فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فایلکو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله شیخ محمود شبستری

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله شیخ محمود شبستری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله شیخ محمود شبستری


دانلود مقاله شیخ محمود شبستری

لینک و پرداخت دانلود * پایین مطلب *

 

فرمت فایل : word ( قابل ویرایش )

 

تعداد صفحه : 2

 

 

مقدمه:

شیخ سعدالدین محمود بن امین الدین عبدالکریم بن یحیی شبستری از عرفا و شعرای نامی قرن هفتم و هشتم هجری است. او در سال ۶۸۷ه. در ایام سلطنت کیخاتوخان در قصبه شبستر واقع در هشت فرسخی تبریز متولد شد و در عهد سلطان محمد خدابنده و ابوسعید بهادرخان در شهر تبریز مرجع علما و مضلا بود.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیخ محمود شبستری

پاورپوینت بقعه شیخ زاهد گیلانی

اختصاصی از فایلکو پاورپوینت بقعه شیخ زاهد گیلانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت بقعه شیخ زاهد گیلانی


پاورپوینت بقعه شیخ زاهد گیلانی

قابلیت ویرایش : دارد 

تعداد صفحات اسلاید : 26

برای دیدن عکس در اندازه اصلی روی آن کلیک کنید

برای خرید برید پایین!

راهنمای خرید

درخواست یا سفارش پاورپوینت : تلگرام یا پیامک : 09392481506

 http://ppt10.sellfile.ir


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت بقعه شیخ زاهد گیلانی

دانلود مقاله شیخ فضل الله نورى

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله شیخ فضل الله نورى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

طبرسـى به تـاریخ 2 ذیحجه 1258 هـ. ق در کجـور مـازنـدران چشـم به جهان گشود.
تحصیلات :
وى پس از طى تحصیلات مقدماتى در دوران کودکى و نوجوانى در آغاز جـوانى به همراه میرزا حسیـن نورى دایى و پدر عیال خـود به نجف اشرف مهاجرت کرد. و در حـوزه درس اساتید بزرگى به کسب علم پرداخت و مـورد تـوجه استادان خـود قـرار گرفت و به مرتبه بلنـد فقاهت و اجتهاد نایل آمد. شیخ فضل الله بر علـوم حـوزه هاى دینـى احاطه کامل پیـدا کـرد و چنان در مایه فضل و دانـش شهرت یافت که علاوه بر دوستـان، مخالفین وى نیز مرتبه علمى او را تأیید مى نمودند.
اساتید :
شیخ فضل الله از محضر علماى بزرگى چون : میرزاى شیرازى کسب علم نموده است.
شاگردان :
شخصیت هایى همچـون مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حایرى مؤسس حوزه علمیه قـم از محضر پر فیض او کسب علم نموده اند و به مراتب عالى علمى رسیده اند.
تألیفات :
شیخ نورى علاوه بر تدریـس و ارشاد و رسیدگى به امور مردم در کار تألیف رسایل فقهى و اصـولى و فلسفى و سیاسى و همچنیـن تصحیح کتـابهاى معروف و معتبـر علماى گذشته اهتمامـى تمام داشت آنچه از او بـاقـى مـانـده است به شـرح زیـر مـى باشد:
1 ـ صحیفه قـائمیه.
2 ـ رساله اصـولـى•
3 ـ رساله سوال و جواب.
4 ـ رسـاله عملیه حـاوى 60 پـرسـش از میـرزاى شیرازى.
5 ـ رسـاله تحـریـم سفـر حـاجیـان به مکه از طـریق جبل.
6 ـ تذکـره الغافل و ارشـاد الجـاهل در رد سیاست مشـروطه.
7 ـ شـرح مقاصـد.
8 ـ تحریـم مشروطیت حاوى مـوافقت اولیه و مخالفت ثانویه با دلایل شرعى.
گفتار بزرگان :
دیـدگـاه امـام خمینـى (ره) در مورد مشروطیت : مـرحـوم شیخ فضل الله ایستاد که مشـروطه بـایـد مشـروعه باشد، باید قـوانیـن مـوافق اسلام باشـد. در همان وقت که ایشان ایـن امر را فرمود و متمـم قانون اساسى هم از کوشش ایشان بود، مخالفیـن، خارجـى ها، که یک همچـو قـدرتـى را در روحانیت دیـدند، یک دادگاه درست کردنـد در ایران و یک نفر منحرف روحانى نما را آوردند که شیخ فضل الله مجاهـد و مجتهد داراى مقامات عالیه را محاکمه کرده و در میدان تـوپخانه در حضـور جمعیت به دار کشیدند. و پاى آن هـم کف زدند و ایـن نقشه اى بود براى اینکه اسلام را منعزل کنند و کردنـد و از آن به بعد دیگر نتـوانست مشروطه یک مشـروطه اى بـاشـد که علمـاى نجف مـى خـواستند. حتـى قضیه مرحـوم آقا شیخ فضل الله را در نجف هـم یک جـور بـدى منعکـس کردند که آنجا هـم صدایى از آن در نیامد. ایـن جـوى که ساختنـد در ایران و در سایر جاها, این جـو، اسباب ایـن شـد که آقا شیخ فضل الله را با دست بعضى از روحانیون خـود ایران محکوم کردند و بعد به دار کشیدنـد و شکست دادند اسلام را ...
علامه امینـى درباره شیخ فضل الله چنین مى گوید : شخصیت مورد بحث ما از پیشوایان مسلمین و پرچمداران دانش و دین و بزرگ تریـن عالم تهران بود فضل و ادب از گفتار و بیانـش مـى ریخت. خـواهـر زاده و داماد علامه نورى بـود.
یپرم خان ارمنى که طـومار زندگى شیخ را درهـم پیچیده و او را به دار کشیـد، در یاد داشت هاى خـود آورده است: شیخ نـورى روحانـى عالیقدرى بـود و گفته او براى تـوده خلق به منزله وحـى محسـوب مـىشـد شیخ فضل الله تـا آن زمان که در عراق بـود در کنار بهره گیرى از دانشمنـدان بزرگ حـوزه دینـى نجف و سامـرا، داراى مجلـس درس قابل تـوجهى بود.
مقام علمى :
شیخ پس از فـرا گرفتـن علـوم حـوزوى و پـس از نیل به مـرتبه اجتهاد و تألیف چنـد رساله فقهى و اصـولـى از تقـریرات درسهاى استـادان بـر جسته خـود و اخذ اجـازه نقل روایت به اشاره میرزاى شیرازى بـراى ارشاد مردم و هـدایت ایشان به سال 1300 هـ.ق به تهران آمـد و پـس از در گذشت میـرزا حسـن آشتیانـى مجتهد طراز اول تهران شد.
فعالیت :
فعالیت هـاى شیخ فضل الله نـورى علیه سلطه سیاسـى، اقتصـادى، فـرهنگـى بیگانگان پـس از ورود به ایران آغاز گردیـد و در نهضت تنباکـو شکل مخصـوص به خـود گرفت وى در ایـن جنبـش ضد انگلیسـى فعالانه شرکت کرد و همراه میرزا حسـن آشتیانى در محور ایـن حرکت قرار گرفت که در نهایت به پیروزى مذهبیـون انجامید. همچنیـن وى یکى از افرادى بـود که با جنبـش مشروطیت به مخالفت بر خاست زیرا وى مـىدانست که بانـى چنیـن حرکتـى روشنفکران غرب گرا هستند که اهـداف خـود را پنهان کرده انـد. او پیـوسته طـرفـدار مشـروطه مشروعه و حکـومت بر اساس آیات الهى و قـوانیـن قرآنـى بـود. از جمله فعالیت هاى علنـى او تحصـن سه ماهه در حضرت عبـد العظیـم و مدرسه مروى بـود.
دوران :
سرانجام مشـروطه خـواهـان پـس از فتح تهران تـوسط سـردار اسعد و سپهبـد تنکابنى با هم یارى دو دولت روس و انگلیس شیخ را بزرگ تریـن مانع مقاصد شوم خود مى دانستند.
شیخ در زمانـى که محمـد علـى شاه و امام جمعه و امیـر بهادر به سفارت روسیه پناهنده شده بـودند تا تحت پرچـم بیگانه مدتى دیگر به حیات ننگیـن خـود ادامه دهند. همچنان استوار و نستـوه منتظر تقدیر الهى بـود و در خـواست دیپلمات هاى روسـى و عثمانى را جهت پناهنـده شـدن به سفارت خانه هاى بیگانگان بـدون جـواب گذاشت.
سفارت روسیه با مایـوس شدن از پناهندگى شیخ براى سـوء استفاده از مـوقعیت آن شهید راضـى شد حداقل پرچـم روسیه را بر بام خانه اش بر افرازد و او در برابر ایـن پیشنهاد فرمـود که : اسلام هرگز زیر بیرق کفر نخواهد رفت.
زمان انتقام از مشروعه خـواهان فرا رسیده بـود و به قول یکى از نـویسندگان فتح تهران بى قربانى براى مهاجمان صفایى نداشت ! به ایـن تـرتیب عده اى از افـراد مسلح طبق دستـور یپـرم خـان به فرماندهى یـوسف خان ارمنى در شامگاه 11 رجب سال 1327 هـ.ق به اقامتگاه آن مجتهد بزرگ یـورش بـرده و شیخ را با وقاهت تمام از خانه خارج و پـس از یک محاکمه ساختگـى به دادستـانـى شیخ ابراهیـم زنجانى فراماسون ضد اسلام محکوم به حکـم از قبل تعییـن شده اعدام نمودند.

 

 

 

 

 

وفات (شهادت) :
حکـم اعدام آن پاسـدار شریعت نبـوى در عصر روز 13 رجب سال 1327 هـ.ق مطابق با ولادت با سعادت و مبارک امیر مومنان حضرت على (علیه السلام) در میـدان تـوپخـانه تهران به مـرحله اجـرا در آمد.
گـویند قبل از اینکه ریسمان به گردن وى اندازنـد یکـى از رجال وقت با عجله براى او پیغامـى آورد که شما ایـن مشروطیت را امضا کنید و خود را از کشته شدن رها سازید، گفت :« مـن در خواب رسول خدا را دیدم که فرمود : فردا میهمان منى، و مـن چنیـن امضایى را نخواهـم کرد » و بعد رو به قبله کرد و شهادتیـن خود را گفته و با لبخندى غم آلـود بـى آنکه کـوچک تریـن ترس و هراسـى از او مشهود باشد رو به دژخیمان کرد و گفت : کار خود را بکنید یوسف خان ارمنى طناب دار را بر گردن شیخ انداخت. انـدکـى بعد چهار پایه را از زیر پایـش کشیدند دیگر هیچ کس از آقا کمتریـن حرکتى ندید. گویى که اصلا هیچ وقت زنـده نبوده است.
جنازه شیخ را پـس از بـى احترامى فراوان به اصرار منسـوبیـن او تحـویل خانواده شهید دادند. جسد آن فقید سعید به طـور موقت در یکى از اتاق هاى منزلـش دفـن گردید تا اینکه 18 ماه بعد به علت پیش آمدن شرایط نویـن سیاسى جنازه ایشان از تهران به قـم منتقل و در صحـن مطهر حضرت معصومه (علیها السلام) به خاک سپرده شد.
بازخوانی روایت اعدام شیخ فضل‌الله نوری
حدیث آن شیخ که بر دار شد...
ناصـر رحیـم‌خانـی

گذر از آیین حکمرانی خودکامه به نظم نوآیین مشروطه‌گی، همراه است با دگرگونی در موقعیت و نسبت میان «رعایا» و «سلطان».
از این پس نسبت «شهروندان» و «دولت ملی» را «قانون اساسی» تنظیم می‌کند. متمم قانون اساسی ایران مصوب 1286 شمسی در زمینه‌ی «حقوق مدنی» و «آزادی‌های شخصی»، مصونیت جان و مال و مسکن و شرف افراد مردم را به رسمیت شناخته بود. اصل نهم متمم قانون اساسی می‌گفت: «افراد مردم از حیث جان و مال و مسکن و شرف محفوظ و مصون از هر نوع تعرض هستند و متعرض احدی نمی‌توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوای مملکت معین می‌نماید.»
اصل دهم متمم قانون اساسی مصونیت افراد مملکت در برابر قوای دولتی را تضمین می‌کرد و می‌گفت: «غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچکس را نمی‌توان فورا دستگیر نمود مگر به حکم رئیس محکمه عدلیه، بر طبق قانون و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فورا یا منتها در ظرف بیست و چهار ساعت به او اعلام شود.»
پیشینه‌ی بیدادگری دربار شاه در پیگرد و نابودی آزادی‌خواهان، تدوین‌کنندگان قانون اساسی را بر آن داشت تا راه خودسری دولت در پیگرد و آزار سیاسیون، روزنامه‌نگاران و نویسندگان را ببندند.
متمم قانون اساسی در فصل «اقتدارات محاکمات» و در اصل هفتاد و دوم می‌گفت: «منازعات راجع به حقوق سیاسیه مربوط به محاکم عدلیه [دادگاه‌های دادگستری] است مگر در مواقعی که قانون استثنا می‌کند.»
اصل هفتاد و چهارم می‌گفت: «هیچ محکمه ممکن نیست منعقد گردد مگر به حکم قانون.» در «علنی» یا «محرمانه» بودن محاکمات، اصل بر علنی بودن است مگر... اصل هفتاد و ششم می‌گفت: «انعقاد کلیه محاکمات علنی است مگر آنکه علنی بودن آن مخل نظم یا منافی عصمت باشد در این صورت لزوم اخفا را محکمه اعلان می‌نماید.»
در محاکمات سیاسی، توجه و تاکید ویژه‌ای شده است: نخست اینکه برابر اصل هفتاد و هفتم در ماده‌ی «تقصیرات سیاسیه و مطبوعات» چنان‌چه محرمانه بودن محاکمه صلاح باشد «باید به اتفاق آراء جمیع اعضاء محکمه بشود».
اصل هفتاد و هشتم می‌گفت: «احکام صادره از محاکم باید مدلل و موجه محتوی فصول قانونیه که بر طبق آن‌ها حکم صادر شده است بوده و علنا قرائت شود.»
و سرانجام اصل هفتاد و نهم می‌گفت که در مواد تقصیرات سیاسیه و مطبوعات «هیئت منصفین در محاکم حاضر خواهند بود.»
در قانون اساسی و متمم قانون اساسی - البته- مفاهیم نوین «حقوقی» و «سیاسی» با مفاهیم و ارزش‌های سنتی و قواعد «شرعی» و «فقهی» در هم آمیخت. اصل برابری افراد در برابر قانون به ابهام برگزار شد و به رسمیت شناخته نشد.
اصول «حقوق انسانیت» که در لایحه‌ی نمایندگان و انجمن زرتشتیان به اولین مجلس شورای ملی تقدیم شد، مبنای تدوین و تصویب اصول قانون اساسی قرار نگرفت. در آن لایحه به روشنی و با اصطلاحات دقیق از «مقامات انسانیت» و مساوات در «حقوق انسانیت» دفاع شده بود: «‌عمده و اصل مقصود ما این است که اگر انسانیم در حفظ حقوق در شماره‌ی ناس محسوب شویم. تعیین مقامات انسانیت امکان ندارد مگر به حفظ شرف انسانیت. و پاس شرف انسانیت نشود مگر به مساوات در حقوق انسانیت...»(1)
در گفت و گو از این لایحه، واکنش سنت‌گرایان، توسل به همان مبانی و روش‌های سنتی بود. حاج امام جمعه گفت: «این‌ها 1300 سال است با ما بوده‌اند و حقوقی داشته‌اند و با آنها رفتار شده است حالا ما حتی‌الامکان در صدد هستیم که حقوق آنها را زیاد و محکم نماییم. نمی‌دانیم محرکین این‌ها کیانند که این قسم اصرار می‌کنند؟»
پذیرفته نشدن اصل مساوات بر پایه‌ی «حقوق انسانیت» و برعکس بازتاب مفاهیم و معیارهای «شرعی» و «فقهی» در قانون اساسی و به ویژه در «حقوق مدنی» و «حقوق جزا»، سیستم حقوقی و آیین دادرسی در دادگستری ایران را از آغاز گرفتار تناقضات و محدودیت‌های آزار دهنده کرد.
در همان طلوع مشروطیت، رسیدگی عدلیه به پرونده‌ی قاتلین فریدون زرتشتی و نیز آشوب‌گران میدان توپخانه این تناقضات و نارسایی‌ها را آشکار کرد.
درباره‌ی مجازات آشوب‌گران میدان توپخانه در حکم «محکمه‌ی جزا» از جمله چنین می‌خوانیم: «چون جماعتی «مفسد و اشرار» در مقام شورش و طغیان و مخالفت «اساس مقدس مشروطیت» بر آمده [...] مقرر شد در محکمه جزا به محکمه و استنطاق اشخاص مزبوره قیام و پس از ثبوت تقصیر به «قانون شرع انور» به مجازات آنها اقدام شود[...] جنابان مستطابان حجج‌الاسلام والمسلمین آقاسیدعبدالله مجتهد و میرزاسیدمحمدمجتهد[...] در باب مجازات آنها مرقوم فرموده‌اند که اولا به ضرب و تعذیب زاجر موجعی [عذاب کردن بازدارنده‌ی دردناک] که موجب عبرت بر مفسد و جلوگیری از این قبیل مفاسد و اعمال نامشروع بوده باشد در حق آنها علنا معمول شود و بعد‌الزجر تحت الحفظ و مغلولا [در غل و زنجیر] به کلات برده شوند و مدت ده سال در آنجا محبوس باشند.»(2)
تناقض طنزآمیز در آن است که به گفته‌ی احمد کسروی این «حکم» شرعی به دربار و به ملایان و به دیگر بدخواهان مشروطه بسیار گران می‌افتاد.
کسروی می‌افزاید: «ولی در همان روز در حیاط عدلیه با بودن وزیر عدلیه و وزیر جنگ و نمایندگان انجمن‌ها و چند صدتن از تماشاچیان (حکم) بکار بسته شد بهر یک از آن چهار تن دو هزار شلاق زدند و سیس هر چهار را خسته و کوفته بروی گاری نشانده روانه کلات گردانیدند.»
محاکمه و مجازات کشندگان فریدون زرتشتی، پیچیده‌تر و پر تناقض‌تر است. چند هزار نفر از کوشندگان انجمن‌های تهران در عدلیه گرد می‌آیند و خواهان مجازات کشندگان او هستند تا عملا «متساوی‌الحقوق» بودن اهالی ایران، مسلم و غیر مسلم در برابر قانون را به رسمیت بشناسانند. امری که نه روحانیون، نه نخبگان سیاسی و نه اعضای «محکمه»، گرایش و توان پذیرفتن آن را ندارند.
سرانجام روز سوم خرداد در حیاط عدلیه «به کسانی از کشندگان هزار و صد و به کسانی کمتر از هزار تازیانه زده تنهای همگی را بخستند. سپس دو تن از ایشان را در تهران به زندان فرستاده هفت تن دیگر را با تن خسته روانه کلات کردند.»
جالب است که تبعید یا «نفی بلد» کشندگان فریدون زرتشتی به استناد آیه‌ی 33 از سوره‌ی «مائده»، درباره‌ی مفسد فی‌الارض انجام گرفت. البته مجازات «مسلم» و «غیر مسلم» یک‌سان نیست حتا اگر «جرم»، قتل «غیر مسلم» باشد و جالب‌تر این‌که باز به گفته‌ی کسروی «این کیفر کشندگان فریدون، به هواداران کیش شیعی بسیار برخورد و اینکه به کیفر کشته شدن یک زرتشتی به نه تن شیعی تازیانه زنند به آنان گران افتاد.»
با این همه مشروطیت ایران سرآغاز دگرگونی در نظام قضایی و دستگاه دادگستری ایران هم هست. در راه جدا کردن حوزه‌ی «قضاوت شرعی» از حوزه‌ی «قضاوت عرفی» کوشش ها شد، مجموعه‌های «حقوق مدنی» و «حقوق جزا» به تدریج تدوین و تصویب شد، و آیین دادرسی و نظام اداری دستگاه قضایی بهبود و تکامل یافت.
هم‌پای این دگرگونی‌ها اما تاریخ یک‌صدساله‌ی اخیر ایران با فراز و فرودهای سیاسی، برآمدهای توده‌ای، شورش‌ها، کودتاها، انقلاب و پیامدهای آن، شاهد نادیده انگاشتن قانون، پایمال شدن حقوق انسان‌ها و نقض خشن حقوق بشر بوده است.
آزمون حقوق بشر و کارنامه‌ی دولت در ایران:
دستگیری‌های سیاسی بدون مجوز قانونی، شکنجه و آزار زندانی، محرومیت فعالین سیاسی از حقوق مدنی و اجتماعی، اعدام‌های بدون محاکمه، محاکمات بدون رعایت موازین و مقررات حقوقی و قانونی، کشتارهای گروهی و گسترده مخالفین و زندانیان.
پرونده‌های سیاسی همه‌ی شخصیت‌ها، گروه‌ها و احزاب سیاسی در همه‌ی سال‌های پس از کودتای 28 مرداد 32 به دادرسی ارتش فرستاده می‌شد. محاکمه‌های سیاسی در دادگاه‌های ارتش به تمامی و از بنیاد به معنای پایمال کردن اصول قانون اساسی ایران بود.
از سوی دیگر در شورش‌های محلی، قیام‌ها و جنبش‌های منطقه‌ای، و در پیکارهای توده‌ای سیاسی و سازمان یافته نیز نمونه‌های نقض حقوق بشر کم نبوده است.
آیا نمی‌توان در متن فراز و فرودهای سیاسی- اما به دور از مهر و کین فرقه‌ای و گروهی- تاریخ سیاسی معاصر ایران را از منظر «حقوق بشر» بازخوانی کرد؟ آیا نمی‌توان بن و بنیاد فرهنگی مشترک «قدرت حاکم»، «توده‌های مردم» و صورت‌بندی‌های «ضد» قدرت را باز شناخت و باز نمایاند؟
طرح اولیه‌ی این نوشته آن بود که از دفترهای بی‌شمار سرکوب و خشونت تاریخ، چند پرونده‌ی نمونه‌وار بی‌قانونی، قانون‌شکنی و پایمال کردن حقوق بشر را از آغاز دوران مشروطیت تاکنون به کوتاهی و فشردگی بازخوانی کند: محاکمات باغشاه و کشتن بی‌رحمانه‌ی ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیرخان، محاکمه و اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری، محاکمه‌ی کشندگان فریدون زرتشتی، اعدام مخالفین مشروطیت در قیام تبریز و خیزش گیلان، نگاهی به ترورهای «کمیته‌ی مجازات»، جنبش جنگل و مجازات اعدام، اعدام‌های بدون محاکمه دوره‌ی رضاشاه، سربه‌نیست کردن زندانیان سیاسی، رویدادهای پس از شهریور بیست، ترورهای حزب توده، فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و مجازات اعدام، کشتار تبریز پس از شکست فرقه به دست عشایر مسلح ذوالفقاری، کودتای 28 مرداد، شکنجه و نابودی زندانیان سیاسی توده‌ای، شکنچه و اعدام دکتر فاطمی، حبس مصدق و ملیون، حبس فعالین مذهبی (بازرگان، طالقانی و...) و سرانجام کشتن بیژن جزنی و همراهان، انقلاب، سرکوب‌گری‌های جمهوری اسلامی و ...
اما تنها همین بازخوانی شرح محاکمه‌ی شیخ فضل‌الله نوری و دوباره‌خوانی پاره‌ای اسناد و کتاب‌های مشروطیت، نکته‌های تازه‌تری را باز نمایاند و رشته‌ی داستان درازتر از آن شد که تصور می‌رفت.
نوشته‌ی حاضر بازخوانی شیوه‌های رسیدگی «محکمه‌ی انقلابی» به وضعیت متهمان و به ویژه گزارش «استنطاق»، «ورقه‌ی الزامیه»، «محاکمه» و دار کشیدن شیخ فضل‌الله نوری و طرح پرسشی است در ماهیت آن محکمه، شیوه‌ی رسیدگی و منبع یا مآخذ قانونی آن محکمه برای حکم اعدام شیخ. اشاره‌ای به محاکمه‌های هم‌زمان، دارکشیدن‌ها و غوغای انبوه جمعیت پای چوبه‌ی دار، تصویر روشن‌تری از اوضاع زمانه و شیوه‌ها‌ی رسیدگی به دست می‌دهد.
***
«محققین و کسانی که به تاریخ نهضت‌های ملل و انقلابات امم آگاهند به خوبی می‌دانند که در انقلابات ملی همین که کسی جلب به محکمه‌ی انقلابی شد قبلا محکوم به اعدام بوده و تشکیل محکمه جز صورت‌سازی چیز دیگری نیست. حاجی شیخ فضل‌الله هم از این قاعده‌ی عمومی مستثنی نبود.»(3)
شیخ فضل‌الله نوری از مجتهدین بزرگ دوران مشروطیت و در طراز سیدین مشروطه‌خواه، آقا سیدمحمد طباطبائی و آقا سیدعبدالله بهبهانی.
شماری او را «از حیث معلومات و تبحر در علوم دینی» و «قدرت استدلال در میان طبقه‌ی خود»(4) از همگنانش برتر و گاه بی‌همتا می‌دانستند. شیخ فضل‌الله در آغاز با روحانیون مشروطه‌خواه همراه شد، آرام آرام از روند رویدادهای سیاسی و جایگاه نقش‌آفرینان ناخرسند شد، مفاهیم اندیشه‌ی سیاسی نوین برآمده از جنبش مشروطه¬خواهی هم‌چون «مساوات» و «حریت» را با اسلام و شرع ناسازگار دانست، در مقام «مجتهد اصولی» آگاه به موازین شرعی و باورمند به منزلت و مقام ویژه‌ی روحانیت شیعه هم‌چون جانشینان امام زمان، خواهان «نظارت علما» بر تدوین و تصویب قوانین شد و سرانجام بن و بنیاد «قانون‌گذاری»، «مجلس قانون‌گذار»، «مجلس شورای ملی» و «قانون اساسی» را «حرام» و «کفر» و «غیر شرعی» دانست.
در مجلس شورای ملی، گفت و گو پیرامونِ اصل «مساوات» و «برابری» همه‌ی ایرانیان است در برابر قانون. اما از دیدگاه «شرع» و قواعد «فقهی» چگونه می‌توان «مسلم» را با «غیر مسلم»، با زرتشتی، مسیحی و یهودی ایرانی در برابر قانون برابر دانست؟
کوشندگان و نمایندگان زرتشتیان ایرانی به پشتوانه‌ی حضور خود در جنبش مشروطه‌خواهی، برای به رسمیت شناساندن اصل برابری همه‌ی ایرانیان در برابر قانون بسیار کوشیدند. جامعه‌ی زرتشتیان ایران، چندین لایحه به مجلس شورای ملی تقدیم کرد. در چهارمین لایحه‌ی مفصل، آگاهی و توجه نویسندگان لایحه به پایه‌های اساسی نظریه‌ی حقوق بشر، جلوه‌ای روشن دارد. می¬نویسند: «عمده و اصل مقصود ما این است که اگر انسانیم در حفظ حقوق در شمار ناس [مردم] محسوب شویم. تعیین مقامات انسانیت امکان ندارد مگر به حفظ شرف انسانیت و پاس شرف انسانیت نشود مگر به مساوات در حقوق انسانیت.»(5)
هما رضوانی درباره‌ی گفت و گوها و کشمکش‌های نظری و سیاسی تند مجلس درباره‌ی اصل «مساوات» می‌نویسد: «مجلس در این اصل تحت فشار دو نیرو قرار داشت: یک نیروی قوی و آن مرحوم شیخ بود که با دلایل انکار ناپذیر، و با استناد به آیات قرآن و از جمله آیه‌ی شریفه‌ی «لن تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حادالله و رسوله»، با این اصل مخالفت می‌ورزیدند. نیروی دیگر اقلیت‌های مذهبی بودند و بیشتر از همه زردشتیها که سعی داشتند در تمام شئون با مسلمان‌ها برابر باشند.»(6)
دامنه‌ی اختلافات و صف‌بندی‌های درون مجلس البته بسیار گسترده‌تر از «نیروی قوی مرحوم شیخ» و «اقلیت‌های مذهبی» بود. در حقیقت «هنگام تدوین و تصویب قانون اساسی و بویژه متمم قانون اساسی، همه بدفهمی‌های چند سویه از مفاهیم سیاسی جدید هم از جانب روشنفکران و هم از جانب روحانیون، و نیز همه تناقضات و تضادها میان اندیشه‌ی سنتی سلطنت مطلقه، نظریه شیعی حکومت مبتنی بر امامت و ولایت، و اندیشه‌های لیبرال دموکراسی آزادیخواهان، بروز و نمود یافت. قانون اساسی و متمم آن، برآیند و جلوه‌گاه تناسب قوای نیروها، کشمکش‌های فکری و سیاسی حاد از یکسو و نیز سازش‌ها و مصلحت‌جویی‌‌های نه چندان موجه از سوی دیگر است.»(7)
بدین‌سان اختلاف در اصل «مساوات» تنها یکی از موارد اختلاف در مجلس بود و «مرحوم شیخ»، «اصولی»‌ترین و سرسخت‌ترین مدافعان «شریعت» در برابر «بدعت» مشروطه.
مخالفت شیخ با اصل «مساوات» آن چنان بود که پیروان و اطرافیان شیخ همین اصل را عامل اصلی مخالفت شیخ با مجلس و تحصن او در حضرت عبدالعظیم عنوان کردند: «تا امتیاز وکلا را دادند و فصول نظامنامه پیش نهادند، همه جا حضرت شیخ به وجه اتم و اوفی حاضر و ناظر و مساعد و ناصر بودند و گمان قوت اسلام و اجرای احکام سید انام، علیه التحیته و السلام، را
می‌نمودند. به مرور که قصه‌ی حریت و آزادی در میان گذاشتند و رسم مساوات و برابری با سایر ملل [مذاهب گوناگون] عنوان نمودند، که خلاف ضرورت کتاب و سنت و مباین آئین حضرت رسالت و اجماع فقها امت است به اضافه سایر مفاسد و معایب مشهوده، ناگزیر از مجلس مزبور روگردان و به زاویه¬ی مقدسه جای گرفتند.»(8)
خود شیخ نیز نوشت: «یکی از موارد آن ضلالت‌نامه [قانون اساسی] این است که افراد مملکت متساوی الحقوقند.»(9)
گفت و گوها و مجادلات نظری و سیاسی مجلس برای تدوین و تصویب اصل برابری در برابر قانون، داستان درازی دارد.
در آغاز از «حقوق مشروعه»‌ی اهالی، سخن گفته شد و این‌که «شئونات» و «درجات شخصیه»، موجب «تباین حقوق» نخواهد بود. اما بلافاصله «استثنائات» پیش کشیده می‌شد: «حقوق مشروعه‌ی اهالی مملکت ایران محفوظ است. شئونات و درجات شخصیه موجب تباین حقوق نخواهد بود، مگر آنچه را قانون استثناء کرده باشد.»
رئیس مجلس برای رهاشدن از ابهامات و تناقضات این بند، تناقض میان «حقوق مشروعه» و «برابری اهالی» و ابهام «استثنائات قانونی»، پیشنهاد می¬کند که خوب است این‌طور نوشته شود که: «اهالی مملکت ایران در برابر قانون دولتی متساوی‌الحقوق خواهند بود». این رای پسندیده می‌شود، اما باز طرفداران «استثنائات قانونی» با هدف کاستن هرچه بیش‌تر از حقوق «غیر مسلم»، در «باب مسئله استثناء»، «مذاکراتی» داشتند و آقای سیدعبدالله بهبهانی «جواب مسکتی» [پاسخ ساکت‌کننده] فرمودند که «خوب است در این ماده زیاد دقت نشود و توضیح ننمائیم و تکالیف خودمان را مشکل نکنیم.»
باری این اصل به سادگی پذیرفته نشد. مخبرالسلطنه هدایت نوشته است: «در سر ماده¬ی تساوی ملل متنوعه [پیروان مذاهب گوناگون]، در حدود با مسلم، شش ماه رختخواب‌ها در صحن مجلس پهن شد و مردمی مجاور ماندند. بالاخره چاره در این جستند که در اجرای حدود بنویسند: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساوی الحقوق خواهند بود (اصل هشتم). قانون دولتی چه معنی دارد معلوم نیست.»(10) و شیخ فضل¬الله هم همین اصطلاح «قانون دولتی» را ترفند
مشروطه‌خواهان می‌داند که بگویند در «امور شرع» دخالت نمی‌کنند، اما از نظر شیخ «اگر این قانون دولتی مطابق اسلام است که ممکن نیست در آن مساوات، و اگر مخالف اسلام است که آنچه مخالف اسلام است قانونیت پیدا نمی‌کند.»
شیخ فضل‌الله نوری آزادی و «حریت» را نیز «کفر» می‌دانست. متمم قانون اساسی آزادی قلم و زبان، آزادی مطبوعات و سازمان‌های سیاسی و اجتماعی را پذیرفته بود. هرچند به ناگزیر، و با تبصره‌ها و اما و اگرها. بر پایه اصل بیستم متمم قانون اساسی «عامه مطبوعات غیر از کتب ضلال و مواد مضره به دین مبین آزاد و ممیزی در آنها ممنوع است.»
شیخ فضل‌الله در واکنش به این اصل، آشکارا می‌نویسد: «آزادی تامه و حریت مطلقه از اصل غلط و این سخن در اسلام کلیتا کفر است... لفظ آزادی را بردارید که عاقبت این حرف ما را مفتضح خواهد کرد. آزادی در اسلام کفر است بخصوص این آزادی که این مردم تصور کرده‌اند کفر در کفر است.»(11)
شیخ فضل‌الله هم‌چنین در مخالفت با «تفکیک قوا»،
«قانون‌گذاری» و «اجرای قانون» می‌نویسد: «تفکیک قوا، تقسیم قوای مملکت به سه شعبه، بدعت و ضلالت محض است زیرا در اسلام «تقنین و جعل حکم» برای هیچ کس مجاز نیست.»(12) بر این اساس، «اجرای قانون» هم برای شیخ فضل¬الله پذیرفتنی نیست: «از جمله مواد آن ضلالت‌نامه [قانون اساسی] این است که حکم و اجرای هیچ مجازاتی نمی¬شود مگر به موجب قانون و حال آنکه این حکم مخالف مذهب جعفری علیه السلام است»(13) و نتیجه اینکه «مشروطه‌ای که در فرنگستان ساری و جاری است شایسته اجرا در ایران نیست.»(14)
شیخ فضل‌الله همه‌ی انتقادات خود به «مساوات»، «حریت»، «تفکیک قوا» و «مشروطه» را در مجموعه‌ای منظم و بر پایه‌های نظری شریعت‌خواهانه تنظیم کرد و با پیش کشیدن
«مشروعه‌خواهی» به جد جنبش «مشروطه خواهی» را به چالش گرفت.
شیخ فضل‌الله بر ناسازگاری دموکراسی و مشروطیت با مبانی اعتقادی روحانیت شیعه تاکید ورزید و با طرح مبانی نظری خود، مشروطیت ایران را با تناقض و بحران روبه‌رو کرد. او با دامن زدن به بحران، مشروطه‌خواهان را به تقلیل دادن هر چه بیش‌تر مبانی مشروطیت وا داشت.
تلاش نظری شیخ فضل‌الله به ثمر نشست. بسیاری از اصول قانون اساسی و به ویژه متمم قانون اساسی زیر تاثیر نظرات و پافشاری‌های او، رنگ «شریعت» گرفت. مساوات و برابری ایرانیان - صرف‌نظر از تفاوت در زبان و جنسیت، قومیت و مذهب - در برابر قانون به رسمیت شناخته نشد. تشیع، مذهب رسمی اعلام شد و اصل دوم متمم قانون اساسی نظارت علما را بر قوانین مصوبه‌ی مجلس تضمین و تصویب کرد.
شیخ فضل‌الله هم‌چنین در مبارزات سیاسی و عملی صف¬بندی مشروطه‌خواهان و مستبدان، در کشاکش مجلس ملی و دربار استبدادی، در کنار دربار ایستاد. نیرو بسیج کرد. در میدان توپخانه چادر برپا کرد. تحصن سه ماهه‌ی حضرت عبدالعظیم را سامان داد، و در برانگیختن شاه و دربار و گردآوری طرفداران استبداد در تهران و شهرستان‌ها نقش مهم بازی کرد. با این همه در سنجش تلاش‌های نظری شیخ در دفاع از شریعت و پس راندن اندیشه‌های نوین و جلوگیری از بازتاب مفاهیم نوین «حقوقی» و «سیاسی» در قانون اساسی از یک‌سو و کوشش عملی او در جانبداری از استبداد سلطنتی از سوی دیگر، حقیقت آن است که تلاش‌های نظری او سهمی بزرگ‌تر و تاثیری دیرپاتر در روند پیچیده‌ی رویارویی، سازگاری و ناسازگاری و در آمیختگی «سنت» و «تجدد» در تاریخ معاصر ایران داشته است.
باری «بحران دمکراسی» ایران با گسترش کشاکش مجلس شورای ملی نوپا و دربار استبدادی محمدعلی‌شاه ژرف‌تر شد. مجلس به توپ بسته شد. شماری از آزادی‌خواهان در باغشاه و به دستور شاه کشته شدند. کسانی به خارج پناه بردند. روزنامه‌ها بسته شد. آزادی‌خواهان پراکنده شدند. استبداد پیروز می‌نمود. مقاومت تبریز اما صحنه‌ها و صف‌ها را دگرگون کرد. گیلانیان کانون مقاومت را گرم‌تر کردند و بختیاری‌ها پا در رکاب کردند. با فتح تهران، محمدعلی‌شاه به سفارت دولت فخیمه‌ی روس پناه برد. مجلس عالی از فاتحان تهران، نخبگان سیاسی، نمایندگان روحانیون و تجار و اصناف تهران تشکیل شد. محمدعلی‌شاه را خلع کردند و احمد شاه را به پادشاهی برگزیدند. مجلس عالی که نقش مجلس شورای ملی را بر عهده گرفته بود «هیئت مدیره‌ی موقتی»(15) را برای تصمیم‌گیری و پیشبرد امور برگزید. یادآور دیرکتوار در انقلاب فرانسه و دست کم الهام گرفته از آن. «محکمه‌ی انقلابی» نیز به دستور مجلس عالی برای رسیدگی به پیشینه‌ی «مستبدین» و محاکمه‌ی مجرمین سیاسی - قتل، آشوب و غارت - تشکیل شد.
***
روز پنجشنبه 11 رجب 1327 قمری:
«و نیز امروز حاج شیخ فضل‌الله و ملامحمد آملی و حاج علی‌اکبر بروجردی را گرفتار کردند. اما حاج شیخ را از خانه‌اش در آورده در درشکه نشانیده دوسه نفر از مجاهدین اطراف او را گرفته و بردند. حاج‌علی‌اکبر را در حالتی که از حمام بیرون آمده، او را گرفتار نمودند. ملا محمد آملی را در زیرزمین خانه‌اش مخفی شده بود گرفتار نمودند.»(16)
ناظم‌الاسلام کرمانی نویسنده‌ی تاریخ بیداری ایرانیان در روز شمار رویدادهای همین روز پنجشنبه خبر از اعدام صنیع حضرت می‌دهد و می‌نویسد: «در میدان توپخانه طرف غربی که امروزه محل نظمیه است، استنطاق و اقرارهای صنیع حضرت را و فتنه و فسادها و قتل نفوسی که کرده علی روس‌الاشهاد، قرائت شد و حکم مجازات او به اینکه به دار آویخته شود صادر گشت. مقارن غروب آفتاب او را از محبس نظمیه وارد محضر عام کرده و باز صورت گناه‌های او را بر او عرضه داشتند و آقا سیدرضا پسر آقا سیدکاظم صراف بر بالای بلندی ایستاد و چنین گفت: بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم قال الله تبارک و تعالی فی کتابه الکریم «انما جزاءالذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا اویصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف، اوینفوا من الارض» الی‌آخره بر حسب اقرار صنیع حضرت مفسد و مصداق «یسعون فی‌الارض» بوده مجازات او دار است.»(17)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شیخ فضل الله نورى

دانلود مقاله نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام

اختصاصی از فایلکو دانلود مقاله نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

تربت جامی ها، مردمی خون گرم، مهمان نواز، متدین، سخت کوش، وطن دوست و مرز دارند. تبار آنان آریایی و زبانشان فارسی با گویش شیرین محلی تربتی است. بیش‌تر مردم این شهر مسلمان و پیرو مذاهب شیعه جعفری و سنی هستند. شهرستان تربت جام در سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375 هـ . ش، 210.349 نفر جمعیت داشته است. صنایع دستی شهرستان تربت جام را قالی و قالیچه بافی، کرباس بافی، پلاس بافی، جوال و خورجین بافی، بافتن دستمال و چادرشب و ظروف سفالین تشکیل می دهد. از روزگار کهن صنعت فرش بافی در این شهرستان رواج داشته است و جنبه صادراتی دارد. دار قالی ها معمولا در خانه ها برپا می شود و کارگاه‌های قالی بافی نیز در این شهرستان به فراوانی وجود دارند. قالی‌ها با طرح قالی مشهد در رنگ های لاکی، قرمز دانه و قهوه ای نیز به بازار عرضه می‌شود. آرامگاه شیخ جام، پل خاتون، تپه جهانگیر آباد، تپه سراب، تپه شور قلعه، تپه صدر آباد، تپه طلایی، تپه قشه توت، تپه گرماب، تپه گلارچه، تپه گنج آباد، خواجه حسام، قلعه استای، قلعه زور آباد، قلعه فیض آباد، قلعه گبری، قلعه گوش لاغر، قنقر، کاریز دیوان، گلار صارم و مسجد خواجه عزیزالله مکان های دیدنی و تاریخی این منطقه را تشکیل می‌دهند.

 

مشخصات جغرافیایی
شهرستان تربت جام، با پهنه ای حدود 8362 کیلومتر مربع، در شمال خاوری استان خراسان رضوی، در کنار مرز ایران و افغانستان، در مسیر راه مشهد – اسلام قلعه، از نظر جغرافیایی در 35 درجه و 14 دقیقه پهنای شمالی و 60 درجه و 38 دقیقه درازای خاوری و بلندی 928 متر از سطح دریا قرار دارد. این شهرستان از شمال به شهرستان سرخس، از باختر به شهرستان های مشهد، فریمان و تربت حیدریه، از جنوب به شهرستان تایباد و از خاور به افغانستان محدود است. هوای تربت جام معتدل است و بیش ترین درجه حرارت در تابستان ها به 40 درجه بالای صفر و کم‌ترین آن در زمستان ها به 13 درجه زیر صفر می رسد. میانگین باران سالیانه آن، حدود 254 میلی‌متر است. تربت جام در مسیر راه آسفالته مشهد – تایباد قرار گرفته و به درازای 162 کیلومتر به سوی شمال باختری به مشهد و به درازای 62 کیلومتر به سوی جنوب به شهر تایباد می‌پیوندد. دو راه شنی نیز از این شهر به سوی شمال خاوری، به درازای 171 کیلومتر به صالح آباد و دیگری به سوی جنوب خاوری، به درازای 35 کیلومتر به قلعه حمام کشیده شده است.
وجه تسمیه و پیشینه تاریخی
تربت جام از روزگار باستان تاکنون به نام های گوناگونی چون «بوزگان»، «بوزیگان»، «بوزجان»، «پوچکان»، «زام»، «سام»، «جام»، «تربت شیخ جام» و «تربت جام» خوانده شده است. شهری باستانی به نام «بوزیگان» و یا « بوزگان» از سده 3 پ. م تا سده 2 هـ . ق، در کنار شهر کنونی وجود داشته که ظاهرا در اثر زلزله از بین رفته است. شهر کنونی از حدود سده 3 هـ . ق، ایجاد و اندک اندک گسترش یافته است. این شهر پس از باز سازی و آبادی دوباره، «بوزجان» یا «پوچکان» نامیده شده و کرسی ناحیه جام، (به گویش شمالی قهستان «زام» یا «سام») گردیده است. شهر تربت جام نیز مانند شهر تربت حیدریه به نام شیخ بزرگی که در آن به خاک سپرده شده سرشناس است. شیخ احمد جام، مقلب به ژنده پیل، از عارفان نامی سده 5 هـ . ق، بود و نام کنونی شهر به مناسبت تربت یا آرامگاه وی «تربت شیخ جام» و «تربت جام» نامیده شده است.
تربت جام از روزگاران کهن از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. اهمیت تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و بازرگانی آن، از سده 3-4 هـ . ق، نمایان گشته، و در زمان زندگی شیخ احمد جام (44- 536 هـ . ق) یعنی سده های 5 و 6 هـ
. ق، شکوفا شده است.تربت جام در سده های 7 و 8 هـ . ق، هم زمان با یورش مغول و تیمور لنگ آسیب زیادی دید. تربت جام در دوران صفوی به ویژه شاه عباس بزرگ، اهمیت نظامی یافته و در آن، امنیت و آرامش برقرار بوده است. اما در اواخر این دوران و در زمان شاه ساطان حسین صفوی (1105- 1135 هـ . ق) اوزبک ها و افغان ها به مرزهای خاوری ایران، از جمله ناحیه تربت جام، دست اندازی کردند. سرانجام سرداری از خاور ایران، به نام نادر قلی افشار برخاست و افغان ها را از ایران راند و خود در 1148 هـ . ق، پادشاه ایران شد. در زمان نادر شاه افشار، ایران بار دیگر توانمند شد و نه تنها مرزهای خاوری آن، از یورش اوزبک ها، افغان ها و ترکمانان در امان ماند، بلکه به سال 1153 هـ . ق / 1740 م، آن سوی رود جیحون یا آمودریا و قلمرو اوزبک ها، یعنی خوارزم و بخارا هم مطیع نادر شاه و حکومت ایران شد. با درگذشت نادر شاه در سال 1160 هـ . ق، بار دیگر نا آرامی در خراسان آغاز گشت و تا اوایل سده 13 هـ . ق، ادامه یافت.
کریم خان زند، که در شیراز بر ایران حکومت می کرد، به احترام نادر شاه افشار، خراسان را هم چنان در دست فرزندان نادرشاه باقی گذاشت. بعدها آقا محمد خان قاجار خراسان، از جمله تربت جام را، در 1210 هـ . ق گشود. فتحعلی شاه قاجار (1212- 1250 هـ . ق) حقوق متحدان نخستین خویش، یعنی ترکمانان که برای دستیابی به حکومت ایران، به قاجاریه کمک کرده بودند، نادیده گرفت و در نتیجه سرکشی ترکمانان آغاز شد و در دوران ناصرالدین شاه (1264 – 1313 هـ . ق) شدت یافت و یکی از شوم ترین دوران های تاریخی را برای مردم خراسان، از جمله ناحیه تربت جام و دیگر شهرهای خراسان خاوری، پدید آورد.

 

مساجد در شهرستان تربت جام
مسجد مولانا تربت جام
در تایباد تربت جام ، نزدیکی مرز کنونی ایران و افغانستان ، بنایی زیبایی از دوره تیموری به نام مسجد و مزار مولانا شیخ زین الدین واقع شده است . بانی این مسجد پیر احمد خوافی وزیر شاهرخ بهادر تیموری می‌باشد و مسجد در سال 848 هجری قمری به دستور وی ساخته شده است. اهمیت این بنا بیش‌تر از لحاظ دارا بودن کتیبه‌های زیبای سر در ، کاشی کاری معرق و حواشی آن است که از هر جهت ، شامل نکات ظریف هنری و ویژگی‌های دوره تیموری است . در کتیبه کاشی معرق تاریخی مسجد ، نام شاهرخ و پیر احمد خوافی خوانده می‌شود.
گذشته از کتیبه تاریخی ایوان و حواشی آن ، کتیبه‌ای بر روی سنگ نقر شده است و در بالای سر قبر قرار دارد . این کتیبه منظوم که به خط نستعلیق نوشته شده ، حاکی از این است که معجر مشبکی از سنگ رخام در سال 1030 هجری قمری از طرف خواجه درویش نامی برای قبر شیخ زین الدین علی ساخته شده است . این معجر هم اینک در خارج مسجد و جلو ایوان نصب شده است . بنا تحت شماره 309، در زمره آثار تاریخی به ثبت رسیده است.
مسجد خواجه عزیز الله تربت جام
در شهر تربت جام و در شمال آرامگاه شیخ جام قرار دارد . در حال حاضر به صورت نیمه ویران درآمده است و از سده 5 هـ.ق. بر جای مانده است.
مسجد عتیق تربت جام
این بنا در جنوب غربی گنبدخانه قرار دارد و مسجد جامعی به سبک شبستانی گنبددار شامل پنج رواق است که رواق‌های محوری آن ، عریض‌تر از رواق‌های کناری است . در مرکز بنا ،‌ گنبدی بر روی چهار تویزه زده شده بوده که بعداً ویران شده است . ابعاد کل بنا 50/25 * 19 متر است.
گچ‌بری‌ها ، نقش اندازی آجری روی بدنه گچی و نوع کاشی بنبا ،‌از نقطه نظر سبک ، متعلق به قرن هشتم هجری است و از نظر مطالعه تطبیقی ، مشابه آن را می‌توان در بسطام (692 هـ.ق.) ،‌سلطانیه (684 هـ.ق.) و اشترجان (687 .هـ.ق.) یاتف. بانی این بنا را رضی الدین احمد متولی جامی نوشته‌اند و تاریخ ساخت آن را 720 هـ.ق. دانسته‌اند
-ایوان : ایوان با ارتفاعی در حدود 30 متر در برابر گنبد قرار دارد و با قوس هشت قسمتی و سقف نیم گنبدی کاربندی شده است و در طرففین ایوان ، مسجد کرمانی و مسجد گنبد سفید قرار گرفته‌اند که از داخل ایوان ،‌دو درگاه به آن‌ها راه دارد . دو گلدسته کوتاه شش ضلعی در بالای ایوان جای گرفته که ساخت آن‌ها را به شخصی به نام «شیخ اسماعیل خان مستوفی الممالک » که مستوفی کل کابل و قندهار در زمان نادرشاه بوده است ،‌ نسبت می‌دهند. در تزیین ایوان، از کاشی کاری و گچ بری استفاده شده است. در این ایوان،‌ دو نوع کاشی کاری متعلق به دو دوره مختلففف به کار رفته است؛ نخست، کاشی‌های فیروزه‌ای شش گوش منقوش که با نقوش گل و برگ و ستاره 6 پر به رنگ‌های سیاه ، لاجوردی و فیروزه‌ای بر زمینه سفید تزیین شده‌اند و کاشی‌های فیروزه‌ای رنگ تیره کوچک مثلثی شکل منقوشی که با اسلیمی و به رنگ سیاه منقوش شده‌اند، دو چهار گوشه کاشی‌های شش گوش بزرگ را پر کرده‌اند. نوع دوم ، کاشی کاری معرق دوره صفوی (1022 هـ.ق.) است که تمامی نمای ایوان ،‌از اسپر و پیشانی آن گرفته تا زیر قوس را بانقوش هندسی ، حیوانی ،‌گیاهی و کتیبه‌های ثلث با رنگ‌های سفید، سیاه، آبی،‌فیروزه‌ای، لاجوردی، سبز روشن، قهوه‌ای روشن و قهوه‌ای سیر و زرد می‌پوشانده‌اند. علاوه بر کاشی کاری، از گچ‌بری‌هایی نیز در چند حای ایوان استفاده شده است که همه متعلق به یک دوره نیستند. بانی این بنا ، «شمس الدین مطهر بن شهاب الدین اسماعیل بن قطب الدین محمد بن شمس الدین مطهر بن احمد بن جامی» بوده است که قبل از اتمام آن ، در گذشته است و کار او توسط پسرش «غیاث الدین بن مطهر» به اتمام رسیده است ؛ هر چند به نظر می‌رسد نقشه اولیه بنا هیچ گاه کامل نشده است . درباره تاریخ بنا می‌توان گفت که بنای ایوان در 720هـ.ق. پایان گرفته است ، و در زمان معزالدین تغییراتی در آن به وجود آمده و کاشی کاری معرق فعلی بنا در سال 1022 هـ.ق. ، در دوره شاه عباس صفوی ، صورت پذیرفته است.

 


مسجد کرمانی تربت جام
این دو بنا ، در شمال و جوب ایوان واقع شده‌اند و از طریق دو درگاه واقع در ایوان می‌توان به داخل آن‌ها راه یافت. مسجد کرمانی با ابعاد 70/10 * 17 متر دارای شاه نشینی در وسط هر ضلع و سه حجره (چله خانی) در اضلاع غربی ـ شرقی است . در شاه نشین غربی آن ، محراب گچ بری شده پر کار و نفیسی و در مقابل آن ،‌ قبری منسوب به استاد کرمانی ـ سازنده محراب ـ قرار دارد. سقف این سبنا ، شامل پنج قسمت است : دو شاه نشین شمالی و جنوبی با پوشش نیم گنبدی که در جلوی هر کدام دو تویزه با تاق خوانچه پوش قرار دارد و سرانجام در مرکز بنا ، بر روی چهار تویزه ، گنبد کوچکی زده‌اند که بعداً بازسازی شده است . در زیر این گنبد ، در کف مسجد ، سردابی با نقشه مربع که داخل آن سه قبر قرار داشت ، کشف شده که هویت دفن شدگان مشخص نیست. تزیینات داخل بنا شامل تعدادی قوس تزیینی در اطراف حجره‌ها و گچ‌بری‌هایی به شکل مقرنس در بالای در چله خانه است . در بالای این قسمت و در کمرگاه بنا ، کتیبه‌ای به خط ثلث ، بنا را دور می‌زند و در بالای آن ، مقرنس کاری بسیار زیبایی به کار رفته است که در تاق شاه نشین‌ها قرار دارد و در پایین ، مقرنس‌های شمالی و جنوبی جمعاً 8 لوح گچ بری مشبک وجود داشته است که امروزه 7 لوح آن باقی مانده است . در میان نزدینات این مسجد مجراب گچ بری شده شاه نشین غربی که دارای نقوش مختلف گیاهی و خطی و هندسی پرکار است ،‌از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
نمای خارجی مسجد کرمانی که رو به صحن اصلی مزار قرار دارد ،‌متشکل از چهار طاق نما و قاب‌های ساده آجری در حد فاصل آن‌هاست . از آن میان ، دو طاق‌نمایی که بعد از ایوان قرار گرفته‌اند . دارای مقرنس کاری با اسلوب به کار رفته در داخل بنا هستند و حواشی آن‌ها نیز دارای گچ بری‌هایی نظیر نمونه‌های داخل بناست . در خصوص تاریخ ساخت این بنا نمی‌توان اظهار نظر دقیقی داشت ؛ اما احتمال بیش‌تری وجود دارد که این بنا به نیمه دوم قرن هشتم هـ.ق. متعلق باشد.
مسجد نو تربت جام
این مسجد در جانب شرقی مزار واقع است و با یک مقصوره چلیپا شکل و شبستان‌های ستون دار طرفین آن و یک حیاط کوچک مستطیل شکل مشخص می‌شود. رواق شرقی ،‌با مسجد عتیق پیوند خورده است و برای این کار ،‌الزاماً بخشی از آن و احتمالاً بناهای مغولی شمال مجموعه تخریب شده است . دری که جایگزین محراب گنبد شده ، راهی را برای ورود به مسجد جدید فراهم ساخته است . دیوارهای تکیه حیاط ، تاق‌های رواق‌ها و شبستان‌های طرفین گنبد مقصوره و تزیینات زیر گنبد ، نسبتاً جدید هستند. تنها بخش اصلی مسجد به نظر می‌رسد که گنبد مقصوره باشد. این بنا احتمالاً توسط جلال الدین فیروز شاه ، در سال 846 هـ.ق. ساخته شده است.

 

حمامها و آب انبارها در شهرستان تربت جام
آب انبار لنگر تربت جام
این بنا در فاصله دویست متری غرب مزار شاه قاسم انوار ،‌واقع در روستای لنگر و 24 کیلومتری غرب تربت جام ، قرار گرفته و ظاهراً همزمان با بنای آرامگاه در دوره تیموری ساخته شده است . آب انبار لنگر بنای آجری بزرگی به عرض 18 و طول 24 و عمق آبگیر 6 متر است . ارتفاع پوشش گنبدی آن انبار از کف زمین نیز به 9 متر می‌رسد. این منبع حدود 132 متر مساحت دارد و تقریباً 2000 متر مکعب آب را در خود جای می‌دهد. در جانب شمالی و جنوبی بنا دو غرفه آجری ساخته شده که در یکی از آنها پلکان آجری برای دسترس به آب قرار دارد . پله‌ها در عمق منبع و داخل آب ادامه پیدا می‌کند تا هر قدر سطح آب پایین رود ، بتوان به آن دست یافت . غرفه دیگری که کوچکتر و تقریباً قرینه غرفه پلکان دار است ،‌برای استحکام پشت بند پوشش بنا ، ساخته شده است. احتمال دارد این بنا از ساخته‌های امیرعلی شیرنوایی ، وزیر دانشمند و خیر سلطان حسین بایقرا باشد.
آب انبار تربت شیخ جام تربت جام
این بنا مقابل در ورودی باغ و متصل به صحن شمالی مرقد شیخ جام واقع شده است . بنای اولیه آب انبار در سال 1010 هـ.ق. توسط «فیروزبن حسین» نامی ساخته شده و در دوره ناصرالدین شاه (1270 هـ.ق.) تعمیر و بازسازی شده است . (نقشه ش 110 پایین) بنا با مصالح آجر و ساروج و گل ساخته شده و دارای طرحی مستطیل شکل با درگاهی در میانه هر ضلع و پوششی گنبدی است.

 


قلعه ها در شهرستان تربت جام
قلعه گبری تربت جام
این قلعه بر فراز کوهی در 1 کیولمتری روستای قلعه گبری ، در جنوب باختری پل خاتون قرار دارد . این دژ بایستی از دژهای اسماعیلیه باشد . قلعه شامل تأسیسات زیست دراز مدت،‌ مانند حوض ساروجی یا سنگی و ...نیست و تنها نیاز فوری و روزمره ساکنانش را برآورده می‌کرده است
قلعه گوش لاغر تربت جام
در بیرون روستای گوش لاغر ، بر سر راه مشهد ـ صالح آباد و در 11 کیلومتری شمال باختر آن ، بر روی یک تپه سنگی قرار دارد. از این قلعه یک محوطه مستطیل شکل 150 * 100 با یک برج خراب به بلندی حدود 5 متر دیده می‌شود. سفال‌های لعابدار ، با نقش‌های کنده زیر لعاب، که در این قلعه دیده شده، دیرینگی قلعه را به سده‌های نخستین اسلامی می‌رساند، یعنی به حدود 1000 سال پیش و سده‌های سوم و چهارم هجری قمری
قلعه زورآباد تربت جام
قلعه زورآباد در کنار صالح آباد قرار دارد. این دژ از خشت و گل ساخته شده است . حصار خاوری ویران شده،‌ ولی حصار باختری پابرجاست، در هر گوشه حصار ، برجی دو سه طبقه ساخته شده است.
قلعه استادی تربت جام
در روستای استاد، در 86 کیلومتری شهر تربت جام و 23 کیلومتری جنت آباد و به فاصله چند کیلومتری باختر هریرود قرار دارد. امروز از آبادی استاد یا استای اثر برجسته‌ای دیده نمی‌شود ‌ ولی در آن محل بر فراز کوهی، قلعه‌ای نظامی و نیمه ویران و شاید از دوران صفوی وجد دارد. در پایین دست قلعه ‌بازمانده آبادی‌های دیگری دیده می‌شود، با سفال‌هایی از دوره سلجوقی و تیموری.
تپه های باستانی در شهرستان تربت جام
تپه شور قلعه تربت جام
در 300متری جنوب باختری روستای شور قلعه که در ده کیلومتری باختر پل خاتون است قرار دارد . ظاهراً تپه شور قلعه یکی از سکونت‌گاه های مردمان باستانی است که به گفته «گیرشمن» از طریق دره کشف رود خود را به درون ایران کنونی رسانیده‌اند. چون در یک جای تپه که به طور تصادفی خاک‌برداری شده لایه‌های نمایان‌گر وجود بازمانده فرهنگ پیش از تاریخ دیده می‌شود.
تپه صدرآباد تربت جام
در کناره جنوب کشف رود ، در 3 کیلومتری باختر پل خاتون قرار دارد. در کاوش‌های غر مجاز ، آجرهای سرخ رنگ 5 * 25 * 25 سانتیمتر در آن پیدا شده است . در این تپه سفال‌های بدون لعاب با نقش برجسته قالب‌زده و دارای نقش‌های نیم استوانه‌ای و باندهای عمودی برجسته هستند ، که تزیینات روی ظرف‌های نقره ساسانی را به یاد می‌اورند . این تأثیر از هنر دوران ساسانی مربوط به سده‌های نخستین اسلامی است.
تپه جهانگیرآباد تربت جام
در 7 کیلومتری جنوب خاوری پل خاتون و دو کیلومتری باختر گرماب قرار دارد. این تپه برای کشاورزی هموار شده ، ولی در نقاط بلند آن، قطعه سفال‌هایی دیده می‌شود که شبیه سفال‌های تپه صدرآباد و مربوط به سده‌های نخستین اسلامی است.
تپه طلایی تربت جام
در سه کیلومتری گوش لاغر ،‌ در کنار روستای شورستان قرار دارد. سفال‌های تپه طلایی شورستان، بیش‌تر بدون لعاب و دارای نقش‌های قالب زده و مهری هستند که این گونه سفال‌ها مربوط به سده‌های سوم تا اوایل هفتم هـ.ق. است. در باختر تپه، که خاک‌برداری شده، دیواری از خشت و گل به چشم می‌خورد و در همان محل تکه‌های آجر نیز دیده می‌شود. در میان انبوه سفال‌ها ،‌یک سفال نخودی رنگ دست ساز مربوط به پیش از تاریخ نیز به دست آمده که اگر از جای دیگر به آن جا منتقل نشده باشد، دیرینگی تپه طلایی را به پیش از تاریخ هم می‌رساند. بیش از پنجاه گونه نقش گوناگون قالبی روی سفال، چندین قطعه ظرف سفالی و یک قطعه توپی کوره سفال‌گری، یک عدد هر سالم زیبا و سفال لعاب‌دار در تپه طلایی پیدا شده‌که همگی گویای یک استقرار مدنی دراز مدت از پیش از اسلام تا سده 7 هـ.ق. ، در آن محل است.
تپه قشه توت تربت جام
در 10 کیلومتری صالح آباد و 77 کیلومتری شمال خاوری شهر تربت جام ،‌بر سر راه آن دو شهر قرار دارد. برش‌هایی که در اثر خاک‌برداری در بخش جنوبی محوطه ایجاد شده، تا ژرفای زیاد، ‌لایه‌های خاکستر و خاک سوخته به همراه سفال و استخوان را نمایان کرده است. سفال‌های قشه توت از نظر گوناگونی در فرم ، ‌نقش‌های بسیار و دیرینگی به دو دسته بزرگ پیش از تاریخ و تاریخی بخش می‌شوند. در میان انبوه سفال‌های نقش دار تپه جنوبی، قطعه‌ای از کف یک ظرف کوچک مرمری سفید و یک صافی کوچک سفالی و نیمی از یک دوک گلی نیز به‌دست آمده است. با بررسی محوطه‌های پیش از تاریخ شمال خاور و خاور ایران ‌روشن می‌شود که سفال‌های تپه قشه توت، از نظر نقش و فرم، با سفال‌های تپه‌های آنو ، در نزدیکی عشق آباد ترکمنستان ، محمد آباد مازندران، شهر سوخته سیستان، کویته پاکستان ،‌نمازگاه ، آق تپه در ترکمنستان قابل مقایسه است که در مجموع نزدیک هستند با سفال‌های طبقه دوم سیلک و از دوران کالکولیتیک. اما در جزییات،‌تأثیر پذیری بسیاری از اشیاء به دست آمده در شهر سوخته سیستان ، قابل دیدن است. از جمله قطعه‌ای از ظرف کوچک مرمری‌‌که نمونه آن ‌به فراوانی در میان آثار به دست آمده از شهر سوخته سیستان دیده می‌شود

 

 

 

آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان تربت جام
آرامگاه میر غیاث الدین تربت جام
روستای بزد در 17 کیلومتری جنوب غربی تربت جام قرار دارد. در داخل قبرستان این روستا ، بنایی است که به مقبره «میر غیاث الدین» معروف است و قبری در فضای باز و بیرونی ایوان آن جای دارد . نقشه بنا ، مربع شکل و بهابعاد 5/13 * 5/13 متر است . به نظر می‌رسد که این بنا در دوره صفوی ساخته شده و در دوره‌های بعدی تزییناتی بر آن افزوده شده باشد. این بنا احتمالاً به عنوان مسجد و نمازخانه کاربری داشته است.
آرامگاه خواجه عزیزالله تربت جام
این مقبره در یک کیلومتری جنوب شرقی مجموعه شیخ جام و در میان گورستانی قرار دارد که در نزدیکی آن ، بقایای یک ایوان باستانی واقع است . نقشه این بنا به صورت مستطیل است که ابعاد خارجی آن ، 10/13 * 17 متر و ابعاد داخلی‌اش 5/13 * 5/14 متر است . در نمای اصلی این بنا ، ایوانی با تاق آهنگ به عرض 30/5 و ارتفاع 90/7 متر وجود دارد. در اضلاع چهارگانه بنا ،‌شاه نشین‌ها و در زوایای آن، غرفه‌هایی از بطن دیوار درآورده‌اند. این بنا فاقد هر نوع تزیین است ؛ تنها تزیینات آن ، منحصر به نحوه ارائه و نمایش تویزه‌ها (یزدی بندی) و سه کنج‌ها است . داخل بنا روکشی گچی داشته است . راه ارتباط این بنا با ایوان مجاور آن ، از طریق درگاه‌هایی بوده که در ضلع جنوب غربی و داخل ایوان تعبیه شده بود و امروزه به جز درگاه داخل ایوان ،‌بقیه آن مسدود شده است. شخص مدفون در این بنا ، «خواجه زیدن الدین عزیز الله بن قطب الدین محمد زاهد بن صفی الدین محمود بن ابوالمعالی بن رضی الدین احمد بن قطب الدین محمد بن رضی الدین احمد متولی بن شهاب الدین اسماعیل بن قطب الدین محمد بن شمس الدین مطهر بن شیخ الاسلام احمد نامقی جامی » است که سلوک وی به طریقه «نقشبدنیه» و معاصر «سلطان حسین بایقرا» بوده است و در بیست و هفتم ربیع الثانی سال 902 هـ.ق. درگذشته است . تاریخ ساخت بنا نیز به نظر می‌رسد مربوط به نیمه اول قرن دهم هجری باشد.
مجموعه آرامگاهی تربت شیخ جام تربت جام
زیارتگاه احمد بن ابوالحسن شیخ احمد جامی (441-536 هـ.ق.) در شهرستان تربت جام ،‌ در میان جاده مشهد به هرات قرار دارد و مشتمل بر ده بنای تاریخی است که در اطراف یک حیاط وسیع مجتمع شده است . قبر خود شیخ ، بدون هیچ گونه بنایی ، به صورت روباز در مقابل ایوان عظیمی قرار دارد.
زیارتگاه شیخ احمد ، یکی از بزرگترین مراکز زیارتی شرق ایران است که در قرن نهم هجری به اوج شکوفایی خود رسید. مجموعه ، مشتمل بر ساختمان‌هایی است که در اضلاع غربی و شمالی حیاطی مستطیل شکل و بزرگ گرد آمده است و در قلب مجموعه ، گنبد خانه با ایوانی در جلوی آن قرار دارد. در طرفین ایوان ،‌ دو بنا به نام‌های مسجد کرمانی و گنبد سفید یا مسجد رواق ، قرار دارند.
در جبهه غربی گنبد خانه ، سراچه ؛ در سمت مشرق آن مسجد عتیق ، و در جبهه جنوبی ، مسجد جامع جدید واقع شده است که شبستان گنبددار آن با گنبد خانه مزار ، بر روی یک محور که از در ورودی مجموعه شروع می‌شود. قرار دارند . در جبهه غربی صحن بزرگ مقابل ایوان مزار ، بنایی موسوم به گنبد سبز که قسمتی از مدرسه جلال الدین فیروز شاه است ، قرار دارد. در جلوی مجموعه نیز سر در ورودی و در مقابل آن ، آب انباری واقع شده است . علاوه بر این‌ها ،‌بناهایی شامل دو خانقاه از امیر تیمور در جبهه شرقی مزار ، و مدرسه‌ای از علاء‌الدین محمد فریوندی ـ وزیر خراسان در زمان ابوسعید و طغاتیمورخان ـ و نیز مدرسه دیگری در جبهه مقابل مدرسه فیروز شاه و متصل به مسجد جامع عتیق که توسط شخصی به نام « امیر شاه ملک» ساخته شده است ، وجود دارد.
مرقد شیخ احمد جامی نامقی تربت جام
پس از آن که شیخ احمد نامقی ـ عارف مشهور ـ در سال 536 هـ.ق. درگذشت ، او را در جلوی دروازه معدآباد به خاک سپردند. قبر شیخ که امروزه در جلوی ایوان قرار گرفته ، با اجر و گچ به طول 20/5 و عرض حدود 2 و ارتفاع حدود 1 متر ساخته شده است و در کنار آن ، درخت پسته کوهی کهنسالی قرار دارد که زایران تربت شیخ ، اعتقاد خاصی بدان دارند . دو سنگ قبر افراشته سفید رنگ بر بالای سر و پایین پای مرقد وی نشانده‌اند که بر روی آن‌ها کتیبه‌هایی به خط کوفی و نستعلیق نوشته شده است و حواشی و قسمت‌های مختلف آن با گل و برگ و طرح مارپیچی و مقرنس زینت یافته است . بر گرداگرد مزار شیخ ، معجری سفید رنگ به طول 8 متر و ارتفاع 50 سانتی‌متر کشیده‌اند و به فافصله هر یک متر آن ، ستون سنگی سیاه رنگی قرار داده‌اند که تعداد آن‌ها 18 عدد است و بر روی برخی از آن‌ها که در جبهه رو به روی صحن قرار دارند ، کتیبه‌هایی به خط ثلث و نستعلیق دیده می‌شود.
آرامگاه خواجه حسام تربت جام
در 18 کیلومتری شمال خاوری صالح آباد، رشته کوه کناری هریرود پهلو گشوده و دره و گذرگاهی ساخته است و برابر آن آبادی بزرگی پدید آمده و قراول‌خانه‌ای دایر بوده است و چون در سده 8 هـ.ق. خواجه حسام الدین، حسن بن علی بن محمد شافعی ابیوردی، از شاگردان ملا سعد تفتازانی در آن جا به خاک سپرده شده، از آن پس نام خواجه حسام را یافته است . آرامگاه خواجه حسام به گونه چهار طاقی بزرگ، از آجر ساخته شده و رکن الدوله ،‌والی خراسان ، که در سال 1299 هـ.ق. ، از این محل دیدن کرده است، نوشته است این چهار طاقی رو به خرابی است

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   13 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نگاهی کوتاه به تربت شیخ احمد جام