دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این محصول در قالب ورد و قابل ویرایش در 220 صفحه می باشد.
فصل اول: مفاهیم ومبانی
از آنجا که هر سیاستی با تکیه بر تعاریف شکل می گیرد برداشتن گامی در جهت قبول تعریفی برای میراث فرهنگی ضروری بنظر میرسد.
انتخاب کلمات یک تعریف، کار حساس وقابل تأملی است زیرا هر کلمه یا عبارت میتواند عاملی تعیین کننده درشناسایی، ارزیابی وحفاظت از بقایای تاریخی باشد. همچنین عوامل مهمی در هر تعریف وجود دارد که کلمات کلیدی انتخابی برای آن باید توانایی پاسخگویی به جنبههای مختلف آن را داشته و حتی المقدور متضمن آگاهیهای لازم در آن وجه باشند. در این مبحث برآنیم تا با شناخت مفاهیم مربوطه، تعاریف ارائه شده ازمیراث فرهنگی را مورد مطالعه قرار دهیم.
از سوی دیگر با توجه به نقش اساسی وفزایندهای که شناخت مبانی هر پدیده یا رویدادی دردرک ماهیت و سیرتکاملی آن دارد، مبحث دوم به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.
1- معنی زبان شناسانه ( فیلولوژیک)
از آنجا که انتخاب واستفاده از لغات نقش مهمی در بیان مفاهیم پنهانشان دارد،ابتدا معنی زبان شناسانه لغات مربوط به میراث فرهنگی را که در انگلیسی،فرانسه،عربی وفارسی مورد استفاده قرار می گیرد بررسی مینماییم.
در انگلیسی،اصطلاحاتی چون Heritage، Cultural Heritage، Relics، Remains، Patrimony و Property به کار میآیند. بر طبق فرهنگ لغات Historical Principles (آکسفورد ،1888) Heritage در قرون گذشته به اشکال متفاوتی چون: heritage، eritage،
erytage و غیره بکار می رفته است.که همگی از ریشه لاتین Hereditagium می باشند به معنی :«.. آنچه به ارث رسیده یا ممکن است برسد،هر مال یا خصوصاً ملک که براساس حق وراثت واگذار گردد» آنچه در این اصطلاح واضح به نظرمیرسد، آن است که مال از گذشته به ارث رسیده است.
کلمة Relic که از Reliquias در لاتین بدست میآید،به معنی :«در موارد استفاده مذهبی، بخصوص در کلیساهای یونان وکاتولیک روم :برخی اشیاء همچون قسمتی ازبدن یا لباس،یک قطعه موردمصرف شخصی یا نظایر آن که به عنوان یادبود از یک قدیس، شهید یا فرد روحانی دیگری باقی مانده و به دقت از آن نگهداری کرده و محترم ومقدس داشته میشود»، ونیز «چیزی نفیس یا قیمتی» و «هر چه که به عنوان یادگاری یا یادبود از یک شخص، یک چیز، یک مکان نگه داشته شود؛یک یادمان.»
remains یعنی:«آنان که از میان تعدادی از اشخاص باز مانده،نجات یافته یا باقی مانده اند؛باقیمانده یا الباقی» و «یک اثر مادی (عتیقه یا غیرآن )، یک بنا یا ساختمان قدیمی یا ساختهای دیگر؛ وشیئی که از زمانهای گذشته به دست آمده است.»
Patrimony یعنی :دارایی یا یک ملک که از پدر یا جد شخصی به اورسیده؛ میراث، وراثت.
Property یعنی: وضعیتی ازتعلق یا متعلق به بعضی اشخاص بودن و «مالک چیزی بودن، چیزی را تملک کردن،حق(بخصوص حق انحصاری) تصرف، استفاده ،یا در اختیار گرفتن هر چیز (معمولاً شیئی مادی و محسوس) ، دارندگی ،مالکیت.»
در فرانسه کلمات مشابهی با همان ریشة مشترک انگلیسی وجود دارد، به استثناء (Cultorel)Bien که ترجمه آن به انگلیسی Property یا Goods است.
در عربی کلمه «تراث» به کار میرود که از کلمه ارث ریشه میگیرد. در زبان فارسی دوکلمه «آثار»و «میراث» وجود دارند که هر دوریشه عربی دارند. «آثار» جمع «اثر» به معنی محصول فیزیکی و غیرفیزیکی بجای مانده است. در این کلمه انعکاس گذشته چشم گیر نیست، و کلمه بیشترنشان دهندة اهمیت آنچه که خلق شده میباشد و از اینروست که در فارسی این کلمه اغلب با صفاتی چون تاریخی یا فرهنگی همراه میشود.
کلمة دیگر،میراث، یعنی آنچه به ارث رسیده است که بسیار مشابه Heritage در انگلیسی است. اگر چه بدون اضافه نمودن کلمات توضیحی نیز قابل درک میباشد، اما همچون Heritage در انگلیسی، اغلب به همراه کلمه «فرهنگ» به کار میرود.
کلمه Property انگلیسی و Bien فرانسوی یادآور مفهوم گذشته نیستند،در حالی که سایر کلمات به آنچه که میراث گذشته است، رجوع داده میشوند. در مدارک یونسکو اغلب این دوکلمه،(Property) و Bein بکار رفته اند. اگر چه می توان چنین فرض کرد که این امر موجب ارتباط حال و گذشته میگردد و موارد وسیعتری از پدیدههای فرهنگی را تحت پوشش قرار میدهد.
مبحث اول : تعاریف میراث فرهنگی
1- میراث فرهنگی به مفهوم عام:
در دستیابی به یک تعریف برای میراث فرهنگی، لازم است که معیارهای مشخصی مورد توجه قرار گیرند.
در این ارتباط سه معیار اصلی پیشنهاد میشود، شیئیت، قدمت و پیام انسانی
این معیارها میتوانند ما را به این مضمون نزدیک نمایند که :
هرپدیدهای ( اعم از منقول و غیرمنقول و آنچه که میراث مادی و معنوی[1] خوانده میشود) که قدمتی دارد (طول این قدمت نسبی است) و واجدپیامی انسانی است ( یا چیزی از انسانهای گذشته برای عرضه دارد) شایسته است که بعنوان «میراث فرهنگی» خطاب گردد.
نتیجتاً نادیده گرفتن هر یک از این سه عامل موجب انحراف جدی در استخدام اصطلاح میراث فرهنگی برای بیان مقصود میشود.در توضیح امر برآنیم تا هر یک از این ملاک ها را برای شناسایی میراث فرهنگی تبیین نماییم.
الف ) شیئیت:
اگر شیئیت میراث فرهنگی مورد تأکید است، نه به این دلیل که ممکن است میراث فرهنگی بعنوان چیزی ذهنی تصور شود چرا که بدیهی است، ما چیزی را بعنوان میراث فرهنگی تلقی میکنیم که بنحوی به منصه ظهور رسیده باشد، بلکه معیاری است جهت بازیابی.
بدین معنا که این مورد از شاخصهای میراث فرهنگی نیست بلکه یک معیاربرای کمک به شناسایی آن است.
به نظر می رسد که مواجهه مستقیم با بقایای تاریخی و برخورد با عینیت آن به انسان نوعی شهود اعطا میکند،نوعی دریافت استنتاجی خاص که از خواندن تاریخ یا توضیح شفاهی حاصل نمیشود.
با قدری تأمل در قرآن کریم در مییابیم که در کنار روشهای منطقی برای جستجوی حقیقت، قرآن بشررا به سفر ودیدن آثار دعوت مینماید.[2] از سویی مرور تجارب شخصی به ما نشان میدهد که در مواجهه با اصل یک تابلوی نقاشی یا شنیدن اجرای زنده یک قطعه موسیقی تا چه حد واکنشی متفاوت داشته ایم. بدین معنا که مشاهده حضور فیزیکی یک اثردر یک موزه یا در محوطه تاریخی موجب افزایش قدرت مواجهه و توجه بیشترمیگردد.
باید به یاد داشت که بیشتر آثار باقیمانده، بعنوان یک اثر هنری خلق نشدهاند، بلکه به جهت گذر سالهای بسیار تأثیر ژرفی بر بیننده میگذارند.
بنابراین معیار شیئیت، امکان تجربهای بی بدیل را برای مخاطب فراهم مینماید بدین معنا که شهود مستقیم گذشته را ممکن و امکان گفتگوی روحی با پیشینیان را تسهیل مینماید.
ب) قدمت :
دومین معیار پیشنهادی برای تبیین میراث فرهنگی، قدمت است. مساله قدمت برای مطالعه گذشته بسیار با اهمیت است زیرا این عنصر ضمن اینکه موفقیت اثر را در تاریخ تعیین کرده واطلاعات با ارزشی را ارائه مینماید، حس خاصی را در مشاهده برمیانگیزاند. بی شک گذشته نقش مهمی درزندگی روانی انسانها ایفا میکند.بسیاری از رویکردهای عاطفی به گذشته ناشی از قدمت به ارث رسیده در اشیاء تاریخی میباشد. دراین راستا آن قابل ذکر است اینکه مقدار فاصله با گذشته که حس قدیمی بودن را میآفریند،نسبی است وواضح است که برای آنچه میراث نامیده میشود،حداقل سنی باید وجود داشته باشد.لیکن شایان ذکر است که قرآن کریم نیز طول زمان مشابهی بعنوان یک مقیاس برای تعیین آنچه که قدیمی یا از گذشته است ارائه مینماید.[3]
در میان سه معیار پیشنهادی این قدمت است که ما را به گفتگو ودرک پیام پیشینیان دعوت مینماید. لذا اگر عامل قدمت را حذف کنیم، چیزی بعنوان میراث فرهنگی باقی نخواهد ماند.
این حس بنحوی ترکیب شگفتی،حسرت، تحسین ورضایت است زیرا حقیقتاً بزرگترین افتخار یک اثر باستانی در اجزای بکار رفته نیست بلکه شکوه آن در قدمت وحس عمیقی است که به انسان تلقین میشود.»
ج) پیام انسانی:
برای آنچه میراث فرهنگی خوانده میشود، بیش از شیئیت و قدمت، حمل یک پیام ضروری است. به بیان دیگر هر شیئی تاریخی که فاقد پیامی باشد،میراث فرهنگی شمرده نمی شود لیکن بطور مسلم هزاران سنگ بر روی سنگهای دیگری قراردارند که ما آنان را میراث فرهنگی مان نمیدانیم. در حقیقت بسیاری از بقایای معماری کهن ما ازسنگهای برهم استوار تشکیل یافته اند.آنچه آنها را با ارزش میسازد شرحی است راجع به «چرایی» و «چگونگی» خلق این آثار.
بنابراین ردپای انسانها بر روی هر تکه ازمیراث فرهنگی است که آن را در برابردیگر بقایای گذشته قابل شناسایی کرده و به آن اجازه میدهد که «فرهنگی» خوانده شود.پس آنچه را که ما پیام میخوانیم، عامل فرهنگی یا اثرانسان[4] است که بر پدیدهها انعکاس یافته و ارزش مطالعاتی آن در فهم پیشینیانمان است.
با پیوند سه معیار پیشنهادی میراث فرهنگی چنین تعریف میگردد:«ردپای انسان در طول تاریخ که حامل پیامی انسانی است»
اشیایی است: ردپای انسان، شامل آثار منقول وغیرمنقول، مادی و معنوی، با نمود فیزیکی وقابل ادراک با حواس، حامل ارزشهای علمی
که واجدقدمت: امری نسبی، نمایانگر تحول انسان، کل مسیر تاریخ را پوشش میدهد، حسی از تداوم را عرضه میکند وارائه گر ارزشهای تاریخی است.