فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره داستان خانم هاشمی

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره داستان خانم هاشمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

هوا گرم بود و من بدون توجه به این همه گرما خودکار را در دست گرفته بودم و مدام زیر مطالب مهم کتاب خط می کشیدم تنها امیدم این بود که بتوانم در کنکور رتبه ی خوبی به دست بیاورم و بعد هم در بهترین دانشگاه درس بخوانم و همیشه به این حرف مادرم که می گفت تو آینده ی روشنی را در پیش داری دلگرم می شدم درخت گردو با سخاوت سایه اش را به رو سرم انداخته بود من روی تخت چوبی که با هر حرکت جیرجیرش درآمد و تمرکزم را به هم می زد نشسته بودم این امکان روزی محل بازی های کودکانه ام بود ولی هم اکنون جایی بود برای پیدایش آینده ای زیبا . آخرین صفحه از عربی را هم به پایان رسانیدم و دراز کشیدم تمام کتاب ها را حداقل دو سه بار دوره کرده بودم و هنوز یک هفته ی دیگر تا کنکور مانده بود تصمیم گرفتم دو روز استراحت کنم و بقیه ی ایام را به دوره ی جزوه های زبان اختصاص دهم هر وقت بیکار بودم در ذهنم برنامه ریزی می کردم و از این خصلت خودم خیلی خوشم می آمد چون با این کار هیچ مشکلی برایم به وجود نمی آمد . حس کردم قلبم مرا به یاد آوری کسی می خواند . آری، او نیز با چشمان از حدقه درآمده منتظر بود که ببیند آیا من قله های رفیع پیروزی را فتح خواهم کرد احسان را می گویم ، پسر خاله اعظم ، همیشه در دروس با من رقابت می کرد و کافی بود که معدل من از او کمتر شود تمام دنیا را خبردار می کرد و به همه شیرینی می داد . در همین افکار بودم که مادرم صدایم زد از تخت چوبی پایین آمدم موهایم را از روی پیشانی به کناری زدم و دمپایی هایم را به پا کردم و به طرف صدا رفتم مادرم دستکش هایش را به دست کرده بود و مشغول درست کردن باغچة قدیمی بود دیشب گفته بود که می خواهد کمی سبزی خوردن بکارد تا مجبور نباشد برای یک کیلو سبزی تازه تمام بازار را زیر پا بگذارد . نگاهی به سر تا پایم انداخت و گفت : درس می خواندی؟

گفتم : بله مگر در این چند وقت کار دیگه ای هم دارم فقط درس کارم داشتی ؟

مادرم پوزخندی زد و گفت : به به عجب دختری برو حمام یک دوش بگیر شب میهمان داریم گفتند : درس و دانشگاه نه اینکه . . . و بعد سرش را با تأسف تکان داد . بدون اینکه بپرسم چه کسانی هستند با غرولند گفتم : هزار بار تأکید کرده ام من درس دارم و به این جور میهمانی ها نمی رسم فقط چند روز دیگر تحمل می کردید و کسی را دعوت نمی

کردید و بعد هم پاهایم را با عصبانیت به زمین کوبیدم و به طرف درب ورودی حال رفتم به اطاقم سرکی کشیدم تمیز و مرتب مادرم دکراسیون اتاق را عوض کرده بود پرده های رنگ و رو رفته جای خود را به حریرهای سبز رنگی داده بودند میز کامپیوتر و در کنار کتابخانه قرار داده شده بود و تمام عروسک هایم از سقف آویزان بود فقط یکی از آنها که لباس سبز فسفری داشت رومیزی تلفن گذاشته شده بود میز آرایش پر از عطر و ادکلن با مارک های مختلف بود روی تختی هم عوض شده بود نمی دانم مقصود مادرم از این تغییر و تحول ناگهانی چه بود شاید می خواسته روحیه ی مرا عوض کنه خودم را به خاطر عکس العملی که در مقابل میهمان دعوت کردن مادر انجام داده بودم سرزنش کردم و از آینه نگاهی به خودم انداختم . موهای بلند و مشکی ام پر از خاک و برگ درخت گردو شده بود رنگم پریده بود و چشمانم به خاطر نخوابیدن پف کرده بود یک مقدار از غذای ظهر هم روی لباسم ریخته بود ناخن هایم بلند و زیرشان کثیف بود از خودم بدم آمد اگر میهمان ها می آمدند و مرا با این وضع می دیدند . . . چه افتضاحی باید از نگاه های تمسخر آمیز مادرم می فهیدم بدوم معطلی یک دامن هشت ترک آبی و یک بلوز فیروزه ای برداشتم و راهی حمام شدم بعد از آن هم مادرم برایم یک لیوان شیر و کیک آورد آن وقت بود که فهمیدم آه از نهاد معده ام برآمد . ناخن هایم را گرفتم و سوهان کشیدم به اتاقم رفتم و دوباره به خودم نگاهی کردم من واقعا زیبا بودم موهای مشکی و بلندی که تا کمر می رسید با هر لبخندی رو گونه ام چال می رفت ابروهای پر و چشم هایی که مژه های بلند و فر آنها را در بر می گرفت همچون جاده ای رؤیایی که توسط درختان احاطه گشته کمی رژ صورتی روی لب هایم زدم و جلوی موهایم را توسط دو سنجاق آبی که پر از اکلیل بود بالا بردم و پشت موهایم را شانه زدم وقتی از اتاق بیرون آمدم مادرم لبخندی زد و گفت حالا شدی یک دانشجوی تمیز و مرتب راستی نمی خواهی بپرسی کی مهمونمونه ؟ کنترل تلویزیون را برداشتم و همانطور که خودم را رو مبل رها می کردم گفتم من قدرت حدس زنی ام زیاد جالب نیست خودت بگو ؟

مادرم : خوب خاله اعظم

من : اَه کی حوصله ی خاله اعظم را دارد الان از سفرهای اروپائی اش می گوید تا دوران طفولیت .

مادرم پشت چشمی نازک کرد و گفت : دستت درد نکنه ، خوب هر کس یک اخلاقی داره .

وقتی دلخوری او را دیدم بوسه ای بر روی گونه هایش نهادم و گفتم : ببخشید منظوری نداشتم حالا چکار داری کمکت انجام بدم ؟

مادر : بی زحمت تو برنج را درست کن .

بلند شدم و به طرف آشپزخانه رفتم و گفتم : چند تا پیمانه خیس کنم ؟

مادرم خیلی آهسته با انگشتان پیر و فرسوده اش شمارش می کرد : اعظم ، مرتضی ، احسان ، صفورا نمی دانم که چرا یکبار دلم فرو ریخت نهیبی به خودم زدم : خوب به تو چه که احسان هم می آید فورا بلند شدم و از روی تخت چوبی داخل حیاط کتاب هایم را جمع کردم و آنها را زیر تخت گذاشتم از فضولی هایش خوشم نمی آمد مدام می گفت اگر کمکی لازم داری به من بگو . دلم نمی خواست او به من کمک کند من همیشه روی پاهای خودم ایستاده بودم صدای اذان در دل شهر پیچید نیمی از کارها را انجام داده بود وضو گرفتم و نماز خواندم و از خداوند کمک خواستم و برای همه دعا کردم بعد هم به آشپزخانه برگشتم مادرم داشت سبزی پاک می کرد به من هم اشاره کرد که میوه ها را بشویم و داخل ظرف بچینم چند تا چاقاله داشتم و لا به لای میوه ها گذاشتم زنگ زدند ناقوس قلبم لرزید و نوید داد مجید برادر کوچکم پرید جلوی آیفن و در را باز کرد و فریاد زد مامان اومدند روسری ام را مرتب کردم خاله اعظم همراه با احسان و صفورا به داخل آمدند .

صفورا جلو آمد و با من روبوسی کرد و گفت : مینو چقدر خوشگل شدی ؟

دستانش را فشردم و گفتم : چه عجب یادی از ما کردی .

در همین لحظه خاله اعظم هم مرا بوسید و گفت : مینو جان ما که همیشه مزاحم شما هستیم مگر نه آقا مرتضی ؟

آقا مرتضی : نه خانم چرا دروغ می گویی ما الان چند وقت است که به خانه ی خواهرت نیامده ایم امشب هم معجزه و ما به ضیافت آمدیم .

هر چیزی را بهانه می کردند و با آن می خندیدند تنها کسی که چیزی نمی گفت احسان بود چقدر تغییر کرده بود تنها 3 ماه بود که او را ندیده بودم بلوز سفید با شلوار مشکی

پوشیده بود موهای براقش را نیز با ژل حالت داده بود . لیوان های شربت را داخل سینی نقره ای رنگ گذاشتم سرم پایین بود و به شربت ها نگاه می کردم یک آن چشمانم را به طرف احسان هدایت کردم او سراسیمه نگاهش را از من دزدید و با مجید مشغول بازی شد سینی را به طرفش گرفتم او بدون اینکه تشکر کند لیوان را برداشت و روی عسلی گذاشت یک صندلی بین احسان و صفورا خالی بود با جسارت رفتم و روی آن نشستم و با صفورا مشغول صحبت شدم : صفورا جون دعا کن من موفق بشم حالا که دارم حسابی می خونم . نمی دانم مادرم چطور در آن بین صحبت های ما را شنیده بود که گفت : راستی مینو جان چند وقت پیش روی یکی از مسائل آمار مشکل داشتم خوب از احسان بپرس . هر چه چشم غره می


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره داستان خانم هاشمی

مقاله پیامبر تا خدیجه زنده بود زن دیگرى اختیار نکرد

اختصاصی از فایلکو مقاله پیامبر تا خدیجه زنده بود زن دیگرى اختیار نکرد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله پیامبر تا خدیجه زنده بود زن دیگرى اختیار نکرد


مقاله  پیامبر تا خدیجه زنده بود زن دیگرى اختیار نکرد

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحات;2

این مطلب از نظر تاریخ مسلم است که تا خدیجه زنده بودرسول خدا زن دیگرى نگرفت و خدیجه بنا بر قول مشهور و صحیح‏سال دهم بعثت‏یعنى بیست و پنج‏سال پس از این ازدواج‏فرخنده و میمون از دنیا رفت،و زنهاى متعدد و زیاد دیگرى را که‏رسول خدا(ص)به ازدواج و همسرى خویش درآورد همگى پس‏از وفات خدیجه بود،و در جاى خود-در بحث تعدد زوجات‏رسول خدا(ص)-انشاء الله تعالى خواهیم گفت که این داستان‏بهترین دلیل و شاهد بر این مطلب است که انگیزه ازدواج‏هاى‏مکرر رسول خدا پس از وفات خدیجه انگیزه‏هاى سیاسى واجتماعى بوده که آن بزرگوار مى‏خواسته بدین وسیله پیوندهاى‏محکم و بیشترى با افراد سرشناس و قبائل معروف عرب پیداکرده و از این طریق براى پیشرفت اسلام و مکتب مقدس خوداستفاده و بهره بیشترى ببرد بشرحى که بخواست‏خداى تعالى‏پس از این خواهیم گفت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله پیامبر تا خدیجه زنده بود زن دیگرى اختیار نکرد

دانلود تحقیق کامل درمورد آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق کامل درمورد آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود


دانلود تحقیق کامل درمورد آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 9

 

آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود؟

ایا پاسخ منفی محمد(ص) به درخواست معجزه ی مشرکین موضوعیت داشت؟( شواهدی از کتاب مقدس)

چرا محمد(ص) به در خواست معجزه ی چند تن از مسیحیان نجران پاسخ مثبت داد؟

ایا کتابی همچون قرآن تاکنون نگارش یافته است؟

ایا کتاب مقدس کتابی جاودان و قابل استفاده برای تمام زمانهاست؟

تفاوت معجزات محمد(ص) با معجزات سایر انبیاء(ع) در چیست؟

...........................................................................................................................

 

همانطور که اطلاع دارید قرآن تنها معجزه ی پیامبر نبود بلکه ایشان معجزات فراوانی داشتند که هر کدام را در شرایط خاصی به ظهور می رساندند از جمله ی آنها بیست و سه معجزه را بیان خواهم نمود که به تواتر در کتب شیعی و سنی و در کتاب سلیم بن قیس و حفص بن عبدالله( کسانی که هم دوره با علی بن ابیطالب(ع) و صحابه(ع)  بودند) ذکر شده است.

قرآن کریم در موارد عدیده ای اشاره بدین دارد که محمد برای جویندگان حق و یا در بعضی موارد انکارورزان معجزاتی آورده است از جمله در سوره ی الصافات آیه ی 15:« و چون معجزه ی تو را می بینند استهزا می کنند و می گویند این نیست مگر سحری آشکار» در تفسیر صافی نوشته ی مرحوم فیض کاشانی و تفسیر کبیر امام فخر رازی و تفسیر جلالین و بیضاوی شان نزول این آیه شکافتن ماه توسط محمد(ص) ذکر شده است.

پس معلوم گشت چون کفار معجزه ی پیامبر را می دیدند استهزاء می کردند و آنرا سحری آشکار می خواندند و در سوره ی القمر می قرماید:« چون برهانی ببینند اعراض می کنند و می گویند سحر جاودان و ادامه داری است!» در سوره ی آل عمران آیه ی 86 به صراحت لفظ بینات یعنی معجزات را به محمد(ص) نسبت می دهد. لفظ بینات هرگاه موصوف آن مقدر باشد به معنای معجزه است که نظیر آن در قرآن فراوان است مانند: و اتینا عیسی بن مریم البینات( بقره 87) ثم اتخذوا العجل من بعد ما جاء تهم البینات( اشاره به معجزه ی موسی/ انسان 153) اذ جئتهم بالبینات( یونس 13) لن نوثرک علی ما جاءنا بالبینات( طه 72) و قد جاءکم بالبینات(مومن 28) و در آیه ی 31 سورهی نساء به صراحت حال کسانی آمده است که آیات و معجزات محمد را انکار می کنند. و در تفسیر بیضاوی و کشاف  و فخر رازی ایات به معنای معجزات به همراه قرآن بیان شده است. و باز در سوره ی نسا آیه 24 به صراحت بیان می کند که:« چون برای قریش معجزات از برای نبوت آوردیم از وجه حسد و عناد ایمان نمی آورند» پس معلوم گشت که قرآن صراحت تمام دارد بر اینکه محمد(ص) معجزاتی داشته است. و اما معجزاتی از آن حضرت:

  1. پیوسته نور از چهره ی نورانیشان ساطع بود و بعضی هنگام انگشت خود را بالا می برد و همچون شمعی فروزان می گشت. 2. بوی بسیار نافع و خوش آن حضرت به حدی که هر گاه از مکانی می گذشت ساعتها آن بو در فضا بود. 3. چون در آفتاب راه می رفت سایه از برای وی نبود 4. هر کس با آن حضرت راه می رفت هر چه از ایشان بلند تر بود ولی در نظر دیگران قامت حضرت بلند تر جلوه می کرد. 5. آنکه هیچگاه پرنده یا حشره ای از بالا ی سر ایشان رد نشد و هیچ حشره و جانوری بر ایشان ننشست 6. از عقب می دید همانطور که از جلو می دید 7. علم غیب داشت و سخنان افراد را از چهره ی آنها بدون کم کاست می فهمید 8. آنکه خواب و بیداری حضرت یکسان بوذ و چه در خواب و چه در بیداری سخن ملائکه و خودشان را می دید و هر چه در خاطر مبارک خطور می کرد حفظ می کرد. 9. هرگز بوی بد از ایشان به مشام کسی نرسید 10. آب دهان بر هر چاهی می انداخت پر آب م یگشت و به هر صاحب مرضی میزد شفا می یافت بر هر طعامی دعا می فرمود کثیر می شد( مانند طعام عشیره ی اقربین و مهمانی معروف جابر بن عبدالله انصاری) 11. گاهی زبانهای دیگر را می فهمیدو تکلم می نمود 12. بر روی کمرش مهر نبوت جای گرفته بود( که باعث ایمان عده ای از یهودیان شد) 13. انکه آب از میان انگشتانشان جاری می شد و بعضی از اصحاب از آن آب خوردند 14. آنکه با اشاره دست ماه را به دو نیم کرد 15. آنکه سنگریزه در دست مبارکش به ذکر خدا پرداخت( و باعث ایمان بیست تن از مسیحیان نجران شد) 16. ناف بریده و ختنه شده به دنیا آمد 17. هرگز محتلم نشد و خواب شیطانی ندید 18. هر چارپایی که حضرت سوار می شود راهوار می گشت و پیر نمی شد. 19. در محاسن شریفش هفده تار موی سپید بود که همچون خورشید می درخشید. 20 در زورآزمایی هیچ فردی حریف ایشان نشد 21.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد آیا قرآن تنها معجزه ی محمد(ص) بود

علاوه اورا طبعی نقاد بود

اختصاصی از فایلکو علاوه اورا طبعی نقاد بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

علاوه اورا طبعی نقاد بود


علاوه اورا طبعی نقاد بود

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:146

فهرست

 

ابو حنیفه زوزنی

دوست محمد هراتی

استادان این خط

 

خط نستعلیق

 

قلم غبار

 

خط کوفی و نبطی وعبرانی و سریانی

کتاب و استقرار خط کوفی در مکه

شیوه های خوشنویسی1

 

محفوظ3 و قلم, خطی بنویس

 

خط وزیر, ابن مقله

 

آغاز بسر گذشت خوش نویسان از صدر اسلام

علاوه اورا طبعی نقاد بود, که اشعار نیکو می سرود چنانچه در وصف جنگ امیر تیمور میآورد:

آنرمان کز گرد میدان, چشم گردان, گشت کور

                                 وآنزمان کز بانگ اسبان, گوش گیتی, گشت کر

آسمان افکند بر دوش, از شفق, خونین کفن

                                  آفتاب انداخت برآب, از فلک, زرین سپر

آستین افشان علم, در رقص, برآوای کوس

                                 پای

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


علاوه اورا طبعی نقاد بود

دانلود تحقیق تن‌پوش زن از خاک بود

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق تن‌پوش زن از خاک بود دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق تن‌پوش زن از خاک بود


دانلود تحقیق تن‌پوش زن از خاک بود


«کویر» عنوان نمایشگاهی از طرح‌های لباس سمیرا سینایی بود که از 17 تا 21 آبان 82 در سالن جدید گالری آریا برپا شد. این نمایشگاه تفاوتش با نمونه‌های مشابه خود در نحوة فضاسازی و ارائة آثار همراه با ویدئوآرت و پرفورمنس بود. مجموعه‌ای از لباس‌ها، صدا، موسیقی، تصویر و بازی که می‌خواست فضای کویر را به ‌ذهن بیننده تداعی کند.
سمیرا سینایی، متولد 1349، طراح لباس و صحنه و فارغ‌التحصیل این رشته از دانشکدة هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. در سال 58، در فیلم زنده‌باد، به‌کارگردانی خسرو سینایی، بازی کرد و پس از آن تاکنون در عرصه‌های بازیگری، طراحی صحنه و لباس، و کارگردانی فعال بوده است. در نمایش‌های من به باغ عرفان (پری صابری) و پنجره‌ای بر بادها (حمید فرخ‌نژاد) نیز ایفای نقش کرده است. سینایی در نمایش‌های رستم و سهراب (پری صابری)، پوف (هوشنگ حسامی)، کمدی شام آخر و شام اول، شام آخر (فرهاد آئیش)، مده‌آ (محسن حسینی)، هتل عروس و محاله فکر کنید این‌طوری هم ممکنه بشه (سیما تیرانداز)، خانة برناردا آلبا (روبرتو چولی)، شیخ صنعان (مهدی شمسایی) و فیلم‌های در کوچه‌های عشق، کوچة پاییز، گیزلا و میان سایه و نور (ساختة خسرو سینایی) و روز کارنامه (ساختة مسعود کرامتی) طراح لباس و صحنه بوده است.
او امسال در جشنوارة بین‌المللی فیلم مدیاویو در مجارستان از اعضای هیئت داوران بود. به ‌مناسبت برگزاری نمایشگاه «کویر» با او گفت‌وگویی داشته‌ایم که می‌خوانید.
 خانم سینایی، نمایشگاه طراحی لباس در ایران سابقة زیادی ندارد. آنچه معمولاً از نحوة ارائة لباس می‌شناسیم در سالن‌های مد و مزون‌ها با آن آداب و رسوم و حرکات ویژة خود است. اما این‌بار لباس‌ها را در فضای بستة گالری می‌بینیم. لباس برای شما جایگاه یک اثر هنری را دارد یا کاربرد آن برای پوشش برایتان مطرح است؟
 من طراحی لباس را از تئاتر و سینما شروع کردم. رشتة دانشگاهی‌ام طراحی صحنه و لباس برای تئاتر و سینما بود و البته خودم را بیشتر تئاتری می‌دانم. بنابراین برای طراحی لباس همیشه نیاز به موضوع داشته‌ام. همیشه یک نمایشنامه را خوانده‌ام و بر اساس شخصیت‌ها لباس را طراحی کرده‌ام و اصلاً جذابیت کار برایم در همین است. کاربرد لباس به‌عنوان پوشش مسئلة دوم است، اما طراحی لباسی متناسب و هماهنگ با صاحب آن مشغلة ذهنی من در کار هنری است.
 عنوان نمایشگاه «کویر» است. چرا این نام را برای نمایشگاهتان انتخاب کردید؟
 چند ماه پیش سفری به کویر داشتم. فیلمی در آنجا ساخته می‌شد به‌نام باب عزیز به‌کارگردانی ناصر خمیر. من به‌عنوان مشاور طراح لباس با مجموعه همکاری می‌کردم. طراح لباس خانمی فرانسوی بود. خیلی دوست داشتم خودم طراح لباس این فیلم می‌بودم. اگر نقاش بودم حتماً در آن فضای بی‌نظیر می‌ایستادم و نقاشی می‌کردم. از کویر که برگشتم، احساسم را نسبت به کویر و رنگ‌هایش در قالب لباس نشان دادم و تن‌پوش‌هایی را با موضوع کویر و ملهم از آن طراحی کردم که بهترین جای نمایش آن یک گالری بود.
 اهمیت این نمایشگاه این است که صرفاً به نمایش لباس‌ها بسنده نشده و فضاسازی‌ها با صوت و تصویر و بازی مجموعه‌ای از هنر را فراهم آورده بود. در این‌باره توضیح بدهید.
 برایم خیلی مهم بود که لباس‌ها را در فضایی به نمایش بگذارم که همان فضای کویر را به دیگران منتقل کند. در آن سرزمینِ ماسه‌ای بی‌انتها به‌نظرم هر روز پیکر زنی از میان ماسه‌های سوزان زاده می‌شد و هر شب در میان شن‌های سرد غلتان مدفون می‌شد و تن‌پوش این زن از خاک بود. برای بیان این احساس نیاز به ویدئوپروجکشن و ویدئو و وسایل صوتی داشتم. همین‌طور در فضای گالری یک پرفورمنس اجرا می‌شد که زنی را نشان می‌داد که از خاک لباس می‌دوزد. در این بازی، زنی بود که عادت کرده بود خاک بدوزد. در صحنه، لیوان آبی‌رنگی بود که زن هرچند وقت یک‌بار آن را برمی‌داشت. در تصویر تلویزیون روبه‌رو، آبی درون لیوان ریخته می‌شد، ولی وقتی زن می‌خواست آب را بنوشد باز درون آن ماسه بود. مثل افسانه سیزیف این حرکت همیشه و همیشه تکرار می‌شد.
 با این توصیف‌ها، اگر لباس‌ها را از مجموعة فضایشان بیرون بیاوریم، باز هم مفهوم خودشان را خواهند داشت یا نه؟ آیا لباس‌ها به‌عنوان یک حجم در فضایی خاص به‌همراه عناصری دیگر مفهومی را منتقل می‌کنند؟ منظورم این است ‌که اگر از فضایشان جدا شوند و تن یک آدم شهری بروند، هنوز هویتی خواهند داشت؟
 تلاشم این بود که معنا داشته باشند. دغدغة من همیشه این بوده که بتوانم لباسی بپوشم که در داخل و خارج خانه نیاز به تغییر چندانی در آن نباشد. در لباس‌هایی که طراحی کردم سعی شده با الهام از لباس‌های ایرانی، بخصوص لباس‌های جنوب ایران، پوششی بسازم که با یک تغییر خیلی کوچک بتوان هم در خیابان و هم در خانه از آن استفاده کرد.
 در سنت لباس و نساجی و آویختنی‌های ایران از نوشته بسیار استفاده می‌شده است؛ مثل «طراز» که نوشته‌ای بر طرف لباس بوده، یا «تعویذ» برای جلوگیری از چشم زدن و نیز «کاغذین جامه» برای دادخواهی. هنوز هم در دیگر کشورها از نوشتة روی لباس زیاد استفاده می‌شود، اما ظاهراً این سنت دیگر در ایران وجود ندارد. ما حاضریم تی‌شرتی با یک نوشتة فرنگی بپوشیم که حتی نمی‌دانیم معنای آن چیست، اما لباسی با یک جملة فارسی به‌تن نکنیم. اما شما در لباس‌هایتان از نوشته استفاده کرده بودید. این نوشته‌ها چه بودند؟

 

شامل 32 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق تن‌پوش زن از خاک بود