لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:37
فهرست: ندارد
دین زرتشت
در فصول مختلف این تحقیق ، نظریات زرتشت در باره مسائل متعدد، به آن گونه که از گاتاها بر
می آید، تجزیه و تحلیل شد. از این بررسی میتوان نتیجه گرفت که هدف اصلی زرتشت تربیت انسان و رشد فضائل عالی و معنوی در اوست. از نظر زرتشت فقط در جامعه انسانهای راست دین که کمک منش نیک و خرد مینوی به فضائل عالی دست یافته و سه عامل ، پندا و گفتار و کردار نیک را سرلوحه زندگی خود قرار دادند ، سعادت و شکوفایی و آرامش میتواند تحقق یابد.
تعالیم زرتشت بر اصولی کاملا عملی بنا شده و او آموزگاری است واقع بین که کمتر به مسائل و مشکلات میپردازد که در توجیه آنها باید به اوهام و ذهن گرایی متوسل شد.
در اینکه پیام ستایش آفرین برای زرتشت می باشد هیچ شکی نیست. کافی است یک نظر سطحی به گاتاها بیاندازیم تا در جهان مسلم آن را بر دیگر معتقدات و مذاهب این منطقه درک کنیم.
در بررسی پیام زرتشت در یافتیم که هدف او دارای دو جنبه فردی و اجتماعی است. از نظر فردی هدف زرتشت تربیت انسانها **** و راست دین است. کسانی که به اندیشه نیک و ضمیر پاک و آرام دست یافته و با انجام اعمال نیک به شکوفایی و پیشرفت جامعه کمک میکنند.
از نظر اجتماعی فعالیت و کوشش راست دینان حکومت خدا را میسر میسازد.
دین زرتشت به وسیله حقایق ابدی خود زنده خواهد ماند. با اعتقاد به اورمزد ایمان و پایداری در مثلث پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک قانون تسلیم نشدنی راستی و درستی، پاداش و کیفر درونی و حیات بعد، پیشرفت و ترقی جهان به سوی تکامل پیروزی نهایی نیکی بر بدی ما ظهور حکومت خدا به همکاری بشر اینها هستند پا بر جا ترین و بزرگترین واقعیت های زندگی که همیشه اعتبار خواهند داشت و اینها هستند عنصر پایداری دین زرتشت .
2- زرتشت به صراحت تاکید میکند که تنها آموزگار او خداوند است. این تصریح برای تمام محققین و پژوهشگران آشکار و روشن است. زیرا در سروده خود نیز به این مطلب اشاره شده است.
این آزادمرد راست دیندر سخت ترین لحظات نیز به جز خداوند، که او را دوست خود می نامد ، اتکا نمی کند و لحظه ای نیز از مبارزه و تشویق مردم به پیکار با ستمگران و زشت سیرتان باز
نمی ایستد. او به جای ناله و ندبه و زاری ، سربلند و استوار طلب روشن ضمیری و دانش و آموزش می نماید، نه مال و جاه و زور و قدرت.
این یک درس شایسته ای است که در سراسر گاتاها تکرار می شود معرف بلندی و روح و عظمت اندیشه و بیان کننده آن است. آنچنان که ملاحظه میشود زرتشت در همه سروده ها چون یک پیرو راستی و منش نیک و پاک ظاهر میشو و پیوسته مردم را به عمل نیک و راستی دعوت میکند. جالب است که در هیچ یک از این فصول پیروی از زرتشت و حتی پیام او مطرح نمی شود آنچه اصل و هدف واقعی است سبط راستی و راست کرداری و پرهیز از ریا و دروغ و فریب است.
ترس از این است که مبدا در انجام وظیفه انسانی خود نا موفق گشته و ماموریت خداوند را در سعادتمند ساختن مردم و آموزش راه راست را به درستی انجام ندهد.
تقاضای او از اهورامزدا چنین است :
یسنا1/46 : چگونه تو را ای مزدا خوشنود توانم ساخت؟
یسنا2/46: من خواستار آن خوشبختی هستم که دوست به دوست ببخشد. بیاموز مرا در پرتو اشا از نیروی وهومن (در پرتوی قانون راستی مرا از نیروی نیک اندیشی و محبت برخوردار ساز)
یسنا3/46: ای مزدا کی بامداد آن روز نیک بختی فراز آید که مردم جهان به سوی راستی و پاکی روی آورند و رستگاری دهندگان بشر با آموزشهای بخردانه و فزاینده و دانش خود مردم را سعادتمند سازند وهومن (مظهر نیک اندیشی و محبت ) به چه کسی روی خواهد آورد. ای هستی بخش من تنها تو را به عنوان آموزگار خود بر گزیده ام .
در این سرود دو چیز جلب توجه میکند :
1- زرتشت خود را معلمی در آغاز حرکت جامعه انسانها به سوی کمال میداند نه پیامبری که تا ابد جهانیان باید گفتار او را به کار ببندند. او از خداوند تقاضای کند که به مردم سعادت وصول به نیک اندیشی و مهر و محبت عطا کند نا آموزشهای بخردانه و شکوفا سازنده آنهایی را که اهل دانش و خردند درک کرده و به سوی راستی و پاکی روی آورند.
هدف راستی و پاکی مردم است و هر دانشمند واهل معرفتی که به فروزندگان الهی و صفات کمالیه نزدیک گردد آموزگار مناسبی برای تعلیم راه درست زندگی خواهد بود. در این مرحله نیز وهومن یا اندیشه نیک و مهر و محبت است که پایه تعلیمات سعادت بخش این خردمندان قرار میگیرد.
در این سرود چون اغلب سرودهای گاتاها سخن از سعادت مردم در سایه راستی و پاکی است و وظیفه معلمین جامعه جز این نیست.
در تاریخ باستان ایران و جهان نیز از زرتشت به نام یک پیامبر یاد شده و مورد احترام قرار گرفته است.
در گاتاها زرتشت بشری است چون دیگران، گرفتاری ها و سختی ها و مشکلات زندگی او را همان گونه به درد می آورد که دیگر مردم را و او به جای اعجاز و اعمال قدرت خارق العاده چون یک انسان با فضیلت از خود عکس العمل نشان میدهد. در موقع لزوم حتی از مقابله با دشمنان پرهیز میکند و زمانی که همراهان و همدلانش زیاد میشوند با اتکا به پروردگار و اندیشه نیک و خرد پاک و قدرت راستی و راست پنداری به مبارزه با ستمگران و زورمندان زشت کار می پردازد. او در حالی که هرگز خود را از کمک و رحمت حق بی نیاز ندانسته و پیوسته از خداوند طلب مدد و راهنمایی میکند. هیچ گاه جز قدرت اراده و ایمان و شگفتی نیک پنداری و راستی و درستی، معجزه دیگری ارائه نمی نماید. اشا ، وهومن ، خشترا و آرمیثتی یا راستی ، اندیشه نیک، قدرت اراده، فروتنی و تواضع و پارسایی چهارمعجزه گراویند که بالاترین شگفتیها را درباره او و همدستان و نیک اندیشان تحقق می بخشد.
زرتشت درهات 46 به درگاه اهورا مزدا ناله برآورده از تنگدستی خود گله میکند و استطاعت کم و قدرت زیاد دشمنانش را به خداوند عرضه می دارد. شکایت میکند که او را از خانه و کاشانه اش رانده اند و به سبب خواسته کم و قلت پیروانش با دشمنان قدرت مقابله را ندارد او چون دوستی عاشق و شیفته از پروردگار طلب کمک می کند. از مزدای طلبد جوانمردانی را به یاری فرستد که پیروان دوروغ از هر سو بر او تاخته اند. کرپانها و کاوی ها مردم را به راه کژ میبرند و در جامعه فساد بر پای دارند و با کردکار زشت خود زندگی مردم را به تباه می سازند.
ولی جالب است که با این همه سختی ها و درد ها و گله و شکایت ها باز هم زرتشت به ترس و ضعف و ذلت تن در نمی دهد و چون ابرمردی پاکدل و عارفی دانشمند و روشن ضمیر از خداوند به جای ارتش و قدرت و ثروت، طلب قدرت نیک اندیشی و آموزش راستی و نظام حق میکند تا به وسیله آن ماموریتی را که از جانب خداوند یافته است به نیکی انجام داده ،مردمان را به راه حق هدایت نماید و آنها را خوشبخت و سعادتمند سازد.
او نشان میدهد که انسان های اهورائی چگونه اند و هدفشان چیست. گله و شکایت او برای محروم شدن از زر و زور نیست بلکه زبان های عبری و عربی و یونانی و لاتین که زبان ادیان توحیدی جهانند امروز بدون اشکال قابل تعبیر و تفسیراند زیرا هنوز مردم زیادی با آن سخن می گویند در حالی که زبان گاتاها حتی برای پیروان زرتشت به دلیل قدمت زیاد آن دارای پیچیدگی خاصی است.
همانگونه که می دانیم زبان گاتاها زبان شعرو اشارات و استعارات است و با زبان معمول و مرسوم به کلی متفاوت است. هرچند حتی زبان مرسوم زرتشت نیز 3000 سال است که به دست فراموشی سپرده شده است.
زرتشت در گاتاها خود را یک پیام آور و آموزگار مردم معرفی میکند.
او در یسنا 11/44 میگوید:" پروردگارا می دانم که تو مرا برای انجام این کار بزرگ به عنوان نخستین آموزگار برگزیده ای"
و در1/31 متذکر می شود" این تعالیم و سخنان شنیده نشده را به شما ای جویندگان دانش آشکار می سازد و برای کسانی که به واسطه تعالیم دروغ جهان راستی را تباه میکنند، ولی بی گمان برای آنها بهترین است که دلداده مزدا هستند "
و در یسنا2/31 میگوید" بنابراین من به سوی همه شما آیم چون آموزگاری که مزدا برگزیده و برای هر دو گروه فرستاده تا از روی دین راستی زندگی کنیم"
بنابر این بیانات ،اولا زرتشت یک پیام آور است که وظیفه او آموزگاری و راهنمایی مردم می باشد ثانیا زرتشت اولین آموزگاری است که از طرف خداوند به رسالت برگزیده شده و تعالیم و سخنان این چنین را هنوز کسی نشنیده بوده است ثالثا رسالت او برای همه مردم جهان است هر دو گروه راستان و نا راستان . زرتشت پیغمبر یک قوم و گروه خالی نیست و حتی برای کسانی که جهان را بر طبق تعالیم غلط و گمراه سازنده به تباهی میگشند وظیفه راهنمایی و آموزگاری دارد .
من یک نتیجه دیگر را نیز مایلم بر این برداشت اضافه کنم و آن اینست که به طوری که قبلا می دانیم زرتشت همیشه روی سخنش با آنهاییست که جوینده دانش هستند زیرا او دانایی را کلید معرفت و درک راستی و دین حق می داند او همیشه دانش را میزان تشخیص خیر و شر قرار داده و باید هم روی سخنش با طالبان دانش باشد. همانگونه که در سرود 1/31 نیز به صراحت بیان شده است.
پس می توان نتیجه گرفت که از نظر گاتاها او اولین آموزگاری است که از جانب خداوند برای بشر دانشجو برگزیده شده است.
مساله بسیار جالب شخصیت زرتشت و جاذبه تاریخی اوست. در بین بانیان ادیان توحیدی جهان ، زرتشت و موسی باستانی ترین پیامبران شناخته شده اند. دین یهود در طول تاریخ به وسیله نبی های بنی اسرائیل نگاه داشته شد و چون با ملیت و فرهنگ قوم بنی اسرائیل در آمیخت به صورت یک یادبود مقدس ملی پایه و حیات و پایداری قوم یهود گردید. دین یهود پیام موسی نیست و به طوری که می دانیم میثاق بین یهود و قوم یهود است پس تا زمانی که از این قوم اثری باقی است دین یهود نیز زنده مانده و موقعیت موسی نیز در بین آنها پا برجاست. اما موسی از سوی دیگر در ادیان ابراهیمی به حیات معنوی خود ادامه می دهد. مسیحیت بر پایه تورات بنا شد و اسلام موسی را به عنوان توجیه کننده ادیان توحیدی پیمبر حق شناخت و امروز در حدود 2 میلیارد مردم مسلمان و مسیحی و یهود در جهان به موسی معتقدند و بزرگش می شمارند و یا لااقل در ادبیات خود برای او مقام والایی در نظر گرفته اند.
اما دین زرتشت به هیچ وجه تداوم نداشته است. پس از مرگ زرتشت چنان که در تاریخ ظهور زرتشت آمده است ، وقفه ای هزار ساله در انتشار این آیین به وجود آمد به طوری که حتی در آغاز دوران سلطنت هخامنشیان نام و پیام زرتشت در ایران تقریبا غریب بود و مورخین یونانی که به ایران مسافرت کرده اند، از آن بی خبر بودند. در دوران ساسانیان یک باره توجه به زرتشت اوج میگیرد و شخصیت معنوی او روح ایرانیان را تسخیر میکند. بار دیگر پس از تسلط اعراب دین زرتشتی راه زوال پیموده و بانی آن نیز به دست فراموشی سپرده می شود و جز گروهی اندک که در گوشه ای دور افتاده از جهان به نام او آداب و رسومی را انجام میدهند رسما پیروانی ندارند.
در ایران که سرزمین مذهبی زرتشت به شمار میرود به ندرت از او یاد می شد در حدود دو قرن پیش محققین اروپایی با نام زرتشت آشنایی بیشتری پیدا کرده و توجهشان به افکار او جلب شد. در حدود یک قرن پیش پیام واقعی زرتشت یا گاتاها شناسایی شد و از آن زمان افکار او چنان جاذبه ای یافت که در محافل اهل تحقیق بی سابقه بود. شهرت زرتشت در بین محققین و دانشمندان طالب کشف و درک فلسفه و افکار اندیشمندان کهن خیلی سریع توسعه یافت به طوری که در مدت کوتاهی متفکرین بسیاری را به خود مشغول داشته است.
آزادی و دانایی چنین ارج و قوری قائل است، هرگز انسانیت را در آستان قلدران جاه طلب و رهبران خودرای و مستبد و کاهنان فاسد قربانی نخواهد ساخت تا زور و فشار و تحویل را به پاداش گیرد. علت تسلط شاه بر جامعه ایران دین نبود بلکه بی دینی بود. آنچه قرنها قبل از ایجاد دولت در ایران مشخص مذهب مردم گردید دین مزد یسنا نبود ، بلکه انحراف از آن بود و همین دین منحرف است که کم کم موجب تحکیم پایه های سلطنت می شود و در طول تاریخ به بدترین شکلی پیام زرتشت را لکه دار می سازد که زشت ترین آن تایید شاهنشاهی است.
و تحمیق و مسحور کردن و از آنان رمه و گله هایی ساختن که به فرمان شبان و چوپان خویش درحر کنند ،هرگز موافق با آئین زرتشت نیست. دیکتاتوری سلطنت و حکومت فردی به هیچ شکلی با پیام زرتشت سازش ندارد.
آزادی و آزادگی، شعور و عقل بزرگترین و شریفترین نعمت هایی است که به بشر شخصیت انسانی داده و او را از حیوان متمایز می سازد. این حقیقت درخشان در سرآغاز گاتاها اعلام گردیده است و زرتشت به صدای رسا چنین گفته است:
ای مردم با گوش های باز و از روی خرد و معرفت و با چشمهای روشن بین به این حقیقت بزرگ توجه کنید تا به چگونگی پرستش خداوند جان وخرد آگاه شوید و به بارگاه فروغ و به بهشت آرامش دست یابید، بهشتی که در درون شما و در وجدان و جامعه شما بر پا خواهد شد. ای مردم از خواب غفلت بیدار شوید و نسیم دلپذیر انسانیت را احساس کنید و آهنگ دلنواز حریت را بشنوید تا به صفات کمالیه دست یافته خدایی شوید. تو ای فرزند آدم، آزاد آفریده شده ای تا در گزینش راه خویش نیز آزاد باشی. به اسلحه دانش و راستی و اندیشه نیک خود را بیارای تا درست و راست برگزینی. تا زندگی و نیستی در حماقت و نادانی است که به پیروزی زشتی و توسعه قدرت دروغ منش ستمگر انجامد. حیات و زندگی واقعی در آزادی و آزادگی است که بر دانش و معرفت بنا شده. انسان آزاد و دانا زنده است و انسان نمایی که گرفتار تحمیق، تحمیل و اسیر زنجیرهای جهل و فریب و زشتی و دروغ است و از حیات واقعی محروم است، پس گوهر زشتی و دروغ نا زندگی به بار آورد و گوهر پاکی و راستی حیات. خوشنودی مزدا نیز در آن است که تو ای انسان به راستی و اشاپیوندی و آزاد و آزاده در راه پاک و انسانی گام برداری. دیو سیرتان که حریت مردم را قربانی هوس های زشت و پست خود می سازند دیوانند که به صورت انسانها بر مردم حکومت می کنند. به قدرمت منش نیک سلطه این اهریمنان را در هم شکن و دست آنها را از جامعه کوتاه کن و دروغ را به دست های راستی بسپار تا مردم بتوانند شکوفا شوند و حیات انسانی یافته جهانی نو سازند. آنها که با تعالیم دروغ به نام دین جامعه را منحرف و جهان را تباه می کنند این سخنان را به گوششان ناگوار است زیرا که مانع تحمیق و ادامه تحمیل قدرت آنها می گردد.
این خلاصه بخشی از هات 31 و 30 گاتاهاست که به هر زبان آن را ترجمه و تفسیر کنیم هدف همین خواهد بود.پیامی که برای جامعه ایده آل در برداشت گاتاها.آن است که همه افراد آن از دروغ پرهیز کرده به راستی بپیوندند و برای ایجاد نظام حق با خلوص و پاکی و مهر و محبت به جامعه خدمت کنند و در راه پیشرفت و کمال خانواده و شهرو سرزمین کوشا باشند.
تعصب و کینه و نفرت از رذایل پیروان دروغ است و در جامعه مردمی که با اشا همراه و با وهومن همدلند و فروتنی پارسایی را پیشه می کنند از کینه و تعصی و نفرت به دورند.... البته یک چنین جامعه ای ایده آل است ولی باید در مسیر این ایده آل حرکت کرد.
سومین مشخصه پیام زرتشت نفی کرپن و کاوی و حکام ستمگر است و مبارزه با آنها وظیفه هر انسان راست کرداری است.
چهارمین مشخصه ی پیام زرتشت طرفداری از طبقات ضعیف و زیر دست و مخالف با زور گویان است.
پنجمین مشخصه ی پیام زرتشت ایجاد امید در زیردستان است که بالاخره بر زورگویان اقویا و حکام دروغ پرست غالب شده و آنها را تباه خواهند ساخت.
از بررسی افکار زرتشت به این نتیجه می رسیم که او فقط یک معلم اخلاق نبوده است، بلکه اخلاق را در اجتماع و امور اجتماعی منعکس میدانسته و وظیفه ی اصلی خود را قیام بر علیه نظام موجود و نادرست تشخیص داده است. زرتشت چون عیسای کلیسا فقط برای تنظیم بهشت و جهنم رسالت نیافته و مدیریت صحیح جامعه را بر قلمرو الهی و حکومت خدا در عالم دیگر موکول نساخته است. بلکه او برای ایجاد یک نظام صحیح و انسانی در همین زندگی قیام کرده، و این یکی از مشخصات بسیار برجسته رسالت زرتشت است.
سدرمی نویسد " زرتشت فقط بنیان گذار یک دین جدید نیست، بلکه او مخالف و ضد آیین و رسوم موجود جامعه است و قیام کننده ای است که در عین حال صدای خود را به نفع تهیدستان بلند میکند و .... زرتشت به این نتیجه می رسد که نظام موجود به صلاح بوده تنگدست و رمه و چراگاه و طبیعت نیست. او نظام درست تری را می شناسد که چنان صاف و روشن و ساده است که فقط طبایع نیرور نمی تواند آنرا درک کنند.آنکه بر هم زدن این نظام را بخواهد چه کاهن و چه نجیب زاده و حتی خدایان به دروغ خدمت میکنند و حکومت او را تقویت مینماید. او دروغ پرور و فریبکار است و باید به بصیرت و آگاهی هدایت شود و اگر خود را در مقابل حقیقت قرار دهد باید با او به مبارزه پرداخت. هرکس که یک با بصیرت در ک نظام حق را یافت، همیشه به خدمت راستی پرداخته و در راه آن مبارزه می کند و عقل و اراده اش او را به حقیقت هدایت می نماید. او با راستی همراه و متعلق به خداست. زرتشت از آن نمی هراسد که بر علیه عادات زشت و خدایانی که این آداب را هدایت میکنند سر سختانه به مبارزه پردازد.
آنچه در پیام زرتشت یکتاست اهمیت فراوان دانش و معرفت و انتخاب آزاد بر پایه آن است. زرتشت در آغاز پیام خود راهی را که با علم و آگاهی و عقل و اراده در جهت راستی انتخاب شود حیات بخش می نامد و نادانی را که به شر و زشتی و دروغ هدایت می کند فساد انگیز و عامل نا زندگی و فنا توجیه می نماید. وظیفه راستان کوشش در ایجاد نظام حق است که با آگاهی بر گزیده میشود و مبارزه با تبه کارانی که سد راه پیشرفت و کمال انسان و جامعه هستند. سرود 4/46 در کمال ظرافت و زیبایی راستان را تشویق میکند که "دروغ پرست کوشش دارد پیروان راستی و جامعه را از پیشرفت و کمال باز دارد . کسی که با زندگی خویش با تمام نیرو و توان او را از قدرت بی بهره کند و یا بر علیه او بیکار کند، جهان را به راه خرد و بینش نیک پیش خواهد برد."
بیکار بر علیه ستمگر و قدرتمدار نه بر علیه برقراری حکومت گروهی دیگری است بلکه برای آن است که جهان در راه خرد و بینش نیک پیش رود هدف همیشه آن است که خرد نیک پیروز گردد و عقل و اندیشه نیک بر جامعه مسلط شود، نه تصعب و تحجر نه کلیسا و دگم و کانن دین ، نه رهبر و سرور و پیشوا و ... مبارزه و حرکت و جنبش در سراسر گاتاها به چشم می خورد ولی این یک انقلاب کور نیست، هشدار و تخریب و چپاول و غارت نیست، که جنبشی سازنده و معقول و خردمندانه است. با دانش و برای استقرار دانایی نیک، با اختیار و آزادی برای استقرار آزادگی و آزادی، بر مبنای راستی و دوستی و مهر و محبت و به منظور تحکیم پایه های راستی و داد ... اولین وظیفه یک مدیریت راست دین آن است که با شکوفایی و فهم و دانش مردم کمک کند تا بتواند آزادانه و از روی دانش و خرد راه خود را برگزیند. به نام دین ، میهن ، استقلال و ... مردم را به زنجیر کشیدن جا برای قائد و پیشوا و سلطان وجود نداشت. ولی هنگامی که با استفاده از یک کلمه اولی الامر که یک بار در توجیه یک حادثه اجتماعی بیان شده بود، اطاعت از شاه و رهبر و حاکم را به صورت امری واجب و عقیدتی جعل کردند . دوران بسیار کوتاه دموکراسی اولیه به سرعت سرآمد و خلافت سلطنتی و سپس سلطنت جانشین آن شد.
اما اطلاع ما از چگونگی اداره جامعه زمان زرتشت بسیار ناقص است و همانگونه که می دانیم فقط باید به حدث و گمان اشاره کنیم و حدث می زنیم که در جامعه عشیره ای رمد داران آن زمان روسای مذهبی- سیاسی یا کاویها رهبری عشیره و قبیله را به عهده داشتند. و اینکه پس از پیوستن زرتشت به قبیله ویشتاسپه چه تحولاتی از نظر مدیریتی در این جامعه به وجود آمده است مشخص نیست. اولین مشخصه جالب توجه در پیام زرتشت، شخصیت کامل و تمام عیار انسان در آفرینش و بالطبیعه در جامعه است. به انتخاب آزاد و اراده فردی در دکترین زرتشت مهم ترین مقام اختصاص داده می شود.بشر نه تنها از روی اراده باید راه خود که حتی خدای خویش را برگزیند. یعنی فقط به اختیار و خودآگاه مزدا پرست گردد. دانایی پایه دین است و فقط دانایان راه خود را به درستی بر می گزینند. پس اختیار و آزادی بدون دانایی و خود اگاهی دارای ارزش نیست. زیرا واقعیت ان است که خودآگاهی لازمه آزادی است.
مسلما با چنین برداشتی نمی توان حکومت و سلطنت و حتی رهبری یک فرد یا کلیسایی را بر مردم تحمیل کرد. در جامعه مردمان آزاد، آزاده و خود آگاه و حتی هیچ دین و مذهبی نمی تواند حکومت کند و وابستگان به هیچ دین و ملیت و طبقه ای دارای برتری نیستند. در جامعه مردسیمناییان واقعی اداره جامعه باید با انتخاب آزاد و خودآگاه مردم صورت پذیرد و از دید چنین مکتبی تمام حکومت هایی که در سراسر تاریخ بر ایرانیان تحمیل شده است خلاف اصول پیام زرتشت بوده است. مشخصه دیگر پیام زرتشت برابری انسانها است زن و مرد بر هم دارای هیچ گونه امتیازی نیستند و در هیچ یک از سرودهای خود زرتشت مزیتی برای مردان یا زنان و یا گروه خاص کاهن یا روحانی و ارباب و رهبر و......... قایل نشده است. اشدون یا پیرو راستی ، زن و مرد، عالم و عامی و...... رهروان راه حق کمالند. به نظر من اولین و مهمترین عاملی که در یک مکتب فکری شکل اداره یک جامعه را مشخص
می نماید، برداشتی است که از نقش انسان و شخصیت و موقعیت او در جامعه، ارائه می شود. همانطور که می دانیم مذاهب معبدی در زمان قدیم (پیش از زرتشت) که به پرستش خدایان متعدد و قبول اختیار و نفوذ نماینده و کاهنین آنها متکی بوده ، سلطنت و حکومت فردی این واسطه ها را تثبیت می کرده. در این مذاهب فرد نقش اساسی را بر عهده نداشت بلکه این خدایان بودند که به
وسیله نما یندگان خود جهان را اداره می کردند و یا در حقیقت این کاهنین بودند که به نمایندگی خدایان بر جامعه خود را تحمیل می نمودند.
در دین یهود ابتدا یهوه تنها ملک و سلطان بنی اسرائیل به شما می رفت و همه مردان بنی اسرائیل در نظر او مساوی بودند، به همین دلیل نیز تا زمانی که بر این عقیده استوار بودند یک دموکراسی قبیله ای بین آنها برقرار بود و مردان قبیله در تحت رهبری شیخ قبیله که جنبه مدیریت و سرپرستی داشت، نه حکومت و فرماندهی، از حقوق مساوی برخوردار بودند و هنگامی که تحت رهبری روحانیت به قدرت و حکومت فرمانده به نمایندگی از جانب خدا معتقد شدند، آنها نیز شاه و ملک زمین را جانشین ملک آسمانی ساختند.
در دین مسیحیت بسیار زود قلمرو سلطنت خداوند به سلطنت زمین مبدل شد. در بین آبا مسیحی که مساوات همه افراد بشر موعظه ی شد. جوامع کمونیستی اولیه شکل گرفت و حتی در نامه های پاولوس اطاعت برده از ارباب و رعیت از سلطان توصیه شد و مساوات به عالم دیگر حواله گردید. در بین مسیحیون نیز شاه به نمایندگی خدا بر مردم حکومت کرد و کلیسا برای تثبیت خود با حکومت و سلطنت موجود و غالب کنار آمد و موقعیت و قدرت خود را با او تقسیم کرد. در این مکتب نیز انسانها، گوسفندان و انعام خدا بودند که به رهبری کلیسا برای حیات پس از مرگ آماده می شدند و در آن زندگی فقط مسیح که هم خدا و هم نماینده خداست حکومت میکرد و اختلافات از میان رفت.
در دین اسلام نیز حاکم فقط خدا بود و همه مردم با هم مساوی خلق شده و هیچ کس را بر کسی برتری نبود . در چنین طرز فکری زرتشت در بعد خارج از جهان و خارج از انسان وجود خدا را درک نکرده است بلکه او را در واقعیت زندگی اخلاقی و اجتماعی احساس نموده است. خداوند چون یک قدرت غریب و غیر قابل اکتشاف نیست بلکه او در جریان قالب گرفتن انتظارات، توقعات و احتیاجات زنده و حیات بخش و مرحله درک و آگاهی رسیده است. زرتشت در یک مکاشفه درونی خدا را درک و اعلام می نماید.
شدر معتقد است " همین حالات اگر جلوتر رود به سحر و جادو می رسد و همین نزدیکی با خدایان و در اختیار گرفتن قدرت آنها است که ساحران تظاهر به آن می کنند و به وسیله آن خواسته اند به انجام اعمال خارق العاده موفق گردند. ولی آنچه مسلم است فراست و نبوغ مذهب زرتشت او را پشت این مرز حفظ کرده و مانع گذشتن او از این حد شده است و همین برتری و عظمت او را
می رساند. او همانگونه که به عرفان و سحر نزدیک می شود بدون آنکه گرفتار خطراتش گردد، همانگونه نیز درباره خدا و جهان ، جدایی دو روح نیک و شر که در آغاز در مقابل هم قرار
گرفته اند و اختلاف بین پیروان آنها یا راستان و فریبکاران، افکارش را مطرح می سازد. درک و دریافت مذهب زرتشتی از درون زندگی و حیات جامعه مایه گرفته است. او نه به اوهام و تخیلات متوسل گشته و نه در خود نگری و ذهن گرایی غرق شده است. بلکه با اندیشیدن به احتیاج قوم خود به نظام صحیح و محافظت و دفاع از امنیت این نظام و چنین مسیری هدایت گردیده است.
اغلب محققینی که پیام زرتشت را به دقت بررسی کرده اند دریافته اند که در گاتاها فقط یک خداوند و آفیدگار وجود دارد و زرتشت پیام آور یک توحید خالص است. معدودی از پژوهشگران تحت تاثیر اوستای متاخر به یک نوع ثنویت تکیه کرده اند که هیچکدام از آنها قابل اعتماد نیست.
المستدی نویسد " زرتشت یک موحد واقعی بود. برای او اهورا مزدا کاملا بی معنی واقعی کلمه تنها خدا به شمار می رفت "
آلتهیم دین زرتشت را یک دین توحیدی کامل توجیه می کند.
هومباح معتقد است که در گاتاها فقط یک آفریدگار وجود دارد و آن اهورامزدا است.
هینتس ، اهورا مزدا را سرور همه دان ترجمه کرده و می نویسد: در گاتاها خداوند به صورت عالی ترین و بزرگترین جلوه میکند و از یگانگی او در هر مصرع شاهدی وجود دارد. تصور زرتشت از خداوند عظیم، حقیقی و خالص است. مفهوم خداوند در گاتاها نسبت به مذاهب بزرک و جهانی دیگر که آنها نیز اعتقاد به یک خدارا تعلیم میدهند غنای روحی برنری دارند. فقط ابرمردی بزرگ قادر بوده چنین پیامی را اعلام کند.
در خاتمه این اظهار نظرها به یک نوشته از پروفسورشدر، شرق شناس ، شهیر و معاصر آلمانی اشاره می کنم:
مغز غربی ما در هزار سال است که بین خدا و انسان یک شکاف بزرگی را احساس می کند، خداوندی مقدس و با عظمت و پرجلال و بشری حقیر و گناهکار و محتاج آمرزش. فقط گاهی افرادی سعی کردند به شکلی از این شکافی که امید پر کردنش را نداشتند بجهند. این کوشش به عرفان ختم شده است. در عرفان سعی می شود تنش بین خدا و انسان را حتی در صورت امکان در لحظاتی چند برطرف سازند. اما در پیام زرتشت انسان با خالق به شکلی برخورد می کند که با عرفان بسیار نزدیک است و تجربه عرفانی با یک وضوح و اصالت نادری در آن منعکس می شود اما این برخورد زرتشت فاقد شرایطی است که در زمانهای بعد برای عرفان قائل شدند.
یعنی معرفت و درک یک شکاف بین خدا وانسان که باید از میان برداشته شود. در مورد زرتشت شاید بتوان از یک عرفان باستانی سخن گفت. او فاصله بین امور انسانی و باستانی را حیان متعادل شاخته است که میتواند در حالی که خداوند را چون خالق و سرور عالم پرستش می کند، در ضمن با او به یک مکالمه دو جانبه بپردازد و گاهی نیز خود این گفت وگو را رهبری نماید. اما در این برخورد هیچ گونه شکای بین خدا و انسان و احتیاج به از بین آن احساس نمی شود. درست از همین دید است که توجیه قوا و صفات انسانی خدا میسر می گردد که در آنها هم تاثیر خداوند و هم رابطه انسانها با آنها مظهور میرسد........
لومل مینویسد: آنچه در گاماها بسیار مشخص است آن است که خدای دانا تنها خالق می باشد. زرتشت به صراحت خالق همه موجودات جهان را مزدا معرفی مینما ید و پس ازهمه پرسشها، خود پاسخ می دهد که تو را ای مزدا خالق همه این چیزها می شناسم. لومل معتقد است که حتی در زمان ساسانیان نیز اهورامزدا نیز تنها خدای زرتشتیان بوده و اشاره می کند به گزارشی از یک کشیش مسیحی که از شکنجه مسیحیان تهیه کرده بوده است. این کشیش در باره بهرام گور می نویسد: " او نیز به یک خدای واحد معتقد است" اومل مینویسد که این تائید موحد بودن زرتشتیان خیلی جالب است زیرا از قلم کسی تراوش کرده که یکی از معتصبین مخالف دین زرتشت به شمار می رود و در مورد شکنجه های زرتشتیان به هم عقیده های خود گزارش می دهد.
هر تسفلد معتقد است که " امشدا سپنته ها کیفیات الهی هستند و این نتیجه تبدیل یک پانتئون پولی تئیستی است به یک طرز تفکر توحیدی که اصلی ترین طرز تفکری است که فقط به شخص زرتشت تعلق دارد" او همچنین تاکید می کند " در گاتاها زرتشت از هیچ خدایی جز اهورامزدا نام نمی یرد"
بارتو لومه مینویسد " نو آوری اساسی زرتشت این است که به جای خدایان متعددی که وجود داشت یک خدای دانا، اهورامزدا را جانشین ساخت"
پتازونی دانشمند ایتالیایی معتقد است که دسن زرتشت اصولا دین توحیدی است و به هیچ وجه
دو آلیستی ( ثنوی ) نیست .
شفتوویتس دانشمند آلمانی معتقد است که دین زرتشت یک آئین توحیدی است.
پروفسور گری محقق انگلیسی می نویسد "دین زرتشت از دوالیسم بسیار به دور بوده و اصولا دین توحیدی است.
شدر مینویسد " فضای گاتاها از تعدد خدایان و داها و اوستای متاخر کاملا خالی است. زرتشت فقط یک خدا می شناسد که او را سرور و امام می نامد او خالق و سروری است که خورشید و ستارگان را در مسیر خود روان می سازد، که ماه را روال و کمال می بخشد که زمین را در پایین و ابرها را در بالا استحکام می دهد و ........."
ای میهن دادار هستی بخش. میکوشم تا در پرتو خرد پاک تو را آفریننده همه چیز بدانم زرتشت در بندهای بعد به پرسشهای خود که در باره ایمان و آموزشهای زندگی و خدمت به خلق...... است ادامه می دهد که در فصول بعدی گاتاها آمده است.
کسانی که به برداشت های دینی مردم در روزگاران گذشته آشنا هستند، به خوبی درک می کنند که معتقدات زرتشت تا چه حد با آنها فاصله داشته است. برجستگی توجیه زرتشت از آفرینش و نقش اراده الهی زمانی روشن می شود که آن را با تورات مقایسه کنیم. فصل آفرینش تورات، که در طول قرون و اعصار چون شاهکار پر عظمتی برداشت می شده، و هنوز هم در بین صدها میلیون از مردم جهان با همان ارزش باقی است، زمانی شکل گرفته که بنی اسرائیل پس از پرورش در دامان تمدن باستانی مصر، برخورد با تمدن های پیشرفته سومر و بابل بهره گیری از جوامع متمدن سواحل دریای مدیترانه، خود دارای دولت و نظام مدنی گردید. فضای تولد تورات از دهها قرن پیش با نجوم و علوم طبیعی و ریاضیات آشنا بود و هر مسازان مصری و بر پا دارندگان بروج و زیگورات های بابلی و سومری و منجمین و متفکرین بین النهرین تاکرت....... نسبت به جهان آفرینش گیتی به نظریات پر مایه دست یافته بودند. در حالی که گاتاها در جامعه ای ساده و فاقد تشکیلات پیش رفته و نظام شهری به دور از همه تمدن های بزرگ در بین مردمی ابتدایی و گله دار اعلام شده است و همانگونه که می دانیم ارزش یک نظریه یا حادثه ای را باید همیشه در زمان و مکان خود توجیه کرد.
در این سرود به طور قاطع اهورا مزدا خالق همه پدیده های جهان و حوادث و روی دادهای عالم معرفی شده و حتی کوچکترین اشاره ای هم به مدد و دستیار –(وردست) نشده است. نه تنها در این سرود – که در سراسر گاتاها فقط یک خالق وجود دارد و آن هم اهورا مزدا است.
نکته جالب دیگر این است که خلقت در گاتاها به زبان اسطوره بیان نشده و خیلی سریع و واقعی توجیه گردیده است . در توجیه زبان زرتشت در باره خلقت همه دانشمندان برداشت مشترکی ندارند، ولی در اینکه گاتاها پیام توحید و یکتا پرستی است تقریبا فریب به اتفاق آنها با هم متنفق هستند.
دانشمندان خاور شناس ، که در اوستا تحقیق کرده اند، سرود 44 را یکی از شاهکارهای پر مغز گاتاها و از برجسته ترین آثار فکری دنیای قدیم می دانند. زرتشت در این فصل از پیام خود با بیانی پر مایه و نظمی شیرین می کوشد تا راز خلقت را آنگونه که هم باطبع عالم وهم عامی سازگار است. توجیه نمایید. او در آغاز چنین می گوید:
ای خداوند هستی بخش با فروتنی از تو سوالی دارم. آیا آنکه دلداده توست و در راه توست پرستش تو را چگونه باید به جای آورد. ای میهن دادار. دلم از مهر تو لبریز است. بشود که ما در پرتو راستی و درستی از یاریت برخوردار گشته و دلمان از نور پاک منشی روشن گردد. در بندهای بعد زرتشت سوالات خود را به شکلی تکراری کند که پاسخ نیز در آن مستتر است و از خداوند جان
و خرد درباره مسائل پیچیده و حیات، که آن روزگاران بارضر و اسرار و سحر و غیب و جادو پیوسته بود، پرسشهایی میکند. اوی پرسد که سرچشمه بهترین و والاترین زندگی پاک کدام است،
چه کسی خالق و سرچشمه راستی بوده است( پدر و آفریدگار اشا ) و چه کسی مسیر ستارگان
و خورشید را مشخص ساخته و هلال را به بدر و بدر را به هلال تبدیل می سازد.
اینها و دیگررازهای طبیعت را از تو خواهانم. کیست نگهدارنده زمین در پایین و سپهر در بالا؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست آنکه به باد وزش و به تیره ابر باران زا تند روی بخشد؟ آفریننده
و الهام بخش منش پاک کیست؟ کدام سازنده بزرگ تاریکی و روشنایی و خواب و بیداری آفرید
و شب و روز را پدید آورد که هشدار دهنده مرد داناست. در این میان یک سوال و پاسخ توام تنظیم میشود که:
آیا حقیقت دارد که عشق و ایمان به خداوند در پرتو عمل نیک و راستی و درستی افزایش خواهد یافت؟ و آن جهان بارور را برای این آفریدی که شادی و فراوانی به ما بخشد؟ و در پرتو منش نیک و نیروی ایزدی و اراده دست خواهیم یافت و مجددا ادامه ی دهد. کیست آفریننده ایمان واراده و چه کسی از روی خرد احترام و محبت به در را در دل فرزند نهاد؟
و بالاخره در بند هفتم نظر قطعی و کلی را بیان کرده و به همه آن سوالها پاسخ میدهد که:
در 1745 میلادی جوانی فرانسوی به نام انکتیل دوپرون به هندوستان سفر کرد و با پارسیان تماس گرفت و پس از سالها معاشرت با آنان موفق شد در سال 1771 میلادی نسخه ای از تفسیر پهلوی اوستا را که از هندوستان با خود آورده بود ترجمه نمود و در سه جلد در پاریس منتشر ساخت. اروپاییان که درباره زرتشت و افکار او تصورات دیگری داشتند از این سوغات دوپرون بسیار متعجب شدند. نویسنده شهیر فرانسوی ولتر، که قبلا یکی از تحسین کنندگان پر حرارت زرتشت بود، هنگامی که زند- اوستای انکتیل دوپرون را مطالعه کرد از اظهارات قبلی خود در باره تحسین زرتشت احضار تاسف کرد.ولی با ادامه مطالعات و تحقیقات دانشمندان کم کم واقعیت از پرده بردن افتاد و پی بردند آنچه بنام زرتشت اجرا و اعلام می شود کوچکترین، قرابتی با پیام واقعی او نداشت وتنها قابل اطمینان اوستا همان گاتاهاست، که در این مورد نیز ترجمه و تفسیر پهلوی آن قابل اعتماد نیست.
آنچه از زن و اوستا در دسترس است و اصالت دارد جمع آوری نمایند مجددا شاهنشاه اردشیر پسر بابک مشورت تنسرفرمان داد که تمام تعلیمات پراکنده را به دربار بیاورد . تنسر یک نسخه کامل برگزید و بقیه را مردود اعلام کرد و سپس فرمانی صادر نمود که "مسئولیت تفسیر و تعبیر تمام تعلیمات دین مزدا پرستان به ما واگذار شد . اکنون هیچ نقصی در دانش قطعی این تعلیمات وجود ندارد." در ارداویرافنلمد چگونگی تنظیم اوستای پهلوی چنین توجیه شده است که تنسرهمه موبدان و پیشوایان دین را به پایتخت دعوت کرد و از بین آنها هفت موبد مومن متقی مامور بررسی شده اند.آنها از بین خود موبد جوانی را بنام ارداویراف به حکم قرعه برگزیدند تا شخصا به جهان غیب و عالم بالا رفته و آنچه را فراموش شده مستقیما از زرتشت و فرشتگان جویا شود و در مراجعت به جهانی خاکی آنچه دیده است را بازگو کند. آنچه از این نوشته برمی آید تمام خرافات بوده و بر پایه تخیل وابسته است. چون چنین کاری غیر ممکن و غیر عاقلانه می باشد. آنچه از ادبیات زرتشتی اکنون در دست است در عهد خلفای عباسی تنظیم گردیده است. ایرانیان به عباسیان کمک کردند تا خلافت امویان را بر اندازند و به پاس این خدمت به آنها اجازه داده شد به تنظیم مجموعه مذهبی خویش بپردازند. بنا به گفته محققین بشترین فعالیت در زمان مامون (قرن 9 میلادی) برای جمع آوری این ادبیات به عمل آمد. در زمان تنظیم این رسالت نه تنها هیچ گونه مدارک و اطلاعات دقیقی وجود نداشت بلکه تنظیم کنندگان کانن جدید اغلب مفهوم زبان اوستایی قدیم را درک نمی کردند. جالب لست که بنابر گزارش محققین حتی دعاهای قدیمی که باید اصالت خود را حفظ نموده باشند به شکلی ادا میشد که به هیچ وجه با متون اصلی مطابقت نداشت و به زبانی مخصوص به خود بود که خواننده نمی فهمید جد میگوید و حتی متنی که نوشته شده بود با آنچه خوانده می شد به کلی تفاوت داشت. ولی مهم مفهوم این کلمات نبود بلکه تشریفاتی بود که میبایست به درستی انجام پذیرد تا دیوان رانده شود و مردم از آسیب موصون مانده و یا استغائه و طلب کمک آنان به نتیجه رسد.
دهالای نویسد که حتی گاهی خود اجرا کنندگان ریتوالها و آداب و شعایر معنی آنچه را می گفتند درک نمی کردند و فقط کلماتی را ادا کرده و آرای را انجام میدادند. سرودها و پیام های مذهبی و منستی دعا مبدل شده بود که بر خود یا درو دیوار آن را آویزان می کردند و به صورت سحر و ورد و جادو به کارمی گرفتند همین اوستا منحرف بود که ابتدا به اروپا رسید و موجب برداشتهای غلط محققین گردید.
که مردم هند و ایران از هم جدا نشده بودند میرسد و از آداب و رسوم و معتقدات آن زمان متاثر شده است. یشتهای جدید در زمان ساسانیان تنظیم شده است . اوستای کنونی را مشتمل بر پنج جزء می دانند.نخست یسنا، سپس ویسپرد یا ویسپرتو به معنی همه مردان و یا همه نام آوران و سران ، سوم وندیداد که در اصل وی- دئو- داتا به معنی مخالف – دیوان – قانون ، یا قانون مخالف دیوان است، چهارم یشتها که عبارت است از مضامین ریتوال برای عبادت روزانه، پنجم خورده اوستای کوچک، که درپهلوی خور تک اپستاک است.ادبیات دیگر اوستایی که به زبان پهلوی و ایران میانه تالیف شده است، عبارت است از بند هشن یا بنای خلقت که مخلوطی از عقاید مذهبی درباره طبیعیات و تاریخ افسانه های خلقت است و در قرن دهم میلادی تالیف شده است.
دین کرد یا گروه دین ( که آلمان ها به آن دنک آرت یا روش تفکر هم می گویند) که قبلا در باره آن بحث شد و آن را به غلط مجموعه افکار و قوانین زرتشت معرفی کرده بودند. اصل دینکر و در زمان ساسانیان تنظیم شده ولی آنچه امروز در دست است در قرن نهم میلادی تهیه شده است. رساله های دیگر مانند مینوخرد، پند نامه زرتشت، ارداویرافنامه، دبستان، خاطرات زریران و ...... بنابر ادعای مولفین متکی بر تعلیمات زرتشت است ولی در حقیقت جز گاتاها هیچ یک از ادبیات اوستایی بر پایه تعلیمات واقعی زرتشت تنظیم نگردیده است. وندیداد را به زمان قبل از خشایار شاه منسوب می سازند و معتقدند که در کتیبه خشایار شاه به قانون ضد دیوان اشاره شده است که مقصود همان وندیداد است. این مجموعه مشتمل بر قوانین و دستورات مذهبی است و بیشتر ریشه های آریایی و دین مغان دارد وی توان پذیرفت که از طرف آنان تالیف شده است.
دینکرد پیدایش کانن یا مجموعه قوانین و دستورات مذهبی دین زرتشت را به طور خلاصه چنین توجیه می کنند که دارا پسر داریوش سوم فرمان داد تا دو نسخه از اوستا و تفاسیر آن (زند) تهیه و یکی را در خزانه سلطنتی و دیگری را در آرشیو ملی نگه داری کنند . پس از نابود شدن این مجموعه به دست اسکندر دلخش پادشاه اشکانی فرمان داد اعلامیه ای به تمام نواحی فرستاده و هر
یسناها که مهمترین بخش اوستای قدیم اند از72 هات یا هائیتی یا فصل ترکیب شده بوده است. یسن به معنی پرستش و نیایش، نماز و جشن است. از این 72 فصل آنچه به یقین اصالت داشته و محققین آن را متفقا منسوب به زرتشت دانسته اند 16 هات معروف به گاتاهاست. گات یا زبان اوستای قدیم گاسا به معنی سرود است و در سانسکریت گاتا همین مفهوم را دارد و در پهلوی گاس شده است.
به طوری که نویسند یسناها ترکیبی از نظم و نثر بوده مانند: گلستان سعدی. گاتاهای موجود قسمتی از بخش منظوم آن است 16 گاتاهای زرتشت عبارت اند از: اهنود گاتا دارای هفت هات از شماره 28 تا 34، اشتود گاتا مرکب از چهار هات 43 تا 46، سپنتمد گاتا از هات 47 تا 50 و هوخشترگاتا که فقط هات 51 است.
در اوستا این نام ها اهون ویئتی،اوشت ویئتی ، سپنتامئیینو و هوخشتر، آمده است و از کلمات اول هر گاتا گرفته شده است و اهونود از نام اهونه وئیریه دعای مشهور اوستا و بند سیزدهم از یسنا27 اخذ شده است. برخی از محققین وهشیتوانسیت گاتا یا هات 53 را نیز در شمار گاتاهای زرتشت محسوب نموده و جمع آنها را 17 گاتا می دانند.
در بین هاتهای 34 تا 43 هر فصل فاصله است که فصل های 35 تا 41 را هفت هات یاهپتنگ هائیتی می خوانند. این سرودها نزدیکترین نوشته ها به گاتاها بوده است و به لهجه و روشی نظیر آنها نوشته شده است ولی به نثر است نه به نظم. هات 42 نیز بعدها تنظیم گردیده و به هفت فصل افزوده شده است در اوستای متاخر گاتاها دست نخورده ذکر شده ولی به طوری که اشاره شد چون نویسندگان درست به مفهوم آن آشنا نبوده اند به تفسیر پهلوی آن را با برداشت خود تهیه کرده اند که به کلی با مفهوم واقعی گاتاها متفاوت و گاهی متضاد است. به همین ترجمه ها و تفسیراتی که بر پایه این متن پهلوی تهیه شده، مانند تفسیر وارمستتر منحرف و غیر اصیل است.
یشتها پس از گاتاها و هپتینگ هائیتی قدیمیترین جز اوستا به شمار می روند. نیست ویسنا از یک ریشه است ویشتن در پهلوی به معنی ستایش کردن می باشد. بیشتر را نمازگزلر و ستایش کننده معرفی کرده اند بعضی از بخش های یشتها به زمانی همین ترجمه و تفسیر پهلوی بود که اولین بار توسط انکتیل دو پرون به اروپاآاورده شد. در نقش رستم بنای مکعب مستط
تحقیق در مورد دین زرتشت