حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام
امام على(ع)، کارگزاران حکومت و راهکارهاى اصلاحات
یکى از برنامههاى اصلاحى حضرت على(ع) در دوره زمامدارى، گماشتن نیروهاى شایسته، کارآمد و صالح در مصادر امور حکومت بود. زیرا استقرار و دوام حکومت به ویژه با شاخصههاى دیندارى و عدالت، بدون کارگزاران شایسته عملى نخواهد بود. از اینرو، یکى از مقولههاى مهم و مورد توجه جدى امام على(ع)، کارگزاران حکومت بود.
چگونگى گزینش و انتخاب این نیروها در مناصب گوناگون سیاسى، نظامى، مالى، قضایى و ادارى، آشنا نمودن آنان با دستورالعملهاى مدیریتى، شیوه زمامدارى و رفتار با مردم، و نظارت بر عملکرد و مدیریت آنان به منظور حسن اجراى امور که به تأمین امنیت جامعه، رضایت عمومى مردم، استحکام و ثبات حکومت منجر گردد، از مسایلى است که امام(ع) بدانها پرداخته است.
حضرت(ع) با این مبانى نظرى سعى داشت تا مدلى از نظام مدیریت اسلامى را در زمان خویش اجرا نماید و براى آینده مسلمانان نیز معیارهاى لازم و اصول کلى را ارائه دهد. در این مقاله کوشش مىشود تا برنامههاى اصلاحى امام على(ع) در باره کارگزاران حکومت، به ویژه مواردى چون معیارهاى انتخاب، توصیهها و رهنمودهاى مدیریتى، و سیاستهاى نظارتى و مراقبتى ایشان تحلیل و تبیین گردد.
مقدمه
یکى از اصول مهم اندیشه حضرت على(ع)، لزوم استقرار حکومت براى انتظام امور مردم و سامان یافتن نظام اجتماعى است. زیرا برقرارى امنیت داخلى، توازن اجتماعى و نظم،وصول بودجه عمومى، جلوگیرى از هرج و مرج و دفع فساد، جنگیدن با دشمنان ومتجاوزان، فعالیت دستگاه قضایى و اجراى احکام و مقررات قانونى، از امورى است کهجز با تشکیل حکومت میسر نخواهد گشت و در سخنان امام على(ع) به این مهم اشاره شده است.
ایشان هنگامى که سخن خوارج را که مىگفتند: «لا حُکْمَ اِلّا للَّه»، شنید، فرمود:
«سخن خوارج سخن حقى است که از آن اراده باطل مىشود ... مردم چارهاى ندارند جز اینکه زمامدارى داشته باشند، چه نیکوکار یا بدکار. مؤمن در امارت و حکومت او (حاکم نیکوکار) به طاعت مشغول است، و کافر بهره خود را مىیابد، و با قدرت او، بودجه عمومى جمعآورى و با دشمن پیکار شود، امنیت راهها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان براحتى زندگى کنند و مردم از شرّ فاجران آسوده گردند.»[1]
مواردى که در سخن حضرت آمده از ضرورىترین نیازهاى هر اجتماعى است که باید به وسیله نظام حکومت برآورده شود. بنابراین، نیاز به حکومت، از بدیهىترین امورى است کهعقل فطرى بدان حکم مىکند. این امر، به گروهى از انسانها یا زمانى خاص بستگى ندارد،بلکه در همه زمانها نیاز به زمامدار و تشکیلاتى که جامعه را اداره نماید، وجود داشته است و دارد.
اما حکومت مورد نظر امام على(ع) از سه شاخصه مهم «دیندارى»، «عدالت» و «مردمدارى» برخوردار است. تحقق عینى و عملى این شاخصهها در جامعه، به وجود زمامداران و کارگزاران صالح و شایسته بستگى دارد. اگر رهبر و پیشواى جامعه در صراط حق بود و بر معیارهاى دینى رفتار کرد، یعنى مبانى نظرى و فعل سیاسى او منطبق با اصول شریعت و احکام دین بود، و کارگزاران او در مسؤولیتهاى گوناگون از صلاحیت اعتقادى و عملى لازم و رفتار شایسته با مردم برخوردار بودند، و مردم نیز با نصایح و ارشادات او، به وظایف و تکالیف خود در برابر زمامداران و مدیران رفتار نمودند، سلامت جامعه در یک توازن اجتماعى و هماهنگى ارکان مختلف، تأمین خواهد شد.
از آنجا که امام على(ع) به عدالت اجتماعى در حکومت اهتمام جدى داشت، یکى از راهکارهاى عملى تحقق آن را، گزینش کارگزاران و مدیران شایسته در امور مىدانست. علاوه بر صلاحیت و شایستگى زمامدار و پیشواى اصلى جامعه، کارگزاران و عاملان او در مناصب گوناگون نیز باید از شایستگى لازم برخوردار باشند. از اینرو، آن حضرت که قبل از تصدى خلافت مسلمانان، نسبت به کارگزاران ناصالح در رأس امور ناخرسند بود و به ویژه خلیفه عثمان را از خطرات و سوء رفتار عاملانش اندرز مىداد، آنگاه که امر پیشوایى مردم را بر عهده گرفت، یکى از برنامههاى اصلاحىاش، برکنارى والیان فاسد و گماشتن نیروهاى شایسته، مطمئن و باتقوا به جاى آنها بود.
او علاوه بر اینکه در انتخاب کارگزاران از جنبه صلاحیتى و مدیریتى حساسیت نشان مىداد، نظارت خاصى را نیز بر اعمال آنها، در زمانى که متصدى امور بودند، به کار مىبست. به تخلفات آنها به سرعت رسیدگى مىنمود و ایشان را نسبت به عملکرد نادرست بازخواست، سرزنش و توبیخ مىکرد. قبل از اعزام والیان به شهرها، در باره چگونگى رفتار و سلوک آنها با مردم و مشى والىگرى، سفارشها و توصیههاى لازم را به ایشان مىنمود و در نامههایى که به عاملان خود مىنگاشت آیین مدیریت اسلامى را براى آنها تبیین مىکرد.
نمونه مفصل این دستورالعمل در نامه پنجاه و سوم نهجالبلاغه معروف به «عهدنامه مالک اشتر» آمده که منشورى است از شیوه حکومتدارى امیرالمؤمنین و روح این فرمان بر اساس «عدالت اسلامى» قرار دارد. بیش از سى نامه از هفتاد و نه نامه حضرت امیر در نهجالبلاغه به کارگزارانى نوشته شده که از جانب او در شهرهاى مختلف به کار گماشته شده بودند، از قبیل فرمانداران، مرزداران، فرماندهان سپاه، مأموران خراج و زکات و سایر کارگزاران.
با ملاحظه متن نامهها، به خوبى مىتوان دریافت که ایشان چگونه به امور مردم و امنیتآنها اهتمام داشته و از اینکه عاملان او در حوزه اختیار خود مرتکب خطا و انحرافشوند نگرانى داشته است. زیرا از نظر وى، «بزرگترین خیانت، خیانت به امت است»[2] و همت آن امام بر آن بود تا مردم در حکومت او از ناحیه کارگزاران و مسؤولان امور در امنیت به سر ببرند.
امام على(ع) در الگوى مدیریتى خود، چند اصل مهم را رعایت مىنموده است:
1. انتخاب کارگزاران و مدیران حکومت بر اساس معیارهاى صلاحیتى و ارزشى
2. اصل قرار دادن لیاقتها، شایستگىها و توانایىها در واگذارى مسؤولیت به کارگزاران و عدم دخالت روابط شخصى و خویشاوندگرایى (نفى دودمانگرایى و اشرافیتسالارى)
3. برخوردارى از دستورالعمل جامع مدیریتى (داشتن پشتوانه نظرى و معرفتى مدیریت وحکومت)
4. تبیین وظایف و تکالیف رهبرى، کارگزاران و مردم نسبت به یکدیگر
5. اهتمام به انطباق قول با عمل در رفتار خود به منظور تأثیرگذارى فرامین بر عاملان حکومت و مردم (هماهنگى مبانى اندیشهاى با فعل سیاسى)
- ارائه توصیهها و رهنمودهاى لازم به کارگزاران حکومتى هنگام پذیرش مسؤولیت
7. نظارت و مواظبت دقیق بر رفتار و عملکرد مدیران، حتى شیوه زندگى آنان
8. سیاست تشویق و توبیخ عاملان حکومت به منظور اجراى عدالت و جلوگیرى از بروز انحراف و ظلم و ستم در جامعه.
با دقت در سخنان ارزشمند ایشان مىتوان به تبیین این اصول، به ویژه معیارهاى انتخاب کارگزاران حکومت، دستورالعملها و توصیهها در رفتار و اخلاق اجتماعى کارگزاران با مردم، سیاستهاى نظارتى بر عملکرد و شیوه مدیریت کارگزاران، پرداخت.
حکومت و اخلاق از دیدگاه امام علی علیه السلام - 48 ص ورد