هواداران روشنفکر هگل به دو دسته تقسیم می شوند:
هگلی های راست و هگلی های چپ- با هگلی های پیرو و هگلی های جوان.
هگلی های راستگرا افکاری سنتی و محافظه کارانه داشتند؛ از آنجمله: گابلر، گوشل، هاینریش و باوئر.
چپهای هگلی غیر از مارکس و انگلس، افرادی مانند: اشتراوس، فویرباخ، وبوئر بودند. تاثیر مهم هگل بر روی دو تن از هگلیهای جوان بنام مارکس و انگلس بود. آندو خود را وارث واقعی هگل گرایی می دانستند. مارکسیست های غربی مانند اعضای مکتب فرانکفورت و افرادی چون: لوکاچ، کورش و بلوخ نیز زیر تاثیر نظرات هگل بودند. ساتروکیرکگارد از مکتب اگزیستنسایالیسم و گادامر و دیلتی از مکتب هر منودیتیک هم زیر تاثیر افکار هگل هستند. تاثیرات بعدی هگل چنان عظیم بود که او علومی مانند:
فلسفه، دین، فلسفه تاریخ، فلسفه اجتماع و علوم اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. هگل در کنار فیشته و شیلینگ یکی از نمایندگان مهم ایده الیسم آلمانی است وی میگفت که خدا هم یک فیلسوف است او فلسفه را به سه بخش تقسیم می کرد:
فلسفه طبیعت، فلسفه روح و علم منطق. ولی جنبه قوی فلسفه او فلسفه تاریخ است. در نظر او تاریخ جهان، همزمان دادگاه جهان نیز است.
هگل، بعد جدیدی به فلسفه داد که آنرا بعد تاریخی نامیدند، بی دلیل نیست که هگل را پدر تاریخ فلسفه نیز می نامند. او می نویسد که آخرین هدف تاریخ انسانیت، واقعیت دادن به آزادی بشر است. در نظر هگل تاریخ جهان از چهار مرحله تشکیل شده است: دوره استبداد شرقی، دوره دمکراسی اشراقی یونانی و روحی و دمکراسی غربی.
او دروه دمکراسی غربی را مدیون مسیحیت می داند که انسان را به عنوان موجودی آزاد قبول دارد. گروهی فلسفه هگل را فلسفه تجزیه و تحلیلی می دانند هگل 19 ساله در رابطه با انقلاب فرانسه گفته بود که جهان از آن طریق وارد دوره مدرنیته شده است. او بعدها ناپلئون را روح جهان نامید که سوار بر اسبی رهایی بخش شده است. آنگونه که ناپلئون می خواست اروپا را متحد کند، هگل کوشید از نظر تئوری به این هدف برسد. هگل می گفت که دولت اثری هنری نیست بلکه غالباً نتیجه: نادانی، اتفاق و خودسری است.
شامل 15 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو