شگفتیهای مغز انسان راجع به پیچیدگیهای مغز انسان صحبت میکند و اطلاعات جالبی در این زمینه در اختیار میگذارد
شگفتیهای مغز انسان
شگفتیهای مغز انسان راجع به پیچیدگیهای مغز انسان صحبت میکند و اطلاعات جالبی در این زمینه در اختیار میگذارد
شبکه عصبی یک مدل نسبتاً ساده از شبکه محاسباتی ذهنی است که از نظر درجه بعد از ساختار ذهنی مغز قرار گرفته است . این شبکه از چند عامل با مسئولیت و دستورالعمل پیوند دهی فرایند ها تشکیل شده است که با یکدیگر برای ایجاد یک کارکرد به عنوان محصول شبکه با یکدیگر فعالیتها و همکاری می کنند . محصول شبکه عصبی به همکاری انفرادی هر یک از عصب ها ( زیر شاخه ها ) بستگی دارد . طبقه بندی و پردازش اطلاعات به وسیله شبکه بر خلاف تصور اعلب به صورت کارکرد موازی در هر شبکه انجام می شود یعنی هر شاخه و زیر گروه عصبی به ( Neuron ها ) به صورت گروهی به پردازش اطلاعات در هر شاخه عصبی می پردازند اگر چه این عملکرد به مسئولیت و وظیفه تمامی زیر شاخه های عصبی برای انجام پردازش اطلاعات بستگی دارد اما مهمترین و منحصر به فردترین ویژگی شبکه عصبی این است که حتی بدون ایفای نقش یک یا چند زیر مجموعه در انجام وظایف خود شبکه باز هم مسئولیت اصلی خود را انجام خواهد داد .
به همین دلیل است که شبکه عصبی در مقابل هر گونه خطا و اشتباه بسیار حساس و در عین قوی می باشد .
شبکه عصبی اغلب به شاخه هایی از علوم محاسباتی که در داخل شبکه به عنوان یک الگو و مدل برای شبیه سازی ، آنالیز مجموعه ای از پدیده ها و یا مطالعه بر روی اصول و قواعد عملیات شبکه عصبی اشاره دارد . این شبکه با معرفی اشکالات موجود به هوش مصنوعی با استفاده از الگوریتم محاسباتی سنتی به حل مسئله ( مشکل ) موجود در شبکه عصبی می پردازد در صورتی که شبکه عصبی با استفاده از عوامل شبکه ( به صورت نرم افزارها یا سخت افزارها یی که به یکدیگر متصل هستند ) به عنوان یک آرشیتکت ( معمار ) محاسباتی برای حل مسئله و مشکل موجود در شبکه اقدام می نماید . گونه ای از شبکه های عصبی که به صورت مصنوعی طراحی شده اند . سیستم هاسس قابل آموزش ( برنامه ریزی ) هستند که اغلب آموزش می بینند . برای حل پاره ای از مسائل به وسیله طرح مثال ها و همچنین عمومیت بخشیدن به مشکل به وسیله یک سری از علوم اکتسابی که این کار کمک شایانی به حل مسائل و مشکلات پیش بینی نشده می نماید .
2- شبکه های عصبی مصنوعی از چندین عصب پیوند دهنده مصنوعی ( زیر شاخه های یاد شده ) نشکیل شده ، که منحصراً برای خصوصیات غیر واقعی شبکه های عصبی زیستی طراحی شده اند . شبکه های عصبی مصنوعی قادر هستند که به شیوه عملیاتی شبکه های عصبی زیستی عادت کنند .در حالی که شبکه های عصبی حقیقی مدهای تئوریکالی هستند که به کپی برداری از دستورالعمل های واقعی مغز می پردازند در حالی که هوش مصنوعی یک الکوریتم تصنعی ( ساخته دست بشر ) می باشد که می تواند مسائل به خصوص هوش را تجزیه و تحلیل کند مانند بازی شطرنج به یاد آوردن الکوها و ...... بدون استفاده از شبکه عصبی به عنوان یک معمار محاسباتی . هوش مصنوعی و الگوی حقیقی آن سعی می کنند که خصوصیات و ویژگی های شبکه عصبی را شبیه سازی کنند . در حالی که در شیوه و روش هر 2 یکسان عمل می کنند . ، اما در مدل شبیه سازس شده هدف شبکه حل مسائل مشخص شده می باشد در حالی در مدل واقعی شبکه عصبی هدف ساختن الگو های ریاضی برای شبکه عصبی زیستی می باشد .
در زمینه هوش مصنوعی ، شبکه عصبی مصنوعی به این دلیل به کار گرفته شده است چون در مواردی مانند به یاد آوردن سخنان ، آنالیز تصاویر ، تغییر کنترل به منظور بازسازی عوامل نرم افزاری ( در کامپیوتر و ویدئو ) و کنترل رباتها از عملکرد مثبت و قابل قبولی برخوردار بوده است . بیشتر شبکه های مصنوعی عصبی به کار گرفته شده برای هوش مصنوعی ، بر مبنای ارزیابی ، خوش بینی ها و تئوری کنترل بوده است .
عرصه مدل های حقیقی شبکه عصبی ، مدل های فیزیکی و ریاضی عملکرد سیستم شبکه می باشد ، که به صورت زیر طبقه بندی می شوند :
درجه شاخه ها ( عصبها ) انفرادی ، درجه شاخه های عصبی گروهی و ساختار شبکه عصبی کامل .
اگر چه به صور تاریخی مغز انسان چشم اندازی از یک کامیپوتر بوده است اما بالعکس این نگرش تنها یک حس معمولی نسبت به این قضیه می باشد و نه حرفه ای. کامپیوترها با سخت افزارهای دقیق برای ما تعریف و توضیح دقیقی از مغز ارائه نمی دهد (اگر چه می توان مغز را به ئسیله پردازش های منطقی به عنوان یک کامپیوتر شناخت یا مغز را وسیله ای برای استفاده از کامپیوتر دانست) چون کامپیوتر ها نمی توانند به معماری پردازش موازی اطلاعات دست یابند که به وسیله مغز انسان تعریف و اجرا می شود. به عنوان مثال هنگام صحبت کردن دست کامپیوتر ابر پردازنده، دستور العملهای صحبت کردن نمی تواند در شرایط حواس پرتی متأثر از عوامل خارجی قرار گیرد. در حالی که در مغز انسان بدلیل موازی بودن پردازش عوامل پرتی صورت می گیرد.
شبکه های عصبی که در هوش مصنوعی به کار می روند به طور معمول به عنوان مدل های ساده پردازش عصبی به شمار می روند اگر چه ارتباط این مدل و ساختار و معماری بیولوژیکی مغز نیمی بحث برانگیز می باشد. برای پاسخ به این سوال Marr درجه های مختلفی از آنالیز ها با جواب های به نظر صحیح و قابل باور برای نقش شبکه عصبی در دستورالعمل یادگیری انسان برای ما فراهم آمرده است.
شبکه عصبی مصنوعی (ANN) که شبکه عصبی شبیه سازی شده (SNN) نامیده می شود (در اصطلاح معمول شبکه عصبی (NN) ) گروهی از به هم پیوند دهنده پردازشی فوق العاده به هم پیوسته هستند که از مدل های ریاضی و محاسباتی برای پردازش اطلاعات استفاده می کنند. در بیشتر موارد یک شبکه عصبی مصنوعی یک سیستم توافقی است ( خود را تحت شرایط وفق می دهد) که ساختار خود را بر اساس اطلاعات داخلی و خارجی که در طول شبکه جریان دارد تغییر می دهد.
در ابزار و وسایل نرم افزاری شبکه عصبی مصنوعی متد و شیوه پردازش برگرفته شده از تغییرات بیولوژیکی، وجود ندارد و شیوه های به کار گرفته شده بر اساس آمار و سیگنالهای پردازش هستند که در طول شبکه جریان دارند. در بعضی از سیستم های شبکه عصبی یا بعضی از قسمت های شبکه مانند عناصر پردازش مصنوعی (Neuronها) که به عنوان قسمت هایی از یک سیستم بزرکتر به حساب می آیند، ترکیبی از هر 2 عناصر توافقی و عناصر غیر توافقی در شبکه وجود دارد.
وظایفی که شبکه عصبی مصنوعی به واسطه انجام آن ها مورد توجه خاص می باشد به صورت زیر دسته بندی می باشد.
1- دستورالعمل های نسبی یا تجزیه و تحلیل یادآوری شرایط گذشته (حالتهای ناراحتی) شیوه های رفتار کردن که شامل سری های زمانی برای پیش بینی و مدل سازی می باشد
2- طبقه بندی شامل الگوها و یادآوری صمندها و کنجکاوی در امور هیجان انگیز و تصمیم گیریهای گروهی
3- پردازش داده ها که شامل فیلتر کردن، سازمان دهی (مرتب کردن) سیگنال های جدا از هم و متراکم کردن آنها به منظور جریان در شبکه عصبی
محدوده های مورد درخواست شامل سیستم های شناسایی و کنترل (کنترل وسیله نقلیه، کنترل پردازش) انجام بازی و تصمیم گیری (مسابقه اتومبیل سواری، شطرنج و تخته و ...)، درک الگوها (سیستم رادار، شناسایی چهره ها، یادآوری اشیا و ...) یادآوری صحنخه ها (ایما و اشاره. سخنان، یادآوری دستخط یک متن) تشخیص های پزشکی، در خواست و تقاضای مالی، اکتشاف داده ها
(یا امتشاف و جستجوی اطلاعات در منابع اطلاعاتی مانند اینترنت، کامپیوتر و KDDو ...) قدرت تجسم و ...می باشد.
الگوها و مدلهای خاص یادگیری:
3 الگو و مدل اسای برای فرایند یادگیری وجود دارد، که هر کدام از این روش ها مطابق با یک وظیفه و دستورالعمل یادگیری انتزاعی می باشد. این روش ها عبارتند از:
1- یادگیری تحت نظارت 2- یادگیری غیر انتزاعی
3- یادگیری ارتباطی (اجباری)
معمولاً هر گونه ای از ساختار محاسباتی شبکه می تواند در انجام وظایف ذکر شده دخیل باشد.
1) یادگیری تحت نظارت: در یادگیری تحت نظارت (نظارتی) به کا گروهی از زوج مرتب ها مثل داده می شود و هدف پیدا کردن دستورالعمل تابعی f بر اساس سطحی مجاز از دستورالعمل هاست که مثال را کامل می کند به عبارت دیگر بازسازی و تجسم یک نقشه کلی در ذهن ما به وسیله داده ها و اطلاعات صورت می پذیردو در حقیقت این دستورالعمل به عدم تطابق میان طرح تجسمی از سوی ما و داده ها مرتبط است.
2- یادگیری غیر نظارتی: در یادگیری غیر نظارتی به ما مقداری اطلاعات و داده (مثل x) داده می شود و برای این که تابع هدف در شبکه کوچکترین مقدار خود را داشته باشد می تواند هر دستورالعملی از جمله تابع داده اطلاعاتی X (خروجی شبکه) باشد. تابع هدف در شبکه به وسیله یک فرمول که بیان گر وظیفه و هدف داده می باشد تعریف می شود.
در این سیستم یادگیری بیشتر تقاضی در محدوده اطلاعاتی نسبتاً وسیعی مثل مسائل محاسباتی قرار می گیرد که هدف بیشتر حل ابهامات آماری، بهینه سازی، جمع آوری و فیلترینگ اطلاعات و داده ها می باشد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 9 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مخفف Electronic Control Unit یا واحد کنترلالکترونیک می باشد و نقش هدایت و کنترل یک خودروی انژکتوری را بر عهدهدارد. همانطور که می دانید خودروهای انژکتوری بدلیل عملکرد بهتر و توانایی
پاس کردن استانداردهای آلودگی، بطور کامل در تمام دنیا جایگزین خودروهایکاربراتوری شده اند و مغز این سیستم ECU می باشد. ECU با توجه بهسنسورهایی که به موتور متصل است وضعیت و شرایط خودرو را تحلیل کرده وپاسخهای لازم را به خروجیها که عبارتند از: انژکتورها، جرقه زنها و … اعمال می کند. سنسورهای کیت های انژکتوری مختلف هستند که هر چه تعداد آنهابیشتر باشد ECU بهتر می تواند شرایط موتور را درک کند. سنسورهای مهمخودروهای انژکتوری عبارتند از: سنسور دور یا RPM ، سنسور فشار داخل مانیفولد یا MAP، سنسور دریچه گاز یا TPS، سنسور دمای آب یا CTS، سنسوردمای هوا ATS ، سنسور اکسیژن یا لاندا، سنسور ضربه و
مغز در داخل استخوان جمجمه و نخاع در داخل ستون فقرات جای گرفته است. سه پرده که در مجموع مننژ نامیده میشوند، مغز و نخاع را از اطراف محافظت میکنند.
• پرده داخلی : پرده داخلی چسبیده به مغز و نخاع بوده و کار تغذیه بافت عصبی را انجام میدهد.
• پرده میانی : پرده میانی عنکبوتیه نام دارد که به پرده خارجی چسبیده و از پرده داخلی کم و بیش فاصله دارد.
• پرده خارجی : از بافت پیوندی محکم تشکیل شده و به استخوانهای محافظ چسبیده است.
در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی میگویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.
مخ
مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشتههای عصبی محکم و سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشتههای عصبی صورت میگیرد. قسمت سطحی مخ ، خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده میشود. قشر مخ در انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد. در زیر قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشتههای عصبی میلین دار تشکیل شده است و این رشته همان دنبالههای نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای دستگاه عصبی قرار دارند.
علاوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده تالاموس و غده هیپوتالاموس است. هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژهای انجام میدهد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و گوش و پوست در این قسمت است. قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است. مخ مرکز احساسات ، فکر کردن و حافظه است. نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل میکنند. هر نیمکره کارهای ویژهای را نیز انجام میدهد.
نیمکره چپ در زبان آموزی ، یادگیری ، تفکر ریاضی و منطق ، تخصص دارد. نیمکره راست انجام دادن کارهای ظریف هنری ، موسیقی را کنترل میکند. تالاموسها مرکز تقویت پیامهای حسی مانند چشم ، درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند تقویت میکنند. هیپوتالاموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ، تشنگی ، خواب و بیداری و دمای بدن است.
هوش و استعداد
استعداد را میزان نسبی پیشرفت فرد در یک فعالیت برآورد میکنیم. اگر برای کسب مهارت در یک فعالیت افراد مختلف در شرایط و موقعیت یکسانی قرار بگیرند متوجه خواهیم شد که افراد مختلف تفاوتهایی از لحاظ میزان کسب آن مهارت نشان میدهند. برخی افراد در یک زمینه یادگیری بهتر و کارایی زیادتری از خود نشان میدهند و پیشرفت آنها در آن زمینه سریعتر است، در حالی که افراد دیگر در زمینههای دیگری ممکن است از خود کارایی و مهارت و سرعت پیشرفت زیادتری نشان دهند. در واقع چنین تفاوتی به تفاوت آنها در استعدادهایشان مربوط میشود.
افراد علاوه بر تفاوتهایی که از لحاظ استعدادهایشان با یکدیگر دارند، مثلا یکی در زمینه فنی و دیگری در امور هنری استعداد دارند، از لحاظ هوشی نیز متفاوت از هم هستند. به عبارتی افراد از لحاظ بهره هوشی در طیفی گسترده شدهاند که از عقب ماندگی ذهنی شدید تا نبوغ و غیر هوشی را شامل میشود. اما اکثریت افراد در حدود متوسط قرار میگیرند.
کاربرد هوش و استعداد
موفقیت افراد در تمامی فعالیتها و رفتارهای او تا درجاتی به میزان هوش و استعداد او بستگی دارد. هرچند برخی فعالیتها نیاز چندانی به سطح هوشی بالا و یا استعداد خاص در آن زمینه ندارند و همه افراد تا حدودی از عهده انجام آن فعالیتها برمیآیند، مثل امور روزمره و شخصی زندگی. اما برخی فعالیتها نیز وجود دارند که لازمه آنها و موفقیت در انجام آنها سطح معینی از هوش و استعداد فرد در آن زمینه است. به عنوان مثال در هنر موسیقی علاوه برداشتن سطح معینی از هوش ، داشتن استعداد از عوامل بسیار ضروریست. بنابراین کاربرد سطح هوشی و استعداد عمدتا در زمینه انتخاب مشاغل و رشتههای تحصیلی مورد توجه است.
رابطه هوش و استعداد
در گذشته از بهره هوشی برای تعیین اینکه یک فرد در یک زمینه خاص میتواند کارایی لازم را از خود نشان دهد یا نه استفاده میکردند. به عبارتی آزمونهای هوشی برای تعیین میزان استعداد فرد در آن زمینه بکار می رفت و اولین بار چنین روشی در جنگ جهانی اول و دوم برای گزینش افراد برای تخصصهای مختلف استفاده شد. در جنگ جهانی دوم فقط داوطلبانی را که نمره آنها در آزمون هوشی از حد خاصی بالاتر بود برای آموزش خلبانی انتخاب میکردند. در تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده بود برای حقوقدان شدن بهره هوشی 95 - 157 ، مهندس شدن 100 -151 ، مکانیک شدن 60 - 155 و ... تعیین شده بود.
امروزه علاوه بر تأکید اساسی که بر بهره هوشی در یادگیری مهارتها و حرفهها میشود مسأله استعداد نیز در کنار آن اهمیت ویژهای دارد و آزمونهای هوشی نمیتوانند تعیین کننده صرف میزان موفقیت فرد در یک زمینه باشند. به عنوان مثال فردی که از لحاظ سطح هوشی در حد بالایی قرار دارد لزوما مهندس یا پزشک خوبی نخواهد شد. موفقیت آن وابسته به بهره هوشی او در کنار استعدادهایی که در آن زمینه دارد میباشد. افرادی با بهره هوشی یکسان ممکن است استعدادهای مختلفی در زمینههای مختلف از خود نشان دهند. فردی ممکن است در زمینه موسیقی مهارت و شایستگی نشان دهد، دیگری در مکانیک و دیگری در علوم پزشکی.
سنجش هوش و استعداد
برای سنجش استعداد افراد در زمینههای گوناگون معمولا از آزمونهای ویژه سنجش استعداد استفاده میشود. برخی از این آزمونها کلی بوده و تواناییها و استعدادها فردی را به صورت کلی میسنجند. مثلا ابزارها و آزمایشاتی وجود دارد که توانایی فرد را در زمینه انجام فعالیتهای ظریف مورد سنجش قرار میدهند برخی از این افراد در این زمینه نمرات بالایی میگیرند که نشان دهنده استعداد آنها در کارهای ظریف مثل ساعت سازی ، طلاسازی و ... است. افرادی که در این زمینه نمره پایین میگیرند در یادگیری و انجام این فعالیتها دچار مشکل میشوند یا حداقل باید زمان بیشتری برای کسب مهارت در آنها صرف کنند.
برای سنجش هوش نیز از آزمونهای جداگانهای استفاده میشود. یک آزمون استعداد بیانگر سطح هوشی فرد نخواهد بود و یک آزمون هوش میزان استعداد فرد را در یک زمینه بطور کلی مشخص نمیکنند. البته برخی از آزمونهای هوشی با تعیین هوش و عملی تا حدودی توانایی فرد را در زمینههای مختلف کلامی و عملی را برآورد کنند و به صورت یک راهنمایی کلی میتوانند مفید باشند. به این ترتیب روشن میشود با توجه به مجزا بودن بحث هوش و استعداد آزمونهای جداگانه نیز برای برآورد دقیق ویژگیهای فرد مورد استفاده قرار میگیرند.
نابغههای کودن
در روانشناسی عقب ماندگی ذهنی با افرادی هر چند نادر مواجه میشویم که با وجود پایین بودن بهره هوشی حتی در سطحی که به عنوان یک عقب مانده ذهنی معرفی میشوند، استعدادهای فوقالعادهای از خود در یک زمینه خاص نشان میدهند. بطوری که استعداد آنها دائما چشمگیر و قابل توجه باشد. یکی از این نابغههای کودن با بهره هوشی مربوط به طبقه عقب ماندگی ذهنی متوسط قادر بود با یک قیچی و یک طلق اشکالی را با ظرافت و دقت تمام برش دهد. بدون اینکه از الگو یا مواد و ... استفاده میکند. این اشکال معمولا اشکال پیچیده مثل یک اسب در حال رسیدن ، یک گوزن با گردنی افراشته بر روی یک صخره و مواردی از این قبیل را شامل میشود که با تمام ظرافت هنری برش داده میشد.
توصیههایی به والدین و مربیان در زمینه رابطه هوش و استعداد
والدین باید توجه داشته باشند که لزوما داشتن بهره هوشی بالا به منزله دارا بودن استعداد در تمامی زمینهها نیست. افرادی که بهره هوشی بالا دارند ممکن است در زمینههای مختلف استعدادهای مختلف داشته باشند. از اینرو بهره هوشی به تنهایی نمیتواند تعیین کننده رشته تحصیلی یا شغلی فرد در آینده باشد. بر این اساس والدینی که اصرار دارند فرزند باهوش آنها حتما در رشتههای ریاضی فیزیک یا مهندسی تحصیل کند ممکن است با در نظر نگرفتن استعداد فرزند خود در زمینه هنر استعدادهای او را سرکوب سازند.
مربیان در مدارس بویژه در مدارس دوره متوسطه باید تمام تلاش خود را در جهت راهنمایی دانش آموزان برای کشف استعدادهای خود به عمل آورند، یکی از این روشها میتواند اجرای آزمونهای معتبر استعداد سنج باشد.
انواع حافظه
مطالبی را که یادآوری میکنیم با توجه به زمان یادآوری میتواند مربوط به دو نوع مختلف حافظه باشد. دانش آموزی را تصور کنید که در کلاس درس مطالبی را در مورد موضوعی یاد میگیرد، مثلا نام یک آتشفشان یا پایتخت یک کشور و ... . زمانی که بلافاصله و در همان کلاس درس سوالاتی از این مطالب از وی میشود، در پاسخگویی به آن از حافظه کوتاه مدت خود استفاده میکند، ولی زمانی که سوالات در جلسه بعد و چند روز دیگر از او پرسیده میشود و او پاسخ میدهد، در واقع از حافظه دراز مدت خود استفاده کرده است. وقتی ما مطلبی را بلافاصله بعد از شنیدن آن به خاطر میآوریم، یادآوری آن کار آسانی خواهد بود و به سهولت انجام خواهد گرفت، اما زمانی که مدتی از شنیدن مطلب میگذرد و تلاش میکنیم آن را یاد بیاوریم، با مشکل بیشتری روبرو خواهیم شد.
زمانی که ما بلافاصله مطالب را یادآوری میکنیم، در واقع از دانش فعال خود که هنوز در سطح هشیاری ما قرار دارد، استفاده میکنیم، ولی زمانی که مدتی بعد از شنیدن مطالب قصد یادآوری آنها را میکنیم، دانشی که از آن استفاده میکنیم، نافعال است. با این توصیف در تقسیم بندیهایی که از حافظه به عمل آمده، آن را به دو نوع حافظه کوتاه مدت و دراز مدت تفسیم بندی کردهاند. تفاوت این دو نوع حافظه عمدتا به مدت زمان نگهداری اطلاعات مربوط میشود. هرچند تفاوتهای دیگری نیز با یکدیگر دارند.
مطالعات نشان دادهاند که آدمی انواع مختلفی از حافظه (Memory) را دارد. اینکه «اطلاعات برای مدت زمان کوتهی ذخیره میشوند یا برای مدت زمان بلند» باعث تقسیم حافظه به انواع «حافظه کوتاه مدت» (Short-Term Memory) و حافظه بلند مدت (Long-Term Memory) شده است. با وجود این تقسیم آنها برای ذخیره کردن اطلاعات مراحل سهگانه حافظه را اجرا میکنند، البته به شیوهها و ساختارهای مختلف این کار را انجام میدهند. نکته دیگر آنکه در بعضی از مطالعات و منابع از حافظه نوع سومی نیز به نام «حافظه حسی» (Sensory Memory) صحبت میشود.
حافظه کوتاه مدت (S.T.M)
مهمترین ویژگی این نوع حافظه ، گنجایش محدود آن است که بطور متوسط بین هفت ماده به اضافه یا منهای دو ماده (2±7) است. بعضی افراد تنها 5 ماده و برخی تا 9 ماده را در حافظه کوتاه مدت خود نگه میدارند، اما بطور متوسط گنجایش حافظه کوتاه مدت اکثریت افراد 7 ماده است. این رقم فراخنای حافظه نامیده میشود.
ویژگی دیگر حافظه کوتاه مدت آن است که اطلاعات در آن به صورت صوتی ، دیداری (عمدتا به صورت صوتی) رمزگردانی میشوند، مثلا شخصی که مجموعه حروف RLBKSJ را شنیده و آن را به صورت صوتی رمزگردانی کرده است، در یادآوری ممکن است به جای حرف B ، حرف T را که صدای مشابهی با حرف B دارد، بیان کند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 26 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
تحقیقی 8 صفحه ای در مورد مغز انسان دارای تعاریف کلی از قسمتهای مختلف مغز