دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه :
پژوهش وکنجکاوی از تمایلات طبیعی بشر است ومیل به شناخت وارضاء آن حس موجب دست یافتن به مجهولات زیادی شده است. لذا پیشرفتهای چشمگیری درکلیه زمینه های علمی فعلی حاصل این حس سیری ناپذیر کسانی است که زندگی خود را وقف جامعه بشری کرده ومی کند. توسعه وپیشرفت کشورهای غربی حاصل میزان اهمیتی است که این کشورها به تحقیق وپژوهش قائل هستند. در این دیار روح علمی همان شناختن ودر یافتن عمیق روشها وشیوه هایی بوده است که بشر برای پیش بردن علم بکار بسته است. این امر نه تنها از نادانی وسرگردانیهای آنها کاسته بلکه موجب شده است که در برآورد حوادث دقیق تر و مسئدلتر ودر انجام امور مجهز تر ودر یافتن مواد جدید با کیفیت بهتر موفقتر باشند. واما نقص عمده در کشورهای نوخاسته، بی خبری از شیوه های شناختن ودانستن است. توجه سطحی به مسائل وبرداشت عامیانه از آنها بدون آشنایی به مبانی علمی راههای صحیح ، در این کشورها موجب ضلالت وگمراهی شده است. واین کشورها را در دور وتسلسل نادانی گرفتار نموده است.
تحقیق حاضر بدین علت صورت گرفته است تا یکی از مشکلات عمده مدارس را که همچنان حل ناشده باقی مانده است بررسی نموده ودر صورت امکان روزنه ای را در راه گشایش آن پیدا نماید. عنوان این پژوهش عبارتست از : « بررسی نظر مدیران مدارس شهر کرج «ناحیه 3» در مورد میزان همکاری والدین با مدارس در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان » . وهمانطور که از عنوان این تحقیق استنباط می شود درصدد آنیم که علاوه بر انجام یک تکلیف دانشگاهی حداقل در دوران خدمت خود در نهاد مقدس آموزش وپرورش از نتایج آن در چگونگی راه حل مشکلات دانشآموزان سود جسته ودرنتیجه آنچنانکه شایسته فرزندان این مرزوبوم باشد اداء وظیفه نمائیم زیرا جامعه کنونی ما بدلیل خصومتهای غربی ونادانیهای عده زیادی از مسلمانان در خارج وداخل کشور ونیز مشکلات اقتصادی دچار مسائل ومشکلات زیادی از جنبه های تربیتی واخلاقی شده است. که اگر بزدوی در این مورد راه چاره ای را نجوئیم متحمل بهای گزافی خواهیم شد.
وهمانطور که می دانیم مدرسه به عنوان سازمانی که مسئولیت تربیت فرزندان جامعه را بر عهده دارد باید با روشنگری وروشن بینی علل وراههای حل مشکلات را شناسایی وبا انها به نحو تخصصی برخورد نماید. پس قبل از هر چیز عنایت کارگزاران ومسئولین آموزش وپرورش ونیز دولت جمهوری اسلامی ایران را در جهت تامین هزینه های این تحقیقات طلب می کند. زیرا مبارزه دشمن همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند مبارزه فرهنگی است. اگر ما در جنگ تحمیلی در مصرف سرمایه های کشور جهت حفظ کیان اسلام خود هیچ دریغی نداشتیم چرا امروز در شبیخون فرهنگی که از جنگ رو در رو بسیار خطرناکتر است از خرج کمترین سرمایه ها مضیقه کنیم؟ چرا ادارات آموزش وپرورش ما هیچگونه تحقیقی را در راه شناسایی مشکلات دانش آموزان انجام نداده است؟ چرا مسئولین تعلیم وتربیت هنوز نتوانستهاند همکاری جدی والدین را دررفع مشکلات تربیتی واخلاقی دانش آموزان ومدرسه جلب نمایند.
به نظر حقیر بزرگترین مانع در این راه این است که جامعه ما به نتایج آنی وکوتاه مدت سرمایه گذاریها توجه دارد وهنوز پی به ارزش واهمیت سرمایه گذاری در آموزش وپرورش که ریشه ای و اساسی است نبوده است . چنانکه کمینیوس یکی از بزرگان تعلیم و تربیت مورد سرمایه گذاری در آموزش و پرورش می گوید : اگر قرار باشد یک سکه طلا برای شهر سازی ، تأسیسات نظامی، تهیه اسلحه ، مهمات وغیره خرج شود چرا نباید صد سکه برای آموزش وپرورش اطفال هزینه گردد.
دراین پژوهش تاثیر همکاری والدین ونیز تاثیر کلاسهای آموزش خانواده در میزان همکاری آنان با مدارس موردنظر است و بررسی بیشتر در موردلزوم تشکیل کلاسهای آموزش خانواده وآشنا نمودن والدین به شیوه های تربیت فرزندان ودر نتیجه ایجاد هماهنگی بیشتر بین دو نهاد خانواده ومدرسه می باشد.
در تحقیقاتیکه به عناوین مختلف در رابطه با ایجاد اعتماد به نفس در کودکانی که والدین آنان بیشتر با مؤسسات آموزش وپرورش در تماس بوده اند. ومیزان موفقیت آنان حتی در کودکانی که از نظر هوشی ضعیف بوده اند وتحقیقات بزرگانی چون فروبل واینکه کودک در یک محیط غنی وسرشار می تواند علایق خود را از طریق تجربه آموزی وفعالیت شخصی رشد دهد. مشوقی بود که ما را به این تحقیق وا داشت.
بیان مسئله، هدف وفرضیه
از آنجایی که مدرسه سازمانی است که مسئولیت اصلی تعلیم وتربیت فرزندان هر جامعه ای را بر عهده دارد وزندگی در جامعه کنونی بدون تعلیم وتربیت عمومی غیر ممکن می باشد وبخصوص اینکه پدران ومادران بدلیل مشغله فراوان ویا بدلیل اعتمادی که نسبت به مدارس احساس می کنند بیشترین مسئولیت را بر دوش مدرسه می اندازند. لذا مشکلات مدارس در این امر مهم صد چندان می شود تا آنجایی که حتی خانواده ها در بسیاری از موارد از فرزندان خود به مدارس شکایت می برند و از نحوه رفتار فرزندان خود گلایه می کنند.
ولی آیا انجام این مسئولیت خطیر از مدارس وکارکنان آنها به تنهایی بر می آید ویا اینکه باید چاره ای جست ؟
مشکلات درسی وآموزشی وتربیتی واخلاقی متاسفانه با تمام جدیتی که دست اندر کاران تعلیم وتربیت پیش گرفته اند روز بروز بیشتر می شود. تبلیغات ضد فرهنگی که به عناوین و شکلهای مختلف خود را جلوهگر می سازند از طرفی «تمایل بشر به اطاعت از نفس اماره وجنبه منفی گرایی وی» ما را هشدار می دهد اگر چنانچه بیتفاوت باشیم بهای سنگینی را متحمل خواهیم شد که چه بسا از عهده آن بر نیائیم.
امروز در جهان غرب که خود را در منجلاب فساد غرق کرده اند فریاد ها بلند است وفساد اخلاقی زندگی آنان را متلاشی نموده است ووقاهت به جایی رسیده است که مجلس انگلستان ازدواج هم جنس را برای مردان آزاد اعلام کرده است. رسمی که حتی در پست ترین حیوانات هم دیده نمی شود روگردانی از روشهای اصیل انسانی و حاکمیت بی بند وبار وافسار گسیختگی در کشورهای مترقی سبب شده است که روز بروز برتیرگی دلها افزوده شود وآن نور معنوی که سبب روشنایی دلها و آرامش قلبهاست به کلی از میان برود واصول وموازینی که لازمه حیات سالم انسانی است زنگار فراموشی بگیرد.
تا آنجایی که امروزه کمتر اندیشمند بصیر ومتفکر آگاهی حتی دردیار غربت انسانیت یافت می شود که از این انحطاط حاکم به جهان شکوه نکند.
آثار ومراتب سقوط اخلاقی تنها به گسترش ظلم وجنایت قدرتمندان در حق ملتهای دیگر محدود نمی شود بلکه در داخل مرزهای همین کشورهای به ظاهر پیشرفته ، مرگ ارزشهای اخلاقی سبب بروز بحرانهای عظیم معنوی شده وپشت انسان جدید را خم کرده است. انسانی که تا این حد به انحطاط رفته ارتکاب به زشتیها برای او کار مشکلی نخواهد بود. حضرت امام هادی (ع) می فرمایند : « مَن هَانَت علیهِ نَفسهُ فَلا تامَن ثمرهُ » کسی که در نزد خود خوار شود خوار شود ( احساس کرامت وشخصیت اخلاقی نکند ). از شر او ایمن مباش.
لذا مشکلات تربیتی واخلاقی دانش آموزان در مدارس ونیز تبلیغاتی که از طریق کانالهای تلویزیونی کشورهای همسایه بعنوان بوقهای تبلیغاتی غرب در جهت اشاعه بی بند وباری وفساد اخلاقی صورت می گیرد. وبعلاوه وارد کردن فیلمهای ویدیوئی وعکسهای مبتذل که بطور وسیعی فکر کودکان ونوجوانان را مغشوش کرده وافکار ناصحیح را به آنها القا می کند ما را بر آن داشت که راهی را جویا شویم که بتوانیم حداقل از وسعت این مشکلات بکاهیم.
هدف ازاین تحقیق این است که با همکاری والیدن بتوانیم در مدارس محیطی سالم واسلامی را بوجود آوریم وبا شناخت بیشتر دانش آموزان وایجاد هماهنگی بین خانه ومدرسه در جهت رفع مشکلات آنان بکوشیم.
فرضیه :
الف – همکاری والدین با مدرسه در رفع مشکلات یا اخلاقی دانش آموزان رابطه ای مثبت دارد.
ب- همکاری والدین با مدرسه در رفع مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان رابطهای خنثی دارد.
ج – همکاری والدین با مدرسه در رفع مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان رابطهای منفی دارد.
فصل دوم
«مطالعه منابع مربوطه به موضوع مورد تحقیق»
صاحبنظران تعلیم وتربیت بر این عقیده اند که والدین با همکاری وکمک به معلمان در زمینه پیشرفت تحصیلی فرزندان خود می توانند بسیار مؤثر واقع شوند. این مسئله بخصوص در دوره ابتدایی بسیار حائز اهمیت است. تحقیقات متعدد نشان می دهد پیشرفت تحصیلی دانش آموزانی که والدین آنها افرادی آگاه وبا سواد هستند وبهتر به راهنمایی آنها می پردازند بیشتر است. در تحقیقی که بوسیله ( بی لتیل) وهمکارانش (1973) انجام شده است ، تفاوت دانش آموزان از لحاظ سن « سطح تحصیلات والدین وثبات وپایداری خانوادگی آنها » مورد بررسی قرار گرفته است.
محققان به این نتیجه رسیده اند که والدین با سواد وخانواده با ثبات « کودکانی با پیشرفت تحصیلی بیشتر» دارند. تحقیق دیگری که توسط ( الیزابت بنیک) در زمینه تاثیر روشهای تربیتی در رشد استعدادهای متفاوت عقلانی انجام شده است. نشان میدهد مادرانی که از نظر کلامی قوی تر هستند وموقعیتهای بهتر یا محرکهای کلامی بیشتری برای فرزندان خود فراهم می کنند. مثلا به فرزندانشان فرصت می دهند که در بحثهای خانوادگی شرکت کنند وبندرت آنها را به دلیل ضعف تکلم تنبیه می کنند برای فرزندان خود کتاب داستان بیشتری می خرند وبرای کمبود پیشرفت در مدرسه دانش آموزان را بطور سازنده مورد انتقاد قرار می دهند فرزندان آنها پیشرفت بیشتری دارند.
تحقیق دیگری در زمینه روشهای تربیتی والدین وپیشرفت تحصیلی فرزندان توسط (ریموند کتل) و (دیامن بارتن) (1972) انجام شده است.
هدف این تحقیق بررسی این نکته بوده که آیا رفتار والدین در پیشرفت تحصیلی کودکان موثر است یا نه ؟ نتیجه کلی این بود که اولا : رفتار والدین با فرزند در قدرتهای شناختی از جمله پیشرفت تحصیلی مؤثر است ، این تاثیر در همه درسها وجود داشته است. ثانیا : سختگیری ومحبت بیش از حد والدین به فرزندان موجب عقب ماندگی تحصیلی می شود.
تحقیق دیگری که توسط ( کلاس) و ( سوزان کری) در سال 1968 درباره کودکان قبل از دبستان تا کلاسهای ابتدایی انجام شد ، افراد مورد مطالعه 62 کودک از خانواده های محروم یکی از شهرهای ایالت تنسی امریکا بودند.
گروه کنترل برای مطالعه نیز از یکی از شهرهای مشابه انتخاب شده بود. گروه آزمایش را به مدت ده هفته طی دویا سه تابستان متوالی آزمایش کلاسی دادند. بعلاوه دیدارهایی با خانواده های کودکان در منازل آنان صورت گرفت که طی آن در زمینه کار با کودکان آموزشهایی بویژه به مادران داده شد.
این تجارب به منظور بوجود آمدن نگرشهای مثبت نسبت به پیشرفت تحصیلی وبالابردن توانائیهای هوشی کودکان ترتیب داده شده بود.
در پایان دوره نتایج تست هوشی حاکی از تغییر معنیدار بهره هوشی کودکان در کوتاه مدت بود.
به هر حال نتایج تحقیق کری وهمکارانش تغییرات موثری را در افراد مورد مطالعه نشان دادند واز انجا که خانواده های کودکان تحت مطالعه نیز آموزشهایی را دریافت می کردند مسلما در مجموع سودمندیهایی نیز برایشان وجود داشت.
در یکی از تحقیقات 28 کودک از خانواده های کم در آمد را انتخاب کردند واز آنها آزمایش هوش بعمل آوردند. نمرات هوشی آنها در سن سه سالگی نشانگراین بود که احتمالا در دوران تحصیلات ابتدائی نیاز به برنامه های تقویتی واصلاحی خواهند داشت. گروهی نیز به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. برای هر دو گروه به مدت دو سال برنامه های آموزشی تنظیم واجرا شد. در این برنامه ها بازدید هفتگی از خانوادههای کودکان نیز در نظر گرفته شده بود که طی آن والدین را در مورد شیوههای برقراری ارتباط بهتر با کودکان از جمله روشهای بازی وپاسخگوئی به سؤالات وکنجکاویشان آموزش می دادند. هدف ( ویکارت) در ابتدا این بود که با دادن امتیازات کافی به کودکان آنها را به گونه ای ترغیب کند که بتواند تحصیلات ابتدائی ودبیرستانی را با موفقیت بگذرانند. در نتایج اولیه برتری هوش کودکان گروه آزمایش ثابت شد ولی در بعداز انجام برنامه های اموزشی رو به تنزل نهاد وسرانجام دو گروه در پایان کلاس هشتم از نظر بهره هوشی در حد مشابهی قرار گرفتند ( حدود 85).
البته برتریهای دیگری نیز در گروه آزمایش مشاهده شد از جمله اینکه این گروه نسبت به گروه کنترل مشکلات آموزشی کمتری داشتند بنابراین در حال حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد که پیشرفتهای بعدی کودکان تا حدی تحت تاثیر آموزشهای اولیه قرار می گیرد و آموزش والدین و بالا بردن آگاهیهای آنها اثرات غیر مستقیمی دربازده کودکان در برنامه های مختلف آموزشی خواهد داشت.
پژوهشهای فوق الذکر گرچه دقیقا با این پژوهش تطبیق نمی کند ولی از آنجا که درباره مشکلات کودکان ودانش آموزان از یکی طرف وتاثیر خانواده بر رفتار دانش آموزان ورفع مشکلات آنان در محیط های آموزش نمی باشد. وجه تشابهی را با این تحقیق در بردارند لذا بدین علت نمونه هایی را جهت نشان دادن اهمیت موضوع بیان کردیم. در زیر نمونه ای از تحقیق در رابطه با تاثیر عوامل روان شناختی محیط بر رشد فیزیکی ارائه می گردد.
( ویدا وسون) (1951) که با کودکان چهارتا چهار ده ساله در دو مؤسسه آلمانی مخصوص نگهداری کودکان بی سرپرست کار می کرد متوجه شد که در طول شش ماه با وجود یکسانی مقدار ونوع تغذیه ، افزایش وزن یک گروه از کودکان در مدت شش ماه تقریبا سه برابر گروه دیگر بوده است با تغییر وجابجایی مسئولین نظارت وکنترل دو مؤسسه این وضع معکوس شد. یعنی در پایان شش ماهه دوم افزایش مقدار غذای آنها نسبت به گروه دیگر کمبود وزن را داشتند. انجا که تفاوتهای آشکار بین دو موقعیت نگهداری ونظارت معلول تدابیر وخط مشی های رفتاری سخت گیرانه بود ویداوسون نتیجه گرفت که ترس کودکان ونحوه رفتار مربیان سبب اختلاف وزن ورشد آنها بوده است. از نتایج این تحقیق چنین برمی آید که اگر چنانکه در محیط های آموزشی مدیران ومربیان با دانش آموزان رفتاری محبت آمیز داشته باشند می توانند محیطی جذاب ودلپذیر را برای آنان مهیا کنند ولذا این زمانی بهتر عمل می شود که شناخت بیشتری را نسبت دانش اموزان داشته باشند واما شناخت کامل کودکان ونوجوانان بدون همکاری والدین کاری بس مشکل وحتی غیر ممکن است ونیز در تحقیقی که توسط ( هارولد اسکینر 1966) بر روی 13 کودک کمتر از سه سال که برای فرزند خواندگی مناسب تشخیص داده شده بودند انجام گردید پس از سی سال با نتایج تکان دهنده ای دنبال گردید.
این افراد که عقب مانده ذهنی بودند هیچ نوع معلولین فیزیکی نداشتند بلکه فقط از نظر رشد ذهنی به نحو چشمگیری عقب ماندگی داشتند. بهره هوشی آنان بین 35 تا 89 اندازه گیری شده بود. در محیط جدید برای آنها هیچ نوع برنامه ویژه یا آموزشی به غیر از تطابق با برنامه های عادی وروزمره طرح ریزی نشده بود.
در هر بخش یک یا حداکثر دو کودک مستقر بودند. از ابتدای ورود گروه آزمایش به محل ، بین کودکان ودختران بزرگتر علاقه محبت آمیز پدید آمد. یعنی به آنها هدایایی دادند واز توجه مادرانه ودلسوزانه برخوردار گردیدند. علایق شخصی پدید آمده نسبت به این کودکان باعث گردید که فعالیتها وپیشرفتهای آنها شکل بی همتایی از موقعیت آزمایش بوجود آورد. گروه شاهد با ترکیب مشابه و تحت همان شرایط در دوره زمانی یکسانی مورد مطالعه قرار گرفتند. محیط این گروه از غنای کافی برخوردار نبود ونسبت به گروه اول محرومیتهایی داشتند. سیزده نفر گروه آزمایش در تست نهایی تغییرات هوشی از 7+ تا 85+ نشان دادند. در مقابل گروه شاهد افزایش بهره هوشی 2نمره فقط در مورد یک کودک وتغییر منفی از 45- تا 8- در مورد کودکان دیگر نشان دادند.
اسکینر در گزارش ابتدایی خود چنین بیان داشت. ( اختلاف بین محرکات محیطی غنی، تجارب فرد مدارانه کودکان در گروه آزمایش از یکسو وروابط شخصی ومستقیم تاکید به مراقبتهای گروهی وجمعی وسرانجام کمبود محبت وعوامل عاطفی در پرورشگاه از سوی دیگر عواملی هستند که به طور جدی می توانند مورد تاکید قرار گیرند. )
آنچه مسلم است مطالعه اسکینر یک مطالعه پیشگام بوده وجامعه مورد تحقیق محدودی را شامل است. (13نفر) با این حال اختلاف موجود بین کودکان گروه شاهد وکودکان برخوردار از محیط غنی ( گروه آزمایش) را می توان یکی از مهم ترین وبارزترین آثار تجارب اولیه محیطی دانست. غرض از اشاره به تحقیق اسکینر ارتباط آن با محیط محاط بر کودکان وربط دادن نتایج آن با محیط مراکز آموزشی ودرنتیجه لزوم همکاری خانواده و والدین دانش آموزان با مدارس در بوجود آوردن محیطی غنی تر ومحبت آمیزتربا توجه به تفاوتهای فردی کودکان ونوجوانان وایجاد زمینه مناسب جهت رشد وشکوفایی استعدادهای نهفته آنان ونه تنها حل مشکلات تربیتی واخلاقی آنان بلکه پیشگیری از بوجود آمدن مشکل می باشد.
فصل سوم
«روش اجرای تحقیق»
آزمودنیها
در این تحقیق که در مورد بررسی نظر مدیران مدارس بخشی از ناحیه 3 کرج در رابطه با میزان همکاری والدین با مدارس در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان می باشد تعداد 40 نفر از مدیران ناحیه فوق شرکت نموده اند. انتخاب شرکت کنندگان بصورت تصادفی وبدون توجه به مقطع تحصیلی انتخاب شده وهیچگونه اجبار واکراهی در شرکت در آزمون وجود نداشته است. در انتخاب مدیران این مدارس سعی شده است که از نقاط مختلف شهر باشند تا مسائلی چون فقر فرهنگی واقتصادی وغیره کمتر خطائی را در نتیجه تحقیق ایجاد نماید.
مدیران شرکت کننده ( انتخاب شده ) در سطح راهنمایی 6 نفرفوق دیپلم ، 9 نفر لیسانس ، جمعا 15 نفر می باشد.
در مقطع ابتدایی 1 نفر دیپلم و 10 نفر فوق دیپلم و 8 نفر لیسانس جمعا 19 نفر ودر مقطع متوسطه 2 نفر فوق لیسانس و4 نفر لیسانس جمعا 6 نفر می باشد که در جدول الف نشان داده شده است ونمودار مربوطه نیز ( نمودار شماره 1) موضوع را روشنتر می نمایاند.
درصد جمع فوق لیسانس لیسانس فوق دیپلم دیپلم میزان تحصیلات
مقطع تحصیلی
5/47 19 ــــ 8 10 1 ابتدایی
5/37 15 ــــ 9 6 ــــ راهنمائی
15 6 2 4 ــــ ــــ متوسطه
100 40 2 21 16 1 جمع
ـــــ ــــ 5 5/52 40 5/2 درصد
جدول الف – آمار مدیران شرکت کننده در آزمون به تفکیک مقطع تحصیلی ومیزان تحصیلات.
نمودار شماره 1.
جنسیت ، وضعیت تأهل
مقطع تحصیلی مرد زن جمع
مجرد متأهل مجرد متأهل
ابتدایی ــــ 13 ـــ 6 19
راهنمایی ــــ 10 1 4 15
متوسطه ــــ 3 1 2 6
جمع ــــ 26 2 12 40
درصد ــــ 65 5 30 100
جدول ب : مشخصات آزمودنیها از نظر جنسیت و وضعیت تأهل به تفکیک مقطع تحصیلی.
«طرح پژوهشی»
40 نفر از مدیران که به طور تصادفی انتخاب شده اند توسط پرسشنامه مورد آزمون واقع میشوند ، سپس با توجه به تعداد جوابهایی که به هرگزینه داده شده ، هر سؤال بطور جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته وسپس نتیجه نهایی استخراج می گردد.
لذا چون تحقیق از نوع توصیفی می باشد آزمودنیها به گروههای مختلف تقسیم شدهاند.
«ابزار اندازه گیری»
ابزار اندازه گیری در این تحقیق عبارتست از پرسشنامه ای که حاوی 19 سؤال تستی ، مرکب از 16 سوال چهار جوابی و2 سؤال سه جوابی ویک سؤال بلی – خیر همراه با توضیح است.
یکی از سؤالات چهار جوابی نیز همراه با نظر خواهی از آزمودنیها می باشد. ودر پایان دو سؤال تشریحی نیز دارد که نظر شرکت کنندگان در آزمون خواسته شده است.
در مقدمه پرسشنامه یکسری اطلاعات در مورد مقطع تحصیلی ، سنوات مدیریت مدرک تحصیلی ، جنسیت، وضعیت تأهل وتعداد دانش آموزان مدرسه خواسته شده است.
«روش جمع آوری اطلاعات»
پرسشنامه تهیه شده در 21 سؤال در اختیار 40 نفر از مدیران مدارس قرار گرفت وپس از یک هفته جمع آوری گردید. آزمودنیها سؤالات را با علامت زدن سؤالات تستی جواب داده وبه سؤالات تشریحی نیز پاسخ داده اند کلیه مدیران شرکت کننده پرسشنامه های تکمیل شده را تحویل دادند ولی تعدادی از آنان به سؤالات تشریحی جواب ندادند که تعداد آنها 9 نفر می باشد. در زیر وصفحات بعد شرح فعالیت آزمودنیها ارائه خواهد شد.
در مورد سؤال یک، نظر شما در مورد همکاری والدین با مدرسه در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان چیست؟ تعداد 30 نفر یعنی 75 درصد از شرکت کنندگان جواب کاملا موافقم و10 نفر یعنی 25 درصد دیگر گزینه موافقم را علامت زده اند که این موضوع بیانگر اهمیت تاثیر همکاری والدین دانش آموزان با مدارس میباشد یعنی حدودا صد در صد مدیران مدارس همکاری والدین را در مدرسه موثر ومفید می دانند وحتی هیچکدام از شرکت کنندگان در آزمون بطور تقریبی هم نظر نداده اند. جدول شماره 1 موضوع را روشنتر می کند.
گزینه
آمار کاملاً موافقم موافقم تقریباً موافقم مخالفم
فراوانی پاسخ 30 10 - -
درصد 75 25 - -
جدول شماره 1 : میزان موافقت مدیران با همکاری والدی نبا مدارس
در مورد سؤال 2، شما همکاری والدین را در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان تا چه میزان می بینید ؟
جوابهای داده شده بدین شرح می باشد. 12 نفر خیلی خوب، 12 نفر خوب، 10 نفر نسبتا خوب و6 نفر ضعیف که به ترتیب 30 درصد ، 30 درصد، 25درصد، و15 درصد می باشد جدول شماره 2 وضعیت پاسخها را نشان می دهد.
جدول شماره 2 : نظر مدیران در مورد میزان همکاری والدین در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان .
گزینه
آمار خیلی خوب خوب نسبتا خوب ضعیف
فراوانی 12 12 10 6
درصد 30 30 25 15
لازم به توضیح است معمولا کسانی که درجه ضعیف را علامت زده اند یا کلاس آموزش خانواده در طول سال تحصیلی تشکیل نداه اند یا تعداد دفعات این کلاسها کم بوده است. که خود بیانگر میزان تاثیر کلاس آموزش خانواده در مدارس می باشد وبنا به توضیح یکی از شرکت کنندگان میزان علاقه وتلاش مدیر مدرسه می توان تاثیر بسیار زیادی در هر چه مردمی تر کردن مدارس وکم کردن فاصله خانه ومدرسه از نظر دیدگاهها وهمکاری بین این دو نهاد بسیارمهم داشته باشد. زیرا این دو نهاد از بنیادیترین و اساسی ترین پایگاهها برای ساختن جامعه بزرگتر می باشند. فراغت وهمکاری نزدیک این دو نهاد می تواند آینده درخشانی را برای افراد تضمین کند ویا بر عکس ، زیرا شخصیت افراد در این دوران است که شکل می گیرد و وقتی فرد به مرحله بزرگسالی رسید وبه بازار کار وارد شد شخصیتش غیر قابل تغییر است.
در جواب این پرسش که : والدین چگونه با مدرسه در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان همکاری می کنند ؟ فقط یکی از آزمودنیها یعنی 5/2 درصد از شرکت کنندگان گزینه «داوطلبانه ومستمر» را علامت زده است. وتعداد 5 نفر یعنی 5/12 درصد ، گزینه «داوطلبانه وگاهگاه» را انتخاب نموده و 8 نفر یعنی 20 درصد ، گزینه «پس از درخواست مدرسه تا حل کامل مشکل» را مشخص نموده اند و26 نفر یعنی 65 درصد گزینه «پس از درخواست مدرسه آنهم یکبار پس از هر دعوتنامه به مدرسه» را بیان نمودهاند. این خود گویای این حقیقت است که مدیران مدارس می توانند در میزان همکاری والدین تاثیر فراوانی داشته باشند زیرا درصد بالایی( 65 درصد ) از آزمودنیها این نظر را تائید نموده اند که خود مصداق این بیت است که :
تانبارد ابرکی خند چمن تا نگرید طفل کی نوشد لبن
اگر مدیران مدارس والدین را بیشتر به مدرسه دعوت کنند واز آنان بخواهند که در حد توان خود با مدرسه همکاری نموده ودر شناسایی روحیات واخلاقیات فرزندان خود به مربیان کمک کنند. این همکاری میتواند مشکلترین گرهها را از سر راه تعلیم وتربیت دانش آموزان باز نماید. اطلاعات فوق الذکر در جدول شماره 3 بیان شده است.
جدول شماره 3 : چگونگی همکاری والدین با مدرسه از نظر مدیران.
گزینه
آمار داوطلبانه وبطور مستمر پس از درخواست مدرسه
تا حل کامل مشکل داوطلبانه و آگاهانه پس از درخواست مدرسه
آنهم یکبار پس از دعوتنامه
فراوانی 1 8 5 26
درصد 5/2 20 5/12 65
در پاسخ به سؤال : شما کلاس آموزش خانواده را در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان تا چه حد مفید می دانید ؟
با گزینه خیلی زیاد ، زیاد، کم ، خیلی کم ، تعداد 8 نفر یعنی 20 درصد از شرکتکنندگان گزینه خیلی زیاد و17 نفر یعنی 5/42 درصد گزینه زیاد و 12 نفر یعنی 30درصد گزینه کم را و فقط 3 نفر یعنی 5/7 درصد گزینه خیلی کم را مشخص نمودهاند. که در مجموع 5/62 درصد در مفید بودن این کلاسها تردیدی ندارند. که بیانگر ارزش تشکیل این کلاسها می باشد و جالب اینجاست که 3 نفری که جواب خیلی کم را علامت زده اند از کسانی هستند که تا کنون در مدرسه خود کلاس آموزش خانواده تشکیل ندادهاند وکسانی که میزان مفید بودن این کلاسها را کم تلقی نموده اند خود در تشکیل کلاسهای مورد نظر چندان جدی نبوده یا تعداد جلسات آنان کمتر از بقیه بوده است ویا با توجیهاتی چون مربی مجرب نبوده یا والدین استقبال نمی
کنند از تشکیل آن خود را خلاص نموده اند جدول 4 مورد فوق را بهتر بیان می کند.
جدول شماره 4 : میزان مفید بودن کلاسهای آموزشی خانواده از نظر مدیران.
گزینه
آمار خیلی زیاد زیاد کم خیلی کم
فراوانی 8 17 12 3
درصد 20 5/42 30 5/7
در جواب به سؤال : میزان همکاری والدین در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانشآموزان را تا چه حد مؤثر می دانید؟
تعداد 16 نفر از آزمودنیها یعنی 40 درصد از آنان گزینه خیلی زیاد و 14 نفر یعنی 35 درصد آنان گزینه زیاد و8 نفر یعنی 20 درصد گزینه کم وفقط 2 نفر یعنی 5 درصد گزینه خیلی کم را علامت زده اند.
5 درصد اخیر همان کسانی هستند که کلاس آموزش خانواده نداشته اند و در بررسی سؤال نیز درباره آنها اشاره ای شد. در اینجا نیز حدود 30 نفر یا به عبارت دیگر 75 درصد در مؤثر بودن همکاری والدین نظر مساعد داشته اند که خود مؤید نتیجه سؤال قبل است. (مفید بودن کلاس آموزش خانواده ).
جدول شماره 5 موضوع را روشنتر می کند.
جدول شماره 5 : میزان موثر بودن همکاری والدین در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان از نظر مدیران.
گزینه
آمار خیلی زیاد زیاد کم خیلی کم
فراوانی 16 14 8 2
درصد 40 35 20 5
در پاسخ به سؤال : نظر شما در مورد اینکه کلاسهای آموزش خانواده باعث افزایش همکاری والدین در حل مشکلات تربیتی یا اخلاقی دانش آموزان می شود چیست؟
تعداد 15 نفر «گزینه کاملا» موافقم یعنی 5/37 درصد از آزمودنیها تعداد 18 نفر یعنی 45 درصد از آنان گزینه «موافقم» و7 نفر یعنی 5/17 درصد گزینه «تقریبا موافقم» را انتخاب نموده اند وهیچکدام گزینه مخالفم را انتخاب ننموده است. وچنانکه مشخص است عموماً تشکیل کلاسهای آموزش خانواده را در افزایش همکاری والدین در حل مشکلات دانش آموزان با مدرسه مفید دانسته اند. و7 نفری که با تردید موافقت خود را اعلام نموده اند چنانچه قبلا هم اشاره شد معمولا از کسانی هستند که یا کلاس آموزش خانواده نداشته اند ویا به تعداد محدودی وچه بسا آنهم واقعا کلاس آموزش خانواده نبوده بلکه مجمع عمومی جهت انتخاب اعضاء انجمن اولیاء ومربیان به این عنوان تلقی نموده اند ویا دعوت از والدین جهت ارائه پیش کارنامه نوبت اول ودوم امتحانات را بعنوان کلاس آموزش خانواده قلمداد کرده باشند.
جدول شماره 6 خلاصه مطالب فوق را نشان می دهد.
جدول شماره 6 : نظر مدیران در مورد تأثیر کلاسهای آموزش خانواده در افزایش میزان همکاری والدین.
گزینه
آمار کاملا موافقم موافقم تقریبا موافقم مخالفم
فراوانی 15 18 7 ـــ
درصد 5/37 45 5/17 ـــ
در پاسخ به سؤال : به نظر شما والدین از کلاسهای آموزش خانواده تا چه اندازه استقبال می کنند ؟
تعداد 4 نفر «خیلی زیاد» و 8 نفر گزینه «زیاد» و14 نفر یعنی 35 درصد «متوسط» و14 نفر یعنی 35 درصد نیز گزینه «کم» را بیان داشته اند گرچه تعداد کسانی که گزینه کم را مشخص نموده اند تقریبا رقم بالایی است ولی در کل 26 نفر یعنی 65 درصد والدین از متوسط به بالا می دانند. البته با توجه به اینکه حرکت تشکیل کلاسهای آموزش خانواده یک حرکت جدید می باشد امید می رود که در چند سال آینده با همت مدیران ومسئولان ورسانه های گروهی میزان این استقبال بیشتر شود ولی آنچه مهم است میزان علاقه مدیران مدارس وایجاد عوامل انگیزش توسط آنان برای جلب نظر والدین به چنین کلاسهایی می تواند این مشکل را حل کند. البته عامل دیگری که در این مورد حائز اهمیت است فرهنگ ومیزان آگاهی والدین است که باعث حضور ویا عدم حضور آنان در چنین کلاسهایی می شود.معمولاً والدینی که آگاهی بیشتری دارند به سرنوشت آینده فرزندان خود بیشترنظر دارند لذا بیشتر در این کلاسها شرکت می کنند.
جدول شماره 7. آمار وارقام این پرسش را نشان می دهد.
جدول شماره 7 : میزان استقبال والدین از کلاس آموزش خانواده از نظر مدیران.
گزینه
آمار خیلی زیاد زیاد متوسط کم
فراوانی 4 8 14 14
درصد 10 20 35 35
در مورد سؤال : اگر والدین در کلاسهای آموزش خانواده شرکت نمی کنند علت را در چه می دانند ؟
جوابهای داده شده به شرح جدول 8 در زیر می باشد.
جدول شماره 8 : نظر مدیران در مورد علت عدم شرکت والدین در کلاس آموزش خانواده.
گزینه
آمار بی سوادی وعدم
آگاهی از تاثیرات
مثبت آن بدلیل اشتغال کاری ونداشتن فرصت کافی برخورد نا مناسب کارکنان مدرسه یا والدین زیرا تصور وجه نقدی میرود
فراوانی 25 10 ـــــ 5
درصد 5/62 25 ـــــ 5/12
چنانچه در جدول شماره 8 مشاهده می شود 25 نفر یعنی 5/62 درصد از آزمودنیها بیسوادی وعدم آگاهی از تاثیرات مثبت کلاسهای آموزش خانواده را بیان نموده اند واین حقیقتی است که اکثر والدین دانش آموزان ناحیه مورد تحقیق افرادی بی سواد ویا کم سواد هستند وبه دلایل مسائل اقتصادی وعدم آگاهی ، توجه چندانی به وضعیت تحصیلی فرزندان خود ندارند. وفقط در اوایل سال تحصیلی به یکی از مدارس مراجعه وفرزندان خود را ثبت نام می کنند وتا پایان سال هم به او کاری ندارند واگر از طرف مدرسه هم دعوتنامه به منزل رفت می گویند فرصت نداشتیم تعداد 10 نفر یعنی 25 درصد از شرکت کنندگان علت را در اشتغال کاری ونداشتن فرصت کافی دانسته اند و5 نفر دیگر یعنی 5/12 درصد اعلام داشته اند آنان تصور میکنند دراین کلاسها از آنان درخواست وجه نقدی می شود وخوشبختانه هیچکس برخورد نامناسب کارکنان مدرسه با والدین را علت عدم شرکت دراین کلاسها ندانستهاند.
در مورد 10 نفر که اشتغال کاری و نداشتن فرصت کافی را بیان نموده اند لازم به توضیح است که با توجه به سلسله مراتب نیازهای گروهی از افراد جامعه که در پائینترین مرحله این نیازها یعنی نیاز فیزویولوژیک می باشد ویا حداکثر به مرحله تامین امنیت رسیده باشند امکان درک وتامین آینده خوب برای فرزندان خود را ندارند. در مورد گزینه «برخورد نامناسب کارکنان مدرسه» که هیچ موردی نداشت واضح است که قشر فرهنگی که در جهت جامعه پذیر کردن فرزندان جامعه قدم بر می دارند میبایست خود در برخورد با دیگران الگویی عملی باشند واز طرفی چه بسا این تعصب مدیران برکارکنان مدرسه خود باشد که موردی در این گزینه وجود نداشته که در این صورت خود می تواند عامل خطایی در نتیجه این تحقیق باشد.
در مورد این سؤال که : تا چه اندازه از نظروالدین در برنامه ریزیهایی آموزشی استفاده می برند؟
تعداد 3 نفر از آزمودنیها در این مورد گزینه زیاد را علامت زده اند. به نظر می رسد این مدیران در مدارس مشغول به کارند که فرزندان طبقات بالای جامعه از نظر فرهنگی وبخصوص فرهنگیان در این مدارس مشغول به تحصیل می باشند زیرا در منطقه مورد تحقیق برخی از والدین بی سواد هستند وموقعیت همکاری آن هم در برنامه ریزی مدرسه را ندارند ومعمولا اظهار نظرها وپیشنهادات بیشتر از طرف فرهنگیان که فرزند آنان در مدرسه تحصیل می کند به مدیران ارائه می گردد.
تعداد 15 نفر گزینه «متوسط» را بیان نموده اند یعنی 5/37 درصد از آزمودنیها که همکاری این افراد معمولا در تغییر شخصیت فرزندان خود با توجه به اوقات کاری وشغل خود و یا پیشنهاد تشکیل کلاسهای تقویتی ضمن سال ویا فوق برنامه می باشد. تعداد 15 نفر یعنی 5/37 درصد نیز اظهار داشته اند که از نظر والدین در برنامه ریزی کم استفاده می کنند وتعداد 7 نفر یعنی 5/17 درصد اعلام داشته اند که هیچ گاه از نظر والدین در برنامه ریزی استفاده نمی کنند که این افراد یا در مناطق محروم فرهنگی مدیر مدرسه می باشند ویا تمایلی به دخالت دیگران در انجام وظایفشان ندارند. که این خود می تواند یا بدلیل غرور وخود خواهی این مدیران باشد وبا بالا بودن سطح تخصص آنان که نظر دیگران را به دلیل عدم صلاحیت تخصصی موجه نمی دانند. ویا اینکه دچار کبر وغرور کاذب می باشند. موارد فوق بطور خلاصه در جدول شماره 9 نشان داده شده است.
جدول شماره 9 : میزان استفاده مدیران از نظر والدین در برنامه ریزی آموزشی.
گزینه
آمار زیاد متوسط کم هیچگاه
فراوانی 3 15 15 7
درصد 5/7 5/37 5/37 5/17
در جواب سؤال : آیا شما در سال جاری کلاس آموزش خانواده در مدرسه انجام داده اید ؟
تعداد 36 نفر یعنی 10 درصد از آزمودنیها جواب بلی داده اند که از این تعداد نیز 2 نفر تعداد جلسات را یکبار ذکر کرده اند که به نظر می رسد این افراد جلسه مجمع عمومی جهت انتخاب اعضاء انجمن اولیاء ومربیان مدرسه را بعنوان کلاس آموزش خانواده تلقی نموده اند. به نظر می رسد که با توجه به اینکه بعضی از مدارس دو شیفت می باشند مدیر مدرسه برای هر دو شیفت به طور جداگانه تشکیل کلاس آموزش خانواده داده باشد. تعداد 4 نفر یعنی 10 درصد جواب «خیر» داده اند واظهار نموده اند که در طول سال تحصیلی جاری کلاس آموزش خانواده تشکیل نداده اند. وجالب اینجاست که این مدیران در مقطع متوسطه مشغول به کارند ومدیر دبیرستان می باشند وغیردو نفر از کسانی که قبلا ذکر آن رفت که جواب «بلی» داده بودند ولی تعداد جلسات را یک جلسه اعلام نموده اند نیز از مدیران دبیرستانها می باشند. عدم تمایل یا عدم تشکیل کلاسهای آموزش خانواده در دبیرستانها بدین علت می تواند باشد که والدین بدان جهت که فرزندان آنان بزرگ شده وبه قول خودشان خود ( ولی) می باشند از دعوت مدرسه استقبال نمی کنند. ویا اینکه مدیران خود رغبتی در این مورد نشان نمی دهند که در هر صورت نیاز به تجدید نظر است ، زیرا بیشترین مشکلات را دردختران در دوره راهنمایی وپسران را در دوره دبیرستان ذکر کرده اند واین بدلیل ظهور علائم ثانویه جنسی وعدم راهنمایی صحیح از طرف والدین ویا مربیان ویا حتی ناشناخته ماندن این مشکلات می باشد که در بعضی از موارد منجر به انحراف می شود. جدول شماره 10 بیانگر جوابهای مدیران به سؤال فوق الذکر میباشد.
جدول شماره 10 : نظر مدیران در مورد تشکیل یا عدم تشکیل کلاس آموزش خانواده در سال جاری.
گزینه
آمار بلی خیر
فراوانی 36 6
درصد 90 10
در مورد سؤال : چند درصد از والدین در کلاس آموزش خانواده شرکت کرده اند ؟ تعداد 3 نفر گزینه بیش از 70 درصد را و6 نفر یعنی 15 درصد شرکت کنندگان گزینه بین 50 تا 70 درصد و12 نفر یعنی 30 درصد از آنان گزینه بین 30 تا 50 درصد و 15 نفر گزینه کمتر از 30 درصد را بیان داشته اند و 4 نفر دیگر از شرکت کنندگان جوابی در آن مورد ارائه نداده اند ودر واقع این همان 4 نفری است که در بررسی سؤالات قبل نیز وضعیت آنها توضیح داده شد.
دو نفر که اصلا کلاس تشکیل نداده بودند ودو نفر دیگر نیز فقط یکبار دعوت از والدین داشته اند. البته در کل شرکت کنندگان در کلاسهای آموزش خانواده چندان رضایت بخش نمی باشد. وبه مدیران است که شرایطی را ایجاد کنند که باعث شرکت هر چه بیشتر والدین در چنین کلاسهایی شوند. زیرا در این مورد فقط آنان هستند که بار مشکلات تربیتی واخلاقی دانش آموزان بر دوششان سنگینی می کند. نیز نمی توان مسئولیت عدم شرکت یا مراجعه والدین به مدرسه را بر دوش خودشان انداخت. زیرا خیلی از والدین چه بسا به اهمیت این مسئله واقف نیستند ولذا مسئولیتی را هم احساس نمی کنند. لذا به مدیران لازم و واجب است که انگیزه شرکت بیشتر والدین دراین کلاسها را ایجاد نمایند. جدول شماره 11 تعداد جوابهای داده شده به هرگزینه را نشان میدهد.
جدول شماره 11 : درصد شرکت والدین درکلاس آموزش خانواده.
گزینه
آمار بیش از 70
درصد بین 50 تا
70 درصد بین 30 تا
50 درصد کمتراز
30 درصد
فراوانی 3 6 12 15
درصد 5/7 15 30 5/37
در مورد سؤال : شرکت کنندگان درکلاسهای آموزشی خانواده چه گروهی از والدین می باشند ؟
تعداد 12 نفر یعنی 30 درصد از شرکت کنندگان گزینه بیشتر والدین با سواد و 9 نفر یعنی 5/22 درصد گزینه بیشتر والدین بی سواد و کم سواد وتعداد 19 نفر هر دو گروه با سواد وبی سواد و کم سواد به یک نسبت شرکت می کنند ، انتخاب نموده اند که 5/47 درصد چنین نظری را داشته اند.
اگر این 19 نفر را بدلیل رعایت تناسب در شرکت نادیده بگیریم می بینیم که از افراد باقیمانده به حضور افراد با سواد دراین کلاسها اشاره کرده اند وچنانکه قبلاً نیز ذکر شد معمولاً افراد آگاه وبا سواد احساس مسئولیت بیشتری می کنند. تا افراد بی سواد وکم سواد واز گزینه آخر نیز نتیجه می گیریم که اگر مدیران مدارس همت کنند میتوانند میزبان همه اقشار از والدین دانش آموزان باشند اطلاعات فوق الذکر در جدول شماره 12 جمع بندی شده است.
جدول شماره 12 : شرکت کنندگان در کلاسهای آموزش خانواده چه گروهی از والدین می باشند ؟
گزینه
آماlر بیشتر والدین
باسواد بیشتر والدین
بی سواد وکم سواد هردو گروه به یک
نسبت شرکت می کنند
فراوانی 12 9 19
درصد 30 5/22 5/47
درپاسخ به سؤال : آیا تا کنون از والدین دانش آموزان دعوت بعمل آمده که آنهاحاضر به همکاری با شما نشده باشند؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 97 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید