لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:66
دفاع، از کسی حمایت کردن، بدی، آزری را از خود یا از دیگران دور کردن، وطن و ناموس و حقوق خود را از دستبرد دشمن حفظ کردن.
دفاع در دادرسی جوابی است که اصحاب دعوی به یکدیگر می دهند. دفاع به معنی اعم شامل ایرادات هم می شود و وکالت به فتح و او و به کسر کاف به معنای استنابه است یعنی کسی دیگری را در کاری نایب خود قرار دهد تا آنچه را خود انجام می دهد و یا انجام خواهد داد، نایب تعیین شده انجام دهد نیابت در فعل باشد، در تصرف باشد و یا در استیفاء حقوق. بنابراین عقدی که به موجب آن، شخصی به دیگر اختیار انجام عملی را بنام و به نفع خود می دهد وکالت دهنده را موکل mandant و وکالت گیرنده را وکیل mandataire نامند. وکیل، گماشته، نماینده، کسیکه به او اعتماد کنند و کاری را به او بسپارند ، کسی که از طرف کس دیگر برای انجام کاری تعیین شود و نماینده ای که از طرف یک جمع یا فردی برای اجرای امری انتخاب شود در ماده 656 قانون مدنی نیز در خصوص وکالت آمده است: ‹‹عقدی که بموجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید.››
حق دفاع از جمله حقوق فطری است که بشر از دیرباز آنرا شناخته و اجرای کامل عدالت را در مخاصمه ای در گرو امکان استعداد طرفین دعوی از امکانات دفاعی برابر می دانسته است و وکالت ابزاری بوده در جهت تحقق این هدف و تأمین یک دادرسی عادلانه که نهایت به ارضاء میل عدالت خواهی بشر منجر می گردیده شاید این شعار که : ‹‹فرشته عدالت با دو بال وکالت و قضاوت قادر بپرواز است››
رساترین تعبیر از ارتباط تنگاتنگ وکالت برای تامین عدالت در جامعه باشد بهمین دلیل وکالت در دعاوی سابقه ای به قدمت پیدایش نهاد دادرسی، حتی در ابتدایی ترین شکل آن در جوامع بشری دارد به حکایت تاریخ 1 ‹‹در زمان حضرت موسی (ع) در مجالسی که برای حل و فصل اختلافات مردم تشکیل می گردید افرادی نیز در کنار قضات خدمت می نمودند که نقش آنان شبیه به نقش وکلای دعاوی امروزه بوده است این اشخاص که از بیت المال حقوق دریافت می کردند بعلت آشنایی با دستورات شرع سعی می نمودند اختلافات مردم را ابتدا از طریق صلح و سازش فیصله دهند تا موردی برای صدور حکم در مقام رفع منازعه باقی نماند این افراد از وابستگان نهاد دادرسی زمان بشمار می آمدند و معمولاً از بین اشخاصی که خود مدتی بعنوان قاضی محکمه انجام وظیفه نموده بودند انتخاب می شدند.›› بر این مبنا می توان گفت علم حقوق، علم عدالت است و حقوقدان ملزم به اجرای عدالت است و در آیات قرآن نیز آمده : ءالسارعوا الی مغفرت من ربکم ......... سرعت بگیرید در تحصیل مغفرت الهی..... وقتی انسان حق فرد مظلومی را می گیرد در حالیکه علم به حقانیت موکل خود داشته باشد بسوی مغفرت الهی می رود.
گفتار دوم – جایگاه وکالت و مبانی مشروعیت آن
در شریعت اسلام وکالت بصورت نهادی ، قانونی پذیرفته شده و مانند دیگر عقود امضایی مورد قبول شارع مقدس قرار گرفته و درست نیز مواردی از آن دیده میشود. وکالت از ضروریات جامعه بشری امروز است در قوانین موضوعه ایران نیز وکالت در امور گوناگونی که در فقه جایز شمرده شده رایج است و در دعاوی و نزد مراجع قضایی نیز پذیرفته شده است دلیل این محدودیت این است که وکالت قضایی همانند حرفه پزشکی و امثال آن از مشاغل ویژه و مهمی است که بایستی صلاحیت شاغلین در آن احراز شود زیرا وکیل دعاوی مستقیماً با اموال و آبرو و حتی زندگی اشخاص مربوط است و شایستگی وی شامل صلاحیتی های علمی، تجربی، اخلاقی و مانند آنها مثل نطق، کتابت، اعتماد به نفس و .... می باشد.
فقهای امامیه بطور کلی درهرامری (چون معاملات) که قابلیت نیابت را داشته باشد قائل به جواز وکالت شده اند1 که اکثراً به آیات و روایات و سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در این زمینه تمسک کرده اند2.در قرآن کلمه وکیل زیاد استفاده شده است و یکی از اسماء بزرگ خداوند وکیل است (دعای جوشن کبیر) و آمده که نقش پیامبر مذکر است یعنی متنبه می کند و وکالت خلق از آن پروردگار است. سوره بقره آیه 237: ‹‹وان طلقتموهن من قبل ان.....›› و سوره کهف آیه 19: ‹‹وکذلک بعناهم تسائلوا.....›› نیز به وکالت اشاره شده است فقیهان بر جواز وکالت اجماع نظر دارند و در کتاب مفاتح الکرام (علامه حلی) و کتاب مبسوط (شیخ طوسی) و کتاب السرایر (ابن ادریس حلی) هیچ اختلافی در امامیه بر جواز وکالت نیست و ادعای اجماع شده است و عقل که چهارمین منبع فقه است نیز وکالت را جایز شمرده و استدلال شده که وکالت بعنوان نیاز ضروری ، را عقل پذیرفته واین شدت نیاز به وکالت امری است که نیاز به برهان ندارد.
نظریه اهل سنت: بسیاری از فقهای اهل سنت قائل به حکم کلی جواز وکالت نمیباشند1 چنانچه برخی از آنان صراحتاً حکم به عدم جواز توکیل در دعاوی نموده اند و بر این حکم چنین استدلال کرده اند که وکیل امکان دارد با سخنان خود و جوسازی ، ذهن قاضی را از حق منصرف سازد و لذا وکالت در دعوا جایز نیست 2 مگر در موارد استثنایی مانند: مسافرت و غیبت موکل به نحویکه امکان حضور وی در جلسه دعوا نباشد.3 یا عدم توانایی موکل بر حضور در جلسه دعوا به سبب بیماری که قدرت راه رفتن را از وی سلب کرده باشد، یا موکل زن باشد به دلیل عدم اختلاط با مردان وکیل بگیرد.1
در پاسخ به آنان باید گفت با توجه به آیه وتعاونوا علی البر والتقوی.... چه نیکی بالاتر از اینکه دست مظلومان را گرفته و آنها را به حق شان برسانیم وکالت از مصادیق بر وتقوی است و مشروع است یکی از مصادیق تقوی عبارتست از بکارگیری علم حقوق و تعلیمات دین در حمایت از ستمدیدگان است.
در وکالت در دعاوی چهار نوع فرض پیش می آید: 1- علم به حقانیت موکل، وکیل داشته باشد که دراینصورت وکالت از مصادیق بر وتقوی بوده و ممانعدالجمع نمی باشد و واجب کفایی است .2- گاهی وکیل علم به حقانیت موکل ندارد ولی ظن قوی به حقانیت موکل دارد باز هم رسیدگی در این مورد واجب کفایی است. 3- و اگر وکیل به حقانیت موکل شک داشته باشد جایز است وکالت او را بعهده بگیرد. 4- و چنانچه علم به عدم حقانیت موکل داشته باشد در این مورد ورود در دعاوی حرام است و از مصادیق اثم وعدوان است.
هدف وکیل موکداً باید در جهت احیای حقوق حقه و حفظ قانون باشد اگر چه به ظاهر برای دفاع از حقوق حقه موکل خود متعهد شده باشد لکن در ابتدا تعهد او در قالب موازین حقوقی مشروعه بسته شده است و اگر غیر این بود مسلماً عقد وکالت بدواً غیر مشروع منعقد شده است و چنین عقدی غیرمشروع از بحث مابیرون است. قضات و وکلا از قدیم الایام متفقاً چشم و گوش دستگاه عدالت بوده اند و بعنوان مکمل یکدیگر متمم دستگاه قضایی کشور می باشند وکالت در کنار قاضی توسط وکیل نوعی یاری به امر قضاوت است وکیل به قاضی کمک می کند تا برای احیا حقوق بین اصحاب دعوی و حل و فصل خصومت و رفع و دفع عوامل فساد و بی امنیتی در جامعه. محدودیتی که قاضی دارد این است که حق القاء سخن به اصحاب دعوی در ادعا و انکارندارد و از طرفی اکثریت اصحاب دعوی آشنا با قوانین و مقررات جاریه نیستند ولکن وکیل منتخب موکل همه خواسته های او را بصورت منظم در قالب شرع و قانون عرضه می دارد و قلم عدل قاضی را در صدور حکم قوت وعزت و حرمت می بخشد.
وکیل با آشنایی به حقوق طرفین دعوی با قدم و قلم خود اقدام به اثبات حق ذیحق می نماید زیرا تلاش و د فاع و اهتمام کامل در احیا حق موکل، خود مجوز تضییع حق طرف دعوی نبوده و سعی و دقت کامل در تحقق حق ذیحق و اجرای عدل و قسط دارد. وکیل موظف به اجرای امر عدالت است. سوره نحل آیه 13 ‹‹ان الله یأمر بالعدل و الاحسان›› ، همانا خداوند متعال امر به عدالت و احساس کرده است.
1 به نقل از : دکتر نصرالله قهرمانی – مسئولیت وکیل دادگستری – صفحه 89
1 علامه حلی، مختصر النافع، ج/،ص 154-و فاضل آبی ، کشف الرموز، ج 2، ص38 علی اصغر مروارید، نیابیع الفقیهد، ج16،ص61- جمال الدین احمد حلی، مهذب البارع، ج3، ص 35.
2 مقدس اردبیل، مجمع الفائده و البرهان، ج9، ص 488 تا 491- قطب راوندی ، فقد القرآن ج/، ص389- ابراهیم حنبلی-المبرع، ج4،ص355-جمال الدین احمد حلی، مهذب البارع ، ج3 ص 30.
1 دکتر محمدجعفر جعفری لنگرودی، دایره المعارف علوم اسلامی (قضایی) ، ج2،ص1099
2 حسن اوزجندی فرغنی حنفی، فتاوی الهندیه ، ج3، ص7.
3 برخی از علمای اهل سنت در این مورد شرط کرده اند که از محل مسافرت موکل تا محل جلسه رسیدگی به دعوا حداقل باید به اندازه 3 روز راه فاصله باشد-عبدالغنی میدانی حنفی- الباب فی شرح الکتاب، ج 2،ص139.
1 حسن اورجندی فرغانی حنفی، فتاوی الهندیه ، ج3، ص7-محمدرهلی حنفی، فتاوی الخیریه النفع البریه.
مقاله هنر دفاع ویژگی و تعهدات وکیل