فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو


دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو

هواداران روشنفکر هگل به دو دسته تقسیم می شوند:

هگلی های راست و هگلی های چپ- با هگلی های پیرو و هگلی های جوان.

هگلی های راستگرا افکاری سنتی و محافظه کارانه داشتند؛ از آنجمله: گابلر، گوشل، هاینریش و باوئر.

چپهای هگلی غیر از مارکس و انگلس، افرادی مانند: اشتراوس، فویرباخ، وبوئر بودند. تاثیر مهم هگل بر روی دو تن از هگلیهای جوان بنام مارکس و انگلس بود. آندو خود را وارث واقعی هگل گرایی می دانستند. مارکسیست های غربی مانند اعضای مکتب فرانکفورت و افرادی چون: لوکاچ، کورش و بلوخ نیز زیر تاثیر نظرات هگل بودند. ساتروکیرکگارد از مکتب اگزیستنسایالیسم و گادامر و دیلتی از مکتب هر منودیتیک هم زیر تاثیر افکار هگل هستند. تاثیرات بعدی هگل چنان عظیم بود که او علومی مانند:

فلسفه، دین، فلسفه تاریخ، فلسفه اجتماع و علوم اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. هگل در کنار فیشته و شیلینگ یکی از نمایندگان مهم ایده الیسم آلمانی است وی میگفت که خدا هم یک فیلسوف است او فلسفه را به سه بخش تقسیم می کرد:

فلسفه طبیعت، فلسفه روح و علم منطق. ولی جنبه قوی فلسفه او فلسفه تاریخ است. در نظر او تاریخ جهان، همزمان دادگاه جهان نیز است.

هگل، بعد جدیدی به فلسفه داد که آنرا بعد تاریخی نامیدند، بی دلیل نیست که هگل را پدر تاریخ فلسفه نیز می نامند. او می نویسد که آخرین هدف تاریخ انسانیت، واقعیت دادن به آزادی بشر است. در نظر هگل تاریخ جهان از چهار مرحله تشکیل شده است: دوره استبداد شرقی، دوره دمکراسی اشراقی یونانی و روحی و دمکراسی غربی.

او دروه دمکراسی غربی را مدیون مسیحیت می داند که انسان را به عنوان موجودی آزاد قبول دارد. گروهی فلسفه هگل را فلسفه تجزیه و تحلیلی می دانند هگل 19 ساله در رابطه با انقلاب فرانسه گفته بود که جهان از آن طریق وارد دوره مدرنیته شده است. او بعدها ناپلئون را روح جهان نامید که سوار بر اسبی رهایی بخش شده است. آنگونه که ناپلئون می خواست اروپا را متحد کند، هگل کوشید از نظر تئوری به این هدف برسد. هگل می گفت که دولت اثری هنری نیست بلکه غالباً نتیجه: نادانی، اتفاق و خودسری است.

شامل 15 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو

دانلودمقاله ارسطو

اختصاصی از فایلکو دانلودمقاله ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
وی از شکسته‌نویسان است. به خط وی قطعه‌ای است به قلم کتابت خفی ‌خوش که چنین رقم دارد: "...ارسطو در طهران تحریر کرد در حالت افسردگی و دلتنگی در منزل...نور چشم مکرم میرزا علی اکبر در قورخانهٔ مبارکه محض یادگاری قلمی شد ، الراجی ارسطو ، ۱۳۱۳".
ارسطو و طرح
طرح از نظر ارسطو آینده ای از روح و احساس است که بر کالبد آثار ادبی دمیده می شود.
ارسطو معتقد است در نمایشنامه ها تعدد شخصیت های مختلف نمی تواند در روند شکل گیری و حرکت بخشی اثر تاثیر بگذارد. از نظر او می توان حتی با یک یا دو شخصیت نمایشنامه ای را به صحنه برد لیکن خلق حوادث متنوع و بی شمار لازم و غیرقابل اجتناب است. به عبارت ساده تر ارسطو برحضور عنصر حادثه در داستان و نمایشنامه ها بیشتر از حضور و نقش شخصیت ها معتقد است. البته او تراژدی را به جای آن که یکی از شاخه های نمایشنامه در نظر بگیرد، یکی از انواع و قالب های ادبی می دانست. به همین دلیل صحنه های نمایشنامه ها را جزیی از اجرای نمایشنامه به حساب می آورد:
«یک تراژدی بدون تماشاچی و هنرپیشه هم می تواند تاثیر برانگیز باشد.»
معمولاً در یک نمایشنامه جنبه های مختلفی چون کنش و گفت وگو وجود دارد که تنها برای اجرا شدن به روی صحنه مناسب است و ارزش آن تنها بر روی صحنه مشخص می شود.
ارسطو به ماهیت نمایشنامه بیش از روش ارایه و القای آن، به تماشاچیان اهمیت می داد. برای او مهم ترین مساله در نمایش شرح حوادث با توجه به رابطه علی و توالی زمانی است. به همین دلیل از نظر ارسطو طرح نمایشنامه نباید کوتاه و خلاصه باشد. او می گفت که یک نمایشنامه باید به تفصیل ارایه شود و اگر کوچکترین تغییری در طرح آن داده شود دیگر اثر قابل قبولی نخوهد بود. پس طبق نظریه ارسطو طرح نمایشنامه های شکسپیر که غالباً از داستان ها و افسانه های کهن ایتالیایی اقتباس شده بود فاقد ارزش هستند؛ چرا که شکسپیر طرح اولیه آثار خود را از آن ها اقتباس کرده بود و در طرح آن ها دست برده بود؛ هرچند که طرح اقتباس شده با اصل آن شباهت های زیادی دارد، اما نمایشنامه هایی که شکسپیر خالق آن است از لحاظ تکنیکی و ادبی از ارزش والایی برخوردار هستند. طبق نظریه ارسطو نمی توان شکسپیر را یکی از بزرگترین نمایشنامه نویسان جهان محسوب کرد، به همین ترتیب طرح نمایشنامه های «سوفوکلس» نیز طبق نظریه ارسطو قابل قبول نیستند، چون او نیز بنای آثار خود را اساطیر یونان و روم قرار داده است.
طرح در نمایشنامه همچون دانه های زنجیری است که حوادث را به هم متصل می سازد و آن ها را به سوی پایان نمایشنامه هدایت می کند. در این حالت خاص طرح روح تراژدی است آن چنان که روح یک رمان است. در حالی که در رمان های امروزی بیشتر برای عنصر شخصیت و ذهنیت او ارزش قایل هستند. نویسندگان معاصر می خواهند بیشتر ذهنیت شخصیت های خود را درشت نمایی کنند؛ البته آن ها به خود شخصیت ها علاقه مند نیستند، بلکه شخصیت های داستانی را به خاطر روح و روانشان و مشخص کردن گوشه های مبهم و تاریک ذهن بشر دوست دارند. آن ها می خواهند حتی تجربیات خاص خود را از طریق ذهن شخصیت ها مطرح سازند. به همین دلیل در بسیاری از داستان های جدید، نویسنده تمایل به تک گویی پیدا می کند. چنین مساله ای در قرن نوزدهم نیز یک بار به وجود آمد. در قرن ۱۹ در اروپا نمایشنامه نویسان غیرمتحرک، شخصیت های نمایش را به تک گویی واداشتند. آشکار است که بین رمان های جدید و نمایشنامه های قدیم تناوب چشمگیری وجود دارد. به همین دلیل نظرات ارسطو را به طور کامل نمی توان به تمامی قالب های ادبی تعمیم داد. به طور مثال رمان «اِما» نوشته جین آستین شباهتی با تراژدی سوفوکلس ندارد. شکسپیر در نمایشنامه هاملت کلیه مفاهیم اخلاقی و مسایل مختلف را از طریق حادثه و کنش های داستانی نشان داده است. در صورتی که در رمان های جدید چون «اولیس» نوشته جیمزجویس فردیت و ذهنیت شخصیت ها مطرح است. ارسطو عناصر اصلی نمایشنامه را به ترتیب اهمیت این گونه ارایه داده است. او ابتدا طرح را مهم ترین عنصر قلمداد کرده است بعد از آن شخصیت از نظر ارسطو دارای اهمیت است و پس از آن تفکر و ایده موجود در نمایشنامه. در مرحله آخر ارسطو به نثر و شیوه نگارش اثر توجه دارد او تنها بر این چند عنصر اشاره کرد و از نحوه شکل گیری و ارتباط منطقی بین آن ها سخنی نگفته است. در حقیقت ارسطو طرح را تعریف کرده است ولی از جنبه تخصصی اجزای آن را مورد بررسی قرار نداده است. ارسطو می گوید تراژدی تقلید از یک حادثه ناگوار است. او تراژدی را به سه بخش عمده شروع وسط و پایان تقسیم کرده است. از نظر او شروع، یک نمایشنامه تراژدی بخشی است که وجودش لازم به وجود بخش دیگری نیست. ارسطو شروع یک نمایشنامه را متکی بر خود می داند و می گوید شروع داستان هیچ ارتباطی با دیگر بخش های داستان ندارد.
بخش وسط حتماً باید بعد از بخش اول بیاید و تکمیل کننده آن باشد.
بخش پایان در حقیقت نتیجه گیری و پایان نمایشنامه است. طبق گفته او یک طرح منسجم نباید در هر لحظه و هر مکانی شروع شود و به پایان رسد، بلکه باید طبق قانون از پیش تعیین شده باشد. اندازه یک اثر باید مشخص باشد و تا آن جایی داستان پیش رود که در حافظه بماند. البته ارسطو درباره طولانی بودن نمایشنامه بر این اصل نیز معتقد بود که شخصیت اصلی باید از موقعیت خوب به بد و یا برعکس برسد و تا زمانی که تغییری بزرگ در زندگی اش رخ نداده نمایشنامه نباید به پایان رسد.

ارسطو در ایران
حکایت ترجمه فارسی آثار ارسطو با ترجمه رساله «درباره نفس» او توسط افضل الدین کاشانی (بابا افضل)، در قرن هفتم هجری آغاز می شود. افضل الدین کاشانی تلخیصی از یکی از شروحی که بر ترجمه عربی اسحق بن حنین از این رساله نوشته شده بود را به فارسی نقل کرده است. البته این ترجمه همیشه با اصل کلام ارسطو مطابق نیست و قطعاتی از شرح را نیز دربرمی گیرد. افضل الدین کاشانی همچنین رساله دیگری منسوب به ارسطو را با عنوان «کتاب التفاحه» یا «تفاحیه» از منابع عربی به فارسی برگردانده است. قدما بر این باور بودند که این رساله حاصل بحث و گفت وگوهایی است که ارسطو در آخرین لحظات عمر خود، در بستر بیماری با شاگردانش انجام داده است. این رساله در قرون وسطای میلادی با عنوان «سیب نامه» شهرت داشته است، اما امروزه آن را منحول (مجعول) می دانند. هر دو رساله در مجموعه مصنفات بابا افضل کاشانی، به تصحیح آقایان مجتبی مینوی و یحیی مهدوی در سال ۱۳۳۷ به طبع رسیده است. اما ترجمه صحیح و امروزین درباره نفس در سال ۱۳۴۹ به قلم علیمراد داوودی منتشر شده است.
اما سرآغاز ترجمه های امروزین آثار ارسطو، ترجمه کتاب «سیاست» او توسط حمید عنایت در سال ۱۳۳۷ بود. در همان ایام، «فن شعر» (بوطیقا)، با سه ترجمه مختلف از آقایان سهیل افنان (محقق و اسلام شناس ترکیه ای تبار)، فتح الله مجتبایی و عبدالحسین زرین کوب انتشار یافت. در سال ۱۳۴۳ نیز «اصول حکومت آتن» را محمدابراهیم باستانی پاریزی ترجمه کرد. «اخلاق نیکوماخوسی» مهمترین اثر اخلاقی ارسطو، به طور کامل در سال ۱۳۵۶ توسط ابوالقاسم پورحسینی ترجمه شد. اما بخش هایی از این کتاب نیز حدود یک دهه پیشتر، در سه اثر مستقل، توسط صلاح الدین سلجوقی (چاپ کابل) و ع. احمدی در کتاب «فلسفه اجتماعی» و هوشنگ آذری ترجمه شده بودند که بعضاً از ترجمه پورحسینی دقیق تر هم بودند. «فیزیک» (سماع طبیعی) ارسطو با عنوان «طبیعیات» در سال ۱۳۶۳ ترجمه شد.
«متافیزیک» (مابعدالطبیعه) نیز در سال ۱۳۶۶ با ترجمه شرف الدین خراسانی از روی متن یونانی انتشار یافت. محمدحسن لطفی این سه اثر سترگ پیش گفته ارسطو (اخلاق نیکوماخوسی، فیزیک و متافیزیک) را یک بار دیگر در سال ۱۳۷۸ به فارسی برگرداند. گفتنی است مقاله نخست متافیزیک را نیز محمد مشکوه در سال ۱۳۴۶ از ترجمه عربی اسحق بن حنین و تفسیر یحیی بن عدی و ابن رشد ترجمه کرده بود. «فن خطابه» (ریطوریقا) در سال ۱۳۷۱ توسط پرخیده ملکی (امیری) و «فن جدل» (طوبیقا) توسط همو و مهدی تدین در سال ۱۳۷۹ ترجمه شد. اما متن کامل منطقیات ارسطو، «اُرگانون»، پس از آنکه نزدیک به هزار سال همواره محور بحث و درس منطقی در این سرزمین بود، عاقبت در سال ۱۳۷۸ توسط میرشمس الدین ادیب سلطانی به فارسی برگردانده شد. در سال ۱۳۸۳ نیز بخش نخست ارگانون، یعنی کتاب «مقولات» (قاطیغوریاس)، به همراه کتاب «ایساغوجی» نوشته فرفوریوس (نوافلاطونی قرن سوم میلادی) توسط محمد خوانساری ترجمه ای دیگر یافت. در آخر نیز باید به ترجمه های اسماعیل سعادت از دو کتاب «در کون و فساد» و «در آسمان» ارسطو اشاره کرد که به ترتیب در سال های ۱۳۷۷ و ۱۳۷۹ انتشار یافتند.
اخلاق در نظر ارسطو
ارسطو در مباحث اخلاق، مهمترین اصلی را که دنبال می کند، مفهوم خیر یا فضیلت است.
او عقیده دارد همه کارهایی که انسان انجام می دهد، برای سود و خیری است که آن را مطلوب می شمارد. هر کسی به چیزی میل دارد؛ اما اگر درست توجه شود، می بینیم هیچ موضودی به غایت و خیر اصلی خود نمی رسد، مگر اینکه همواره وظیفه ای را که برای آن به وجود آمده است، به بهترین نحو اجرا کند.
مثلا شمشیر خوب، شمشیری است که وظیفه خاص شمشیر، یعنی تیز بودن و بریدن را به خوبی انجام دهد و انجام این وظیفه برای شمشیر، فضیلت است.
انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. وظیفه خاص انسان که مختص به اوست، همان خصلتی است که او را از سایر آفریده ها متمایز می سازد و آن اندیشیدن و تفکر است .
بنابراین فضیلت اخلاقی انسان، یعنی سپردن زندگانی اش به دست خرد و اندیشه و انجام فعالیتهایش به بهترین وجه تحت رهبری عقل.
بر همین اساس، اخلاق نیز عبارت از این خواهد بود که:
بدانیم برای اینکه فعالیتهای انسان با موافقت عقل انجام گیرد، انسان چگونه باید عمل کند. یعنی چه وقت و در چه مورد و چگونه و نسبت به چه کسی و برای چه چیزی عمل نماید.
ارسطو برای اخلاقی عمل کردن انسان، راهی اساسی پیشنهاد می کند:
انسان در هر امری، حد وسط میان دو طرف افراط و تفریط را مراعات نماید و به این ترتیب فضیلت اخلاقی عبارت از همین مراعات و انجام عمل معتدلانه خواهد بود.
افراط و تفریط در هر موضوعی خلاف عقل بوده و رذیلت شمرده می شود.
عمده مباحث اخلاق ارسطو به بیان فضایل مختلف و افراط و تفریط در هر یک از آن ها اختصاص داده شده است.به عنوان نمونه، سخاوت فضیلتی است که میان دو رذیلت بخل و اسراف قرارداد .
او در دیگر مباحثش، فضایل را بر می شمارد و بین فضائل عقلی با فضایل نفسانی فرق می گذارد. وی مباحث زیادی درباره دوستی و نیز انواع لذت ها دارد که در کتاب اخلاق نیکوماخوس او بیان گردیده است.
او لذایذ را دارای درجات مختلف می داند و بالاترین لذت انسانی را فکر می داند؛ زیرا مخصوص انسان است. کمال انسان، اندیشیدن است که و تفکر، کاری است که خدا انجام می دهد. انسان با تفکر به خداوند که فکر مطلق است تشبه می جوید.
متافیزیک از دید ارسطو
ارسطو شاگرد افلاطون در کتاب خود " متافیزیک " به بررسی هستی همانطور که هست پرداخته است. او در این کتاب از افلاطون انتقاد کرده که وی نه به مفهوم هستی پرداخته و نه به علت هستی. ارسطو در این کتاب، طبیعت را هر آن چه اصل حرکت و سکونش را داراست می داند.
بررسی ثبات و نهایت از دیگر موضوعات مطرح شده در این کتاب است. ارسطو به این اشاره می کند که اندیشمندان Eleate هستی را نفی می کردند، هراکلیت دیگر فیلسوف یونانی حرکت را در نظر گرفته بود و افلاطون ثبات در ایده را مطرح کرده بود. ارسطو انتقاد می کند که افلاطون حرکت را به عنوان علت تغییر در هستی قبول نداشت و از نظر ارسطو،‌ ثبات در دیدگاه پارمنیدس یک پرسپکتیو شوم برای فیزیک است.

ارسطو ۴ علت برای هستی قائل بود:
ماده:* حرکت:* ایده یا فرم:* علت چرایی:
●ماده:
ماده، که به سوبسترا تعبیر می شود (هراکلیت، آتش را منبع هستی می دانست چرا که در اجسام نفوذ می کند و عمق آنها را نشان می دهد اما آناکسیمن، باد و تالس، آب را علت هستی و نخستین ماده پدید آورنده هستی می دانستند) و نیز به گونه ذهنی قابل تعبیر است ( افلاطون آن را به ۳ نوع هستی: ایده ها، کپی آنها و ماده تقسیم کرده بود).
●حرکت:
حرکت، ارسطو حرکت را دومین علت هستی می دانست.
●ایده یا فرم:
ایده یا فرم، ارسطو ایده یا فرم را سومین علت هستی می دانست.
●علت چرایی:
علت چرایی که همان هدف از وجود هر شیئ و پدیده است. به عنوان مثال،‌ وجود برگها در درختان به دلیل محافظت از میوه هاست. این دورنمایی یا teleologism در دیدگاه آناکساگور (دیگر فیلسوف یونانی که هوش و فکر را علت هستی می دانست) و افلاطون نیز دیده می شود.
ارسطو متافیزیک را به عنوان دانش بررسی هستی برای بشر ممکن می دانست. او هر دانشی را در حوزه مربوط به ویژگیهای خودش مطرح کرد که بررسی گونه ها،‌ ویژگیها و تقسیم بندی ها را در بر می گیرد ولی هستی این طور نیست وگرنه ویژگیهایی ییدا می کرد که او را از گونه های دیگر جدا می کرد درحالی که هستی همه چیز را در بر می گیرد. ارسطو ۳ نوع دانش قائل بود: فیزیک، ‌ریاضی و تئولوژی یا دانش اولیه. او فیزیک را به اجسام متحرک و جدا نشدنی از ماده نسبت می داد. ریاضی را به هستی غیر متحرک و جدانشدنی از ماده یعنی غیر مستقل از ماده مربوط می کرد و دانش اولیه را مختص هستی غیر متحرک و جدا شده از ماده می دانست. از نظر او، اگر هستی فقط در اجسام متحرک بود، دانش اولیه به فیزیک مربوط می شد اما چون هستی فقط در اجسام متحرک نیست پس دانش اولیه به فیزیک مربوط نمی شود بلکه جوهر یا ذات هستی و ویژگیهای مربوط به آن را در بر می گیرد. او دانش اولیه را جهانی و کلی می دانست.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   32 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ارسطو

تحقیق در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو

اختصاصی از فایلکو تحقیق در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو


تحقیق در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه43

 

فهرست مطالب

 

 

مبنای تعلیمات اخلاقی سقراط

اصول اخلاقی سقراط

فلسفه کلیات عقلی

مختصر ترجمه حال

خداشناسی

مشکلات حکما

مقام افلاطون

مثل افلاطونی

انجام سیر و سلوک

مراتب مثل

حقیقت مطلق خیر است

اشراق و عشق

سیاست

جان و تن انسان

- سقراط

در اواخر مائه پنجم در اذهان کسانی که جستجوی حقیقت و معرفت می کردند تشویق و تشتت بسیار دست داده و مخصوصاً تعلیمات سوفسطائیان افکار را پریشان و عقاید را متزلزل ساخته بود و به همین جهت بنیان احوال اخلاقی مردم نیز رو به سستی گذاشته و مفاسد بزرگ از آن بروز می کرد .

در این هنگام سقراط ظهور نمود و او از بعضی جهات به سوفسطائیان شباهت داشت و معاصرین اکثر میان او و آن جماعت فرق نمی گذاشتند و لیکن سقراط که خداوند اخلاق است در حکمت شیوه تازه ای بدست داد و آن شیوه را شاگرد او افلاطون و شاگرد افلاطون ارسطو دنبال و تکمیل کردند و حکمت را به اوج ترقی رسانیدند و از این رو سقراط امام حکماء و استاد فلاسفه است و چون در راه تعلیم و تربیت ابناء نوع جان سپرده است از بزرگترین شهدای عالم انسانیت نیز بشمار می رود ( معاصر اردشیر درازدست و داریوش دوم ) .

 

مقام سقراط

اگر کسانی کتاب « حکمت سقراط » را خوانده باشند ، از داستان شگفت و تعلیمات آن بزرگوار آگاه شده اند و برخورده اند به این که او جنبه پیغمبری دارد و وظیفه خود را متنبه ساختن مردم به جهل خویش و توجه به لزوم معرفت نفس و مزین نمودن آن به فضایل و کمالات قرار داده و لیکن رأی و نظر مخصوصی در فلسفه اظهار ننموده بلکه همواره اقرار و اصرار بنادانی خویش داشته است .

 

شیوه سقراط

گفته اند سقراط فلسفه را از آسمان به زمین آورد یعنی ادعای معرفت را کوچک کرده جویندگان را متنبه ساخت که از آسمان فرود آیند یعنی بلند پروازی را رها نموده به خود باید فرو رفت و تکلیف زندگانی را باید فهمید و نیز گفته اند شیوه سقراط دست انداختن و استهزاء بود . اگردر مکالمه او توفرون و مکالمه الکبیادس از رسائل افلاطون که ما به فارسی در آورده ایم نظر شود دیده خواهد شد که سقراط چگونه حریف را دست انداخته و بالاخره او را مستأصل و مجبور می ساخت که اقرار به نادانی خود نماید . اما آنچه استهزاء سقراطی نامیده اند در واقع طریقه ای بود که برای اثبات سهو و خطا و رفع شبهه


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو

تحقیق فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو

اختصاصی از فایلکو تحقیق فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو


تحقیق  فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو

 

 

 

 

 

 

 



فرمت فایل : WORD (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:26

چکیده:

نوشته های ارسطو درباره فلسفه اخلاق ، ارج و اهمیت ویژه ای دارند و در دوران کنونی بیش از همه موضوع پژوهش و شرح و تفسیر بوده اند . ما در این زمینه اکنون سه نوشته در دست داریم : « اخلاق بزرگ » ، « اخلاق اودمس » ، « اخلاق نیکو ما خس» ، « اخلاق بزرگ » کوتاهترین نوشته ارسطو در این زمینه است و شاید علت نامگذاری آن ، این باشد که ابعاد طومارهای پاپیروس که این اثر بر آنها نوشته شده ، بزرگتر از اندازه معمولی است . تقسیمات این نوشته و عنوان آن نیز از دورانهای بعدی است . اما « اخلاق اودمس » را اکنون بیشتر ارسوشناسان ، نوشته ای ، هر چند یاره گونه ، از خود ارسطو می دانند ، کتابهای چهارم و ششم آن از میان رفته اند و ما آنها را اکنون در شکل تغییر یافته ای ، در کتابهای پنجم تا هفتم « اخلاق نیکو ما خس » می یابیم . همچنین دانسته نیست که علت نامگذاری آن چه بوده است ؛ اما یقیناً مؤلف آن ، اودمس ردسی ، شاگرد برجسته ارسطو ، نیست . شیوه نگارش آن نیز با سبک ارسطو فرق دارد . کتابی که اکنون از آن در دست است ، بازمانده اثر بزرگتری است . در این میان ، « اخلاق نیکوماخس» مهمترین و کامل ترین نوشته ارسطو درباره فلسفه اخلاق است . وی آن را یا به نام پدرش یا با احتمال قویتر ، به یاد پسرش که در جوانی مرده بود ، تألیف کرد . این کتاب از آخرین نوشته های ارسطوست و می توان حدس زد که پس از مرگ وی ، از سوی شاگردان مکتب او منتشر ، و به یاد پسر جوان مرده اش نامیده شده بود . به استثنای این نوشته بقیه نوشته های ارسطو ، همه در آغاز سخنرانیها و درسهای مستقلی بود که بعداً گردآوری و منتشر شد . از شیوه نگارش و طرز بیان در این نوشته ، پیداست که شکل کنونی آن به خود ارسطو باز می گردد . مشخصه اصلی آن ، ظرافت استدلال و ساختار اندیشه ای و لحن آرام و بی خصلت مجادله آمیز در عرضه کردن مسائل است .
این نوشته ده کتاب را در بر می گیرد . فشرده مطالب آن اینهاست :
کتاب یکم : خیر یا نیکی هدف اصلی از همه چیز است ؛ نظریات گوناگون درباره خیر ؛ برترین خیری که انسان از راه عمل می تواند بدان دست یابد ، زندگی سعادت آمیز است ؛ سعادت شکلی است از فعالیت روح هماهنگ ؟؟؟؟ فضیلت ؛  چگونگی کسب این فضیلت که برخی اخلاقی و برخی فکری و معنوی است . کتاب دوم ، فصل اول تا کتاب سوم ، فصل 8 : نظریات مختلف در باره فضیلت . کتاب سوم ، فصل 9 به بعد ؛ پژوهش درباره هر یک از فضائل اخلاقی ( بحثی جامعه شناسانه و پدیده شناسانه ) ؛ مبحث مهم « قاعده » یا هنجار یا فهم درست . . . کتاب ششم : فضیلتهای اندیشه ای یا عقلی ؛ مهارت هنری ( فنی ) ، شناخت یا علم ؛ هوشمندی عملی ؛ فرزانگی ( حکمت ) ؛ عقل . کتاب هفتم : بحث درباره شهوتها و چیرگی بر آنها ، یا چیره شده آنها بر انسان ؛ زیاده روی و انضباط ؛ درباره لذت . کتابهای هشتم و نهم : پژوهش درباره دوستی . کتاب دهم : درباره لذت و نظریات دیگران درباره آن . سپس بحث درباره اینکه زندگی فلسفی و زندگی سعادتمندانه یک زندگی برتر اخلاقی است و کوشش و تلاش طلب  می کند و بازی نیست ؛ برترین سعادت ، زندگی عقلانی و اندیشه ای است و شرط آن داشتن فراغ است و تنها گزیدگان می توانند به این هدف دست یابند . پس از آن بهترین زندگی ، زندگانی اخلاقی است ؛ اهمیت خیرهای بیرونی ؛ با نبود تندرستی و دیگر خیرهای بیرونی نمی توان سعادتمند زیست ؛ هر کس که به زندگی معنوی بپردازد ، به بهترین سعادت دست می یابد ؛ می توان از راه پرورش ، انسانی نیک شد ؛ انتقال به مبحث بعدی ، یعنی فلسفه جامعه و سیاست .
فلسفه اخلاق ارسطو به ویژه « اخلاق نیکوماخس » دیرپاترین و ژرف ترین تأثیر را در تفکر جهان غرب داشته ، و الگوی هر گونه اندیشه و پژوهش در زمینه اخلاق نظری و عملی به شمار می رفته است . ارسطو نخستین پایه گذار نظام ارزشمند و ضد ارزشها در تفکر غربی ، به شیوه ای واقعیت گرایانه و عقلانی بود . ارسطو شناختها یا دانشها را به دو دسته اصلی تقسیم می کند ؛ شناخت نظری و شناخت عملی ، هدف شناخت نظری « حقیقت » و هدف شناخت عملی کردار یا « کنش » است . از سوی دیگر ، دانشهای عملی نیز دارای دو بخش است : اخلاق و سیاست . فلسفه اخلاق درباره خصال فردی انسانها . به این اعتبار که در جامعه زندگی می کنند و سیاست درباره زندگی . رفتار و کردار اجتماعی انسانها پژوهش می کند . بدین سان فلسفه اخلاق ارسطو ، دارای خصلت اجتماعی و فلسفه سیاست وی دارای خصلت اخلاقی است . بنابراین فلسفه اخلاق ارسطو ، پیش از هر چیز ، با عمل یا کردار سر و کار دارد . کوشش برای شناخت خصلتهای انسانی هدفی در خود نیست ، بلکه وسیله ای است برای رسیدن به هدفی دیگر که آن کردار یا عمل انسانی است و از اینجاست که ارسطو ، اخلاق و سیاست را « فلسفه امور انسانی » می نامد . بدین سان هدف اصلی از فلسفه اخلاق روشن می شود ؛ ارسطو می گوید منظورش از نوشتن « اخلاق نیکو ماخس » بحثی نظری مانند کتابهای دیگر نیست ؛ زیرا پژوهش ما در این نیست که بدانیم فضیلت چیست ، بلکه در این است که از نیکان شویم ؛ چون اگر این نباشد ، آن پژوهش سودی ندارد ، پس لازم است که درباره کردارها پژهش کنیم که چگونه به آنها عمل کنیم . »
بر این پایه ، ارسطو می گوید : هدف هر هنر و هر پژوهش علمی ، مانند هر کنش و گزینشی ، گویی خیر ( نیکی ) است ؛ پی درست گفته اند که آنچه همه اشتیاق آن را دارند ، خیر است ؛ اما انسانها ، خیر را به شکلها و در چیزهای گوناگون جست و جو  می کنند ؛ بنابراین ، هدفهایشان نیز مختلف است و از آنجا که هدفها بسیارند و ما برخی را برای چیز دیگری انتخاب می کنیم . پس پیداست که همۀ هدفها کامل نیستند و بهترین چیز آن است که کامل باشد . بنابراین ، اگر یک چیز کامل هست ، مطلوب ما باید آن باشد و اگر این چیزها بسیار باشند ، باید کامل ترین آنها را جستجو کنیم .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو

دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو

اختصاصی از فایلکو دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو


دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو

هواداران روشنفکر هگل به دو دسته تقسیم می شوند:
هگلی های راست و هگلی های چپ- با هگلی های پیرو و هگلی های جوان.
هگلی های راستگرا افکاری سنتی و محافظه کارانه داشتند؛ از آنجمله: گابلر، گوشل، هاینریش و باوئر.
چپهای هگلی غیر از مارکس و انگلس، افرادی مانند: اشتراوس، فویرباخ، وبوئر بودند. تاثیر مهم هگل بر روی دو تن از هگلیهای جوان بنام مارکس و انگلس بود. آندو خود را وارث واقعی هگل گرایی می دانستند. مارکسیست های غربی مانند اعضای مکتب فرانکفورت و افرادی چون: لوکاچ، کورش و بلوخ نیز زیر تاثیر نظرات هگل بودند. ساتروکیرکگارد از مکتب اگزیستنسایالیسم و گادامر و دیلتی از مکتب هر منودیتیک هم زیر تاثیر افکار هگل هستند. تاثیرات بعدی هگل چنان عظیم بود که او علومی مانند:
فلسفه، دین، فلسفه تاریخ، فلسفه اجتماع و علوم اجتماعی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد. هگل در کنار فیشته و شیلینگ یکی از نمایندگان مهم ایده الیسم آلمانی است وی میگفت که خدا هم یک فیلسوف است او فلسفه را به سه بخش تقسیم می کرد:

فلسفه روح شامل:
روح ذهنی شامل:
روح عینی شامل:

 

شامل 15 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق فلسفه هگل و ارسطو