فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله فن آوری نوین خشک کردن

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله فن آوری نوین خشک کردن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

دربسیاری از فرایندها خشک کردن یک کار سخت و مهم است . یک بررسی پژوهشی نشان داد که در سال 1985 در آمریکا 4/2 کواد , افزون بر 20 کواد نیرو برای خشک کردن مصرف شده است . پس حتی درصد کوچکی صرفه جویی در مصرف انرژی بهبود قابل توجهی را در کارایی انرژی ایجاد می کند . افزون بر این دیگر کیفیت نهایی محصول غذایی به شدت تحت تأثیر روش و راهکار خشک کردن قرار دارد.
در بخشهای بعد این فصل روشهای جدید خشک کردن و کاربرد استخراج با سیال فوق بحرانی و متراکم مکانیکی مجدد بخار در فرایند خشک کردن آورده شده است .
1-4 خشک کردن با کهموج (میکروویو)
امواج رادیویی با بسامد بالا تا 000/30 مگاهرتز می تواند در خشک کردن به کار گرفته شود . یک ژنراتور بسامد بالا موجها را به درون یک آون که برای جلوگیری از عبور موجها طراحی شده است می فرستد. طول موج گزیده شده به گونه ای است که از عبور و نفوذ آنها از داخل ماده‌ی غذایی اطمینان به دست آید. افزون بر این میزان نفوذ تحت تأثیر عمق و نوع مواد در معرض موج قرا ر می گیرد . هر ماده ای باید به طور جداگانه مورد آزمایش و محاسبه قرار گیرد تا طول موج مناسب برا ی خشک کردن آن شناخته شود. چنانچه انرژی امواج به داخل ماده وارد شود مولکولهای ماده سعی می کنند در جهت میدان الکتریکی اعمال شده آرایش بگیرد . سپس در حول محور خود شروع به نوسان می کند و انرژی موج ها را به انرژی حرارتی تبدیل می کند.
این حرارت تولید شده موجب خشک شدن ماده غذایی می گردد. نوع طراحی اتاقک خشک کن که مانع عبور موجها و فرار آنها می گردد موجب می شود که موج‌ها پس از بازتابهای متوالی بر روی دیواره های محفظه به طورکامل جذب ماده ی در حال خشک شدن گردد در این روش سرعت خشک شدن به طور قابل توجهی افزایش می یابد . به دلیل آن که موج ها باید از ماده غذایی عبور کند تا بتواند نقاط درونی آن را خشک کند , خشک کردن غیر یکنواخت می گردد.
این نوع گرمایش کارایی بالایی دارد و راندمان مصرف توان , معمولا بیشتر از 70% است .
جنبه های تجاری مهم این روش نگهداری رنگها و کیفیت طبیعی ماده غذایی است . این روش می تواند چیپس سیب زمینی و کلم و تکه های سیب زمینی را به ترتیب از مقدار رطوبت 15% به 9% و 7% به 5% کاهش دهد. در این روش زمان مورد نیاز برای خشک کردن 5/1 زمان لازم نسبت به خشک کن های دمش عرضی هوا می باشد .
در این زمینه (جپسون) و (نوری و سالونخه ) و (هوکسول و مورگان)و (دیویس)و(وینکه) و(پورتر)و(بلو)و(اوامیر) کارهایی را انجام دادند.
2-4 : اتیل اولئات :
در فرایند خشک کردن می توان از برخی ترکیب ها برا ی افزایش سرعت خشک کردن برخی از محصول های غذایی بهره گیری کرد.
یکی از این ترکیب ها اتیل اولئات می باشد. این ماده باعث می گردد که سطح ماده ی غذایی خشک شود و رطوبت پدیر گردد و رطوبت داخلی را بیشتر به طرف سطح بکشد . بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که این پدیده به علت واکنش حل کنندگی اتیل اولئات که پوسته ی مومی و دیواره ی یاخته ی برخی فرآورده ها را در خود حل می کند می باشد.
تنها نشاسته با آمیلوز بالا انگورهای بی دانه , دانه های ذرت و برخی از میوه های متخلخل تحث تاثیر این ماده بهتر خشک می شود . این ماده همچنین روی خمیر های نشاسته تاثیر دارد و لی بر روی ژل ها بی اثر است .
عمل اتیل اولئات مانند یک فعال کننده ی سطحی می باشد و با افزایش دادن و پخش کردن نقاطی که مسیری برا ی عبور آب هستند سرعت تبخیر رطوبت را زیاد می کند .
برای مثال مواد مومی کهدر سطح انگورها وجود دارد مانع انتقال رطوبت می گردد که اتیل اولئات با حل کردن آنها انتقال حرارت را به درون محصول آسان می کند.
شکل 4-1 اثر میزان اتیل اولئات را بر روی سرعت خشک کردن مواد غذایی توسط هوا را نشان می دهد .
ساراواکوس(1986) و سوارزو همکاران (1986) و سالاس و لابوزا (1968)و لوسین و روت (1985) و ساراوکوس و چارم (1962) و پونتینگ و مک بین (1970) و رازوو ساراواکوس (1986) وریواومازی (1986) و چمبرو پوسینگهام (1963) دراین زمینه ی کارهای بیشتری انجام داده اند.
3-4 خشک کردن صوتی :
نوآوری دیگر در خشک کردن مواد غذایی و خشک کردن صوتی است . در این روش محصول ها توسط موج های صوتی با شدت بالا و فرکانس کم در دامنه ی دمایی پایین 0140 تا 200 درجه فارنهایت خشک می شود . این موج های صوتی نیرومند ضرایب انتقال گرما و جرم را درلایه ی مرزی محصول افزایش می دهد . این پدیده باعث جدا شدن مایع از جامد می گردد. سرعت خشک کردن این گونه خشک کن 3 تا 10 برابر خشک کن های معمولی است. بهره وری آنها نزدیک BTU/IB 1500 آب جدا شده است.
این فرایند در پهنه ی موج های فرا صوتی نیز انجام می گیرد . محصولی که باید خشک شود در اثر وزن خود از بالای خشک کن در آن می ریزد.
محصول برای ورود به اتاقک خشک کن ابتدا پودر می شودو سپس با هوا و موج های صوتی نزدیک ودر معرض چند ثانیه خشک می گردد .
در نهایت یک سیکلون برای جمع آوری محصول خشک شده درمسیر قرار داده میشود . این دستگاه نیاز به یک سیستم صداگیر دارد . زیرا هنگام خشک کردن سرو صدای زیادی ایجاد میکند.
غذاهایی که معمولا در دسته مواد غذایی قرار می گیرند که به سختی خشک می شوند در خشک کن صوتی به طور موفقیت آمیزی خشک گردیده اند.
مایع هایی که دارای 5 تا 78% رطوبت است .تا مرز 5/0% رطوبت خشک شده است .
محصول های غذایی دارای چربی فراوان تا نزدیک 30% نیز در این سیستم به خوبی خشک شده است.
محصولات دیگری که در این خشک کن به خوبی خشک می شود عبارت است از :
شربت های ذرت سرشار از فرکتوز و رب گوجه فرنگی و آب لیمو و آب پرتقال ازا آنجا که این فرایند کم و بیش تند و خنک است و افت طعم و بو و رنگ و ارزش خوراکی آن کم است .
افزون بر این بازسازی آن آسان و مزه ی آنها بر جای می ماند. آگاهی بیشتر در این زمینه را میتوان از بنگاه گسترش آمریکا (مورالیدها)و(انسمینگر) به دست آورد.

 

4-4 خشک کردن با پرتو زیر قرمز
این روش خشک کردن اغلب با خشک کردن به روش تصعیدی برا شتاب بخشیدن به فرایند تصعید و خشک کردن مرحله ای و خشک کردن نواری پیوسته استفاده می شود.
تابش پرتو زیر قرمز به وسیله داغ کردن فرآورده تا دمای بالا موجب جذب مستقیم رویه به وسیله پرتو افشانی می گردد . فراورده های آرمانی برا ی این روش به کار بستن اجسام سیاه است . این دما بیشتر با شعله گاز پدید می آید .
روش های برقی مانند لامپ های گداخته بازتابنده 100 تا 5000 وات , لوله های کوارتز و مقاومت ها می باشد. پرتو افشانی داغ از صفحه های سوار شده در بالای سینی ها ی محصول می تابد.
چون ضخامت لایه های محصول نباید بیشتر از 3 میلی متر باشد بیشتراز روش پیوسته بهره گیری می شود.
دوغاب ها و ژل ها در این روش به خوبی خشک می گردد و جذب بهتری دارد.
این روش خشک کردن سرعت خشک کردن بالا را بدون خطر سوختن ماده غذایی فراهم می کند.
(بیااو)و(وینک)و(هاگن و دراورت)و(ساندو)و(اورفویل)و(سیفاوری وپریر)و(هاساتانی)و (کوتز )
پژوهش های دیگری را در این زمینه انجام داده اند و در روسیه نیز پژوهش های ارزشمندی انجام یافته است .
5-4 آب زدایی به روش میدان الکتریکی و مغناطیسی
بهره گیری از میدان های الکتریکی و مغناطیسی در آغاز برای جدا کردن ترکیب های جامد با مایع به کار رفته است . نخستین بار که در فرایند این کار فر آورده آب زدا گردید به عنوان یک روش کامل کننده ی روش سنتی آبگیری به کار رفت .
بخش بنیادین فرایند جریان میدان برق مستقیم است که بر رو ی جسم آبگیری شونده به کار می رود.
این روند بر ویژگی های رویه ای جامد- مایع مانند پتانسیل زتا برهم کنشی دوقطبی ها و ویژگی نم گیری آن اثر می گذارد .
این روش در دو فرایند کار می کند.یکی تراوندگی برقی یا الکترو اسمزی و صافی الکتریکی . اکترواسمزی حرکت آب از میان پوسته های متخلخل محصول با به کاربردن جریان برق مستقیم است .
این یک فرایند نفوذ سطحی می باشد. صافی کردن صافی الکتریکی حرکت ذره های باردار شده است به سمت الکترودها در یک میدان الکتریکی مستقیم است . این فرایندها پیش از فرستادن فرآورده به خشک کنی دیگر در یک اتاق جداگانه انجام می گیرد .
به دلیل های اقتصادی روش این فرایندها در اندازه های بازرگانی انجام نمی شود. و لی در آینده به دلیله ای زیست محیطی توجه بیشتری به آن خواهد شد در این زمینه پژوهش های بیشتری به وسیله سازمان های کان های آمریکا ة سازمان علمی و پژوهش صنعتی مشتر ک المنافع استرالیا ة اداره تولید برق مرکزی انگلستان و انجمن بنیاد بانک سوئیس و شرکت برق فوجی با مسئولیت محدود و ژاپن , روش های شیمیایی زیست محیطی مونسانتو در آ مریکا انجام گرفته است .
6-4 بخار داغ :
این روش خشک کردن معمولا با یک روش خشک کن دو نواری همراه است . محصول بر روی نوار بالایی به صورت یک لایه ی یکنواخت و غیر فشرده قرا ر می گیرد. هنگامی که نوار وارد خشک کن می گردد بخار سراسر نوار و محصول را می پیماید .
در پایان نخستین نوار نقاله یک روش بارگیری گرانشی محصول را روی نوار پایینی بارگیری می کند. و محصول نیمه خشک دوباره سراسر اتاقک خشک کن را می پیماید . بخار به طور موازی به محصول دمیده می شود . این روش برا ی خشک کردن یوننجه و خمیرها مناسب است. شکل 4-2 نمایی از این نوع خشک کن را نشان می دهد.
هوا نباید به درون این سیستم راه یابد وبنابراین دستگاه باید به خوبی و در برابر ورود هوا آب بندی شود.
بخار داغ در فشار اتمسفری تنها محیط خشک کننده ی موجود می باشد. این روش نسبت به خشک کردن با هوای داغ زمان و سطح خشک کردن مورد نیاز را کاهش میدهد.
سرعت تبخیر توسط سرعت انتقال گرما میان مایع خشک کننده و محصول کنترل می شود و در پایان فرایند خشک کردن بخار ساده تر از هوا از محصول خشک خارج می گردد.
بخار کاملا اشباع شده از خشک کن بیرون می رود و سپس فشرده شده تا اندک آب به جا مانده درآن معیان یافته و از آن خارج شود . پس از پایان فرایند بخار منبسط شده و به داخل خشک کن باز گردانده می شود.
با اینکه هزینه ی اولیه این روش بسیار بالاست ولی سودمندی آن بسیار است . هیچگونه ضایعاتی در فرآورده پدید نمی آید و موجب سوختن محصول نمی شود آلودگی زیست محیطی نداردو 50 % انرژی صرفه جویی می شود. برای اطلاعات بیشتر به گارین و همکاران مراجعه شود.
هوانباید به درون این سیستم راه یابد و بنابرین دستگاه باید به خوبی در برابر ورود هوا اب بندی شود بخار داغ در فشار اتمسفری تنها محیط خشک کننده ی موجود می باشد این روش نسبت به خشک کردن مورد نیاز را کاهش می دهد سرعت تبخیر توسط سرعت انتقال گرما میان مایع خشک کننده و محصول کنترل می شود در پایان فرایند خشک کردن, بخار ساده تر از هوا از محصول خشک خارج می گردد بخار کاملا اشباع شده از خشک کن بیرون می رود و سپس فشرده شده تا اندک اب به جا مانده در ان میعان یافته و از ان خارج شود .
پس از پایان فرایند, بخار منبسط شده و به داخل خشک کن باز گردانده می شود . با اینکه هزینه ی اولیه این روش بسیار بالا است, ولی سودمندی ان بسیار است هیچ گونه ضایعاتی در فراورده پدید نمی اید و موجب سوختن محصول نمی شود .
الودگی زیست محیطی ندرد و 50 ./. انرژی صرفه جویی می شود برای اطلاعات بیشتر به گارین و همکاران مراجعه شود.
7-4 آب گیرنده ها (نم گیرها)
نم گیرها ابتدا در صنعت تهویه مطبوع مورد استفاده قرارگرفته است . اما بسیاری بر این باورند که این روش ویژه می تواند کاربردهایی در خشک کردن مواد غذایی داشته باشد . فرایند بر پایه ی یک روش رطوبت زدایی از هوای در حال جریان در یک سیکل تبخیر کننده سرکننده ی بسته قرار دارد. این گمان هست که با جذب رطوبت محصول غذایی در حفره های نم گیر و چگالش آب گرمای نهان تبخیر را می توان به گرمای محسوس تبدیل کرد.
محصول در یک خشک کن چرخان یا ناپیوسته خشک می گردد. سرعت بالای چرخش دیگ خشک کن همراه با سرعت جریان پایین هوا باعث ایجاد پتانسیل بالایی برای انتقال جرم از هوا به نم گیر می شود.
برای پایه از نگهداشتن دمای نم گیر همواره یک جریان آب سرد در چرخ است . می توان از ژل جامد یا یک مایع نم گیر نیز بهره گیری کرد . ژل جامد برای بیرون راندن آب به فشار بالایی نیاز دارد وبرای فعال کردن نم گیر نیز به دمای بالاتری نیاز است .
پس این فرایند برای راه اندازی به هزینه چشم گیری نیاز دارد. فشار بخار نم گیر مایع از آب کمتر است که این خود موجب آبکی شدن نم گیر می شود . این بدان معنی است که ماده نم گیر رطوبت را از محصول جذب می کند. تحقیقات بیشتر توسط گاندیداسان و همکاران 1998 پنی و ماکلاین – کراس 1985 و اپشتاین و گرولمز 1983 انجام گرفته است.
8-4: در این فرایند اسمزی از چندین محلول برای خشک کردن تراوشی بهره گیری می شود . نوع اصلی تمیار با شربت شکر است . این روش آب زدایی با قرار دادن محصول مرطوب در مجاورت محلول شکر انجام می شود. برگه های محصول برای 4 تا 24 ساعت در محلول های غلیظ شکر گذارده می شود . که این زمان به گونه ی غذایی که باید خشک شود بستگی دارد.
این عمل رطوبت محصول را تا 50% کاهش می دهد. و پس از آن می توان برای خشک کردن بیشتر محصول از روشهای سنتی دیگر بهره گیری کرد.
موارد مورد استفاده دیگر شکر و مخلوط شکر و نشاسته وشربت شکر است. این فرایند شیرین سازی محصولی متخلخل با بافت شکننده به دست می دهد که بیشتر طعم اولیه را به همراه دارد.
از اسمز معکوس نیز می توان به عنوان یکروش آبگیری استفاده کرد . این فرایند بیشتر برای تغلیظ کردن آبمیوه ها سودمند است . و نسبت به روشهای موجود سرعت بیشتری دراد.
دامنه ی دمایی مناسب برای این فرایند بین 20 تا 40 درجه ی سانتی گراد می باشد. زمان خشک کردن با دما نسبت معکو س دارد. پژوهش ها نشان می دهد که افزایش دما بین 40 تا 80 درجه سانتی گراد زمان خشک کردن را کوتاه تر می کند.
ولی کیفیت محصول را نیز کاهش می دهدو علاوه بر این موجب چروکیدن پوسته دیواره یاخته می گردد.
سرعت خشک کردن به نوع ماده ی غذایی ماده ی مورد استفاده برای تراوش و پارامترهای فرایند خشک کردن بستگی دارد . افزون بر این دماهای بالاتر چسبندگی محلو ل را پایین می آورد و باعث افزایش ضریب نفوذ آب در فرایند تراوش می شود .
شکل 3-4 تاثیر درجه ی حرارت را بروی فرایند تراوش سیب نشان می دهد. تحقیقات بیشتر در این زمینه توسط پونتینگ 1966 و آدام بونو و کاستاین 1983 و لنارت و لویکی 1988و لس و سالونخه 1967 و 1966 و سالونخه و دو 1973 و بولین 1970 و مورگامن 1965 و ایگاراشی و همکاران 1988 انجام گرفته است.
9-4. ترکیدن پفکی
این روش بسیاری از ویژگی هایی دلخواه محصول خشک شده به روش تصعیدی را با هزینه ی کمتر, زمان خشک کردن کوتاهتر و جذب اب بهتر برای محصول نهایی, فراهم می اورد محصول خشک شده به روش تصعیدی را با هزینه کمتر زمان خشک کردن کوتاهتر و جذب آب بهتر برای محصول نهایی فراهم می آورد. محصول در گام نخست تا اندازه ای خشک و سپس آن را به یک استوانه چرخان بسته که تفنگ نامیده می شود بار می کنند.
محصول در داخل استوانه گرم می شود تا این که فشار داخلی آن به اندازه ای از پیش تعیین شده برسد.
سپس فشار ماده ی غذایی به سرعت تا فشار اتمسفری اهش داده می شود.
در این حالت مقداری از آب ماده ی غذایی بخار شده است. واقعیت آن است که ترکیدن یک شبکه سوراخ درون قطعه پدید آورده است . این سوراخ ها باعث می شود که خشک شدن نهایی بهتندی کامل می شود کهاین سرعت تقریبا دو برابرسریعتر از روش های سنتی خشک کردن می باشد . تفنگ دوباره چند سال پیش با ساخت بخار بسیار داغ 500 فارنهایت و فشار 55 پوند بر اینچ مربع درون آن طراحی شد . این امر از چگالش بخار جلوگیری می کند و باعث می شود که ذرات از همه سمت در برابر بخار قرار گیرد . این فرایند بیشتر برای میوه ها و سبزی ها و غله ها به کارمی رود . پژوهش های دیگری بر روی خشک کردن و بازسازی مجدد توسط استرول 1970 و ایزیدرو 1968 و ایزنهارت و همکاران 1968و1967و1964و1962 و ویلسون 1965 و سولیوان و کوردینگ 1969 و اسکلوو گلبر1964 و اسکو 1965 ارائه شده است .
10-4. خشک کردن کف پوشی :
دانسته شده است که تبدیل ماده ی غذایی مایع به کف هزینه ی کمتری برای بهبود کیفیت محصول دارد.
کف ها بسیار تندتر از مایع ها خشک می شود و فرایند خشک کردن دردمای پایین تر و مدت زمان کوتاه تری انجام می شود.
افزایش سرعت خشک کردن به دلیل افزایش سطح تماس وانتقال ساده تر رطوبت از میان ساختار خشک شده سوراخدار نسبت به ساختار دارای سوراخ کمتر مایع خشک شده می باشد. انتقال حرارت در کف کارایی کمتری دارد ولی کافی است چون خشک کردن مواد غذایی توسط انتقال جرم داخلی کنترل می شود . افزون بر این زمان تماس ماده غذایی حساس به حرارت را با دمای بالا کاهش می دهد و موجب می شود که کف های خشک شده دارای بافت سوراخدار بتواندبه راحتی رطوبت را جذب کند و بازسازی شود.
چندین روش خشک کردن کفی ایجاد شده است که در برگیرنده ی خشک کردن پفی تحت خلا خشک کردن پاششی کفی و خشک کردن کف پوشی باشد ((خشک کردن پفی تحت خلا))به فرایندی گفته می شود که از خلا برای کف کردن محصول استفاده می کند. به گفته ی هولذر ورث (1974) خشک کردن کفی در خلا از برسی های خشک کردن تصعیدی عصاره اب پرتقال , سرچمه گرفت چند نمونه عصاره اب میوهی خشک شده ی تصعیدی , افزایش چشم گیسرعت خشک کردن و ساختار متخلخل , به دلیل کف کردن مایعات تحت خلا را نشان داد .
زمانی که گازها, پیش از خشک کردن پاششی در فشار بسیار بالا در خوارک مایع حل میشود فرایند کار خشک کردن پاششی کفی نامیده می شود . چگالی محصول های خشک شده کفی تا یک دوم کاهش می یابد. و در حالی که محصول های خشک شده به روش پاششی به شکل کره ی تهی می باشد که دیواره ضخیمی از ماده ی خشک پیرامون آنرا فراگرفته است .
ولی محصول های به دست آمده از فرایند کفی دارای فضای درونی گسترده و دیواه های نسبتا نازکی است . کراسبی و ویل 1977 از اصول کلی خشک کردن پاششی – کفی سخن گفته اند.
در خشک کردن کف پوشی کف کردن مایع به علت بودن عوامل فعال کننده سطحی ترسازها است که یا به گونه ای طبیعی در ماده غذایی یافت می شود و یا به آن افزوده شده است. یک کف پایدار در یک پوشش نازک گسترده و با هوای گرم خشک می شود . نمونه ی محصول خشک شده با این روش شیر و خمیر و سیب زمینی و میوه هاست . که می تواند از روی سطح نوار یا سینی متحرک خشک کن تراشیده شده و سپس گردآوری شود . هزینه خشک کردن کف پوششی از خشک کردن پاششی و غلطکی بیشتر است ولی از خشک کردن تصعیدی کمتر می باشد.مورگان 1974.
این به دلیل سطح بزرگ خشک کردن لازم برای خشک کردن یک لایه ی نازک ماده غذایی باشد . لایه های ضخیم تر نامناسب می باشد. زیرا زمان خشک کردن آنها از زمان پایداری بیشتر کف ها بیشتر است . هرتزندورف و موشی جدول زیر را برای همسنجی هزینه کارهای گوناگون خشک کردن به دست داده اند. در هنگامی که هزینه های مطلق ممکن است پس از سال 1970 افزایش یافته باشد. هزینه های نسبی نیز احتمالا همین گونه خواهد بود.
پیشرفت های چند سال گذشته در زمینه ی فرایند خشک کردن کف پوشی و کاربردهای آن در صنایع غذایی می تواند بر روی کارهایی که در سال 1960 به وسیله ی مورگان و همکارانش در آزمایشگاه پژوهش اداره ی کشاورزی بخش باختری آمریکا انجام می گرفت اثر گذار باشد.
ولی اندیشه ی خشک کردن کف پوشی پیشینه ای بیشتر دارد گواه این پیشینه صدور حق امتیاز برا کمپبل در 1917 و مینک 1939و1940 به ترتیب برای فرایندهای خشک کردن شیر و سفیده ی تخم مرغ می باشد.
11-4. استخراج با سیال های فوق بحرانی و کاربرد آن در خشک کردن :
سیال های فوق بحرانی دارای ویژگیهای یگانه ای می باشد که آنها را آماده می سازد تا بخش های سازند را به گونه ای گزینشی از یک مخلوط جدا کند. این توانایی اخیرا به عنوان گزینه ای برای فرایندهای جداسازی مانند تقطیر یا جداسازی بخش های مایع به کار گرفته می شود . انگیزه ی بررسی و پژوهش استخراج باسیال فوق بحرانی یافتن فن آوری های جداسازی با هزینه های انرژی پایین تر و بهبود استاندارد های سلامتی و ایمنی است.
استخراج با سیال فوق بحرانی , بهره برداری از ویژگیهایی است که در دما و فشار بسیار بالا رخ می دهد. شکل 4-4 یک نمودار چگونگی نسبت به دما – فشار برای دی اکسید کربن می باشد که بخش های جامد یا مایع و گاز در آن نشان داده شده است . ناحیه ی فوق بحرانی بالای نقطه بحرانی است .
در این منطقه ویژگیهایی که به وسیله سیال ها نمایش داده شد ویژگی های میان سیال ها و گازها است.
سودمندترین ویژگی در زمینه ی استخراچ با سیال فوق بحرانی و یژگی های میان شاره ها و گازها است.
شک ل5-4 وابستگی میان فشار و چگالی را نشان می دهد . یک گاز با افزایش فشار چگالشی فزاینده می یابد. در بالای نقطه ی بحرانی این چگالی افزایش یافته حلالیت را تشدید می کند و مانند یک مایع عمل می نماید.
همین حلالیت است که از استخراج با سیال فوق بحرانی یک گزینه ی دست یافتنی می سازد. ویژگی های انتقال جرم نیز همانند انتقال گازها در جداسازی سیال های بسیار حساس یک عامل برجسته می باشد. از سال 1974 که برای نخستین بار حق امتیاز شماره 824/843/3 آمریکا منتشر گردید بسیاری از حق امتیازها در زمینه ی استخراج با سیال فوق بحرانی در دسترس همگان قرار گرفت .
این حق امتیازها در زمینه ی جداسازی رازک . کافئین و ادویه ها و اسیدهای چرب و کانی ها و ترکیب های عطر ساز بود.
متداول ترین حلال همگانی است زیرا سمی نیست آتش نمی گیرد ارزان است و دمای بحرانی کمی K 304 دارد.
یک کاربرد استخراج با سیال فوق بحرانی که چنین می نماید هنوز آشکار نشده است . چگونگی کارکرد آن در خشک کردن مواد غذایی می باشد. چون رطوبت ماده خوراکی بر روی بافت واکنش های شیمیایی و فسادمیکروبی آن تأثیر دارد خشک کردن روشی است که حفظ کیفیت و افزایش زمان عمر انبارداری ماده ی غذایی را به همراه دارد. پیچیدگی کار خشک کردن ماده ی غذایی آن است که احتمال دارد در بافت آنها تغییرات فیزیکی یا شیمیایی پدید آید که موجب تغییر ساختار محصول می شود. استخراج با سیال فوق بحرانی از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری می کند زیرا در این روش فرآورده ها ی غذایی بدون آنکه آب آن از حالت مایع به حالت بخار درآید خشک می شود.
همیچنین اگر از یک حلال مانند دی اکسید کربن فوق بحرانی استفاده گردد و خشک کردن حتی در دمای محیط نیز انجام می شود.
1- استخراج :
فرایند استخراج با سیال فوق بحرانی در برگیرنده یک گام بنیادین است . پیچیدگی این روش آن است که هر گونه جداسازی به نوع محصول و شرایط عملیاتی بستگی دارد . شکل 6-4 نشان دهنده ی یک روش بنیادین برای این فرایند است. نخست محصول با سیال فوق بحرانی در آمیخته می شود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  64  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فن آوری نوین خشک کردن

آموزش نصب لینوکس ابونتو ubuntu و دستورات کار کردن با ترمینال terminal

اختصاصی از فایلکو آموزش نصب لینوکس ابونتو ubuntu و دستورات کار کردن با ترمینال terminal دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

آموزش نصب لینوکس ابونتو ubuntu و دستورات کار کردن با ترمینال terminal


آموزش نصب لینوکس ابونتو ubuntu  و دستورات کار کردن با ترمینال terminal

 (آموزش لینوکس ابونتو ubuntu) از آنجایی که محیط لینوکس برای برنامه نویسان و کسانی که شبیه سازی می کنند مناسب است و نیاز است با این محیط آشنا شوند این آموزش را تهیه نمودیم.  در این آموزش با دستورات پایه ای ترمینال آشنا می شوید و می توانید با ان شروع به کار در محیط لینوکس ابونتو کنید. مدت زمان آموزش یک ساعت است. همچنین در انتهای ویدیو توضیح داده شده که چگونه بتوانید لینوکس ابونتو را نصب کنید. تاریخ انتشار 95/2/8


دانلود با لینک مستقیم


آموزش نصب لینوکس ابونتو ubuntu و دستورات کار کردن با ترمینال terminal

دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود ، وتا ازمکیدن این آب، تخم هستی ما ، بروید و دراین گیتی بهشت ازما برآید، و سراپایمان ، خنده شود . تا ازخنده وشاد شدن ، گوهرما و اوباهم، زیباشود ، تا باهم اصل زیبائی باشیم .ما خدائی را میجوئیم که درهم به پیچیم ، مانند پیچه به تنه درخت ، تا باهم ، اصل زیبائی و هم آهنگی وجشن و بینش باشیم . جائی ترس و بیم هست، که خدا و انسان، همآغوش و جفت و آمیخته باهم نیستند . از بریدگی خدا ازانسان، زشتی و بیم درگیتی، پیدایش می یابد . انسان ، زشت میشود، چون دراین بریدن ، گناهکارمیشود، و خدا ، زشت میشود، و میترسد که صورت خود را بنماید و ازانسان ، زشت تصویر گردد .هنگامی خدا از انسان، بریده میشود، خدا ، تبدیل به خالق ومعبود ، و انسان، تبدیل به مخلوق وعبد میشود ، و دیگر،« یارهمدیگر» نیستند، و با این بریدگی ازهم ، زشتی ودوزخ، پیدایش می یابد، که پیکر یابی « بیم وترس» است ، وهردو ازهم میترسند وازهمدیگر میگریزند . یکی منکرخدا میگردد ، تا ازاو، آزادی بیابد، و دیگری ، قدرت انحصاری میطلبد، تا انسان را بزنجیروبند بکشد .هنگامی خدا از انسان بریده و پاره کرده شد، و ناهمسرشت شدند، گناه و بیم و دوزخ ، پیدایش یافت . آنگاه خدا، از دنیا بریده شد، دنیا زشت وفانی شد ، و بهشت ازدنیا ، تبعید گردید ، ونیازبه ایمان آوردن به غیب بود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، انسان دررنج و کین ورزی هبوط کرد وگناهکارشد،و خدا،محکوم به خودپرستی وقدرتپرستی و انحصارکردن قدرت به خود شد .
آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، انسان برآن شد، که خدارا فراموش کند، و خدا برآن شد، که انسان را عبد خودش کند، و فراموشی انسان را گناه بداند . آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان کوشید که در دنیا، بهشت برای خودش بسازد، و خدا ، آن بهشت را ویران ساخت، و کوشید که بهشتی، فراسوی دنیا برای غلامان حلقه بگوشش بسازد که عمرخود را صرف عبودیت او کرده اند و هیچگاه از آن یاد نیاورده اند که باخدا ، جفت و یارند . ودرهردو، عشق،خشکید.آنگاه که خداراازانسان بریدند، خدا برای انسان،عظیم ووحشت آورشد، وانسان، پشت به خدا کرد وازاو گریخت،وخدا، تنها ماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، جشن گاهها، تبدیل به معابدشدند ، و خدا وانسان ، دیگر نمیتوانستند باهم برقصند، با هم بنوازند ، با هم آواز بخوانند و باهم بخندند .
آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، خدا، قدرت پرست شد و هرکه را خواست، عزیزکرد و هرکه را خواست ذلیل کرد، و قدرت را به خود منحصر ساخت، وانسان را ازآن محروم ساخت ، وفضیلت انسان را تسلیم شدن و مطیع بودن و عبودیت کرد . تا انسان دربرابراو، همیشه احساس تقصیر و نقص وعجزکند ، و تنها خداست که حق به « کبر« دارد ، و کبر فروختن برای خدا، حتا فضیلت است و او خودش را بنام« اکبر» ستود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، این بزرگترین توهین شد که انسان لب برلب خدا بنهد و اورا ببوسد ، گیسوی خدا را با انگشتانش، شانه کند و اورا در آغوش بگیرد و با او دریکجا مانند زال خانه بگیرد ، و برای خدا، برترین نقص شد که با انسان بیامیزد، تا آلوده به عجزو فقرو نقص و ضعف نگردد ، تا متعالی وپاک بماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان از دیدن چهره خدا ، چنان به وحشت میافتد که جادرجا میمیرد و جانش ازقالب تهی میگرددو خدا ، حق ندارد که صورتهائی ازخود بکشد و آنهارا رنگین کند و پیکرهای خودرا بتراشد . خدا، نقاشی و پیکرسازی و رنگرزی را فراموش کرد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، انسان حق نداشت ، هیچکس را جز خدا دوست بدارد . بدینسان، سرچشمه عشق دراو خشکید ، چون خدا هم ، که ازاو بریده شده بود ، دیگر دوست داشتنی نبود . او به کسی که ازاو بریده است، تعظیم میکند ، ولی نمیتواند اورا دوست بدارد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، خدا ، کامل شد، و با رسیدن به کمال ، آزادی را ازدست داد ، چون درکمال، آزادی نیست . وانسان، ناقص شد، و هرناقصی، آزاد است ، ولی گناهکار. ودرانسان ، جمع گناه ِناقص بودن وداشتن ِ آزادی، مزه آزادی را هم از بین برد .
اینست که خدا و انسان، به فکرآن افتادند که بازباهم بیامیزند و همگوهروهمسرشت بشوند، و باز به هم بپیچند ، وبازیکی آب ، و دیگری ، تخم بشود تا باهم بیامیزند و برویند ، و باز یکی تارو دیگری پود بشود ، تا باهم یک جامه بشوند، و تا خدا، جنینی درزهدان انسان بشود . آنگاه که انسان وخدا باهم سرشته و ازهم جدا ناپذیرشدند ، آنگاه کسانی که میخواستند از « واسطه گری میان خدا و انسان» ، عایدات داشته باشند ، دشمن عشق ورزی میان خدا و انسان شدند. اینها ارّ ه شدند ، تا درختی را که خدا ریشه اش و انسان شاخه وبرش هست ازهم ببرند ، اینها مقراض شدند تا پارچه ای را که خدا تارش و انسان، پودش هست ازهم ببرند ، اینها تیغی شدند تا شاهرگ انسان را که خدادرآن خون روانست ، ببرند .
اینها، همان ارّه و تیغ و مقراض نوری بودند، که جمشید را که بُن همه انسانها بود ، ازجفتش که سیمرغ یا خدا بود ، بریدند . چون جمشید ، ازاین آب روان که ساقی آسمان ، سیمرغ ، درجامش فرومیریخت، روشن میشد ، وحقیقتی را می یافت که برّندگی تیغ و اره و مقراض را نداشت .

 

 

 

 

 

تادرب ِدوزخ ِ
الله و پدرآسمانی و اهورامزدا
رانـبـنـدیم
گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود
.............................................................. صفحه 7

 

سکولاریته و مفهوم« نقد»
.............................................................صفحه24

 

اصل سکولار، یا « زنخداخرداد»
خدای ِ« رسیدن به آرزو» درگیتی
خد ائی که آرزورادرگیتی نقد میکند
..............................................................صفحه 50

 


از« ارج ِ انسان »
یااز« معراج انسان» با خردش ، به مینو
ارج= سیمرغ درون انسان
.............................................................صفحه 83

 


کتابنامه

 

.........................................................صفحه 103

 

 

 

تادرب ِدوزخ ِ
الله و پدرآسمانی و اهورامزدا
رانـبـنـدیم
گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

 

سکولاریته ، بستن درب ِ همه دوزخها ، یا
نفی ِ « ترس ازعذاب درفراسوی گیتی» است

 

وهمچنین، گرفتن ِحقانیت
از«حکومت کردن ِ برپایه ترس» است
جمشید با خرداد ، در ِدوزخ را می بندند

 

برای سکولار ساختن جامعه،
باید « درب ِ دوزخ » را بَست
درفرهنگ ایران، کار ِ بنیادی ِانسان
درگیتی ، بستن ِ دربِ دوزخ است

 


نخستین پیام وامرالله به رسولش، محمّد درقرآن ،آنست که « برخیز و مردمان را بترسان وارهاب کن و به وحشت انداز= قم فانذر » ، ولی نخستین ،خویشکاری جمشید ، بُن همه انسانها درجهان، درفرهنگ ایران آنست که : برمیخیزد و درب ِ دوزخ و درب ِ همه گونه ترسها وهمه ترسانندگان و همه گونه رزمها و خونریزیها را می بندد . آنکه میترساند، جان وخرد را می آزارد ، و ازآ زردن ، کام می برد . آنکه میترساند،ستمکاراست.ترساندن،بُن همه بیدادگریهاست.« ترساندن » ، رسانیدن ِ برترین آزار به جان وخرد انسان است، که نزد ایرانیان ، هردو مقدسند . رسول الله ، باید با ترساندن ، مردمان را مطیع الله سازد ، وجمشید باید ، ِالاهان بیم آور، و آموزه هائی را که بیم آور و وحشت زا و جنگخواه و جهاد خواه هستند ، ازگستره زندگی وخرد، طرد و تبعید کند . جمشید باید ِالاهان دوزخسازو بیم آوررا از جهان براند . جمشید باید نگذارد که خدایان و پیامبرانشان ، بهشت خود را، بر زیر بنای دوزخ بسازند . دادن « دوزخ نقد دراین جهان وامروز » ، برای دادن « بهشت نسیه درآن جهان و فردا»، خویشکاری خدایاانیست که نمیتوانند « بهشت نقد درهمین گیتی » بسازند. چرا ایرانیان ، بُن خود را که جمشید هست ، فراموش ساخته اند ؟ چرا آنها « نیروی جمشیدی » را که درب ِ دوزخ ، و راه رسیدن به بهشتی را که از آتش ِ سوزنده دوزخ میگذرد ، می بندد ، از دست داده اند ؟ جمشیدی که بهشت ( خرداد = خوشزیستی ، مرداد = دیر زیستی ) خود را، نقد درگیتی، بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و انذار، بر پایه «خرد خندان » و « اصل بزم » میساخت ، هنوز در ما زنده است ، و باید ازسر، برانگیخته شود .
جمشید با همان کلید خردی که همه بندهای مشکلاتِ گیتی را میگشود ، میتوانست درب همه دوزخها و بیم ها و بیم آوران را به بندد . این جمشیدِ درضمیرماست که به ما میگوید : آنگاه که انسان درب ِ دوزخ را، در قرآن و درانجیل ودر هرکتاب مقدسی ببندد ، آنگاه خواهد توانست بهشت را در روی زمین بسازد . جمشید میگوید که بهشتی بدون دوزخ، درهمین گیتی میتوان ساخت . دوزخ ، هیچگاه راه رسیدن به بهشت نیست . راه رسیدن به بهشت ، ازمیان ِ دوزخ نمیگذرد . خردِ ضد خشم وقهرِ ِ بهمنی ِجمشید ، معمارساختن « بهشت بدون دوزخ » است . دوزخ ، آنجائیست که خشم وقهر هر ِالاهی ، در اوج خود، واقعیت می یابد ، وکوچکترین اندیشه ویادآوری تلخگین وزهرآلود ِ آن ، زندگی در گیتی را فلج میکند . وقتی مردمان، از دوزخ آنها نترسند، و به اندیشه بهشت نسیه ِ آنها دل نبندند ، به فکرساختن بهشت نقد در گیتی میافتند . فرهنگ ایران ، بسراغ خشکاندن، سرچشمه های بیم و وحشت و هراس میرود. دوزخ ، چهره غضب آلود الله وپدرآسمانی و .... است . عمل واندیشه ِ انسان ، نباید استوار برترس ازدوزخ باشد . حکومت نباید استوار بر ترس مردمان ازشکنجه وعذاب ( ازسیاست کردن ) باشد . فرهنگ ایران ، برضد « سیاست » است ، و میخواهد « جهان را بیاراید» . فرهنگ ایران ، پشت به « سیاست » ، و روی به « جهان آرائی » میکند . ما آراینده جهان میخواهیم ، نه سیاستمدار. « آراستن » ، نظم دادن کشور، با زیبائی است، و آنچه ترس آوراست ، زشت است . واژه « زشت » در فرهنگ ایران ، به معنای ترسناک است . این، هسته ِ فرهنگ ایران میباشد که همیشه پایدار خواهد ماند . جمشید با همکاری ِ زنخدا خرداد ، درب ِ دوزخ را می بندد ، و کیهان را با او، بی بیم و بی رزم میکند . یک اندیشه ترسناک ، خودِ خرد وروان ِانسانی را فلج میسازد ، واز هرترساننده ای ، آزارنده تراست ، چون سرچشمه اندیشه را در آباد کردن گیتی ، میخشکاند. « ایمان به وجود دوزخ » را باید از روانها و خردها ریشه کن ساخت ، تا خرد و روان ، رامش ِ خود را درهمین گیتی بجوید . یهوه والله ، وقتی که « چهره زشت غضبناک خود » را درآئینه دیدند ، امر کردند که کسی نباید صورت آنها را بکشد . گفتند که صورت خدا را نباید کشید ، چون خودشان هم نمیتوانستند دیدن صورت غضبناک وزشت وترسناک خود را تحمل کنند . خدایانی که زیبایند ، مردمان را بدان میخوانند تا صورت زیبای آنهارا همه جا بکشند . دوزخ ، دیدن چهره ِالاهان ِ بیم آور، درخیال وفکرو روان است . ولی انسان باید چهره خدای خود را بکشد ، تا خدای زیبای خود را بشناسد، و چهره ای را که ازغضب ، زشت میشود ، دوربیندازید .
این بود که جمشید در« روزنوروز بزرگ » که روز ششم فرودین ماه است، با زنخدا خرداد ، درب دوزخ را بست، و خدائی که صورتش زشت بود ، حق به خدابودن نداشت . واژه « زشت » درفرهنگ ایران، به معنای« مخوف و غضبناک» ست . خشم ، زشت وترسناک است .اگرخدا ، جمیل است ، میگذارد که همه دیده به جمال او بیندازند . وخدا ، موقعی خداست که هرگز زشت نشود . بُن شادی ، نابود کردن ِ« هراس ِ خرد ، از دوزخ ِنسیه » است . عمل، باید بتواند شادی از پیآیندهای خود را دراین گیتی دریابد .
شیوه درک « خوشی و بینش نقد » که گرانیگاه سکولاریته است درفرهنگ ایران ، درهمان پیوندِ « جمشید و زنخدا خرداد» بیان کرده میشود . ازآنجا که موبدان زرتشتی ، بکلی تصویر زنخدا خرداد و مفهوم زمان را تغییر داده اند ، ما این اندیشه های ژرف فرهنگ ایران را فراموش کرده ایم . ولی با ژرف بینی و دقت، میتوانیم این پیوند جمشید با زنخدا خرداد را درفرهنگ ایران بازسازی کنیم . آنچه در روزگاری دراز ، « همکاری جمشید و خرداد » بوده است ، در روایات زرتشتی ، تبدیل به « کار جمشید در روزخرداد » شده است .اینکه جم در روزخرداد، درب دوزخ را می بندد ، و بدینسان ، مردمان ، در گیتی دیگر نمی میرند و همیشه شاد و خوشند ، گره به تصویر خرداد و امرداد، پیش از زرتشت میخورد. خرداد، اصل آبادانی، و ساختن بهشت درگیتی است، و طبعا دربهشتِ آباد ، نه بیم ازکسی وچیزی وازخود اوهست، ونه رزم وجنگ و خونریزی ، و نه میخواهد که کسی برای فیروزساختن ِ او به جهاد برود. پس هرجا گام ِ خرداد برسد ، درآنجا نمیتوان دوزخ ساخت، و اندیشه وجود دوزخ را تلقین کرد و رایج ساخت .
خرداد ، امکان ایمان آوردن ِ به دوزخ را درفراسوی گیتی ، در روان انسان ازبین میبرد ، چون چنین اندیشه ای، سرچشمه ترس ووحشت درهرعملی ودرهرفکری درگیتی است. به همین علت ، همه ادیان نوری، دشمنان درجه یک این خرداد ومرداد ( هاروت و ماروت ) بودندوهستند . این اندیشه که جمشید در روز خرداد ، درب دوزخ را می بندد ، در متون دیگر پهلوی نیزبا محتویات بیشترآمده است ، که دامنه بررسی را بسیار میگسترد و روشنتر میسازد . دراین متون میتوان دید که دراین روز، جمشید ، گیتی را « بی بیم » و « بی رزمان » نیزمیکند. از اینجا میتوان دید که « بی بیم ساختن ، و بی رزم و جنگ وبی قهر ساختن » گیتی ، گوهر وجود خرداد است. نخستین پیآیند این عبارتها آنست که روایت « منی کردن جمشید درشاهنامه » داستانیست که موبدان زرتشتی، درخدمت الهیات خود ساخته اند. نه آنکه فردوسی ، دست به چنین کاری زده باشد ، بلکه این روایتیست که دست ساخته همان موبدان زرتشتی در دوره ساسانیان است .
جمشید ، همانقدر که محبوب و مطلوب همه ایرانیان بود ، درهمین کارش که « بستن در دوزخ » باشد ، عملی کاملا ضد الهیات زرتشتی نیز میکند .ازاین رو موبدان زرتشتی درباره جمشید ، درنوسان میان دوقطب متضاد بودند . هم اورا میستودند و هم اورا می نکوهیدند . خرداد هم ، گرفتار چنین دردسری بود . وقتی جمشید ، در دوزخ را ببندد ، دیگر موبدان ،مردمی را که طبق خواست اهورامزدا رفتار نکنند ، نمیتوانند به دوزخ بفرستند و کیفر بدهند . بستن در دوزخ بوسیله جمشید ، قدرت پاداش و کیفر دادن را ازاهورامزدا میگیرد . دریک روایت ، اندیشه فرهنگ سیمرغی باقی مانده است که هنوز زرتشتیان نیزآن را دوست میداشتند ، و در روایت دیگر، درک تضاد آن باالهیات زرتشتی باقی مانده است .
در روایت دیگر پهلوی ، همچنین میآید که جمشید در روز خرداد ، « پیمان » را از دوزخ بازآورد که از کیهان دزدیده شده بود ، و آنرا اندرکیهان به پیدائی آورد . این چه پیمانی بوده است ؟ « پیمان » چه معنائی و محتوائی داشته است ؟ چه پیمانی است که اگر از گیتی ، دزدیده شود ، دوزخ، پیدایش می یابد ؟ نبود پیمان درکیهان ، ایجاد دوزخ در کیهان را میکند ، و با « پیدایش پیمان، و پایدارشدن پیمان درگیتی » ، گیتی را بهشت میکند . این بی رزمی و بی خشمی و بی بیمی و بهشت سازی، با پیدایش یابی « پیمان » درکیهان ، از ویژگیهای گوهری زنخدا خرداد است . روزخرداد ، تنها یک روز، مانند سایر روزها نبود که نام خدای خرداد را بدان داده بودند ، بلکه زمانی بود که « بُن کیهان وزمان » میتوانست فقط در ویژگی های خردادی پدیدارشود .
اینکه ما معنای این عبارات را بلافاصله درنمی یابیم ، برای آنست که مفهوم مااز زمان ، با مفهوم آنان از زمان ، بسیارفرق داشته است . برای ما ، روز خرداد ، یک روز مانند سایر روزهاست که ازپس همدیگر میآیند و میروند . برای ما فرق ندارد اگر، به روزها، نامهای دیگر بدهیم . ما میتوانیم حتا بجای این نامهای خدایان ، روزها را با اعداد بشماریم . ما میانگاریم که آنها این روزهارا فقط بنام خدایان خود نامیده اند. وجود روز یا زمان ، ازوجود خود ِآن خدا ، بریده میباشد ، فقط نامی ازآن خدا ، براین روز نهاده شده است . درست سوء تفاهم ،ازهمین جا آغازمیشود .
در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است . البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای« مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .
جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا دایه این ویژگیهای بُن کیهان در کیهان، این شیره کیهان ازکیهان است .
روزششم ماه فروردین ، که زنخدا خرداد ، ازبُن زمان ، پیدایش می یافت ، واوج اصل آبادانی جهان بود، و در مدنیت ، واقعیت می یافت ، به اندازه ای نزد ایرانیان اهمیت داشت که آنرا بزرگترین روزهای نوروز میشمردند .جشن نوروز، دراین روز به اوجش میرسید، و ازاین رو آن روز را « نوروز بزرگ » میخواندند . ازاین رو ، تولد زرتشت را هم به این روز انداخته اند . اتفاقات بزرگ را به این روز می انداختند یا نسبت میدادند ، تا به آنها، گوهر خردادی بدهند . زرتشت ، چون دراین روز زاده شده است ، فطرت زنخدا خرداد را ، که خدای آبادانی و خوشزیستی وامید نیزهست، دارد. زرتشت ، میخواهد مانند جمشید ، همین ویژگی خرداد را در جهان به پیدائی آورد، و رزم را ازجهان محوسازد ، و ریشه همه بیم ها و بیم آوران را ازجا بکند.
با« بستن در دوزخ ، و بستن راه به همه آموزه هائی که مردم را با تصویر دوزخ دراین گیتی، بیم میدهند »، بنیاد مدنیتی گذاشته میشود که ایرانی، در تصویر جمشید وخرداد نهاده است .
فرهنگ ایرانی ، خدائی را که بیم آور باشد ، و همیشه مردمان را بترساند ، و حکومتی را که بر پایه بیم دادن و ترساندن استوارشود ، نفی و طرد میکند .
فرهنگ ایران که استوار برمفهوم « پیوستگی زمان» ( زمان درختیست که هرروزی ، شاخه ای تازه ازآن فرامیروید ) وطبعا پیوستگی و یکتائی جهان هستی ( خدا وجهان باهم یک هستی اند ) است ، دربرابر اندیشه « پارگی جهان وخدا ازهم » و « پارگی زمان گذرا وفانی از زمان ناگذرا= جاوید » میایستد . الهیات زرتشتی ، با قبول پارگی میان اهورامزدا و اهریمن ، راهی جز پذیرش دوگونه زمان ( زمان گذرا و زمان جاوید و ناگذرا ) نداشت . بدین سان مجبوربود، دوزخ و بهشتی بسازد ، و مجبور بود دوستداران اهورامزدا را به بهشت، و دشمنان اورا که پیروان اهریمن باشند ، به دوزخ بفرستد . الهیات زرتشتی بدینسان اهورامزدا را ، بیم آورو خشمناک کرد . باز بودن درب دوزخ ، بیان قدرت اهورامزدا بود . ولی درست درمقابل چنین مفهومی از« عمل و پاداش و کیفرش» ، فرهنگ ایران ، قد میافراخت و با آن ضدیت میکرد . فرهنگ ایران ، جان وزندگی را مقدس میشمرد . اهورامزدا هم حق نداشت برای کیفر دادن گناهان ( عمل برضد خواست اهورامزدا ) جانی را بیازارد . آفریدن دوزخ، برای کیفر دادن انسانها ، برضد اصل قداست جانست . پس اهورامزدا ، حق نداشت ، دوزخی داشته باشد . اصل قداست جان ، درب دوزخ را درهمه ادیان نوری می بندد . چون الله و پدرآسمانی ، ازدید فرهنگ ایران حق ندارند ، دوزخی داشته باشند . جان وزندگی وخرد ، نبایستی آزرده شوند ، و ترساندن ، از بدترین آزارهاست . ترساندن از دوزخ ، هرچند هم دوزخی وجود نداشته باشد ، آزردن و ارهاب و ترور است . نام « گناه کردن به عملی دادن » ، ترساندن و آزردن جانست ، ولوآنکه خدا ، سپس همه گناهان را نیز ببخشد . این فرهنگ ، چنان ریشه نیرومند و ژرف در منش ایرانیان داشت که اهورامزدا نیز مجبور بود که قداست جان را در دوزخی که ساخته بود ، به شیوه ای مراعات کند . دراین دوزخ ، خودش با دست خودش ، عذاب نمیداد ، بکه اهریمن و دیوان ، به این کار گماشته شده بودند . این اهریمن بود که خودش بدست خودش ، پیروان خودرا کیفر میداد که چرا به خواست اهورامزدا رفتار نکرده اند ! موبدان ، متوجه آن نشدند که که چنین اندیشه کودکانه ای ، بی نهایت مضحک هم هست. این یکنوع توهین به خرد ملت بود . چگونه میشود که اهریمن ، آفریدگان خود را که از او اطاعت کرده بودند ، عذاب بدهد ! موبدان ، همین اندیشه را در تحریف اوستا و داستانهای دینی پهلوی بکار بردند . حتا برای پذیرش پهلوانان بزرگ درجامعه زرتشتی ، که مردم، دست از دوستی آنها نمیکشیدند ( مانند گرشاسپ ، رستم ، .... ) آنهارا بدان میگمارند که خدایان خود را با دست خود بکُشند . این یکنوع پاکسازی این پهلوانان از « بت پرستی» بود ! رستم در خوان چهارم ، زن جادو را که کسی جزسیمرغ نیست میکشد . خدای خود را بدست خود میکشد ، و پاک از معصیت میشود ، واز بت پرستی ، نجات می یابد . اهورامزدا ، مانند الله ، جرئت نمیکند که خودش مستقیما دست خود را آلوده به خونریزی بکند . اگر چنین میکرد ، نزد ایرانیان دیگر، حق به خدائی نداشت . این بود که موبدان زرتشتی ، با چنین اندیشه مضحکی ، مسئله را حل کردند . البته موبدان ، با یک تیر، بایستی دونشان را باهم بزنند . درحینی که اهورامزدا را برای همه ایرانیان، نگاهبان اصل قداست جان نشان میدادند ، ولی به همان اندازه میکوشیدند که نامی از « اصل قداست جان » نبرند . چون با قبول اصل قداست جان ، گرفتار تناقض درالهیات خود میشدند . دو چیز باهم به یک اندازه نمیتواند مقدس باشد . یا خواست خدا مقدس است ، یا جان . مسئله بنیادی ، مسئله برگزیدن میان دو گونه قداست است ، که باهم جمع شدنی نیستند . مسئله یا این، یا آنست . یا باید قداست خواست الله و یهوه و پدرآسمانی و اهورامزدا را پذیرفت ، یا باید قداست جان را پذیرفت . اگر جان مقدس بشود ، هیچ خدائی و الاهی ،حق وقدرت آزردن جان را ندارد ، و حق« دادن امر به قتل وجهاد » را ندارد . ولی ادیان نوری ، قداست جان را، تابع قداست امر الاه یا خدای خود میکنند . بدینسان تو حق داری به امر الله بکشی . قداست امر الله ، قداست را ازجان ، سلب میکند . پس قداست جان ، دیگر، اصل ، نیست . امر الله ، قداست جان را تابع خواست الله میکند، وبدینسان ، قداست جان ، منتفی ساخته میشود ، وقداست جان ، دیگر برترین اصل نیست ، بلکه خودش فقط یک خواست الله است ، و این خواست اوست که به تنهائی مقدس است . قداست جان ، تابع امر الله و یهوه و پدرآسمانی ... میگردد . بدینسان اصل قداست جان ، لغو میگردد.فرهنگ ایران، تن به چنین خدعه و تحریف و کلاهبرداری نداد.فرهنگ ایران ، قداست جان را ، فوق « خواست وامر خدایان » قرار میدهد . فرهنگ ایران، دراصل قداست جان ، چنان راه موبدان زرتشتی را بسته بود که برغم آنکه اهورامزدا را قدرت مطلق ( سرور دانا ) ساخته بودند ، ولی قدرت مطلقش را نمیتوانست در کیفردادن اعمال با شکنجه دادن جان، ولو به گناهکار، بکار ببرد . شکنجه گر دوزخ ، اهریمن و یارانش بودند . ولی فراموش کرده بودند که خدای ایران ، نه تنها جانی را برای گناهانش نمی آزارد ، بلکه « آزردن جان در دوزخ » را هم نمی پسندد . پسندیدن آزارجان در دوزخ هم ، همانقدر زشت است که آزردن جان . ولی موبدان ، خدعه دیگری نمیتوانستند بکار ببندند ، چون اهریمن را ، اصل زدارکامگی شمرده بودند . پس یاران و همکاران خودش را باید ( طبق خواست اهورامزدا ! ) در دوزخ ، عذاب تلخ برساند که در اردا ویراف نامه تک تک آنها شمرده شده است .
همان جمشیدی که در روز خرداد، درب دوزخ را می بندد و امکان عذاب دادن وعذاب پسندیدن را به خداهم می بندد ، موبدان زرتشتی ، مبغوض میشمردند ، و بنام « منی کردن » که به معنای « اندیشیدن در پژوهیدن برای آباد ساختن گیتی » میباشد ، به دست ضحاک ، همکار اهریمن میسپارند ، تا اورا به دو نیمه ارّه کند و چنین عذابی را می پسندند . جمشید نباید با خردش، برای بهشت ساختن در گیتی بیندیشد. چنین خردی ، برضد خواست اهورامزداست. چنین خردی ، ازخواست ِ اهورامزدا ، سرکشی میکند . چنین خردی ، خودرا برابر با خدای بهشت ساز میشمارد . داشتن ِ چنین خردی ، بُن همه گناهان است ، چون درب « دوزخی » را که خدا والله و پدرآسمانی برای قدرت نمائی میسازد ، می بندد .اهورامزدا نمیخواهد دست خودش ، برای ِ گناهی که برضد او شده است ، جان جمشید را چنین وحشیانه بیازارد .« منی کردن» که « اندیشیدن برای آباد کردن گیتی و ایجاد خوشزیستی و دیر زیستی در گیتی » است ، نخوت وغرور میآفریند . اندیشیدن (=منی کردن) ، خود خواهی( منی کردن ) است ! اندیشیدن ، خود را خدا دانستن است . من میاندیشم ، پس من خدا هستم .من میاندیشم که چگونه میتوان درگیتی ، بهشت ساخت، پس من خدایم . زیباترین واژه را که اندیشیدن (= منیدن ) باشد ، زشت ترین تباهکاری دانسته اند . « خرد بهشت ساز انسان » را نفرین کردند، و برای هرکسیکه با چنین خردی بیندیشد ، کیفر « ارّه شدن به دو شقه » را ، تصویب کردند. چنین جمشیدی ، ناگهان دراینجا باز میگردد ، و درب دوزخ را برای همیشه قفل میکند، تا هیچکس را نتوانند قدرتمندان و اِ لاهان ، به دوزخ برای عذاب دادن جانش ببرند . بدینسان ، راه را به اظهار قدرت همه خدایان وقدرتمندان می بندد .
البته این اندیشه، هزاره ها بعد ، به شکل دیگری در زبان یک عارف ایرانی، ازنو عبارتی تازه ولی با همان محتوا به خود میگیرد . عارف نامبرده ، یک آرزو دارد، و آن اینست که الله ، تنها اورا روانه جهنم کند، تا جهنم ، ُملک طلق اوباشد، و راه ورود دیگران به دوزخ بسته شود . اوحاضراست ، عذاب و شکنجه همه گناهان بشر را بپذیرد ، تا هیچکسی ، جزاو ، آزرده نشود . تنها او بجای همه آزرده شود ، و او کیفر جرم همه را به حساب خود میریزد، و همه آسوده میتوانند در گیتی ، زندگی بهشت آسا داشته باشند . آنگاه الله ، میتواند به کیفر همه گناهکاران ، اورا تا میتواند عذاب بدهد. او نمیخواهد مانند عیسی ، با یکبارصلیب زده شدن ، منجی همه ، از گناهانشان شود . خدا هم باید جشن ِ قدرتش را در « عذاب دادن ، در قربانی کردن ، درآزردن » بگیرد، وازقدرتش در شکنجه دادن ، لذت ببرد . این عارف ، به خدا ، امکان آنرا میدهد که لذت ازجشن عذاب دهیش را داشته باشد . ولی با چنین آرزوئی ، اصالت ِ انسانی را ، که مهرانسان به همه بشریت باشد دراین کار، نشان میدهد . اگر خدا ، خدای عشقست ، که گناهان همه را فراموش میکند ، و نیازی بدان نیست که پسرش را ، برای نجات مردم از گناهانشان بفرستد ، و عذاب پسرش را درگیتی بپسندد .
این آرزوی عارف و این کار جمشید ، که قفل کردن دوزخ برای همیشه باشد ، انتقاد بسیار ژرف و آشکار به اندیشه دوزخ و بهشت ، و طبعا به همه الاهان نوریست ، که هم « رسیدن به بینش مستقیم » را ا«زخوشی » می برّند ، و هم بینش و خوشی یا سعادت را، نسیه، یا پسا دست میکنند .
وقتی درب ِ دوزخ، بسته میشود ، وامکان کیفر دادن و عذاب کردن و ترساندن درآن جهان ، بسته میشود ، عجز این الاهان ناگهان ، آشکاروافشا میگردد . آنها دیگر نمیتوانند کسی را به دوزخ بفرستند و ازآن بترسانند ، وطبعا سراسر قدرت خود را از دست میدهند، وبی قدرت ، بخودی خود، نابود میشوند ، چون فقط از قدرت ، هستند . ازآن پس ، بینش و خوشی درهمین جهان ، نقد میشود ، دستادست ، پیشادست میشود . وقتی انسان نمیترسد ، عمل و پاداشش ، و اندیشیدنش، منطقی دیگر می یابد .درست الهیات زرتشتی ، هم برضد « نقد بودن بینش به حقیقت » و هم برضد « نقد بودن سعادت و خوشی در گیتی » بود . رد پای این اندیشه ، در دو داستان جمشید و کیکاوس در شاهنامه باقی مانده است . در داستان جمشید ، خرد بهشت سازاو ، نفرین میگردد . هیچکسی حق ندارد با خرد ورزی ، بهشت درگیتی بسازد .با چنین خردی ، خود را همسرشت خدا خواهد دانست . درست انسان در اوج جشنی که ازساختن بهشت با خردش میگیرد ، به قعر ذلت و شوم بختی ، هبوط میکند . در حالیکه در « بستن درب دوزخ بوسیله جمشید » ، روایت وارونه آن دیده میشود . این روایت سیمرغیان و خرّمدینان ومغان بوده است .همچنین در داستان کیکاوس ، نشان داده میشود که انسان هرگز نمیتواند به بینش به حقیقت برسد . چنین آرزوئی ، بخودی خود ، گناه است .
بهتراست که اکنون ، دنباله داستان بستن درب دوزخ را در روز خرداد بوسیله جمشید بگیریم تا گامی فراتر برداریم . جمشید در فرهنگ زنخدائی ایران ، بُن همه انسانها ، یا به عبارت دیگر، « فطرت انسان بطورکلی » است . درفطرت انسان ، جمشید با همکاری خرداد ، راه به بیم یا « راه به دوزخ » را می بندد . در مینوی خرد میآید که « جم ، پیمان گیتی را ازشکم اهریمن که دوش دانا ( دُژ+ دانا ) است باز آورد که اهریمن بلعیده بود » . اهریمن ، درشکمش ، پیمان گیتی را دارد . اهریمن با فروبلعیدن این پیمان ، گیتی را انباشته ازبیم و رزم و تباهی وددمنشی کرده است . « پیمان در شکم اهریمن » چه معنائی دارد ؟ باید دانست که خرداد و امرداد درست درشکمند . شکم ، چایگاه خرداد و مرداد و پیمان است . بنا بر گزیده های زاد اسپرم ، این دو، درشکم هرانسانی ، آتش میافروزند، تا خوراکها گواریده شوند ، و آتش یا گرمای آن ، به دل و مغز برود . دل و جگر، درفرهنگ ایران، مرکز بینش هستند ، و مغز، مرکز حواس . در دینکرد میآید که دیوان ازمردمان ، پیمان را دزدیدند ، جم آنرا برای مردم باز آورد . شکم ( اندام گوارش + جگرودل+ اندام آمیزشی) جایگاه این پیمان است . پیمان ، دو معنی دارد . پیمان ازسوئی به معنای « کره و خامه » است( رجوع شود به رایشلت) . پیمان که همان « پاده + مان » باشد مرکب از دو واژه « نی + مینو » است ، که به معنای « مینوی نی » است، که دراصل افشره نی بوده است . نی ، را هم بشکل « آوند برای پیمانه گیری مایعات » بکار میبردند ، که خود واژه « پیمانه » بهترین گواه برآنست و هم نی را مانند گز ، بشکل سنجه اندازه گیری کار میبردند . طبعا تناسب و همآهنگی درآمیختگی افشره ها ، بیان تعادل بود که همان « مزاج » باشد . این آمیختگی شیرابه ها و افشره ها و همآهنگی آنهاست که خون درجگرودردل میشود، و اصل اندازه و مزاج است .
پیمان یا همآهنگی مزاج ، پیآیند « آسن خرد » ، یا خرد بنیادی انسانست که بُن سامانده انسانست . ازاین آسن خرد است که پیمان سرچشمه میگیرد . با دزدیده شدن این « آسن خرد، یا خرد بنیادی کیهان که در بُن هرانسانی و درمیان و شکم هرانسانی هست » ، آزورزی ( دیو ورونی) و افراط و تفریط ( فربود = افراط ، بی بود =تفریط ) پیدایش می یابد . در دینکرد میآید که دراثر دزدیده شدن این آسن خرد که همان خرد بهمنی باشد ، « تباهی آنگونه بود که مردم همانند ددی بودند » و با نبود خرد بهمنی ، همه مردمان و شاهان از پیمان ، بیگانه میشوند .
ازاین رد پاها که مانده است ، میتوان بخوبی اندیشه بنیادی فرهنگ اصیل ایران را ، که بکلی متفاوت با الهیات زرتشتی است ، باز شناخت . بطور خلاصه میتوان گفت که « پیمان » از « آسن خرد » ، یا « خرد بهمنی در هرانسانی» ، پدیدارمیشود که به اصطلاح زرتشتی ، اهریمن آنرا دزدیده و فروبلعیده است ، ولی هنوز درشکمش هست ، و میتوان آنرا ازشکمش بیرون آورد . در فرهنگ زنخدائی ، اهریمن بدین معنا وجود نداشت . درفرهنگ زنخدائی ، مسئله بنیادی ، « اندازه » یا همروشی و هم حرکتی همه بخشهای فرد یا اجتماع باهم بود . « اندازه » که « هم + تازه » و « باهم تاختن و باهم رفتن » باشد ، همان معنای « همآهنگی را دارد . بهمن یا« آسن خرد » ، که اصل « ضدخشم و ضدبیم» است ، درست این اصل « همآهنگسازی میان بخشهای گوناگون ِ وجود » ، چه دردرون ِ انسان ، و چه در میان انسانها، وطبعا اصل اجتماعسازاست. « هستی » ، دراثر این « هم روشی و هم تازی و همپرسی و همکاری » ، پیدایش می یابد ، و بدون آن ، جان وخرد ، نابود میگردد . گوهربهمن ، خردِ ضد خشم وقهر، وخرد ِ ضد بیم آوری وارهاب است . اجتماع ، دراثر ازکارافتادن ِ این خرد بنیادی بهمنی در انسانها که همآهنگی درون افراد و همآهنگی اجتماع را پدید میآورد ، به تباهی میگراید ، ووقتی این پیمان ، به انسان و اجتماع بازگردد ، همه تباهیها ، زدوده میشود . خرد ، درفرهنگ ایران ، اصل ضد خشم و قهر، وضد بیم آوری و انذارو ارهابست . خرد بهمنی ، برپایه غلبه گری و تجاوز و خشونت ، نمیاندیشد . خرد بهمنی ، با تولید بیم و وحشت ، جامعه را سامان نمیدهد . بخوبی دیده میشود که درفرهنگ ایران ، اخلاق و قانون و عدالت اجتماعی و نظام حکومتی ، از بسیج شدن آسن خرد، یا خرد بنیادی ِ خود ِ انسانها ، سرچشمه میگیرد .با آتش افروزی ِ خرداد و مرداد در معده ، خورشها آماده برای تبدیل شدن به خون درجگر میگردند که جایگاه بهمن یا آسن خرد است . جمشید ، درواقع ، برای پیشرفت و بهبود اجتماع ، این خرد بنیادی یا آسن خرد را در همه انسانها ، به کارو حرکت میاندازد تا جامعه را سامان بدهند .

 

سکولاریته و مفهوم« نقد»

 

نقد ِ رسائی یا« خرداد»
خُـر د ا د(همان هاروت درقرآنست)
خدای مـزه (خدای ِذوق )
مزه= بُن ِآمیختن با هستی
انسان ،خوشی وبینش را، مزه میکند
انسان، شیرابه گیتی را میمزد

 

سیمرغ ، باده است= بَگمَز= بغ+ مس=خدای ماه
خدای ماه، سیمرغ ، باده است
مستی ازباده،شناخت جوهرجهان ورامش، باهمست
درفرهنگ ایران ،مز ه زندگی، معنای زندگیست
مفهوم « نقدونسیه»، و تفاوت آن بامفهوم ِ« مزه»، درفرهنگ ایران
آنچه باما میآمیزد،نقدمیشود
ازاینرو، خدا وحقیقت ومعناورامش،
آب،باده، شیریاشیرابهِ گیتی هستند

 

آنچه درسکولاریته به آن ارزش فوق العاده داده میشود ، و از برآیندهای بنیادی این جنبش است ، پدیده « نقد بودن» است . انسان به « خوشی نقد » و « بینش نقد » و « معنا ی نقد » میتواند « برسد »، و خوشی و بینش و معنای نقد، برترین ارزش را دارد.« رسیدن ، رسا، رسیده » چه معنائی دراصل داشته است ؟ « نقد » چیزیست که ما به آن « میرسیم ، میتوانیم برسیم، یا رسیده ایم » . چیزی نقد است که « رسا» است ، یعنی « خردادی » است . زنخدا خرداد، پیکریابی خوشی وبینش نقد بود. این تجربه ویژه ایرانی از« نقد » ازکجا سرچشمه میگیرد و با سایر تجربیات از« نقد » ، چه اختلافی دارد ؟
« تجربه نقد » هم یک گونه نیست .پس این چگونه نقدیست که ما میخواهیم؟ این نوع نقد است که معین میسازد ما از سکولاریته، چه میخواهیم .سکولاریته هم طیفی از تجربیات گوناگونست . فرهنگ ایران ، آنچه را با ُکل هستی انسان، میآمیخت ، نقد انسان میدانست . فرهنگ ایران ، از همبستگی دواصل در بُن جان و زمان که ازهم جدا ناپذیرند ، وگیتی ازآن پیدایش یافته بود ، مفهوم « نقد» را داشت . جفت نخست ، همزادی که بُن جان و زمان بود ، بهرام و سیمرغ ، اینها برای همدیگر، نقد بودند . درسانسکریت به این همزاد ، « لاو» میگفتند که ریشه همان لاو درانگلیسیlove و « لَو» درتنکابنی و لبلاب درفارسی ، به معنای « پیچه » است که نماد عشقست . « لـب» انسان ، که از ریشه « لاو= همزاد » ساخته شده ، بیان دولبند که ازهم جداناپذیرند، و همیشه بهم عشق میورزند . لبلاب ، پیچه است که از درختی که به گرد آن می پیچد ، جدا ناپذیراست ، و درست از واژه « لاو+ لاو» ساخته شده است . درفرهنگ ایران، ازجمله ، گوهر زنخدا « خرداد»، که « رسائی » باشد ، محتوای ِ پدیده « نقد » را بطوربرجسته ، معین میساخت .
گوهرزنخدا « خرداد » ، « رسائی» است . ترجمه واژه « خرداد» به « رسائی » درمتون پهلوی ، باقیمانده است . گستره و ژرفای این اصطلاح ، درمتون سانسکریت، هنوز زنده است. ازجمله به عدد « شش » نیز، که روز ویژه خرداد درهرماه است ،« رسا » میگویند . درخرداد، انسان به خوشی و بینش ومعنا « میرسد » . رسائی ، مفهومی ویژه ازپدیده« نقد » است که فرهنگ ایران آن را پرورده است. ما طیفی از تجربه های نقد بودن داریم. برای شناخت فرهنگ ایران و سکولاریته درایران ، باید مفاهیم گوناگون « نقد » را ازهم بازشناخت . نزد شعرای ایران دردوره چیرگی شریعت اسلام ، نقد ، یا « چیزی گریزنده » است، که باید به هرترتیبی ممکن میشود، آنرا به دام انداخت، یا آنراشکارکرد ، یا نقد، ویژگی « غنیمت و یغما گری » دارد . گفته میشود که دم یا فرصت ، غنیمت است . زمان فانی، آنچه را ما داریم، آن به آن ، به یغما می برد، پس باید تا زمان، مارا نچاپیده است وبه یغما نبرده است ، ما آنرا بچاپیم . زمان، خوان یغماست . نقد را باید به یغما برد، وگرنه زمان، آنرا به یغما میبرد . این دوگونه مفهوم نقد ، در ادبیات دوره اسلامی ما ، متداولست . دراین دوگونه مفهوم « نقد » ، محتوای نقد ، ازحـرکت ، جدا ساخته شده است . از یکی ازتجربیات دوره زنخدائی که در روایت زرتشتی در بندهش باقیمانده است ، میتوان چگونگی این تجربه نقد را ، در داستان نخستین جفت انسانی ، مشی و مشیانه ، یافت . الهیات زرتشتی ، نمیخواست که به هیچ روی ، « زاده شدن مستقیم نخستین جفت انسانی را از سیمرغ بپذیرد ، این بود که دراین داستان ، « بز سپید موی » ، جانشین زنخدا سیمرغ میگردد . بزکوهی ( نخجیر، ُجدی= بزغاله) یکی ازپیکریابیهای سیمرغ بوده است . دراین داستان ، مشیانه ، با دهان ، مستقیما ازپستان بز، شیر مینوشد، و این نوشیدن شیربا دهان خود، مستقیما از پستان ، « بُن مزه همه خورشها درجهان» است . ازچنین نوشیدنی، رامش و آرامش وجودی ایجاد میگردد، که پیآیند مزه آن شیر هست . ولی مشیانه، آنرا انکارمیکند، و این انکار، دومین دروغیست که « مادرهمه انسانها = حوا » میگوید، و با این دروغ ، « مزه » بطور نود ونه درصد ازهمه خورشها درجهان دزدیده میشود.این مکیدن شیر با دهان بطورمستقیم از پستان، که همان مزیدن شیرباشد( مزیدن ازهمان ریشه مکیدن است ) ، نخستین تجربه « نقد » است . با دقت میتوان دید که دهان در « بسودن پستان» ، شیررا « میمزد » . مزیدن ( مزه = ذوق ، چشائی ) و بسودن ( بسائی ) دو حس جداناپذیردردرک نقد هستند . و نقد ، همان پیدایش « رامش= شادی در رقص = آرامش» است که ازاین بوسیدن پستان و مکیدن شیربا دهان وزبان با همدیگر، درکل وجود او پیدا میگردد . این زنست که نخست ، چنین تجربه ای را میکند .
در بندهش ، بخش نهم ، میآیدکه مشی ومشیانه « به بزی سپیدموی فرازآمدند و به دهان ، شیرپستان اورا مکیدند . هنگامی که شیر را خورده بودند ، مشیانه گفت که آرامش من ازآن بود که من آن شیر آبگونه را نخورده بودم . اکنون مرا آرامش، دزدیده ازآن است که شیر خورده ام..... ازآن دروغگوئی دوم نیز دیوان را زوربرآمدو مزه خورش را بدزدیدند آنچنان که ازیک صد بهر، یک بهرماند ... » .
این تجربه« لب با پستان» و « مزیدن و بسودن » ، که بیان تجربه نقد بودنست ، سپس تنوع وامتداد می یابد ، و« دست » هم به آن افزوده میشود . باید در پیش چشم داشت که اهل فارس بنا برابوریحان، دی را که همان سیمرغ باشد، « دست » مینامیدند . سیمرغ ، دست انسانها بود ( چرا؟ ) ودرست این تصویر از دست ، سپس تجربه نقد را درفرهنگ ایران معین میسازد ، چنانکه به نقد ، دستا دست و پیشا دست میگویند . برای روشن کردن این مطلب ، به داستان پیدایش ِ« خرد ازهمه آگاه » در زرتشت ، نگاهی میاندازیم .
اهورامزدا ( در زند وهومن یسن ، درسوم ) خرد ازهمه آگاه خودرا، بسان آب، بردست زرتشت میریزد ، و زرتشت ، ازدستش ، آن خرد آبگونه را مینوشد ، و ازآن پس هفت روز « درخرد اهورامزدا » هست ، و میتواند شناخت به همه چیزها و نیز آینده پیدا کند .
« 5- اورمزد به خرد هرویسپ آگاه ... 6- اودست زرتشت فرازگرفت . اورمزد..... خرد هرویسپ آگاه را بسان آب بردست زرتشت کرد . او گفت که : « فرازخور» . 7- و زرتشت آنرا فرازخورد ، ازآن خرد هرویسپ آگاه به زرتشت اندر آمیخت 8- هفت شبانه روز زرتشت در خرد اورمزد بود 9- پس مردمان و گوسپندان را به هفت کشورزمین بدید 10 – او دارودرخت را بدید که چگونه باشد که رستنیها چند ریشه به سپندارمذ زمین دارند ... که چگونه رسته اند یا بیکدیگرآمیخته اند » .
خرد اهورامزدا که سرچشمه بینش باشد ، آب یاآبگونه ( همان اشه و شیره و افشره وشیرابه = رسا ) است ، و دست ومشت زرتشت همان معنای جام کیخسر،و یا جام جم را دارد . زرتشت با نوشیدن خرد اهورامزدا ، که از وجود ِاهورامزدا ، باریده یا فروریخته ، آنرا دروجودش میگوارد، و با آن میآمیزد ، و درآن خرد= شیرابه، هستی مییابد . این همان تجربه « همپرسی» است که به کلی با مفهوم « وحی » دراسلام فرق دارد . الله ، وحی میکند . الله ، جداگوهر از محمد میماند . ولی اهورامزدا ، خردیست که فروباریده میشود و زرتشت آنرا مینوشد ( اهوره = آوره = ابرسیاه بارنده = سیمرغ ).
زرتشت با خرد اهوره مزدا ، میاندیشد و بشناخت میرسد . اهوره مزدا ، بخشی از معلوماتش را از دور، بدو تلقین نمیکند ، بلکه اصل علمش که جزو وجود خدا هست، جذب وجود زرتشت میگردد . البته این اندیشه ، فقط بطور استثنائی ، ویژه زرتشت شمرده نمیشده است ، بلکه هرانسانی ، همین گونه همپرسی با سیمرغ داشته است . فرهنگ ایران ، سه بخش ( مو + سر+ گردن ) فرازین تن را ، اینهمانی با سه سپهرآسمانی میداده است که عبارت از ارتا فرورد + بهرام+ رام باشند . ازاین آسمان که نماد سه بُن کیهان و انسان هستند ، دو رود، فرود میآمده است که دو دست باشند . این دورود آب ، همان ( وَه رود + ارنگ رود ، دربندهش ) همان دی یا سیمرغند . دستها ، افشاننده باران آسمانند .
دومُشت دست زرتشت ، نقش همان« پستان» ویا « جام » را میگیرند . جام شیر یا جامه شیر، به معنای پستان است . خرداد ، درواقع ، شیرابه یا رود ِ آب سیمرغست که شیره همه چیزها شمرده میشود . ازاین روهست که لب بر لب جام جم ، یا جام باده نهادن ، دراشعارحافظ و سایرشعرای ایران، بیان همین رسیدن به « خوشی و بینش نقد » باهمست .
انسان با نهادن لب برلب جام جم ، بینش نقد از جوهرهستی می یابد، که اورا همزمان ، به رامش و رقص و شادی میآورد . نوشیدن و بوسیدن جام جم ، نوشیدن و بوسیدن پستان پرازشیر دایه ِ به ( رود وَه دایتی = خشه رود در سانسکریت = رودشیر ) یا سیمرغست که مغزوجوهرو هسته و جان همه چیزهاست . دراین تجربه نقد ،انسان هم میمزد و هم می بساید . در پشتو، به دست ، « لاس» میگویند. با دومشت ، جام ساختن ، بیان مادّه شدن کل وجود انسان ، بیان پذیرای عشق شدن ، بیان آمادگی برای آفرینندگیست .
لاس ، مادّه هرحیوانیست. سگ لاس ، سگ گشنخواه و به گشن آمده ومست است . بلند کردن دودست، درهمان نخستین سرود زرتشت ( هات 28) ، بیان احترام و بزرگداشت اسلامی به الله نیست ، بلکه بیان آنست که اهوره = سیمرغ ، خدای آسمان ، درآن باده و شیرابه و اشه و بارانش را بریزد . به عبارت دیگر، آرزوی عشقبازی زرتشت و انسان ،با خدا ست . اینست که نقد ، تجربه پیوند وجودی و گوهری است ، و با مفهومهای دیگر « نقد » فرق دارد .
فرهنگ ایران، نقد را ، چیزی میدانست که کل وجود انسان را درآن ، تخمیر کند ،

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی

تحقیق آماده کردن

اختصاصی از فایلکو تحقیق آماده کردن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق آماده کردن


تحقیق آماده کردن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:18

فهرست:

آماده کردن

مکانیسم ترکیب آمیلوز را در برگ های Arabidopsis با استفاده از تکنیک های برچسب زنی C بررسی کردیم. در ابتدا این فرضیه را امتحان کردیم که ممکن است malto – oligosaccharides (MOS) به عنوان چاشنی (آستر) برای سنتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. متوجه شدیم ترکیب افزوده شده آمیلوز در دانه ها جدا شده نشاسته با گلوکز ADP تهیه می شود و MOS تهیه می شود و MOS که با دانه ها مقایسه شده با گلوکز ADP تهیه می گردد. علاوه بر این، با استفاده از گیاهان تغییر پذیر (Matant) جمع آوری کننده MOS متوجه شدیم که نسبت به نوع وحشی آمیلوز بیشتری ترکیب گردید که به مقدار MOS  در Vivo ارتباط دارد. زمانی که گیاهان تغییر پذیر و نوع وحشی در موقعیت هایی که هر دو خطوط دارای محتوی مشابه MOS هستند، آزمایش گردیدند، هیچ تفاوتی در ترکیب آمیلوز مشاهده نشده همچنین فرضیه ای را آزمایش کردیم که ممکن است شاخه های آمیلو پکتین به عنوان چاشنیاست


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آماده کردن

دانلود مقاله پلاریزه کردن نور

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله پلاریزه کردن نور دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

دید کلی
در بسیاری از مطالعات میکروسکوپی مثل مطالعه سنگها ، مواد شیمیایی کریستالی و بسیاری از ترکیبات آلی مثل ساختمان کراتین ، عضلات ، کلاژنها نیاز به استفاده از میکروسکوپهای پلاریزان می‌باشد. جز اینها در مطالعات میکروسکوپی پلاریزان نور پلاریزه می‌باشد.

 

 

 

نور پلاریزه
نور معمولی متشکل از فوتونها هستند دارای بردارهای الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم می‌باشند. این دو میدان بطور سینوسی در حال نوسان می‌باشند و در ضمن در جهت عمود بر صفحه دو میدان و یا صفحه ارتعاشات این دو منتشر می‌شوند. ارتعاشات میدان الکتریکی نور غیر پلاریزه در یک نقطه در همه جهات می‌باشد. اکثر مواد شیشه‌ای و بسیاری از مواد دارای این ویژگی هستند که وقتی یک دسته پرتو نوری به آنها وارد شود در آن صورت سرعت انتشار و نحوه انتشار نور در جهات مختلف در آنها مشابه و یکسان می‌باشد و تنها تغییری که در نحوه حرکت دسته پرتو ضمن عبور از این مواد حاصل می‌شود آن است که بر اساس قوانین اسنل مسیر و جهت آنها نسبت به قبل از ورودشان به آن ماده تغییر می‌کند. اینگونه مواد را مواد ایزوتروپیک (isotropic) می‌نامند. مواد ایزوتروپیک در همه جهات دارای ضزیب شکست مشابه هستند.

 

بعضی مواد شفاف و نیمه شفاف دارای دو ضریب شکست می‌باشند، یعنی نحوه انتشار نور در داخل این مواد در جهات مختلف متفاوت است. وقتی که یک دسته پرتو نوری به داخل این گونه مواد وارد می‌شود اگر نور غیر پلاریزه باشد در آنصورت به دو دسته پرتو تقسیم می‌شود. این دو دسته پرتو در جهات عمود بر هم حرکت می‌کنند و ارتعاشات میدان الکتریکی آْنها کاملا بر هم عمود می‌باشد. هر دسته پرتو بنام نور پلاریزه شده و صفحه ارتعاش آنها را صفحه پلاریزاسیون می‌نامند. موادی که دارای این چنین خاصیتی هستند بنام مواد غیر ایزوتوپ می‌نامند. بعضی مواقع نیز اینگونه مواد را مواد با ضریب شکست دو گانه می‌نامند. در بررسیهای پلاریزاسیون لازم است که ما نور پلاریزه داشته باشیم این عمل را بوسیله یک صفحه پلاریزور می‌توان انجام داد. نور خارج شده از صفحه پلاریزور یک نور پلاریز است. میدان الکتریکی این فوتونها تنها در امتداد محور پلاریزاسیون صفحه پلاریزور ارتعاش می‌نماید.

 

 

 


روشهای تولید نور پلاریزه
نور پلاریزه را می توان به طرق مختلف ایجاد نمود. روشهاتی معمول عبارتند از:

 


1. بازتابش
2. شکست مضاعف
3. جذب انتخابی
4. پراکندگی
در اینجا دو روش ایجاد نور پلاریزه مورد نیاز در میکروسکوپهای پلاریزان را مختصرا توضیح می‌دهیم:
منشور نیکول
این منشور از بلور کلسیت درست شده است (کلسیت یا کربنات کلسیم). نور هنگام عبور از بلور کلسیت به دو دسته پرتو تجزیه می‌شود به گونه‌ای که اگر این بلور را مثلا بر روی نوشته‌ای قرار دهیم نوشته‌ها بصورت مضاعف دیده می‌شود. نور وارد شده به کلسیت به دو دسته پرتو تجزیه می‌شود، که یکی تابع قوانین اسنل است که آنرا شعاع عادی می‌نامند. دسته پرتو دیگر از قوانین نور عادی پیروی نمی‌کند لذا به آن پرتو غیر عادی گویند. مسیر نور عادی و نور غیر عادی و همچنین سرعت انتشار این دو دسته پرتو با همدیگر متفاوت است، البته هر دو دسته پرتو نور پلاریزه می‌باشند.

 


منشور نیکول

 


منشور نیکول (Nicol) بدین گونه ساخته می‌شود که یک بلور کلسیت را در امتداد قطرش برش می‌دهند سپس قطعات بدست آمده را بوسیله صمغ مخصوصی بنام صمغ کانادا (Canada blasm) به همدیگر می‌چسبانند. ضریب شکست این ماده 55/1 است که از ضریب شکست کلسیت برای شعاع عادی 656/1n= کمتر است و از ضریب شکست شعاع غیر عادی 482/1=n بیشتر می‌باشد. لذا وقتی که نور به محل اتصال دو نیمه می‌رسد نور غیر عادی انعکاس کلی پیدا می‌کند و تنها نور عادی از آن خارج می‌شود و بنابراین نور خارج شده یک دسته پرتو پلاریزه شده می‌باشد. می‌توان پلاریزه بودن نور خارج شده را بوسیله یک منشور دوم امتحان نمود. در صورتی که دو منشور نیکل به موازات همدیگر قرار گیرند نور خارج شده از اولی بدون تغییر از دومی نیز خارج می‌شود و در صورتی که محور پلاریزاسیون آنها عمود بر هم قرار گیرند نور پلاریزه خارج شده از اولی از دومی عبور نمی‌نماید.

 

تورمالین
نوع دیگری از پلاریزورها که بر اساس جذب انتخابی عمل می‌کنند موادی مثل تورمالین می‌باشند. اینگونه مواد وقتی نور غیرپلاریزه به آنها بتاید پس از ورود مثل بلور کلسیت در آن شکست مضاعف اتفاق می‌افتد و لیکن شعاع عادی آن در صورت ضخامت کافی بلور کاملا در داخل بلور جذب می‌شود و شعاع غیر عادی از بلور خارج می‌شود. بنابراین بلور تورمالین ارتعاشات را در یک راستا جذب و ارتعاشات در جهت عمود بر آن را عبور می‌دهد. این خاصیت تورمالین مربوط به ساختمان ملکولی آن می‌باشد. ماده تورمالین را نمی‌توان به جای منشور نیکول استفاده نمود، بخاطر آنکه این بلور رنگین است لذا نور سفید از آن عبور نمی‌کند.

 

آنالیزور (Analyser)
آنالیزور یک پلاریزور دیگر است که نحوه کار آن دقیقا مشابه پلاریزر است بجز آنکه محل نصب آن در پشت پلاریزور واقع می‌باشد. آنالیزور در میکروسکوپهای پلاریزان بین عدسی شیئی و چشم مشاهده کننده واقع است. موقعی که در میکروسکوپها از منشور نیکول استفاده می‌شود. معمولا آنرا درست بالای عدسی شیئی و یا درست بالای عدسی چشمی قرار می‌دهند تا از ایجاد مانع در مقابل نور جلوگیری نماید و لیکن در میکروسکوپهایی که از فیلترهای پلاروئید به عنوان آنالیزور استفاده می‌شود این فیلتر در داخل لوله عدسی نصب می‌گردد و دارای ورنیه می‌باشد که درصد چرخش آنرا می‌توان مشخص نمود.

 

عمدتا وقتی که نمونه‌ها را بوسیله نور پلاریزه مورد تابش قرار دهیم و مشاهده نمائیم تصویر مشابه حالتی است که از نور غیر پلاریزه استفاده می‌شود. اما وقتی که در مقابل آن یک آنالیزور قرار دهیم در آنصورت مشاهده می‌شود که با چرخش آنالیزور در جهات مختلف روشنایی تصویر متفاوت خواهد بود. در حالتی که محور پلاریزاسیون پلاریزور و آنالیزور بر همدیگر عمود باشند، در آن صورت نوری از آن به چشم مشاهده گر نمی‌رسد و در صورتی که دو محور به موازات هم باشند حداکثر نور خارج می‌شود. در این صورت می‌توان تأثیر نمونه در چرخش نور را مشاهده و اندازه گیری نمود. در حالتی که محور پلاریزاسیون پلاریزور و آنالیزور بر همدیگر عمود باشند کلیه نورهایی که مستیقما از پلاریزور به آنالیزور می‌رسند متوقف می‌شوند و از آن خارج نمی‌شوند و تنها آن بخش از نورهایی که بوسیله نمونه خارج و تغییر جهت داده می‌شود بوسیله آنالیزور عبور داده می‌شود و می‌توان بنابراین تأثیر نمونه را بر روی نور پلاریزه عبوری مطالعه نمود.

 

عدسیهای مختلفی که در ساختمان میکروسکوپهای پلاریزان مورد استفاده قرار می‌گیرد بایستی بدون هیچگونه رگه باشد و علاوه بر آن نبایستی خود دارای اثر پلاریزه کنندگی باشند. در صورتی که از میکروسکوپهای معمولی بخواهیم برای بررسی خواص کندانسور استفاده نماییم باید آن را آزمایش نمود که این اشکالات در آنها وجود نداشته باشد. وجود زاویه در هر یک از عدسیها خود می‌تواند موجب اثر پلاریزه کنندگی نور شود و بنابراین برای مطالعه نمونه‌هایی که خاصیت پلاریزه کنندگی آنها کم است بهتر است روزنه نور را تا حد ممکن کم نمود تا تأثیر زاویه دار بودن کمتر شود.

 

وسایل ملحقات یک میکروسکوپ پلاریزان
با اضافه کردن وسایل لازمه به یک میکروسکوپ به گونه‌ای که بتوان در آن از نور پلاریزه استفاده نمود اطلاعات مفیدی از نمونه‌ها می‌توان بدست آورد. در حالت بسیار ساده می‌توان با افزودن یک صفحه ساده پلاریزور و یک صفحه آنالیزر که بشود آنها را چرخاند می‌تواند این کار انجام شود. لیکن در اندازه گیریهای دقیق و مواقعی که اندازه گیری مقداری مورد نیاز باشد بایستی از میکروسکوپ پلاریزان استفاده شود. تجهیزات اضافی یک میکروسکوپ پلاریزان را می‌توان بطور مختصر بصورت زیر برشمرد:

 

 

 


1. پلاریزور و آنالیزور که بتوانند به داخل و یا خارج محلهای مربوطه منتقل شوند و همچنین حول محور قائم بچرخند و در ضمن جهت آنها نیز نسبت به همدیگر قابل تعیین باشد.
2. خطوط متقاطع که بر روی چشمی نصب شوند بگونه‌ای که بتواند پس از نصب و تنظیم ثابت شوند و از چرخش آن جلوگیری نماید. خارهایی که بتوان خطوط را بطور ثابت بطرف شمال – جنوب ، شرق – غرب یا در زاویه 45 درجه نسبت به این جهتها قرار دهد.
3. پایه نگه دارنده نمونه (machanical stage) که بتوان آنرا به تدریج بوسیله یک ورنیه چرخاند.
4. وسیله مناسب برای چرخاندن و یا انتقال پایه (stage) و هم محور کردن با محور اپتیکی.
5. شیارهایی در بدنه جهت وارد کردن جبران کننده. جبران کننده‌ها در زیر پلاریزر در شکاف مخصوص خود قرار می‌گیرند. این وسایل جهت جبران تأخیر فاز نمونه‌های بلورین ناشناخته بکار می‌روند.
6. یکم مرحله کندانسور در بالای پلاریزور
7. یک عدسی برتراند و دیافراگم برزای امتحان و بررسی نوارهای تداخلی.

 

وسائل اضافی که جهت جبران تأخیر فاز بکار می‌روند عبارتند از: الف) گوه بسیار نازکی از کوارتز: این گوه به گونه‌ای بریده می‌شود که محور اپتیکی آن موازی خط الرأس گوه باشد. معمولا این گوه را بر روی یک تیغه کوارتز به گونه‌ای می‌چسبانند که محور اپتیکی آن با محرو اپتیکی گوه عمود باشند. در یک نقطه ضخامت گوه صفر است و لذا تأخیر فازی وجود ندارد و لیکن در نقاط دیگر بخاطر آنکه ضخامت صفر نیست تأخیر فاز وجود دارد. در عمل موقع آزمایش بایستی محور اپتیکی نمونه و محور اپتیکی گوه بر هم عمود باشند به گونه‌ای که تأخیر فاز نمونه بوسیله گوه جبران شود. این عمل موجب آن می‌شود که موقعی که آنالیزور و پلاریزور بر هم عمود عستند تاریک شوند. در این حالت اختلاف فاز ایجاد شده بوسیله گوه درست برابر و در جهت خلاف نمونه می‌باشد از این طریق می‌توان اختلاف فاز نمونه را تعیین نمود.
ب) تیغه ربع موج: این تیغه دارای ضخامتی برابر با یک ربع طول موج می‌باشد. بنابراین در اثر عبور نور از این تیغه فاز موج عقب خواهد افتاد. این تیغه از جنس بلور میکا می‌باشد. با استفاده از این تیغه و تغییر نقش تداخلی حاصل شده نوع بلور بدست می‌آید. این تیغه همراه با تیغه ربع موج دیگری که در بالای پلاریزور قرار می‌گیرد بکار می‌رود.

 


ج) تیغه حساس به رنگ نور: این تیغه از تیغه نازک کوارتز درست شده است و دارای سطح صاف می‌باشد. ضخامت تیغه معادل با تمام موج می‌باشد. این بلور را بین دو لامل می‌چسبانند. ویژگی این تیغه آن است که تأخیر فازهای کوچک حاصله شده در اثر نور عبوری از نمونه را به تغییرات رنگی که چشم حساس به آن است تبدیل می‌نماید. تغییر رنگ حاصله معرف نمونه می‌باشد. این تیغه برای رنگ سبز تمام موج می‌باشد یعنی تأخیر فازی حاصل نمی‌شود. برای نور قرمز اندکی تأخیر فاز و برای نور آبی تأخیر فاز بیشتر ایجاد خواهد نمود. تأخیر کوچک در تغییر فاز موجب تغییر سریع رنگ می‌شود.

 


د) پلاتین یونیورسال: معمولا محورهای اپتیکی نمونه‌های مورد مطالعه نسبت به سطح نمونه بصورت اتفاقی می‌باشند و لذا تنظیم مناسب موقعیت و زاویه آن نسبت به سطح افق جهت یافتن محورهای اپتیکی از طریق ایجاد و مشاهده نوارهای تداخلی بایستی بطور دقیق انجام شود. برای این منظور از پلاتین یونیورسال استفاده می‌شود. با استفاده از این وسیله می‌توان ضریب شکست را در جهات مختلف نمونه مربوط به پرتوهای عادی و غیر عادی تعیین نمود. پلاتین یونیورسال بطور مناسب مدرج شده است به گونه‌ای که می‌توان جهت قرار گرفتن نمونه را از روی درجات مشخص نمود و از این طریق محورهای اپتیکی را تعیین نمود.

 

مشاهده بوسیله نور پلاریزه
وضعیتهای مختلفی را که در مطالعه با میکروسکوپ پلاریزان می‌توان مشاهده نمود: وقتی که محور دو صفحه پلاریزور و آنالیزور موازی یا عمود بر یکدیگر می باشند. وقتی که نور از چشمه خارج و به پلاریزور برخورد نماید نور خارج شده از آن نور پلاریزه و به موازات محور پلاریزاسیون پلاریزور می‌باشد. در حالتی که آنالیزور به گونه‌ای باشد که محور پلاریزاسیون آن به موازات محور پلاریزاسیون صفحه پلاریزر باشد نور خارج شده از پلاریزور بدون تغییر از آن عبور نموده و به چشم می‌رسد. در صورتی که دو صفحه محور پلاریزاسیونشان عمود بر همدیگر باشند نور خارج شده از پلاریزور نمی‌تواند از آنالیزور خارج و بوسیله آن جذب می‌شود، در آن صورت نوری به چشم نمی‌رسد. وضعیت اولی وضعیت موازی دو صفحه پلاریزور و آنالیزور است و وضعیت دومی وضعیت متقاطع محورهای پلاریزاسیون دو صفحه پلاریزور و آنالیزور است. این آزمایش را می‌توان در میکروسکوپ پلاریزاسیون با چزخش آنالیزور انجام داد. در هر چرخش کامل 360 درجه‌ای دو مرتبه روشنایی ماکزیمم و دو مرتبه روشنایی مینیمم می‌شود. در حالت زاویه 90 درجه نسبت به یکدیگر نور رسیده به چشم قطع می‌شود و در صفر درجه و 180 درجه روشنایی ماکزیمم می‌شود.

 

تشخیص فشار
برای تشخیص تأثیر فشار همه عدسیهای میکروسکوپ را خارج نموده و دو صفحه پلاریزور و آنالیزور را با زاویه محرو پلاریزاسیون عمود بر هم قرار دهید. یک صفحه اسلاید شیشه‌ای 1×3 اینج روی stage قرار داده به گونه‌ای که یک ضلع بزرگ اسلاید وقتی که داخل لوله نگاه می‌کنیم قابل دیدن باشد با نگه داشتن اسلاید بطور محکم بوسیله یک دست با دست دیگر دسته یک scalpel یا یک وسیله مشابه را با فشار روی لبه در حال مشاهده فشار دهید. ناحیه روشن قابل مشاهده با اعمال فشار حذف می‌شود که نشان دهنده فشار الاستیک (elastic stress) می‌باشد. بعد از آزاد شدن لبه از فشار مجددا لبه روشن قابل مشاهده است. میکروسکوپ شناسها با همین روش ساده عدسیها را (polariscope) امتحان می‌نمایند. هر نوع رگه (strain) بر روی عدسیها با این روش ساده قابل مشاهده است، چون که جهت نور را تغییر می‌دهد.
آزمایش پلیکریم (Test for pleochrosim)
برای انجام این تست میکروسکوپ را تنظیم و با قرار دادن پلاریزور و آنالیزور در وضعیت داخل و خارج از موقعیت اصلیشان به ترتیب اینکار را انجام می‌دهیم. با چرخاندن یک صفحه تورمالین که روی محل نمونه (stage) قرار دارد و توجه به تاریک و روشن شدن در وضعیتهای 90 درجه نسبت به همدیگر می‌توان مؤلفه‌های pleochroic را تشخیص داد. تغییر رنگ و شدت ، ویژگیهای این پدیده است.
تست ایزوتروپیکی مواد
با قرار دادن یک قطعه شیشه بدون رگه (unstrain) روی stage و چرخاندن آن بین دو صفحه پلاریزور و آنالیزور وقتی که زاویه بین محورهای پلاریزاسیون آنها 90 درجه است می‌توان ایزوتروپیک و غیر ایزوتروپیک بودن آنرا مشاهده نمود. بایستی توجه داشت که در طول آزمایش پلاریزور و آنالیزور دارای زاویه 90 درجه می‌باشند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  15  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله پلاریزه کردن نور