لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 36
ََمقدمه
این سوره در مکه نازل شده و 15 آیه دارد
محتوى و فضیلت سوره الشمس
این سوره که در حقیقت سوره تهذیب نفس و تطهیر قلوب از ناپاکیها و ناخالصیها است ، بر محور همین معنى دور مى زند، منتها در آغاز سوره به یازده موضوع مهم از عالم خلقت و ذات پاک خداوند براى اثبات این معنى که فلاح و رستگارى در گرو تهذیب نفس است قسم یاد شده ، و بیشترین سوگندهاى قرآن را به طور جمعى در خود جاى داده است .
و در پایان سوره به ذکر نمونه اى از اقوام متمرد و گردنکش که به خاطر ترک تهذیب نفس در شقاوت ابدى فرو رفتند، و خداوند آنها را به مجازات شدیدى گرفتار کرد، یعنى قوم ((ثمود)) مى پردازد، و با اشاره کوتاهى به سرنوشت آنها سوره را پایان مى دهد.
در حقیقت این سوره کوتاه یکى از مهمترین مسائل سرنوشت ساز زندگى بشر را بازگو مى کند، و نظام ارزشى اسلام را در مورد انسانها مشخص مى سازد. در فضیلت تلاوت این سوره همین بس که در حدیثى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده است : من قراءها فکانما تصدق بکل شى ء طلعت علیه الشمس و القمر!: هر کس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشیائى که خورشید و ماه بر آنها مى تابد در راه خدا صدقه داده است !.
و مسلما این فضیلت بزرگ از آن کسى است که محتواى بزرگ این سوره کوچک را در جان خود پیاده کند، و تهذیب نفس را وظیفه قطعى خود بداند.
ََآیه 1 - 10
آیه و ترجمه
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَ الشمْسِ وَ ضحَاهَا(1) وَ الْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا(2) وَ النهَارِ إِذَا جَلَّاهَا(3) وَ الَّیْلِ إِذَا یَغْشاهَا(4) وَ السمَاءِ وَ مَا بَنَاهَا(5) وَ الاَرْضِ وَ مَا طحَاهَا(6) وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا(7) فَأَلهَْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا(8) قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا(9) وَ قَدْ خَاب مَن دَساهَا(10)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
1 - به خورشید و گسترش نور آن سوگند!
2 - و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید
3 - و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد
4 - و قسم به شب آن هنگام که صفحه زمین را بپوشاند
5 - و قسم به آسمان و کسى که آسمان را بنا کرده .
6 - و قسم به زمین و کسى که آن را گسترانیده .
7 - و سوگند به نفس آدمى و آن کس که آن را منظم ساخته ،
8 - سپس فجور و تقوا (شر و خیر) را به او الهام کرده است
9 - که هر کس نفس خود را تزکیه کرده ، رستگار شده
10 - و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته ، نومید و محروم گشته است .
تفسیر :
رستگارى بدون تهذیب نفس ممکن نیست
سوگندهاى پى در پى و مهمى که در آغاز این سوره آمده ، به یک حساب ((یازده )) سوگند و به حساب دیگر ((هفت )) سوگند است ، و بیشترین تعداد سوگندهاى قرآن را در خود جاى داده ، و به خوبى نشان مى دهد که مطلب مهمى در اینجا مطرح است ، مطلبى به عظمت آسمانها و زمین و خورشید و ماه ، مطلبى سرنوشت ساز و حیات بخش .
نخست باید به شرح و تفسیر این سوگندها بپردازیم ، و بعد به بررسى آن مطلب بر اهمیت که این همه آوازه ها از او است .
نخست مى فرماید: به خورشید و گسترش نور آن سوگند (و الشمس و ضحاها).
همانگونه که قبلا نیز گفته ایم سوگندهاى قرآن عموما دو مقصد را تعقیب مى کند: نخست اهمیت مطلبى که سوگند به خاطر آن یاد شده ، و دیگر اهمیت خود این امور که مورد سوگند است ، چرا که سوگند همیشه به موضوعات مهم یاد مى شود، به همین دلیل این سوگندها فکر و اندیشه انسان را به کار میان دازد تا در باره این موضوعات مهم عالم خلقت بیندیشد، و از آنها راهى به سوى خدا بگشاید.
((خورشید)) مهمترین و سازنده ترین نقش را در زندگى انسان و تمام موجودات زنده زمینى دارد، زیرا علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است و این دو از عوامل اصلى زندگى انسان به شمار مى رود، منابع دیگر حیاتى نیز از آن مایه مى گیرند، وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گیاهان ، حرکت رودخانه ها و آبشارها، و حتى پدید آمدن منابع انرژیزا، همچون نفت و ذغال سنگ ، هر کدام اگر درست دقت کنیم به صورتى با نور آفتاب ارتباط دارد بطورى که اگر روزى این چراغ حیات بخش خاموش گردد تاریکى و سکوت و مرگ همه جا را فرا خواهد گرفت .
((ضحى )) در اصل به معنى گسترش نور آفتاب است و این در هنگامى است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را فرا گیرد، سپس به آنموقع از روز نیز ((ضحى )) اطلاق شده است .
تکیه بر خصوص ضحى به خاطر اهمیت آن است ، چرا که موقع سلطه نور آفتاب بر زمین است .
سپس به سومین سوگند پرداخته مى گوید: قسم به ماه در آن هنگام که پشت سر خورشید در آید (و القمر اذا تلاها).
این تعبیر - چنانکه جمعى از مفسران نیز گفته اند - در حقیقت اشاره به ماه در موقع بدر کامل یعنى شب چهارده است ، زیرا ماه در شب چهاردهم تقریبا مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر مى دارد، و چهره پر فروغ خود را ظاهر کرده و سلطه خویش را بر پهنه آسمان تثبیت مى کند، و چون از هر زمان جالب تر و پر شکوهتر است به آن سوگند یاد شده است .
این احتمال را نیز داده اند که تعبیر فوق اشاره به تبعیت دائمى ماه از خورشید، و اکتساب نور از آن منبع باشد، ولى در این صورت جمله ((اذا تلاها)) قید توضیحى مى شود.
بعضى احتمالات دیگر نیز در تفسیر آیه داده اند که شایان توجه نیست لذا از ذکر آن خوددارى مى شود.
و در چهارمین سوگند، مى افزاید: و به روز هنگامى که صفحه زمین را روشن سازد سوگند (و النهار اذا جلاها).
((جلاها)) از ماده ((تجلیة )) به معنى اظهار و ابراز است .
در اینکه ضمیر در جلاها به چه چیز باز مى گردد؟ در میان مفسران گفتگو است ، بسیارى آن را به زمین یا دنیا بر مى گردانند (چنانکه در بالا گفتیم ) درست است که در آیات گذشته سخنى از زمین در میان نبوده ، ولى از قرینه مقام روشن مى شود.
بعضى نیز معتقدند که ضمیر به خورشید برمى گردد، یعنى قسم به روز هنگامى که خورشید را ظاهر مى کند، درست است که در حقیقت خورشید روز را ظاهر مى کند ولى به طور مجازى مى توان گفت که روز خورشید را آشکار کرد، اما تفسیر اول مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال سوگند به این پدیده مهم آسمانى به خاطر تاءثیر فوق العاده آن در زندگى بشر، و تمام موجودات زنده است ، چرا که روز رمز حرکت و جنبش و حیات است و تمام تلاشها و کششها و کوششهاى زندگى معمولا در روشنائى روز صورت مى گیرد.
و در پنجمین سوگند مى فرماید: قسم به شب ، آن هنگام که صفحه زمین (یا خورشید) را بپوشاند (و اللیل اذا یغشاها).
شب با تمام برکات و آثارش ، که از یکسو حرارت آفتاب روز را تعدیل مى کند، و از سوى دیگر مایه آرامش و استراحت همه موجودات زنده است ، که اگر تاریکى شب نبود، و آفتاب پیوسته مى تابید آرامشى وجود نداشت ، زیرا حرارت سوزان آفتاب همه چیز را نابود مى کرد، حتى اگر نظام شب و روز بر خلاف وضع کنونى بود همین مشکل پیش مى آمد، چنانکه در کره ماه که شبهایش معادل دو هفته کره زمین است و روزهایش نیز معادل دو هفته ، در وسط روز حرارت به حدود سیصد درجه سانتیگراد مى رسد که هیچ موجود زنده اى که ما مى شناسیم در آن شرائط باقى نمى ماند، و در وسط شب مقدار زیادى زیر صفر مى رود که اگر در آنجا موجود زنده اى باشد حتما یخ مى زند و نابود مى شود.
قابل توجه اینکه در آیات سابق افعال به صورت ماضى آمده بود، و در این آیه به صورت مضارع است ، این تفاوت تعبیر ممکن است اشاره به این باشد که حوادثى همچون ظهور روز و شب مخصوص زمانى نیست ، گذشته و آینده را همه شامل مى شود و لذا بعضى به صورت فعل ماضى ، و بعضى به صورت فعل مضارع آمده ، تا عمومیت این حوادث را در بستر زمان روشن سازد.
در ششمین و هفتمین سوگند به سراغ آسمان و خالق آسمان مى رود، و مى افزاید: به آسمان و آن کسى که آسمان را بنا کرده سوگند (و السماء و ما بناها).
اصل خلقت آسمان با آن عظمت خیره کننده از شگفتیهاى بزرگ خلقت است ، و بناء و پیدایش این همه کواکب و اجرام آسمانى و نظامات حاکم بر آنها شگفتى دیگر، و از آن مهمتر خالق این آسمان است .
قابل توجه اینکه ما در لغت عرب معمولا براى موجود غیرعاقل مى آید، و اطلاق آن بر خداوند عالم حکیم تناسبى ندارد، و لذا بعضى ناچار شده اند ما را در اینجا مصدریه بگیرند، نه موصوله و در این صورت مفهوم آیه چنین مى شود: سوگند به آسمان و بناى آسمان .
ولى با توجه به آیات ((و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها)) که تفسیر آن به زودى بیان مى شود راهى جز این نیست که ما موصوله و اشاره به ذات پاک خداوند باشد که خالق همه آسمانها است ، و استعمال ما در مورد افراد عاقل نیز در لغت عرب بى سابقه نیست چنانکه در آیه 3 سوره نساء مى خوانیم : فانکحوا ما طاب لکم من النساء: ازدواج کنید زنانى را که مورد علاقه شما است .
جمعى از مفسران معتقدند که تعبیر به ((ما)) (چیزى ) در اینجا براى این است که مبداء جهان را نخست به صورت مبهم ذکر کرده باشد، تا بعدا با دقت و مطالعه ، به علم و حکمت او آشنا شوند و چیزى تبدیل به کسى گردد، ولى تفسیر اول مناسب تر است .
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود کاملترین تحقیق درباره سوره شمس