فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق وبررسی در مورد زادگاه انیشتین

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد زادگاه انیشتین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

زادگاه انیشتین:

هیشگن شهری است در آلمان که نیاکان انیشتین از آنجا برخاسته اند. خانواده انیشتین که از یک قشر خورده بورژوا برخاسته اند نه آنچنان در تنگی بسر می بردند و نه آنقدر در فراخی می زیستند. این خانواده محیط ساده نیمه دهقانی خود را حفظ کرده و در سلامت و ایمن زندگی می کرده اند و گرایشی به ترک رسم ها و سنت های نیاکان نداشتند.

دوران کودکی:

آلبرت انیشتین در 14 مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه و رتمبرگ در آلمان بود چشم به جهان گشود. یکسال پس از تولدش خانواده وی از شهر اولم عازم مونیخ گردیدند بدین ترتیب شهر مونیخ یگانه محیط پرورش دوره کودکی آلبرت انیشتین گردید.

پدر آلبرت، هرمان انیشتین مردی خواشبین بود که از زندگی لذت می برد و بهره می گرفت در کار معاملات بصیرت کامل نداشت و به دفعات با ناملایمات دست و پنجه نرم کرده بود اما این ناملایمات باعث تنفر او از زندگی نمی شد. او بسیار علاقه داشت همراه خانواده به گردش برود و از زیبایی های مونیخ لذت ببرد به شعر آلمانی عشق و علاقه فراوان داشت و شیلر را بطور غیرعادی ستایش می کرد.

مادر انیشتین که قبل از ازدواجش با هرمان انیشتین پاولین کخ نام داشت بیش از پدرش زندگی را جدی می گفت و زنی بود اهل هنر و صاحب احساساتی که مخصوص هنرمندان است او بیش از هر چیز به موسیقی کلاسیک آلمانی علاقه داشت. پدر انیشتین به اتفاق همویش که با آنها زندگی می کرد اقدام به تاسیس یک کارخانه تولید وسایل برقی نموده بود عموی انیشتین مهندس مجرب و کاردان اولین مشوق آلبرت به مطالعه ریاضیات گردید.

آلبرت کوچک بهیچ وجه کودک اعجوبه و خارق العاده ای به نظر نمی رسید و حق مدت بسیاری طول کشید تا زبان باز کرد به طوری که پدر و مادرش وحشت داشتند که نکند فرزندانمان ناقص باشند اما بالاخره روزی زبانش باز شد و شروع به حرف زدن کرد اما او کودکی ساکت بود و هرگز بازی های کودکان را دوست نداشت و از همان دوران کودکی یکی از خصوصیات او تنفر از اجبار بود. او از همان کودکی به قوانین طبیعت توجه داشت آلبرت هرگز کلمه ای نسنجیده بر زبان نمی آورد و هرگز علاقه نداشت حرفی بزند که واقعیت نداشته باشد بنابراین هیچ وقت دروغ نمی گفت.

آلبرت خواهر کوچکتری به نام مایا داشت که او را بسیار دوست می داشت. آلبرت در ده سالگی مدرسه ابتدایی را ترک کرد و در شهر مونیخ به مدرسه متوسطه اوئیت پله وارد شد هدف این موسسات آن بود که به شاگردان تعلیمات عمومی بدهند و بدین طریق قسمت زیادی از وقت شاگردان حرف یادگیری دستور زبان لاتین و یونانی شد و از آنجا که گرامر این دو زبان مشکل است برای انیشتین نیز آموختن آن بسیار سخت بنظر می رسید. او به مطالعه آثار شکسپیر و شیلر علاقه داشت او از خوانندگان پرشور مطالب از قبیل ساده و نیزو گردید و اصرار داشت تمام اصطلاحات علمی آنروز را یکجا در کتاب گرد آورد. آلبرت از موزیک لغت می برد و در تمام دوران جوانی آثار باخ بتهون و موزات را گوش می داد.

حرکت از مونیخ:

وقتیکه آلبرت پانزده ساله بود پدر او ورشکست شد و به این ترتیب زندگی او در مسیر تازه ای قرار گرفت. و از آنجا که پدر او مردی خوشبین بود تصمیم به مهاجرت از مونیه به میلان ایتالیا گرفت تا موسسه مشابهی ایجاد کند. پدر او علاقه داشت آلبرت در مونیخ بماند و به تحصیل بپردازد. اما آلبرت نصف سال را که به سختی گذراند تصمیم گرفت در پی پدر و مادر به ایتالیا برود. به این منظور تصمیم گرفت نقشه ای طرح کند که به وسیله آن می توانست بدون اینکه شانس ادامه تحصیل را از دست بدهد مدتی مدرسه را ترک گوید و بدین ترتیب موفق گردید از پزشکی به علت کسالت روحی گواهی بگیرد که باید برای مدت 6 ماه دور از مدرسه باشد و استراحت کند. بدین طریق وسایل عزیمت او از مدرسه شبانه روزی خیلی زود فراهم شد. اما روزی یکی از معلمین او اظهار کرد و اظهار داشت که بهتر است وی به کلی مدرسه را ترک گوید. آلبرت از این تغییر ناگهانی به حیرت افتاد و از او سوال کرد آیا از مرتکب خطای شده و علت اخراج چیست. آن معلم گفت: حضور شما در کلاس باحترام و انضباط دانش آموزان لطمه می زند. هنگامی که وارد شهر میلان شد و به والدین خود پیوست به پدرش اطلاع داد که قصد دارد تابعیت آلمان را ترک گوید. پدرش به او تذکر داد که این کار زشت است. یک روز آلبرت به مادر خود گفت: من عقیده دارم برای دیدن سایر جاهای این کشور مسافرت کنم. مادرش گفت: اما آلبرت ما پول کافی برای انجام این کار نداریم تو میدانی که کار پدرت چندان خوب نیست.

آلبرت گفت، من این را میدانم بنابراین از شما چیزی نمی خواهم من تنها و با پای پیاده به این مسافرت خواهم رفت و در طول راه چادر می زنم و در بیابان می خوابم و روز بعد مسافرت خود را به طرف جنوب از جلگه لو مباردی شروع کرد و به طرف جنودا حرکت کرد و در طول کرانه های زیبا و ناهموار ایتالیا مسافرت نمود و پس از طی شهر پیزا از دهکده های زیبائی که در


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد زادگاه انیشتین

تحقیق وبررسی در مورد داستان شور آباد اثر جمال زاده 27 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد داستان شور آباد اثر جمال زاده 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

فهرست مطالب :

پیشگفتار 1

مقدمه 2

شورآباد 3

عناصر داستان 24

فهرست منابع و مأخذ 27

پیشگفتار:

دریافت یک سویه ی جمالزاده از ساخت زندگی و میزان تاثیر پذیری اش از گذشته باعث شده تا مجموعه آثار داستانی خلق شده ‍ ، به نوع بستر تبدیل گرد. یعنی بر این اساس خواننده توانایی تصمیم گیری درباره ی صحت پدیده ها را ندارد و هر آنچه را وی می‌گوید باید بپذیرید .

جمالزاده به منظور دست یافتن بر آموزه ها و آزاد خود داستان را خدا مضمون کرده است .

او با توجه به توانمندی بالا در خلق آثار برتر و نگاه موشکافانه و جستجوگر در غالب موارد حاضر شده پیکر و زیر ساخت داستانهایش را متزلزل کند اما مضمون و دور نمایی داستانها ، آنگونه که می‌خواهد مطرح گردد. او به راحتی همه چیز را در اختیار خواننده قرار می‌دهد و از این که مبادا مطلبی دست نخورده باقی بماند به اطناب روی می‌آورد .

حرکت جمالزاده در هنگام توصیف مضامین و پدیده های طبیعت از کل به جز بوده است .

جمالزاده در داستانهای اولیه ی خود در صدد توصیف و بررسی مسائل عمده و بنیادین هستی چون مرگ ، زندگی ، راه سعادتمندی و ....... بوده است و پس از گذشت زمان برای ایجاد تنوع و ظاهرا دگر اندیشی به مباحث جزئی تر پرداخته است .

مقدمه :

موضوعی را که من انتخاب کرده ام در مورد روستایی به نام شور آباد واقع در کنار کویر لوت می‌‌باشد و وصف مردمانی که از هر گونه امکانات شهری و حتی وسایل و ملزومات اولیه زندگی بدور می‌باشند. کسانی که زندگی خود را به سختی می‌گذرانند و از هر چه که طبیعت در اختیار آنها قرار می‌دهد استفاده می‌کنند درست مانند انسانهای اولیه .

این دهکده سیصد فرسنگ در دویست فرسنگ مساحت دارد و در یک جای دور و پرت و پلایی قرار دارد که در گذشته کمتر کسی حتی اسم آن راشنیده بود.

جمعیتی به اسم (کلید داران سعادت ملی ) سه نفر از کارکنان خود را به آن ده و ده هایی دیگر فرستادند تا اهالی آن دهکده ها را با سواد و رفاه آنان را تامین کنند .

وقتی که آنها به دهکده ی شور آباد وارد می‌شوند و وضعیت ساکنین آن را مشاهده می‌کنند تصمیم می‌گیرند که به آنها کمک کنند و برای این منظور چند جلسه تشکیل می‌دهند و با یکدیگر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد داستان شور آباد اثر جمال زاده 27 ص

تحقیق وبررسی در مورد درباره امینی شریف

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد درباره امینی شریف دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

درباره‌ی عباس یمینی شریف

:: یار مهربان کودکانعباس یمینى شریف، یار مهربان، یار مهربان کودکان ایران، خود کودکى بود از این سرزمین که در سال ١٢٩٨ شمسى در محله پامنار تهران زاده شد. اگرچه او هفتاد سال در این شهر زندگى کرد، جوان شد، به میانسالى رسید و در هنگامه‌ى سپید مویى از این جهان رفت، اما همواره در پى کشف معناى کودکى بود. یمینى شریف شاعر کودکان بود، براى کودکان داستان مى‌نوشت، آموزگار و مربى کودکان بود، اما بیش از همه این‌ها، یمینى شریف یکى از کاشفان و سازندگان فرهنگ کودکى مدرن در این سرزمین بود.

یمینى شریف از کودکان پس از انقلاب مشروطه بود که روزگار همراهى‌اش کرده بود که هم انقلابیون کهنه کار و دلشکسته‌ى بازمانده از حکومت قانون را ببیند و هم در ستیز سنت و نو، با جوانه‌هاى فرهنگ نو رشد کند. روزهاى کودکى او تنها بین کهنه و نو نمانده بود، بلکه او اگر شهر سنتى را با بازارها، گذرها، خانه‌ها، هشتى‌ها، اندرونى‌ها و بیرونى‌ها با مسجدها و مناره‌ها و گنبدها و سقاخانه‌هاى آن حس مى‌کرد، طبیعت زیبا را در ده دربند و کوهپایه‌هاى البرز را هم به جان دوست داشت و به درختان چنار و گردو و رود و جوى و آوازهاى پرندگان و نسیم کوهستانى و دوستى با جانوران نیز عشق مى‌ورزید. یمینى شریف از آن اندک کودکان بود، که در این دوره فرهنگ در خانواده‌اش جان داشت و نیروبخش بود. آواهاى لالایى که آرام‌بخش گریه‌های‌اش بود، خیلى زود به شعرهاى حافظ و سعدى و مولوى بدل شد. یمینى شریف با حافظه‌اى توانا که در وجودش بود، این شعرها را به دل مى‌سپرد و ترانه‌هاى روز را هم بر آن‌ها افزون مى‌کرد. بخت با او یار بود که در همسایگى با فرخى یزدى شاعر برجسته دوران مى زیست. همنشینى شاعر فردا با این شاعر برجسته به او نکته‌هایى فراوان آموخت و آموختنى‌تر از همه آن تجربه‌ى نابى بود که در روزها و فصل‌هاى خوش سال فرخى یزدى در ده دربند به کار مى‌بست. در آن روزها او آوازه‌خوانى را به کار مى‌گرفت تا شعرهای‌اش را براى مردمى که به دربند براى گردش و آسایش مى‌آمدند، بخواند. چون آوازه‌خوان بى‌سواد بود، فرخى یزدی، شاعر فردا را که میزعباس صدای‌اش مى‌زد، فرا مى‌خواند تا شعرهای‌اش را به آهستگى براى آوازه‌خوان بخواند تا او هم با آوایى رسا که در کوه مى‌پیچید، مردم را به شور بیاورد. یمینى شریف از کلاس پنجم دبستان با بهره‌گیرى از آنچه در خانه و مدرسه و مکتب و مسجد اندوخته بود، شعر گفتن را آغاز کرد. در سال‌هاى ١٣١٧-١٣١٨ با هدف گزیدن پیشه آموزگارى وارد دانشسراى مقدماتى تهران شد. در آنجا بود که دانست در کشورهاى دیگر براى کودکان کتاب‌هاى زیادى منتشر مى‌شود. این آغاز آشنایى یمینى شریف با فرهنگ کودکى مدرن بود. یمینى شریف با خواندن و لذت‌بردن از آن‌ آثار به این باور رسید که باید کتاب‌ها، نشریه‌ها و شعرهاى ویژه‌اى براى کودکان و نوجوانان به زبان ساده و روان درباره زندگى روزانه و در خور درک و توان آنان نوشته شود. بنابراین تصمیم گرفت کتاب‌هاى کودکان را از زبان‌هاى دیگر به زبان فارسى برگرداند. از این زمان بود که او سرودن شعر کودک را آغاز کرد. او در همه‌جا - خانه، کوچه و خیابان - شعر مى‌گفت و آن‌ها را روى کاغذ پاره‌هاى جیب‌اش مى‌نوشت. در سال ١٣٢١ یکى از شعرهاى او در نشریه نونهالا‌ن ویژه‌ی کودکان به چاپ رسید. دو سال بعد نخستین شماره مجله بازى کودکان‌ به سردبیرى عباس یمینى شریف و ابراهیم بنى احمد منتشر شد. در سال ١٣٢٤ شعرهاى او به کتاب‌هاى ابتدایى مدرسه‌هاى اراک و سپس کتاب‌هاى کلا‌س‌هاى اول و دوم و سوم تمام دبستان‌هاى ایران راه یافتند. آن‌گاه مدیر مجله‌هاى دانش‌آموز‌ و سازمان جوانان شیر و خورشید سرخ‌ شد که از سوى وزارت فرهنگ وقت منتشر مى‌شد. از دى ماه ١٣٣٥ تا سال ١٣٥٨ مدیر و مشاور مجله کیهان بچه‌ها بود و شعرهاى او در تهران مصور کوچولوها (١٣٣٦) و چند نشریه دیگر به چاپ مى‌رسیدند. در سال ١٣٣٢ یمینى شریف براى گذراندن دوره‌ی کارشناسى ارشد آموزش و پرورش در تیچرز کالج کلمبیا به آمریکا رفت و با آموزش‌هاى نو در آن‌جا، به این باور رسید که باید شیوه آموزش خواندن و نوشتن در ایران دگرگون شود. در سال ١٣٣٦با همراهى همسرش دبستان روش نو را باز کرد که بعدها به یک مجتمع آموزشى از کودکستان تا پایان دوره راهنمایى گسترش یافت و تا سال ١٣٥٨ به کار ادامه داد. او همزمان، مدیر باشگاه کودکان نیز بود. در سال ١٣٤١ به همراه شمارى از کارشناسان آموزش و پرورش و ادبیات کودکان و کتابداری، شوراى کتاب کودک را بنیان نهاد. او همچنین در پایه‌گذارى انجمن پژوهش‌هاى آموزشى پویا نقش بزرگى داشت. یمینى شریف در درازاى نیم سده کار و تلا‌ش، آثار بسیارى در زمینه شعر، قصه و نمایشنامه به نظم و نثر و‌ داستان‌هاى مصور پدید آورد. ترجمه داستان و مطالب اجتماعی، نگارش کتاب اول ابتدایی، کتاب اول و دوم براى بزرگسالا‌ن نوآموز روستایى و شهرى و کارگران، کتاب‌هاى آموزشى براى پدران و مادران در روستاها و مقاله‌هاى آموزشى و اجتماعى در روزنامه کیهان، از کارهاى اوست. عباس یمینى شریف در سال‌هاى پایانى زندگى به بیمارى دچار شد، اما واقعیت بیمارى خود را با قدرت و نیروى تمام پذیرفت. او با توان اندک خود، به کار براى کودکان ادامه داد و سرانجام آخرین کتاب‌اش به نام شهر ناپدیدان‌ را به پایان رساند که نتوانست شاهد انتشار آن باشد. چندین کتاب او از کانون‌هاى ادبى و فرهنگى ایران و جهان جایزه گرفته‌اند. برخى کارشناسان،‌ مهمترین کار عباس یمینى شریف را نگارش کتاب نیم قرن در باغ شعر کودکان دانسته‌اند. اما بى‌گمان مهم‌ترین کار او در زندگی، مشارکت در کشف و پایه‌گذارى فرهنگ کودکى نو در ایران است. اگر کودکان امروز، بیش از کودکان دیروز از احترام و حقوق خود برخوردارند، این نتیجه کار کسانى چون عباس یمینى شریف است که ارزش‌هاى کودکى را به جامعه شناساندند. یمینى شریف در واپسین روزهاى زندگى خود، براى سنگ مزار خویش دو بیتى زیر را سرود: من نغمه سراى کودکانم شادست زمهرشان روانم عباس یمینى شریفم گیرید زکودکان نشانم

ما گلهای خندانیم

استاد عباس یمینی شریف در سال های 1333 و 1345 موفق به دریافت جایزه‌ی بهترین کتاب کودکان و در سال 1346 نیز نایل به دریافت جایزه‌ی بین‌المللی یونسکو به مناسبت تالیف بهترین کتاب سال در ایران شده است


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد درباره امینی شریف

تحقیق وبررسی در مورد رستم پسر زال

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد رستم پسر زال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

رستم پسر زال

 

نبرد رستم و اسفندیار

رستم نام آورترین چهرهٔ اسطوره‌ای در شاهنامه و به تبع آن برترین چهرهٔ اسطوره‌ای ایران است. او فرزند زال و رودابه وتبار پدری رستم به گرشاسپ (پهلوان اسطوره‌ای و چهرهٔ برتر اوستا) میرسیده. رستم به دست شغاد (برادرش) کشته شد.

رستم در شاهنامه

رستم در شاهنامه هر کاری می‌کند ولی با این همه ما او را به عنوان انسان می‌شناسیم چه که او هم واله می‌شود، گناه می‌کند. برخی معتقدند رستم زاییده خامهٔ توانای فردوسی آن رستم سکزی راستین نیست. ایرانی است در بردارندهٔ قهرمانیهای نیایش گرشاسپ و تواناییهای چامه‌ای فردوسی و نیاز مردم ایران به چنین استورهٔ زنده و دیرپایی.

مهم‌ترین حوادث و اقدامات رستم که در شاهنامه به نظم آمده عبارت است از:

کشتن پیل سپید

نجات دادن کیکاووس و سایر پهلوانان در بند دیو سپید درمازندران با گذشتن از هفت خوان

نجات کاووس از بند شاه هاماوران

بیرون راندن افراسیاب از ایران که در غیبت کاوس به ایران تاخته و آن را مسخر ساخته بود

جنگ با سهراب

پرورش سیاوش پسر کاووس

خونخواهی سیاوش و تاختن به توران

نجات بیژن پسر گیو از چاه افراسیاب.

کشتن اسفندیار

پرورش بهمن پسر اسفندیار

رستم در دیگر منظومه‌های حماسی

کارهای دیگر رستم بنا به سایر منظومه‌های حماسی

فتح دژ سپندکوه

جنگ با برزو

جنگ با جهانگیر پسر خود

هفت‌خوان رستم

هفت خوان در شاهنامهٔ فردوسی هفت مرحلهٔ دشواری بودند که رستم برای رسیدن به کیکاووس که اسیر بود مجبور به طی آنها شد.

داستان

کیکاووس در دژی کوهستانی اسیر است. رستم به نجاتش می‌رود و در راه از هفت بلا جان سالم به در می‌برد.

خوان اول: بیشه شیر

رستم شب و روز می‌رفت وراه دو روزه را در یک روز می‌پیمود تا به دشتی رسید پر از «گور»کمند انداخت،گوری گرفت،آتشی افروخت و شکار را بریان ساخت وخورد.«رخش»را یله کردو خود شمشیر زیر سر نهاد و بخفت،پاسی ازشب گذشته،شیری«یلی» خفته و اسبی آشفته دید نخست قصد کشتن اسب کرد رخش چنان بر سر شیر کوفت که نقش زمین گردید .رستم از خواب برخاست،شیری مرده دید ورخش را مورد نوازش قرار داد وسحرگاهان به ادامهٔ راه پرداخت.

خوان دوم: بیابان بی آب

رستم در این خوان به همراه رخش در بیابان بی آب و بسیار گرم گرفتار ‌شد.

بیابان بی آب و گرمای سخت

کزو مرغ گشتی به تن لخت لخت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد رستم پسر زال

تحقیق وبررسی در مورد خلاصهداسنان بوف کور 4 ص

اختصاصی از فایلکو تحقیق وبررسی در مورد خلاصهداسنان بوف کور 4 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

خلاصهٔ بخش نخست

کتاب با این جملات مشهور آغاز می‌شود «در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره آهسته روح را در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تأثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید». در این بخش (که ساکن خانه‌ای در بیرون خندق شهر ری است) به شرح یکی از این دردهای خوره‌وار می‌پردازد که برای خودش اتفاق افتاده. وی که حرفهٔ نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده‌است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان می‌کشد که عبارتست از دختری در لباس سیاه که شاخه‌ای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته‌است هدیه می‌دهد. میان دختر و پیرمرد جوی آبی وجود دارد.

ماجرا از اینجا آغاز می‌شود که روزی راوی از سوراخ رف پستوی خانه‌اش (که گویا اصلاً چنین سوراخی وجود نداشته‌است) منظره‌ای را که همواره نقاشی می‌کرده‌است می‌بیند و مفتون نگاه دختر (اثیری) می‌شود و زندگی‌اش به طرز وحشتناکی دگرگون می‌گردد تا اینکه مغرب‌هنگامی دختر را نشسته در کنار در خانه‌اش می‌یابد. دختر چندهنگامی بعد در رخت‌خواب راوی به طرز اسرارآمیزی جان می‌دهد. راوی طی قضیه‌ای موفق می‌شود که چشم‌های دختر را نقاشی و آن را لااقل برای خودش جاودانه کند. سپس دختر اثیری را قطعه قطعه کرده داخل چمدانی گذاشته و به گورستان می‌برد. گورکنی که مغاک دختر را حفر می‌کند طی حفاری، گلدانی می‌یابد که بعدا به راوی به رسم یادگاری داده می‌شود. راوی پس از بازگشت به خانه در کمال ناباوری درمی‌یابد که برروی گلدان (=گلدان راغه) یک جفت چشم درست مثل آن جفت چشمی که همان شب کشیده‌بود، کشیده شده‌است.

پس راوی تصمیم می‌گیرد برای مرتب کردن افکارش نقاشی خود و نقاشی گلدان را جلوی منقل تریاک روبروی خود گذاشته و تریاک بکشد. راوی بر اثر استعمال تریاک، به حالت خلسه می‌رود و در عالم رویا به سده‌های قبل باز می‌گردد و خود را در محیطی جدید می‌یابد که علی‌رغم جدید بودن برایش کاملاً آشنا است.

خلاصهٔ بخش دوم

بخش دوم، ماجرای راوی در این دنیای تازه (در چندین سده قبل) است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایه‌اش می‌شود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمامتر هرآنچه را که راوی می‌نویسد می‌بلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوریست که زنش (که راوی او را به نام اصلی نمی‌خواند بلکه از وی تحت عنوان لکاته یاد می‌کند) از وی تمکین نمی‌کند و حاضر به همبستری با شوهرش نیست ولی ده‌ها فاسق دارد. خصوصیات ظاهری «لکاته» درست همانند خصوصیات ظاهری «دختر اثیری» در بخش نخست رمان است. راوی همچنین به ماجرای آشنایی پدر و مادرش (که یک رقاصهٔ هندی‌ بوده‌است) اشاره می‌کند و اینکه از کودکی نزد عمه‌اش )مادر «لکاته»( بزرگ شده‌است.

او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّاله‌ها اشاره می‌کند و از ایشان ابراز تنفر می‌کند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجاله‌هاست. رجّاله‌ها از نظر او «هر یک دهانی هستند با مشتی روده که از آن آویزان شده‌است و به آلت تناسلیشان ختم می‌شود و دائم دنبال پول و شهوت می‌دوند».

پرستار راوی دایه‌ٔ پیر اوست که دایهٔ «لکاته‌» هم بوده‌است و به طرز احمقانهٔ خویش (از دید راوی) به تسکین آلام راوی می‌پردازد و برایش حکیم می‌آورد و فالگوش می‌ایستد و معجون‌های گونه‌گون به وی می‌خوراند.

در مقابل خانهٔ راوی پیرمرد مرموزی(= پیرمرد خنزرپنزری) همواره بساط خود را پهن کرده‌است. این پیرمرد از نظر راوی یکی از فاسق‌های لکاته‌است و خود راوی اعتراف می‌کند که جای دندان‌های پیرمرد را بر گونهٔ «لکاته» دیده‌است. به علاوه راوی معتقد است که پیرمرد با دیگران فرق دارد و می‌توان گفت که یک نیمچه خدا محسوب می‌شود و بساطی که جلوی او پهن است چون بساط آفرینش است.

سرانجام راوی تصمیم به قتل «لکاته» می‌گیرد. در هیاتی شبیه پیرمرد خنزرپنزری وارد اتاق لکاته می‌گردد و گزلیک استخوانیی را که از پیرمرد خریداری کرده‌است در چشم لکاته فرو کرده و او را می‌کشد. چون از اتاق بیرون می‌آید و به تصویر خود در آیینه می‌نگرد می‌بیند که موهایش سفید گشته و قیافه‌اش درست مانند پیرمرد خنزرپنزری شده‌است .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق وبررسی در مورد خلاصهداسنان بوف کور 4 ص