مقدمه:
یکى از مهم ترین مسائل دین مبین اسلام توجه به بهداشت جسمانى و روانى است. از دیدگاه آموزه هاى دینى هیچ انسانى حق ندارد که با انجام کارهاى زیان آور و روى آوردن به امور ناشایست، به سلامت جسم و روان خود آسیب وارد کند و یا خود را در معرض هلاکت و نابودى قرار دهد. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «...لاتلقوا بایدیکم الى التّهلکة...؛(1) با دستان خود، خویشتن را به هلاکت نیندازید...».
نظر به این که مسئله سلامتى و بیمارى هم براى فرد و هم براى جامعه از اهم موضوعات بوده، لذا همیشه بشر به دنبال کشف علل و عوامل پیدایش بیمارى و راه هاى پیش گیرى از آن بوده است.
هم چنین کشف و تبیین علل بیمارى فقط مخصوص انسان هاى عادى نبوده، بلکه اولیاى الهى هم سایر انسان ها را به رعایت و حفظ بهداشت جسم و روان سفارش نموده و به منظور شناسایى و راه هاى پیشگیرى از ابتلا به انواع بیمارى هاى جسمى و روانى راهکارهایى را پیشنهاد داده اند. یکى از این راهبردها بهره گیرى از دعا و نیایش است که در این نوشتار به بیان اهمیت و تأثیر آن در سلامت روان و آثار روان شناختى اش خواهیم پرداخت. امید است که مورد توجه و عنایت نیایشگران واقعى قرار گیرد.
اهمیت و جایگاه نیایش
یکى از مهم ترین آموزه هاى تربیتى مکتب حیات بخش اسلام دعا و نیایش است. دعا همان خواست قلبى است که با زبان درخواست مى شود و در واقع رفتارى است که طى آن فرد مستقیماً با خداوند ارتباط برقرار کرده و به راز و نیاز مى پردازد. دعا وسیله تقرّب انسان به خداست. خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «...ادعونى استجب لکم...؛(2) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.» هیچ انسانى نیست که گرفتارى و مشکلات در زندگى نداشته باشد. بلاهاى روحى همه انسان ها را تهدید مى کند و ارتباط با خدا دردها را زایل مى کند و باعث آرامش زندگى مى شود.
امام صادق(ع) مى فرماید: «دعا کن، زیرا شفاى همه دردهاست.»(3) انسان در دعا با خداى خود مناجات مى کند و از مشکلاتى که زندگى اش را نگران کرده به او پناه مى برد. نیایش احساس مذهبى افراد را تقویت نموده و رابطه بین انسان با خداى خویش را مستحکم مى سازد. انسان وقتى از دارنده تمام کمالات چیزى را طلب مى کند و با او ارتباط برقرار مى نماید، احساس لذت و سرور مى کند و به عکس وقتى از غیر خدا چیزى درخواست مى کند، احساس ذلّت و خوارى مى کند. این احساس عزّت و لذّت بر سلامت روان تأثیر مى گذارد. راز و نیاز از جمله راه هاى معنوى ـ عاطفى یارى جستن از قدرت بى نهایت خداوند است، زیرا در انسان این گرایش وجود دارد که در سختى و فشار به قدرت و تکیه گاهى رو مى آورد و چه قدرت و تکیه گاهى اصیل تر و قابل اعتمادتر از قدرت لایزال الهى که پناهگاه انسان واقع شود؟!
یکى از روان شناسان مى گوید: «امروزه یکى از علوم، یعنى روان پزشکى همان چیزهایى را تعلیم مى دهد که پیامبران تعلیم مى دادند، زیرا روان پزشکان دریافته اند که دعا، نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین، نگرانى، تشویش، هیجان و ترس را که موجب بیش تر ناراحتى هاى ماست، برطرف مى کند.»(4)
بنابراین راز و نیاز علاوه بر این که غم و اندوه را زایل مى کند، باعث اطمینان قلب و قدرت روحى مى شود، زیرا انسان در نهایت به ویژه در وقت اضطراب غالباً با حضور قلب و خلوص نیّت رو به سوى خدا مى آورد و با او درد دل مى کند، عقده هاى خویش را بیرون مى ریزد و اسرار خود را که در نهان گاهش هست، به زبان مى آورد و تنها از او راه چاره و گریز را طلب مى نماید و با آه و ناله تقاضاى کمک مى کند، به دیگر سخن وقتى نیایشگر از ژرفاى دل دست به دعا بر مى دارد، نوعى شادابى و بهجت و انبساط در درون خود احساس مى کند که حاضر نیست با هیچ بهایى آن را از دست بدهد.
دکتر آلکسیس کارل مى گوید: «دعا محکم ترین و بالاترین حلّال مشکلات است، تأثیر دعا واقعاً شگفت انگیز است قدرت دعا و نیایش نشانه آزاد شدن انرژى است، همان طور که به کمک تکنیک هاى علمى انرژى اتمى را آزاد مى کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهاى علمى مى توان انرژى معنوى را آزاد ساخت. آثار این قدرت انرژى زا بر بسیارى از مردم آشکار است.»(5)
آثار روان شناختى نیایش
نیایش از نظر روان شناختى آثار متعددى در روح و روان آدمى دارد که در ادامه این نوشتار به بیان برخى از شاخصه هاى آن خواهیم پرداخت.
1ـ رهایى از تنهایى و بیگانگى:
نیایش انسان را از انزواى درونى بیرون مى آورد و به جمع پیوند مى دهد. در حقیقت هم نشین شایسته اى است که تنهایى و غربت را به انس و الفت تبدیل مى کند. شخصى که در حال دعا و نیایش است، نه تنها خود را بیگانه نمى بیند، بلکه با چشم دل مى فهمد که در آن حالات عرفانى، مجموعه جهان هستى با او همنوا هستند، زیرا قرآن کریم مى فرماید: «...و ان من شى ءٍ الّا یسبّح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم...(6)؛ هر موجودى تسبیح و حمد خدا را مى گوید ولى شما تسبیح آن ها را نمى فهمید.»
2ـ روشن دلى:
دومین اثر از آثار نیایش روشن دلى است. انسان همین که به حکم ارتباط با معبود خویش جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنى فضاى روح او را روشن مى کند و در حکم چراغى مى گردد که در درونش روشن شده باشد. چنین فردى به خوبى مشکلات را مى بیند و در پرتو عنایات خداوند متعال به حل مشکلات مى پردازد و کم تر دچار اضطراب مى شود.
3ـ کاهش ناراحتى ها:
زندگى بشر آکنده از شیرینى ها و تلخى ها، آسایش و رنج، پیروزى و شکست مى باشد، لذا بشر موظّف است با طبیعت دست و پنجه نرم کند تا بتواند تلخى ها را به شیرینى و شکست ها را به پیروزى تبدیل کند.
نیایش و ارتباط با معبود در انسان نیروى مقاومت مى آفریند و تلخى ها را قابل تحمّل مى گرداند، به طورى که لذّت زندگى در دوره پیرى براى مردم خداپرست و مؤمن از دوره جوانى بیش تر مى شود و قیافه مرگ در چشم فرد با ایمان انتقال از دنیاى فانى به دنیاى باقى و از جهانى کوچک تر به جهانى بزرگ تر است. از این رو چنین فردى نگرانى ها و اضطراب خویش را از مرگ با کوشش در کارهاى نیک که در زبان دین «عمل صالح» نامیده مى شود، بر طرف مى سازد و از نزدیک شدن مرگ دچار اضطراب نمى شود.
4ـ امید و نشاط:
هر انسانى که بخواهد با روانى شاداب و روحیه اى بالا با مشکلات زندگى مواجه شود و با امید و اطمینان، زندگى خویش را ادامه دهد، باید به نیایش پناه برد.
راز و نیاز با خداوند به انسان امید و توان مى دهد! فرد احساس مى کند که به پناهگاه مطمئن متّکى است و بدین سان احساس نشاط و توانمندى مى کند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دلتنگى و نگرانى در او ایجاد مى شود و به بیمارى هاى روانى گرفتار مى شود.
به این حقیقت بسیارى از روان شناسان و روان کاوان اشاره کرده اند و ایمان به خدا را اساس و پایه پیش گیرى و معالجه بیمارى هاى روانى مى دانند.(7)
5 ـ پرورش تمرکز ذهن:
اضطراب فکرى و تنش هاى روانى از بیمارى هاى مهلکى است که بشریّت قرن حاضر را تهدید مى کند. روان کاوان و دانشمندان مى کوشند تا راه هاى کاهش بار فکرى انسان ها را پیش بینى کنند و به فکر و روان او استراحت دهند و او را از دگرگونى هاى روحى نجات دهند. مهار این پراکندگى هاى فکرى و تنش هاى درونى شرط نخست دست یابى به نبوغ، درایت و فهم مسائل است. به همین دلیل سعى مى شود مکان هایى که براى مطالعه و تحقیق در نظر گرفته مى شود از آرام ترین، مطبوع ترین و دل انگیزترین مکان ها باشد تا امکان تمرکز ذهن و رفع نگرانى را فراهم آورد.
نیایش و پرستش اگر با شرایط باطنى و ظاهرى انجام شود نه تنها ذهن را در مدار تمرکز مى نهد، بلکه درون را نورانیّت و صفا مى بخشد و اگر انسان حضور قلب و توجّه در نیایش را به خوبى درک کرده باشد، توان آن را پیدا مى کند که در یک لحظه تمام قواى ذهنى را متوجه یک چیز بکند و آن پروردگارش مى باشد.
6ـ برخوردارى از لذّات معنوى:
یکى دیگر از آثار دعا و نیایش برخوردارى از یک سلسله لذّت هاست که «لذّات معنوى» نامیده مى شود. انسان دو گونه لذّت دارد: یک نوع لذّت هایى که به یکى از حواسّ انسان تعلّق دارد و در اثر برقرارى ارتباط میان یک عضو با جهان خارج حاصل مى شود، مانند لذّتى که چشم از دیدن و گوش از راه شنیدن و دهان از راه چشیدن مى برد. نوع دیگر لذّت هایى است که با عمق روح و جان آدمى مربوط است و به هیچ عضو خاصّى مربوط نیست، مانند لذّتى که انسان از راه احساس و خدمت یا از احترام مى برد که نه به عضو خاصّى تعلّق دارد و نه تحت تأثیر مستقیم یک عامل مادى خارجى است.
لذّات معنوى از لذّات مادى هم قوى تر هستند و هم پایدارتر و لذّت و نیایش و دعا براى کسانى که قدر آن را مى دانند از این گونه لذّات است.
7ـ بر طرف کننده تکبّر:
انسان ذاتاً خواهان کمال و سعادت دنیوى و اخروى است و سعادت و کمال وى در گرو پرستش خدا و اطاعت از اوست، زیرا ممکن الوجود زمانى به کمال مى رسد که به واجب الوجود بپیوندد و نیایش، این اکسیر عظیم، عبارت است از: تلاش و جلوه هاى معنوى اشرف مخلوقات در پیشگاه خالق اکبر.
در پرستش و نیایش گفتارها و کردارها براى تواضع و خشوع در مقابل حضرت حق تعالى است و با یاد او آرام و استوار است. امام سجّاد(ع) مى فرماید: «خدایا! دل هاى ما را به یاد خود و زبان هایمان را به سپاس خود و اندام هایمان را به طاعت خود مشغول گردان.»(8)
8 ـ بازیابى خود
هنگامى که انسان به مادّیات و لذّت هاى حاصل از آن مشغول باشد و همواره در جهت ثروت اندوزى و جاه طلبى و بى بند و بارى گام بردارد، به تدریج خدا را که مبدأ آفرینش موجودات است، فراموش کرده که این امر منجر به فراموشى خود واقعى مى شود. قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: «ولاتکونوا کالّذین نسوا اللّه فانساهم انفسهم؛(9) و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند و خداوند نفوس آنان را از یادشان برد.»
بنابراین انسان با نیایش و یاد خدا، خودِ واقعى خویش را که از عالم ربوبى است، باز مى یابد و هرچه توجه او به خدا بیش تر مى شود، به همان نسبت با خود آشنا مى گردد و به خویشتن جانى تازه و آرامشى ویژه مى بخشد.
9ـ خروج از غفلت:
آخرین پیامد و اثر نیایش که در این نوشتار بدان اشاره مى شود، «خروج از غفلت»است.
طبیعت زندگى دنیا غفلت زاست، گاهى انسان را چنان به خود مشغول مى سازد که همه چیز را فراموش مى کند حتّى خویشتن را. دعا و نیایش فرصت خوبى براى بازنگرى در اعمال و باز یافتن خویش و نجات از چنگال اهریمن عفلت را فراهم مى سازد. نیایش انسان را متوجه معاد و روز جزا مى کند و باعث خروج انسان از غفلت و بى توجهى مى شود. سوره حمد را «سورة الدعاء» نامیده اند، زیرا وقتى انسان در هر روز در نماز چندین بار مى گوید: «اهدنا الصّراط المستقیم»(10)به یاد راه مستقیم که راه اولیاء و هدایت یافتگان است مى افتد و سعى مى کند با اعمال و کردار خویش از مسیر صراط مستقیم نلغزد تا به مقام قرب الهى برسد و سعادت آخرت نصیب وى شود.
وَ اِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریبٌ اُجیبُ دَعَوهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ فَلیَسْتجیبوا لی و لیُؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یَرْشُدُونَ» و چون بندگانم درباره من از تو بپرسند [و در جستجوی خدا و به یاد او باشند، بگو:[ من بسیار نزدیکم، و دعای دعا کننده را، آنگاه که مرا بخواند پاسخ خواهم داد؛ پس بر آنان است که دعوت مرا گردن نهند و به من ایمان آورند؛ باشد که راه یابند [و به اوج نیکبختی و کمال پر کِشَند].
شأن نزول
در شأن نزول این آیه شریفه، دو روایت رسیده است که اندکی باهم تفاوت دارند، اما در اصل به یک حقیقت باز میگردند:
۱ ـ مردی از خداجویان و خداپرستان به پیشگاه پیامبر صلیاللهعلیه وآله وسلم شرفیاب شد و پرسید: ای پیامبر خدا! آیا خدا به ما نزدیک است و من میتوانم آهسته و آرام با او به نیایش بپردازم ، یا دور است و ناگزیر باید با صدای بلند و رسا او را بخوانم؟پیامبر گرامی صلیاللهعلیه وآله وسلم لب به سخن نگشوده بود که این آیه شریفه بر قلبِ مُصَفّای او فرود آمد و پاسخ آن انسان خداجو و همه خداجویان عصرها و نسلها را داد.
۲ ـ گروهی از خداجویان به حضور پیامبر صلیاللهعلیه وآله وسلم شرفیاب شدند و پرسیدند: ای پیامبر خدا! شما که پیامآور خداوند و آموزگار ما هستی، به ما بگو که به هنگام نیایش و راز و نیاز، پروردگار خویش را چگونه بخوانیم؟ آهسته و نیایشگرانه یا با صدای رسا؟ و آنگاه بود که در پاسخ آنان، این آیه شریفه فرود آمد
نیایش با خدا
در این آیه شریفه، یکی از بهترین و نزدیکترین راههای ارتباط انسان با خدا یعنی نیایش و دعا و مناجات، به تصویر کشیده میشود و به شرایط و رازهای برآورده شدن خواستهها و دریافت پاسخ دعاها اشاره میرود و نشان داده میشود که همه عبادتها و برنامهها، قالب و ظاهری دارند، اما روح همه آنها، تقرّب به خداست.روی سخن این آیه شریفه به پیامبر نیایش و مهر است.با تعمّق در این آیه، این حقیقت دریافت میشود که از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم درباره صفات خدا پرسیدهاند؛ چرا که پاسخ رسیده است: «من به آنان نزدیک هستم.» و بدین وسیله روشن میسازد که خدا جسم نیست و مکان ندارد، زیرا اگر مکان داشت، به نیایشگران نزدیک نبود. عدهای معتقدند تفسیر آیه مبارکه این است که من در پاسخ به دعا و اجابت خواستههای آنان، در صورتی که مصلحت آنان باشد، به سرعت و بسیار فوری عمل میکنم. پارهای نیز با نفی این دیدگاه میگویند: منظور این است که: من ندا و نیایش کسی را که مرا بخواند، بسان کسی که نزدیک باشد، میشنوم و دعای دعا کننده و نیایشگر را، هنگامی که مرا بخواند و راز دل و خواسته خود را به من بگوید، اجابت میکنم.
فراخوانِ الهی
«فَلیَسْتَجیبُوا لی» در تفسیر این جمله از آیه شریفه، دیدگاههای مفسّران متفاوت است:
۱ ـ برخی برآنند که منظور این است که: در آنچه آنان را بدان فرا خواندهام، باید فراخوانِ مرا پاسخ مثبت دهند.
۲ ـ بعضی میگویند: مقصود این است که باید گوش به فرمان حق باشند؛ دستورات او را با همه وجود به کار بندند و از آنچه او نهی فرموده و هشدار داده است، دوری جویند.
۳ ـ دستهای دیگر در تفسیر این جمله از آیه شریفه گفتهاند که: باید با فرمانبرداری خالصانه و همه جانبه از من، دعوتِ زندگیسازِ مرا پاسخ دهند.
۴ ـ و پارهای نیز این جمله از آیه شریفه را بدین گونه معنا کردهاند که: بندگانم باید مرا بخوانند.
از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیه وآله وسلم نقل کردهاند که فرمود: ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا و نیایش با خدا ناتوان باشد و خود را از این نعمتِ گران محروم سازد.
برآورده شدن خواستهها
«وَ لیؤمنوا بی لَعَلَّهُمُ یرشُدُون؛ و باید به من ایمان آورند، باشد که راه یابند»
در تفسیر این جمله، از ششمین امام نور علیهالسلام نقل کردهاند که فرمود: منظور این است که مردم باایمان باید یقین بیاورند که تنها من توانایی آن را دارم که خواستههایشان را برآورم و نیایشهایشان را بشنَوَم.
با توجه به آنچه در تفسیر این آیه شریفه آمد، این پرسش به ذهن متبادر میشود که ما در زندگی روزمرّه شاهدیم که بسیاری از مردم، خدای را میخوانند و دعا میکنند، اما خواستههای آنان برآورده نمیشود. این موضوع چگونه با آیه شریفه سازگار است؟
واقعیت این است که دعای خالصانه و از دلْ برخاسته هیچ انسانی، چنان چه خواستهاش با حکمت پروردگار هماهنگ و در راستای حق و عدالت باشد و برای نیایشگر و دیگران، تباهی ایجاد نکند، بیپاسخ نمیماند. خداوند چنین دعایی را میشنَوَد و خواسته مطرح شده در آن را بر اساس حکمت خویش، گاه بیدرنگ و گاه دیرتر، بر میآورد. اما نباید فراموش کرد که دعای شایسته و بایسته شرایطی دارد که از جمله آنها این است که نباید تنها از زبان برخیزد، بلکه باید از ژرفای جان سرچشمه گیرد و زبان، ترجمانِ دل باشد.
دعای بندگان و حکمت الهی
وقتی میدانیم که آفریدگار هستی، بر اساس حکمت خویش کارها را تدبیر میکند و خواستهها را بر میآوَرَد و آنچه باید، انجام میدهد، پس دعای ما و اجابت او چه مفهومی دارد؟
در پاسخ این پرسش، دقت در دو نکتهای که خواهد آمد، ضروری است: ۱ ـ دعا و نیایش، عالیترین جلوه پرستش و نشان دهنده روح فرمانبرداری از آفریدگار هستی است و نیایشگر حقیقی، پرستنده واقعی خدا و کارش عبادت است. در نتیجه، دعا و نیایش، مفهومی بلند و سازنده دارد، خواه خواسته انسان برآورده شود یا نشود.
۲ ـ بسیار اتفاق میافتد که پرستش و نیایش ، شرایط و مصلحتی پدید میآوَرَد که از طریق آن، خواسته انسان با حکمت پروردگار هماهنگ میشود و آنگاه خداوند، آن را برآورده میسازد. در این مورد از پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاند که فرمود: هر انسان توحیدگرایی، خدای را بخواند، چنان چه در دعای خویش، قطع رَحم یا گناهی نخواهد، آفریدگار هستی، یکی از این سه نعمت را به او ارزانی میدارد: دعای او بیدرنگ اجابت میشود؛ در سرای آخرت به خواستهاش میرسد، در پرتو آن دعا و نیایش، رویداد تلخ و گرفتاری سختی که قرار بود برایش اتفاق بیفتد، برطرف میشود. و نیز از آن حضرت روایت کردهاند که فرمود: بسیار میشود که بندهای از بندگان خدا دعا میکند و خواستهای از بارگاه خدا میخواهد، اما به آن دلیل که آفریدگارش او را دوست دارد، به فرشته امین پیام میدهد که در برآوردن خواسته بندهام شتاب مکن، چرا که من دوست دارم هماره، صدای نیایش او را بشنوم. و نیز چه بسیار اتفاق میافتد که بندهای دعا میکند و از آن جا که خداوند بر او خشم گرفته است، به فرشته امین دستور میدهد که خواستهاش را برآوَرَد، چرا که نمیخواهم صدای او را بشنوم.
همچنین از امیرمؤمنان علیهالسلام نقل کردهاند که فرمود: گاه برای آنکه پاداش دعا کننده، پرشکوهتر شود و او بهتر و کاملتر، به آرزوی خویش برسد، برآمدنِ خواستهاش به تاخیر میافتد.
عدم اجابت دعا
از ابراهیم ادهم پرسیدند: چرا هنگامی که دعا میکنیم ، خواستههایمان برآورده نمیشود؟او پاسخ داد، بدان دلیل که: شما مردم، خدای را شناختهاید، با وجود این، فرمانش را در زندگی به کار نمیگیرید؛به پیامبر ارادت دارید، اما او را الگو و سرمشق زندگی خود قرار نمیدهید؛قرآن را دریافت داشتهاید ، ولی مقرّراتش را اجرا نمیکنید؛نعمتهای رنگارنگ خدا را میخورید، لکن سپاسِ ارزانی دارنده آنها را به جا نمیآورید؛به بهشت اعتقاد دارید، با این حال برای به دست آوردنش نمیکوشید؛از آتش دوزخ آگاهید، مع الوصف برای نجات از آن تلاش نمیکنید؛شیطان را شناختهاید، اما با او کارزار نمیکنید، بلکه مطیع او هستید.
بررسی نیاز انسان به پرستش و نیایش
از شورانگیزترین و پر شکوهترین راههای ارتباط انسان با آفریدگارش، دعا و نیایش و راز و نیاز با آن بینیاز است.نیایش نهتنها از ظریفترین جلوههای پرستش و عبادت است، بلکه روح و جان و محتوای غنی و پر بار آن، دلیل نمایان توحید و یکتاپرستی و از نشانههای عشق به خدا و رابطه بسیار نزدیک و دوستانه با اوست. نیایش، بهترین و برترین کارِ شایسته، دلنشینترین سخن و پسندیدهترین حال و هوا، کلید بخشایش خدا به بندگان شایسته، عامل هر نیکی و خیر و برکت، نردبان ترقی و تکامل، سلاح ایمان آوردگان و راه و رسم پیامبران، و پیوند قلب و جان با سرچشمه هستی است.
به همین جهت است که وقتی بندگان خدا از پیامبر او میپرسند که چگونه او را بخوانند، با او راز و نیاز کنند و خواستهها و نیازهای خویش را به بارگاه او بَرَند، در پاسخ پرسش آنان، این آیه شریفه فرود میآید که: «و هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، بگو: من به آنان بسیار نزدیک هستم و دعای هر نیایشگری را که مرا بخواند، میشنوم و به آن پاسخ خواهم داد...»
تفکر تماشای حقیقت است ؛ اما نیایش، شرکت در حقیقت است (شهید مطهری)
اندیشه شهید مرتضی مطهری باب نیاز انسان به پرستش :
یکی از خلقهای ثابت همگانی تغییرناپذیر و نسخناپذیر که زمان، هیچوقت نمیتواند در آن تاثیر داشته باشد موضوع عبادت و پرستش است . یکی از حاجتهای بشر پرستش است . پرستش یعنی چه؟ پرستش آن حالتی را میگویند که در آن، انسان یک توجهی میکند از ناحیه باطنی خودش به آن حقیقتی که او را آفریده است و خودش را در قبضه قدرت او میبیند، خودش را به او نیازمند و محتاج میبیند; در واقع سیری است که انسان از خلق به سوی خالق میکند . این امر اساسا قطع نظر از هر فایده و اثری که داشتهباشد خودش یکی از نیازهای روحی بشر است . انجام ندادن آن، در روح بشر ایجاد عدم تعادل میکند . مثال سادهای عرض میکنم: اگر ما کجاوهای داشته باشیم و حیوانهایی، خورجینهایی که روی این حیوانها میگذارند باید تعادلشان برقرار باشد . نمیشود یک طرف پرباشد و طرف دیگر خالی . انسان در وجود خودش خانه خالی زیاد دارد . در دل انسان جای خیلی از چیزها هست . هر احتیاجی که برآورده نشود، روح انسان را مضطرب و نامتعادل میکند . اگر انسان بخواهد در تمام عمر به عبادت بپردازد و حاجتهای دیگر خود را برنیاورد، همان حاجتها او را ناراحت میکند . عکس مطلب هم این است که اگر انسان همیشه دنبال مادیات برود و وقتی برای معنویات نگذارد، باز همیشه روح و روان او ناراحت است .
«نهرو» مردی است که از سنین جوانی لامذهب شدهاست . در اواخر عمر یک تغییر حالی در او پیدا شده بود . خودش میگوید من، هم در روح خودم و هم در جهان یک خلای را، یک جای خالی را احساس میکنم که هیچ چیز نمیتواند آن را پر بکند مگر یک معنویتی . و این اضطرابی که در جهان پیدا شده است، علتش این است که نیروهای معنوی جهان تضعیف شده است . این بیتعادلی در جهان از همین است . میگوید الآن در کشور اتحاد جماهیر شوروی این ناراحتی به سختی وجود دارد . تا وقتی که این مردم گرسنه بودند و گرسنگی به ایشان اجازه نمیداد که درباره چیز دیگری فکر بکنند، یکسره در فکر تحصیل معاش و در فکر مبارزه بودند . حال که زندگی عادی پیدا کردند یک ناراحتی روحی در میان آنان پیدا شده است . در موقعی که از کار بیکار میشوند تازه اول مصیبت آنهاست که این ساعت فراغت و بیکاری را با چه چیز پر بکنند؟ بعد میگوید: من گمان نمیکنم اینها بتوانند آن ساعات را جز با یک امور معنوی با چیز دیگری پر بکنند . و این همان خلای است که من دارم .
پس معلوم میشود که واقعا انسان یک احتیاجی به عبادت و پرستش دارد . امروز که در دنیا بیماریهای روانی زیاد شده است، در اثر این است که مردم از عبادت و پرستش رو برگرداندهاند . ما این را حساب نکرده بودیم ولی بدانید هست، حقیقتا هست . نماز قطع نظر از هر چیزی، طبیب سر خانه است; یعنی اگر ورزش برای سلامتی مفید است، اگر آب تصفیه شده برای هر خانهای لازم است، اگر هوای پاک برای هر کس لازم است، اگر غذای سالم برای انسان لازم است، نماز هم برای سلامتی انسان لازم است . شما نمیدانید اگر انسان در شبانه روز ساعتی از وقتخودش را اختصاص به راز و نیاز با پروردگار بدهد، چقدر روحش را پاک میکند! عنصرهای روحی موذی به وسیله یک نماز از روح انسان بیرون میرود . در یک جلسه که راجع به عبادت صحبت میکردم گفتم نگویید اسلام دین اجتماعی است، اسلام دین اخلاق است . چطور؟ اسلام دین همه اینهاست . اسلام بالاترین حرف را درباره تعلیمات اجتماعی گفته است، میفرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط; (1) تمام پیغمبران را فرستادیم برای اینکه در میان مردم عدالت اجتماعی پیدا بشود» . اسلام برای اخلاق خوب بالاترین حرف ها را زده است، میفرماید: «هو الذی بعث فیالامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة» . (2) ولی آیا اسلام که ارزش تعلیمات اجتماعی را این قدر بالا برده، از ارزش عبادت چیزی کاسته است؟ ابدا، ارزش عبادت را هم یک ذره نکاسته ستبلکه مقام عبادت را در مافوق همه اینها حفظ کرده است .
از نظر اسلام سرلوحه تعلیمات، عبادت است . اگر عبادت درستباشد آن دوتای دیگر درست میشود و اگر عبادت نباشد آن دوتا واقعیت پیدا نمیکند . باور نکنید که یک کسی در دنیا پیدا بشود که در مسائل اخلاقی و اجتماعی مسلمان خوبی باشد ولی در مسائل عبادی مسلمان خوبی نباشد . ما برای آدم نمازنخوان چیزی از مسلمانی قائل نیستیم . امیرالمؤمنین فرمود بعد از ایمان به خدا چیزی در حد نماز نیست . پیغمبر اکرم فرمود نماز مثل چشمه آب گرمی است که در خانه انسان باشد و انسان روزی پنجبار در آن آب گرم شست و شو بکند .
«تعاهدوا امرالصلوة و حافظوا علیها; (3) (کلام امر است) یعنی رسیدگی به کار نماز بکنید، محافظتبر نماز بکنید» . خداوند به پیغمبر میفرماید: «وامر اهلک بالصلوة واصطبر علیها; (4) به خاندانت دستور بده که نماز بخوانند، خودت هم بر نماز صبر کن یعنی نماز زیاد بخوان و آن را تحمل کن» . «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل و نصفه و ثلثه و طائفة من الذین معک; (5) خدا میداند که تو و افرادی که با تو هستند شبها به پا میخیزید، عبادت میکنید، خدا را پرستش میکنید» .
«و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا; (6) ای پیغمبر! قسمتی از شب را تهجد بکن - بر او واجب بود - شاید که خدا به این حال تو را به مقام محمود برساند .»
امکان ندارد انسانی انسان کامل بشود بدون عبادت و پرستش . پیغمبر، پیغمبر است و همان عبادتها و همان پرستشها و همان استغفارها . امام صادق (ع) میفرماید: پیغمبر در هیچ مجلسی نمینشست مگر اینکه 25 بار استغفار میکرد، میگفت: «استغفر الله ربی و اتوب الیه» . علیبنابیطالب امیرالمؤمنین استبا اینکه وجود جامعی است، هم زمامدار عادلی است و هم عابد نیمه شبی . همان عبادتها به علی آن نیروهای دیگر نظیر روشن ضمیری را داده بود . نباید ارزش عبادت را فراموش کرد .
«عدیبن حاتم» نزد معاویه آمد در حالی که سال ها از شهادت مولا گذشته بود . معاویه میدانست که «عدی» یکی از یاران قدیمی مولا است . خواست کاری بکند که این دوست قدیمی بلکه یک کلمه علیه حضرت سخن بگوید . گفت: عدی! «این الطرفات» ؟ پسرانت چه شدند؟ (عدی سه پسر داشت که در سنین جوانی در رکاب حضرت در جنگ صفین کشته شده بودند . میخواست عدی را ناراحتبکند بلکه او از مولا اظهار نارضایتی بکند). عدی گفت در رکاب مولایشان علی با تو که در زیر پرچم کفر بودی جنگیدند و کشته شدند . گفت: عدی! علی درباره تو انصاف نداد . گفت چطور؟ گفت پسران خودش را نگهداشت و پسران تو را به کشتن داد . عدی گفت معاویه! من درباره علی انصاف ندادم، نمیبایست علی امروز در زیر خروارها خاک باشد و من زنده باشم . ای کاش من مرده بودم و علی زنده میماند . معاویه دید تیرش کارگر نیست . سبک این مرد این بود که وقتی میدید کارش با خشونت پیش نمیرود، لین میشد . گفت عدی! الآن دیگر کار از این حرفها گذشته است . دلم میخواهد چون تو زیاد با علی بودی یک قدری کارهایش را برایم توصیف بکنی که چه میکرد . گفت: معاویه! مرا معذور بدار . گفت: نه حتما باید بگویی . عدی گفت: حالا که میخواهی بگویم، آن چه را که میدانم میگویم . نه این که مطابق میل تو سخن بگویم بلکه حقیقت را میگویم . گفتبگو .
این مرد شروع کرد به صحبت کردن درباره علی . گفتیکی از خصوصیات او این بود: «یتفجر العلم من جوانبه والحکمة من نواحیه» ; مردی بود که علم و حکمت از اطرافش میجوشید . معاویه! علی آدمی بود که در مقابل ضعیف، ضعیف بود و در مقابل ستمکاران، نیرومند . با اینکه در میان ما مینشست و هیچ تکبری نداشت و بدون امتیاز مینشست اما خدا یک هیبتی از او در دل مردم قرار داده بود که بدون اجازه نمیتوانستیم حرف بزنیم و . . . بعد گفت: معاویه! من میخواهم منظرهای را که به چشم خودم دیدم برایتبگویم . در یکی از شبها علی را در محراب عبادت دیدم . دیدم مستغرق خدای خودش است و محاسنش را به دست مبارک گرفته میگوید: آه آه از این دنیا و آتشهای آن . میگفت «یا دنیا! غری غیری» . آن چنان عدی علی را وصف کرد که دل سنگ معاویه تحت تاثیر قرار گرفتبه طوری که با آستینش اشکهای صورتش را پاک میکرد . آن وقت گفت: دنیا عقیم است که مانند علی بزاید .
و مناقب شهد العدو بفضلها والفضل ماشهدت بهالاعداء
علی مردی است که دشمنانش درباره فضل و فضیلت او گواهی میدادند .
فلسفه نیایش (نماز) ا توجه به نیاز فطری انسان
این آیات، نقش نماز در زندگی اجتماعی و فردی انسان را متذکر میشود. ابتدا به اختصار به توضیح آیات در زمینه یاد شده میپردازیم; سپس، به نتیجهای که از کنار هم قرار دادن آیات به دست میآید اشاره میکنیم.
آیه 14 سورة طه: "إِنَّنِیَّ أَنَا اللَّهُ لاَ َّ إِلَـَهَ إِلآ َّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلَوَةَ لِذِکْرِیَّ ; من اللّه هستم، معبودی جز من نیست; مرا پرستش کن و نماز را برای یاد من به پا دار."
در این آیه، به یکی از فلسفهها و نقشهای مهم نماز اشاره شده است. انسان در زندگی این جهان با توجه به عوامل غافل کننده نیاز به تذکر و یادآوری دارد. نماز این وظیفه مهم را به خوبی انجام میدهد و در فاصلههای مختلف زمانی، ما را به یاد خدا انداخته و از غفلت بیرون میآورد.
آیه 28 سورة رعد: "الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَغنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَغنُّ الْقُلُوب; آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا مطمئن است، آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش مییابد!"
یکی از بزرگترین بلاهای زندگی انسان، نگرانی و اضطراب در زندگی اجتماعی و فردی است. عوامل این نگرانیها، آینده تاریک و مبهم، گذشته تاریک، احساس پوچی زندگی، سوءظنها و توهمات، دنیاپرستی و ترس از مرگ میتواند باشد.
همة این عوامل در برابر ایمان به خدا ذوب و بی رنگ شده و انسان با ایمان به خدا و یاد او آرامش خاصی پیدا میکند.
آیه 45 سورة عنکبوت; "...أَقِمِ الصَّلَوَةَ إِنَّ الصَّلَوَةَ تَنْهَیَ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ الْمُنکَر"
انسان در طول شبانهروز، خواهناخواه با انواع گناهان و منکرات مواجه میشود. در این صورت به عامل بازدارندهای نیاز دارد تا در گرداب گناهان فرو نرود. مهمترین عامل، اعتقاد به خداوند و روز قیامت است. اقامه نماز در طول شبانه روز این عامل را در ما تقویت کرده و همیشه ما را به یاد مبدأ و معاد میاندازد و این یادآوری ما را از ارتکاب گناه باز میدارد.
افزون بر آن، خود نماز شرایطی از جمله طهارت، غصب نکردن و... دارد مراعات همة این امور در آلوده نشدن به گناهان اثر مهمی دارد.
نتیجه
از قرار دادن این سه آیه در کنار هم به خوبی میفهمیم که نماز، انسان را به یاد خدا میاندازد و یاد خدا دو اثر مهم دارد: یکی آرامش و اطمینان نفس و دیگری دوری از گناهان.وقتی نمازگزار به این مراحل رسید، خداوند مهربان اورا مورد خطاب قرار داده و به بهشت جاویدان فرا میخواند; "یَـََّأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَغنَّةُ # ارْجِعِیَّ إِلَیَ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً # فَادْخُلِی فِی عِبَـَدِی # وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ;(فجر،27ـ30) ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت باز گرد، در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است در زمرة بندگانم درآی و در بهشتم گام بگذار.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 10، ص 210; ج 13، ص 174; ج 16، ص 283، دارالکتب الاسلامیة / پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتی)
نقش نیایش در تربیت
در باب عبادت و نیایش اگر انسان علاقهمند به تربیت خودش و فرزندانش به تربیت اسلامى است و یا مىخواهد افرادى را تربیت کند، واقعاً باید به مسئله نیایش، دعا و عبادت اهمیت بدهد. و اصلًا مسئله عبادت قطع نظر از اینکه پرورش یک حس اصیل است، تأثیر زیادى در سایر نواحى انسان دارد. این است که بزرگان همیشه توصیه مىکنند: هرمقدار کار زیاد دارى، در شبانه روز یک ساعت را براى خودت بگذار. ممکن است شما بگویید من هیچ ساعتم براى خودم نیست، تمام اوقاتم براى خدمت به مردم است. نه، اگر تمام ساعات انسان هم وقف خدمت به خلق خدا باشد، در عین حال انسان بىنیاز از اینکه یک ساعت را براى خودش بگذارد نیست. این یک ساعت با اینکه براى خود است، ضرورت دارد و لازم است، و آن ساعتهایى که براى غیر خود است (با اینکه مفید و لازم است) جاى آن را پر نمىکند. حالا یک ساعت که مىگویند حداقل است. یک ساعت یا بیشتر در شبانه روز را انسان واقعاً براى خودش بگذارد؛ یعنى در آن لحظات برگردد به خودش، خودش را هرچه هست از خارج بِبُرد، به درون خودش و به خداى خودش باز گردد و در آن حال فقط و فقط او باشد و خداى خودش و راز و نیاز کردن و مناجات با خداى خودش و استغفار کردن. خود استغفار یعنى محاسبة النفس کردن، حساب کشیدن از خود. حساب کند در ظرف این 24 ساعت من چه کردم؟ فوراً براى او روشن مىشود که فلان کارم خوب بود، خدا را شکر مىکند؛ فلان کار را خوب بود نمىکردم، تصمیم مىگیرد دیگر نکند و استغفار مىکند. و قرآن به مسئله استغفار چقدر توجه دارد! جملهاى درباره اصحاب پیغمبر نقل کردهاند که: رُهْبانُ اللَّیْلِ وَ اسْدُ النَّهارِ یعنى راهبان شب و شیران روز. قرآن مىگوید: الصّابِرینَ وَ الصّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْاسْحارِ: ببینید قرآن چگونه همه جوانب را بیان مىکند! نه مثل یک درویش افراطى، فقط و فقط صحبت از استغفار و نیایش مىکند. الصّابِرینَ. قرآن هرجا که مىگوید «صابرین» در مورد پیکارها مىگوید. در واقع صابرین یعنى خود داران در پیکارها.وَ الصّادِقینَ راستان و راستگویان که از راستى یک ذره منحرف نمىشوند. وَ الْقانِتینَ آنها که در پیشگاه پروردگار در کمال خضوع قنوت مىکنند، خاضعند و خضوع قلب دارند «2». وَ الْمُنْفِقینَ آنان که از آنچه دارند به دیگران مىبخشند. وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْاسْحارِ آنها که سحرگاهان به استغفار خدا مىپردازند. این هم همیشه باید در کنارش باشد.
نقش عبادت و نیایش در بازیابى خود
در باب عبادت سخن آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم بسط دهیم دهها مقاله باید به آنها اختصاص دهیم. تنها به یک مطلب اشاره مىکنیم و آن ارزش عبادت از نظر بازیافتن خود است. به همان نسبت که وابستگى و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا مىکند و با خود بیگانه مىسازد، عبادت انسان را به خویشتن باز مىگرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بیدارکننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشیاء را مانند نجات غریق از اعماق دریاى غفلتها بیرون مىکند. در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آنچنان که هست مىبیند، به نقصها و کسریهاى خود آگاه مىگردد، از بالا به هستى و حیات و زمان و مکان مىنگرد؛ و در عبادت است که انسان به حقارت و پستى آمال و آرزوهاى محدود مادى پى مىبرد و مىخواهد خود را به قلب هستى برساند.
من همیشه به این سخن دانشمند معروف عصر خودمان، اینشتین، به اعجاب مىنگرم. آنچه بیشتر مایه اعجاب است این است که این دانشمند، متخصص در فیزیک و ریاضى است نه در مسائل روانى و انسانى و مذهبى و فلسفى. او پس از تقسیم مذهب به سه نوع، نوع سوم را که مذهب حقیقى است «مذهب وجود» یا «مذهب هستى» مىنامد و احساسى که انسان در مذهب حقیقى دارد اینچنین شرح مىدهد: «در این مذهب فرد، کوچکى آمال و هدفهاى بشر و عظمت و جلالى که در ماوراى پدیدهها در طبیعت و افکار تظاهر مىنماید حس مىکند. او وجود خود را یک نوع زندان مىپندارد، چنانکه مىخواهد از قفس تن پرواز کند و تمام هستى را یکباره به عنوان یک حقیقت واحد دریابد.»
ویلیام جیمز در باره نیایش مىگوید: «انگیزه نیایش نتیجه ضرورى این امر است که در عین اینکه درونىترین قسمت از خودهاى اختیارى و عملى هرکس خودى از نوع اجتماعى است، با وجود این، مصاحب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه مىتواند پیدا کند. اغلب مردم، خواه به صورت پیوسته خواه تصادفى، در دل خود به آن رجوع مىکنند. حقیرترین فرد در روى زمین با این توجه عالى خود را واقعى و باارزش مىکند.»اقبال لاهورى نیز سخنى عالى در مورد ارزش پرستش و نیایش از نظر بازیافتن خود دارد که دریغ است نقل نشود؛ مىگوید: «نیایش به وسیله اشراق نفسانى، عملى حیاتى و متعارفى است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت ما وضع خود را در کل بزرگترى از حیات اکتشاف مىکند.»
فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التى فطر الناس علیها (1)
پس تو اى رسول( با همه پیروانت) حق گرایانه به سوی آیین پاک اسلام روی آور ، با همان فطرتی که خدا مردم را برآن سرشته است.
گرایش فطری به پرستش و معنویت
یکى از ابعاد مهم روح آدمى ، پرستش است. انسان موجودى است خداخواه و خداجوى که ریشه در فطرت او دارد. همه موجودات جهان پرستنده و پرستشگرند.از نگاه قرآن نه تنها انسان، بلکه همه موجودات ثناگوى خدایند و در طریق محبت الهى در حرکتند. "و بعثهم فى سبیل محبته" آن گیاه که رشد مى کند، جز عشق او هیچ در سر ندارد، آن سنگ هم که با قوه جاذبه حرکت مى کند در واقع غیر از این که حق و ذات حق را جست وجو مى کند و محبت خدا در ذات اوست، چیز دیگرى نیست. قرآن مى فرماید:
و ان من شیئ الا یسبح بحمده و لکن لاتفقهون تسبیحهم (2)
دانشمندان بزرگ جهان نیز به این بعد مهم روح انسانی توجه کرده و نیاز بشریت را به خداجویی وخداپرستی و دعا و نیایش تبیین کرده اند:
دکتر الکسیس کارل (3) در باره نیاز مبرم به خدا در زندگی می گوید:
انسان همچنان که به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است. (4)
و لامارتین (5) وجود خدا را در درون انسان به داوری تشبیه کرده است که عادلانه بر گفتار و گرایش و رفتار انسان نظارت دارد و فرا تر از وجدان به قضاوت می نشیند:
دلی که از خدا تهی باشد، همچون محکمه ای است که از قاضی تهی باشد. (6)
دیل کارنگی نیز تنها راه اعتماد به نفس واقعی را ایمان به خدا معرفی می کند :
در مصائب بزرگ و هنگام دردهای جانگداز، بارها به تجربه رسیده است که انسان می تواند با ایمان به خدا ، اعتماد به نفس پیدا کند و به زندگی امیدوار شود. (7)
ودر جای دیگر، نقش نیایش و دعا را در زندگی بیان می کند و آن را پیوستن به نیروی پایان ناپذیری می داند که موجب همبستگی و یکپارچگی آفرینش است :
وقتی که دعا می خوانیم, خود را به نیروی پایان ناپذیری که تمام کائنات را به هم پیوسته است، متصّل و مربوط می کنیم. (8)
و الکسیس کارل بر پیوستگی نیایش تاکید می کند:
نیایش ، بر روی صفات و خصائل انسانی اثر می گذارد. بنابراین نیایش را باید پیوسته انجام داد. (9)
عوامل خداجویی و پرستش
خداجویی و عشق به پرستش عوامل گوناگونی دارد که مهمترین آن وراثت و تربیت خانوادگی و محیط و نهادهای اجتماعی مانند مراکز تربیتی و علمی و آموزشی است.
وراثت
متخصصان و صاحبنظران علوم رفتارى بر این باورند که توارث و محیط، ویژگی های جسمانى و روانى انسان را شکل مى دهند. حتى در پیدایش و رشد رفتارهاى اعتقادى موثرند.
بسیارى از ویژگى هاى بدنى و روانى مانند قهر، ساختار استخوانى، رنگ مو و چشم، هوش و استعداد از طریق ارث کسب مى شوند.
اگر فرزند در محیطى پرورش یابد که هیچ گونه فسق و فجورى در آن نباشد، فاسد نمى شود.
اسلام به وراثت توجه خاص دارد. پیامبر اکرم(ص) می فرماید :
کل مولد یولد على الفطره؛ هر کودکی بر فطرت پاک خدایى آفریده مى شود.
خانواده
نخست لازم است تعریفی از خانواده ارایه دهیم.و سپس به نقش و جایگاه آن بپردازیم:
خانواده در تعریف دانشمندان
دانشمندان علوم اسلامی، جامعه شناسی، جمعیت شناسی، روان شناسی و آموزش و پرورش، در زمینه جایگاه خانواده در اجتماع و شیوههای بررسی نقشهای این نهاد اجتماعی، تعریف ویژهای از خانواده به دست می دهند.
البته دانشمندان هر گروه نیز درباره تعریف خانواده، نظر یگانه ای ندارند. برای نمونه، گروهی از جامعه شناسان آن را یک نهاد اجتماعی مینامند و عدهای دیگر، مینیاتوری از سازمان اجتماعی میشمارند. برخی از آن به عنوان پناهگاهی برای اعضا نام میبرند و بعضی، آن را یک گروه اجتماعی میدانند(10)
به هر حال هر تعریفی ازخانواده ارایه دهیم و خود را در بحث های نظری محصور کنیم، نمی توانیم جایگاه و نقش بنیادین خانواده را نادیده بگیریم.
خانواده نخستین آموزشگاه تربیتی و اخلاقی
و أمر اهلک بالصّلاة و اصطبر علیها (11)
و خاندانت را به برپایی نماز فراخوان و در این امر پایداری و شکیبایی پیشه کن.
کودکی که به دنیا می آید ، نخستین کسى که با او ارتباط پیوسته دارد ، مادر و سپس پدر و سایر اعضاى خانواده اند. گونه باورها و ملاک و معیارهاى اخلاقى و دینى از پدر و مادر به کودک منتقل مى شود.
خانواده، به عنوان اصلى ترین سازمان در نهادى و درونى شدن رفتارها براى کودک و نوجوان کمک مى نماید و اولین تجربیات زندگى را در اختیارش قرار مى دهد.
کودک دیدگاه های دینى و اعتقادى خانواده اش را مى پذیرد. ایمان دوره کودکى با همه پاکى و صفایش این کاستی را دارد که از آگاهى توأم با تجزیه و تحلیل سرچشمه نگرفته است. بلکه بیشتر جنبه انفعال و تاثیرپذیرى از محیط دارد و در حقیقت نوعى بازتاب است. با این وجود تکوین و پیدایش اعتقادات و دوام آن بستگى به نوع بینش و جهان بینى است که در خانواده وجود دارد.
سنگ بناى اولیه ایجاد رغبت و انگیزه در گرایش کودک به باورها و برخوردار شدن به ملاک اخلاقى از نامگذارى آغاز می شود و در طول فرایند رشد با تقلید، تقویت و تشویق ادامه یافته و از مرحله نوجوانى به بعد براساس خرد و اندیشه در ژرفای وجودانسان پرورش مى یابد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 44 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله نیاز انسان به نیایش و پرستش چگونه است