فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله درباره هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش، خواه ناخواه اسرار مگو دارد که بایستی در نگه داری آن کوشا باشد. برخی از این اسرار مربوط به خودش و برخی مربوط به خانواده یا جامعه اوست. امروزه با توجه به وجود ابزار پیشرفته و حساس جاسوسی و اطلاعاتی و کاربرد گسترده آنها برای دگرگونی سرنوشت ملت ها، ضرورت رازداری، بدیهی و انکارناپذیر است و گذشته از آنکه فضیلتی اخلاقی به شمار می آید، در نیک بختی انسان ها نیز تأثیر بسزا دارد. امیرمؤمنان علی علیه السلام فرموده است:اَلظَّفَرُ بِالحَزْمِ وَالْحَزْمُ بِإِجالَةِ الرَّأیِ وَالرَّأْیُ بِتَحصینِ الأَسْرارِ.پیروزی، به محکم کاری بسته است و آن هم به اندیشه بستگی دارد و اندیشه نیز به نگه داری رازهاست.

هر فرد، خانواده، تشکیلات و جامعه ای، کم و بیش اسرار و اطلاعاتی دارند که دیگران نباید از آنها آگاه شوند؛ زیرا آشکار ساختن آن برای دیگران، چه بسا آسیب ها و گرفتاری های بزرگی در پی آورد.ازداری بر دو گونه است: یکی، راز دیگران را نگاه داشتن و دیگری، اسرار خود را پوشیدن و آشکار نکردن. فاش کردن رازها، از ضعف نفس و سستی عقل است؛ چه اسرار آدمی از دو حال بیرون نیست: یا بیان گر دولت و سعادت و نیک فرجامی است یا خبر از نکبت و شقاوت و ناکامی می دهد. رازداری در هر دو حال نیکوست؛ زیرا اگر راز، از دولت و سعادت انسان خبر دهد، اظهار آن موجب دشمنی بدخواهان و حسد ابنای زمان و توقع ارباب طمع و دون همتان می شود و اگر راز، از ناکامی و نکبت آدمی خبر دهد، بروز آن، شماتت دشمنان و اندوه دوستان و خفت در نظر ظاهربینان را در پی دارد. همچنین آن که رازدار خویش نیست، نمی تواند اسرار دیگران را حفظ کند، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید:مَن ضَعُفَ عَنْ حِفْظِ سِرِّهِ لَم یَقْوَ لِسِّرِ غَیرهِ.کسی که نتواند رازدار اسرار خود باشد، نمی تواند اسرار دیگران را نیز حفظ کندو انسان اسرار خویش را بهتر از هر کس دیگری می تواند حفظ کند. بسیارند کسانی که بر زیان خود می کوشند.بنابراین، آدمی باید مراقبت کند در اینکه چه می گوید و با که می گوید. آیا هر کسی شایستگی شنیدن همه گفته های او را دارد یا خیر؟ ممکن است کسی رازی را بشنود، آن گاه نه از سر دشمنی، بلکه به خاطر نداشتن ظرفیت درونی و آمادگی روحی بر پذیرش آن سخن، ناخودآگاه به افشای آن بپردازد. ازاین رو، حقایقی هست که برای برخی از افراد، به ویژه آنها که دل و جانشان را زنگار هوای نفس و نادانی و لجاجت دربرگرفته است، باید همیشه ناگفته بماند.

عوامل افشای راز

برخی عوامل که به افشای رازها می انجامند، عبارتند از:

1. پرحرفی: اشخاص پرحرف، برای اشباع میل سخن گویی، از هر دری سخن به میان می آورند و یافته های خویش را به دیگران انتقال می دهند. چنین کاری سبب پرده برداشتن از اسرار آدمی می شود.

2. عقده حقارت: در هم نشینی ها گاه از مطالب گوناگون سخن می گویند. افرادی که کمبود شخصیت و ضعف نفس دارند، می کوشند تا با سخنانی جدید، نظر حاضران را به خود جلب و احساس حقارت خود را جبران کنند و بدین ترتیب، برخی رازها را برملا می سازند.

3. دوستی و رفاقت: سومین انگیزه فاش سازی اسرار، دوستی ها و رفاقت هاست. شخص دانای اسرار باید توجه داشته باشد که مرز دوستی و رفاقت را از حریم اسرار پنهانی خویش جدا کند و نه تنها اسرار خود، بلکه اسرار شخصی دیگران را نیز در اختیار دوستانش قرار ندهد

4. احساساتی شدن و عصبانیت: یکی دیگر از عوامل افشای اسرار، صبر نکردن بر بدی هاست. بسیار اتفاق می افتد که فرد یا افرادی بر اثر ناراحتی از شخصی و سپس احساساتی شدن، اسراری را فاش می سازند، ولی پس از آن، دچار پشیمانی می شوند. بر این اساس، آنهاکه بازیچه احساسات نمی شوند و بر خشم خویش مسلط هستند، بر حفظ اسرار خود و دیگران تواناترندیکی از عواملی که موجب افشای سر برای دشمنان می‌گردد، حسن ظن بر اساس دوستی‌هاست؛ لذا خداوند مسلمانان را از دوستی با مشرکان به شدت برحذر داشته تا گرفتار فاش کردن اسرار مردم یا حکومت نشوند راز فاش شده، مثل یک زندانیِ گریخته از محبس است که بازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است افشای راز مردم، نشانه سستی اراده و ضعف ایمان و گاهی برای خودنمایی است. باید «امین مردم» بود و گوهر راز را در صندوق سینه نگه داشت. «آبرو» از هر سرمایه ای بالاتر است و با رازداری می توان «آبروداری» کرد. کسی که از عیب پنهان و راز مخفی کسی مطلع می شود و آن را در بوق و کرنا می کند، گناهکار است و مدیون حق مردم. تعجب است که گاهی رازهای خصوصی بعضی خانواده ها زبان به زبان نقل می شود و صغیر و کبیر از آن آگاهند حضرت رضا(ع) در حدیثی فرموده است: مؤمن، هرگز مؤمن راستین نخواهد بود مگر آنکه سه خصلت داشته باشد: سنتی از پروردگار، سنتی از پیامبر و سنتی از ولیّ خدا. آنگاه سنت و روشی را که مؤمن باید از خدا آموخته و به کار بندد، «رازداری» معرفی می کند: «وَ امّا السُنَّةُ مِنْ رَبّهِ کِتمانُ سِرِّهِ»(4)

اگر حرفی را از کسی شنیدی که راضی به نقل آن برای دیگری نبود، نقل آن گناه است. اگر بیان یک راز، آبروی خانواده ای را به خطر اندازد، فردای قیامت مسؤولیت دارد و پاسخ گفتن به آن بسیار دشوار است.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره هر انسانی در زندگی فردی و اجتماعی خویش

مقاله درباره مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

اختصاصی از فایلکو مقاله درباره مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

موضوع تحقیق:

مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

فهرست مطالب

عنوان:

1 - برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد.

2- مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش از دیدگاه رادیوهای بیگانه .

منابع

 

برخورد رفرمیسم راست و چپ وگرایش لغو کار مزدی به مبارزات کارگران شرکت واحد.

برخورد رفرمیسم راست و چپ یعنی گرایش سندیکالیستی و چپ سکتاریستی غیر کارگری به حرکات اعتراضی مطالباتی کارگران اتوبوسرانی شرکت واحد  که در دو نوبت، ماه دی  و بهمن 84 به اعتصاب کوتاه مدت منتهی شد، در اساس یکسان بود. تمام تلاش عناصر این دو گرایش بورژوایی موجود در جنبش کارگری در تمام موضع گیری‌های کتبی و شفاهی‌اشان این بوده که از یک طرف  نقش سندیکای کارگران شرکت واحد را در حرکت اعتراضی اخیر تعیین کننده نشان دهند و از طرف دیگر نقش و پتانسیل توده کارگران شرکت واحد در این حرکت، بویژه تحمیل پذیرش حربه اعتصاب به هیت مدیره سندیکا را پوشیده نگاه‌دارند.

 برآمد حرکت کارگران شرکت واحد برای گرفتن حق و حقوقشان  مانند 1200 حرکت و اعتصاب کارگری در یک سال گذشته، کاملا خود انگیخته بود و اصولا با هیچ درک سندیکالیستی و غیره همراه نبود. چیزی که سندیکالیست‌ها و سکتاریست‌ها در نوشته هایشان مرتب روی آن تاکید می‌کنند. و در همین راستا در بعضی از نوشته هایشان درباره حرکت اخیر، هرجا از کارگران نام برده‌اند، آنان را به صفت سندیکالیست متصف کرده‌اند "کارگران سندیکالیست شرکت واحد"!!

اینان در همان حال بطور سیستماتیک در مصاحبه ها و نوشته ها و سخنرانی‌هایشان کوشیدند تا زیر نام تفاوت میان سندیکا و سندیکالیسم دقیقا سندیکالیسم را ترویج نموده و کارآیی آن را به کارگران بقبولانند. گرایش رفرمیستی راست و چپ نقش واقعاً محدود کننده سندیکای تازه بازگشایی شده این شرکت را نادیده می‌گیرد و بر آن سرپوش می گذارد، نقشی که مبتنی بر مضمون و ماهیت نظری و راهکارهای رفرمیستی یا سندیکالیستی این گونه تشکلات می‌باشد ـ علیرغم استقلال ظاهری آنها از دولت سرمایه‌داری.

نقش محدود کننده سندیکای شرکت واحد در روند اعتراضات کارگران این شرکت، خود را در دو مورد بوضوع نشان داد. مورد  اول یک دوره  نامه‌نگاری و مذاکره با مسئولین دولتی و شرکت، جهت طرح مطالبات کارگران بود، آنهم نه بعنوان ضرورت  تاکتیکی بلکه همچون  راه کار و شیوه گرفتن حق و حقوق که در رابطه با رژیم اسلامی سرمایه جز توهم‌زایی هیچ نتیجه‌ای نداشته و ندارد. مورد دوم به سازش کشاندن غیر ضروری اعتصاب اول با اعتماد به وعده و وعید مسولین دولتی و شرکت واحد بود، آنهم در شرایط آمادگی و پتانسیل کافی اکثریت کارگران برای ادامه اعتصاب و عقب نشینی دولت سرمایه جهت خریدن وقت برای تدارک سرکوب، که در عمل همین گونه هم شد.

از آنجاییکه  گرایش رفرمیسم راست یعنی سندیکالیسم، اصولاً معتقد به مبارزه صرفاً اقتصادی در چارچوب نظام سرمایه داریست، موضع گیری و برخوردشان به مبارزات اخیر کارگران شرکت واحد منطبق با استراتژی اشان یعنی محبوس کردن جنبش کارگری درنظام سرمایه و جلوگیری از رشد و توسعه گرایش ذاتی ضد سرمایه داری جنبش طبقه کارگر می باشد.

 گرایش رفرمیسم چپ در جنبش کارگری ایران که در احزاب و سازمان‌ها و گروهای سکتی و فرقه گرای


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره مبارزه کارگران برای تحقق حقوق مدنی خویش

مغلوب علم خویش

اختصاصی از فایلکو مغلوب علم خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مغلوب علم خویش

چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است... تذکره الاولیاء عطار

مقدمه

بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می نشینند و با توصیفات خود، قدرت دید و بینش خود را ابراز می دارند و آنچه می بینند و می کنند چیزی جز قدر بینایی خویش نیست.

مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است

طیف قضاوت کنندگان

بررسی تاریخ گذشته و معاصر نشان می دهد که پیرامون آراء و احوال بزرگان سه دسته افراد قضاوت کرده و می کنند:

الف) عوامان و مردم عادی کوچه و بازار که به نوعی اندیشه های بزرگان با زندگی آنها پیوند می خورد و نوعی چالش درونی را برای آنها بوجود می آورد و آنها را دچار سؤال می کند.

ب) صاحبان قدرت و سیاست ورزانی که آراء و عملکرد بزرگان حوزه معرفت با ایدئولوژی مورد تأکید آنها رابطه پیدا می کند، خواه نسبتی تأکید کننده یا تضعیف کننده.

ج) صاحبان آراء و اندیشه ورزانی که با آن بزرگان معاصرند یا سالها بعد از طریق آثار و اقوال، نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند و اعلام موضع می نمایند.

معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان

بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد:

الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها

ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها

ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش

پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد.

گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش آنها مشکل می نماید:

1) هم را ستایی نوع نگاه آن بزرگان به جهان

گاه مشاهده می شود بزرگی چیزهایی را نفی کرده است که خود او هم کم و بیش دارای همان افکار و نظرات بوده است ، لذا این تردید را پیش می آورد که آیا این بزرگان با توجه به محدودیتهای جهان گذشته با تمام احوال و آثار همدیگر آشنا بوده اند که اینگونه قضاوت کرده اند؟ مبادا که این آراء مربوط به مقطعی از عمر آن بزرگان باشد و سخن های نهایی آنها نباشد؟....

2) تشابه در سرنوشت و زندگی بزرگان

بررسی شیوه زندگی، نوع تعاملات و پیامدهای زندگی بزرگان، ما را در جهت حدس هایی پیرامون آنها هدایت می کند، هر چه نوع زندگی و سبک و سیاق زندگی بزرگان با هم تشابه بیشتری داشته باشد ، می توان آراء آنها را نسبت به همدیگر در فضای مفهومی نزدیک تری مورد بررسی قرار داد.

پیداست که این تشابه را تنها می توان در خطوط کلان زندگی بزرگان پی گرفت و باور داشت که آنها سلیقه ها و شیوه های تفسیر و تأویل های ویژه ای برای فهم پدیده های جهان داشته اند.

این قضاوت ها گاه به نقد و نظر شفاهی آراء و اندیشه ها محدود می شده است و گاه به مناظره ها و جدالهای قلمی علمی نیز کشانده می شده و گاه که مواضع این بزرگان با قدرت و اندیشه های تبلیغی آنها تعارض می یافته است دادگاههای فرمایشی برای محکومیت این بزرگان بر پا می شده است تا قلم بدستان مداح بتوانند از عدالت حاکمان در برخورد آزاد اندیشانه با آراء مخالفان سخن بگویند.

شمس تبریزی و داوریهای او در رابطه با بزرگان

شمس تبریزی که به تعبیر «خرقه پوش صحبت» است ، قلندری بی محابا و تند و تیز، کم حوصله، تندخو، یک دنده، پرخاشگر، سخت گیر و انعطاف ناپذیر است... اما همین مرد خشن هنگام تنبیه در دل آرزو دارد کاش او را از خطای دیگران آگاه نمی‌ساختند. در کتاب مقالات شمس که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است گاه در مسند داوری و قضاوت پیرامون بزرگان می نشیند، ظاهر این قضاوتهای صریح و بریده و بی پرده نشان می دهد که این قضاوت ها گاه در پاسخ به سؤالاتی که مطرح شده اند،آمده اند و یا در لابلای کلام به آنها اشاراتی رفته است. جنس این قضاوت ها از نوع تحلیل علمی و موشکافانه مستند به آثار این بزرگان نیست، بلکه غالبا نتیجه تعاملات ، دیدارها ، شنیده ها، و محک زنیهای تجربه های فردی شمس با این بزرگان است. گاه ظاهر اظهار نظرهای او به قول خودش آمیخته به « نخوت درویشی » است که « محمد رسول ا...» نیز در این ایام مهار او را رها کرده است تا هر چه می کند بکند، گاه خود او گلایه می کند « آنها که با اولیاء حق عداوت می کنند پندارند در حق ایشان ، بدی می کنند»

و در تحلیل آنچه که خلق با بزرگان می کنند می گوید:

عیب از این بزرگان است و گرنه این خلق چه سگانند که در طعن در این بزرگان زنند؟

شمس در رهگذار قضاوت های نقادانه خود که آمیخته به طعنه و طنز است بسیاری از بزرگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، و به تعبیر خودش « برهنه می کند» . گاه از منصور حلاج بیزاری می جوید و می گوید که دیروز از فلان زن بیرون آمده است و ادعای خدایی [انا الحق] می کند... با اذعان به فایده هایی که از محی الدین ابن عربی برده و علی رغم اینکه نیکو مؤمنی و همدردی اش ، را قبول داشته است ، او را (با وجود این که ابن عربی فرزند می خوانده) تازیانه می زده است . و بر خلاف ابن عربی که شمس را «اهل شرع» می دانست اما، او آشکارا می گفته که شیخ محمد متابعت دین محمد نمی کرده است... به فخر رازی طعنه می زد که تو چه زهره داری که می گویی محمد تازی چنین می گوید و محمد رازی فلان... و آنگاه که سخنان نقل شده از عین القضات را می شنود، می گوید یخ از آن می بارید.... و آنکه او را سلطان العارفین ‍]بایزید بسطامی] می خوانند بی خبر می داند و استدلال می کند « ابا یزید را اگر خبری بودی، هرگز « انا‌ » ( من ) نگفتی و نتیجه می گیرد «‌هرگز حق نگوید که انا الحق ،هرگز حق نگوید: سبحانی. از عارفان که بگذریم برخی فیلسوفان چون ابن


دانلود با لینک مستقیم


مغلوب علم خویش

تحقیق درباره مغلوب علم خویش

اختصاصی از فایلکو تحقیق درباره مغلوب علم خویش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره مغلوب علم خویش


تحقیق درباره مغلوب علم خویش

دسته بندی : تاریخ و ادبیات ،

فرمت فایل:  ورد ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

 


 قسمتی از محتوای متن ...

تعداد صفحات : 14 صفحه

مغلوب علم خویش.
چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است.
.
.
تذکره الاولیاء عطار مقدمه.
بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می نشینند و با توصیفات خود، قدرت دید و بینش خود را ابراز می دارند و آنچه می بینند و می کنند چیزی جز قدر بینایی خویش نیست.
مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است طیف قضاوت کنندگان بررسی تاریخ گذشته و معاصر نشان می دهد که پیرامون آراء و احوال بزرگان سه دسته افراد قضاوت کرده و می کنند: الف) عوامان و مردم عادی کوچه و بازار که به نوعی اندیشه های بزرگان با زندگی آنها پیوند می خورد و نوعی چالش درونی را برای آنها بوجود می آورد و آنها را دچار سؤال می کند.
ب) صاحبان قدرت و سیاست ورزانی که آراء و عملکرد بزرگان حوزه معرفت با ایدئولوژی مورد تأکید آنها رابطه پیدا می کند، خواه نسبتی تأکید کننده یا تضعیف کننده.
ج) صاحبان آراء و اندیشه ورزانی که با آن بزرگان معاصرند یا سالها بعد از طریق آثار و اقوال، نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند و اعلام موضع می نمایند.
معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد: الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد.
گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش آنها مشکل می نماید: 1) هم را ستایی نوع نگاه آن بزرگان به جهان گاه مشاهده می شود بزرگی چیزهایی را نفی کرده است که خود او هم کم و بیش دارای همان افکار و نظرات بوده است ، لذا این تردید را پیش می آورد که آیا این بزرگان با توجه به محدودیتهای جهان گذشته با تمام احوال و آثار همدیگر آشنا بوده اند که اینگونه قضاوت کرده اند؟
مبادا که این آراء مربوط به مقطعی از عمر آن بزرگان باشد و سخن های نهایی آنها نباشد؟
.

<spa

  متن بالا فقط تکه هایی از محتوی متن مقاله میباشد که به صورت نمونه در این صفحه درج شدهاست.شما بعد از پرداخت آنلاین ،فایل را فورا دانلود نمایید 

 

 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود مقاله :  توجه فرمایید.

  • در این مطلب،محتوی متن اولیه قرار داده شده است.
  • به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در ورد وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید.
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله یا تحقیق مورد نظر خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد.
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل متن میباشد ودر فایل اصلی این ورد،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • در صورتی که محتوی متن ورد داری جدول و یا عکس باشند در متون ورد قرار نخواهند گرفت.
  • هدف اصلی فروشگاه ، کمک به سیستم آموزشی میباشد.
    • توجه فرمایید که قیمت تحقیق و مقاله های این فروشگاه کمتر از 5000 تومان میباشد (به علت  اینکه بانک ها کمتر از 5تومان را انتقال نمیدهند) باید از کارت هایی استفاده نمایید که بتوان کمتر از مبلغ ذکر شده را پرداخت نمود.. در صورتی که نتوانستید پرداخت نمایید با پشتیبانی در تماس باشید،تا شمارا راهنمایی نمایند...

دانلود فایل   پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره مغلوب علم خویش

مغلوب علم خویش 14 ص

اختصاصی از فایلکو مغلوب علم خویش 14 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مغلوب علم خویش

چه درد بوده است در جانهای ایشان که چنین کارها و از این شیوه سخن ها از دل ایشان به صحرا آمده است... تذکره الاولیاء عطار

مقدمه

بزرگان قلمرو معرفت، به واسطه طنین وجودی که در تاریخ زمانه خویش و بعد از آن دارند همواره در معرض قضاوت قرار دارند ، آنان را هرکسی به اندازه وسع روزن خویش می نگرد، و شگفتا که گاه در هنگامه این قضاوت ها ، خفاشان نیز جرأت می یابند و در مسند داوری خورشید می نشینند و با توصیفات خود، قدرت دید و بینش خود را ابراز می دارند و آنچه می بینند و می کنند چیزی جز قدر بینایی خویش نیست.

مادح خورشید مداح خود است که دو چشمم روشن و نامرمد است

طیف قضاوت کنندگان

بررسی تاریخ گذشته و معاصر نشان می دهد که پیرامون آراء و احوال بزرگان سه دسته افراد قضاوت کرده و می کنند:

الف) عوامان و مردم عادی کوچه و بازار که به نوعی اندیشه های بزرگان با زندگی آنها پیوند می خورد و نوعی چالش درونی را برای آنها بوجود می آورد و آنها را دچار سؤال می کند.

ب) صاحبان قدرت و سیاست ورزانی که آراء و عملکرد بزرگان حوزه معرفت با ایدئولوژی مورد تأکید آنها رابطه پیدا می کند، خواه نسبتی تأکید کننده یا تضعیف کننده.

ج) صاحبان آراء و اندیشه ورزانی که با آن بزرگان معاصرند یا سالها بعد از طریق آثار و اقوال، نسبت به آنها آگاهی پیدا می کنند و اعلام موضع می نمایند.

معیارهایی برای فهم دقیق قضاوت های بزرگان

بزرگان قلمرو علم و عرفان را از سه منظر می توان مورد قضاوت قرار داد:

الف) تاریخچه زندگی پر فراز و نشیب آنها

ب) بررسی آثار به جا مانده از آنان و گزارش های دیگران از آراء افکار و احوال آنها

ج) حدیث نفس ها، گلایه ها، و گفتگوهای تنهایی آنها با خویش

پیداست هر یک از این منظرها، ما را با ابعادی از شخصیت بزرگان آشنا می کند و قلمروهای ناشناخته روحی و ابعاد حقیقی تری از حیات آنها را آشکار می سازد.

گاه در متون بزرگان قضاوت هایی نسبت به همدیگر دیده می شود که از دو دیدگاه پذیرش آنها مشکل می نماید:

1) هم را ستایی نوع نگاه آن بزرگان به جهان

گاه مشاهده می شود بزرگی چیزهایی را نفی کرده است که خود او هم کم و بیش دارای همان افکار و نظرات بوده است ، لذا این تردید را پیش می آورد که آیا این بزرگان با توجه به محدودیتهای جهان گذشته با تمام احوال و آثار همدیگر آشنا بوده اند که اینگونه قضاوت کرده اند؟ مبادا که این آراء مربوط به مقطعی از عمر آن بزرگان باشد و سخن های نهایی آنها نباشد؟....

2) تشابه در سرنوشت و زندگی بزرگان

بررسی شیوه زندگی، نوع تعاملات و پیامدهای زندگی بزرگان، ما را در جهت حدس هایی پیرامون آنها هدایت می کند، هر چه نوع زندگی و سبک و سیاق زندگی بزرگان با هم تشابه بیشتری داشته باشد ، می توان آراء آنها را نسبت به همدیگر در فضای مفهومی نزدیک تری مورد بررسی قرار داد.

پیداست که این تشابه را تنها می توان در خطوط کلان زندگی بزرگان پی گرفت و باور داشت که آنها سلیقه ها و شیوه های تفسیر و تأویل های ویژه ای برای فهم پدیده های جهان داشته اند.

این قضاوت ها گاه به نقد و نظر شفاهی آراء و اندیشه ها محدود می شده است و گاه به مناظره ها و جدالهای قلمی علمی نیز کشانده می شده و گاه که مواضع این بزرگان با قدرت و اندیشه های تبلیغی آنها تعارض می یافته است دادگاههای فرمایشی برای محکومیت این بزرگان بر پا می شده است تا قلم بدستان مداح بتوانند از عدالت حاکمان در برخورد آزاد اندیشانه با آراء مخالفان سخن بگویند.

شمس تبریزی و داوریهای او در رابطه با بزرگان

شمس تبریزی که به تعبیر «خرقه پوش صحبت» است ، قلندری بی محابا و تند و تیز، کم حوصله، تندخو، یک دنده، پرخاشگر، سخت گیر و انعطاف ناپذیر است... اما همین مرد خشن هنگام تنبیه در دل آرزو دارد کاش او را از خطای دیگران آگاه نمی‌ساختند. در کتاب مقالات شمس که گفتارهای شفاهی او به مناسبت های گوناگون است گاه در مسند داوری و قضاوت پیرامون بزرگان می نشیند، ظاهر این قضاوتهای صریح و بریده و بی پرده نشان می دهد که این قضاوت ها گاه در پاسخ به سؤالاتی که مطرح شده اند،آمده اند و یا در لابلای کلام به آنها اشاراتی رفته است. جنس این قضاوت ها از نوع تحلیل علمی و موشکافانه مستند به آثار این بزرگان نیست، بلکه غالبا نتیجه تعاملات ، دیدارها ، شنیده ها، و محک زنیهای تجربه های فردی شمس با این بزرگان است. گاه ظاهر اظهار نظرهای او به قول خودش آمیخته به « نخوت درویشی » است که « محمد رسول ا...» نیز در این ایام مهار او را رها کرده است تا هر چه می کند بکند، گاه خود او گلایه می کند « آنها که با اولیاء حق عداوت می کنند پندارند در حق ایشان ، بدی می کنند»

و در تحلیل آنچه که خلق با بزرگان می کنند می گوید:

عیب از این بزرگان است و گرنه این خلق چه سگانند که در طعن در این بزرگان زنند؟

شمس در رهگذار قضاوت های نقادانه خود که آمیخته به طعنه و طنز است بسیاری از بزرگان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، و به تعبیر خودش « برهنه می کند» . گاه از منصور حلاج بیزاری می جوید و می گوید که دیروز از فلان زن بیرون آمده است و ادعای خدایی [انا الحق] می کند... با اذعان به فایده هایی که از محی الدین ابن عربی برده و علی رغم اینکه نیکو مؤمنی و همدردی اش ، را قبول داشته است ، او را (با وجود این که ابن عربی فرزند می خوانده) تازیانه می زده است . و بر خلاف ابن عربی که شمس را «اهل شرع» می دانست اما، او آشکارا می گفته که شیخ محمد متابعت دین محمد نمی کرده است... به فخر رازی طعنه می زد که تو چه زهره داری که می گویی محمد تازی چنین می گوید و محمد رازی فلان... و آنگاه که سخنان نقل شده از عین القضات را می شنود، می گوید یخ از آن می بارید.... و آنکه او را سلطان العارفین ‍]بایزید بسطامی] می خوانند بی خبر می داند و استدلال می کند « ابا یزید را اگر خبری بودی، هرگز « انا‌ » ( من ) نگفتی و نتیجه می گیرد


دانلود با لینک مستقیم


مغلوب علم خویش 14 ص