لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
شاید این جمعه بیاید...شاید
خبر آمد خبری در راه استسرخوش آن دل که از آن آگاه استشاید این جمعه بیاید...شایدپرده از چهره گشاید...شایددست افشان...پای کوبان می رومبر در سلطان خوبان می روممی روم بار دگر مستم کندبی سر و بی پا و بی دستم کندمی روم کز خویشتن بیرون شومدر پی لیلا رخی مجنون شومهر که نشناسد امام خویش رابر که بسپارد زمان خویش رابا همه لحظه خوش آواییمدر به در کوچه ی تنهاییمای دو سه تا کوچه ز ما دورترنغمه ی تو از همه پر شور ترکاش که این فاصله را کم کنیمحنت این قافله را کم کنیکاش که همسایه ی ما می شدیمایه ی آسایه ی ما می شدیهر که به دیدار تو نایل شودیک شبه حلال مسائل شوددوش مرا حال خوشی دست دادسینه ی ما را عطشی دست دادنام تو بردم لبم آتش گرفتشعله به دامان سیاوش گرفتنام تو آرامه ی جان من استنامه ی تو خط اوان من استای نگهت خاست گه آفتابدر من ظلمت زده یک شب بتابپرده برانداز ز چشم ترمتا بتوانم به رخت بنگرمای نفست یارومدد کار ماکی و کجا وعده ی دیدار مادل مستمندم ای جان به لبت نیاز داردبه هوای دیدن تو هوس حجاز داردبه مکه آمدم ای عشق تا تو را بینمتویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینمکدام گوشه ی مشعرکدام گوشه ی منابه شوق وصل تو در انتظار بنشینمای زلیخا دست از دامان یوسف بازکشتاصبا پیراهنش را سوی کنعان آوردببوسم خاک پاک جمکران راتجلی خانه ی پیغمبران راخبر آمد خبری در راه استسر خوش آن دل که از آن آگاه استشاید این جمعه بیاید...شایدپرده از چهره گشاید...شاید
دل نوشت
ازم نخا با تو بمونم " تو هچی از من نمیدونی
اگه بگم رازدلمرو " تو هم کنارم نمیمونی
شاید این جمعه بیاید