دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
اسماء خداوند در ادیان الهی
خدا در ادیان
خدای دین اسلام «الله» است که به معنای معبود و ذات شایسته پرستش یا موجودی که همگان نیازمند اویند و به او روی می آورند و شیفته و شیدای او هستند می باشد.
۱) عناصر مشترک باورهای دینی در ادیان باستان
با توجه به آنچه گفته شد، می توان اصول و عناصر مذهبی و اعتقادی خاصی را که تقریباً در بین همه آیین های یادشده مشترک اند، بازشناخت. فهرستی از این اصول می تواند ما را در کار مقایسه و تحلیل نهایی مدد رساند و چهره جامعی را از خدایان آیین های باستانی به تصویر کشد. این فهرست را با هم مرور می کنیم:
الف) همان گونه که دیدیم، در این آیین ها، به جای «خدای واحد»، سخن از خدایان متعدد بود که گاه شمار آنان به تناسب هر شهر و قبیله و یا حتی خانواده، بالا می رفت. بدین ترتیب، خداشناسی این ادیان را باید نوع مفرطی از «شرک» و «چندگانه پرستی» دانست که از اندیشه ناب توحیدی فاصله ای بس زیاد داشت.
ب) خدایان مورد بحث، غالباً در مظاهر طبیعی، اجرام آسمانی، برخی حیوانات و یا حتی برخی انسان ها، حلول می کردند و از این طریق، نه موجودی متعالی، که جزیی از اجزای طبیعت می شدند.
ج) این خدایان، در اثر تحولات اجتماعی، جنگ ها، برخورد تمدن های مجاور با یکدیگر و... به شدت در معرض تحول و تغییر بودند; تا آن جا که گاه، در پی عوامل یاد شده، خدایی مقام و منزلت پیشین خود را از دست می داد و یا الهه ای که تا دیروز شأن و منزلتی نداشت، به جرگه خدایان رسمی و مهم می پیوست.
د) گاه چندین خدا، که ساخته اوهام و خیالات پرستش کنندگان بودند، با یکدیگر ترکیب شده خدای جدیدی به ظهور می پیوست که معجونی از اوصاف و خصوصیات آن چند خدای ترکیب شده را یک جا با خود داشت.
هـ ) در میان اکثر اقوام، اسطوره های مختلفی درباره خدایان رواج داشت که حکایت از زاد و ولد، ترکیب، جنگ درونی و... آنان می کرد. اوج این اسطوره ها را می توان در تمدن یونان باستان ـ خصوصاً در اشعار شاعرانی هم چون هومر و هِزیود ـ یافت.
و) غالب این خدایان، موجودات مجرد ومتعالی از ماده نبودند; بلکه شخصیتی انسانوار داشتند که محکوم خصایص و روابط بشری ـ هم چون تولید مثل، ازدواج و حتی مرگ ـ بودند.
ز. معمولا امورجاری در طبیعت درمیان خدایان تقسیم می شد و هرکدام متولی اداره یک یا چندفرایند طبیعی، مانند باد و باران بودند و در همان قلمرومورد توجه و توسل قرار می گرفتند.
ح) در بسیاری از اقوام باستان، اعتقاد به لزوم قربانی یا اهدای هدایای مادی برای تقرب به خدایان وجود داشت.
ط) یکی از نکات جالب توجه، شباهتی است که در میان برخی خدایان اقوام و تمدن های مختلف وجود داشته است. برای مثال، خدای پدر در آیین هندو به دیوس پیتار و در نزد یونانیان به زئوس پاتر و در میان رومیان به یوپیتر شهرت داشت.
به هر روی، امروزه این نکته برای ما روشن است که خدایان اقوام باستان به هیچ روی موجوداتی که شایسته تقدیس و پرستش آدمی باشند، نبوده و از عهده پاسخ به عطش فطری انسان به پرستش موجودی متعال و مقدس برنمی آمدند. با این حال، رواج پرستش و تقدیس این خدایان در میان اقوام مختلف، حاکی از نیازی اساسی ـ به پرستش، تقدیس، احساس وابستگی و ارتباط به موجودی برتر ـ در عمق وجود آدمی است.
در اصالت و تأیید عمق و گستردگی این نیاز همین بس که حتی در آیین هایی هم چون آیین بودا و جین ـ که آموزه های اولیه آن ها خالی از هرگونه پرستش و تقدیس بود ـ به تدریج در میان پیروان بعدی آن ها تعلقی برای پرستش ایجاد گردید. باید باور داشت که گرایش به پرستش و بندگی، گرایش فطری است که اگر در پرتو راهنمایی پیامبران هدایت نشود و به کمال نرسد، امکان پوشیدگی و یا انحراف در آن وجود دارد.
۲) خدا در ادیان هندی
در وداها که شاید بتوان گفت قدیمی ترین و کهن ترین متون دینی (۹۰۰ سال قبل از میلاد) می باشند. از خدایان سخن رفته است. گفتنی است که در متون و دائی خدایان با قوای طبیعی همسان گرفته شده اند. در ریگ ودا که یکی از مهم ترین بخش های وداهاست خدایان دارای سلسله مراتب و درجات مختلفی معرفی شده اند. مقتدرترین خدا ایندرا است که پادشاه خدایان خوانده شده است.
به گفته محققان نوعی شکاکیت در مورد وجود خدا در همه متون هندی به چشم می خورد. در اوپانیشادها از خدای «برهمن» و «ایشوارا» خدای یگانه سخن رفته است. طبق این متون، برهما یا خدای خالق، خدایی است فوق صفات که جز از طریق سلب او را نمی توان شناخت.
۳) خدا در ادیان چینی
در متون کهن چینی نیز از خدا به عنوان «خالق» و حکمران بهشت یا آسمان که ناظر جوامع انسانی است و اراده او روند حوادث را بر روی زمین تعیین می کند، یاد شده است. نام این خدا در زبان چینی «تین» بوده است که معنای آن همان حکمران بهشت یا آسمان می باشد. این خدا موجود واحد و متشخّص بوده است. در آثار منسوب به لائوتزو ، تائو یا اصل نهایی نظام بخش جهان که معنای لغوی آن راه، طریق یا جاده می باشد به همین خدای «تین» مرتبط است و طبق تفسیری که لائوتزو از آن به دست می دهد خدا به عنوان قانون یا نظم طبیعت می باشد و تصور چینیان از خدا چنین مفهوم یا اصل عام متافیزیکی بوده است نه یک خدای متعین و شخصی.
همچنین محققان نوشته اند که در چین باستان نوعی شکاکیت که البته غیر از الحاد است وجود داشته است. خدای «تین» که خدای شخصی و موجود متعینی بوده است بعدها جای خود را به خدای غیرمتشخص و عام که تائو خوانده می شد داده است. تا این که حکیم بزرگ چین یعنی کنفوسیوس ظهور کرد. برای کنفوسیوس خدا یعنی عمل به قانون اخلاق و اطاعت از دستورات اخلاقی. او بر انجام مراسم مذهبی و انجام مناسک و تشریفات دینی پای فشرد و معتقد بود هر کس گناه کند اساساً خدایی ندارد تا او را بپرستد. موتزو شاگرد برجسته کنفوسیوس خدا را همان «عشق و امید» می دانست و بعضی از محققان ادیان برآنند که او به مفهوم خدا از دیدگاه غربیان بسیار نزدیک شده است.
در قرن سوم قبل از میلاد و پیش از کنفوسیوس نیز حکیمی به نام هسون تزو معتقد بود که خدایان ماوراء طبیعی همان قوای طبیعی و قانون عمل و عکس العمل اند و اعمال دینی هم هیچ تأثیری در قوانین طبیعی ندارند. او بدینسان به انکار وجود خدا و عوامل مافوق طبیعی پرداخت.
پژوهشگران معتقدند که تا قرن ۱۶ و ورود ژزوئیت ها به چین، معادلی برای مفهوم خدا در میان چینی ها وجود نداشته است.
در بین مکتب های فلسفی کلاسیک هندی نیز مکتب «چارواکه» و آئین «جاین» صریحاً ملحداند. دین بودائی نیز تمایل به الحاد دارد و متضمن آن است. مکتب «سانکهیه» نیز احتمالاً، الحادی است .آئین «یوگا» وجود خدا را مورد تصدیق قرار می دهد. بین قرن ۱۰ تا ۱۶ مکتب منطقی «نیایه» و مکتب ذرّیگری «وایشیشکه» توأماً کوشیدند تا براهین نیرومندی بر اثبات وجود خدا اقامه کنند در حالی که مکتب «می مانسا» به این براهین حمله کرده و آن ها را مردود ساخت.
مکتب «ودانتا» اعتراف می کرد که براهین اقامه شده بر وجود خدا در سطح عرفی قدرت اقناعی دارند ولی در سطح معرفت دینی و ساحتی فراتر از فهم عرفی «موجود برتر» یا «وجود متعالی» تنها یک توهم یا پندار است/ ولی مکتب نیایه از راه قانون علیت می کوشید تا خدا را به عنوان «علت موجودات» اثبات نماید.
مکتب چارواکه، حس گرایی محض است و اعتقادی به هیچ گونه موجود نامحسوس یا فراحسی ندارد. مکتب جاین نیز معتقد است که جهان نامخلوق و ازلی و ابدی است. بنابراین دو مکتب مذکور نیازی به «نظریه خدا» و زحمتی برای اثبات وجود او ندارد. در دین جاین «برهان نظم» و نیز «برهان اخلاقی» بر اثبات وجود خدا صریحاً ردّ شده است. شنکره حکیم بزرگ هندی در قرن ۸ و ۹ و مؤسس مکتب و دانتای عاری از ثنویت نیز معتقد بود که در تحلیل واپسین نه خدا وجود دارد و نه جهان مادی، بلکه تنها یک واقعیت غائی وجود دارد که «برهما» نامیده می شود و عالم، خیال است. از