-1: مقدمه
هنگامی که لغت تنازع بقا به کار می رود اغلب بار ارزشی منفی آن به ذهن می آید. شاید همزمان قانون جنگل به ذهن برسد و حکم بقای قوی تر !
البته برای آنکه خیالتان راحت شود میتوانید فکر کنید که همیشه هم قویترینها برنده نبودهاند. مثلا دایناسورها با وجود جثه عظیم و قویتر بودن در طی روندی کاملا طبیعی بازی بقا و ادامه نسل را واگذار کردند در حالی که موجوداتی بسیار ضعیفتر از آنها حیات خویش را ادامه دادند. ظاهرا طبیعت بهترینها را تنها بر اساس هیکل انتخاب نمیکند! در واقع درستتر آنست که بگوییم طبیعت مناسب ترینها (Fittest) را انتخاب میکند نه بهترینها.
قانون انتخاب طبیعی بدین صورت است که تنها گونههایی از یک جمعیت ادامه نسل میدهند که بهترین خصوصیات را داشته باشند و آنهایی که این خصوصیات را نداشته باشند به تدریج و در طی زمان از بین میروند.
مثلا فرض کنید گونه خاصی از افراد، هوش بسیار بیشتری از بقیه افراد یک جامعه یا کولونی دارند. در شرایط کاملا طبیعی این افراد پیشرفت بهتری خواهند کرد و رفاه نسبتا بالاتری خواهند داشت و این رفاه خود باعث طول عمر بیشتر و باروری بهتر خواهد بود(توجه کنید شرایط طبیعیست نه در یک جامعه سطح بالا با ملاحظات امروزی یعنی طول عمر بیشتر در این جامعه نمونه با زاد و ولد بیشتر همراه است). حال اگر این خصوصیت(هوش)ارثی باشد به طبع در نسل بعدی همان جامعه تعداد افراد باهوش به دلیل زاد و ولد بیشتر اینگونه افراد بیشتر خواهد بود. اگر همین روند را ادامه دهید خواهید دید که در طی نسلهای متوالی دائما جامعه نمونه ما باهوش و باهوشتر میشود. بدین ترتیب یک مکانیزم ساده طبیعی توانسته است در طی چند نسل عملا افراد کم هوش را از جامعه حذف کند علاوه بر اینکه میزان هوش متوسط جامعه نیز دائما در حال افزایش است(البته امکان داشت اگر داروین بیعرضگی افراد باهوش امروزی را میدید کمی در تئوری خود تجدید نظر میکرد اما این مسئله دیگریست!).
بدین ترتیب میتوان دید که طبیعت با بهرهگیری از یک روش بسیار ساده(حذف تدریجی گونههای نامناسب و در عین حال تکثیر بالاتر گونههای بهینه) توانسته است دائما هر نسل را از لحاظ خصوصیات مختلف ارتقا بخشد.
البته آنچه در بالا ذکر شد به تنهایی توصیف کننده آنچه واقعا در قالب تکامل در طبیعت اتفاق میافتد نیست. بهینهسازی و تکامل تدریجی به خودی خود نمیتواند طبیعت را در دسترسی به بهترین نمونهها یاری دهد. اجازه دهید تا این مساله را با یک مثال شرح دهیم.
پس از اختراع اتومبیل به تدریج و در طی سالها اتومبیلهای بهتری با سرعتهای بالاتر و قابلیتهای بیشتر نسبت به نمونههای اولیه تولید شدند. طبیعیست که این نمونههای متاخر حاصل تلاش مهندسان طراح جهت بهینهسازی طراحیهای قبلی بوده اند. اما دقت کنید که بهینهسازی یک اتومبیل تنها یک "اتومبیل بهتر" را نتیجه میدهد.
اما آیا میتوان گفت اختراع هواپیما نتیجه همین تلاش بوده است؟ یا فرضا میتوان گفت فضا پیماها حاصل بهینهسازی طرح اولیه هواپیماها بودهاند؟
دانلود پروژه تنازع بقا