لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق : زندگی محمد فرخی یزدی
قسمتی از زندگی فرخی یزدی
محمد فرخی یزدی ، فرزند محمد ابراهیم بسال ۱۳۰۶ قمری در یزد چشم بجهان گشود . اودر سال ۱۳۴۰ قمری روزنامه معروف طوفان را منتشر کرد ، و در دوره هفتم مجلس به نمایندگی انتخاب شد . باید دانست که وی تا اندازه ای به مسلک سوسیالیزم متمایل بود . فرخی بنا به شکایات جمعی از طلبکارانش ابتدا در زندان ثبت محبوس بود و چون ناراحتی عصبی داشت ناچار به زندان قصر منتقل گردید و سرانجام بسال ۱۳۱۸ خورشیدی در زندان وفات یافت . این مطلع از یکی از غزل های زیبای اوست : گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است به علت اشعار شورانگیز وطنی که می سرود و از آزادی دفاع می کرد مورد تعقیب و آزار مستبدین بویژه ضیغم الدوله قشقایی حاکم یزد قرار می گرفت. وی در اواخر سال 1328 ه.ق. به تهران آمد ودر جراید اشعار آبدار و مقالات موثری راجع به آزادی ایران انتشار می داد. در طی مبارزات طولانی خود چندین بار دستگیرو زندانی گردید. در سال 1300 شمسی روزنامه طوفان را انتشار داد. درج اشعار و مقالات آتشین موجب توقیف روزنامه طوفان گردید. سرانجام طومار عمر این شاعر آزاده در سال 1318 شمسی در زندان درهم پیچیده شد . علت مرگش را بیماری مالاریا ذکر کردند ولی حقیقت این است که پزشک احمدی به وسیله آمپول هوا با کمک عده ای وی را به قتل رسانید
شاعر لب دوخته
تاریخ ِ نشر ِ حقیقت در سرتاسر ِ گیتی سرشار از بریدن ِ سر و زبان ، دوختن ِ دهان، تیغ وخنجراست. گالیله حرف ِ خود را پس گرفت، جیور دانو برونو درآتش بسوخت ، اسپینوزا تکفیر و تسفیق شد، روسو در آواره گی بمرد و صدها و بل که هزاران مورد دیگر.ازمیرزا جهانگیر خان ِ صوراسرافیل تا زهرا کاظمی، همه و همه جان باختگان ِ راه ِ قلم را در سرزمین ِ خودمان نیز می توان شاهد ِ مثال آورد.
27 مهر ِ امسال ، شصت و چهارمین سالگرد ِ خاموشی ِ شاعر و روزنامه نگار ِ آزاده ، فرخی ِ یزدی بود. به همین بهانه ستونِ کشته گان راه ِ قلم را به این شاعر ِ میهن پرست اختصاص داده ایم. آن چه در پی می آید شرح ِ مختصری از زندگی ِ شاعر است از زبان ِ خود ِ او:
"هنگامی که من به دنیا آمدم ، ناصر الدین شاه بر ایران حکومت می کرد. البته در این کار دست تنها نبود .هشتاد و پنج زن ومعشوقه با صدها مادر زن و پیرزن به اضافه ی مقدار ِ زیادی پسر و دختر و نوه و نتیجه او را دوره کرده بودند. اینان ، ایران را مثل ِ گوشت ِ قربانی بین خود تقسیم کرده بودند . هر گوشه ای از مملکت در دستِ یکی از شاه زاده گان و نوه ها بود که خون ِ مردم را توی ِ شیشه می کرد. به هر حال از شرح ِ حال ِ خود بگویم ، مخلص پس از چند سال خاک بازی در کوچه ها مثل ِ همه ی بچه ها به مدرسه رفتم (ببخشید اشتباه کردم همه ی
مقاله زندگی محمد فرخی یزدی