
این داستان هری پاتر را از ما خریداری کنید .
داستان هری پاتر
این داستان هری پاتر را از ما خریداری کنید .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه7
18:30
چند جوان 26-25 ساله، دانشجوی سال آخر رشتة کامپیوتر و عاشق فیلمهای ترسناک هستند. این علاقه و عشق آنها را تبدیل به گروهی متفاوت در دانشگاه خود کرده است که با انجام کارهای غیرمعمول و شوخیهای ترسناک باعث اضطراب و ترس هم کلاسیهای خود میشوند. این شوخیها آنها را چندینبار تا مرز اخراج از دانشگاه برده است و هر بار با کمک پول، آشنایان و یا کمک و وساطت دوستان از مهلکه گریخته اند.
یک بار بچهها برای دیدن فیلم ترسناکی در کنار یکدیگر جمع شدهاند ایدة «سایت وحشت» که دربرگیرنده هر چیز دلهره آوری است مطرح میشود. مثل آخرین اخبار در مورد جنایات روز جهان، معرفی جدیدترین فیلم های ترسناک، معرفی بزرگترین جنایتکاران، آخرین کتابهای جنایی و نیز تصاویر وحشت انگیزی از صحنه های جنایت.
پدر یکی از اعضای گروه که دختری ناشنوا (یا نابینا) است، خانة اعیانی بزرگ و نیمه مخروبهای را در اختیار بچهها میگذارد تا به عنوان محل گروه از آن استفاده کنند. بچهها خوشحال و سرخوش به کار مشغول میشوند. با راهاندازی سایت به زودی تعداد مراجعه کنندگان آن بسیار زیاد می شود و این امر باعث خوشحالی بچهها میشود. به پیشنهاد یکی از اعضای گروه یک آگهی تبلیغاتی مبنی بر «علاقمندان به خودکشی را در کوتاهترین زمان، به مقصود خود می رسانیم». ایدة بسیار جالبی است و بچهها به
داستان کوتاه عربی با معنی -مردی در روستایی به « چشم زدن» معروف بود-داستان عربی-داستان عربی با معنی-داستان عربی با معنی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
فهرست مطالب:
چکیده
چکیده
داستانهای قرآن از دیر باز از جنبههای مختلف تاریخی، محتوایی، تربیتی و غیره بررسی شدهاند، اما به جنبههای هنری، مسائل مربوط به شیوههای داستان پردازی و تحلیل عناصر داستانی آنها خیلی کمتر توجه گریده است.داستان به عنوان یک شکل ادبی و هنری دارای ساختار هندسی خاصی است که آن را از دیگر اشکال ادبی مانند قصیده، خطبه، مقاله و غیره متمایز میسازد.داستانهای قرآن در ردیف داستانهای واقعی تارخی قرار دارند، اما با داستانهای واقعی تاریخی که معمولاً آثار خیال و مبالغه در آنها مشاهده میشود فرق دارد.چرا که به تصریح خود قرآن، هم حوادث و سرگذشتهای داستانهای قرآن«بالحق»هستند و هم گزارش و نقل آنها که از طرف خداوند صورت گرفته«بالحق» است.این گونه سرگذشتهای واقعی و حقیقی را خداوند«قصص»مینامد، یعنی به نحوی بیان، نقل و ارائه شدهاند که خواننده آنها را پیگیری میکند.این امر همان شیوه داستان پردازی قرآن است.در ساختار اغلب داستانهای قرآن عناصر داستانی شناخته شده در ادبیات نوین داستانی، تا حدودی قابل تحلیل و ارزیابی است.معمولاً یک داستان هنری از این عناصر تشکیل شده است:طرح و پیرنگ، شخصیت و شخصیتپردازی، کشمکش، گفتوگو، صحنه و صحنهپردازی(زمان و مکان)، زاویه دید یا زاویه روایت و درونمایه یا اندیشه.
همواره باید این نکته را در نظر داشت که قرآن قبل از هر چیز کتاب هدایت و تربیت است و لذا داستانهای آن نیز در خدمت اهداف دینی و تربیتیاند.در این پژوهش فقط به تحلیل و بررسی چهار عنصر طرح و پیرنگ، کشمکش، شخصیت، شخصیتپردازی، و گفتوگو از عناصر داستانی در قرآن خواهیم پرداخت؛چرا که تحلیل همه این عناصر به مجال وسیعی نیاز دارد.
قرآن کریم حوادث و سرگذشتهای واقعی را که بدان پرداخته، «قصص»نامیده است.«قصص»که به معنای قصه است، در اصطلاح به سخنی گفته میشود که در قالب هنری چنان بیان و طرح شود که مخاطب آن را پیگیری کند.این معنا و مفهوم که با ریشه و ماده«قصّ»سازگار است، درباره داستانهای واقعی تاریخی قرآن صادق است، چرا که قرآن، حوادث و سرگذشتهای فرو رفته در اعماق تاریخ را با شیوه واسلوبهای بیانی، تکنیکهای داستانی و تصویر گریهای نمایشی و حسی خود، دوباره احیا و زنده کرده است، به طوی که مخاطب همانند یک بیننده، به نظاره حوادث و صحنههای داستان مینشیند و به پیگیری آنها میپردازد.
در ادبیات داستانی امروز، داستان متشکل از عناصری مانند طرح و پیرنگ، حادثه، شخصیت، گفتوگو، روایت، صحنه، زاویه دید، و درونمایه است.این عناصر که هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا مقوّم یک داستان هستند و داستان بر پایه آنها استوار است، در داستنهای واقعی قرآن-با اختلاف در کمیت، کییّت و نحوه کاربرد-قابل تشخیص، تحلیل و ارزیابی است.در این مقاله از ابتدا مطالعاتی درباره داستان و ادبیات داستانی و نقد آن انجام گرفته است.سپس داستانهای قرآن از این منظر بررسی و تحلیل شدهاند.سرانجام این نتیجه حاصل شد که قرآن کریم کتاب هدایت است، اما محتوای هدایتی و تربیتی قرآن با زبان هنر بیان شده و داستانهای واقعی تاریخی قرآن نیز که به قصد هدایت و عبرت مطرح گردیدهاند با تکنیک و شیوه داستانپردازی نقل شدهاند، به طوری که درک جنبههای هنری و شیوههای داستانپردازی قرآن، فقط با استفاده از معیارهای ادبیات داستانی نوین تا اندازهای ممکن است، چرا که داستان در ادبیات عربی قدیم به عنوان یک شکل هنری و ادبی مطرح نبوده و لذا در هیچیک از کتب علوم قرآنیی و تفسیری به داستانهای قرآن از دیدگاه خاص داستانی و معیارهای نقدی آن نگاه نکردهاند، بلکه داستان قرآنی، در کنار سایر موضوعات آن مانند احکام و اصول اعتقادات، از جنبههای صرف و نحوه و بلاغت قدیم تحلیل شده است.اما امروزه علاوه بر جنبههای یاد شده، عناصر دیگری در ساختار داستان هنری وجود دارد.چهار عنصر طرح و پیرنگ، کشمکش، شخصیت و شخصیتپردازی، و گفتوگو که از مهمترین عناصر یک داستان محسوب میشوند، در این پژوهش تحلیل شدهاند.
«گفتنی»
ققنوسِ اساطیری ایرانیان چون دیرزمانی را میزیید، و رخوتِ پیری شوق عروجش را از او باز میستاند، خود را به تلی از آتش می زند و از میان خاکسترِ هستیِ خویش ققنوس بر می خیزاند جوان و شاداب که اوجِ پروازش فراتر از اوجِ پیشین است و انبوه تجربیاتش گنجینهای است غنی که او را باز می دارد از ورطههای سقوط و اُفول، و ققنوس اسطورهایِ ایران زمین سالیان بلندنشسته بر بلندای قامتِ ستونِ پُر غرورِ تخت جمشید به نظاره و به مشاهده دیده است عروجِ نخستین امپراطوری جهانی را که بر بنیادهای عدالتِ بشری شکل گرفته، بیگانه با کینه توزیها، آشنا با همدلی ها و هم سو با والاترین اندیشهها.
امپراطوریِ که در یک کران از جوششِ دریای نیل گرمی می گرفت و بسترِ آرامِ اروند را در آغوش داشت و دردیگر کران تا فراسوی آسیای صغیر و تا خاکِ مقدونیه پیش می رفت و از دیگر سوی دریای کژبین یا قزوینِ امروزیاش دامنه های البرز کوهِ او را به تر نمینوازش می داد.
اما بیگانهای ناآشنا با خوی مردمان، ستونِ امپراطوریای را فرو ریخت که ققنوسِ پیروزمان دیده، بر آن به غرور تکیه زده بود ولی نماد ایرانی دیگر بار در آتش فرو رفت و امپراطوری پُر نشاط ترِ اشکانیان از آن آتش سر برآورد و چون این دومین نیز به پیری رسید، ققنوسِ ایرانیان شکوهمندترین توانِشِ خود را به جهان عرضه داشت، امپراطوری خسروانِ ساسانی، امپراطورییی بنیاد گرفته بر ارزش های دینی فردایی که نمادی بود از دادگستری و انسان دوستی که دیرزمانی پایدار ماند با پیشوائیِ عدالت جوئیِ نوشیروانی و شکوهِ فرزانگیِ بزرگمهری.
ظهورِ اسلامِ جوان آیین امپراطوری آخرینِ ایرانیان را به غبارِ فراموشی نسپرد که ماهیتِ آن را دگرگون گرداند و دیری نپایید که از میانِ آتش و دودِ برخاسته از آتش فشانِ حادثه امپراطوری ایرانی، دیگر بار پای گرفت، این بار در قلمرو فرهنگِ امپراطورییی که بر بالهای لطیفِ زبانِ فارسی خوش جای گرفت در پرواز به اوج ها. زبانی که مِحمِلی شد برای والاترین اندیشهها.
این زبان سپاهِ کلام و اندیشه خود را تا فراسوی بالکان در اروپا به پیش بُرد و از دیگر سوی مرزهای چین و کاشغر و همه آسیای صغیر و شبه قاره هند را در نوردید.
در این فرهنگ جهانگشاست که اندیشه والاترین گوهرِ آدمی شمرده می شود و ارجمندترین هبهیی که خداوند به انسان به ودیعت سپرده. فرهنگی که خداوندگارش را می ستاید در مقامِ پدید آورنده جهان و خرد.
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
فرهنگی که دستیابی به همه هستی را با ابزارِ دانش ممکن می سازد.
درخت تو گر بارِ دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
فرهنگی که اندرزت می دهد مهرورزی را.
به هوش باش دلی را از سهو نخراشی به ناخُنی که توانی گرهگشایی کرد
و شاعرِ امروز و فردایش میگویدت: دل من دیرزمانی است که می پندارد.
دوستی نیز گُل است مثلِ نیلوفر و ناز ساقهِ تُردِ ظریفی دارد.
بیگمان سنگ دل است آن که روا می دارد جانِ این ساقهِ نازک را دانسته بیازارد.
و این فرهنگِ غنی و انسانی که تشنه عدالت، شیفته مهر و جستجوگرِ انسانیت است، دریغ است جهانی نشود که ققنوسِ ایرانی دیگر بار تن به آتش سپرده است.
من ...
به دلیل استعداد و عشقی که به هنر داشتم و با صعهای که خانواده و آشنایانم بر آن میگذاشتند به قصد جلوگیری از هرز رفتن این ذوق، به عنوان ودیعه الهی و نادیده گرفتن شدنِ آن، پا به عرصه بی کران هنرگذاشتم و سر از پا ناشناخته شروع به فعالیت در این وادی بیکران کردم.
به دست آوردن عنوان و رتبه و مقام علمی و عملیِ نخست کشوری در میان هنرجویانِ تمامی هنرستانهای وطن به عنوان تأییدیهای که ماحصل نظر جمیع استادان و پیش کسوتان این فن نسبت به آموختههایم بود. به من آموخت که هرگز ناامیدی را به خود راه نداده و همچنان در نبرد با سختیها و موانع پیش بروم.
درکِ آزادی عملی که در هنر گرافیک وجود دارد روز به روز بیشتر تشویقم می کنم تا در ماندن و کار کردن در این رشته ارزشمند پافشاری کنم. دریای بیکران باشی یا گودال کوچک آب فرقی نمیکند. زلال که باشی آسمان در توست.
«مقدمه»
روح انسان آشوبگر است و ساختار شکن، و با بیپروایی هستیِ پیرامونِ خود را دگرگون می سازد. در پیِ مفاهیم تازه، اندیشهها و مکاتبِ گذشته را در هم می ریزد. جویای تغییر و نیل به تعالی است. شیفته زیبایی و قدرت به هُنر روی می آورد تا زیبایی بیافریند.
با التیامِ دردهایش قدرت بگیرد و خود را در آینهی آن بنگرد. حال آن که باتلاقِ روزمرگی و تکرار دهان میگشاید و انسان را از امید، آرزو و تلاطم تهی می کند. تقاضای بیشتر برای رهایی، فرو رفتن در کامِ نیستی است. از همین رو نو نگری، خلاقیت و تغییرپذیری لازمه ماندگاری و ادامه حیاتِ هر پدیده است. رُکود رِکود می آورد و حرکت حرکت.
فصل اول:
تاریخچه تصویرسازی
تصویرسازی در طول تاریخ چیزی جز روایتگری یا داستان پردازی نبوده است. اما شروع داستان سرایی به صورت مکتوب خود با آغاز تمدن های اسطوره ای و پیدایش اشکال خطوط نوشتاری بوده است که به کمک آنها افسانه های اساطیری در کتیبه های سنگی و مهرها یا پاپیروس نوشته می شد.
هنر تصویرسازی قبل از پیدایش خط در دوران پارینه سنگی و میان سنگی در نمونه هایی مثل نقاشی غارها چیزی جز نقاشی جادویی نبوده است. در آن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادویی قدرتهای مرموز جهان طبیعت به درون زندگی جمعی انسانها و در مواقع شکار برای سیطره بر قدرت حیوانات یا در مواقع دیگر به همراه مراسم در رقص های آئینی به منظوره چیرگی بر قدرتهای تخریبگر طبیعت و ... به تصویر کشیده میشوند.
در مشرق زمین مثلاً در سرزمین چین تصویرسازی بازگویی نمادین گونه نقوش بود و به تدریج تحت تأثیر تعلیمات فرزانگانی چون لائوسه تصویرسازی، حکایتی اندرزگونه و پرداختی شاعرانه از پدیده های طبیعی میشود.
در سرزمین ایران سنت نقاشی مینیاتور پس از دوره عباسی و سلجوقی تا دوره تیموریان و پس از آغاز عصر نوین در عهد صفویه، نقوش تصویری روایتی راوی قصص و حکایت های منظوم بوده اند. در دوره صد ساله اخیر تصویر سازی معاصر در سبک قهوه خانهای و سقاخانه ای، دیگر بار داستان های حماسی شاهنامه در پردهسازیها و حکایت های مذهبی مانند داستانهای مربوط به واقعه کربلا به تصویر کشیدهاند.
تصویرسازی (تعریف)
هنر تصویرسازی از شاخه هنرهای کاربردی می باشد که تصویرگر برای بیان ایدهها و ادراک خود از عناصر تجسمی به بهترین نحو سود می جوید.
تصویرساز باید فرا گیرد که ضمن ایجاد تصویر و رعایت اصول آن سلایق مختلف سفارش دهندگان و اذهان عمومی را زیر نظر داشته باشد. تصویرگر باید سعی کند پیام هایی را که درصدد انتقال آن می باشد از نظر موضوع و محتوای فکری و شکل و قالب افکارش را بسیار غنی و با ارزش و با رعایت همه جانبهی اصول زیباشناسی ارائه نماید.
در گذشته و قبل از پیدایش هنرهای کاربردی فعالیت های برخی از هنرمندان بیشتر در حیطه چاپ بود و هنرمندان تصویرساز تنها تصویرگران صنعت چاپ بودند. هنر تصویرسازی که از جمله هنرهای کاربردی است شاخه ای از گرافیک می باشد.
تصویرسازی هنری است که تصویرگر در آن اقدام به روایت گری مصور می نماید. موضوع کار تصویرگر میتواند یکی از داستان های مذهبی، ادبی، تاریخی، علمی و ... می باشد.
هنرهای مختلف علیرغم این که هر کدام از وسایل و شیوه های اجرایی خاصی استفاده می کنند ولی نقطه مشترک در بین آنها بیان تصویری می باشد. استفاده از همه امکانات در هنر تصویرگری، موجب تعدد و گوناگونی تخصص ها و روش ها در این هنر شده است که با گسترش فن آوری بشری روز به روز به این اشعابات افزوده می شود و منجر به پیدایش شگردهای بدیع و نوظهور گردیده است.
تصویرسازی صورتهای مختلفی دارد که برخی از هنرمندان به تصویرسازی کتب با موضوعات مختلف مشغول می باشد. این موضوعات می توانند شامل متون داستانی، تصویرسازی خبری مطبوعاتی، تصویرسازی فرهنگ عامیانه (فولکلوریک)، تصویرسازی آموزشی، تصویرسازی فنی و تصویرسازی کاربردی که بیشتر با محیط جوامع انسانی سروکار دارند و ... را شامل می شود.
تصویرسازان علاوه بر مصور ساختن کتاب ها و جملات، پوسترهای تبلیغاتی، در زمینه تصویرسازی برای فیلمهای نقاشی متحرک و همچنین تابلوهای محیطی رایانه ای تبلیغاتی مشغول می باشد. در یک تعریف کلی می توان گفت کار تصویگری تجسم تصویری یک موضوع برای نمایش بهتر فضای مطلب و در نهایت درک بهتر آن می باشد که عناصر بصری را در غالبی زیبا ترکیب نموده و عرضه کرد.
امروزه، تصویر محیط زندگی انسان را احاطه کرده و در فعالیت های اجتماعی او نقش اساسی را بر عهده دارد. همان گونه که کلام و نوشته از عناصر ارتباطی انسان ها با یکدیگر می باشد، تصویر نیز با ویژگی های منحصر به فرد خود، بدون محدودیت زمانی و مکانی نقش مهمتر و عام تری را در ارتباطات انسانی دارا می باشد، امروزه تصویرگران به ظریف ترین نکات محیط زندگانی خود توجه دارند که شاید از دید بسیاری از محققان و اندیشمندان علوم نظری به دور مانده باشد. تصویرگر با بوجود آوردن تصاویر آموزشی و علمی آگاهی افراد جامعه را از دنیای پیرامون خود افزایش می دهد.
تصویرگر متعهد تلاش می کند آثاری را به وجود بیاورد که همواره با خلاقیت و نوآوری و بهره گیری از شیوههای نوین اجرایی و از حیث تکنیک نیز غنی باشد، رسیدن به جامعه سالم و بی آلایش که در آن فرم ها و رنگها بیان کننده آلام جامعه می باشد و همچنین خطوط برای بیان احساسات پاک و ایجاد روابط عمیق بین تکتک افراد جامعه می باشد و این از اهداف تصویرگری می باشد.
تصویرگری که دارای تخیل و ایده های سازنده می باشد قادر خواهد بود که پیام های درونی خود را موافق با تمایلات جامعه از عالم درون به عالم بیرون منتقل کند. تصویرگر با مطالعه زندگی و فرهنگ جامعه خود با چگونگی پوشش لباس، رنگ چهره، آداب و رسوم، مقررات و ... آشنا شده و این ویژگی ها را در تصویرسازیهای خود به کار گیرد.
تصویرگر می تواند یک روان شناس و جامعه شناس هنری باشد که از ماورای صفحه تصویرش به معانی و مفاهیم دقیق آنها پی برده و با خلق تصاویری که ناشی از شناخت کامل او از ارزش های حاکم بر جامعه میباشد ضمن احترام گذاشتن به آنها ارزش ها هرگز با خلق اثری که ناآگاهانه صورت گرفته است و نتیجه آن می تواند موجب بر هم ریختن نظم اجتماعی جامعه و جریحه دار شدن احساسات عمومی جامعه باشد اقدام به تصویرسازی می کند.
شامل 100 صفحه word