اموزش تصویری نت - ملودی - آکورد - ریتم آهنگ "یکی هست"
نحوه نواختن ملودی درگام بالا و گام پایین
نحوه نواختن ریتم
نحوه گرفتن اکورده
اموزش تصویری ملودی - آکورد - ریتم آهنگ یکی هست
اموزش تصویری نت - ملودی - آکورد - ریتم آهنگ "یکی هست"
نحوه نواختن ملودی درگام بالا و گام پایین
نحوه نواختن ریتم
نحوه گرفتن اکورده
در واقع توسعه شهرهای بزرگ ما عمدتا در دهههای اخیر اتفاق افتاد و چیزی که این سیما را برای شهرها تولید کرد، عنصری به نام بساز و بفروشی بود. منظورم از بساز و بفروشی فقط این نیست که شخص غیرمتخصصی بیاید و چند آپارتمان بیکیفیت بسازد. منظورم از خردترین سطح تا کلانترین سطح این مساله و معضل است. بساز و بفروشی چند مولفه دارد: یکی از بارزترین مولفههای این نوع از ساخت و ساز، تلاش برای تولید حداکثر سانتیمترهای قابل فروش از یک زمین مشخص است که این سانتیمترها زودتر به پول تبدیل شوند. تلاشی برای تولید حداکثر سطح پوشش یافته در یک زمین مشخص. چنین تلاشی سبب میشود که بسیاری از فضاهای میانی معماری بنا حذف شود و کیفیت معمارانه کار از بین برود و ما را به سمت مکعبهای بسته و غیرقابل انعطافی بکشاند.
اما در این میان باید به سرمایهگذارها هم حق داد...
-بله همین طور است. نباید خیلی ایدهآل به موضوع نگریست چون سرمایهگذار هم باید به سود خود برسد و این دقیقا نقطه چالش برای معماران مااست. معماران میخواهند فضا آزاد کنند به نفع معماری و کارفرماها، میخواهند فضا آزاد نشود به نفع سوددهی این سانتیمترها!
البته این سوددهی در کوتاهمدت است، ما معمارها باید به چه سمتی حرکت کنیم!
-ما در دو قسمت میتوانیم وارد عمل شویم، اول حوزه فرهنگی و دوم حوزه اصلاح قوانین ساخت و ساز شهری. در حوزه فرهنگی باید جا بیاندازیم که برای معماری بهتر خانهها، مردم باید پول بیشتری بدهند. چون حضور معماری ارزش افزوده ملک را بالا میبرد. در حوزه خودرو چنین اتفاقی افتاده، خریداران حاضرند پول بیشتری برای ماشین باکیفیت بهتر (مثل طراحی بدنه، قدرت موتور، ضریب ایمنی و ...) بپردازند اما در حوزه معماری...
فکر میکنم با تعریفی مواجهایم به نام کیفیت فضای مصنوع و مولفههای آن. به عنوان میانبر کمی هم از این مقوله بگویید و بگویید که یک ساختمان بلکه یک فضا چطور با کیفیتتر میشود؟
-خاصیتهایی در معماری هست که مستقیما با فضاهای دو بعدی قابل فروش، ارتباط پیدا نمیکند و چون ما متاسفانه همیشه فضا را در قالب متر مربع میسنجیم از چنین قابلیتهایی غافلیم!
شاید به همان سادگی که یک چشمانداز میتواند به قیمت ساختمان کمک کند، بدون افزایش متراژ آن ساختمان، باید جا بیاندازیم که کیفیتهای فضایی دیگری هم هستند که روی حس ما از فضا تاثیر میگذارند. باید جا بیاندازیم که فضا را مترمکعبی بسنجیم! بالطبع عوامل فضایی دیگری هم هستند مثل حجم خارجی ساختمان (که جزو حقوق شهروندی به حساب میآید) که باید چنین عوامل کیفی روی قیمت تاثیر بگذارند نه صرفا این متراژهای مترمربعی! در این میان نباید به سرمایهگذاران و کارفرماها به عنوان یک قهرمان روشنفکری نگاه کنیم و ازآنها توقع داشته باشیم که هزینه تمام تورفتگیها و نماسازیها و کلیه فعالیتهای معمارانه ما را بپردازد.
همانطور که تازگیها باب شده بعضی از معماران که اسم و رسمی پیدا کردهاند چنین میکنند.
- البته! ولی ما نباید این طور یکسو نگرانه وارد میدان شویم. به نظر من راهکار مناسب علاوه بر بحث فرهنگی، در حوزه اصلاح قوانین ساخت و ساز و نحوه اشغال زمین نهفته است. به طور مثال در بحث واگذاری تراکم اگر قرار شود که از 120درصد تراکم به جای دو طبقه در 3 یا چهار طبقه بهرهگیری کنیم (یعنی قانون استفاده از 120درصد تراکم در دو طبقه را تغییر دهیم) میتوانیم به حالت موازنهای برای حل مشکل معماری شهرها و جدال معمارها با کارفرماها برسیم.یا مثلا قانون نحوه اشغال زمین که سبب شده نمای ساختمانها در شهرها به دو تکه جنبی تبدیل شود که در سطح شهر به نظر میآید و نمای اصلی ساختمان تنها از کوچه جنبی دیده شود به نظر من با کمی خلاقیت میتوان قوانین ساخت و ساز را کمی تغییر بدهیم.
خب این مسایل مربوط به مسکونیسازی می شود که من نمیدانم الان چند درصد از ساخت و سازهای مسکونی توسط معمارها انجام میشود. من دنبال چیز دیگری هستم، میخواهم بدانم که آیا راهی که معماری ما در پیش دارد راه صحیحی است یا خیر؟ میخواهم از شان معمار مولف و معماری حال حاضر صحبت کنید.
- معمارها سازنده فضایی هستند که هستی مردم در آن اتفاق میافتد، آیا شانی بالاتر از این میتوان برای معمار قائل شد؟
این اتفاق چیست؟ <اخلاق> معماری که چنین مسوولیتهایی را تعریف میکند، معرفی کنید.
- شما از صفت مولف استفاده کردید، باید بگویم در دنیای معماران فقط بخش کوچکی دارای چنین صفتی هستند. معمار مولف اولین وظیفهای که دارد تولید بهترین نمونههای معماری است. یعنی معمار مولف اولین وظیفهاش نسبت به خودش و معماری است که تولید میکند. اما در مورد معماری معاصر باید گفت که سیمای شهری ایران در 30-40 سال قدیم اتفاق افتاد. یعنی درست زمانی که ما در حوزه معماری با توجه بیش از حد به مدهایی که از طریق مجلات آن طرف آبی مدگرا شدیم و فکر کردیم که خیلی از مدها، آخرین نتیجه بشر از معماری است، از اصل و نسب معماری خودمان دور افتادیم و سیمای شهریمان از بین رفت. سیر معماری چند سال اخیر را نگاه کنید، قبل از انقلاب، یک معماری مدرنیستی، بعد از انقلاب، سرستونها و تاریخگراییهای پست مدرنیستی و در حال حاضر هم ساختارشکنی...!
خوب پس تا اینجا، معماری درجه یکی آن طرف آبی داریم که وارد ایران شده است و در گام بعدی، کپیبرداران معماری ما از این نسخه، معماری درجه دومی تولید میکنند، گسترش این باز تولید به کجا منجر میشود؟
- در مرحله بعد این معماری به دست بساز و بفروشها میافتد و در سطح کلان پیاده میشود.
یادمان نرود که بساز و بفروشها با هدف پوشش حداکثری و فروش متراژ بالا، تنها جایی را که برای جولان معماری باقی میگذارند، پوسته نماست و این پوسته هم شدیدا تحت تاثیر مدهااست...!
پس بحث هویت را مطرح میکنم، در هجمه این مدها چه چیز معماری ایران را این جایی میکند؟ آیا واقعا باید برای معماری هویتی قائل شویم؟
- در حوزه معماری مولف (که خلق یک اثر هنری مد نظر است) مساله هویت نمیتواند مطرح نباشد. در خلق چنین اثری باید اثر، از ذات معمار و هستیاش بیرون آمده باشد و نه به صورت فرمایشی. در مساله هویت رویکرد من رد کردن این حوزه نیست. معماری خود من معماری جهانی نیست، چون ایرانیام و با تمام ارتباطات جدید، ایرانی معماری میکنم و فارسی فکر میکنم. اما سعی نمیکنم این هویت ایرانی را هم به صورت تصنعی و مبالغهآمیز وارد کارم کنم.در دورههای معماری ایران به سه شکل هویت معماری ایرانی وارد معماری معاصر شد: 1- بهکارگیری عناصر قدیمی 2- بهکارگیری الگوهای معماری قدیمی و 3- بهکارگیری مفاهیم!
در اکثر معماریهای جدید گونهای از این معماریها وارد شده و برای هویت بخشی به این آثار، مفاهیم و متونی تراشیده شده که هیچ ربطی به معماری و اثر ندارد. در معماری هیچگاه سعی نکردم از این المانهای قدیمی استفاده تحمیلی کنم، چرا که این فرمها و الگوها زائیده زمان خودش و تکنولوژیهای ساخت همان زمان است، در واقع تکنولوژیهایی مثل گنبد، طاق، ارسی و ... فرزند زمان خودشان هستند و از بطن روانشناسی فردی انسانهای آن زمان، ساختارهای اجتماعی و اقتصادی بیرون آمدهاند و اکنون تغییر کردهاند. پس معماری نباید جایگاه اجباری چنین چیزهایی باشد!
من از تاریخ معماری ایران لذت بردهام و گاهی هم درس گرفتهام اما آن چیزی که به عنوان میراث معماری ایران است در آثار من به صورت نعلبهنعل ترجمه نشده است ولی روی من تاثیر گذاشته و در دل من اثر کرده و چون آثاری که طراحی میکنم، سرچشمه گرفته از احساس درونی است، این آثار از این کانال به کارم منتقل میشوند. اما اگر از من بپرسند این چه اثری است که میراث تاریخ معماری در وجودم میگذارد نمیدانم چه بگویم!
شامل 14 صفحه word