دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"
فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحات:20
هویت چیست؟
به سوالات زیرتوجه کنید! اگرانسان برای پرسش های زیرپاسخ مطمئن ومتقاعد کننده ای پیدا کند هویت خودرا پیدا کرده است.
1- بداند جایگاه ومنزلت ومرتبه اوچیست وچه تعریفی دارد؟
2- آگاه باشد که چه پیوند ها، رشته ها وارتباط هایی اورا به خود وجهان خارج ازخود متعلق می سازد؟
3- درک کند که چه نقش ها ، وظایف ومسئولیت هایی درمقابل خود ودیگران به عهده دارد؟
4- شناخت واقع بینانه ای ازتوقعاتش نسبت به خود ودیگران بدست آورد.
5- ودرنهایت نسبت خودرا با گذشته وحال وآینده به درستی دریابد.1
با توجه ودقت نظردراین سئوالات می توان فهمید که تمام مراحل زندگی انسان را چه دنیوی وچه اخروی شامل می شوند ویقینا پاسخ صحیح به این سئوالات هرانسانی را به حقیقت شخصیت خود یا به تعبیردقیق تربه هویت او رهنمون می کند.
مفهوم هویت:
هویت یعنی:
1- ذات باری تعالی
2- هستی ، وجود
3- آنچه موجب شناسایی شخص باشد.
4- حقیقت جزئیه، یعنی هرگاه ماهیت با تشخص، لحاظ واعتبارشود هویت گویند ( یعنی ماهیت شخص با درنظرگرفتن وتشخص داشتن به وجودی محسوس ومادی) گاه هویت به معنی وجود خارجی است ومراد تشخص است وهویت گاه بالذات وگاه بالعرض است.2
هویت را غالبا به معنای حقیقت شی یا شخص که مشتمل برصفات جوهری اوباشد، می دانند یا به عبارت دیگرآنچه منسوب به (هو) باشد ودرتعریف دیگری همانطورکه اریکسون می گوید: یک هویت شخصی مستحکم این امکان را برای یک جوان مهیا می کند که آشنایی خویش را با سایرمردم توسعه بخشد.3
بیشترروانشناسان هویت را درمقابل بی هویتی یا گم کردن خویش وبه طورروشن تردربرابرازخود بیگانگی قرارمی دهند وتشکیل هویت را شامل تحقق سه پدیده می دانند که آنها عبارتند از: احساس تداوم وثبات، احساس اینکه دیگران اورا فردی با ثبات بشناسند واطمینان فرد به ثبات شخصیت خود.
درفرهنگ عمید: هویت یعنی حقیقت شی یا شخص که مشتمل برصفات جوهری اوباشد. هویت درلغت به معنای شخصیت،ذات،هستی ووجود ومنسوب به هو می باشد.4
فرهنگ دهخدا: هم معنای مشهورهویت را درمیان حکما ومتکلمان، تشخص دانسته است.
فرهنگ معین: آنچه که موجب شناسایی شخص باشد، یعنی آنچه باعث تمایزیک فرد ازدیگری باشد. پس هویت درخلا مطرح نمی شود حتما یک خود وجود دارد ویک غیره وگرنه شناسایی معنا پیدا نمی کند. هویت بیشتردرزمینه های اجتماعی است که جای بحث دارد ودراین مجال نمی گنجد.5
فرهنگ آکسفورد به عنوان کیستی وچیستی فردازهویت یاد می کند. به تعبیر ویلیام هامونی یکی ازایران شناسان وشرق شناسان، ما تا ندانیم که بودیم، نمی توانیم بدانیم که هستیم. یعنی شناخت هستی ما درگرو شناخت تاریخی ماست وتا ندانیم که چگونه درجایی که هستیم رسیده ایم، نمی توانیم بدانیم که کجا می رویم.6