فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله جنگ احد

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله جنگ احد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


جنگ احد یکی از غزوه های مشهور رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که در دامنه کوه احد، در 4 کیلومتری شمال مدینه و در روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری، بین مشرکان قریش و سپاه اسلام رخ داد.
قریش به تلافی شکست در جنگ بدر و خونخواهی کشتگان خود با سه هزار مرد جنگی و دویست اسب و هزار شتر، به همراه جمعی از زنان از جمله هند جگرخوار، به قصد جنگ با مسمانان راهی مدینه شدند و پس از ده روز راهپیمایی در دامنه کوه احد که در شمال مدینه و جای خوش آب و هوایی بود چادر زدند.
پیامبر که از طریق عمویش، عباس بن عبدالمطلب، از حرکت قریش اطلاع یافته بود، پس از مشورت با یاران خود آماده جنگ شد و به همراه هزار نفر از مسلمانان از مدینه بیرون آمد. اما در میان راه عبدالله بن ابی، رئیس منافقان مدینه، با سیصد تن از یاران خود از صف مسلمانان خارج شد و به مدینه بازگشت. سرانجام رسول خدا با هفتصد تن از جنگجویان مسلمان (و تنها با دو اسب و صد تن زره‌پوش) شامگاه به احد رسید.
فردای آن روز جنگ تن به تن آغاز شد و در نهایت با یورش همگانی مسلمانان، قریش شکست خورد. پس از این پیروزی اولیه، هنگامی که مسلمین به جمع آوری غنایم مشغول بودند، محافظان و تیراندازانی که حفاظت تنگه مهم و سوق الجیشی احد را بر عهده داشتند، علی رغم تاکید شدید پیامبر به حفظ محل نگهبانی خود، به دنبال سهم خود از غنایم، مقر خویش را ترک کردند.

 

خالد بن ولید که در کمین همین فرصت بود با سواران خود از تنگه احد به مسلمانان حمله کرد و از پشت، بر قلب سپاه اسلام خنجر زد. به این ترتیب، پیروزی مسلمین به شکست تبدیل شد.
در این نبرد، دندان رسول خدا شکست، 74 تن از مسلمانان، از جمله حمزه سید الشهدا، به شهادت رسیدند و بسیاری نیز مجروح شدند.
فردای شبی که پیامبر و سپاهش به مدینه برگشتند، دوباره از طرف خدا مامور شدند دشمن را تعقیب کنند. پیامبر ابن ام مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد و با پیشروی به‌سوی حمراء الاسد در هشت فرسخی مدینه، دشمن را از حمله مجدد به مرکز اسلام منصرف ساخت.

 


جنگ بدر

 

یا می‏گویند:ما گروهی هستیم که یاری همدیگر کنیم، بزودی آن جماعت (در بدر)شکست می‏خورند و پشت به جنگ می‏کنند.بلکه ساعت قیامت برای گنهکاران وعده‏گاه آنهاست، و آن روز بسیار سخت‏تر و ناگوارتر(از بدر)است.
قرآن، سوره قمر(54)، آیات 44 تا 46
اهمیّت جنگ بدر را نمی‏توان ارزشیابی کرد.آن‏گونه که پروفسور گبب 2 به اشتباه می‏گوید این جنگ تنها یک«ارزش ضمنی»نداشت.در زنجیره بلند حوادث مهمّ تاریخ جنگهای حضرت رسول اکرم(ص)در برابر ستم‏پیشگان مکّه، جنگ بدر حادثه‏ای بود که پس از آن امّت صدر اسلام، آزادانه با آهنگی سریع به سوی پیشرفت شتافت.جنگ در اولین آزمون مهّم این تشکیلات نوین و نوپا بود که حضرت محمد(ص)در مدینه آن را بنیان نهاده بود.
علل پیش آمدن جنگ بدر، به شیوه‏های مختلفی توسط نویسندگان غربی توضیح داده شده است.به عقیده محققان اروپائی، این جنگ ظاهرا به دلیل قتل عمروبن حضرمی، تاجری از اهالی مکّه بود.بنابه گفته منتقدان دلیل دیگر جنگ بدر آن بود که حضرت رسول نقشه‏ای طرح کرده بود مبنی بر آن‏که با کمین کردن بر سر راه کاروانهائی که از سوریه باز می‏گشتند قریش را وادار به تسلیم کنند.اگر این دلایل به عنوان حقیقت پذیرفته می‏شد، در این صورت برداشتهای نادرستی از نهضت حضرت محمّد(ص)، و اصحاب ایشان به عمل می‏آمد و این همان کاری است که مورّخان متعصب انجام داده‏اند.اینک سعی کنیم تاریخ را از سوء تعبیر و تحریف مصون بداریم و جزئیات ماجرای بدر و نیز دلایل آن را بررسی کنیم:
عمده‏ترین دلیل جنگ سال دوّم هجرت آن بود که قریش مصمم بودند جامعه اسلامی دوباره سامان یافته را نابود کنند.یادآوری می‏شود که خودکامگان مکّه تنها به مخالفت با رسالت (1-)درباره جنگ بدر آیات بسیاری نازل شده است که عبارتند از:44 تا 46 سوره قمر، 12 و 13 و 123 و 127 آل عمران، 77 و 88 نساء، 11 و 19 و 36 و 51 و 67 و 71 انفال، 19 حج، مترجم
حضرت محمد(ص)بسنده نکردند، بلکه به آزار و اذیّت پیروان ایشان پرداختند، پیامبر و اهل بیتش را طرد کردند، نجاشی پادشاه حبشه را ترغیب کردند تا پناهندگان مسلمان را قلع و قمع کند و سپس به جان آن حضرت سوء قصد کردند.
همان‏گونه که می‏دانیم حضرت محمّد(ص)بنا به دعوت دوستدارانش به مدینه هجرت فرمود.قبلا عدّه‏ای از مؤمنان برای یافتن سرپناهی از انصار به مدینه رفته بودند، در نتیجه قدرتمندان مکّه از جمله ابوجهل و دیگران بر آن شدند که اجازه ندهند حضرت محمّد(ص)و یارانش در صلح و آرامش زندگی کنند در واقع از زمان هجرت؛این افراد منتظر فرصتی مناسب بودند تا اسلام را با تیغه‏های شمشیر از میان بردارند بعلاوه، ابوجهل و دیگران برای محور رسالت پیامبر و پیروان او، که بنا به روایتها در محیطی دوستانه و دلپذیر در کنار هم می‏زیستند، با یکدیگر متحد شده بودند. اهالی مکه متوجه شدند که در صورت ادامه این وضع اعتبار و حیثیت قریش و بتهای آنان از سوی مسلمانان مورد تهدید است، ازاین‏رو نامه‏های تهدیدکننده‏ای به مسلمانان نوشتند، گروههایی را برای غارت و حمله گسیل داشتند و جنگی واقعی را تدارک دیدند.اوّلین اقدام آنان این بود که به عبد اللّه بن ابی که بعدها به«منافق»مشهور شد نامه‏هایی نوشتند و از او خواستند که یا مسلمانان را بکشد و یا آنها را تبعید کند در غیر این صورت خود را برای یک حمله و یا اسارت زنان مدینه آماده کند.امّا بن ابی به دلایلی نمی‏توانست این خواسته را برآورد.
تقریبا در همان زمان، سعد بن معاذ، سرکرده قوم اوس به کعبه شتافت تا طواف سنّتی را انجام دهد.ابوجهل او را همراه امیّه بن خلف دید و به وی گفت که اگر امیّه همراه او نبود، او اجازه نداشت به کعبه بیاید و به سلامت بازگردد زیرا او و قبیله‏اش به صابئین پناه داده بودند(صابی در لغت به معنای مرتد است و این نامی بود که قریش به مسلمانان داده بودند). سعد پاسخ داد که اگر اهالی مکه بر این اعتقادند، از این پس کاروانهای آنها که میان مکه و سوریه تردد می‏کنند نمی‏توانند از حق عبور آزاد میان مدینه و مکه استفاده کنند.
کرزبن جابر فهری یکی از رهبران قریش بود که سرکردگی مهاجمان مسلح را به عهده داشت.وی به مدینه حمله برد و چهارپایان حضرت محمّد(ص)و مردم را به یغما برد.مردم وی را تعقیب کردند امّا نتوانستند او را دستگیر کنند.به همین ترتیب، هرچند یکبار، گروههای کوچکی از قبیله قریش، برای غارت بسیج می‏شدند و مسلمانان را تا مرز مدینه تعقیب می‏کردند.
از همان آغاز، قریش با طرح نقشه‏های تجاوزکارانه درصدد بودند ضربه‏ای کاری بر پیکر در حال رشد اسلام وارد کنند؛برای این منظور به ساز و برگ نظامی، بنیه مالی و دوستانی نیاز داشتند.آنها ابتدا دست به دامان دشمنان قدیمی خود بنی کنانه شدند و از آنان قول گرفتند که به مکّه حمله نکنند و از قریش حمایت کنند.یکی از رؤسای کنانه به نام سراقة بن مالک به قریش قول صلح و همکاری داد.آنها همچنین از میان افراد قوم احابیش که در نزدیکی کوه حبشی در
مجاورت مکه می‏زیستند، مزدور جمع‏آوری کردند.این افراد امیدوار بودند از محلّ عایدی کاروان موسمی که ابوسفیان هدایت آن را به عهده داشت، هزینه جنگ را تأمین کنند.نه تنها بازرگانان عادی، بلکه زنان و مردانی که به کارهای تجارتی علاقه‏ای نداشتند نیز در عواید کاروان سهیم بودند.این بود که تصمیم گرفته شد منافع حاصل از معاملاتی که در سوریه انجام شده بود در راه اجرای نقشه‏هایی به کار رود که برای نابودی اسلام طرح می‏شد.این امر، نقشه توطئه‏گران و دسیسه‏سازان مکّه را علیه حضرت محمّد(ص)و اصحاب ایشان هرچه بیشتر آشکار می‏سازد.
حضرت محمد(ص)و پیروان ایشان از آغاز نهضت اسلامی، حالت تدافعی داشتند.هدف حضرت رسول(ص)و اصحاب ایشان دو چیز بود؛تبلیغ پیام پروردگار به نحوی صلحجویانه و آرام و دفاع از زندگی خود در برابر تعرضهای دیگران.آنان به حبشه و مدینه مهاجرت کردند و حضرت محمّد(ص)آخرین نفری بود که(به مدینه)هجرت فرمود.بی‏تردید مسلمانان در مدینه در آسایش زندگی می‏کردند، امّا بزودی دریافتند که مخالفان حضرت رسول در داخل و خارج شهر به توطئه‏چینی مشغولند.منافقان به سرکردگی عبد اللّه بن ابی‏بن سلول همراه توطئه‏گران یهودی در مدینه به شرارات و فتنه‏گری می‏پرداختند.در خارج از مکّه، قریش مردمی را که میان مکّه و مدینه ساکن بودند، تحریک می‏کردند.این افراد، هم‏زمان، خود را برای مبارزه‏ای سرنوشت‏ساز آماده می‏کردند.
قراردادهای دفاعی
وضعیّت مدینه، حضرت محمّد(ص)را بر آن داشت تا تدابیر نظامی و سیاسی اتّخاذ کند. برای تقویت گروههای مدافع، آن حضرت با همسایگان غیر مسلمان قراردادهای دوستی و پیمانهای سیاسی منعقد کرد.حضرت محمّد(ص)قبلا، کمی پس از ورود به شهر مدینه، با دادن سرمایه‏ای برای زندگی و ارائه اسلام به عنوان شالوده آن به مهاجران، اعتبار در دست رفته را به آنان بازگردانده بود.مهاجر و انصار با یکدیگر پیوند برادری بستند و پس از آن، حضرت رسول اکرم به فکر محافظت از مدینه، مراتع و چراگاههای آن افتاد.این فکر با عقد قراردادی، که همه-با وجود اختلافها-آن را پذیرفتند، عملی شد.این قرار داد، در آغاز پیمانی کشوری، سیاسی و نظامی بود که صلح را در مدینه تأمین می‏کرد.و همچنین تضمین می‏کرد که در صورت تجاوز و تهاجم خارجی، همه افراد اعم از مسلمان و غیر مسلمان، باید با یکدیگر همکاری کنند.حضرت محمّد(ص)، به عنوان رهبر این شهر جدید شناخته شد.مفاد قرارداد با یهودیان ساده و روشن بود.بدیهی است که این قرارداد نه تنها تأمین کننده یک حکومت خوب برای طرفین قرارداد بود بلکه باتوجه به خطری که از جانب مردم مکّه، مسلمانان را تهدید می‏کرد، کوششهای قریش را برای صدمه زدن به مسلمانان و متحدان ایشان، عقیم می‏گذاشت.بویژه هدف آن بود که دشمن بداند سود اقتصادی او بستگی به امنیّت کاروانهایی دارد که به مکّه باز می‏گردند و از قلمرو مدینه می‏گذرند.برای ثمر بخش بودن این ایده،

 

حضرت محمّد(ص)با قبایلی در مناطق جنوب غربی پیمان بست و برای مذاکره به بعضی مناطق دیگر رفت؛از میان قبایلی که با حضرت پیمان بستند می‏توان قبایل بنی ضمره و بنی مدلج و چند قبیله دیگر را نام برد.مضمون همه این قراردادها یکی بود مگر در موارد مشخصی که بی‏طرفی خیرخواهانه قبیله تضمین می‏شد.برای نمونه، مضمون یکی از قراردادهایی که با بنی ضمره با امضا رسید چنین بود:
این دستخط حضرت محمّد(ص)به بنی ضمره است:مال و جان آنان در امان خواهد بود و در صورتی که مورد حمله دشمنان قرار گیرند، مسلمانان به کمک آنها خواهند آمد مگر آن‏که محارب با اسلام باشند.همچنین در صورت لزوم، آنان باید به کمک حضرت محمّد(ص)بشتابند.
کاروان مکّه
برای اجرای مقاصد حضرت پیامبر(ص)کسب اطلاعاتی در زمینه نقشه‏ها و حرکتهای قریش نیز ضروری بود.یکی از اقدامها، برقراری روابط دوستانه با قبایل و راه دیگر اعزام گروههای شناسایی کوچک برای زیر نظر گرفتن فعالیتهای دشمن بود.یکی از این گروهها زیر نظر عبد اللّه بن حجش اعزام شد که پس از مسافرتی دو روزه مأمور شد به نخله عزیمت کند.ابن حجش در راه به تعدادی از بازرگانان قریش برخورد که از سوریه بازمی‏گشتند.با وجود دستور صریح حضرت محمّد(ص)ابن حجش، عمروبن حضرمی را به قتل رساند.این امر بهانه‏ای به دست اهالی مکّه داد که با تمسّک به آن، به تحریک قبایل عرب پرداختند.
بر اثر یک تقارن عجیب، هنگامی که مقدمات حمله آماده می‏شد، کاروان ابوسفیان نیز در راه بازگشت به مکه بود.ابوسفیان از بیم آن‏که محمّد(ص)و یارانش متعرّض کاروان او شوند، قاصدی به قریش فرستاد و برای حراست کاروان از آنان کمک خواست.به خطا رفته‏ایم اگر چنین نتیجه‏گیری کنیم که مسلمانان می‏خواستند بر سر راه گروههای بازرگانی کمین کنند و این تنها انگیزه جنگ بدر بوده است.قبلا در شرایط مشابه هیچ کس این کاروان را هنگامی که از مدینه می‏گذشت مورد آزار قرار نداده بود.حتّی اهالی مکّه نیز انگیزه این جنگ را به مردم مدینه نسبت نمی‏دهند.در آن زمان مسلمانان در موقعیتی نبودند که به فکر جنگ مسلحانه با کفّار باشند.قرآن کریم درباره عدّه‏ای از مسلمانان، هنگامی که حضرت رسول آنان را به سوری میدان نبرد هدایت می‏کرد، به وضوح می‏فرماید:گویی بیزار و متنفر از جنگند و به سوی مرگ رانده می‏شوند؛زمانی که حضرت رسول اکرم(ص)از نقشه‏های تجاوزکارانه قریش آگاه شد بر آن شد تا با هدایت پیروان خود به«بدر»در نیمه راه به استقبال خطر بشتابد.بعید نیست که در همان زمان مسلمانان برای آن‏که‏

 

درس عبرتی به جنگ‏طلبان مکّه بدهند، در فکر تعرّض به کاروانها بوده باشند.به‏هرحال، چون کاروان بی‏آن‏که آزاری ببیند به مقصد رسید، قریش از پیشروی بیشتر دست کشیدند.با این همه، بنا به درخواست ابوجهل، مأمور شدند که به‏طور جدّی با مسلمانان و یارانشان برخورد کنند.تنها افراد قبیله بنی عدی و بنی زهره به مکّه بازگشتند.چه، آنان تنها برای دفاع از کاروان در برابر تهاجم (مسلمانان)به قریش پیوسته بودند.حکیم‏بن حزم و عتبه‏بن ربیعه نیز از جنگ کناره گرفتند. ابوجهل همچنان بر اتحاد نظامی(قبایل مختلف)بر ضد اسلام پافشاری می‏کرد.
به سوی جنگ بدر
«تهدید تهاجم از سوی مکّه، مسؤولیتها و مشغله حضرت رسول اکرم(ص)را تا حد زیادی افزایش داد و سبب شد آن حضرت تا منتها درجه توانایی خود، به فعالیّت بپردازد.»حضرت محمّد(ص)نه تنها شبها چشم برهم نمی‏گذاشت بلکه طی نشستهای منظمی که با مسلمانان داشت آنان را به صبر و استقامت توصیه می‏فرمود و از نقشه‏های قریش و پیشرفتهای مکه آگاهشان می‏ساخت. سرانجام حضرت محمّد(ص)بر آن شد تا عکس العمل یارانش را در برابر دعوت به جهاد بداند. مهاجرین که ابو بکر، عمر و مقدادبن عمرو پیش کسوتان آنها بودند از تصمیم حضرت رسول مبنی بر نبرد با مهاجمان استقبال کردند و مقداد به آن حضرت اطمینان داد که آنها چون اسرائیلیها نخواهند بود که به حضرت موسی گفتند:«تو با خدای خود به جنگ برو و ما این‏جا خواهیم بود»، سعدبن معاذ به نمایندگی از طرف انصار خطاب به حضرت رسول(ص)گفت که اگر حضرت محمّد(ص) از آنها بخواهد آنها حتّی به دریا نیز خواهند رفت.
حضرت رسول اکرم(ص)در 12 رمضان سال دوم هجری با سیصد و اندی از مسلمانان که اکثر آنان را انصار تشکیل می‏دادند، مدینه را ترک گفت.«آنچه این گروه ناهمگون را-که مشکل بتوان نام«سپاه»بر آن نهاد-به هم پیوند داده بود، ایمان مشترک و جان باختن در راه آن ایمان بود».هنگام ترک مدینه حضرت محمّد(ص)حکومت مدینه و اطراف آن را به ابولبابه و عاصم‏بن عدی واگذار کرد.
چند کیلومتر دورتر از شهر، حضرت محمّد(ص)توقّف کرد و به بررسی حال مجاهدان پرداخت و از افراد خردسال خواست که بازگردند امّا، هنگامی که پسری به نام عمربن ابی وقاص گریست اجازه شرکت در جهاد به او داده شد.دو جوان دیگر به نامهای معاذبن عمرو، و معوذبن عفراء نیز اجازه یافتند در میدان نبرد حضور یابند.حضرت محمّد(ص)و«سپاه»او در شانزدهم ماه رمضان به بدر رسیدند و روز بعد روی زمین شنی چادر زدند.قبیله قریش قبلا در زمین خاکی سفتی موضع گرفته بودند.
این دو گروه از جهات بسیاری با یکدیگر تفاوت داشتند.مسلمانان از«سپاه»تنها نام آن‏

 

را به همراه داشتند.آنها فاقد آذوقه کافی، تسهیلات اردویی مناسب و لباس، غذا و سلاح کافی بودند و حتی به اندازه کافی حیوان بارکش نداشتند.بیشتر آنها جوانانی بودند که تجربه نظامی اندکی داشتند.مسلمانان که تجهیزات کمی داشتند و به علّت محرومیتهایی که تا آن زمان تحمّل کرده بودند، ضعیف و ناتوان شده بودند«اختلافی نمایان و اسف‏بار را با لشکر مکّه، که از قریب هزار جنگجوی کارآزموده مسلح سواره تشکیل می‏شد، به نمایش می‏گذاشتند»قریش را مردانی کارآزموده چون عتبه، ابوجهل، امیّه و چند تن دیگر رهبری می‏کردند.آنها ادوات جنگی بسیاری داشتند.لشکر مکه به صد اسب، ششصد تیرانداز و هفتصد شتر مجهّز بود.برای حفظ روحیه جنگاوری، خمهای شراب، دختران رقاصه و خواننده با این مرتدان مغرور و متهور همراه بودند. برخلاف این گروه، مسلمانان مظلوم از مواهبی نادر برخوردار بودند که عبارت بود از ایمان خلل ناپذیرشان به خداوند یگانه، اعتقاد به رسالت نافذ و مؤثر حضرت محمّد(ص)، ایمان به آرمان خودشان که حق بود و شخصیت و اخلاق والایشان، بارانی به موقع، موقعیت آنان را در عرصه نبرد تثبیت کرد، چه این باران نه فقط گودالها را پر کرد بلکه زمین شنی را سفت و محکم کرد و زمین خاکی را به زمین گل‏آلود لغزنده‏ای بدل ساخت.
سحر هفدهم ماه رمضان را حضرت محمّد(ص)زیر یک سایبان کوچک که یاران آن حضرت برای ایشان ساخته بودند به عبادت گذرانیدند، بخشی از دعا و مناجات آن حضرت که به ما رسیده است، نگرانی آن حضرت را آشکار می‏سازد.حضرت رسول اکرم(ص)به درگاه خدا نالید:«یارب، اگر این گروه کوچک را به هلاکت افکنی، دیگر در کره زمین نام مقدس تو به عظمت یاد نخواهد شد و کسی به جای نخواهد ماند که با خلوصی راستین، شأن و عظمت پرشکوه تو را بستاید.»روز بعد، حضرت رسول اکرم(ص)در میدان جنگ، صفوف مردانش را منظم ساخت و مانند فرماندهی با کفایت و مدبّر اوامری صادر فرمود.از آنجا که حضرت خود مایل نبود به کشتن افراد قریش دست یازد، به سایبان خود باز می‏گشت و ضمن دعا برای پیروزی، به درگاه پروردگار می‏گریست.سرانجام حضرت محمد(ص)از زیر سایبان خارج شد و اعلام فرمود که بنا به وحی خداوند زمان تحقق وعده‏ای که چند سال پیش در مکه بر حضرت نازل شده بود فرا رسیده است و آن پیشگویی چنین بود:
یا می‏گویند:ما گروهی هستیم که یاری همدیگر کنیم.بزودی آن جماعت(در بدر)شکست می‏خورند و پشت به جنگ می‏کنند.بلکه ساعت قیامت برای گنهکاران وعده گاه آنها است، و آن روز بسیار سخت‏تر و ناگوارتر(از بدر)است 3 .
(3-)سوره قمر/44 تا 46
مردان قریش که کاملا مهیّای جنگ شده بودند انتظار می‏کشیدند.امّا مسلمانان منتظر بودند که دشمن اوّلین قدم را بردارد تا آنها حمله را آغاز کنند.در آغاز، نبرد تن به تن بود.اوّلین کسانی که به میدان آمدند عتبةبن ربیعه، پسرش ولید و برادرش شیبه بودند.چون عتبه علیه انصار اعلان جنگ داد، حمزه و علی(ع)و عبیده از گروه مهاجرین به میدان جنگ آمدند.حمزه عتبه را کشت و حضرت علی(ع)ولید را.امّا شیبه، عبیده را مجروح ساخت که علی(ع)او را نزد حضرت رسول(ص)برد.زبیر که، سعید بن عاص و یکی از جنگجویان برجسته قریش را مقتول ساخته بود، در اثنای جنگ، زخمهای عمیقی برداشت.قریش که در اثنای جنگهای تن به تن متحمل تلفات سنگینی شده بودند، گیج و برآشفته جملگی بر مسلمانان که با قدرت از خود دفاع می‏کردند و تعرّض متجاوزان را دفع می‏کردند، حمله بردند.
«نمونه قابل توجهی از امدادهای غیبی در این زمان آشکار شد، تقریبا همه رؤسای قریش و سرکردگان لشکرکشیهای مهلک علیه اسلام یا اسیر شدند.»ابوجهل سرسخت‏ترین دشمن اسلام، در نبرد زخمی مهلک برداشته بود.وی هنگام مرگ از سرنوشت خود اظهار تأسف کرد. دلیل این اندوه نه نزدیک بودن مرگ وی، بلکه هلاکت او به دست دو جوان تقریبا سیزده ساله (یعنی معادبن عمرو و معوذبن عفراء)بود.این دو جوان از قبایل غیر جنگجوی مدینه بودند.این دو، که مقدر بود بزودی به فیض شهادت نائل شوند به کمک عبد الرحمان بن عوف که رهبر سالخورده قریش را به آنها نشان داد به ابوجهل حمله بردند، عکرمه پسر ابوجهل چون پدرش را بر خاک افتاده دید، ضربه‏ای بر بازوی معاذ که بزرگتر بود زد و بازو و دست او را قطع کرد.
مجموع تلفات دشمن بالغ بر هفتاد کشته و بسیاری مجروح بود که حالی وخیم داشتند. سران سپاه خسته و جنگاوران مکّه دچار سردرگمی شده بودند.هفتاد تن از جنگاوران مکه از جمله عباس، عقیل، نوفل و دیگران به اسارت درآمدند و غنایم جنگی بسیاری به دست مسلمانان رسید و چهارده تن از مسلمانان از پیر و جوان از دو گروه انصار و مهاجر نیز شهید شدند.
نحوه رفتار مسلمانان(با اسرای جنگی)
قریش که از میدان نبرد گریخته بودند از این شکست تاریخی درس عبرت نگرفتند. هنگامی که به مکه رسیدند مردم را تحریک کردند که علیه مسلمانان بسیج شوند.از سوی دیگر فاتحان جنگ با اسرای جنگی رفتاری انسانی در پیش گرفتند.مسلمانان رفتار انتقامجویانه‏ای نداشتند و با اسرا مقابله به مثل نمی‏کردند.(البته)حقیقت دارد که راجع به سرنوشت آنان گفتگو بسیار بود.طبق سنّت قدیمی اعراب، آنها می‏توانستند اسرا را بی‏درنگ به قتل برسانند امّا پیامبر مهربان راه دیگری تعیین کرد.به پیشنهاد عمر همه اسرا بدون استثنا، باید کشته می‏شدند و هریک از آنان توسط خویشاوند مسلمان نزدیکش گردن زده می‏شد امّا این پیشنهاد پذیرفته نشد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله جنگ احد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد