دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
فرمت فایل: ورد قابل ویرایش
تعداد صفحات: 20
حکیم فرزانه نظامی گنجــوی
هنر آموز کز هنرمندی در گشایی کنی نه در بندی
هر که ز آموختن ندارد ننگ در برآرد ز آب و لعل از سنگ
و آنکه دانش نباشدش روزی ننگ دارد ز دانش آموزی
ای بسا تیغ طبع کاهل کوش که شد از کاهلی سفال فروش
وی بسا کوردل که از تعلیم گشت قاضی القضاة هر اقلیم
جمال الدین ابو محمد الیاس نظامی گنجه ای از اساتید بزرگ در داستان سرایی و از پایه گذران شعر و ادب پارسی ایران زمین محسوب می شود . عده ای بر این باورند که زادگاه وی در روستای تاد در تفرش می باشد و هم اکنون نیز محلی به همین جهت وجود دارد . ولی بیشتر محققان از سروده هایی که وی پیرامون گنجه گفته است بر این باورند که وی در گنجه که شهر ایران بوده است ( هم اکنون در جمهوری آذربایجان می باشد ) بدنیا آمده است . گنجه تا پیش از حکومت ننگین قاجار بخش مهم ایران بوده است و در طی قرارداد ننگین
گلستان به اشغال روس آمد . نظامی با سلاطینی همچون اتابکان آذربایجان و پادشاهان محلی ارزنگان و شروان و مراغه و اتابکان موصل در ارتباط بوده است و به همین جهت منظومه های خود را به نام آنان ایجاد نموده است . وی علاوه بر پنج گنج یا خمسه ( مخزن الاسرار – خسرو و شیرین – لیلی و مجنون – هفت پیکر- اسکندر نامه ) دیوانی از قصیده ها و غزلها را ایجاد کرده است که اکنون بخشی از آن در دست ماست .
با اینکه حماسه سرایی و شعر پارسی در پیش از او پایه گذاری شده بود ولی نظامی تا پایان قرن ششم توانست این سبک را به حد علای خود برساند و ستونهای ادبیات کهن پارسی ایران را مستحکم نماید . وی در انتخاب الفاظ – کلمات – اختراع معانی – تشبیهات – توصیف حال بزرگان در تاریخ ایران کم نظیر است . آرامگاه وی در شهر گنجه می باشد که متاسفانه
امروز تحت کنترل جمهوری جعلی آذربایجان قرار دارد . وی در سال ۶۱۴ هجری بدرود حیات گفت . نظامی حکیمی بزرگ و فرزانه از دیار فرهنگ و تمدن جهان یعنی ایران زمین بود . امروزه برخی نادانان ترک صفت که خود را جدای از مردمان نیک سرشت آذربایجان میدانند در تلاش های کودکانه ای هستند که این شخصیت برجسته ایرانی را از خاندان ترکان مغول – چین و ترکستان معرفی کنند . ولی کاری بس بیهوده است که راه به جایی نخواهند برد . البته محرک اصلی این طرح زشت بیگانگان به یاری دولت دست نشانده آنان در باکو می باشد .
نظامی در ستایش کشورش ایران چنین می سراید :
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران – دل زمین باشد دل ز تن – به بود یقین
میانگیز فتنه میافروز کین خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
نظامی در قسمت خسرو و شیرین میگوید که تا زمان ساسانیان تمامی سرزمنیهای گرجستان و آبخازیا و جمهوری آذربایجان و ارمنستان – ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان جزوی از ایران بوده است . گویی اینکه نیازی به اثبات ندارد و تا قبل از سلاطین قاجار هم تمامی این سرزمینها بخشی از اقوام ایران بوده و هستند و با هویت ایرانی اداره می شده است .
شکارستان او ( خسرو پرویز ) آبخازا و دربند شبیخونش به خوارزم و سمرقند
در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمی توان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمی شود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشده است. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفته است، ولی هیچکدام از آنان نتوانسته اند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتند از:
مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، شرفنامه و اقبالنامه که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست. وفات نظامی را بین سالهای ۵۹۹ تا ۶۰۲ و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشته اند.
تجزیه طلبی و نظامی گنجوی
از زمانی که اردوگاه سوسیالیستی فرو ریخت، افراد فراوانی که سابقاً هوادار آن تئوری و اردوگاه بودند، از آن راهِ پیشین دست شسته و راه ناسیونالیسم* افراطی را در پیش گرفتند. به یکباره موضوعی بنام “ستم ملی فارس” آفریده شد و جاعلین و دروغگویان فراوانی برای مقاصد خویش به دست بردن و تقلب در ادبیات و تاریخ ایران پرداختند.
موضوع این سخن افرادیاند که اهل آذربایجان هستند که برای اغراض سیاسی خود به دستکاری در وقایع تاریخی گذشته میپردازند. در صورتی که هیچ لزومی ندارد، حتی برای جدا شدن از پیکرهی ایران کنونی و تجزیه طلبی، به دروغ و جعل تاریخ و نادان جلوه دادن خود متوسل شوند . گویی اینکه یک ایرانی آگاه و اهل بینش و درک هرگز سخن از تجزیه نمی کند و در تلاش است که اتحاد بزرگتری برای کشورش به ارمغان بیاورد ولی در نهایت مردمان یک واحد جغرافیایی میتوانند طی یک رفراندوم عمومی از کشور حق انتخاب خویش را بمنصه ظهور برسانند و خواست خود را بیان کنند؛ در صورت موافقت مردمان کشور این کار میتواند انجام گیرد . بر اساس ماده ی ۲۱ اعلامیه حقوق بشر: «اراده مردم اساس قدرت حکومت است.»
اراده مردمانی که طی یک انتخابات آزاد، بیان شود بالاترین اراده است و هیچ ارگان و نیرویی حق ندارد خویش را برتر از آن اراده بداند. اما از سویی دیگر بر اساس همان مفاد اعلامیه ی حقوق بشر برافروختن آتش اختلافات قومی و ملی نیز ممنوع اعلام شده است. و مرز “حق برخورداری از حقوق” تا “ایجاد اختلافات قومی و ملی”، آنجاییست که موضوع از حیطه ی بحث و گفتگوی روشن به تاریکی نفرتِ قومی سوق داده میشود و بجای “حق انتخاب آزاد مردم”، “تدارک جنگهای قومی” مینشیند. مفاهیمی مانند کشور، میهن، وطن و امثالهم بدون مردمانِ “معاصر” آن چیزی نیستند بجز خاک و خاشاک و خاطره های کهنه؛ و این “مردم” حق دارند سرنوشت خویش را رقم بزنند اگر چه حتی این انتخابشان راهی به جهنم بگشاید.
اعلامیه ی حقوق بشر در تعارض جدی با هر دو طرفِ “سرکوبگرانِ مللِ خواهان جدایی”؛ و “آتش افروزان نفاقهای قومی و ملی”ست. البته آنچه که در سیاست و بخصوص در جامعه ی ما جایی ندارد، “حقوق بشر” است.
به مانند هر کنش سیاسی دیگری لازم است که تئوری مورد نیاز این امر نیز بوجود آید، در راستای همین تمایل به جدایی آذربایجان، باید تاریخ و ادبیاتی همسو نیز خلق گردد و سابقه ای بر این تمایل در طی تاریخ علم گردد. باید آذربایجان در طول تاریخ “ترک” باشد تا امروز بتوان بر این تمایل جدایی از پیکره ی ایرانِ آریایی و پیوند با بقیه ی ترکان صحه گذاشت، که: “ما برادرانی بودیم که در طول تاریخ از هم جدا افتاده ایم و حالا میخواهیم به یگانگی در کنار هم ترکستان بزرگ را بنیاد نهیم.”
در آغاز از دو آذربایجانِ جدا افتاده در طول تاریخ صحبت میکنند و گویی به هیچوجه نمیخواهند باور کنند که “آذربایجان” در طول تاریخ همیشه به زیر رود ارس گفته میشده است و آذربایجان بالایی، از سال ۱۹۱۷ و طی کنگره ی حزب مساوات بود که به این نام مزین شد و نام پیشین آن “خانات قفقاز” بوده است و بطور مثال در دو قرار داد گلستان و ترکمنچای یعنی قرارداد واگذاری این اراضی به دولت روس بهیچوجه نامی از آذربایجان برده نمیشود، زیرا این مناطق که بالای رودِ ارس بوده اند جزو آذربایجان به حساب نمیآمده اند.
مشکل دیگر این جاعلین، ترکزبان کردنِ این مناطق است. اینان مدعی هستند که در همیشه ی تاریخ، زبان این نواحی ترکی بوده و زبان “آذری” بعنوان زبانی از خانواده ی زبانهای ایرانی، دروغی بیش نیست. و دروغی دیگر برای تهییج خودشان نیز مبنی بر آریایی نژاد بودن ایران میسازند و خلاصه تا آنجا پیش میروند که شاعرانی مانند “نظامی گنجوی” را ترک اعلام میکنند** بطور مثال در مقدمه ی “دیوان لفات الترک” به ترجمه ی “حسین محمدزاده صدیق” مترجم از قول نظامی بیتی را نقل میکند:
فهرست مطالب:
مقدمه .. ۱
تجزیه طلبی و نظامی گنجوی .. ۴
پنج گنج . ۱۵
سبک نظامی … ۱۷
از مخزن الاسرار . ۱۸
منابع … ۱۹