این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 115 صفحه می باشد.
مقدمه
اراضی ایران بطور کلی یعنی اراضی جلگه و دشت ایران به استثناء گیلان و مازندران خشک و شنی بوده و خاک سرخ رنگی دارد و در غالب این دشتها فقط بوته و خار میروید ولی اراضی واقع در درهها و دامنه کوهها که غالب دهات و آبادیهای ایران در آن واقع است سرسبز و حاصلخیزند در این نقاط با استفاده از آب چشمههای دامنههای کوهها/ اراضی کشاورزی و باغات را آبیاری میکنند زیرا میزان بارندگی در ایران کم است و به امید آب باران نمیتوان زراعت کرد. زمینهای زراعتی را ایرانیها بطور خاصی «کردبندی» نموده و در شیارهای آنها شبها آب میاندازند تا در آفتاب روز بعد کاملاً مستعد برای رشد و نمو گیاهان شود و برای شخم زدن اراضی کشاورزی معمولاً از گاوآهن استفاده مینمایند و در زمینهای کشاورزی بیشتر برنج و گندم و جو میکارند و قسمتی از آنها را هم به کشت ارزن ، عدس ، نخود و لوبیا اختصاص میدهند و کشت کنجد در ایران معمول بوده و از دانههای آن روغن میگیرند که به آن "شیربخت" میگویند و در پختن غذاها بکار میبرند و دهاتیها گاهی آن را مخلوط با دانههای دیگر بود داده و میخورند و پنبه در همة ایالات ایران کشت میشود و شهرها و دهات زیادی در ایران هستند که تمام امور آنها از کشت و معاملات پنبه میگذارد. در ارمنستان ، ایروان ، نخجوان ، قراباغ، ارسباران ، آذربایجان ، خراسان بیش از سایر نقاط به کشت پنبه توجه شده و از محصول آن استفاده میکنند. علوفه و خوراک حیوانات مخصوصاً اسبها جو مخلوط با کاه است و گیاه دیگری نیز ایرانیها دارند که به آن یونجه میگویند و در ایروان کشت یونجه زیاد معمول است ولی در سواحل دریای خزر بعلت رطوبت هوا که زمین همیشه سبز و خرم است این کار را نمیکنند و در بعضی نقاط شنبلیله هم کشت میکنند و برای علوفه دامها و مخصوصاً گاوها بکار میبرند.[1]
ولی عمدهترین محصولات این فلات عبارت است از گندم، جو، ارزن، ذرت، یونجه، انواع حبوبات ، پنبه، تریاک ، تنباکو و درختان میوه و انگور.
جغرافیای تاریخی آذربایجان در دوره صفویه
در اواخر قرن هفدهم کشور ایران وسیعتر از ایران امروز بود زیرا به جای 682000 میل مربع ، یک میلیون میل مربع مساحت داشت.
در جنوب شرقی گرجستان، ایالت وسیع آذربایجان قرار داشت که وسعت آن در آن ایام از امروز بیشتر بود زیرا شامل ایالات و نواحی کوچکتر مانند چحوزسعد یا ایروان ، نخجوان و قراباغ بود و تمام این سرزمینها به اضافة گرجستان در اوایل قرن نوزدهم به چنگ روسها افتاد. تبریز مرکز آذربایجان و مقر بیگلربیگی یا استاندار بود. از شهرهای پرجمعیت دیگر آذربایجان باید ایروان ، گنجه و اردبیل را نام برد. ایروان پایتخت چخورسعد و مرکز حکومت یک بیگلربیگی و شهر عمدة ارمنستان ایران بود . گنجه، زادگاه شاعر معروف نظامی و نیز مقر حکومت یک بیگلربیگی بود که ناحیة مجاور آن قراباغ هم در زیر نظر او اداره میشد و با شهر اردبیل سلسلة صفویه پیوستگی نزدیک داشت زیرا شیخ صفی و بسیاری از اعقابش در آنجا مدفون بودند. در جنوب آذربایجان ، ولایت کردستان یا اردلان قرار داشت که توسط یک والی اداره میشود و مقر حکومتش در سنندج بود. کردهای ایران مانند سایر هم نژادان خود در ترکیه از آئین تسنن پیروی میکردند. کردستان از طرف جنوب با ایالات کرمانشاه که مقر حکومتی به همین نام داشت مجاور بود و راه عمدة بغداد به قزوین و تهران به خراسان مثل امروز از این ایالت میگذشت. [2]
در اواخر عهد صفوی مردم ایران مثل امروز از نژادهای گوناگون بودند و زبان، آداب و رسوم آنها با یکدیگر فرق داشت. از یک طرف عدهای در شهرها و دهکدهها ساکن و از طرف دیگر جمعی چادرنشین بودند. تاجیکها که باید کردها را نیز جزء آنها بشمار آورد از نژاد آریایی و در اکثریت بودند همچنین عدة زیادی ترک و ترکمن، عرب، بلوچ، براهویی، افغانی، گرجی، ارمنی و نیز جمعی کلیمی و صابی در این کشور اقامت داشتند اکثر ترکها و ترکمنها از اخلاف طوایفی بودند که دسته دسته از امپراطوری عثمانی آمده و از شاه اسماعیل اول مؤسس سلسلة صفویه پشتیبانی کرده بودند. عده دیگری از نژاد ترک مانند طوایف افشار و قشقایی قبل از دورة صفویه به ایران آمده بودند و در قفقاز نژادهای مختلفی وجود داشت و به اضافة لزگیها و سایر طوایفی که در نواحی کوهستانی داغستان به سر میبردند گرجیها و ارامنه نیز در این منطقه میزیستند. [3]
پایان نامه وضعیت اراضی کشاورزی ایران و آذربایجان