لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
روایت اولین صعود
این صعود را رینهولد مسنر و پیتر هابلر به همراهی تیم اتریشی درسال ۱۹۷۸ انجام دادند.
مقالهٔ زیر شرح نخستین صعود بدون اکسیژن به اورست است.این صعود را رینهولد مسنر و پیتر هابلر به همراهی تیم اتریشی درسال ۱۹۷۸ انجام دادند.دراین گزارش ازکتاب پیترهابلر بنام "صعود منفرد" وکنفرانس مسنر، دریکی ازشهرهای کوچک آلمان استفاده شده . تیم اتریشی مرکب از یازده نفر بوده، ولی پیتر ورینهولداز ابتدا به عنوان تیمی مستقل شرکت کرده بودند، وقرار بر این بودکه این دوتیم بایکدیگرهمکاری کنند.
پیتردرکتاب خود توضیحات فراوانی راجع به خودش ورینهولد میدهد، که شمه ای از آن چنین است
" من ورینهولدهمدیگر را از پانزده سال پیش به این طرف میشناسیم واساساً درآلپ باهم بزرگ شده ایم .
هردو معتقد بودیم که کوهنوردی باید حتی المقدوربه دورهٔ اول خودش برگردد . یعنی کوهنورد حتی الامکان بدون وسایل کمکی وآزادصعود کند. امّا نکته دیگری که درآن توافق داشتیم، این بودکه امنیت تنها چیزی نیست که در کوهنوردی مهم است بلکه سرعت هم خیلی اهمیت دارد . "
پیتردرسال ۱۹۶۹ درهیئتی که برای اولین بارصعودآلپینیستی روی یک قلّه خارج ازاروپا انجام میداد، شرکت کرد. ( نام قلّهGrand Yerapaja واقع درآند بود ) . درسال ۷۰ کارل هرلیخ کوفر به پیترهم پیشنهاد شرکت در برنامه نانگا را میکند . پیترابتدا آنرا قبول میکند، ولی بعداً ازاو دعوت میشودکه درامریکا تعلیم اسکی بدهد، بهمین جهت به امریکا میرودوبجای اوبرادر راینهولد در برنامه شرکت میکند. درامریکا پیتربعنوان اولین اروپائی ( اروپای مرکزی ) دیواره ال – کاپیتان (El - Kapitan) راصعودمیکند.درسال۷۵ پیتر بهمراه راینهولد، برای اولین بار، یک ۸۰۰۰ متری را (گاشربروم- Headen Peak )بدون هیئت صعود میکند. این درعین حال اولین صعودهیمالیائی پیتر بود. پیترهمچنین، عضوهیئت سال ۷۷ بودکه برای صعود دیواره جنوبی دائولاگیری، عازم شده بود. پیتر درکار خود موفق نشد، امّا دستاوردهای زیادی برای صعوداورست به همراه داشت . زیرایک آشنائی کامل وجامع درموردبهمن به آنها داد، دائولاگیری برنامه آمادگی اورست بود.
وامّا راجع به خصوصیات شخصی : پیترمینویسد " برای من تحسین مهم نیست، امّا رینهولد،شناسائی مردم را لازم دارد . ظاهرشدن در تلویزیون، روزنامه هاومجلات وسخنرانیها . اومثل زن جوانی است که ازاول جوانی بایدبدرخشد ومن مثل خرچنگی هستم که باید درپوست خود فروبروم.
وضع قهرمانی برای من وجود ندارد . رینهولدخودش راهنوز در مرگ برادرش مقصر میداند ( بعضی هم همینرامیگویند، من میدانم که دلیلش تماما" بخاطرطوفان بود. درهیئت ماناسلو ۷۱ هم دو نفرکشته شدند که بعض ها معتقدند که مقصر مسنر بوده است . ولی من اینرا ناحق میدانم ) به این دلایل است که رینهولد ازافکارعمومی به نفع خود استفاده کرد تا با مخالفینش مبارزه کند. پیتر توضیح میدهد که چرا رینهولد اورا انتخاب میکند:
"چونکه اوبدون من نمیتوانست به اورست برسد. من هم بدون او نمیتوانستم. من واو در کوهستان مثل یک بدن ومغز هستیم واو اصلا احتیاجی ندارد که مراقبم باشد ما تابه حال هیچ نزاعی (حتی لفظی) نداشته ایم ودرعین حال همیشه بدون صحبت نظر همدیگر را فهمیده ایم".
هیئت ابتدا مسیر بونینگتون(bonington) درسال۷۵راانتخاب کرد. ولی بعدا بعلت مشکلات زیاد مسیر نرمال را پیش گرفت. هنگام بار بری شرپایی قربانی نشست یخچال میشودودر شکاف یخچال فرو میرود (ناحیه ای به طول۲۰۰ متر نشست کرده بودوشکافی بعرض۲۰متر را ایجاد کرده بود) نجات او غیر ممکن بود چونکه شکاف علاوه بر عمق زیاد بوسیله قطعات بزرگ یخ پر شده بود. اولین حمله به قله را رینهولد وپیتر بعد از اینکه کمپ۴ در گردنه جنوبی برقرار شد انجام میدهند ام در کمپ دوم پیتر که بر اثر خوردن ساردین مسموم شده بود بر میگردد.به رینهولد هم توصیه برگشت میکند. ولی رینهولد با دو شرپا به گردنه جنوبی میرود در همین موقع هوا هم درهم میشود. پیتر در موقع برگشتن مشکلات زیادی پیدا میکند ودرواقع عاملی که باعث میشود زنده بماند به قول خودش " خواست دوباره زندگی کردن "بوده است. رینهولد که به همراه دو شرپا به گردنه جنوبی رفته بود،با طوفان بزرگی مواجه میشود بطوریکه دو شب ویکروزدر چادر زندانی میشوند ،در این مدت رینهولد به دو شرپا نوشیدنی گرم میخوراند واز کتک زدن وفحش هم برای بیدار نگه داشتن (ودر واقع زنده نگه داشتن انها) ابا نداشته، هنگامیکه آنها دو روز بعد پایین میامدند انرژیشان کاملا تحلیل رفته بود وبه مرده بیشتر شبیه بودند.
بعد از این تلاش یک تیم دو نفره شامل سرپرست هیئت و یک شرپا در یک هوای خوب در تاریخ ۳/۵/۷۸ بعنوان اولین اتریشیها روی قله اورست می ایستند. روبرت شاوور(یکی از فاتحان اورست) قبل از صعودش به پیتر گفته بود " تا جائیکه بتوانم بدون اکسیژن میروم. در هر صورت تا ۸۰۰۰ متری" پیتر ورینهولد که بعد از یک هفته استراحت دوباره نیرو گرفته بودندبه کمپ دوم میایند ومنتظر میمانند تا تیم فاتح باز گردد. زیرا پیتر میخواست از شاوور در این مورد (اکسیژن) کسب اطلاع کند. او توضیح داد که از کمپ۴ به بعد مجبور بوده که از اکسیژن استفاده کندچونکه بدون اکسیژن به سرعت خسته میشده است. نظر عده ای دیگر هم همینطور بود.شما نمیتوانید آنقدر سریع باشید که به قله برسید . کمبود اکسیژن شما را سریع خسته میکند .از این جهت پیتر کمی به فکر فرو میرود ومینویسد : عکس زن وبچه ام را ر مقابلم میگزارم (پیتر در تمام کتب در مورد خوانواده اش صحبت میکند .ضمنا این کتاب را به همسرش هدیه کرده است).
" ترس از مرگ اصلا در من وجود ندارد" ترس من از نقص عضو است. اگر عقلم را از دست بدهم یا چند انگست یا دستم را مثل موریس هرتزوک،شغلم را بعنوان راهنمای کوهنوردی باید روی میخ آویزان کنم .(این یک ضرب المثل آلمانی است. منظور داشتن چیزی بدون استفاده است) آنوقت آینده خوانواده ام نابود میشود..... شاید بهتر باشد که اساسا برگردم نزد خوانواده ام ... رینهولد
تحقیق درباره روایت اولین صعود