دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
چکیده
موضوع مقاله خانواده، سبک زندگی و راهکارهای ارتقای کیفیت آن می باشد. هدف از این مقاله توصیف سلامت روانی، کیفیت زندگی، ، مطالعات روانشناختی در مورد کیفیت زندگی، ، خانواده و کیفیت زندگی، عملکرد خانواده و سلامت روانی، ابعاد سبک زندگی و دید گاه های مطرح شده درباره سبک زندگی است.روش جمع آوری داده ها توصیفی تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای بوده و نتایج این برسی بیانگر آن است که :1- خانواده یکی از مهمترین نهادهای جامعه و شکل دهنده ی شخصیت آدمی است، مطلوبیت، رضایت، خشنودی و کیفیت و کارکرد بهینه خانواده اعمال تأثیر گذار بر رشد، شکوفایی و پیشرفت اعضای خانواده است 2- . توجه به خانواده و تلاش در جهت رفع مشکلات و معضلات این سازمان بنیادی می تواند نوید بخش جامعه ای ارزشمند و متعالی باشد 3- اختلال در کارکرد خانواده اعضای آن را دچار سردرگمی، نگرانی و مشکلات ارتباطی می سازد و سلامتی اعضای آن را به مخاطره می اندازد.
کلید واژها: کیفیت زندگی، خانواده،سلامت روانی
مقدمه
نهاد «خانواده» یکی از اصیل ترین و قدیمی ترین نهادهایی است که اجتماع بشری آن را تجربه کرده، اگر سرمنشا و فلسفه وجودی تشکیل نهادها را نیازهای «ساخت یافته» بدانیم به یقین، خانواده نهادی است که یکی از طبیعی ترین و پایدارترین نیازهای انسان را به صورتی ساخت یافته و تعریف شده تآمین می کند. نیاز به آرامش و سکون و استراحت یکی از مهم ترین نیازهای انسان است که خداوند متعال با آفرینش زوج و جفتی در کنار انسان، این نیاز او را برآورده کرد و برای اینکه سازوکار ارضای این نیاز قاعده مند باشد یک راه را مجاز دانست و آن نهاد «خانواده» است؛ (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون) (روم: 21) خداوند همسری در کنارتان قرار داد تا بدان وسیله، آرامش یابید.
خانواده، کوچکترین و مهمترین نهاد جامعه است. کوچکترین به جهت کمیت اعضا و مهمترین به لحاظ کیفیت. هر چه خانواده از نظر آگاهی، اخلاق، تعهد و عاطفه از کیفیت بالاتری برخوردار باشد و به تمام نیازهای اعضای آن به طور منطقی پاسخ داده شود، آنها در برخورد با مشکلات کمتر دچار آسیب خواهند شد و کمتر به هنجارشکنی اجتماعی سوق خواهند یافت.
سلامت روانی
انسان موجود بسیار پیچیده با ابعاد گوناگونی است و تداوم حیات او به تعادل نسبی این ابعاد بستگی دارد. یکی از این ابعاد سلامت روان است. سلامت روان، حالت کامل آسایش و کامیابی زیستی - روانی و اجتماعی است و صرف نبود بیماری یا معلولیت نمیباشد (سازمان بهداشت جهانی). سلامت روانی در مفهوم عام خود نیز به سلامت فکر، تعادل روانی و دارا بودن ویژگیهای مثبت روانی گفته میشود و راههای دستیابی به سلامت فکر و روح که برای تعالی و تکامل فردی و اجتماعی انسانها لازم است، با پرداختن به آن روشن میشود. مفهوم کیفیت زندگی طی قرن های متمادی همواره موضوعی چالش برانگیز و متأثر از نوع جهان بینی افراد بوده است
کیفیت زندگی
آغاز بحث کیفیت زندگی به زمان ارسطو (384- 322 قبل از میلاد ) بر می گردد. ارسطو به ویژه درکتاب اخلاق نیکو ماخس به موضوع سعادت انسانی و اینکه سعادت چیست، متشکل از چه فعالیت هایی است و چگونه میتوان سعادتمند شد، می پردازد. رویکرد آکادمیک به کیفیت زندگی از سال 1920 میلادی یعنی زمانی که پیگو در کتاب اقتصاد و رفاه به این موضوع پرداخت، سیر تازه ای پیدا کرد. از دهه 1930 محققان به ارزیابی کیفیت زندگی در مناطق مختلف جهان پرداختند و بعلت گستردگی، تدریجاً در سایر علوم مانند روان شناسی، اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی و پزشکی بصورت یک موضوع میان رشته ای مورد توجه قرار گرفت ولی حدود 40 سال قبل برای اولین بار کیفیت زندگی در رابطه با وضعیت سلامت مطالعه و گزارش شد. سازمان جهانی بهداشت در سال 2000، مفهوم کیفیت زندگی را درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ، سیستم ارزشی که در آن زندگی می کنند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویت های آنان تعریف کرد. تعریفهای جدیدتر، کیفیت زندگی را اختلاف بین سطح انتظارات انسان ها و سطح واقعیت ها عنوان میکنند و هرچقدر این اختلاف کمتر باشد، کیفیت زندگی بالاتر می رود. بنابراین کیفیت زندگی کاملاً فردی بوده و توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد ازجنبه های مختلف زندگی آنان استوار است.
گرچه کیفیت زندگی یکی از اساسیترین دغدغه های علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی نیز هست و در آن پارامترهای مادی مانند توسعه اقتصادی در کنار پارامترهای غیر مادی مانند کیفیت کار، خوشبختی انفرادی و حتی آزادی و اتحاد ملی مورد بررسی قرار می گیرد ولی اندازه گیری کیفیت زندگی در علوم پزشکی اهمیت و جایگاه خاصی داشته و عمدتاً کاربردهای زیر را دارد:
1. تعیین کارآیی درمانهای مختلف
2. ارزیابی خدمات بهداشتی و اولویت بندی آنها
3. سیاست گذاری و تخصیص منابع
4. بهبود روابط پزشک و بیمار با افزایش درک متقابل از بیماری و درمان آن
5. پژوهش
از این روست که در روان شناسی از شاخصی بنام مقیاس رضایت از زندگی بعنوان ملاک ارزیابی کیفیت زندگی استفاده می کنند و این همان ذهنی بودن کیفیت زندگی است ( نویدیان، 1384).
کیفیت زندگی هر فرد و جامعه با عوامل گوناگونی مرتبط است اما کیفیت زندگی وابسته به سلامت بخشی از کیفیت زندگی را شامل می شود که تحت تأثیر سلامت انسانها قرار می گیرد. در واقع کیفیت زندگی یک مفهوم عام و کیفیت زندگی وابسته به سلامت یک مفهوم خاص است. اغلب متخصصان در تعاریف کیفیت زندگی در ذکر مفاهیم ذهنی بودن و پویا بودن کیفیت زندگی اتفاق نظر دارند .
همواره اعتقاد بر این است که پدیده ها و پیامدهای مطالعه با رویکرد کیفی از پویایی و دینامیسم خاصی برخوردار است و با عنایت به اهمیت فرهنگ و نظام ارزشی در تعاریف کیفیت زندگی و تمرکز رویکرد کیفی به مطالعه پدیده ها ،در بستر فرهنگی خاص و توجه به نظام ارزشی فرد و افراد تناسب و ارتباط همسویی وجود دارد و از آنجا که انتظارات و اولویت های هر فرد متاثر از دریافت ها و پنداشت های خاصی شکل گرفته و کیفت زندگی را متاثر می کند لذا به خوبی مشخص می گردد که این نوع نگاه در رویکردهای کیفی به عنوان اصول و پیش فرض های اساسی مطالعه می باشد چراکه تعاریف و تئوری های مستخرجه از مطالعات کیفی همواره مختص بستر و فرهنگ و نظام ارزشی خاصی می باشد و کاملاٌ بومی می باشد . یکی دیگر از مفاهیم مهم موجود در تعریف کیفیت زندگی مفهوم چند بعدی بودن می باشد که در رویکرد کیفی نوع نگاه به پدیده ها همواره عمیق و پرداختن به کشف ابعاد مختلف پدیده و گزارش جامع از پدیده مورد مطالعه می باشد که این مفهوم نیز رابطه تنگاتنگ و همسویی با رویکرد مطالعه کیفی دارد و به نظر می رسد تعاریف متعدد مطرح شده از کیفیت زندگی و همچنین طراحی ابزار های متنوع سنجش کیفیت زندگی بطور مستقیم و یا غیر مستقیم ازمطالعه با رویکرد کیفی متاثر شده است و در نتیجه شناخت پیش فرض های مطالعه کیفی، به درک بیشتر کیفیت زندگی در جوامع کمک می کند و ضروری است محققین به تناسب این مفاهیم و ارتباط آنها نگاه عمیق تری داشته باشند و از آنجا تلفیق در روش های جمع آوری داده ها همواره منجر به کشف و تبیین تعاریف و تئوری های منسجم و قابل قبولی می گردد به نظر می رسد در معرفی کیفیت زندگی نیز از روش های متنوع جمع آوری داده ها استفاده شده است و تغییر وتکامل مفاهیم موجود در تعاریف کیفیت زندگی در بستر زمان و مکان نیز تایید کننده این ایده می باشد که با رویکردکیفی ،تطابق و تناسب دارد ( احمدی، 1389 ).
مطالعات روان شناختی در مورد کیفیت زندگی
مطالعات روان شناختی کیفیت زندگی به توانایی فرد برای دریافت معنا از زندگی شان مربوط است. این مطالعات مربوط به ارضای نیازهای خودشکوفایی یک فرد است. در یک مطالعه اکتشافی شرکت کنندگان عواملی مانند باورهای مذهبی، پیشرفت شغلی، روابط با خانواده و دوستان، حس اتمام کار و حس تعلق داشتن رابه عناون شاخص های کیفیت زندگی شناسایی کردند ( کامپوس ، 2002 ). از جمله متغیرهایی که به نظر می رسد با کیفیت زندگی افراد مرتبط باشد عملکرد خانواده است. عملکرد خانواده به توانایی خانواده در انجام وظایفی که به عهده دارد، از جمله تأمین نیازهای عاطفی، روانی، فیزیولوژیکی ( مادی ) اعضای خود اطلاق می شود. خانواده کارا به خانواده ای گفته می شود که قادر به تأمین نیازهای عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی اعضای خود باشد. خانواده ناکارا به خانواده ای گفته می شود که قادر به تأمین نیازهای عاطفی، روانی و فیزیولوژیکی اعضای خود نباشد ( لشگری، 1383 ). ایوانز و کوپ ( به نقل از فلاحی خشنکناب و همکاران، 1385 ) ابعاد کیفیت زندگی را بعد جسمانی، روانی، اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی، تفریحی و معنوی می دانند. بعد خانوادگی، نحوه تعاملات خانوادگی و میزان حمایت های خانوادگی و نقش افراد خانواده در برداشت کلی از کیفیت زندگی را شامل می شود.
عوامل موثر بر کیفیت زندگی
هر چند که مسائلی، چون اقتصاد، تورم و بیکاری میتواند بر روی نگرش افراد و خانوادهها تاثیر بسزایی بگذارد، اما نباید از عامل کمرنگ شدن ارزشهای اصیل فرهنگی و اعتقادی غافل شد. امام علی(ع) میفرماید: "از کسانی مباش که بیعمل امید به آخرت دارند" (نهجالبلاغه، ص 1160 ). با نگاهی به هدف زندگی افراد در جهان سه نوع زندگی را میتوان مثال زد:
1 - زندگی مفید: زندگی برای ساختن جهان بهتر، بر پایه لبخند، خوشحالی، آرامش و صلح، امیدواری و جهان روشن.
2 - زندگی مضر: زندگی برای خراب کردن جهان، همراه با گریه و غم.
3 - زندگی بیهوده: زندگی برای هیچ، نه خراب کردن، نه افزایش و بهبود جهان، زندگی تنها برای مردن .
خانواده و کیفیت زندگی
مادران نیز در بالا بردن سلامت و کیفیت زندگی نقش بسزایی دارند . مدیریت و اداره خانواده بیشتر به عهده زن است. این مدیریت هم در جنبه عاطفی و روانی است و هم در اداره امور جاری منزل، هر چند شوهر نیز در هر دو جنبه باید شریک و سهیم باشد، لیکن ابتکار عمل و تدبیر اساسی را باید زن به عهده گیرد. زن باید برای ایجاد فضای مناسب عاطفی و روانی و نیز ایجاد محیط زیبا و نشاط بخش در خانه، برنامه ریزی کند و حتی در صورت نیاز، آموزش های لازم را ببیند تا بهتر بتواند در خانه یک مدیرخوب و موفق باشد. خلق خوش و نیکوی خانم منزل یکی از پایه های نگهدارنده و حتی شاید بتوان ادعا کرد اصلی ترین ستون زندگی مشترک محسوب می شود . زبان خوش چیزی نیست جز رعایت احترام طرف مقابل و به کارگیری الفاظ و عباراتی که کمترین میزان تنش را مابین طرفین ایجاد کرده و بهترین نتیجه را به بار می آورد. نشاط، سر زندگی و خوشرویی زن اگر همراه با حوصله و صبوری باشد شوهرش خوشبخت ترین مرد عالم است . مردی که خسته از فشار محیط کار به خانه می آید، پی مکان امنی است تا تجدید قوا کند. زن می تواند چنین محیطی را برای او فراهم کند(کیهان نیا،1376(.
نقش ویژه زن در قالب مادر و پایه اساسی خانواده در مراقبت و تربیت فرزند و دادن عواطف لازم به وی و توجه به رشد سالم جسمی و روانی فرزند اهمیت خود را مشخص می سازد. فرزندان برای رشد روانی سالم خود نیاز به وجود مادری با محبت، با عاطفه، با انرژی و شاد دارند. همکاری و ارتباط نزدیک ما با فرزندانمان باعث جذب هر چه بیشتر آن ها به ارزش های مورد قبول ما خواهد شد، هم چنین اگر کودکان احساس کنند که والدین برای آن ها ارزش قائلند بیشتر به ارزش های مورد علاقه آن ها جذب خواهند شد. هم چنین احساس احترام از سوی والدین ، باعث افزایش عزت نفس کودکان شده و باعث می شود که کمتر به دنبال هم سن و سالان شرور خود رفته و یا دست به اقداماتی خطرناک و مشکل آفرین بزنند.(گلن، ۱۳۸۰).
هر کودکی به منظور احساس امنیت و آرامش و افزایش حس اطمینان نیازمند به رابطه ای محکم و دوستانه، محبت آمیز، و با عاطفه با والدین خود یا افراد بزرگسال است بدون ضمانت محکمی از جانب یک فرد بزرگسال دلسوز کودک در خطر آن است که متخاصم شود و کنترلش سخت و مشکل شود، بنابراین محبت والدین به کودک در تربیت او نه تنها باعث طی شدن سالم مسیر تربیت می شود بلکه از بروز مشکلات ذکر شده نیز جلوگیری می کند (کاکیا، ۱۳۸۰، صص۳۲-۳۱).
عملکرد خانواده و سلامت روانی
عملکرد خانواده نیز یکی از شاخص های مهم تضمین کننده کیفیت زندگی و سلامت روانی خانواده و اعضای آن است، همچنین رابطه منفی آنان به عنوان یکی از مهمترین عوامل ایجاد کننده و نگهدارنده اختلالات روحی و هیجانی افراد مطرح می شود. بین عملکرد ضعیف خانواده و ابتلای فرزندان به علائم جسمی، اضطراب، اختلال خواب، افسردگی و اختلال در کارکرد اجتماعی رابطه معنادار وجود دارد ( فتاح زاده، 1388 ). روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را می توان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخش های دانست که در کنش متقابل هستند. نظام خانواده در مجموعه ای از نظام های بزرگتر قرار گرفته است. محله ، جامعه و جامعه گسترده تر، این نظام به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق روش های مختلف تربیت کودک در رفتار کودکان تاثیر می گذارد به همین دلیل باید در عین حال که خانواده را به عنوان یک نظام می شناسیم و تربیت را از اصول اساسی برای آن مد نظر قرار می دهیم باید به اهمیت و تاثیر تربیت درروابط این نظام پی ببریم زیرا یک خانواده به عنوان یک نظام زمانی روابط اعضایش مستحکم خواهد بود که براساس اصول تربیتی صحیح پایه گذاری شود (هنری ماسن، 1370 ).
در سیستم خانواده چنان چه روابط هر یک از اعضا با دیگران دچار اختلال گردد در این صورت کل سیستم خانواده دچار مشکل خواهد شد که گاهاً باعث مشکلاتی می شود که جبران آن ها سخت و گاهاً غیر قابل ممکن می باشد در این میان طبعاً ضعیف ترین و کوچک ترین اعضای خانواده که فرزندان و کودکان باشند بیشتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت . در این میان والدین باید یک سیستم تربیتی مناسبی را در نظام خانواده پایه گذری کنند تا از ایجاد چنین مشکلاتی جلوگیری کند به همین دلیل اختلافات بین والدین نه تنها نهال تربیتی مناسب را در محیط خانواده ریشه کن می کند بلکه فرزندان را با این گونه مشکلات آشنا می کند در حالی که والدین می بایست به جای این گونه اختلافات فرزندانشان را به نحو احسن تربیت کنند به عنوان مثال با بررسی هایی که در سال هایی اخیر در زمینه مشکلات دانش آموزان صورت گرفته مشخص شده که بخش اعظم مشکلات آن ها ریشه های خانوادگی داشته و این گونه کودکان حامل عوارض و آسیب های خانوادگی به فضای مدرسه می باشند طبیعی است که تمامی این رفتار ها و مشکلات از تربیت ناصحیح آن ها و اختلافات والدین به جای توجه به آن ها و تربیت کردنشان ناشی می شود به همین، دلیل به اهمیت تربیت و تاثیر بسیار فراوان آن در رفتار های فرزندان در داخل و خارج از محیط خانواده می توانیم پی ببریم. (اصغری پور، 1387).
اهمیت تربیت کودک در دوران کودکی
خانواده مهمترین عامل سازنده شخصیت کودک است، کودکان سال های اولیه عمر خودشان را که از نظر تربیتی مهم ترین سال های زندگی به شمار می رود در محیط خانواده سپری می کنند به همین دلیل امر تربیت را در این دوران باید کاملاً جدی بگیریم دلیل آن هم این است که اگر والدین در این دوران تربیت کودکان را امری ساده بینگارند و در تربیت آن ها سهل انگاری کنند باید انتظار رفتاری ناصحیح و خلاف هنجارهای جامعه را از کودکان داشته باشیم بنابراین به اهمیت تربیت کودک در دوران کودکی زیر سایه والدین آگاهی می یابیم. (معتمدی، ۱۳۷۳). مشکلات خانواده می تواند به شکست در تحصیل و تعلیم و تربیت، فروپاشی روابط اجتماعی و بیگانگی اجتماعی، استفاده از الکل و مواد منجر شود. بنابراین روابط و عملکرد مناسب خانواده برای سلامتی فرد، خانواده و جامعه ضروری است. عملکرد خانواده به وسیله روابط خاص بین اعضای فردی خانواده تحت تأثیر قرار می گیرد. روابطی که کودکان با اعضای دیگر خانواده به خصوص والدین شان دارند تأثیرات مهم بر تکامل سلامتی کودک و سلامتی روان شناختی دارد ( کمیته بررسی تدارک خدمات دولت؛2007 ، به نقل از والکر و شفرد، 2008 ).
ابعاد سبک زندگی
سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت نیز جزء معطوف به ارتقای سلامت از سبک زندگی است که دارای شش بعد "فعالیت جسمانی"، "تغذیه"، "مسؤلیت پذیری در مقابل سلامت"، "رشد روحی"، "روابط بین فردی" و "مدیریت استرس" می باشد. این سبک زندگی علاوه بر تداوم و تقویت سطح سلامت و رفاه باعث احساس رضایت، اقناع شخصی و خود شکوفایی می شود. سبک زندگی، فعالیت های عادی و معمول روزانه است که افراد آن ها را در زندگی خود به طور قابل قبول پذیرفته اند؛ به طوری که این فعالیت ها روی سلامت افراد تأثیرمی گذارند. فرد با انتخاب سبک زندگی برای حفظ و ، ارتقای سلامتی خود و پیشگیری از بیماری ها اقدامات و فعالیت هایی را از قبیل رعایت رژیم غذایی مناسب، خواب و فعالیت، ورزش، کنترل وزن بدن، عدم مصرف سیگار و الکل و ایمن سازی در مقابل بیماری ها انجام می دهد، که این مجموعه سبک زندگی را تشکیل می دهد .سلامتی مستلزم ارتقای سبک زندگی بهداشتی است .اهمیت سبک زندگی بیشتر از آن جهت است که روی کیفیت زندگی و پیش گیری از بیماری ها مؤثر می باشد .برای حفظ و ارتقای سلامتی، تصحیح و بهبود سبک زندگی ضروری است. ارتقای بهداشت و تأمین سلامت افراد جامعه یکی از ارکان مهم پیشرفت جوامع می باشد ( شجاعی زاده، و همکارن ، 1390 ).
دید گاه های مطرح شده درباره سبک زندگی
بررسی تأثیر اتخاذ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بر کیفیت زندگی از دو دیدگاه اهمیت دارد. ارتباط بین شاخص های سلامت و کیفیت زندگی اهمیت بسیار زیادی در تصمیم گیری های بالینی و سیاست گذاری های بهداشتی دارد؛ به طوری که چشم انداز کیفیت زندگی، یک محرک قوی برای تصمیم ها و ترجیحات فرد است. اگر فاصله قابل ملاحظه ای بین وضعیت سلامت فرد و کیفیت زندگی او وجود داشته باشد و این اختلاف مورد توجه سیاست گذاران بهداشتی قرار نگیرد، در تصمیم گیری های بالینی و سیاست گذاری های بهداشتی ممکن است با ترجیحات فرد در یک راستا نباشد، در نتیجه به خطا رود و نتیجه مطلوب از آن حاصل نشود. دانشجویان حجم زیادی از جمعیت جوان کشور را تشکیل می دهند و شرایط سنی و موقعیت اجتماعی آن ها به عنوان قشر تحصیل کرده جامعه می تواند آن ها را به عنوان الگو برای سایرین قرار دهد. بنابراین انتخاب هر نوع سبک زندگی به وسیله آن ها، نه تنها در زندگی شخصی خود آن ها اثرگذار است، بلکه بر رفتارها و سبک زندگی سایر اقشار نیز تأثیر می گذارد. بنابراین سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت در آنان بسیار مهم بوده، این گروه از افراد جامعه به عنوان یک مجرا و کانال می توانند ترویج دهنده مسایل مربوط به ارتقای سلامت خود، خانواده و بالتبع جامعه باشند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 14 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید