دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 54
نقش عملکرد تحصیلی در اعتماد به نفس
موفقیت یا شکست تحصیلی همانطور که از عوامل مختلفی چون نظام آموزشی، سازمان مدرسه و عوامل آن چون کتاب، معلم، مدیر و نیز خانواده و ویژگیهای شخصی و فردی دانش آموزان ریشه می گیرد آثار و پیامدهای مختلفی را نیز در ابعاد اجتماعی و فردی بر جای می گذارد. موضوع این مقاله بررسی پیامدهای فردی و روانشناختی موفقیت یا شکست تحصیلی در روحیه و عزت نفس دانش آموزان است. باهم می خوانیم.
عزت نفس کودک قبل از هر چیز ابتدا در محیط زندگی اش پی ریزی می شود اما در مدرسه و کلاس درس است که نسبت به توانایی های خود و اینکه چگونه پیشرفت کند آگاهی می یابد. به طور معمول یک کودک تا سن ۱۸ سالگی حدود ۵ هزار ساعت از وقت خود را در مدرسه می گذراند و طی این مدت عقاید یا عادات خاصی کسب می کند.
نحوه آموزش کودکان بسیار مهم تر از چیزی است که باید بیاموزند. نگرش کودک نسبت به یادگیری و مخصوصاً توانایی هایش اثر بسیار مهمی روی اعتماد به نفس و در نتیجه آینده اش دارد بنابراین توجه و نوع رفتار والدین و معلم های مدرسه در این زمینه از اهمیت خاصی برخوردار است.
هدف از یادگیری
داشتن تصور خوب از خود نیاز طبیعی هر کودک است و برای برآورده شدن این نیاز، کودک باید به این باور برسد که می تواند کارها را به خوبی و با موفقیت انجام دهد. اما مفهوم موفقیت و شکست پیچیده است و با نگرش های متفاوتی بررسی می شوند. در یک کلاس درس خوب والدین باید انتظار داشته باشند که کودک شان پنج چیز اساسی زیر را بیاموزد:
۱ _ به دقت انجام دادن کارها و یادگیری مهم است.
۲ _ برای موفق شدن معیارهایی در نظر بگیرد بدین معنا که مفهوم درست انجام دادن کارها را درک کند و بتواند قضاوت کند که تا چه اندازه کارهایش را به خوبی انجام می دهد.
۳ _ باید چه انتظاری از خود داشته باشد و نسبت به توانایی هایش مثبت فکر کند.
۴ _ موفقیت و پیشرفت را نتیجه مستقیم تلاش و پشتکار خود بداند.
۵ _ و اینکه موفقیت های فردی اش ارزش اجتماعی دارند.
در مدرسه وجود تکالیف و برنامه های متفاوت و رقابت بین کودکان و ارزیابی مداوم آنها آگاهی کودک را نسبت به توانایی هایش افزایش می دهد و او را نسبت به قضاوت های دیگران نگران می کند. با روش های زیر می توانیم او را حمایت کنیم و اجازه ندهیم این ویژگی های مدرسه روحیه او را تضعیف کند:
۱ _ به او بقبولانیم که موفق شدن در مدرسه تلاشی جالب و هیجان انگیز است نه صرفاً محک زدن تواناهایی او.
بیشتر کودکان وقتی تصور می کنند مجبورند توانایی های خود را ثابت کنند نگران می شوند و ما نباید آنها را در اینگونه موقعیت ها قرار دهیم. مثلا، به جای اینکه به او بگویید: «ببینم در ریاضی چقدر مهارت داری» (که در این حالت کودک احساس می کند تحت بررسی موشکافانه ای قرار گرفته است) بگویید: «چرا این مسائل ریاضی را امتحان نمی کنی؟» (بدین وسیله این پیام را به کودک می رسانید که فعالیت های متفاوت، توانایی های ذاتی نیستند بلکه آنها را باید آزمود.)
۲ _ هرگز استعداد یا توانایی کودک را به طور کلی مورد قضاوت قرار ندهید.
باید از برچسب زدن روی توانایی های کودک مان بپرهیزیم (مثلا، «در خواندن ضعیف است.» یا «در فهم ریاضی کند است» یا «در ورزش دست و پا چلفتی» است.)
و برای اینکه تمایل به یادگیری در کودک را زنده نگهداریم باید به او بیاموزیم چگونه توانایی های خود را مهار کند و درک کند با کمک تلاش و کوشش می تواند توانایی ها و استعدادهایش را توسعه بخشد. مثلا به جای اینکه بگویید: «فکر می کنم ریاضی کار تو نباشد.» یا «در خواندن استعداد ذاتی نداری.» (که بدین ترتیب فکر می کند در این موارد توانایی ندارد) بگویید: «به نظر می رسد این مسائل ریاضی برایت دردسرساز هستند.» یا «خواندن این متن مشکل است، مگر نه؟» (در این صورت کودک این پیام مشخص و ساده را دریافت می کند که صرفاً آن وظیفه یا کار خاص مشکل است.) پیام دیگری که دریافت می کند این است: «محدودیت های او دائمی نیستند و اگر چه همه توانایی هایش به بهره برداری نمی رسند اما با تلاش می تواند آنها را توسعه دهد.» وقتی کودکان استعداد را مهار شدنی بدانند در کسب اهداف شان موفق می شوند.
تشویق کودک به برگزیدن معیارهایی برای عملکردهایش
اغلب والدین تمایل دارند کودک شان را از هر نوع انتقادی حمایت کنند و یا تصور می کنند هر کاری که او انجام می دهد «محشر» است. این گونه تفکر نسبت به کودک او را عملا دلسرد کرده و از توانایی هایش در انتخاب معیارهای عملکرد درست می کاهد و به تدریج درخصوص مفهوم «خوب انجام دادن کارها» گیج می شود.
کودکان اغلب تلاش می کنند به بزرگسالان بفهمانند که دوست دارند ارزیابی صحیحی از کارشان بشود. آنها تا سن ۶ سالگی نسبت به تعاریف دیگران مخصوصاً اگر با احساس خودشان نسبت به واقعیت سازگار نباشد حساس هستند. ستایش های افراطی غالباً کودک را ناراحت می کند. مثلا وقتی پدر مایکل «هشت ساله» به او گفت: «تو نابغه هستی!» مایکل بسیار عصبانی شد _ کودک در این لحظه نگران می شود برای جلب توجه پدرش باید چه کارهای دیگری انجام دهد و این ستایش نامطمئن او را مضطرب می سازد. یا نوجوانی نه ساله، برای اینکه موافق ستایش والدینش از نحوه اسکی بازی اش نبود به جای اینکه با اسکی از کوه پایین بیاید غلت خورد. کودکی که ستایش های غیرواقعی از کارش می شود دیگر انگیزه ای برای تلاشی جدی ندارد. گاهی اوقات لازم است به کودک خود بگوییم: «کارت را خوب انجام دادی و با تلاش بیشتر می توانی آن را بهتر انجام دهی.» و فقط به او نگوییم: «کارت فوق العاده است!»
بعضی مواقع کودک نسبت به خوب انجام ندادن کاری آگاهی کامل دارد که در این گونه مواقع بهتر است پدر یا مادر به نارضایتی کودک بپیوندد و به او کمک کند تا با استفاده از این نارضایتی نقشه ای برای بهبود کار بکشد. بهترین ستایش کودک تشویق قضاوت خوب خودش است.کودکان از سن ۴ یا ۵ سالگی نسبت به اینکه «که» هستند و چگونه باید باشند فکر کرده و معمولا خود را با دیگران مقایسه می کنند و آنها به کمک ویژه ای نیاز دارند تا در این قیاس ایمن بمانند. مخصوصا اگر حداقل دو مورد از گرایش های زیر را از خود بروز دادند:
۱ _ تمایلی به پذیرفتن کاری که برایشان مشکل است نداشته باشند.
۲ _ فقط به اهداف دور از دسترس و دست نیافتنی فکر کنند. (مثل صاحب مدال بازی های المپیک یا ستاره رسانه های گروهی شدن بدون اینکه واقعاً برای رسیدن به این اهداف گامی بردارند.)
۳ _ با لحنی تحقیرآمیز با دوستان خود صحبت کنند.
۴ _ فکر کنند که دوستان شان در هر کاری بهتر از او هستند.
۵ _ علاقه شان نسبت به مدرسه را از دست بدهند.
شما والدین می توانید به روش های زیر به کودک خود قوت قلب بدهید:
۱ _ عدم اعتماد به نفس او را بپذیرید.
ترس هایش را نادیده نگیرید و او را حمایت کنید. مثلا بگویید: «ممکن است بعضی روزها در مدرسه سخت بگذرد اما در آنجا افرادی هستند که به تو کمک می کنند و بعد از آن هم در خانه با یکدیگر می نشینیم و صحبت می کنیم.» پیام این است: «طبیعی است بعضی چیزها سخت باشد اما دشواری نشانه آن نیست که نتوانی از عهده کارهایت برآیی!»
۲ _ به او کمک کنید برای خود اهدافی روشن و دست یافتنی در نظر بگیرد.
وقتی کودک فکر کند کودکان دیگر از او جلوتر هستند ممکن است توجهی به توانایی های واقعی خود نداشته باشد. باید از او بخواهیم با توجه به توانایی هایش اهدافی در نظر بگیرد و برای دست یافتن به آنها برنامه ای دقیق داشته باشد.
۳ _ به او اطمینان بخشید که حتی وقتی نمی تواند چون ستاره ای بدرخشد باز هم با ارزش است.
می توانیم زمینه ای فراهم سازیم تا کودک لذت پیشرفت را با تلاش و حرکت خودش حس کند. مثلا: «ببین در این هفته مسائل ریاضی را چقدر بیشتر از گذشته درست حل کرده ای!» گفتن این جمله مؤثرتر است تا بگویید: «تو ریاضیدان بی نظیری هستی!»
کودکی که از هم سن و سال خود عقب می ماند برای ایمان آوردن به توانایی هایش به حمایت شما نیاز دارد:
۱ _ موضوع یا فعالیتی را بیابید که علاقه او را تحریک می کند.
۲- در کارها با او همیاری کنید و توانایی هایش را متذکر شوید و به او خاطرنشان سازید با وجود این که وظایفش سخت هستند آنها را چه قدر خوب می تواند انجام دهد. وقتی انجام دادن کاری به نظر کودک آسان بیاید ممکن است درک نکند آن کار واقعاً مشکل است.
۳- اصرار کنید آنها هنگام برخورد با موضوع یا فعالیت هایی که مشکل تر هستند به تلاش خود ادامه دهند.
اگر به او اجازه دهید تا روی موضوعات آسان متمرکز شود از مواجه شدن با مبارزات سخت و ناامیدکننده پرهیز می کند و یاد نمی گیرد برخی از ناامیدی ها را چگونه تحمل کرده و برای حل مشکلات خود تلاش کند.
نگاه کودک به موفقیت ها و شکست های خود
نحوه برخورد کودک با موفقیت و شکست در شکل گیری عزت نفس او بی اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمی تواند در کودک اعتماد به نفس ایجاد کند. نگرش کودک نسبت به موفقیت ها و شکست هایش اعتماد به نفس او را ساخته و یا از بین می برد. واکنش های سازنده و یا زیانبخش دو جنبه متفاوت از «موفقیت» و «شکست» هستند:
۱- اولین جنبه همان تسلط کودک روی موفقیت یا شکست است. اگر کودک توانایی و تلاش خود را عامل موفقیتش بداند نسبت به آن احساس مسئولیت کرده و روی آن کنترل منطقی خواهد داشت. مثلاً اگر بازی ضعیفی را که انجام داده است در نتیجه تمرین کم بداند آنگاه می تواند تلاش کرده و آن را تغییر دهد.
۲- دومین جنبه از نگرش کودک نسبت به موفقیت ها و شکست هایش به «پایداری» یا «ناپایداری» مربوط می شود.
چنانچه کودکی امتحان انگلیسی اش را ضعیف داده و معتقد باشد در نتیجه حماقتش بوده است یا اصولاً «در درس انگلیسی خوب نیست» پس نگرش وی «نگرشی پایدار» است و چون به نظر وی استعداد طبیعی اش تغییرناپذیر است بنابراین اوضاع درسی اش نیز اصلاح نخواهد شد اما اگر فکر کند نمره ضعیفش به علت خوب نخواندن درس هایش است در آن صورت دارای «نگرشی ناپایدار» است پس برای او امکان تغییر وجود دارد و مثلاً دفعه بعد می تواند خود را برای امتحان بیشتر آماده ساخته و بهتر عمل کند. کودک در عین حال که توانایی ها و عملکردهایش را ارزیابی می کند باید دو چیز متفاوت را درک کند: اول این که توانایی هایش تغییرپذیر هستند و ممکن است بهتر یا بدتر شوند و دوم این که روی آنها کم و بیش کنترل دارد. با روش های زیر می توانید کودک را تشویق کنید نسبت به موفقیت یا شکست هایش واکنشی سازنده از خود نشان دهد:
- با او در مورد این که چرا نتوانسته است کاری را خوب انجام دهد صحبت کنید. به او کمک کنید تا دلایل موفقیت و شکست خود را درک کند. درک علت موفقیت ها به اندازه فهمیدن علت شکست مهم است. اگر کودک معتقد باشد «شانس آورده» که نمره ریاضی اش خوب شده است پس به توانایی خود اعتمادی ندارد. از طرفی اگر فکر کند به طور ذاتی باهوش یا با استعداد است و کارهایش را خوب انجام می دهد ممکن است تصور کند دیگر ضرورتی ندارد تلاش کند. تصور این که توانایی های طبیعی به کمک فرد می آیند تصوری زیانبخش است. مطمئن شوید کودکتان می فهمد تلاش او چه قدر در موفقیتش نقش دارد. مثلاً به او بگوئید: «از این که می توانی موقع امتحان حواس خود را کاملاً جمع کنی خوشحال هستم.»
۲- با کودک خود در مورد علت شکست در کاری صحبت کنید و به صحبت های او گوش دهید و از نظر عاطفی او را حمایت نمایید.
به او کمک کنید درک کند که می تواند اوضاع را بهبود بخشیده و اصلاح کند.
نحوه برخورد کودک با موفقیت و شکست در شکل گیری عزت نفس او بی اندازه مهم است. تنها موفق شدن نمی تواند در کودک اعتماد به نفس ایجاد کند. نگرش کودک نسبت به موفقیت ها و شکست هایش اعتماد به نفس او را ساخته و یا از بین می برد
گاهی اوقات ممکن است کودکان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» یا «ناشایستی» داشته باشند یا حتی خود را احمق فرض کنند. کودکان زمانی که در کلاس درس سرزنش می شوند بسیار خجالت کشیده و شرمنده می شوند و از جمع فاصله می گیرند.
ارزش اجتماعی موفقیت
همان قدر که تشویق کردن کودک در جهت انتخاب معیارهایی برای خود معلم است به همان اندازه هم اهمیت دارد بداند که مردم برای تلاش و موفقیت های او ارزش قائل هستند.
در این خصوص می توانید پیشنهادهای زیر را امتحان کنید:
نسبت به تلاش و موفقیت وی علاقه نشان دهید و او را بستایید. مثلاً خواندن انشاء و به آن توجه نشان دادن کودک را بسیار راضی و خوشحال می سازد.
۲- نشان دهید که کار خوب او تأثیر مثبتی دارد. مثلاً بگوئید: گزارش تو از این کتاب مرا وادار می کند آن را بخوانم. بدین ترتیب کودک می فهمد قدرت این را دارد روی نگرش دیگران تأثیر بگذارد
- او را تشویق کنید مهارت های به دست آورده اش را به دیگران منتقل کند. مثلاً: «برادرت در حل مسائل ریاضی که سال گذشته یاد گرفتی به کمک تو احتیاج دارد.»
۴- کودک را تشویق کنید حداقل برخی از کارهای مدرسه اش را به طور گروهی انجام دهد. وقتی کودکان روی تحقیقی با یکدیگر کار می کنند، هریک از اعضای گروه پیشنهاداتی می دهد و هر وقت آن پیشنهاد مورد استفاده قرار گیرد اعتماد به نفس شان بالا می رود. کودکی که در کارهای گروهی سهیم می شود، ارزش اجتماعی تلاش، ابتکار و توانایی هایش را به بوته آزمایش می گذارد.
حفظ اعتماد به نفس در کلاس درس
گاهی اوقات ممکن است کودکان در مدرسه نسبت به خود احساس «بد» یا «ناشایستی» داشته باشند یا حتی خود را احمق فرض کنند.
کودکان زمانی که در کلاس درس سرزنش می شوند بسیار خجالت کشیده و شرمنده می شوند و از جمع فاصله می گیرند. آنها هر روز به بی کفایتی تهدید می شوند.
کودکی که در کارش شکست می خورد شرمنده می شود و این باور در او شکل می گیرد که این گونه اتفاق ها همیشه برایش پیش خواهد آمد و در زندگی شانسی نخواهد داشت. چنین تفکری ممکن است آینده کودک را به خطر اندازد. ناامیدی و سرخوردگی های گذشته مجدداً وجود کودک را فرامی گیرد و او به انتظار شکست های آینده می نشیند. متأسفانه در این لحظات کودک هر نوع تحقیری را «به حق» یا «مناسب» می داند.
ما والدین با روش های زیر می توانیم به کودک کمک کنیم تا بر این احساسات بسیار معمول غلبه کند.
- مشکلی که ممکن است موجب تحقیر کودک شود را تشخیص دهید. ببینید چه «نقصی» در کودک مورد هدف قرار گرفته است پس تا حد لازم در مورد آن با وی صحبت کنید. مثل این مورد: «به نظر می رسد وقتی هنگام روخوانی در کلاس اشتباه می کنی مضطرب می شوی.»
وقتی با کودک این گونه صحبت شود به این فکر می افتد که: «خوب روی هم رفته این وضع خیلی هم بد نیست.» زیرا می فهمد فقط بلند خواندن وی در کلاس خوب نیست و به طور کلی استعداد و توانایی اش در روخوانی مورد تردید قرار نگرفته است.
- تفاوت بین اشتباه و شکست را به کودک آموزش دهید و در عین حال به او کمک کنید تا موضوعی که باعث تحقیر وی می شود را به سرعت اصلاح کند. در ضمن به او متذکر شوید اشتباه کردن خجالت آور نیست بلکه باید با اصلاح خطاها به رشد و بالندگی دست یافت. به کودکتان بگوئید: «اشتباه کردن قسمتی از یادگیری است و هر کس در زندگی اشتباه می کند.» آنگاه کودک این پیام را دریافت می کند که دلیلی ندارد همیشه از اشتباهاتش شرمنده شود و خجالت بکشد و اعتماد به نفسش تقویت می شود. بنابراین اگر می خواهیم کودکانمان موفق شوند باید به آنها بیاموزیم که چگونه بر شکست شان غلبه کنند.
۳- به او بیاموزید در برابر تحقیر شدن مقاومت کند. کودکی که نقاط قوت و ضعف خود را بشناسد آمادگی مقاومت در برابر هر نوع تحقیری را دارد و اگر آن قدر اعتماد به نفس داشته باشد که در کلاس درس بگوید: «این مبحث درسی هنوز برایم سخت است اما سعی می کنم آن را یاد بگیرم.» پس می تواند به سرعت احساس اضطراب را از خود دور کند و شرمنده نشود.- با معلم کودکتان صحبت کنید و از او کمک بخواهید. یادگیری و تحقیر نمی توانند در کنار یکدیگر باشند و اگر معلمی کودکی را تحقیر کند قدرت یادگیری را از او می گیرد. برای این که کودکتان در کلاس درس مضطرب نشود از معلم وی بخواهید روشی به کار گیرد تا او را بیش از پیش مضطرب و نگران نسازد.
با تدابیر فوق می توانیم به کودک کمک کنیم تا نگران کارهای مدرسه نباشد و برای او مهارت هایی فراهم نمائیم تا در قبال حقارت ایستادگی کند و در ضمن به او بیاموزیم از چیزی نترسد و همچنان به تلاش خود ادامه دهد. او باید بداند اگر بعضی مواقع هم شکست بخورد ایرادی ندارد زیرا شکست قسمتی از یادگیری است.
کنار آمدن با عدم پذیرش
درخواست نامه ها و مصاحبات ورودی معمولاً به سال های آخر دوران نوجوانی- هنگام ورود به دانشکده و مدارس عالی تخصصی برای ادامه تحصیل- مربوط می شود، اما در حقیقت بسیاری از کودکان این مراحل را از سنین کم آغاز می کنند. مثلاً ممکن است والدین از اینکه کودک شان به مدرسه ای که معتقدند خوب است راه نیابد بسیار ناراحت شوند اما باید درخصوص اثری که این مسأله روی کودک دارد حساس باشند.
عزت نفس رابطه تنگاتنگی با احساس موفقیت و مقبول بودن دارد. بنابراین تحمل کردن این نوع عدم پذیرش ممکن است مشکل باشد. بعضی از کودکان و والدین پذیرفته نشدن در مدرسه ای را به راحتی تحمل می کنند اما دیگران چنین نیستند.
عوارض روحی روانی مردودی
قبلا مذکور افتاد که مطالعات نشان داده است که مردود شدن یک کودک موجب بهبود وضعیت پیشرفت تحصیلی وی نمی شود و از این نظر تا حدود زیادی بی فایده است اما در عوض عوارضی برای کودک به دنبال دارد که قابل توجه است.
یکی از عوارض جبران ناپذیر مردودی بر روی شخصیت کودکان، کاهش عزت نفس یا self-esteem و خود پنداره مثبت است، امروزه نقش خود پنداری مثبت در موفقیت انسانها مورد تاکید صاحب نظران و پژوهشگران تربیتی است آنان بعد از خانه، مدرسه را مهمترین نیروی شکل دهنده خود پنداری می دانند موستکاس (Moustakas) معتقد است که ما همه اشتباه می کنیم. مرتکب خطا شدن وپایین آوردن اعتبار و حیثیت یک کودک و در عین حال آگاه بودن از این که شخصیت کودک بیمار می شود بسیار جدی تر از آن است که کودک کلماتی را به هنگام قرائت جا بیندازد!! (پرکی، 1378)
کاهش اعتمادبه نفس کودک که حاصل این شکست هاست، بزرگترین عامل تعیین کننده روند آتی زندگی وی، خاصه زندگی تحصیلی اوست. این شکست ها نگرش ها و اعتقادات وی را نسبت به مدرسه، معلم و دانش منفی می سازد، به گونه ای که به مرور از علم و مدرسه روی گردان می شود. تا جایی که به انتهای خط می رسد و بالاخره ترک تحصیل می کند.
این شکست ها و نگرانی های قبل و بعد از آن، گاه چنان جدی و شدید هستند که منجر به ناراحتی های روانی چون اضطراب و افسردگی می شود. در پژوهش (محمد حسین الیاسی ، 1380) بین افت تحصیلی، مردودی، تجدیدی و افسردگی رابطه مثبت دیده شده است. بنا بر گزارش محقق فوق در خارج از کشور نیز تیشر و لانگ (tisher and lang, 1970)، مک دونالد و شیپرد (Mc Donald and shiperd , 1976) تیشر (1983) و کول (Cole 1990) بین افت تحصیلی و افسردگی کودک رابطه پیدا کرده اند بنا بر گفته بلوم دانشمند معروف شکست های متوالی ودر انجام خواستهای مدرسه ظاهراً هسته مرکزی بسیاری از مشکلات روانی را تشکیل می دهد". (مرتضی خلخالی، 81) این سخن بلوم در حدود سی سال پیش بیان شده است در حالیکه امروزه شواهد بسیار زیادی برای آن موجود است. کتاب جدید و معروف بلوم تحت عنوان: " ویژگیهای آدمی و یادگیری آموزشگاهی" شواهدی در این مورد فراهم آورده است. لذا هر شکستی عوارضی برای کودک به همراه دارد که بخشی از آن به روح و روان و احیاناً جسم طفل وارد می آید مثل افسردگی، اضطراب، و مشکلات عاطفی دیگر و بخش دیگر به نگرش اطرافیان بر می گردد که او در انظار آنان واجد صفات نامطلوبی به نظر می رسد.
نقش اولیاء در پیروزی تحصیلی فرزندان
والدین نقش ارزنده ای در ترغیب و تشویق فرزندان خود نسبت به فراگیری دروس و پیشرفت تحصیلی دارند. پس می توانند با بکارگیری روشها و رفتارهای زیرنقش موثری در رشد تحصیلی آنها داشته باشند.
1- فرزندان در مورد نشان دادن احساس خویش نسبت به مدرسه به والدین متکی هستند. پس وقتی پدر بگوید: «من همیشه به مدرسه علاقه مند بودم و مدرسه در مسائل شغلی و زندگی خیلی به من کمک کرد.» به طور غیر مستقیم احساس مثبت و لذت بخشی نسبت به مدرسه در کودک ایجاد می گردد.
2- فرزندان را در مباحث خانوادگی شرکت دهید. خانه ای که در آن والدین به فرزندان فرصت اظهارنظر در مورد اشیاء و موضوعات مورد علاقه بچه ها را می دهند شرایط مناسبی برای یادگیری در کودکان ایجاد می کنند. که حتماً تاثیر آن از بهترین مدرسه هم بیشتر است، زیرا به نظر کودک اهمیت داده می شود که نتیجه آن فعال شدن ذهن و تفکر عمیق برای اظهارنظر و ایجاد نظام فکری صحیح و ایجاد توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل می شود.
3- بگذارید فرزند شما خودش باشد و کل شخصیت او را بدون در نظرگیری ویژگیهای خاص او مورد احترام قرار دهیم و او را به عنوان یک انسان ارزشمند مورد تأیید و توجه ویژه قرار دهیم.
4- باید توجه داشته باشیم که موفقیت و شکست برای فرزندان مثل نردبانی است که وقتی شروع می شود تا آخرین پله ادامه می یابد، پس سعی کنیم با کوشش فراوان و همکاری با مدرسه از همان آغاز دانش آموز را به سوی اولین پله نردبان موفقیت هدایت کنیم و موفقیت در یک زمینه موفقیت در زمینه های دیگر را به دنبال می آورد. پس فرزندان را کمک کنیم تا مدرسه برایشان به یک محیط شاد تبدیل گردد. و هر روز موفقیت روزانه آنها را هرچند کم باشد درک نموده و تأیید کنیم، زیرا موفقیت یک رؤیا نبوده و قابل دسترسی می باشد.
5- والدین می توانند در صورت انحراف کودک از مسیر موفقیت از راههای زیر او را دوباره در مسیر موفقیت قرار دهند به عنوان نمونه اگر در هنگام حل مسائل ریاضی ابراز ناتوانی نمود او را راهنمایی کنیم تا دوباره کتاب و موضوع درسی را بخواند و او را راهنمایی می کنیم تا تکالیف ریاضی و اعداد را تمیز و خوانا بنویسد و بتواند مسائل ریاضی را از طریق تلاش فکری و با زبان خود بیان کند. پس باید به کودک بگوییم اول مسئله را بخوان و به من بگو دقیقاً مفهوم مسئله چیست؟ و مسئله چه می خواهد؟ که رعایت این اصول موجب می شود که شاگرد جوابها را بطور صحیح و سریعتر بدست آورد.
6- اگر دانش آموزی تمام مراحل یک مسئله را روی کاغذ خود بنویسد کار ذهنی او کمتر می شود. اشتباهات کمتری مرتکب می شود و کارش را زودتر تمام می کند و حتی می تواند مسائل پیچیده تر زندگی را در حال و آینده حل نماید. وقتی دانش آموزی سریع تر کار بکند، ذهن خود را روی کار متمرکز نموده و اشتباه کمتری می کند و وقت اضافی برای بررسی مجدد پیدا می کند.
7- کمک کنید تا فرزندان شما از همان ابتدا عادت کنند تا برای انجام هر کاری تمرکز حواس داشته باشند. توجه کافی به هر امری در حقیقت یک عادت برای تفکر بوده که نتایج درخشانی در داخل و خارج مدرسه برای فرزند شما به دنبال دارد و در پیشگیری از حوادث، بهبود مطالعه، روش صحیح نشستن در کلاس و انجام صحیح تکالیف نقش مؤثری دارد.
8- عدم هماهنگی عضلانی در دانش آموز می تواند موجب ترس از شکست در نوشتن و بازی و سایر چیزها شود. پس والدین می توانند او را در کسب هماهنگی های لازم کمک کنند و فرصت هایی برای او فراهم کنند که بدون دست پاچگی و ترس شکست را تجربه کند. مثلاً با او توپ بازی کنند تا مهارت توپ گرفتن و توپ پرتاب کردن در کودک تقویت گردد و یا او را به شنا تشویق کنند و یا با کمک وسایلی مهارت بالا رفتن را در او ایجاد کنند و یا هماهنگی عضلات دست و بازو را در او ایجاد کنند و فرصتهایی فراهم کنند تا کودک بدون ترس از تمسخر و شکست به تمرین و نوشتن بپردازد و اگر کاغذهای زیادی را در این راه خط خطی کرد و از بین برد او را ملامت نکنند.
9- یکی از راههای مؤثر برای از بین بردن ترس و وحشت از درس جواب دادن، آمادگی و تسلط دانش آموز بر درس و بازگو کردن پاسخ سؤالات برای خود و یا استفاده از ضبط صوت و داشتن طرح و نقشه درس به صورت بسیار خلاصه و مکتوب می باشد.
10- اگر استعدادهای ویژه ای مانند علاقه مندی و استعداد نسبت به آثار هنری یا فنی و امور ورزشی در فرزندان شما وجود دارد سعی کنید آنها را تا جایی که به نمرات مدرسه و توانایی های تحصیلی آنها ضرری نمی زند تشویق کنید. اگر فرزند شما فقط به یک موضوع مثل فوتبال و یا هنر علاقه و تسلط خاصی دارد بگذارید علاقه خود را حفظ کند، ولی او را کم کم تشویق کنید تا به سایر موضوعات درسی و مدرسه ای و یا مهارتهای جدید نیز از طریق اطلاع رسانی، پیش مطالعه و زمینه سازی علاقه مند گردد.
قلدری کردن در مدرسه
اگر از بالغین در مورد مشکلات مدارس سؤال شود، ندرتاً ممکن است به قلدری به عنوان یک مشکل اشاره نمایند، حال آن که قلدری میتواند از مشکلات جدی در مدارس باشد. قلدری سوء استفاده از قدرت است. پدیدهای است تکراری که در آن قویترها بر ضعیفترها غلبه میکنند.
قلدری میتواند به سه نوع کلامی، جسمی یا روانی صورت گیرد. قلدران مدرسه بچههایی را که نمیتوانند از خود دفاع کنند مکرراً مورد طعنه، ناسزا، آزار، تهدید و تمسخر قرار میدهند. آنها ممکن است قربانیان خود را با القاب نامناسب صدا بزنند، ظاهر و رفتار آنها را مسخره نمایند، ادای آنها را درآورند، آنها را از زمین بازی بیرون کنند و خوراکی، پول یا دیگر وسایل آنها را بدزدند یا به زور بگیرند. بعضی اوقات قربانیان مورد تهاجم فیزیکی نیز قرار میگیرند، مثلاً ممکن است لگد یا کتک بخورند، نیشگون گرفته شوند، هل داده شوند، یا در اتاق حبس گردند. نوع زیرکانه و غیر مستقیم قلدری که در دختران شایعتر است، بیاعتبار کردن دیگران در محیط مدرسه است. کوچک کردن اطرافیان با شایعه پراکنی، پخش دروغهای کینه توزانه، سخن چینی، فاش کردن رازهای دیگران، پخش نوشتههای زشت، طرد نمودن، بیاعتنایی و کنار گذاشتن هم شاگردیها از فعالیتهای گروهی میتواند از این نوع قلدر بازیها باشد. پسران بیشتر با تهدید و آزار جسمی قلدری میکنند اما استفاده از آزار کلامی و روانی در دختران قلدر شایعتر است. قلدری کلامی یا روانی میتواند به اندازة انواع جسمانی آن آسیب زننده باشد.
قلدری پدیدهای بسیار شایع است. در پژوهشی که در سال 2001 توسط مؤسسه ملی سلامت کودکان آمریکا صورت گرفت نزدیک به 3/1 دانش آموزان به نوعی پدیده قلدری را تجربه کرده بودند: 13% به عنوان قلدر، 11% به عنوان قربانی و 6% به عنوان هر دو. حدود 10% آنها هفتهای یک مرتبه یا بیشتر با این پدیده روبرو شده بودند. قلدری در پسرها سه برابر دخترها و در اوایل نوجوانی (14-11 سالگی) شدیدتر گزارش شده بود. پسران قلدر معمولاً هر دو جنس پسر و دختر را مورد آزار قرار میدهند ولی دختران قلدر نسبت به هم جنسان خویش قلدری میکنند. قلدری اغلب مؤثر واقع میشود بنابراین تداوم مییابد.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید