فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سیری در زندگانی استاد مطهری و دکتر علی شریعتی

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله سیری در زندگانی استاد مطهری و دکتر علی شریعتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

زندگانی استاد مطهری
تولد و دوران کودکی
در 13 بهمن ماه سال 1298 هجری شمسی در قریه فریمان – که اکنون شهرستان شده است و در 75 کیلومتری مشهد قرار دارد – در خانواده ای از اهل علم و تقوا کودکی دیده به جهان گشود. خانواده ای که انوار علم و ایمان، تقوا و پاکی، راستی و درستی در آن پرتو افکنده بود و نام شایسته (مطهری) بهترین معرف این بیت پاک و مطهر بود.
در سنین کودکی به مکتبخانه رفته و به فراگیری قرآن و دیگر تعلیمات ابتدایی می پردازد. نقل می کنند که در سن حدود 5 سالگی علاقه زیادی به رفتن به مکتبخانه از خود نشان می دهد. در یک شب مهتابی، نزدیک صبح، به خیال اینکه صبح شده است، دفتر و کتاب خود را برمی دارد و به سوی مکتبخانه روان می شود و چون مکتبخانه بسته بوده است پشت درب آن به خواب می رود. صبح زود پدر و مادر می بینند مرتضی نیست و سرانجام او را در پشت درب مکتبخانه در حال خواب می یابند. در سنین حدود دوازده سالگی شور و عشق و علاقه او به اسلام و علوم دینی که در سراسر زندگی درخشان او متجلی بود در وجودش پیدا می شود و هر دم این شعله از اعماق وجود او زبانه می کشد. این درست در هنگامی است که ظلم و فشار حکومت استبدادی رضاخانی روزگار را بر علما و روحانیون تنگ کرده و چهره ضد اسلامی او را آشکار نموده است. تصمیم مرتضی همگان را به حیرت فرو برده بود که شگفتا! در چنین هنگامی که وی اوضاع سخت و ناگواری را که بر علما و روحانیون می رود به رأی العین مشاهده می نماید چگونه روزها و شبها را در این اندیشه به سر می برد.
عزیمت به حوزه علمیه مشهد
به سن سیزده سالگی – یعنی در سال 1311 شمسی – به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و تحصیل مقدمات علوم دینی را آغاز می کند. در این دوران یکی دیگر از فرازهای حساس زندگی استاد مطهری که نقش بسیار تعیین کننده در حیات علمی و معنوی او و نیز نقش مؤثر در حیات ایدئولوژی اسلامی داشته است نمایان می گردد. اندیشه های مربوط به خداشناسی سخت او را به خود مشغول می دارد. به طوری که خواب و استراحت را از او باز می گیرد، روز را در این اندیشه به شام و شام را به صبح می رساند. روزها و شبها سپری می شود، هفته ها و ماهها و سالها می گذرد و استاد مطهری در این دغدغه های روحی به سر می برد. شک و حیرت وجود او را فرا می گیرد. به اصالت و اهمیت این افکار و دغدغه های روحی پی می برد که اگر این مسائل برای او حل نشود و از این وادی حیرت به سرزمین یقین و ایمان پای ننهد در هر موضوع دیگر اندیشه کردن جز اتلاف وقت نخواهد بود. مقدمات عربی، فقهی، اصولی و منطقی را تنها از آن جهت می آموخت که اینها بتوانند او را آمادة بررسی سخن فیلسوفان بزرگ بنمایند. از همان دوران به فیلسوفان و عارفان، و متکلمان تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان صحنه این اندیشه ها می دانست در نظرش بزرگ می نمودند و لذا مرحوم آقا میرزا مهدی شهیدی رضوی، مدرس فلسفه الهی حوزه مشهد، در میان آنهمه علما و مدرسین حوزه، تنها کسی است که استاد مطهری را شیفته خود کرده و دل از دست او ربوده بود؛ و شاید جاذبة معنوی او و آرزوی حاضر شدن در درس وی بزرگترین شوق و محرک او در طی هرچه سریعتر علوم مقدماتی بوده است.
عزیمت به حوزة علمیة قم
بالاخره استاد مطهری پس از حدود چهار سال تحصیل در حوزه علمیة مشهد در سال 1315 شمسی عازم حوزه علمیه قم می گردد و این، فرازی دیگر از زندگی پرفراز و نشیب اوست که در تدوین شخصیت علمی و روحی وی نقش بسیار موثر ایفا نموده است و در طی پانزده سال اقامت در حوزه علمیه قم و کسب فیض از محضر اساتید بزرگ، بر اندوختة علمی و معنوی خود افزوده و تحصیلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامی ارتقاء می بخشد. از عوامل تکوین شخصیت استاد مطهری، باید برخورداری او از اساتید مجرب و عالی را برشمرد. وی شاگرد برجستة آیت الله بروجردی در فقه و اصول محسوب می شد و حتی قبل از مهاجرت آیت الله بروجردی از بروجرد به قم، چون ایشان را شخصیتی فرزانه یافته بود، تابستانها به بروجرد می رفت و از محضر آیت الله بروجردی بهره می برد و مهاجرت آیت الله بروجردی از بروجرد به قم تا حدی مرهون تلاشهای استاد مطهری است. استاد شهید در مقاله ای تحت عنوان «مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی» می گویند:
«این بنده در مدت هشت سال آخر اقامتم در قم، که مصادف بود با سالهای اول ورود معظم له به آن شهر، از درسهای ایشان بهره مند می شدم و چون به روش فقاهت ایشان ایمان دارم، معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.»
(تکامل اجتماعی انسان، ص 196)
یکی از فرازهای حساس این دوران که در تکوین شخصیت روحی استاد مطهری تأثیر بسزایی داشته است آشنایی با عالم ربانی مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی قدس سره بوده است که در سال 1320 در اصفهان رخ می دهد. استاد مطهری اساتید دیگری نیز داشته اند، از آن جمله مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد و مرحوم آیت الله بهجت تبریزی.
مهاجرت به تهران
در سال 1331 استاد مطهری به تهران مهاجرت نمود فصل پر فراز و نشیب دیگری از زندگی خود آغاز می نماید برخی علت این مهاجرت را وضع سخت معیشتی ایشان پس از ازدواج می دانند و برخی بی مهری اطرافیان آیت الله بروجردی به ایشان پس از ناکام ماندن تلاشهای امام خمینی و به تبع ایشان استاد مطهری و دیگران در اصلاح حوزه، و شاید علت دیگری در کار بوده است، مثلاً ورود به دانشگاه و ارتباط با قشر تحصیل کرده و بردن اسلام به میان آنها و آگاهی از سئوالات و مشکلات فکری آنها.
فعالیت علمی استاد مطهری از همین سال آغاز می گردد. ابتدا به تدریس در مدرسه سپهسالار – که امروز به نام خود ایشان است و مدرسه مروی می پردازند و تدریس استاد در مدرسه مروی تا سه سال قبل از شهادت ادامه داشته است. مقدمه و پاورقی بر جلد اول اصول فلسفه را در سال 1332 به پایان رسانده و شرح جلد دوم آن نیز در سال بعد به انجام می رسانند. با اینکه بیش از سی و هفت سال از تألیف این کتاب می گذرد، گردش ایام از طراوت بیان و استحکام منطفی آن، چیزی نکاسته است. جلد سوم این کتاب نیز در سالهای بعد، از چاپ خارج می شود. تأثیر این کتاب در خنثی کردت تبلیغات مارکسیستی حزب توده در آن زمان – که در اوج اقتدار خود بود – و به طور کلی تأثیر آن در نجات مبارزان از افکار مادی تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن بر کسی پوشیده نیست.
احسان طبری، ایدئولوگ حزب توده، که در اواخر عمر خود مارکسیسم را مردود اعلام کرد و به اسلام گرایش پیدا نمود، در مصاحبه ای این تغییر ایدئولوژی خود را نتیجه مطالعه آثار استاد مطهری خصوصاً «اصول فلسفه و روش رئالیسم» دانست. استاد شهید از سال 1334 فعالیت علمی خود را در دانشکدة الهیات و معارف اسلامی شروع نموده و کار تعلیم و تدریس را در آنجا علیرغم مشکلاتی که از ناحیة رژیم شاه و برخی استادان وابسته برای ایشان به وجود آمد، به مدت 22 سال ادامه می دهد.
حضور فعال در قیام پانزده خرداد
به موجب ارتباط نزدیک استاد شهید مطهری با اقشار و طبقات مختلف جامعه در جریان قیام پانزده خرداد سال 42، ایشان در هدایت قیام مردم تهران و مرتبط کردن آن با رهبری حضرت امام خمینی (ره) نقش اساسی داشته‌اند و خود در شب پانزده خرداد سخنرانی مهمی علیه شخص شاه ایراد می کند که در همان شب دستگیر و به زندان موقت شهربانی انتقال می یابند و به همراه عده ای از روحانیون مبارز تهران و شهرستانها زندانی می شوند و پس از 43 روز به دنبال فشاری که از ناحیه علما و مردم بر رژیم شاه وارد می شود به همراه سایر روحانیون آزاد می گردند.
همکاری با هیئتهای مؤتلفه اسلامی
بعد از قضایای 15 خرداد و آزادی امام خمینی و استاد مطهری و سایر علما، هیئتهای مؤتلفة اسلامی که هسته آن همین هیئتهای مذهبی بودند و از نیروهای مخلص و فداکار و تابع ولی فقیه تشکیل شده بود، برای یاری نهضت امام خمینی ظهور کرد. این گروهها از امام درخواست چند نماینده کردند که تحت هدایت آنها در فکر و عمل باشند. استاد مطهری که از قبل با این هیئتها مرتبط بودند، به عنوان یکی از نمایندگان از سوی حضرت امام خمینی شدند تأکید استاد بر این بود که این هیئتها از نظر فکری و آشنایی با معارف اسلامی ساخته شوند و به همین جهت درسهایی را برای آنها دایر نمودند که از آن جمله است بحث در بارة «سرنوشت» و «قضا و قدر» که بعداً به صورت کتاب «انسان و سرنوشت» منتشر شد.
در سال 1343 حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت که بسیار به روحانیت هتاکی می کرد، توسط محمد بخارایی از اعضای این هیئتها کشته می شود. به دنبال دستگیری وی گروه اقدام کننده لو می رود و ساواک پی به تشکلات و گروه رهبری کنندة این هیئتها می برد و این جمعیت رو به انقراض می گذارد. محمد بخارایی از جوانان پرشور بود که در درسهای استاد مطهری شرکت داشت و حتی در دادگاه نامی از ایشان می برد. در بارة نقش استاد مطهری در این اقدام به دو گونه سخن گفته اند. برخی (مانند همسر ایشان) استاد شهید برای ایشان نقش اساسی قائل اند و نجات ایشان را از زندان و حتی اعدام یک امر خارق العاده و مرهون اندک ارادت قاضی دادگاه به ایشان دانسته اند. که مانع از ادامه اظهارات محمد بخارایی شد، و معتقدند که صادق امانی که او نیز دستگیر شده بود معتقد بود که باید استاد مطهری دستگیر شوند تا موجب قیام مردم گردد. و برخی مانند آیت الله انواری ایشان را مخالف اینگونه حرکات دانسته اند.
پس از قتل حسنعلی منصور در سال 1343 بدست محمد بخارایی (عضو مؤتلفه اسلامی و شاگرد استاد مطهری) استاد مطهری دستگیر و به زندان محکوم می شود. در سال 1356 از زندان آزاد می شود.
فصل جدید
پس از این دوران،فصل جدیدی در زندگانی و مبارزات استاد مطهری آغاز می شود. از طرفی قیام 15 خرداد، سرکوب شده و امام خمینی به خارج از کشور تبعید و جمعیت مؤتلفه اسلامی نیز منقرض شده است و از طرف دیگر رعبی از سرکوب آن قیام در دل مردم افتاده است. باید به فکر زمینه چینی برای حرکات بعدی بود. فرضاً قیام 15 خرداد پیروز می شد، ایدئولوژی مدونی برای ادارة حکومت مهیا نبود و تعداد کافی افراد متدین و متخصص برای اداره کشور وجود نداشت، و بعلاوه آگاهی مردم از اسلام راستین در حد مطلوبی نبود. پس باید به تدوین ایدئولوژی اسلامی به زبان روز و به کادرسازی برای نهضت اسلامی پرداخت و این چیزی بود که استاد مطهری بیشتر و بهتر از دیگران از عهدة این کار برمی آمد.
با ید چهرة اسلام آن طور که هست برای مردم نمایان شود؛ آنگاه خود مردم به سائقة حس زیبایی دوستی فطری خود به سوی آن جذب خواهند شد و نهضت با بنیة فکری به انجام خواهد رسید.
اینجاست که استاد مطهری مردانه وارد این میدان می شود. سخنرانیهای خود را در مجامع اسلامی اعم از مساجد و انجمنهای اسلامی مهندسین و پزشکان و دانشجویان افزایش می دهد و موضوعات این سخنرانیها به گونه ای انتخاب شده است که هر یک مشکلی از مشکلات فکری جامعه را حل می کند و گوشه ای از چهرة زیبای اسلام را نمایان می سازد. این سخنرانیها بعداً از نوار استخراج می شد و اصلاحات و اضافاتی توسط استاد انجام و به صورت کتاب منتشر می گردید. در سال 1345 مقالاتی در مجلة (زن روز) آن زمان بر ضد حقوق زن در اسلام منتشر می شد که عواطف مردم متدین را جریحه دار و بسیاری از خوانندگان خود را به اسلام بدبین ساخته بود.
در سال 1346 موسسه حسینیه ارشاد توسط استاد مطهری و با همکاری مرحوم محمد همایون و مرحوم حجت الاسلام شاهچراغی و ناصر میناچی بنیاد گذاشته شد. این مؤسسه پایگاه خوبی بود برای کار فرهنگی مورد نظر استاد و آشنا کردن مردم بخصوص نسل جوان با اسلام راستین، و این پایگاه به پایگاههای دیگر استاد اضافه شد.
شاید بتوان ادعا کرد که دوران اداره حسینیه ارشاد سخت ترین دوران زندگی استاد مطهری بوده است.
آقای دکتر علی مطهری می گوید: روزهای اول پیروزی انقلاب، در حضور استاد، صحبت از اعضای شورای انقلاب بود. چون سابقه من با او را می دانستند. من ابتدا چیزی نگفتم تا حمل بر دشمنی شخصی نشود. ناگاه آقای طالقانی گفتند او آمریکایی است و نباید در شورا باشد.
باری، در این سالها تلاش بی وقفه استاد مطهری صرف تدوین ایدئولوژی اسلامی به عنوان یک مکتب و یک دستگاه هماهنگ فکری و صرف آشکار کردن چهره واقعی اسلام و زدودن زنگاره های بدعت می شد که در طول تاریخ بر چهرة تابناک آن نشسته بود. در واقع استاد شهید به دنبال آن چیزی بود که در قیام 15 خرداد کمبود آن احساس شد، یعنی یک ایدئولوژی مدون و یک مکتب جامع به زبان روز و پاسخگو به شبهات جدید که نهضت بر اساس آن به حرکت خود ادامه دهد و انقلابیون به انحراف کشیده نشود و پس از پیروزی نیز دارای برنامه باشند. این تلاش مقدس استاد، از سال 1346 که حسینیه ارشاد توسط ایشان تأسیس شد، تا سال 1349 که از این مؤسسه کناره گرفتند، بیشتر در این مؤسسه متمرکز بود. سخنرانیهای استاد شهید در حسینیه ارشاد از شور و حال و صبغة انقلابی زیادی برخوردار است. از آن جمله، بیانات انتقادی ایشان در بارة مسأله فلسطین.
استاد مطهری را باید از پیشتازان مبارزه با صهیونیسم در ایران دانست. نطقهای آتشین علیه صهیونیسم و در دعوت مسلمانان به یاری رساندن به ملت مظلوم فلسطین هنوز در گوشها طنین انداز است. استاد چنان کینة صهیونیستها را به دل داشتند که در هر موقع مناسب فریاد حق طلبانه خویش در این باب را سر می دادند نطق تاریخی استاد علیه صهیونیسم در عاشورای سال 1390 قمری برابر با اسفند 1348 شمسی در حسینیه ارشاد که منجر به دستگیری ایشان شد فراموش نشدنی است.
در سال 1350 حسینیه ارشاد توسط رژیم شاه تعطیل شد و علیرغم اینکه استاد مطهری قبلاً از عضویت در هیئت مدیرة این مؤسسه استعفا داده بودند، ساواک ایشان را دستگیر و چند روز زندانی نمود. آقای دکتر علی مطهری می گویند خود استاد نقل می کردند که پس از آنکه مرا به داخل اتومبیل بردند چشمهای مرا بستند و اتومبیل حرکت کرد. من از قلهک (محل منزل استاد) تا میدان فردوسی را فهمیدم که مرا به کمیتة ساواک بردند. در آنجا در حالی که چشمانم بسته بود مرا از پله هایی پایین بردند و چون نمی دیدم، سرم محکم به مانعی خورد و از پیشانی ام خون جاری شد و به هر حال چند روز در زندان تک سلولی بودم و پس از آن بازجویی آزاد شدم.
بعد از تعطیلی حسینیه ارشاد، پایگاه استاد به مسجد الجواد منتقل شد و ادارة این مسجد که دارای یک تالار تبلیغ نیز بود و هست، به عهدة استاد شهید بود و ضمن اینکه امامت جماعت این مسجد را به عهده داشتند، جلسات تفسیر قرآن و غیر آن توسط ایشان برقرار بود. پس از چندی مسجدالجواد نیز از سوی رژیم شاه تعطیل شد و استاد سخنرانیهای خود را بیشتر در مسجد جاوید و مسجد ارک برگزار می کردند.
درگیری در دانشکدة الهیات
در سال 1355 به دنبال درگیری با یک استاد کمونیست در دانشکده الهیات، که در سر کلاسهای درس تبلیغات ضد دینی می کرد و استاد شهید بارها به او تذکر داده و او را دعوت به مناظره به جای تبلیغ در سر کلاس کرده بودند – رژیم شاه که به دنبال فرصتی برای خارج کردن استاد از دانشگاه بود، ایشان را بازنشسته کرد. داستان درگیری استاد مطهری با آن استاد کمونیست در آن زمان – میان گروههای اسلامی و گروههای چپ رقابت وجود داشت – مسأله روز شده بود. خصوصاً که آن استاد کمونیست اعلامیه ای صادر و در همه دانشگاهها توزیع کرد و در آن به قلب واقعیت و مظلوم نمایی پرداخت و البته استاد شهید نیز طی اعلامیه ای پاسخ آن را مرقوم نمودند و اعلامیه ایشان نیز در دانشگاه توزیع شد و آثار مثبتی داشت.
در سال 1355 استاد مطهری با همکاری چند تن از دوستان روحانی خود جامعه روحانیت مبارز را در تهران تأسیس کردند.
از حوادث دیگر سال 55 در زندگی استاد مطهری، بنیانگذاری «جامعه روحانیت مبارز تهران» با همکاری چند تن از دوستان روحانی است. استاد احساس کرده بودند که روحانیت تهران نیاز به یک تشکیلات دارد و معتقد بودند که مانند این تشکیلات باید در روحانیت شهرستانها نیز ایجاد شود.

 


دورة جدید نهضت اسلامی
پس از شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی و آغاز دورة جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور فعال و به عنوان بازوی توانای حضرت امام خمینی (ره) در داخل کشور، در پیشبرد این نهضت تلاش می کرد، در برگزاری مراسم چهلم شهادت فرزند گرامی حضرت امام در مسجد ارک تهران، نقش اصلی را به عهده داشت.
باری، استاد مطهری برای تبادل نظر در بارة مسائل مربوط به انقلاب اسلامی با حضرت امام، چند ماه قبل از پیروزی نهضت به پاریس سفر کردند و با ایشان ملاقات نمودند. در همین سفر بود که استاد شهید از سوی امام (ره) مسئول تشکیل شورای انقلاب اسلامی گردیدند و غیر از چند نفر که عضویت آنها در همان جا مورد تأیید امام بود، بقیة افراد شورا بعد از مراجعه استاد به تهران تعیین و به «شورای انقلاب اسلامی» از سوی حضرت امام در مراسمی که در دانشگاه تهران با حضور مردم برقرار بود اعلام گردید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقالاب اسلامی نیز استاد مطهری همچون گذشته مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای حضرت امام بودند
شهادت
باری استاد مطهری در روز سه شنبه 11 اردیبهشت 1358 ساعت 20/10 دقیقه شب توسط گروه فرقان به شهادت رسید و رهبر و مردم را در ماتمی عظیم فرو برد.
ریشه های شهادت استاد مطهری
از آنچه که تا کنون گفته شد، ریشه های شهادت استاد تا حدی روشن گردید اما برای آنکه این ریشه ها را دقیقتر بشناسیم به جو اجتماعی دو سه سال آخر حیات استاد بازمی گردیم. در آن زمان اندیشه های مارکسیستی و مادی تا نهانخانة انقلابیون و حتی در حوزه های علمیه نفوذ کرده بود. گاهی به افرادی با لباس روحانیت برمی خوردیم که طرفداری از اتحاد مسلمانها و مارکسیستها می کردند و از اینکه اسلام و مارکسیسم با هم تفاوت زیادی ندارند دم می زدند.
زندگانی شریعتی
دکتر علی شریعتی در سال 1312 در مزینان چشم به جهان گشود و در خانواده دانش و تقوی و در جمع کتابها و سخنان سازنده در جهت خدمت به مستضعفین پرورش یافت. از سن 18 سالگی همراه با آموزش به کار تدریس پرداخت. در سال 1957 از دانشگاه تهران و در سال 1964 به عنوان استاد جامعه شناسی از دانشگاه سوربن فرانسه فارغ التحصیل گردید.
شریعتی نهضت مبارزات فرهنگی اسلامی را رهبری کرد و پس از آنکه در عرضة اندیشه مترقی اسلام به عنوان راه حل کلیه مشکلات عصر ما، موفقیتهای چشمگیری حاصل نمود همواره پیشگام دانشجویان مسلمان بود.
بیش از 150 جلد کتاب تألیف نموده است که بیشتر آنرا کنفرانسهای او برای دانشجویان تشکیل می دهند. شریعتی از هواداران دکتر محمد مصدق و از اعضاء برجستة جبهه ملی و نیز از طرفداران مرجع مجاهد حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بود.
شریعتی به نفع جنبشهای ملی و متحد جهانی بویژه الجزایر، مقاومت فلسطین و جنبش های آزادی بخش اریتره، فیلیپین و زامبیا فعالیت داشت.
چندین بار بازداشت گردید. بطور مرموزی در لندن درگذشت و در کنار مزار حضرت زینب (ع) در حومه دمشق به خاک سپرده شد شریعتی از خود، همسر و چهار فرزند بجای گذاشت.
در مجلس یادبود چهلم این شهید مبارز که در تالار دبیرستان (عاملیه) بیروت برگزار شد. این محفل از طرف سازمانهای زیر برگزار گردید:
1-حرکت المحرومین
2-جنبش ملی آزادیبخش (فتح)
3-گروههای مقاومت لبنان (امل)
4-جبهه خلق برای آزادی اریتره
5-اتحاد کل دانشجویان مسلمان در اروپا (بخش فارسی زبان)
6-اتحادیه دانشجویان مسلمان در آمریکا و کانادا (بخش فارسی زبان)
7-مرکز برنامه ریزی فلسطین
8-مرکز مطالعات و تحقیقات فلسطین
9-اتحادیه کل کارگران فلسطین
10-اتحادیه آموزگاران فلسطین
11-جبهه آزادیبخش اریتره
12-نیروهای العاصفه (بخش نظامی فتح)
13-نهضت ازادی ایران
14-روحانیون مبارز ایرانی
15-جنبش آزادیبخش زنگبار
16-جنبش ملی برای آزادی زیمباوه
17-جنبش ملی برای آزادی جنوب فیلیپین
18-دوستان دکتر علی شریعتی

 

در عصر تباهی و فساد و در فضای مسمومی که کفر بر دروازه ها لانه گزیده است علی شریعتی، سخن را در استخدام عمل متحدانه و در مسیر رستاخیر انسانها و وارستگی بشری قرار داد، آنچنانکه انفجاری در جهان پرسکوت و مشعل فروزانی در دریای ظلمانی و تاریک پدید آورد.
علی شریعتی در عصر عقب گرد فکری و فقدان معنوی خود راه جهاد و جویبار رسالت و تعهد و زبان گویائی بود که رشته های وجودش از اصالت و تعهد شده بود. او از سرچشمة لایزال آسمان، نان بینوایان و از دست بیکران محمد (ص) شعله امید را برمی گرفت و از شیوه علی، عدالت و فرم و روشنگری و از عاشورای حسین منطق شهادت و قربانی شدن را آموخته بود. (شیخ محمد یعقوب در مراسم چهلم دکتر شریعتی)
شریعتی انسانی بود که اندیشه و قلمش را در خدمت مبارزه مسلحانه قرار داد و در مسیر آموزگاران و استادان بزرگش امام خمینی و آیت الله طالقانی و آقایان بازرگانی و سحابی قدم نهاد. دکتر شریعتی عمر خود را در خدمت رشد و آگاهی ملت ایران قرار داد تا آن را به مرحله آزادی و عدالت برساند و از استعمار و امپریالیسم شرق و غرب رها سازد.
ملت ما خشمگین است زیرا که نمی تواند اظهار ناراحتی کند رژیم ایران از هرگونه تظاهرات در مساجد و خیابانها و خانه ها جلوگیری بعمل می آورد و حتی از دیدار خانواده او نیز جلوگیری می کند. علی شریعتی از سن 18 سالگی مبارزه ای را به خاطر آزادی و عدالت آغاز نمود. در سن 19 سالگی یعنی در سال 1953 از حکومت دکتر مصدق پشتیبانی کرد و سپس به سازمان مقاومت ملی پیوست و همراه دیگر دوستانش به زندان افتاد و تحت شکنجه قرار گرفت. در سال 1957 تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان رسانید و به عنوان اولین شاگرد فارغ التحصیل شد بهمین جهت می توانست برای ادامة تحصیلاتش بورس تحصیل بگیرد و به خارج مسافرت کند ولی دولت پهلوی 2 سال تحصیلات او را به تأخیر انداخت. در سال 1959 به صفوف انقلاب الجزایر پیوست و همکاری گسترده ای را با آنان آغاز نمود. بعد از پیروزی انقلاب الجزایر فعالیتهای خود را در چهارچوب مبارزان ایران آغاز نمود و نهضت آزادی ایران را در خارج از کشور تأسیس کرد. همچنانکه آیت الله طالقانی و آقایان بازرگان و سحابی این نهضت را در داخل کشور بنیان نهادند.
در سال 1964 با درجه دکترا در رشته جامعه شناسی فارغ التحصیل شد و همراه 3 فرزندش به ایران بازگشت ولی در مرز دستگیر و به مدت 6 ماه زندانی شد. رژیم می خواست با شکنجه او را وادار به همکاری نماید ولی او موافقت نکرد. پس از آزادی در دانشگاههای مشهد تدریس می کرد. هزاران دانشجو به کنفرانسهای او گوش می دادند و این امر موجب گردید که او را اجباراً بازنشسته کنند و در آن هنگام به تهران منتقل گردید. در سال 1970 کنفرانسهای خود را در مساجد و حسینیه ارشاد آغاز کرد و در این کنفرانسها بخصوص به فلسفه تاریخ اسلام پرداخت و مورد توجه دانشجویان و لیسانسه ها قرار گرفت. تعداد این شاگردان 6 تا 10 هزار دانشجو بود و تیراژ کتابها و نوشته هایش به 150 هزار نسخه می رسند.
دکتر علی شریعتی در سال 1974 بار دیگر به زندان افتاد. او و دوستان و هواردانش را در جلو چشم او شکنجه کردند. آنها را مجبور می ساختند که به او دشنام بدهند. برخی از آنها در زیر شکنجه جان می سپردند و حاضر نمی شدند به او دشنام بدهند.
پس از 5/1 سال زندان هنگامی که شاه برای بستن پیمان صلح با عراقیها به الجزایر مسافرت نمود، مقامات الجزایری از او درخواست آزادی شریعتی را کردند. او از زندان آزاد شد ولی پس از آزادی نیز دائماً تحت کنترل و تعقیب بود. او در سال 1977 توانست به خارج بگریزد و پس از مدت کوتاهی به طور مرموزی در انگلستان درگذشت. رژیم ایران می خواست جسد او را به ایران بازگرداند و به این منظور 80 نفر از مأموران ساواک را به انگلستان فرستاد ولی پس از تلاشهای پیگیر و پافشاری فرزند او و فعالیتهای نهضت آزادی ایران بالاخره توانستیم جسد او را در کنار مزار حضرت زینب (س) به خاک بسپاریم. در کنار شخصیتی که علی شریعتی همواره نسبت به او ارادت خاصی داشت. او در کتاب شهادتش می گوید:
«آنها که رفتند کاری حسینی کردند و آنها که مانند باید کاری زینبی کنند وگرنه یزیدی اند»

 

بازتاب خبر شهادت دکتر علی شریعتی در داخل و خارج
خبر شهادت دکتر علی شریعتی بسرعت در بین اقشار مختلف مردم پخش شد و موجی از تأثر و تأسف در بین کلیه افراد علاقه مند به جنبش نوین اسلامی بوجود آورد.
رژیم در ابتدا اجازه درج آگهی تسلیت و ختم شریعتی را در رنگین نامه های خود داده پس از ناامیدی از دریافت جنازه وی طی اطلاعی خبر ترحیم را تکذیب کرده و شروع به اعمال قدرت برای جلوگیری تظاهرات نمود.
در تهران، اراک، مشهد، شیراز مراسمی در تجلیل از دکتر شریعتی از طرف مردم برگزار شد.
کلیه برادران و خواهران انجمنهای اسلامی در امریکا و اروپا ضمن اعلامیه هایی از خدمات شریعتی تجلیل کرده و هرکدام به نوبه خود مراسم ختمی اعلام نمودند.
برنامه تجلیل از شریعتی در خاورمیانه، سوریه، نجف، لبنان، به نحوی بی نظیری اجرا شد. در میان تشریات اسلامی غیرفارسی (امل و رساله) که ارگان حرکت المحرومین است طی مقالاتی خدمات و مجاهدات دکتر شریعتی را تجلیل کردند.
نظر علما در مورد دکتر شریعتی
امام خمینی (ره)
امام خمینی در پاسخ تلگرافهای واصله که از اروپا و امریکا از طرف اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و انجمنهای اسلامی دانشجویان در امریکا واصل شده بود چون جواب به همه آنها میسر نبود حضرت امام از آقای دکتر یزدی خواستند تا مراتب تشکر را از ایشان نماید و در ادامه طبقه جوان روشن بین در خارج و داخل را به پایداری و قرارگرفتن در زیر پرچم توحید فراخوانده تا یک دل و یک صدا از حق انسانیت و انسانها دفاع کنند تا بخواست خداوند متعال دست اجانب از کشور کوتاه شود. (شعبان 97 سال 56 هـ . ش)
مرحوم آیت الله طالقانی
آیت الله طالقانی در دومین سالگرد هجرت شریعتی آیه (ان الله لا یغیر بقوم حتی یغیر بانفسهم و اذا ارادلله یقول فلامراله و مالهم من دونه من وال) را بیان می کند که شخصیت و اصالت دکتر شریعتی را از همین آیه مشخص می کند.
زیربنای اجتماع بشر، تحولات انسان،‌ انسان است شریعتی این امتیاز را داشت که نخست به تغییر خود پرداخت.
در وضع نظام (دینی) در معتقدات دینی، در همه چیز شک کرد. شک اولین مرحله تغیر است. انسانی که شک نکند به یقین نمی رسد یا مبتلا می شود به یک سری عقاید و آراء سنتی و تقلیدی تا آخر عمر و یا در بی تفاوتی در تمام عمر می ماند.
مرحوم شریعتی دائماً گوش می داد دائماً فکر می کرد و آنچه را احسن بود از هر مکتبی می گرفت، از مکتب چپ، از مکتب راست، از مکتب اسلام.
حضرت آیت الله خامنه ای
مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسک می کنند و این موجب می شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند بی گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی کنم که این اشتباهات کوچک بود. اما ادعا می کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شریعتی می توانیم نام بگذارید چهره شریعتی از برجستگی ها و زیبائیها هم بر قرار بود.
(دکتر شریعتی از نظر شخصیت ها – جعفر شهیدی – نشر اشراقیه)
سردار دکتر مصطفی چمران
قسمتی از متن سخنرانی شهید چمران در مراسم دفن شهید شریعتی در دمشق
ای علی تو نمایندة بحق محرومین و زجردیدگان تاریخی و من ناله دردمندان را از حلقوم تو می شنوم خروش اعتراض آنها در فریاد رعدآسای تو می یابم.
و تو ای خدای بزرگ علی را بما هدیه کردی تا رسم عشق بازی و فداکاری را بما بیاموزاند چون شمع بسوزد و راه ما را روشن کند و به عنوان بهترین و ارزنده ترین هدیه، خود، او را به تو تقدیم می کنیم تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند.
شریعتی متفکر فردا
رهیافت دکتر شریعتی به دین چیست؟ دکتر شریعتی دو دین و دو اسلام را از هم تفکیک می کند. یکی اسلام نخستین و صدر که پیامبر آورده است و در مدینة پیامبر تحقق پیدا کرد و در قرآن تبیین شده است، و دیگری اسلام و دین تاریخی است، اسلام و دینی که در بستر تاریخ و از رهگذر تاریخ به ما رسیده است. این دو اسلام از نظرگاه شریعتی حکم واحدی ندارند.
اسلام دوم، اسلام واقعاً موجود، اسلام تاریخی، دین است به اضافة بسیاری مسائل دیگر. دین در اسلام، حکمی مظروفی دارد که به شدت تحت تأثیر ظرف مکانی و زمانی و تاریخی و جغرافیایی خود قرار گرفته و از این رو، چهرة آن دفرمه و شده است. برای دریافت دین باید به دین اصیل و نخستین، به قرآن و سنت پیامبر رجوع کرد و تمام این تاریخ 1400 ساله را درنوردید و مستقیم به سرچشمة اسلام و دین نخستین راه برد. در همین جاست که دکتر شریعتی دو اصطلاح دین و سنت را در برابر هم می نهد و آنها را تفکیک می کند. می گوید بسیاری از مسائل هست که به عنوان موضوعات و مسائل و احکام و اصول دینی و اسلامی ترویج می شود. در حالی که سنت است، سنن قومی و تاریخی و اجتماعی و ملی است که وارد این دین شده و به نام اسلام معرفی و به جامعه اسلام درآمده. در راهیابی به آن سرچشمه نخستین و ناب اسلامی و دینی، باید مراقب باشیم که سنتها را با دین مخلوط نکنیم. تفکیک دوم که بی رابطه با این تفکیک نیست، تفکیک و تمایز میان دین به عنوان یک ایمان، به عنوان نوعی آرمان و مسئولیت، به عنوان عمل مبتنی بر ایمان و آرمان، با فرهنگ است. میان دین و اسلام با فرهنگ و فرهنگ اسلامی نیز باید فرق گذاشت. در طول تاریخ اسلام قرائتهای مختلفی از دین داشته ایم، قرائت فلسفی، قرائت کلاسی، قرائت عرفانی، قرائت فقهی. مجموعة این قرائتها و مجموعه سخنگویان و نمایندگان آنها، یعنی حکیمان و فیلسوفان و عارفان و فقیهان و متکلمان، همه متعلق به حوزة فرهنگ اسلامی اند، و فرهنگ اسلامی و اسلام، دو چیز متفاوت اند.
شریعتی وقتی به دین رجوع می کند و متون و مفاهیم دینی را بازتعریف و بازتفسیر می کند، دین را یک راه، یک مذهب برای رهایی و نجات بشر در طول تاریخ، در دنیا و آخرت باز می یابد. یعنی بر خلاف دیدگاه دوم که معتقد به یک دین حداقلی و فردی و باطنی است شریعتی در این بازیابی، اسلام و ادیان ابراهیمی را داعیه دار نجات بشر در همة عرصه ها تلقی می کند. پیامبران ابراهیمی آن چنان که قرآن معرفی می کند، هم آمده اند که بشر را نجات دهند، هم از استبداد سیاسی، هم از ستم و استثمار طبقاتی، هم از جهل و استعمار دینی و مذهبی، و جامعه ای عادل و قسط آمیز بسازند.
دکتر در هندسة معرفتش از جهان بینی توحیدی در مقابل جهان بینی شرک شروع می کند. جهان بینی توحیددی، یک جهان بینی وحدت گراست. جهان بیتی است که به انسان و جهان و تاریخ، به گونه ای وحدت گرایانه نگاه می کند. اصل را در آفرینش بر توحید می گذارد و در نتیجه، حقیقت فی نفسه، یک حقیقت توحیدی است یک کثرت گرایی فلسفی و هستی شناختی یا انتولوژیک نیست. نه ثنوی است و نه اهل تثلیث و نه چندگانه گرا. یگانه گرا و موحد است. بر اساس این بینش توحیدی تاریخ، جامعه و انسان تفسیر می شود.
در انسان شناسی دکتر شریعتی، انسان با ویژگیهای اساسی و پایدار خودش تعریف می شود. انسان، نه حیوان ناطق است – آن چنان که «ارسطو» می گفت – نه حیوان ابزارساز است – آن چنان که «مارکس» می گفت – نه، حیوانی است که محرک فطری و سرشتی او در اعمال و رفتارش، عقدة ادیب است – آنچنان که «فروید» می گفت – انسان به عنوان یک حقیقت، با ویژگیهای مثل آزادی، خلاقیت و انتخاب تعریف می شود و تا جایی که این ویژگیها در انسان تجلی می کند، انسانیت انسان تبلور می یابد. اما این انسان، وقتی که وارد جامعه می شود، در مسیر تاریخی خود، گرفتار تناقض و تضاد می شود.
جامعه ایده آل دکتر علی شریعتی، جامعه ای است که همة عوامل از خود بیگانه ساز انسان از آن زدوده شود. بحثی که دکتر شریعتی در الیناسیون و از خود بیگانگی دارد، همه معطوف به این است که تمام آنچه که در تاریخ مانع از این شده که انسانیت راستین انسان تجلی یابد، باید به تدریج زدوده شود، با همه این عوامل مبارزه شود. متفکران گوناگون، هر یک به سهم خویش، وجهی از وجوه از خودبیگانگی را در تاریخ انسان نمایانده اند. مارکس وجهی از این وجوه را که عبارت است از فروش کار و کالا، به عنوان تبلور از خود بیگانگی انسان در نظام سرمایه داری معرفی کرده. فروید وجه دیگری را شناخته که ضمیر ناخودآگاه، است. فویر باخ وجه دیگری را در نظر گرفته که عبارت از شناساندن مذهب. مذهب گاهی موجب از خود بیگانگی انسان می شود. در جامعة ایده آل دکتر شریعتی، همة افراد انسانی، باید انسان باشند، فارغ از همه عوامل بیرونی که آنان را از خود بیگانه می کند. فقط جامعه در همة شرایط و مراحل، امکان تحقق و تجلی فردیت راستین انسان را فراهم نمی کند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   33 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سیری در زندگانی استاد مطهری و دکتر علی شریعتی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد