نوع فایل : pdf
زبان : انگلیسی
تعداد صفحات: 19
نقد نمایشنامه Everyman by Anonymous
نوع فایل : pdf
زبان : انگلیسی
تعداد صفحات: 19
نوع فایل : pdf
زبان : انگلیسی
تعداد صفحات: 18
نوع فایل : pdf
زبان : انگلیسی
تعداد صفحات: 15
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
بنام خدا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمایش : سادیسم روز
نویسنده : رضا عقیلی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مکان آموزشگاه کامپیوتری می باشدکه بامیزمنشی،دوصندلی برای مراجعه کنندگان ،وسایل جانبی کامپیوتروتزیینات مربوطه آراسته شده است.
(کیوان صاحب شرکت ــ جوان وخوش مشرب ــ درحال پرزنت کردن دوستش ،سام ــ جوانی مطابق مدروزــ میباشد.
موسیقی درحال پخش شدن وآندومشغول کارخود،که باقطع شدن موسیقی،کیوان صفحه آخربرگه را نشان داده و...)
کیوان ـــ تنها عیبش هم اینه که وقت و انرژی آدمُ به هدر می ده
سام ـــ چه با حال
کیوان ـــ پولدار شدن بدون زحمت
سام ـــ حالا پولش چی ؟
کیوان ـــ مگه نداری !
سام ـــ آخه پولش خیلی زیاده
کیوان ـــ به اون پول گنده هه فکر کن ، خونه ، ویلا ، ماشین ... به اونها فکر کن
سام ـــ ولی الان یه پاپاسی هم تو جیبم نیست
کیوان ـــ برو قرض کن ، وام بگیر ... حسنش اینه که دو ماهه پولتو پس می گیری
سام ـــ این کارا ممنوع نیست
کیوان ـــ وقتی فروشنده راضی ، تو خریدار هم راضی ، پس تمومه دیگه
سام ـــ راست می گی ها
کیوان ـــ ها ، این رو هم یادت باشه تا خودت توی این کار نیومدی به کسی چیزی نگی ، چون ممکنه اولاً دودلت کند ثانیاً چیزی بپرسه که نتونی جواب بدی
سام ـــ مختلطه دیگه
کیوان ـــ نکنه که واسه مختلطیش داری می یای
سام ـــ آخه جنس مخالف ، انگیزه رو بیشتر می کنه
کیوان ـــ اتفاقاً زیر یک دست من دخترِ
سام ـــ پس منو بنداز زیر دست اون
کیوان ـــ تو اومدنوبیا
سام ـــ زیر دست اون می ندازی بیام
کیوان ـــ نترس سرت کلاه نمی ره
سام ـــ صبر کن ، یه سوالی ، کلاهبرداری نباشه
کیوان ـــ داشـِت کیوان جایی نمی خوابه که زیرشٌ آب بگیره
سام ـــ مواظب زیر ما هم باش
کیوان ـــ دارمت ... اصلاً تا حالا دیدی من سرت کلاه بزارم
سام ـــ کم نه
کیوان ـــ دستت درد نکنه
سام ـــ سرت درد نکنه
کیوان ـــ از این حرفها نداشتیم ها
سام ـــ قبول کن کمی خورده شیشه داری ، ولی کیوان یادت نره من و تو رفیقیم، با هم بودیم ، با هم پوشیدیم ، با هم خوردیم ، با هم چرخیدیم ، خودت هم منو خوب می شناسی ، این ظاهرمه ، ته جیبم شپش داره تکچرخ می زنه
کیوان ـــ پس بیا که می خوام پولدارت کنم
سام ـــ باشه اما یه سوالی تا حالاخودت پورسانتشو گرفتی
کیوان ـــ پورسانت سه نوبتم رو گرفتم اگه تو بیای چهارمیش رو هم می گیرم
سام ـــ حالا پول روکی بیارم
کیوان ـــ هر چی زودتر بهتر ، به نفعتِ ، زودتر آموزش می بینی ، زودتر به پولت می رسی ، من هم هواتو دارم ، ساپورت بالا دستی ، اصلاً همین امشب بیا
سام ـــ امشب که نمی شه
کیوان ـــ چرا ؟
سام ـــ حالت خوبه کیوان ، خودت گفتی امشب پارتی داریم
کیوان ـــ یادم رفته بود
سام ـــ ساعت خواب
کیوان ـــ خیالی نیست ، فردا بیا ، برات جا می زارم
سام ـــ حالا امشب کی ها هستیم
کیوان ـــ تریپ لاتی ، بروبچِ اِوری بادی همه هستن
سام ـــ تو رفیقا فقط تو
کیوان ـــ من چاکرتم
سام ـــ مختلطه دیگه (کیوان چیزی در گوش سام می گوید) یوهو ، حال دادی هزار تا
کیوان ـــ فقط x امشب با توئه ها
سام ـــ x می ترکونیم
کیوان ـــ بترکون
سام ـــ x می ترکونیم
(رامین جوانی همسن و سال بقیه با کت و شلوار و مرتب شده ، با کیف سامسونت که خستگی را در پس حرکات و حرفهایش دیده می شود وارد می گردد . )
رامین ـــ سلام
سام ـــ سلام
کیوان ـــ سلام ... چه خبر ؟!
رامین ـــ از صبح تا حالا از این شرکت به اون شرکت ، از این بانک به اون بانک ... اینجا حرف بزن اونجا کف بزن ، جلو یارو ملق بزن ... (دکمه یقه اش رابازمیکند)خفه شدیم،واسه غالب کردن به اداره چه مصیبتی روبایدکشید
کیوان ـــ چقدر شِر و وِر می گی
رامین ـــ بعنوان خدمتکار استخدام شدم حقوق خدمتکاری می گیرم اما جای منشی ، بازار یاب ، کُلفت ، اپراتور و همه چی هستم
کیوان ـــ مگه غیر اینه که خانم جمشیدی
سام ـــ خانم جمشیدی ؟! ...
کیوان ـــ منشی مونه ... مگه غیر اینه که رفته سفارشات رو تحویل بگیره ... مم ذکی هم اسماً آبدارچی شرکتِ
کیوان ـــ ول کن این حرفهارو... بگو آگهی استخدام رو چکار کردی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
به نام خدا
نمایشنامهی: بچههای غار.
نویسنده: مرتضی سخاوت(داریوندنژاد)
((هرگونهاجرا ، برداشت از این متن منوط
به کسب مجوزکتبی از نویسنده است. ))
«لولاک لما خلقت الافلاک« حدیث قدسی »
شخصیتها:
1- خانم مربی- ماه
2- نوجوان یک
3- نوجوان دو- چشمه- ابر
4-نوجوان سه – باد
5- پسرک یک- عنکبوت یک-درخت
6- پسرک دو- کفتر یک
7-دخترک یک- عنکبوت دو
8-دخترک دو – کفتر دو
مکان: غاریست تاریک و در آن دهانهی غاری.
زمان: شبی یخ زده از شبهای سرد سا ل .
بازیگران پشت پرده ی تاریک شب و غار ، محتاط وهراس انگیز پا به صحنه می نهند .
ما در آغاز (پیش از روشنایی ) تنها صدای آنان را می شنویم و امیخته با آ ن ، صدای باد
انفجار توپ و خمپاره از راه دور نزدیک .
صدای مربی (محتاط و مضطرب ): بیا تو دیگه ، بجنب عزیزم... تکون بخورید بچهها!
سریع تر، سریع تر ... مواظب باش...
صدای دخترک یک : چقدر تاریکه ا ینجا ، من ،من جلوی پام را نمی بینم.
صدای مربی : الان فانوس روشن می کنیم. مواظب باشید بچهها پاتون به سنگی نخوره !
صدای پسرک یک: من اینجا از سرما یخ می زنم .
صدای مربی :چارهای نیست عزیزم،همهی ما سردمونه،باید تحمّل کرد.
صدای نوجوان دو: بهتر از ماندن زیر آتیش توپ تانکه.
صدای مربی: یه نفرتون با این پتو، دهانه غار را ببنده باد سرد نیاد تو .
صدای نوجوان یک: بدش من خانوم.
صدای مربی: کجایی؟
صدای نوجوان یک:اینجام ،اینجام.
صدای مربی: یکی تون هم این فانوسها را روشن کند.
صدای نوجوان دو: کبریت !
صدای مربی: از تو جیب کوله پشتی خودم وردار.
صدای دخترک دو: من،من میترسم.
صدای نوجوان دو: تاریکی که ترس نداره .
صدای نوجوان دو: فانوسها کو؟
صدای پسرک دو: اینجان دست من .
صدای پسرک یک: از سرما دندونانم رو هم بند نمی یان،دارم،دارم از سرما کبود میشم خانوم.
صدای مربی: طاقت داشته باش عزیزم،طاقت داشته باش.
« صدای انفجار پیاپی توپ و خمپاره از راه دور»
صدای نوجوان یک: چه سر صدایی راه انداختن امشب، می ماندیم معلوم نبود چه بلایی به سرمون بیاد.
صدای نوجوان دو: این کبریتا هم مثل من نم کشیدن(می خندد) روشن نمی شن.