لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
زندگینامه یک شهید
علی محمدی در دوم فروردین سال 1340 در خانواده ای مذهبی و متدین در روستای بلوطک که در 3 کیلومتری شهرستان ایذه واقع شده است، دیده به جهان گشود و تحت تربیت پدر و مادری مومن و متدین و ارادتمند به خاندان عصمت و طهارت پرورش یافت. در سال 1346-47 تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانی در شهر ایذه آغاز کرد و علی رغم آن سن و کم با جدیت تمام و احساس مسئولیت مسیر محل زندگیشان را تا ایذه با پای پیاده طی می کرد. وجود فضایل پسندیده و روحیات عالی باعث شد که عملا غمخوار پدر و مادر خود شود. دوره ابتدایی را با موفقیت و نمرات عالی سپری نموذ و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی جلال آل احمد گذراند.
شهید محمدی از هوش و استعداد قابل توجهی برخوردار بود. وجود روحیه حساس، قیافه ای آرام، چهره ای خندان، گشاده رویی و خوش خلقی از ایشان شخصیتی دوست داشتنی و جذاب ساخته بود و همین امر سبب جذب دوستان زیادی شده بود و اکثر همکلاسیهای علی به یاد دارند که وی از دانش آموزان ممتاز و کوشا و از بهترین شاگردان شناخته می شد.
دوران تحصیلات متوسط در سال 1353 در دبیرستان آیت الله طالقانی شهرستان ایذه شروع کرد و با وجود مشکلات فراوان در کنار تحصیل همگام و همراه پدر به فعالیتهای کشاورزی می پرداخت، دوران دبیرستان علی مقارن بااوج گیری تظاهرات و مبارزات ملت ایران شد، او با ایراد سخنرانی و براپایی نمازجماعت در دبیرستان به مبارزه با فعالیتهای سیاسی گروهها پرداخت، او ضمن عضویت در انجمن اسلامی دبیرستان عضو نیروهای فعال مسجد جامع، سعی در برپایی کلاسهای عقیدتی و سیاسی می نمود و در سنگر دبیرستان فعالانه ضمن تبلیغ و جذب نیروهای مومن به مبارزه با افکار انحرافی رایج آن زمان می پرداخت.
پس از اخذ دیپلم در سال 1358 به جهادگران پیوست و با تمام توان در خدمت محرمین قرار گرفت و در ادامه کمیته فرهنگی جهادسازندگی شهرستان ایذه را راه اندازی نمود و در این راستا اقدام به دایر کردن کتابخانه ای بزرگ در شهر و کتابخانه های موجود در شهر را تقویت نمود. ضمن اینکه در این مدت تهیه و تکثیر نشریات، فیلم، اسلاید و دایر کردن کلاسهای تابستانی آموزش قرآن می پرداخت و او کار فرهنگی را از بزرگترین امور می شمرد.
با شروع جنگ تحمیلی شهید عزیز از جهاد استعفا و به سپاه می پیوندد و لباس سبز پاسداری را زینت بخش قامت استوار خود دیده و در همان ابتدا به عنوان مسئول پرسنلی پایگاه مشغول به خدمت شد و خدمت در پایگاه او را قانع نکرد. او به دنبال روزنه ای که به عشق بپیوندد و در اولین فرصت فرمانده پایگاه را قانع کرد و به جبهه اعزام شد. او ابتدا به عنوان نیروی تک ور در یکی از گردانهای لشکر گمنامانه مشغول به خدمت شد و در عملیات خیبر در کنار شهید جعفرزاده رزمید و به دنبال آن بنا به دستور مسئولین لشکر به سمت مسئول تعاون و فرمانده گردان انصار لشکر 7 ولیعصر (عج)مشغول به خدمت شد.
او با تشکیل گروهان یاران شهدا نقش عمده ای در انتقال شهدا به عقبه داشت و استفاده از موتورهای بزرگ به همراه یدکهای مربوطه از ابتکارت وی در عملیات والفجر 8 بودکه ابتکارات وی در کاهش میزان مفقودین لشکر 7 ولیعصر (عج)بسیار ستودنی است.
مناطق عملیاتی بدر، خیبر، والفجر 8، کربلای 5، نیک علی را به یاد دارند و سرانجام آن گل رعنای سپاه روح الله در مورخه 28/10/65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه هنگامی که دشمن ذبون با گازهای شیمیایی منطقه را مورد هدف ناجوانمردانه خود قرار داد، متوجه می شود که یکی از پرسنل بسیجی فاقد ماسک مخصوص شیمیایی است. او ماسکش را به او می دهد و خود صورتش را با چفیه می پوشاند که همین امر سبب شد که وی شدیدا دچار مصدومیت شیمیایی گردد و آماده وداع.
پیکر خسته علی به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل می شود و همان آنجا بعد از وداع آخر با پدر آؤام می گیرد به آرزویی که سالها در پی اش بود، رسید و ندای فزت و رب الکعبه را سرداد و آرام گرفت.
علی محمدی در دوم فروردین سال 1340 در خانواده ای مذهبی و متد