادله فقه و جهات دلالت آنها بر احکام شرعی و کیفیت حال مستدل از جهت جمله .اینست آنچه سید سند در حواشی شرح مختصرالاصول یاد کرده است . و اما تعریف آن به اعتبار لقب عبارتست از: علم به قواعدی که بدان بر وجه تحقیق به فقه برسند. و مراد از قواعد قضایایی کلی است که یکی از دو مقدمه دلیل بر مسائل فقه است و مراد به رسیدن یا توصل ، توصل قریبی است که آنرا مزید اختصاصی به فقه است زیرا این معنی از باء سببیت (به آن ) و از توصیف قواعد به توصل ، به ذهن متبادر میشود، بنابراین «مبادی » از قبیل قواعد عربیت و کلام از تعریف خارج میشود زیرا از قواعد عربیت به معرفت الفاظ و کیفیت دلالت آنها بر معانی وضعی می رسند و بواسطه این قواعد بر استنباط احکام از کتاب و سنت و اجماع قادر می شوند. همچنین به وسیله قواعد کلام به ثبوت کتاب و سنت و وجوب صدق آن دو می رسند و با این قواعد به فقه دست می یابند، همچنین علم حساب نیز از تعریف خارج شد زیرا بوسیله قواعد آن درمثال : «او را بر من پنج در پنج است » به تعیین کردن مقداری که بدان مقر است می رسند نه به وجوبی که عبارت از حکم شرعی است … همچنین منطق نیز از تعریف خارج شد زیرا رسیدن از راه قواعد آن به فقه رسیدنی نزدیک و مختص بدان نیست ، چون نسبت آن به فقه و جز آن یکسان است . و تحقیق در این مقام این است که انسان به عبث آفریده نشده و بی فایده رها نشده است بلکه بهر یک از اعمال وی حکمی از قِبَل ِ شارع تعلق گرفته و آن حکم منوط به دلیلی است که بدان اختصاص دارد تا از آن در هنگام حاجت استنباط کند و آنچه را مناسب بداند بر آن حکم قیاس کند زیرا احاطه یافتن به همه جزئیات متعذراست . و بنابرین قضایایی حاصل آمد که موضوعهای آنها افعال مکلفان و محمول های آنها احکام شارع برتفصیل است و علم بدانها را که از آن ادله بدست می آید فقه نامیدند، آنگاه به تفاصیل ادله و احکام درنگریستند و دیدند که ادله راجع به کتاب و سنت و اجماع و قیاس ، و احکام راجع به وجوب و ندب و حرمت و کراهت و اباحه است و در کیفیت استدلال به این ادله بر این احکام به اجمال اندیشیدند بی آنکه به تفصیل آنها درنگرند جز بر طریق مثال زدن . و از اینرو قضایایی کلی متعلق به کیفیت استدلال به این ادله بر این احکام به اجمال و بیان طرق و شرایط آنها بدست آمد که به وسیله هر یک از این قضایا به استنباط بسیاری از این احکام جزئی از ادله آنها میرسند و آنگاه این قضایا را ضبط و تدوین کردند و برخی از لواحق و متمم ها و بیان اختلافها و دیگر مسائلی را که سزاوار بود نیز به قضایای مزبور افزودند و علم بدانها را اصول فقه نامیدند و مجموعه آنها عبارت از علم به قواعدی شد که بدانها به فقه میرسند و لفظ «قواعد» مشعر به قید اجمال است و قید «تحقیق» برای احتراز از علم خلاف و جدل است زیرا هرچند علم خلاف و جدل نیز بر قواعدی که انسان را به فقه میرساند مشتمل می باشد لیکن بر وجه تحقیق نیست بلکه غرض از آن الزام خصم است و گویند قواعد آن چنانست که انسان را از رسانیدن به فقه بروشی نزدیک منع میکند بلکه بوسیله آنها به محافظت حکم استنباطشده یا مدافعه از آن ونسبت آن به فقه یا غیر فقه بطور یکسان میرسند زیرا جدلی یا جواب دهنده ای است که وضعی را حفظ میکند و یا معترضی است که وضعی را منهدم می سازد. چیزی که هست فقیهان بسی از مسائل فقه را در علم جدل افزوده و نکات فقه را بر آن بنا کرده اند بحدی که توهم میشود جدل رااختصاصی به فقه باشد. سپس باید دانست که تنها مجتهدمیتواند از راه جدل به فقه برسد نه دیگران ، زیرا علم به احکام از ادله است و دلیل مقلد از آن جمله نیست و بهمین سبب مباحث تقلید و استفتا را در کتب حنفی نیاورده اند و کسانی هم که آنها را آورده اند تصریح کرده اند که بحث از آنها از لحاظ قرار دادن آنها در مقابل اجتهاد است

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله رشته فقه با موضوع توصیف و ویژگی های علم فقه-- 115 ص

پایان نامه کارشناسی ارشد درباره توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت‌ بدنی نیشابور براساس نظریه هرزبرگ-- 70 ص

اختصاصی از فایلکو پایان نامه کارشناسی ارشد درباره توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت‌ بدنی نیشابور براساس نظریه هرزبرگ-- 70 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد درباره توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت‌ بدنی نیشابور براساس نظریه هرزبرگ-- 70 ص


پایان نامه کارشناسی ارشد درباره توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت‌ بدنی نیشابور براساس نظریه هرزبرگ-- 70 ص

چکیده

هدف از این پزوهش،توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت بدنی بر اساس نظریه هرزبرگ بود.جامعه اماری این پزوهش معلمان تربیت بدنی زن و مرد در مقاطع مختلف تحصیلی نیشابور در سال تحصیلی 84-1383بودند که 100 نفر بودند و همگی در تحقیق شرکت کردند. این پزوهش که از نوع توصیفی است به شکل میدانی انجام گرفته است.ابزار اندازه گیری یک پرسشنامه محقق ساخته بر اساس نظریه هرزبرگ بودکه به تمامی 100 نفر برای تکمیل ارایه شد که به 91 مورد ان پاسخ داده شد.از امارهای توصیفی و استنباطی برای توصیف و تحلیل داده ها استفاده گردید.نتایج نشان داد که در بین عوامل انگیزشی رشد فکری وارتقاء،قدردانی،پیشرفت،ماهیت مسوولیت ماهیت کار و موفقیت به ترتیب بیشترین اهمیت را در انگیزش شغلی معلمان دارند.در بین عوامل بهداشتی روابط ،حقوق و دستمزد،امنیت شغلی،شرایط کار،قوانین و مقررات و سرپرستی به ترتیب دارای بیشترین اهمیت هستند.اولویت بندی عوامل انگیزشی در معلمان زن و مرد به طورجداگانه نشان داد که در بین معلمان زن قدردانی،رشد فکری و ارتقاء،پیشرفت،ماهیت کار،ماهیت مسوولیت وموفقیت و درمعلمان مرد رشد فکری و ارتقاء،قدردانی،پیشرفت،ماهیت مسوولیت،موفقیت و ماهیت کار به ترتیب بیشترین اهمیت را دارند.همچنین اولویت بندی عوامل بهداشتی در معلمان تربیت بدنی زن و مرد نشان داد که در معلمان زن روابط ،شرایط کار،حقوق ودستمزد،امنیت شغلی،قوانین ومقررات و سرپرستی به ترتیب بیشترین اهمیت را در بین عوامل دارند.در معلمان مرد حقوق ،امنیت شغلی،شرایط کار،روابط ،قوانین و مقررات وسرپرستی به ترتیب اولویت قرار دارند.

در مورد مقایسه برخی عوامل جمعیت شناختی با عوامل انگیزشی،تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که فقط در مورد جنسیت با عوامل انگیزشی تفاوت معنی داری وجود دارد(05/0p < ). در بقیه موارد مانند سطوح مختلف سنی ، مدرک تحصیلی و سابقه خدمت تفاوت معنا داری مشاهده نگردید (05/0p ≥ ).

مقدمه

در این فصل ابتدا به ماهیت و تعاریف مختلف انگیزش می‌پردازیم و سپس زمینه‌های انگیزشی را از دیدگاه مکاتب مدیریت و روانشناسی، براساس روند تاریخی و تکاملی، به طور اجمال مورد بررسی قرار می‌دهیم. بخش دوم این فصل به پیشینه تحقیقات انجام شده در رابطه با موضوع تحقیق می‌پردازد.

الف) ادبیات تحقیق

اصلاح انگیزش نخستین بار از واژه لاتین مو به معنی کرد گرفته شده است. از آنجا که این واژه برای بیان منظور ما در این جا کافی نیست، بنابراین گزیده‌ای از تعاریف مختلف ارایه می‌شود.

اتکینسون، 1964، انگیزش را به عنوان تأثیر همزمان در هدایت، قوت و تداوم کنش تعریف کرده است. در حالیکه وروم، 1964، انگیزش را فرایند حاکم بر گزینش‌هایی که از سوی اشخاص و موجودات پست تر که از میان شکلهای گوناگون فعالیت ارادی به عمل می‌آید، می‌داند (4). عباس‌زادگان در تعریف انگیزش بیان می‌کند که انگیزش یک محرک درونی برای بروز یک اقدام بیرونی توسط انسان است، که این اقدام ممکن است فیزیکی، فکری یا هنری باشد (6). علاقه‌بند نیز انگیزش را عوامل روانشناختی، جامعه‌شناختی، فرهنگی و اقتصادی مؤثر در شکل‌گیری رفتار فردی و گروهی در محیط آموزشی می‌دادند(19). الوانی نیز در تعریف انگیزش بیان می‌کند؛ انگیزش عبارت است از تمام عوامل روانی آگاهانه و ناآگاهانه آماده کننده انسان به منظور تحقق بعضی از اعمال، گرایشها و اهداف (8). عسکریان انگیزش را یک فرایند پیچیده می‌داند که از نیازهای فرهنگی، اجتماعی، روانشناختی و فیزیکی ترکیب شده است، بطوری که جهت سازماندهی و تقویت رفتار انسانی هم بصورت فردی و هم تعاملی برهمدیگر تأثیر می‌گذارند(20).

در مجموع با توجه به تعاریف ارائه شده از انگیزش، بنظر می‌رسد با وجود تفاوت در تعاریف، مفهوم کلی آنها یکسان است. تقریباً همه انگیزش را عامل و علت اصلی حرکت و تقویت رفتارهای ارادی انسان برای رسیدن به هدف می‌دانند.

نگرشهای مدیریت به انگیزش

نگرشهای مدیریت به انگیزش با توجه به ماهیت آن در طول زمان تغییرات بسیار کرده است، که هر یک در شرایط زمانی خاص خود در رفتارهای کارکنان تأثیر متفاوتی داشته است. در بررسی رویکردهای مدیریت، به ترتیب از نظر تاریخی به سه نوع نگرش برخورد می‌کنیم. این رویکردها عبارتند از: رویکردهای کلاسیک یا سنتی، نئوکلاسیک یا روابط انسانی و رویکرد اقتضایی. اینک به منظور روشن شدن دیدگاههای انگیزشی هر یک، به شرح مختصری از آنها می‌پردازیم.

1ـ رویکرد کلاسیک یا سنتی (1930-1900): غالباً رویکرد سنتی مدیریت که با نام فردریک تیلور بنیان‌گذار مدیریت علمی مرتبط است، فرد را انسان اقتصادی فرض می‌کند که صرفاً تحت تأثیر انگیزه‌های مادی قرار دارد. به همین دلیل این رویکرد، دستمزد و پاداشهای مادی را وسیله اصلی سیاستهای مدیریتی خود جهت انگیزش کارکنان می‌داند. به عبارت دیگر، برای کارکنان تولید بیشتر به منزله افزایش پاداشهای مادی است. در این رویکرد عقیده بر این است که هر فرد برای برطرف نمودن نیازهای خود تنها با دریافت مزد و پاداش مادی قانع می‌گردد و می‌تواند احتیاجات روحی و معنوی خویش را با برطرف ساختن احتیاجات مادی جبران نماید. بطور کلی، این رویکرد به کارکنان به مثابه ماشین می‌نگرد و به تولیدات آنها بیشتر از خودشان اهمیت می‌دهد.

2ـ رویکرونئوکلاسیک یا روابط انسانی (1960-1930): رویکرد روابط انسانی در سالهای پایانی دهه 1920 آغاز شد. در این سالها کوششهایی برای پاسخ به این سؤال که چرا الگوی سنتی برای انگیزش افراد مناسب نیست آغاز شد. در نتیجه چنین رویکردی که بوسیله التون مایو، روت لیسبرگر و دیکسون بنیان آن گذاشته شد، مکتب روابط انسانی در مدیریت پدید آمد. این پژوهشگران معتقد بودند که یکنواختی وظایف سبب کاهش امکان خشنودی از کار شده است. پیروان این مکتب دریافتند که تنها پاداشهای مادی برای جلب رضایت کارکنان کافی نبوده بلکه انگیزه‌های روحی، روانی و توجه به نیازهای انسانی و اجتماعی آنها برای ایجاد انگیزش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. به این ترتیب فرضیه های تازه درباره بهترین روش ایجاد انگیزه در کارکنان با تأکید بر روابط انسانی و اجتماعی قوی همراه شد. در این مکتب مدیریت مسوول پدید آوردن وضعیتی است که در آن کارکنان احساس سودمندی در کار کنند. به این منظور باید کوشش به عمل آید تا نیازهای اجتماعی کارکنان برآورده شود. این گروه معتقد بودند توجه باید از مطالعه روابط کارگر با ماشین به سوی فهم کامل و بیشتر دربارة پیوندهای گروهی و متقابل افراد و همکاری و هماهنگی بین کارکنان درکار، تغییر یابد. به این ترتیب، بررسی روحیه کارکنان با کوششی در سنجش میزان خشنود ماندن در کار رواج یافت. برای انگیزش کارکنان، مدیریت در درجه اول، باید کاری کند تا کارکنان خود را مهم بدانند و در درجه دوم، باید کاری کند که راههای پیوند با آنان را به‌گونه‌ای بگشاید، که کارکنان فرصت بیشتری برای ابراز نظریات خود داشته باشند. به بیان دیگر، نقش سرپرست، تنها پرداختن به وظیفه مدیریت نیست، بلکه سرپرستان باید نسبت به نیازها و خواسته‌های زیردستان خود احساس مسئولیت کرده و با آنها همدلی و ؟؟؟ نمایند (4).

 رویکردهای روانشناختی در زمینه انگیزش

همانطور که نگرشهای مدیریت به انگیزش یک سیر تحول داشته است، نظرات روانشناسان در مورد انگیزش نیز یک تکامل 4 مرحله‌ای به شرح زیر را پشت سرگذاشته است.

1ـ لذت طلبی: لذت طلبی نخستین بار در اعصار اولیه یونان مطرح شد. این نظریه مجدداً در قرن 19 به عنوان توضیح قابل قبول رفتار مطرح شد. براین اساس، انسان در هرلحظه به دنبال لذت و شادکامی از عملکرد خود است و از رنج و ناراحتی دوری می‌کند. افراد سعی می‌کنند کارهایی انجام دهند که به نوع موجب رضایت آنها گردد و از اعمالی که نارضایتی ایجاد می‌کنند، پرهیز می‌کند.

2ـ نظریة عزایز (1950-1890): اولین نظریه‌های روانشناسی در زمینه انگیزش تحت عنوان نظریه عزایز در اواخر قرن 19 میلادی توسط دانشمندانی مانند ویلیام جیمز و زیگموند فروید ارائه شد. این روانشناسان استدلال می‌کردند که بخش اعظمی از رفتار انسان، ناخودآگاه و از روی عقل و منطق نیست. براین اساس بیشتر رفتارهای انسان تحت تأثیر غرایز قرار دارد. کنجکاوی، عشق، ترس، حسادت و همدردی از جمله این غرایز بحساب می‌آیند که عوامل مهم و تعیین کننده‌ای در رفتارهای اولیه به حساب می‌آیند.

3ـ نظریه تقویت (1920 تاحال): نظریه تقویت براین فرض استوار است که تصمیمات مربوط به رفتارهای فعلی تا حدود زیادی بر پایه نتایج یا پاداشهای رفتارهای گذشته‌اند. در مواردی که رفتار گذشته منجر به کسب نتایج مثبت شده است افراد گرایش به تکرار چنین رفتارهایی دارند، و در مواردی که رفتارهای گذشته منجر به نتایج منفی شده است، افراد گرایش به خودداری از تکرار آنها را دارند، این وضعیت را نخستین بار ثورندایک در قانون اثر خود تشریح کرد، که بر نقش یادگیری در رفتار انسان تأکید می‌کند.

4ـ نظریه شناخت (1940 تاکنون): جدیدترین نگرش روانشناسی در انگیزش، نظریه شناخت می‌باشد. در مقایسه با نظریه تقویت که تأکید بر تأثیر پاداشهای گذشته و تقویت است، مدلهای شناخت بر انتظارات و باورهای آینده تأکید دارد. در این نظریه افراد موجوداتی اندیشمند و منطقی در نظر گرفته می‌شوند که تصمیمات آگاهانه آنان در مورد رفتار حال و آینده مبتنی بر آنچه باور دارند است. شکل زیر تحولات تاریخی نگرشی مدیریت و روانشناسی به انگیزش را به صورت همزمان نشان می‌دهد ( ).

نظریه‌های انگیزشی

الف) نظریه‌های فعال‌سازی انگیزش: نظریه‌های فعال‌سازی یا محتوایی انگیزش می‌کوشند تا عواملی که افراد را به کار برمی‌انگیزد دقیقاً مشخص سازند. در این نظریه‌ها، نیازها و محرکهایی که موجب انگیزش می‌شوند بر شمرده شده و غالباً نحوه ارضای آنها در سازمان بیان می‌گردد. اینک برخی از نظریه‌های محتوایی را به طور اجمال توضیح می‌دهیم.

1ـ نظریه سلسله مراتب نیازها: نظریه سلسله مراتب نیازها را می‌توان به عنوان یکی از اولیه‌ترین نظریه‌های محتوایی در انگیزش بحساب آورد. این نظریه که بوسیله آبراهام مازلو بیان گردید معتقد است، افراد به تدریج که رشد و بلوغ می‌یابند، نیازهای سطح پایین‌تر آنها برآورده، نیازهای سطح بالاتر بروز کرده و برای افراد عمده می‌شوند. مازلو برای نیازهای انسانی تقدم و تأخر یا سلسله مراتب قائل است. یعنی اگر نیازی که در مراتب اولیه قرار دارد برآورده نشود، نیاز بعدی (بالاتر)، بروز نخواهد کرد. برعکس هرنیازی بعد از اینکه برآورده شد جای خود را به نیاز دیگری می‌دهد. این نظریه نیازهای انسان را در پنج طبقه شکل (3-2) به شرح زیر قرار می‌دهد.

الف) نیازهای فیزیولوژیکی (جسمانی): نیازهای جسمانی که شامل نیازهایی چون غذا، آب، هوا و.‌.. است.

ب) نیازهای ایمنی: نیازهای ایمنی، نیازهایی همچون مصونیت در برابر خطرات جسمی و شکست و ناکامی اقتصادی است.

ج) نیازهای اجتماعی و تعلق خاطر: نیازهای اجتماعی شامل ارتباطات، تعلق خاطر و پذیرفته شدن توسط دیگران است.

د) نیاز به احترام: در این مرحله از نیازها، انسان می‌خواهد مورد توجه دیگران قرار گیرد. از مقام و حرمت برخوردار باشد و دیگران او را یک فرد ارزشمند و مفید تلقی کنند.

و) نیاز خودشکوفایی: نیاز به خودیابی یا خودشکوفایی، بالاترین نیازهای انسانی است. شناسایی کامل توان بالقوه خود به عنوان یک شخص خلاق یا رسیدن به مرحله‌ای که شخص مستعد و لایق آن است. اغلب انسان‌ها به این مرحله دست نمی‌یابند.

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل ورد به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه کارشناسی ارشد درباره توصیف و اولویت بندی عوامل انگیزش شغلی معلمان تربیت‌ بدنی نیشابور براساس نظریه هرزبرگ-- 70 ص