ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه34
فهرست مطالب
فهرست مطالب
عنوان
مقدمه : عظمت و انحطاط مسلمین
ردیف اصلی مسأله سرنوشت
مسأله سرنوشت در این کتاب جزء بحثهایی از علل انحطاط مسلمین قرارگرفته است
نویسنده از چه زمانی متوجه این سلسله بحثها شد ؟
تمدن عظیم اسلامی
مایه گرفتن تمدن جدید اروپایی از تمدن اسلامی
سخنان گوستاولوبون و سخنان ویل دورانت
چرا مسلمانان به قهقرا برگشتند ؟
آنچه لازم است مقدمه این سلسله مباحث قرار گیرد
طبیعت زمان از نظر فلسفه تاریخ
علل انحطاط مسلمین در سه بخش
پارهای از عقاید و افکار اسلامی که متهم و مسؤول شناخته شدهاند
عناصری از اخلاق اسلامی که انحطاط آور خوانده شدهاند
برخی مقررات اسلامی از این نظر
آیا خصائص و ممیزات روحی ملل اسلامی عامل انحطاط مسلمین بوده است ؟
دو طبقه متنفذ و مسؤولیتهای آنها از این نظر
عوامل بیگانه
مجموع موضوعات و مباحثی که لازم است بررسی شود
درخواست نویسنده از فضلا و نویسندگان
سخنان واشنگتن ارونگ آمریکایی درباره تأثیر اعتقاد به قضا و قدر در انحطاط مسلمین
انتقاد سخنان واشنگتن ارونگ
چرا در این رساله از تعرض بعضی شاخهها و فروع خودداری شده است ؟
انسان و سرنوشت
رعب و هراسی که از شنیدن نام قضا و قدر و سرنوشت پیدا میشود
سه فرض در باب سرنوشت
مسأله سرنوشت از زمان پیغمبر در میان مسلمانان مطرح شده است
جنبه عملی و عمومی این مسأله
آیات قرآن در زمینه سرنوشت
آیات قرآن در زمینه اختیار و اراده
آیا میان این دو دسته از آیات تعارض است ؟
معتزله طرفدار اختیار و اشاعره طرفدار جبر میشوند
اصطلاح " قدری "
دو نوع تعارض
در قرآن تعارض وجود ندارد
آثار سوء عقیده جبر
استفاده سیاسی از عقیده جبر در زمان بنیامیه
معبد جهنی و غیلان دمشقی با عقیده جبر مبارزه میکنند
سخنان شبلی نعمان
مأمون و معتصم به حمایت معتزله ، و متوکل به حمایت اشاعره برمیخیزند
مسیحیان اروپایی به استناد عقاید اشاعره ، اسلام را مذهب جبری و عامل انحطاط مسلمین میخوانند
دفاع سید جمال الدین اسدآبادی از عقیده قضا و قدر اسلام و تفکیک آن از عقیده جبر
مسأله سرنوشت همواره به صورت یک عقده فکری مورد توجه بشر بوده است
فلسفه مادی و سرنوشت
جبر و توحید ، اختیار و تنزیه
مباحثه غیلان دمشقی و ربیعهالرای
مباحثه ابواسحاق اسفراینی و قاضی عبدالجبار معتزلی
مقدمه
عظمت و انحطاط مسلمین
مسأله سرنوشت و قضا و قدر که در این رساله فحص و تحقیقی درباره آن صورت گرفته است ، جزء مسائل فلسفی است و اگر بنا باشد در ردیف واقعی خود قرار گیرد ، باید آن را در فلسفه در میان مسائل فلسفی جستجو کرد ، ولی در این رساله از ردیف اصلی خود خارج شده و در ردیف یک سلسله مسائل دیگر قرار گرفته است .
مسائل علمی و فلسفی هر کدام در ردیف خاصی دارند که از طریق موضوعات آنها و یا از طریق هدف و نتیجهای که از یاد گرفتن آنها حاصل میشود تعیین میگردد .
علت اینکه مسائل فلسفی در ردیفی و مسائل ریاضی در ردیف دیگر و مسائل طبیعی در ردیف جداگانه قرار میگیرند ، وابستگی و ارتباط خاصی است که میان موضوعات هر دسته همردیف وجود دارد و یا لااقل به واسطه هدف نظری یا عملی مشترکی است که یاد گرفتن هر دسته از آنها برای یادگیرنده تأمینمیکند .
مسأله سرنوشت و قضا و قدر ، چه از نظر موضوعی و چه از نظر هدف تعلیماتی ، در ردیف مسائل فلسفی است ، ولی در این رساله در ردیف مسائلی قرار گرفته که نه از لحاظ موضوع با آنها مرتبط است و نه از لحاظ نتیجه و هدف تعلیماتی .
این مسأله در این رساله جزء یک سلسله بحثها تحت عنوان " بحثهایی از علل انحطاط مسلمین " واقع شده است که شامل موضوعات و جریانات و مسائل گوناگون است .
موضوعاتی که تحت این عنوان قابل بحث است ، بعضی تاریخی و بعضی روانی یا اخلاقی یا اجتماعی و یا صرفا دینی و احیانا فلسفی است . بنابراین مباحثی گوناگون که در ردیفهای متعدد قرار دارند ، جزء این سلسله مباحث واقع میشوند .
آنچه این مباحث گوناگون را به یکدیگر پیوند میدهد ، تحقیق در اثرات مثبت و منفی این امور در ترقی و انحطاط اجتماع اسلامی است . علیهذا منظور از طرح این مسأله در این رساله اولا تحقیق در این جهت است که آیا اعتقاد به سرنوشت ، آن طور که قواعد برهانی فلسفی ایجاب میکند ، از نوع عقاید و افکاری است که معتقدین خود را به سستی و تنبلی میکشاند و مردمی که به این عقیده میگرایند خواه ناخواه به انحطاط کشیده خواهند شد ، یا این عقیده اگر درست تعلیم داده شود ، چنین تأثیر سوئی ندارد ؟ ثانیا اینکه اسلام این مسأله را چگونه و به چه طرزی تعلیم داده است و تعلیم اسلامی در این زمینه چه تأثیری در روحیه پیروان اسلام داشته است و میتواند داشته باشد ؟ و چون منظور این جهت بوده ، از تعرض فروع و شاخههایی که با منظور نامبرده ارتباط ندارد خودداری شده است .
اینجانب درست به یاد ندارد که از چه وقت با مسأله علل انحطاط مسلمین آشنا شده است و از چه زمانی شخصا به بحث و تحقیق در این مسأله علاقمند گردیده و درباره آن فکر میکرده است ، ولی میتواند به طور یقین ادعا کند که متجاوز از بیست سال است که این مسأله نظر او را جلب کرده و کم و بیش در اطراف آن فکر میکرده و یا نوشتههای دیگران را در این زمینه میخوانده است .
از آن زمان تاکنون هر وقت به گفته یا نوشتهای در این موضوع برمیخوردم ، با علاقه میخواندم و یا گوش میکردم ، و خیلی مایل بودم رأی و نظر گوینده یا نویسنده را دریابم ، تا آنکه در چند سال پیش ، ضمن بحثی نیمه درس و نیمه سخنرانی که در اطراف یکی از احادیث نبوی ایراد میکردم ، دامنه سخن به این مطلب کشید . اگر چه آنچه در این زمینه تا آن وقت خوانده یا شنیده بودم احیانا مفید بود ، اما مرا اقناع نکرده بود و چون در خود و مستمعین علاقه شدیدی
تحقیق در مورد انسان و سرنوشت